آنکالیمه تنها وارث تار-آلداریون شاه نومه نور بود، و تحت فشار سیل خواستگاران نجیبزاده بود. برای فرار از این وضعیت او از زندگی در قصر چشم پوشید و در سرزمین روستایی امه ریه مخفی شد. در آنجا او با مردی به نام ماماندیل که در ظاهر چوپان بود آشنا شد. دوستی آنها افزایش پیدا کرد، اما در نهایت متوجه شد که او اصلا چوپان نیست بلکه هالاکار پسر هالاتار نجیبزاده اهل هیاراستورنی است. وقتی که هالاکار از او خواستگاری کرد ابتدا جواب رد داد اما در نهایت با او ازدواج کرد و پسرشان آناریون بعدها جانشین مادر شد.