ترانه بلند الفی که حکایت برن و لوتین را باز میگوید، پویششان برای سیلماریل، و بازگشتشان از ماندوس. گفته شده است که سرود لیتیان دومین سرود بلند این گونه حکایتهاست. ترانه حکایت گریختن برن از دورتونیون پس از مرگ پدرش، باراهیر، را باز میگوید. آمدنش به جنوب، و ورودش به دوریات و رفتنش در جنگل نزد لوتین تینوویل. آنان خواستند پیوند زناشویی ببندند، اما تینگول، پدر لوتین، شیر بهایی سنگین و دست نیافتنی بر دخترش نهاد: سیلماریلی از تاج آهنین مورگوت در ژرفترین سیاهچالههای آنگباند. برن در پویش نومیدانهاش با یاری فینرود فلاگوند عازم گشت، اما آنان توسط سائورون اسیر و بندی شدند. لوتین با تحمل مشقات فراوانی که از سرش گذشت به یاریشان آمد، و با کمک هوآن تازی، برن را نجات داد. با استفاده از مهارتهای جادویی لوتین، آنان به آنگباند راه یافتند و یکی از سیلماریلها را ربودند، اما هنگام فرارشان، آن دست برن که سیلماریل را نگه داشته بود، توسط گرگ بزرگ، کارخاروت، از مچ گاز زده و قطع شد. سرانجام، گرگ شکار و کشته شد، و سیلماریل باز پس گرفته شد، اما فقط به بهای جان برن. آنگاه لوتین نیز در گذشت، و در برابر خود ماندوس لابه کرد. برن و لوتین هر دو به زندگی بازگشتند، و برای مدتی در جنوب اوسیریاند مسکن گزیدند. لوتین خود فانی شد، و در نهایت به همراه محبوبش در فراسوی چرخههای جهان درگذشت.
سرود رستن از بند صرفًا یک ساخت ادبی غیر واقعی نیست، بلکه در واقع وجود دارد، و در جلد ۳ تاریخ سرزمین میانه که به تناسب سرودهای بلریاند نامیده شده است، ذکر شده است. گر چه سرود موجود تا بیش از چهار هزار سطر سروده شده است، تالکین هیچ گاه شعر را تا به انتها کامل نکرد.