«قدش بلند بود و مثل اشباح بالای سر من دولا شده بود. گمان کنم یکی از آدمهای بزرگ بود که از خارج میآیند. جور عجیب و غریبی حرف میزد»
توصیف هامفست گمجی از رویاروییاش با خامول
یاران حلقه، کتاب اول- فصل ۳: سه همسفر
فرمانروای ایسترلینگ ها احتمالا در اوایل هزارهی سوم در دوران دوم متولد شده بود. یکی از نه فریب خوردهی سائورون بود و یک حلقهی قدرت دریافت کرد و به وسیلهی آن بندهی خواسته های سائورون شد. خامول[۱] یکی از نزگول مورد توجه بود و تنها کسی از بین نه نفر است که نام شناخته شده ای دارد.
در بین نزگول، خامول یکی پرقدرتترینها بود، دومین نفر در قدرت و تنها صلاحیت شاه جادو پیشه از او بیشتر بود. گفته میشود که خامول بیشترین توانایی احساس وجود حلقهی یگانه را داشت. هنگامی که قدرت نزگول تحت تاثیر نور خورشید قرار میگرفت، نور خورشید بیشترین تاثیر را روی خامول داشت.
خامول در جنگ جلقه
هنگامی که سائورون در سالهای قبل از جنگ حلقه به موردور بازگشت، خامول و دو نزگول دیگر را در سال ۲۹۵۱ دوران سوم با فرمان بازپس گیری قلعهی سابقش، دول گولدور، فرستاد؛ و خامول به مدت تقریبی شصت سال فرمانده آنجا باقی ماند. ولی وقتی سائورون نام «بگینز» و «شایر» را در ارتباط با حلقهاش شنید، نه سوار سیاه را به جستجوی آن در شمال فرستاد.
خامول و همراهانش دول گولدور را ترک کردند و برای پیوستن به دیگر اشباح حلقه در کلبرانت دست به سفر زدند. نه سوار از آنجا جستجوی خود را برای یافتن شایر شروع کردند. اطلاعات دقیقی از مکان دقیق آن در دسترس نداشتند. آنها زمینهای اطراف آندوین را جستجو کردند، جایی که زمانی هابیت ها در آنجا زندگی میکردند، ولی چیزی جر ویرانه های خالی از سکنه نیافتند.
سائورون از اینکه نزگول در یافتن شایر ناموفق بودند خشمگین بود ولی حدس میزد سارومان اطلاعاتی در مورد شایر داشته باشد. سائورون نزگول را به آیزنگارد فرستاد تا از ساحر سوال بپرسند. سارومان طفره رفت، ولی نزگول توانستند یکی از جاسوسان[۲] او را اسیر کنند، و بدین ترتیب دریافتند که شایر در کجای سرزمین میانه قرار دارد.
اشباح حلقه به طرف شمال رفتند و خامول همراه با دیگر سواران به شایر وارد شد. در هابیتون، او از ارباب هام فست گمجی در مورد بگینز سوال کرد، در حالی که فرودو و همراهانش در حال ترک بگ اند بودند. ولی نتوانست محل نگهداری حلقه را بیابد. در ادامهی جستجویش، به طرف پایین جادهی استاک رفت و نزدیک بود که حامل حلقه را بگیرد تا اینکه فرودو از طریق گذرگاه باکلبری از دست خامول فرار کرد.
از آنجا تعقیب در سراسر سرزمین میانه ادامه یافت. در بری، خامول و بقیه نزگول تا نزدیکی اسیر کردن حامل حلقه پیش رفتند، اما با شکست مواجه شدند. در ودرتاپ توانستد که فرودو را با یک تیغ مورگولی مجروح کنند. در گدار ریوندل، به نظر میرسید که نزگول ها به هدفشان رسیده بودند، ولی قدرت الروند و گندالف باعث شد که رودخانه علیه آنها طغیان کند و خامول و دیگر نزگول ها توسط امواج خشمگین رودخانه بلعیده شدند. بعد از آن اطلاعاتی در مورد خامول در دسترس نیست، سرنوشت او به دیگر اشباح حلقه گره خورده بود.
[۱] تالکین هیچگاه زبان مشخصی برای ریشهی نام خامول ارائه نکرد و احتمالا از زبان غریب ایسترلینگ مشتق شده است. ویژگی مشخصی که وجود دارد این است که هجای اول کلمهی خامول شباهت زیادی به سرزمین شرقی خاند دارد و میتوان تصور کرد که ارتباطی بین این دو کلمه وجود دارد.
در جایی تالکین این نزگول را با نام کاملتر «خامول، سایهی شرق» توصیف کرده است. (داستانهای ناتمام، بخش سوم، فصل چهارم : جستجوی حلقه) که ممکن است این مفهوم را برساند که نام او به معنی سایهی شرق است. در این صورت، حتی ممکن است این نام با کلمهی خاند هم در ارتباط است، اما شواهد کمی در مورد این حدس وجود دارد.
[۲] برخی منابع نشان میدهد که این جاسوس کسی جز گریما ی مارزبان نیست. بعضی از روایات (شاید روایات محتملتر، برگرفته از اطلاعاتش در مورد سرزمینهای شمالی) او را به عنوان یک پیک و مامور دونلندی وصف میکند. بر اساس آخرین ماجرا، این دونلندی با ترس قبول کرد که برای ویچ-کینگ جاسوسی کند، و در آخر نقش کوتاهی در داستان ارباب حلقهها به عنوان «جنوبی چشم لوچ» در یاران حلقه، کتاب اول فصل نه، ایفا کرد.