در طلوع خورشید در ۹ مارس سال ۳۰۱۹ دوران سوم، مردمان میناس تیریت چیز عجیبی را دیدند. هیئت خاکستری میتراندیر (نامی دیگر برای گندالف) که شدوفکس را میراند به همراه یک چهره که از افسانهها بیرون آمده بود: یک پریان یا هافلینگ. آنها بلافاصله به سمت ارگ برای مشورت با دنهتور تاختند و بعد از گذشتن آنها شایعات در مورد همراه مرموز میتراندیر شروع شد. از آنجا که او به همراه جادوگر بود و برای مشورتی طولانی با کارگزار گوندور رفته بودند مردم تصور کردند که این هافلینگ باید فردی نجیب باشد و به او لقب ارنیل ای فریانات را دادند: امیر هافلینگها. حتی شایعات بیشتری در مورد امیر هافلینگها شکل گرفت و در زمانی که او از تالار دنهتور بیرون آمد، گفته شد که او پنج هزار نفر و یا بیشتر از همنوعان خود را برای کمک به گوندور خواهد آورد و یا اینکه روهیریمی که به سمت میناس تیریت میآمدند هرکدام یک جنگجوی هافلینگ به همراه خود داشتند.
شاهزاده مرموز پرهگرین توک بود و بعد از اینکه او از ملاقات طولانی خود با دنهتور مرخص شد، او به مردمان میناس تیریت توضیح داد که نه او رهبر مردمانش (هابیتها) است و نه لشکری از جنگجویان هابیت در راه کمک به شهر میناس تیریت است. با این وجود مردم او را دوست داشتند و حتی پس از کشف حقیقت، آنها هنوز عنوانی که به او داده بودند را استفاده میکردند، ارنیل ای فریانات: امیر هافلینگها.
هرچند پیپین لقب امیر را انکار کرد ولی این عنوان کاملاً برای پیپین نابجا نبود. به عنوان پسر و وارث تاین پالادین دوم از شایر، او نزدیک به عنوان امیری بود که ممکن بود در جامعه شایر وجود داشته باشد، البته مردمان گوندور با شرایط متفاوتی به این مورد فکر میکردند، برای آنها لقب ارنیل یا امیر معمولا نشان دهنده ارباب یا رهبری مهم مانند امیر دول آمروت یا امیر ایتیلین بود.