در سال صد و سیزده دوران سوم، کلهبریان دو پسر دو قلو به دنیا آورد، با موی تیره و چشمان خاکستری، و تنها کسانی که آنها را به خوبی میشناختند، میتوانستند آنها را از یکدیگر تشخیص دهند. اولین دوقلو الادان نامیده شد، «الف-انسان» مانند اجدادش؛ و او نه تنها زادهای از خاندان سلطنتی الدار بود، بلکه همچنین از سه خاندان اداین نیز ناشی میشد.
قرنها بعد، مادر دو قلوها به جنوب سفر کرد تا مادر خود، گالادریل را در سرزمین لورین ملاقات کند، اما در گذرگاه شاخسرخ، توسط اورکها دستگیر و در دخمههای آنان شکنجه شد. الادان با برادرش برای نجات او تاخت ولی زمانی به او رسیدند که زخمی زهرآلود خورده بود. اگرچه پدرشان او را درمان کرد ولی او دیگر در سرزمین میانه نماند و در سالهای بعد به غرب بادبان کشید. بعد از رفتن او، الادان و برادرش الروهیر کینۀ اورکها را در دل گرفتند و اغلب با دونهداین شمال علیه آنان میجنگیدند.
در بخشهای اولیۀ جنگ حلقه، نقش اصلی برادران این بود که در سرزمینهای شمال دیدهبانی کنند و راه را برای یاران آماده سازند اما بعداً آنها نقشی فعالتر گرفتند. زمانی که هالباراد برای کمک به آراگورن با گروه خاکستری حرکت کرد، الادان و الروهیر آنها را همراهی کردند. آنها آراگورن را در جادههای مردگان دنبال کردند و همراه او در پلارگیر جنگیدند، و در نبرد دشتهای پهلهنور حاضر شدند، آن جا که آنها با ستارههایی بر پیشانی با دشمن به جنگ پرداختند.
بعد از جنگ حلقه، چیز زیادی در مورد سرنوشت این برادران شناخته شده نیست. آنها به خانهی پدرشان در ریوندل بازگشتند و حتی پس از گذر او از دریا آن جا ماندند. مانند خواهرشان، آرون، به پسران الروندِ نیم الف نیز انتخابی برای ترک سرزمین میانه به مقصد سرزمین نامیرایان و یا ماندن در آن جا و چون انسانها فانی گشتن، واگذار شد. الادان چنان پیوندی با برادرش داشت که به یقین آنها تصمیمی مثل هم گرفتند، البته تصمیم نهایی آنها را اکنون هیچ کس نمیداند.