نشریه نیویورک تایمز به مناسبت بیستمین سالگرد اکران فیلم «ارباب حلقهها: یاران حلقه» به سراغ الایجا وود بازیگر نقش فرودو بگینز رفته و مصاحبه کوتاهی با او انجام داده است. در ادامه از شما دعوت میکنیم این مصاحبه را مطالعه کنید و با خاطرات الایجا و نظرات او درباره فیلمها همراه شوید.
زمانی که به فیلمهای ارباب حلقهها و اثر آنها بر بازتعریف زندگی شغلی خود فکر میکنید، کدام خاطرات بیش از بقیه در ذهنتان برجسته میشوند؟
معمولا چیزی که به ذهنم میآید لحظات میانجی است؛ نه لحظات شگفتانگیز حضور کنار صدها سیاهی لشکر با لباس اورک که قطعات اتفاق خارقالعادهای بود. منظورم لحظات عادی است، مثلا زمانی که به خاطر بارش برف باید صحنه را خالی میکردیم و پروتز هابیتی از پایمان جدا میشد…یا زمانی که آخر هفتهها با دیگر هابیتها و اورلاندو [بلوم] و دیگر رفقا به گردش میرفتیم و زندگی روزمره را سپری میکردیم. همه ما از نقاط مختلفی آمده بودیم و داشتیم در نیوزلند کنار هم زندگی میکردیم. حالا بیست سال گذشته و هنوز به نحوی با هم در ارتباط هستیم، حتی اگر مدتها یکدیگر را ندیده باشیم.
کِی متوجه شدید که این بخش از زندگیتان به پایان رسیده؟ پشت سر گذاشتن چنین تجربه متحولکنندهای تا چه اندازه دشوار بود؟
جدیترین لحظهای که حس کردم دارم از پروژه جدا میشود و این سوال برایم پیش آمد که حالا قرار است چه کار کنم، بعد از پایان فیلمبرداری اصلی بود. زمانی که بیش از هر موقع دیگری احساس خستگی میکردیم. قبلا بخش زیادی از توان خود را روی دنیای فیلمها گذاشته بودیم و ناگهان همه چیز تمام شد. این اتفاق در حین ساختن فیلمها زیاد رخ میدهد: وقتی درون یک جامعه کوچک هستید و بعد به انتهای آن میرسید. و بعد به واقعیت زندگی خودتان برمیگردید. این اتفاق هم تجربهای مشابه اما چندین بار شدیدتر بود. تجربه زندگی برای من چنان به حضور با این گروه از آدمها در نیوزلند گره خورده بود که بازگشت دوباره به خانه خیلی ناگهانی و غیرمنتظره به نظر میرسید. فقط میخواستم به کار در پروژههایی ادامه دهم که خیلی کوچک و متفاوت از ارباب حلقهها بودند. از پایان پروژه خیلی غمگین بودم اما در عین حال آمادگی داشتم تا به زندگیام ادامه دهم و تجربیات جدیدی کسب کنم.
رابطه برادرانه نزدیک بین مردان مثل رابطهای که بین فرودو و سم در سهگانه وجود دارد حالا در رسانه رایجتر شده است. ولی آن زمان درباره رابطه دوستانه بین این دو شخصیت چه نظری داشتید؟
برداشت من از این رابطه یک نوع همراهی شگفتانگیز بود. هرچند شخصیت من به عنوان فرودو قهرمانانه به نظر میرسد، اما سم اعمال قهرمانانهتری انجام میدهد و کارهایی میکند که فرودو نمیتواند. این دو به یکدیگر نیاز دارند و فرودو قطعا نیازمند سم است. درک واضحی نسبت به این مسئله وجود دارد. زمانی که شان [آستین] را برای اولین بار دیدم، قرار بود کلاهگیسمان را در هتلی در لس آنجلس اندازه کنند. من بلافاصله بغلش کردم و گفتم ‘سلام!’ چون او را میشناختم. همدیگر را بغل کردیم چون میدانستیم که رهسپار این سفر شگفتانگیز هستیم، چه به عنوان یک بازیگر در کنار سایر بازیگران و چه از این لحاظ که میدانستیم ‘من و تو هم قرار است این سفر را با هم طی کنیم.’ بخش زیادی از آنچه در فیلم میبینیم، هم در رابطه ما و هم برای بقیه، نمایانگر واقعیت چیزی است که مشغول تجربهاش بودیم. قدرت داستانگویی همان قابلیت ایجاد ارتباط با چیزی است که پیش روی ما قرار میگیرد. تاکنون برداشتهای زیادی از داستان سم و فرودو در جوامع الجیبیتیکیو شنیدهام، اما راجع به ارتباط معتادان با گالوم هم شنیدهام.
فرودو موجودی نسبتاً آسیبپذیر با باری غیرقابل تصور روی شانههایش است. از چنین ایفای نقش بلند مدتی در قالب او چه چیزهایی آموختید؟
یکی از بهترین پیامهای کتاب که به فرودو و کل هابیتها مربوط میشود این است که حتی کوچکترین فرد هم – نه فقط از نظر قامت بلکه از لحاظ حسی که فرد درباره تواناییهایش دارد – قادر به انجام کارهای بزرگ، تغییرات واقعی و اثرگذاری است. آنچه پیش روی فرودو قرار داشت ناممکن به نظر میرسید، ولی او به واسطه خوبی، مهربانی، قلبی خالص و شاید با معصومیت توانست کارش را انجام دهد. این خصوصیات همان ویژگی هابیتهاست و همین باعث میشود بیشتر از انسانها بتوانند در برابر فساد حلقه تاب بیاورند. ولی آنچه فرودو را منحصر به فرد میکند شیوه خاص نگرش او به دنیاست که عاری از هرگونه بدبینی است. شجاعت هم دیده میشود، شاید حتی نوعی شجاعت کورکورانه، از این حیث که لزوماً نمیداند پیش رویش چه قرار دارد و به همین دلیل ترس به خود راه نمیدهد. اگر فقط قرار باشد یک درس از او بگیرم، درس بردباری است که انجام همه این کارها را ممکن میکند.
فکر میکنید فیلمها به همان شکلی که قبلا ساخته شدند، امروز هم قابل ساختن بودند؟
پیتر [جکسون] و تیم بزرگش اجازه داشتند بدون دخالت افراد بیرونی فیلمها را مطابق میل خود بسازند. البته این بدان معنا نیست که استودیو نمیترسید. آنها از ریسک ساخت پشت سر هم فیلمها آگاه بودند. نمیدانم امروز هم میتوانست به همان شکل فیلمها را بسازد یا نه. ببینید، امروز اینترنت هم تغییر کرده. قبلا سختگیری کمتری روی فیلمها میشد. اطلاعات کمتری از آنها در دسترس بود. میتوانستیم فیلمها را در یک حباب بسازیم. مشکل عجیب ما مثلا حضور چند عکاس روی تپه بود، اما مشکل کوچکی محسوب میشد. [میخندد] نمیدانم امروز هم چنین چیزی ممکن باشد. دنیا حالا آنلاین شده و تقریبا همه به هر چیزی دسترسی دارند.
از این که دائماً شما را با ارباب حلقهها میشناسند خسته نشدهاید؟
مدتها پیش پذیرفتم که تا ابد با شخصیت فرودو پیوند خواهم داشت، بنابراین آزارم نمیدهد. حقیقتش، اگر باعث آزارم میشد اتفاق بسیار ناراحتکنندهای بود. [میخندد] عادت کردهام که مردم در خیابان من را نه با اسم خودم بلکه با نام فرودو صدا کنند. این اتفاق نمایانگر یکی از بهترین تجربیات زندگیام، یکی از فیلمهای مورد تحسینم و یکی از خاطراتی است که تا همیشه قدردانش خواهم بود. احتمالا در پایان دوران کاریام بیش از هر چیز با ارباب حلقهها شناخته خواهم شد. میتوانم این وضعیت را با شرایط مارک همیل یا هریسون فورد مقایسه کنم. آنها بیش از هر چیز با شخصیتهای کلاسیک [جنگ ستارگان] شناخته میشوند. حالا که در مرز ۲۰ سالگی قرار گرفتهایم، اتفاقی که درک آن خیلی دشوار است، در ذهنم آنقدر سپاسگزار و عاشق این ماجراجویی هستم که هرگز بابت پیوند خوردن با این فیلمها یا تلقی شدن به عنوان یکی از شخصیتهای آن ناراحت نخواهم شد.
بازیگر نقش فرودو بگینز چقدر قشنگ توصیفش کرد، شخصیت فرودو رو دقیقا به همین دلایل بیشتر از همه دوست دارم و افتار الایجا وود رو تحسین میکنم، امیدوارم همه عاشقان تالکین فرودو رو اونجور که هست دوست داشته باشن و همه قدردانش باشیم و از خوبی های معصومانه اش درس بگیریم، خیلی لذت بردم، ممنونم تیم آردای عزیز.❤