«باروک خزد! خزد آیمنو! تبرهای دورفی! دورفها به سراغتان آمدهاند!»
شعار نبرد دورفها، ارباب حلقهها، ضمیمهی ج، یک، در باب دیگر نژادها: دورفها
برخلاف الفها و انسانها، دورفها فرزندان ایلوواتار نیستند؛ آئولهی آهنگر جسم آنها را ساخت اگرچه در نهایت ایلوواتار به آنها زندگی بخشید. آئوله، هفت پدر دورفها را به وجود آورد و آنها، سالهای سال تا پس از بیداری الفها در خواب بودند. تقریباً تمام دورفهایی که در آثار تالکین آمدهاند از تبار پیرترین پدر، دورینِ بیمرگ هستند.
آنها نیز مانند آئوله، به صنعتگری و کارهای سنگی علاقهی بسیار داشتند؛ معدن حفر میکردند و از کوههای سرزمین میانه فلزات استخراج میکردند. دورفها خود را از دیگر نژادها جدا نگاه میداشتند. زبان آنها، خوزدول تقریباً رازی مطلق بود و اسامی واقعی خود را جز به خویشان به هیچکس نمیگفتند. (تمام اسامی دورفی تالکین، در زبان الفها یا انسانها هستند و اسامی واقعی ایشان به شمار نمیروند).
خاستگاه دورفها
اولین دورفها سالها پیش توسط آئوله خلق شدند. او به شکل مبهم، آمدن فرزندان ایلوواتار را دریافته بود و میل داشت فرزندان خود را داشته باشد تا به آنها هنر و صنعت بیاموزد.
اما کار آئوله محکوم به فنا بود چون قدرت بخشیدن زندگی مستقل به مخلوقات خود نداشت زیرا این قدرت تنها در اختیار خود ایلوواتار بود. وقتی که دورفها کامل شدند صدای ایلوواتار با آئوله سخن گفت و پذیرفت به آنها زندگی واقعی ببخشد و آنها در شمار طرحهایش برای آردا درآورد. ولی اجازه نداد دورفها تا پیش از نخستزادگان (الفها) بیدار شوند. پس آئوله، آنها را جدای از یکدیگر، زیر زمین تا زمان بیداریشان به خواب کرد.
تاریخ دورفها پیش از دورهی نخست
ایلوواتار به آئوله قول داده بود که «چون زمان آن رسید» پدران دورفها را بیدار کند. باید فرض کنیم که اندکی پس از بیداری الفها در کوئیویهنن چنین کرد. (قریب به ۴۳۰۰ سال پیش از شروع دورهی نخست)
ظاهراً زمان کوتاهی پس از بیداری دورینِ بیمرگ، پیرترین پدر، خزد-دوم را (که بعدها موریا نام گرفت) در کوهستان مهآلود بنا نهادند. قطعاً، به عنوان ارگ اصلی، در زمانی که اولین بار دورفها از کوهستان آبی به بلریاند رفتند به خوبی مستقر بود. تاریخ واقعهی مذکور را «طی دورهی دومِ اسارت ملکور» ذکر کردهاند که تقریباً آن را بین سالهای ۳۰۰۰ تا ۶۰۰۰ پیش از شروع دورهی نخست قرار خواهد داد.
دورفها در خود بلریاند اقامتگاهی نداشتند ولی دو دژ در کوهستان آبی ساختند: گبیلگاتول در شمال و تومونزاهار در جنوب. دژهای فوق را بیشتر با اسامی الفی میشناسند: بلهگوست و نوگرود. دورفها جادهی بلندی نیز ساختند که از کوهستان آبی به سمت غرب میرفت و در مسیر رود آسکار، در گدار آتراد، از شرق بلریاند میگذشت.
دورفها در بلریاند
برای الفهایی که در بلریاند زندگی میکردند ظهور اولیهی دورفها در کوهستان آبی واقعهای شگفتانگیز بود. تا آن زمان، الفها فکر میکردند خودشان تنها موجودات متکلم دنیا هستند.
در گذر سالهای بسیار، الفها و دورفها رابطهای بر مبنای احترام متقابل شکل دادند که اگرچه کاملاً دوستانه نبود با دشمنی نیز فاصلهی بسیاری داشت. پس بازگشت آنها به سرزمین میانه در آغاز دورهی نخست، نولدور با دورفها نزدیکترین رابطه را برقرار کردند. مردم هر دو نژاد به آئوله احترام میگذشتند و هر دو صنعت را دوست میداشتند به همین دلیل به متحدان طبیعی یکدیگر تبدیل شدند.
ولی در میان تمام الفهای بلریاند، یک الف سینداری، یک نه الف نولدوری بود که بیش از همه مورد احترام و اعتماد دورفها قرار داشت. ائول، الف تیرهی نان الموت که اغلب به شهرهای دورفی در کوهستان آبی سفر میکرد و پسرش مائگلین را نیز در خردسالی با خود میبرد.
طبیعت دورفها
وقتی که دنیای بیرون آمان هنوز تحت کنترل ملکور قرار داشت آئوله دورفها را ساخت. آئوله، دورفها را مقاوم و سختجان ساخت تا از خطرات و مشکلات روزگار جان به در ببرند.
ذات دورفها لجوج و مرموز است. دوستان وفادار و خوبی هستند ولی نژادی مغرور و سختگیر نیز هستند. شِکوه و توهین را برنمیتابند و دشمنی آنها دیرپاست. میگویند در یادگیری مهارتهای تازه با استعدادند. شاید مشهورترین وجه شخصیت دورفها مهارتهای بسیار و ذاتی آنها برای کار با سنگ و فلز است که بدون تردید از آئوله، سازندهی ایشان میآید. والایی که اینها در تخصصش بود. میگفتند که در دوران باستان دورفها ترجیح میدادند با مس و آهن کار کنند ولی در روزگار اخیر با طلاه و نقره و میتریلی که در معادن خزد-دوم مییافتند کار میکردند.
مرگ و میر دورفها
گرچه دورفها بسیار بیشتر از آدمیان (معمولاً حدود ۲۵۰ سال) عمر میکنند موجودات فانی هستند. ولی این که پس از مرگ چه بر سر ایشان میآید از اسرار است. الفها میگویند دورفها به سنگهایی باز میگردند که از آن ساخته شدهاند ولی دورفها اعتقاد دیگری دارند.
بنابر سنن دورفی، دورفها نزد ماهال (Mahal) (نام دورفی آئوله) در بخشی از تالارهای ماندوس که برای آنها در نظر گرفته شده است جمع میشوند. میگویند که پس از پایان دنیا و نبرد آخرین، آئوله را در بازسازی آردا یاری میرسانند.