مردی که در دورهی اول، در پایان قرن، در زمان ائارندیل میان تبعیدیان و آوارگان در بندرگاههای سیریون میزیست. شاعر بود ولی تنها یک شعر ساخت: بلندترین شعر میان تمام داستانهای منظومی که در بلهریاند شکل گرفت. شعر به زبان سینداری نوشته شده بود و از دانش و خاطرات مردم دوریات، دور-لومین و سرزمینهای بسیار دیگر که در مصب سیریون جمع شده بودند الهام میگرفت. نامش نارن ای هین هورین، داستان بچههای هورین بود و ماجرای نفرین مورگوت بر فرزندان هورین، تورین و نیهنور را بازگو میکرد و داستان فاجعهبار و قهرمانانهای را میگفت که از آن نفرین کذایی حاصل شد.
شاید دیرهاول شعرها یا منظومههای دیگری نیز نوشت ولی خود نیز دچار فاجعه شد. سیلماریلی که برن و لوتین گرفتند نیز آن زمان در بندرگاهها، در اختیار همسر ئارندیل، الوینگ بود و پسران فیانور بر سر ادعا و تصاحب گوهر به تبعیدیها حمله بردند. الوینگ توانست با سیلماریل بگریزد ولی دیرهاول این اندازه خوشاقبال نبود. او در شمار کسانی بود که در جریان حمله از پای درآمدند.
آردا، دنیای تالکین سایت طرفداران تالکین در ایران. جایی برای گفتگو در مورد ارباب حلقه ها و دیگر آثار تالکین به زبان فارسی