دنهتور زمان کارگزاری پدربزرگش، تورگون، از نجبای گوندوری بود که روزگار آشفتهای را در تاریخ طولانی کشور خود به چشم میدید. روزگاری که در نهایت به خود جنگ حلقه منتهی شد. زمانی که تنها جوانی بیست و یک ساله بود ظهور دوبارهی سائورون را تحت عنوان خداوندگار تاریکی در موردور و اوجگیری قدرت وی را در مرزهای شرقی گوندور دید. تنها چند سال بعد، کوه هلاکت دوباره شعلهور شد. در زمان نیاز گوندور، قهرمان تازهای برخاست و مدت زمانی، اکتلیون دوم، کارگزار گوندور که به تازگی جانشین پدر خود، تورگون شده بود فرماندهی اسرارآمیزی به نام تورونگیل در اختیار گرفت. (که مدتها بعد مشخص شد خود آراگورن از دونهداین شمالی بوده است.)
قریب به بیست سال گذشت و زیر تهدید اوجگیرندهی موردور، دنهتور با فیندوییلاس، دختر آدراهیل از دول آمروت، وصلت کرد. ایشان دو فرزند داشتند: بورومیر و فارامیر. اندکی بعد، پدر دنهتور، اکتلیون درگذشت و دنهتور به مقام کارگزاری گوندور رسید و دنهتور دوم شد.
تنها چهار سال بعد پس از آن که دنهتور به مقام مذکور رسید، فیندوییلاس در سن و سالی که برای خاندان وی جوان شمرده میشد درگذشت. طی سی سال آینده، دنهتور کارگزاری عبوس و مرموز شد و بعدها دریافتند که حداقل مدتی است پلانتیر استفاده کرده تا دانش کسب کند ولی با استفاده از آن، خباثت سائورون او را به جادهی جنون کشانده است. در انتها، مرگ پسر بزرگش، بورومیر و از دست رفتن خیالی پسر کوچکترش، فارامیر او را دیوانه کرد. با پلانتیر در دستانش، خود را سوزاند.
دنهتور دوم، سی و پنج سال به عنوان کارگزار خدمت کرد و پسرش کوچکش، فارامیر به جای او نشست.
نکته:
۱-دنهتور به معنای نحیف و لاغر اندام نام قهرمانی از ناندور در روزگار پیشین بود که در نبرد شرق، پیش از آغاز دورهی نخست کشته شد. برای خاندان هورین، اقدامی معمول بود که نام قهرمانان باستانی را بر خود بگذارند پس محتمل مینماید که دنهتور دوم و نیز، نیای وی، دنهتور اول به افتخار دنهتور باستانی نامگذاری شده باشند نه این که خود لاغر و استخوانی باشند.