نام بند: Blind Guardian | نام ترک به انگلیسی: Thorn |
نام ترک به فارسی: خار | شماره ترک: ۱۵ |
نام آلبوم به انگلیسی: Nightfall in Middle-Earth | نام آلبوم به فارسی: شامگاه در سرزمین میانه |
سال انتشار آلبوم: ۱۹۸۸ | مترجم: مهسا جوادی |
توضیحات: مهسا جوادی |
ترجمه فارسی ترانه:
آن شب قویی سیاه۱ زاده شد
دریاچهی مه آلود شاه جدیدی یافت
شاه جدیدی یافت
پس ما با زندگی هایمان
چه میتوانیم بکنیم
که از همان ابتدا شروعی سخت و ظالمانه دارد؟
آیا شکوه در درد میمیرد؟
آیا نور دوباره برمیخیزد؟
من در تاریکی گیر افتادهام۲
تا زمانی که به ستارهها برسم
در سکوت حرکت میکنم
و همه را پشت سر میگذارم
{chorus:}
اوه در صبحدم
من با لبهی خارها روبهرو میشوم۳
اوه در صبحدم
من در لبهی خارها دعا میکنم
اوه در صبحدم
من با لبهی خارها روبهرو خواهم شد
بگذار به جنگ برویم۴
به سمت زمینهای فداکاری
در شگفتم که چرا
ادامه میدهم
آیا به خودم خیانت خواهم کرد
تا برخیزم
در سکوت۵
زمان توضیح دادن فرا رسیده
و جستجو برای حقیقتِ پنهان میان دروغها
دروغهای مفید
عشق بینیاز نفرین شده است۶
با زندگیمان چه میتوانیم بکنیم
وقتی همه چیز شروع میشود
{chorus:}
اوه در صبحدم
من با لبهی خارها روبهرو میشوم
اوه در صبحدم
من در لبهی خارها دعا میکنم
اوه در صبحدم
من با لبهی خارها روبهرو خواهم شد
دنبالم بیا
و خودت خواهی دید
چگونه خواهد بود
وقتی تمام درد از بین برود
{chorus:}
بگذار به جنگ برویم
هرچند امیدی در سمت ما نیست
بیایید شجاع باشیم
هرچند با شکوهی انکارش کردیم
اما فکر نمیکنید که زمان ما فرا رسیده؟
که پایانش دهیم
بیایید آهنگ مرگ را بنوازیم
خردی که در هر دوی ماست۷
تصمین میکند که موفق میشویم
آهنگ مرگ را بنوازید
در اعماق چشمانش گم شدهام۸
نمیتوانم فرار کنم
خیلی عمیق است
ترس و گشنگی
به بردگی درآمده و انکار شده
توسط عشقم و دشمنانم (از دوست و دشمن)
من پسر نامشروعم
{chorus:}
اوه در صبحدم
من با لبهی خارها روبهرو میشوم
اوه در صبحدم
من در لبهی خارها دعا میکنم
اوه در صبحدم
من با لبهی خارها روبهرو خواهم شد
توضیحات:
خار بطور کلی نماد گناه، اندوه و سختی است که در مورد مایگلین هر سه مورد صدق میکند.
[۱] تشبیه مایگلین به قوی سیاه در میان قوهای سفید که نماد معصومیتاند، یادآور متفاوت بودن مایگلین و گرایش او به شر است (اشاره به دریاچهی قوی چایکوفسکی) و علاوه بر این اصطلاحی برای اتفاقی نادر با عواقب ناخوشایند است.
[۲] مایگلین در تاریکی نان اِلموت بزرگ شد و در سر آرزوی روشنایی گوندولین و البته رسیدن به قدرت و بزرگی را میپروراند.
[۳] مسیر پنهان رسیدن به گوندولین از کوهستان، با بوتههای خار پوشیده شده بود و بیرونیترین مرز یا لبه گوندولین جساب میشود.
[۴] منظور نبرد اشکهای بیشمار است که مایگلین همراه تورگون به همراه ده هزار نفر سپاه به کمک فینگون برادرش آمد اما با تلفات سنگینی شکست خوردند و به سختی و با فداکاری هور و هورین جان بهدر بردند.
[۵] به نظر میرسد منظور از این سکوت که «زمان مناسبی برای فکر کردن است» زمانی باشد که مایگلین به اسارت مورگوت درآمد و تمام ناکامیهایش را مرور کرد.
[۶] مایگلین دل به ایدریل کلهبریندال دختر داییاش بسته که تنها فرزند تورگون، شاه گوندولین است، نه تنها ایدریل به مایگلین علاقهای ندارد بلکه ازدواج میان دختردایی و پسر عمه در میان الفها مضموم و غیرممکن است و مایگلین از این عشق یه طرفه سرخورده است.
[۷] به نظر میرسد اشاره به آخرین مکالمهی هور و تورگون داشته باشد: «از من و از تو ستارهای نو برخواهد دمید.»
[۸] منظور چشمان ملکور است که مایگلین را در اسارت بازجویی میکند.