بالروگ ها(دیوان قدرت) ازنژاد مایار سرچشمه گرفتهاند. آنها موجوداتی شبیه به خود سائورون و از ارواح نخستین آتش بودند. آنها به دلخواه خویش در دوران باستان با ملکور متحد شدند و در اثنای جنگ بلریاند مربوط به دوران اول، یکی از وحشتناکترین خادمانش بودند.با قاطعیت نمیتوان در مورد تعداد آنها به تفصیل صحبت کرد اما به نظر میرسد که تعداد آنها اندک بوده است واز هفت تن تجاوز نمیکردهاند. بالروگ ها از نظرظاهری شبیه انسان بودند با این تفاوت که از سوراخ بینی آنها آتش زبانه میکشید و سایه های تیره ای آنها را احاطه کرده بود. آنها تازیانههایی از آتش با خود حمل میکردند و در دل دوستان و دشمنان به یک اندازه رعب و وحشت ایجاد کرده بودند.در نبرد خشم، مورگوت مورد تهاجم نیروهای والار قرار گرفت. اغلب آنها در آن جنگ نابود شدند. اما تعداد کمی از آنها از بالای کوه های آبی گریختند و در سرزمین میانه پنهان شدند. بلای جان دورین، مخلوقی که دورفها را از موریا به عقب نشینی وادار کرده بود، یکی از آنها به شمار میرفت.
بالروگ ها قبل از دوران اول:
بالروگ ها همانند سائورون و یا گاندالف در اصل از مایار بودند. ملکور در گذشته های بسیار دورکه در این دنیا از جلال و جبروت برخوردار بود، آنها را برای خدمت کردن به خویش اغوا کرد. او در اصل آنها را در عهد درخشان والار در پناهگاه باستانی خود به نام اوتومنو گرد آورد. وقتی که استحکامات مزبور توسط والار نابود شد برخی از آنها گریختند ودر گودالهای آنگباند پنهان شدند. (چنانچه کسی از بالروگ های اصلی در حمله والار به اوتومنو به قتل رسیده باشد بر ما معلوم نیست)
بالروگ ها در دوران اول :
زمانیکه در سه دورۀ بعد ملکور و آنگولیانت همراه باسیلماریل ها (گوهر های سه گانه) از والینور فرار کردند، بالروگ ها همچنان در ویرانه های آنگباند یافت میشدند. آنگولیانت ملکور را در پناهگاهش به دام انداخت و سیلماریل هارااز او برای خویش طلب کرد، تا اینکه بالروگ ها از پناهگاهشان خارج شدند و ارباب خود را نجات دادند.
بالروگ ها ظاهراً اولین کسانی بودند که در اولین سال دوران اول درنبرد داگور– نوئین-گیلیات (نبرد زیر ستارگان) با الفها مواجه شدند. پس از پیروزی بزرگ نولدور بر اورک های مورگوت،فئانور به گودالهای آنگباند حمله ور شد ولی بالروگ ها در برابرش ایستادگی کردند. او به طرز مهلکی توسط گوتموگ ارباب بالروگ ها مجروح شد. گرچه پسرش دیوهای آتشی را مغلوب کردولی فئانور اندکی بعد به واسطه جراحات شدیدش درگذشت و روحش به سوی تالارهای مندوس پرواز کرد.
سیما و ماهیت بالروگ ها :
بالروگ ها ارواح آتش بودند. قلبشان از آتش بود و همانگونه که گفتهایم تازیانههایی از آتش با خود حمل میکردند. گرچه بالروگ ها ارواح آتش بودند، می توانستند خود را کاملا در سایه و تاریکی بپوشانند. به عنوان مثال، بالروگی که در موریا با گندالف جنگید، در آغاز، به جز شعله هایی که از حفره های بینی اش زبانه می کشید، هیچ نشانه ای از ماهیت آتشینش بروز نمی داد.
«و آیا اینکه بالروگ ها بال دارند»
آیا بالروگ ها بال دارند؟ در ابتدا ممکن است پرسش ساده ای به نظر برسد. اما (همانطور که در اغلب کارهای تالکین دیده میشود)هر چه بیشتر بررسی میکنیم پاسخ این سوال مشکلترمیشود. موضوع دیگری که مطرح میباشد اینست که خوانندگان بسیار مشتاق آثار تالکین را باید به دو گروه متمایز تقسیم کرد آنهایی که معتقدند بالروگ ها بال دارند و آنهاییکه آن را تکذیب میکنند.
موضوع دیگری که برای ما بسیار جالب توجه است این مورد است که : ما در سایت ایمیلهای زیادی را در مورد این عنوان مجزا نسبت به سایر عناوین دریافت کردهایم. از اینرو این بخش را توسعه داده و آنرا مورد بازنگری قرار دادهایم تا آتش اشتیاق پرسشهای مربوط به «بال بالروگ» که با جزئیات نسبتا بیشتری به آن خواهیم پرداخت فروکش نماید. اگر شما به طور اتفاقی وجسته گریخته مطلب را دنبال میکنید و به طور ویژه به موضوع «بال بالروگ» علا قه مند نیستید در اینجا اطلاعاتی بیش از آنچه که میخواهید نصیبتان خواهد شد. تا زمانیکه احساس راحتی میکنید و همچنان به موضوع علاقه مند هستید آنرا رها نکنید. این مقاله واقعاً برای کسانی که به طور مشخص اهل بحث و مناقشه هستند نوشته شده است.
این مقاله منتهای تلاش خود را مبذول میدارد تا با دیدی عینی به مسئله نگاه کند و به نتیجۀ نسبتا روشنی برسد. (دست کم به اندازه ای روشن، که شواهد و قرائن اجازه میدهد) اگر شما از آن دسته افراد هستید که در رابطه با این سوال خیلی محکم به دیدگاه های خود چسبیدهاید، در اینصورت شانس نسبتاً خوبی دارید که با ما موافق نباشید. بسیار خوب، البته ما انتظار نداریم که هرکسی را تغییردهیم اما دست کم امیدواریم که موارد جالبی را در اینجا بیابید.
گریزی سریع به اصل مطلب«سایه» چیست؟
بهتر است قبل از شروع در مورد یک عقیده غلط رایج توضیح دهیم. در این بحث تعداد زیادی از مراجعی که به آن استناد میکنیم غیر منتظره هستند و به نظر میرسد که بسیاری از خوانندگان میخواهند آنرا با مفاهیم جدید تفسیر نمایند. بدین معنی که : بستن راه نور، محدوده ی تاریکی را پدید می آورد. این کاملاً آن چیزی نیست که مورد نظر تالکین بوده است.
وقتی در موردبالروگ ها بر رسی میکنیم «سایه» آنها فقط یک سایه معمولی یا فقدان نور نیست بلکه ناحیه تاریک پیرامون آنهاست که آنرا با خود حمل میکنند. این که دقیقا چه کیفیت هایی دارد، قابل بحث است، اما بی تردید می تواند به شکل های گوناگون در آید. در واقع، این شکل های سایه مانند، مقدمه ی شکل گیری تمام مباحثه اند.
ماهیت استدلال :
اصل موضوع بحث در یاران حلقه کتاب ۲ بخش ۵، پل خزد – دوم قرار دارد. این فصل فقط برای تشریح اتفاقات مصیبت باری ساخته شده است که یاران حلقه با بالروگی که مشهور به بلای جان دورین بود مواجه میشوند. این موجود همان کسی است که قرنها پیش دورفها را از اقامت گاه باستانی خود بیرون کرده است. به طور ویژه دو مرجع این بحث را دامن رده است. اول توصیف بالروگ ها از دیدگاه گاندالف میباشد:
(۱) «دشمنش دوباره مکث کرد، روبرویش ایستاد، و سایه اطرافش مانند دو بال بزرگ جلو آمد»یاران حلقه جلد ۲ فصل ۵ پل خزد- دوم
از دید گاندالف این کار ستیزه جویی نبوده است. در اینجا سایه سیاه بالروگ ها حد اقل تا اندازه ای شبیه بال ظاهر شده است. واقعیت اینست که «شبیه بال» مشخصاً به مفهوم خود بال نیست. با وجود این، مشکل با مرجع دیگری بوجود میآید که در دو پاراگراف بعدی بدین صورت آمده است :
(۲) «ناگهان خودرا به ارتفاعی بالا تر کشید و بالهایش از این سوی دیوار تا آن سو گسترده شد. »یاران حلقه جلد ۲ فصل ۵ پل خزد- دوم
اینها به احتمال زیاد بحث انگیزترین کلماتی است که تالکین تاکنون به کار برده است. در ابتدا عجیب به نظر میرسد زیرا اغلب افراد واقعا براین باورند که مفهوم جمله مشخصاًهیچ ابهامی ندارد ومفهوم عبارت کاملاًواضح است. با وجود این مناقشه با ذکر این حقیقت که : مانند یک توهم دیداری،ممکن است این نقل قول دو تفسیر مشخص داشته باشد، آغاز میشود.افراد بسیاری وجود دارند که آنرا کاملاً متفاوت دیدهاند. گرچه شما یقین دارید ولی آنچه را که فکر میکنیدمیفهمید.
یک دسته از خوانندگان عبارت «بالهایش از این سوی دیوار تا آن سو گسترده شد» (۲) را با عبارت قبلی «.. سایه اطرافش مانند دوبال بزرگ جلو آمد» (۱) مربوط میکنند. به نظر آنها این عبارت در واقع عبارت قبلی را تقویت میکند و در مورد هیچ گونه بالی سخنی به زبان نمیآورند. افرادی که در نقطه مقابل بحث قرار دارند میگویندعبارت «بالهایش گسترده شد» (۲) ابداً ربطی به عبارت قبل ندارد و درعوض مربوط به بالهای بالروگ است که به طور فیزیکی واجد آن بوده است.
این مناقشه حول این بحث متمرکز میشود که ما کدامیک از دو تفسیرفوق را درست بدانیم. گرچه شاید هم هیچیک از آنها به طور مشخص درست نباشد.این مطلب به این بستگی دارد که وقتی شما عبارت را میخوانید از قبل چه پیش فرضی از بالروگ در ذهن دارید. ما فعلاً در اینجا نمیخواهیم نتیجه مشخصی از این بحث بگیریم. فقط میخواهیم بگوییم که ساختار جمله به گونه ایست که هر دو تفسیر را ممکن میسازد. یکی از راهها آنست که واژه «بالها» را که مورد مناقشه است با واژه دیگری که حالت قطعیتری دارد، جایگزین سازیم.
بیایید این واژه را با «دستها» جایگزین نماییم. در اینکه بالروگ ها دستانی داشتهاند هیچ شکی نیست. این را همه کس میداند. اکنون فرض کنید تالکین عبارتش را اینگونه نوشته بود«سایه اطرافش مانند دو دست بزرگ جلو آمد» هنوز هم مانند متن اصلی از تشبیه استفاده کردهایم. اگربه دنبال آن، عبارت کوتاه «دستهایش گسترده شد» را بیاوریم طبیعتاً چنین به نظر میرسد که عبارت مربوط به مرجع دوم رابه دستان واقعیش نه دستان شبح گونهاش نسبت دادهایم،حتی اگر گفته باشیم که او دستانی از سایه داشت. این بستگی دارد به اینکه گروه موافق بال داشتن بالروگ ها چگونه متن را خوانده باشند. زیرا آنها بر این باورند که بالروگ ها همانگونه که بال دارند، مسلماً میتوانند دست هم داشته باشند.
اکنون بیایید نظر جایگزین خود را با واژۀ «شاخکهایش» شبیه سازی نماییم. مطلقاً بدیهی است که بالروگ ها نمیتوانند شاخک داشته باشند. به جرئت میتوان فرض نمود که شاخکها هیچ بخشی از اندامهای بالروگ ها را تشکیل نمیدهند.بار دیگر امتحان میکنیم«شبح اطرافش مانند دوشاخک بزرگ جلو آمد»این بار هم آنرا بدون مشکل مانند یک عبارت تشبیهی میخوانیم. با این وجود،اکنون هنگامیکه عبارت «شاخکهایش گسترده شد»را به دنبال آن عبارت بیاوریم، تفسیر عادی کمی متفاوت میشود.از آنجاییکه میدانیم بالروگ ها واقعاً شاخک ندارند،بنا براین عبارت تشبیهی قبلی را که باید مفهوم«شاخکی از سایه»را بدهد، راحتتر میخوانیم. این وضعیت مربوط به حالتی است که بالی وجود ندارد. زیرا آنها میدانند که بالروگ ها واقعاً بال ندارند و آنها طبیعتاً عبارت «بالهایش» را به عنوان ادامه عبارت قبلی تلقی میکنند.
شما ممکن است با هیچیک از این تفسیرها موافق نباشید اما شرط میبندیم، موردی را که با آن موافقت دارید، همانست که قبلاً آن را صحیح فرض کردهاید. بسیار خوب در اینجا چنین استدلال میکنیم که تفسیرتان بستگی به پیش فرضهای شما دارد که آیا با بال داشتن بالروگ ها موافق هستید یا مخالف.
با توجه به اینکه به نظر نمیرسد در ساختار خود جمله هیچ مورد قطعی و جود داشته باشد، بنا براین بحث اخیر اگر به تنهایی بر مبنای این عبارت ادامه یابد، دور باطل است. به عبارت دیگر «بافرض اینکه بالروگ ها بال واقعی دارند آنگاه باید مفهوم عبارت واقعاً به صورت : بالروگ ها بال واقعی دارند، تعبیر شود. از طرف دیگر با» فرض اینکه بالروگ ها بال واقعی ندارند آنگاه باید مفهوم عبارت مجازاً به صورت : بالروگ ها بال واقعی ندارند، تعبیر شود «تا آنجا که به این عبارت مربوط میشود بسته به اینکه چه فرضی را در مورد بال بالروگ ها در نظر میگیرید قطعابه هر نتیجه ای که دست یابید، درست خواهد بود.»
این قضیه به ما چندان کمکی نخواهد کرد اما خوشبختانه عبارت«بالهایش از این سوی دیوار تا آن سو گسترده شد» تنها ملاک بررسی نمیباشد. اجازه دهید به سراغ موارد دیگری که له یا علیه بال واقعی بالروگ ها وجود دارد، برویم.
مواردی که بال بالروگ ها را تایید میکند :
محرز شده است که عبارت «بالهایش از این سوی دیوار تا آن سو گسترده شد»نمیتواند به طور واقعی در مورد بال داشتن یا نداشتن بالروگ ها محور بحث قرار گیرد. بهتر است جلوتر برویم و ببینیم چه مدارکی میتوانیم در اختیار داشته باشیم.
بحث اول :بالهایش از این سوی دیوار تا آن سو گسترده شد.
یکی از مشخصات این بحث آنست که عبارت فوق بال دار بودن بالروگ ها را منعکس میکند و در مباحثات طرفداران بال دار بودن بالروگ ها منظماًعود میکند. با وجود این،بحثهای مخالفی هم علیه آن طرح میشود.
مطلبی که بیان شد فقط منصفانه است پس بهتر است اجازه دهید، قبل ازخروج از این بحث یک مرور سریع بر آن داشته باشیم. آنهایی که از عبارت فوق نتیجه عکس میگیرند به خاطر اینست که ظاهر عبارت را بدون ابهام میدانند و معتقدند که نمیشود آنرا به گونه ای دیگر تفسیر کرد.
با توجه به این وضعیت، به نظر نمیرسد که بتوانیم به جزئیات موشکافانه دست یابیم. به عنوان مثال روشن نیست چگونه عبارتی که سالها مورد مناقشه بوده است میتواند به طور واقعی وبدون هیچ ابهامی توضیح داده شود. با وجود این جالب اینجاست که ادعا میشود باید این عبارت به صورت ظاهری تفسیر شود. این مطلب به خاطر آنست که تالکین نوشته بوده است «بالهای سایه گسترده شد» یا چیزی از این دست. به شرط اینکه این همان چیزی باشد که منظور او بوده است. با وجود این مطلب زیر را بررسی میکنیم :
(۳) «گاندالف پرواز کنان از پلهها فرود آمد و در میان گروه زمین خورد»یاران حلقه جلد ۲ فصل ۵ پل خزد- دوم
این مطلب درست چند صفحه قبل از روبرو شدن گاندالف با بالروگ اتفاق میافتد و البته مفهوم آن روشن است : گاندالف توسط نیروی ثالثی از بالا به پایین پلهها پرت شده است. البته این یک استعاره است و کسی مدعی نخواهدشد که گاندالف واقعا پرواز کرد.گرچه از متن استنباط نمیشود که «گاندالف ظاهراً در حال پرواز میآید» بلکه به طور واضح استنباط میشود که «با شتاب آمد»آنهایی که اصرار دارند این عبارت را واقعی تلقی کنندباید منطقا عبارت اخیر را نیز به صورت واقعی مورد توجه قرار دهند.فقط زمانی به یک نتیجه ثابت و پایدار میتوان دست یافت که عبارت «بالهایش از این سوی دیوار تا آن سو گسترده شد» ثابت نماید که بالروگ ها بال واقعی دارند، آنگاه عبارت «گاندالف پرواز کنان از پلهها فرود آمد» نیز ثابت مینماید که گاندالف نه تنها میتواند پرواز نماید بلکه منتظر فرصتی است تا استعدادش را به نمایش گذارد.
ضمیمه :
بعد از این که مقاله اصلی تهیه شده بود، این مرجع برای روشنگری بدست ما رسیده است وارتباط روشنی با بحث مزبور دارد. این متن در پیشگویی مالبت دیده شده است و مطالب آن در باره گذرگاه های مرگ است که در آنجا مالبت در روزهای قبل از جنگ پله نور پیشگویی میکند که: تاریکی بزرگی از کوه های هلاکت بیرون میآید و تمام سرزمینهای غربی را میپوشاند.
«بر آن سرزمین سایهای بلند گسترده میشود، بالهای تاریکی تا سمت غرب میرسد.» بازگشت پادشاه جلد ۲ گذر گروه خاکستری.
البته بدون شک در اینجا مقصود به صورت واقعی بیان نشده است (چون اگرچنین بود باید تصور کنیم که کوه هلاکت بالهای غول پیکری به طول صدها مایل دارد) بعدا میتوانیم ببینیم نه تنها تالکین از کاربرد «بالها» به صورت استعاره خوشحال بودبلکه آن استعاره را صراحتا با تصور سایهپیوند زد. این مطلب بدون هیچ شک و شبهه ای تصدیق میکند که تصور «بالهای سایه» نباید واقعی در نظر گرفته شود.
از خواننده تیز بین دارن بریور به خاطر یاد آوری این مرجع سپاسگزاری میشود.
بحث دوم :” with winged speed ” (بر بال سرعت)
مشکل اصلی بحث به خاطر عبارت «بالهایش گسترده شد» است که ممکن است ما را غافلگیر نماید. این جمله تنها مدرک اصیل و قطعی است که برای بالدار بودن بالروگ ها به آن استناد میشود. با وجود این عبارت دیگری درتاریخ سرزمین میانه جلد ۵(حلقه مورگوت) آخرین داستان سیلماریلیون، بازپس گرفتن سیلماریس هاوجود دارد که از آن برای پشتوانه مدرک فوق استفاده میشود که به شرح زیر است :
(۴) «ناگهان آنها برخاستند و بر بال سرعت از فراز هیتلوم گذشتند و مانند تندبادی از آتش به لاموت رسیدند» تاریخ سرزمین میانه جلد ۵ (حلقه مورگوت)آخرین داستان سیلماریلیون، بازپس گرفتن سیلماریلها
منظور از «آنها» بالروگ ها هستند که بلافاصله پس از بازگشتشان به سرزمین میانه،برای نجات ملکور از دست آنگولیانت به اوحمله ور میشوند. این نوشته در اثر چاپ شده سیلماریلیون یافت نمیشود. بلکه مربوط به نسخه چاپ نشده سیلماریلیون است که ادعا میشود از نظر اصالت بر نسخه چاپ شده اولویت دارد. برای پرهیز از بحث بی مورد در رابطه با اصالت و تقدم نسخه چاپ نشده ما عجالتا برای ادامه بحث آن را میپذیریم.
با وجود این،صرف نظر از مورد اصالت، عبارت فوق به طور مشخص هیچ گونه دلیلی برای آن که جملۀ داخل گیومه”with winged speed ” به طور اجتناب ناپذیر فقط به عنوان استعاره برای «سرعت زیاد»به کار برده شده است، ارائه نمیدهد. درواقع به نظر نمیرسد که در مورد حالت استعاره ای عبارت مزبور عدم توافقی وجود داشته باشد ولی با این وجود ما به فرهنگ لغات نیز مراجعه میکنیم
(۵) استعاره (اسم) : به کار گیری نام، کلمات توصیفی و یا عبارت در مورد موضوع یا عملی که به صورت خیالی وجود دارد نه واقعیفرهنگ مختصر لغات روزمره زبان انگلیسی آکسفورد
به عبارت دیگرمگراینکه سرعت عملا بال داشته باشد (که روشن است ندارد)بنابراینwith winged speed” ” استعاره ای برای سرعت زیاد میباشد.
مانند دفعه قبل برای روشن ساختن ساختار جمله میتوانیم کلمه بالروگ (که ماهیت آنها زیر سوال است) را از جمله خارج نموده و آن را با کلمات مشخصتر دیگری جایگزین سازیم.
ابتدا فرض کنید پاراگراف به جای بالروگ ها در مورد عقابهاست (که میدانیم بال دارند و میتوانند پرواز کنند) شکی نیست که عبارت : «(عقابها) با بالهای سریعشان از روی هیتلوم گذشتند».کاملا قابل درک است. برای اینکه بحث را از نقطه مقابل پیش ببریم کلمه عقاب را با چیز دیگری که قطعاً بال ندارد و نمیتواند پرواز کند جایگزین میکنیم. مثلا سوارکاران، در نتیجه عبارت «(سوار کاراران) بر بال سرعت از روی هیتلوم گذشتند» ممکن است کمی شاعرانه به نظر آید ولی آشکارا مهمل به نظر میرسد.
این از دیگر مواردیست که بحث ما فقط در خدمت برجسته کردن پیش فرضهای خواننده قرار میگیرد. اگر شما از قبل به بالدار بودن بالروگ ها باور داشته باشید در آن صورت ممکن است عبارت with winged speed” ” کاملا به آنها مربوطمیشود، اما درحقیقت چیزی که دلیلی برای وجود آنها باشد در اینجاوجود ندارد.
جمع بندی :
بحث اثباتی به نفع بال واقعی بالروگ ها دست کم سزاوار یک جمع بندی است. ضرورتا عبارتهای «بالهایش از این سوی دیوار تا آن سو گسترده شد»(۲)و”with winged speed ” (4) تنها مراجع واقعی هستند که میتوان بالهای واقعی را بر مبنای آنها تفسیر کرد. با و جود این همانگونه که سعی کردهایم نشان دهیم، هیچ دلیل عینی برای استنتاج چنین نتیجه ای وجود ندارد. تفسیر به نفع بالدار بودن در صورتی و فقط در صورتی است که شما فرض کنید بالروگ ها دارای بال هستند.
مواردی که بال بالروگ ها راتکذیب میکنند :
اگر موردی وجود ندارد که بال بالروگ ها را تکذیب کند نکته مهم آنست که بدانید هیچگونه مدرک قابل تکذیبی علیه آنهاموجود نیست. در عوض بحث مقابل بر مبنای ایرادات مختلفی شکل میگیرد، یعنی مراجعی که ظاهراً باعقیده بالدار بودن بالروگ ها در تناقض است.
ایراد اول : بالروگ ها پرواز نمیکنند
در هیچیک از آثار تالکین موردی دیده نمیشود که او بالروگ ها را در حال پرواز توصیف کرده باشد. حتی در مواردی که میخواهد سر آنها را به عرش اعلا برساند پاهای بالروگ ها به زمین چسبیده باقی میماند. برای روشن شدن مطلب صحنه روبرو شدن گاندالف با بلای جان دورین را در نظر آورید. این بالروگ با دو مانع اصلی مواجه است.شکافهای آتش بار و شکافی (پرتگاهی) که با یک پل باریک از روی آن عبور میکنند. اینها برای مخلوقاتی که بالدار باشند مشکلی ایجاد نمیکند اما واکنش او در اینجا آموزنده است.
(۶) «سپس با شتاب از روی شکاف پرید»یاران حلقه جلد ۲ فصل ۵ پل خزد- دوم
و سپس …
«او به روی پل به آرامی قدم پیش نهاد …»یاران حلقه جلد ۲ فصل ۵ پل خزد- دوم
بعدا همان بالروگ خودش را بر بالای کوه مییابد و برای نجات جانش میجنگد. طبق گزارش گاندالف از این برخورد :
(۷) «من دشمن را به پایین پرت کردم، او از بالا سقوط کرد و دیواره کوه از جاییکه آنرا ویران کرده بود شکاف برداشت»دوبرج جلد ۳ فصل ۵ سوارکار سپید
اگر بالروگ قادر به پرواز بود میتوانست خود را نجات دهد. ولی در عوض از بالا سقوط میکند و به هلاکت میرسد. بلای جان دورین تنها بالروگی نبود که نمی توانست پرواز کند.
(۸) «ترانه های بسیار از مصاف گلورفیندل با بالروگ بر فراز ستیغ صخره در ان موضع بلند سرودهاند، و آن دو در مغاک نابودی سرنگون شدند»داستان سیلماریون فصل ۲۳ حدیث تور و سقوط گاندولین
سوال مشخص اینست : اگر بالروگ ها بالهای واقعی داشتند چرا از آن استفاده نکردند.
در اینجا دواستدلال مخالف نیز وجود دارد. اولین موردی که مطرح میشود،عبارتwith winged speed” ” است که تنها مورد منحصر به فردیست که بالروگ ها را به صورت بالدار توصیف میکند. این نکته را قبلا مورد بررسی قرار دادهایم و نیازی نیست که خود را بیش از این معطل کنیم.
یکی دیگر از استدلالات مخالف رایج که در هر دو مورد مطرح است اینست که بالروگ ها تا حدودی برای استفاده از بالهایشان منع شده بودند. با توجه به این وضعیت آنجا که میگوید«سپس با شتاب از روی شکاف پریدو به آرامی روی پل گام بر داشت» به این خاطر نیست که بال نداشته است بلکه بالهایش آنقدر بزرگ بودکه دچار گرفتگی شده بود و قابل استفاده نبود. در مقابل سقوط بالروگ که در هر دو مورد به آن اشاره شده است، چنین مطرح شده است که آنها نیرویشان را در جنگ از دست دادهاند و تا اندازه ای آسیب دیدهاند. گاهی اوقات نیز مطرح شده است که بالروگ ها واقعاً بال داشتند ولی ابداً نتوانستند از آن استفاده کنند و یا اینکه بجای پرواز واقعی فقط در فواصل کوتاهی پرواز سبکی را انجام میدادند. این استدلالات به اشکال مختلف بیان شده است اما مشترکاً مورد برجسته ای در آنها دیده نمیشود. در اینجا بار دیگر فرض میشود که بالروگ ها دارای بال هستند.
در اینجا وضعیت ظاهری بالروگ ها به سادگی توصیف شده است یعنی اینکه بال داشتهاند ولی قادر به پرواز نبوده اند. اگر ما حالتی را در نظر بگیریم که آنها فقط بال نداشتهاند اصل مسئله خود به خود منتفی میشود.
ایراد دوم : تحقیق درمورد اندازه بالروگ ها
بزرگی یک بالروگ چقدر است؟ اگر در بحث طرفدار بال دار بودن بالروگ ها باشیم و قبول کنیم که آنها واقعاً بال داشتهاند، این امکان وجود دارد که دست کم اشکالی را برای آنها پیشنهاد کنیم. از روی عبارت «بالهایش از این سوی دیوار تا آن سو گسترده شد. » میتوان استنباط نمود که بالهایش در حالت گسترده حد اقل برابر عرض تالاریست که در ان ایستاده است.حال باید دید در مورد ابعاد تالار چه میدانیم؟
(۹) «قبل از آنها تالار های مغاره مانند دیگری وجود داشت.مرتفعتر و طولانیتر از آن که شب را آنجا گذرانده بودند. »
(۱۰) «به سمت چپ پیچید و باسرعت در طول کف صیقلی تالار به پیش شتافت، فاصله بیشتر از آنی بود که به نظر میرسید. »
(۱۱) « ……..پل سنگی باریکی که نه جدول در حاشیه داشت نه نرده، و بایک تاق منحنی به طول پنجاه پا ازین سو تا آنسوی شکاف بسته شده بود. »همه موارد ازیاران حلقه جلد ۲ فصل ۵ پل خزد- دوم
تالار بسیار عظیم است. اگر عرض شکاف پنجاه پا باشد (۱۱) آنگاه کل تالار دست کم باید صدها پا طول داشته باشد. طبق تعریف طول یک شکاف ازعرض آن بیشتر است وطول شکاف درازی تالار را مشخص میسازد بنا براین حداقل عرض آنجا را به صورت نسبتا قابل فبولی بین هفتادو پنج تا صد پا میتوانیم تخمین بزنیم. این تخمین توسط متن که میگوید : سالن آنقدرعریض بود که برای نگهداری سقف ستونهایی آن پایین در وسط مورد نیاز بود، نیز تقویت میشود
(۱۲) «آن پایین در وسط، ردیفی دوتایی از ستونهای سر به فلک کشیده به چشم میخورد. مثل تنۀ درختان غول آسا حجاری شده بودند که شاخه های آنها با تزیینات توری بافت ِسنگی ِمنشعب شونده، سقف را نگه داشته بودند. »یاران حلقه جلد ۲ فصل ۵ پل خزد- دوم
اگر بالروگ ها واقعاً بال داشتند و بهطور واقعی «از این سو تا آن سوی دیوار» گسترش مییافت حد اقل میزان باز شدگی بالهای آنها در ان مکان به صد پا میرسید. این مقدار در واقع اندازه یک خانه را به بالروگ ها میدهد و به یاد داشته باشید که این حداقل است و شاید حتی از این هم بیشتر باشد. بسیاری این مورد را بدون مشکل پذیرفتهاند. این تصور که بالروگ ها غول پیکر هستند کاملا رایج است و یک بالروگ اغلب با قامتی به بلندای حدود سی پا ( بیش از ۹ متر) یا بیشتر از چنین تخمین هایی مجسم میشود.
این نکته مهمی است که میتوانیم روی آن تاکید نماییم. اگر بالهای بالروگ ها واقعی باشد ضرورتا مانند موجودات هیولا مانندی بودهاند که طول بالهای آنها به اندازه یک هواپیمای کوچک بوده است.
ایرادی که مطرح میشود کاملا معنی دار است : توضیح این مسئله که چگونه این مخلوقات عظیم الجثه بیش از هزار سال در شهری زیرزمینی که برای دورفها ساخته شده بود زندگی کردهاند، بسیار سخت خواهد بود. به عنوان یک نمونه، اتاق مزربول راکه قبل از مواجهه یاران حلقه با بالروگ در داستان مطرح میشود، در نظر آورید. مدارک نوشتاری متعددی در رابطه با ورود به این اتاق موجود است. به عنوان مثال :
(۱۳) «اورک ها یکی پس از دیگری به درون اتاق دویدند. »
یاران حلقه جلد ۲ فصل ۵ پل خزد- دوم
و لحظه ای بعد، آنها …
(۱۴) «بر درگاه گرد آمدند»یاران حلقه جلد ۲ فصل ۵ پل خزد- دوم
واضح است که ورودی به اتاق کم عرض بوده است.
با این وجود بالروگ به هر طریقی که بوده است موفق می شود که پشت سر اورک ها از طریق این ورودی وارد اتاق شود. او هنوز میتواند قامتی با بلندی قابل توجه، مثلا حدود ده پا داشته باشد.
اگر بالروگ همانطور که بحث کردهایم غول پیکرخلق شده بود نمیتوانست از این ورودی کم عرض استفاده نماید.
استدلالی اخیر گریز ناپذیر است : ما مجبوریم برای عبور بالروک از این درگاه، اندازه او را کوچک نماییم.او هنوز میتواند«بهارتفاعی بالاتر» مثلا ده پا بالاتر برساند و بیش از این مقدار نمیتواند واقعی باشد. این عقیده توسط متنی که در تاریخ سرزمین میانه آمده است تقویت میشود.
(۱۵) «{بالروگ} گام بلندی به سوی شکاف برداشت. قامتش از قد یک مرد تجاوز نمیکرد اما به نظر می رسید که وحشت پیشاپیش او میآید»تاریخ سرزمین میانه جلد ۷(خیانت ایزن گارد) و جلد ۱۰ معادن موریا جلد ۲ پل
چون این پیشنویس پذیرفته نشده است بنابراین نمیتواند به عنوان هیچگونه دلیلی اقامه شود. با وجود این، دیدی را که تالکین درذهنش نسبت به اندازه بالروگ ها داشته است برای ما معلوم میدارد. این مطلب با ذکر این حقیقت که از روی شکاف «پرید» (۶) و اینکه او به سوی پل قدم پیش نهاد (۶) [پلی] آنقدر باریک که دورفها تنها توانستند به صورت ستون یک نفره از روی آن عبور کنند، نیز تصدیق میشود. این ها رفتارهای موجودی کمابیش در قد و قواره یک انسان است نه یک موجود غول پیکر
تحقیق در مورد اندازه بالروگ ها ایراد جدی است که به بالدار بودن آنها وارد میشود. اگر عبارت «بالهایش از این سوی دیوار تا آن سو گسترده شد» مربوط به بالهای واقعی باشد پس انها موجودات غول پیکری بودهاند. گرچه برای ورود به اتاق مزربول نمیتوانسته اند غول پیکر باشد. پس اگر موجوداتی غول پیکر نبوده اند عبارت«بالهایش از این سوی دیوار تا آن سو گسترده شد» مربوط به بالهای واقعی نمیتواند باشد.
برای گروهی که مخالف بالدار بودن بالروگ ها هستند این موردشاید نزدیکترین دلیلی باشد که امکان ارائه آن وجود دارد.
جمع بندی :
مواردی که ذکر شد به هیچ وجه تنها ایراد وارد بر بالدار بودن بالروگ ها نیست اما شاید محکمترین آنها باشد. سایر موارد ماهیت تصادفی دارند وکمک چندانی به پیشرفت بحث نمیکنند(مانند «تصور کنید موجودی با بالهای بزرگ،عریض،که تازیانه ای از آتش را باخود حمل میکند»)
دو ایراد بسیار با معنی هستند. اگر بالروگ ها واقعاً بال دارند چرا از آن استفاده نمیکنند؟ چگونه در خانه ای که به اندازه اورک ها ست بالروگ ها نیز میتوانند وارد آن شوند؟اینها سوالات ناشیانه ایست که فقط با فرض بالدار بودن بالروگ ها مطرح میشود و اگرفرض کنیم که آنها فاقد بال هستند، به سادگی از این تناقضات خلاص میشدیم.
شاید منصفانه باشد که بگوییم هیچ مدرک مسلمی دال بر بالدار بودن بالروگ ها وجود ندارد و دو ایراد عمده بر آن وارد است. با توجه به بحثی که در جریان بود اینطور به نظر میرسد که کفۀ ترازوی مدارک و شواهد به نفع بالدار نبودن بالروگ ها نسبتاً سنگین تراست. با وجود این وزنۀ شواهد و مدارک تنها دلیل نیست و همیشه جا برای تحقیق و تفسیر مجدد باز است.
جایی که پای مدارک به میان کشیده میشود درحقیقت کسی با اطمینان نمیتواند بگوید پاسخ چیست. فقط تالکین خودش میتواند جوابگوی ما باشد که او هم هرگز پاسخ صریحی به این موضوع نداده است. اکنون بی مناسبت نیست که بحث را با توصیف مشخصی که تالکین در مورد بالروگ ها انجام داده است به پایان ببریم :
(۱۶) «هرچه بود دیده نمیشد :مثل سایه ای عظیم بود که در میان آن شکلی تیره قرار داشت، شاید شبیه شکل ادم، و با این حال عظیمتر،و انگار قدرت و وحشتی که در او بود، پیشاپیش او میآمد. »یاران حلقه جلد ۲ فصل ۵ پل خزد- دوم