وجه اسرارآمیز دیگری از واقعیت که حلقه، دارندهی خود را بدان میکشید. موجودات خاصی مانند اشباح حلقه در مرز میان دو دنیا، یعنی دنیای ما و دنیای اشباح حیاتی دوگانه داشتند. اشباح، در دنیای ما نیمهشکلی داشتند ولی در دنیای خود، شکل محکمتری میگرفتند. اشباح قدرت آن را نیز داشتند که دیگران را به واقعیت دنیای خود بکشند و کوشیدند با استفاده از سلاح افسون شده با فرودو چنین کنند. ظاهراً از این قدرت برای ترساندن خدمتکاران خود نیز استفاده میکردند. «همچنین که نگات میکنه انگاری پوستو میکنه و لخت و عور ولت میکنه تو تاریکی اون ور.» –گورباگ در دو برج، کتاب پنجم، فصل ده.
ولی تنها اشباح و دارندگان حلقه در دنیای مذکور زندگی نمیکردند. الفها به شکلی درخشان و منور در سمت دیگر آستانه بودند. حداقل فرودو گلورفیندل را هنگامی که خودش در نزدیکی این دنیا بود دید. بعدها گندالف گفت که چنین اتفاقی برای الفهای برین عادی به شمار میرفت.
تالکین چندان جزئیاتی در مورد «سمت دیگر» ارائه نمیکند ولی اغلب در روایتهایی که در ادبیات عامه آمده بدان اشاره شده است. در داستانهای مذکور، بسیار معمول است که پریها و الفها یا حتی موجودات نه چندان خوشایند را نیز میتوان دید که میان دنیای ما و قلمروی اسرارآمیز خودشان رفت و آمد دارند. در واقع، داستانهای فوق بخشی از خاستگاه «سرزمین پریان» به شمار میروند و ظاهراً تصور تالکین از دنیای خیالی اشباح نیز به طریقی با داستانهای مربوط در ارتباط است. اما در نهایت چنان اطلاعات کمی به دست میدهد که جز حدس و گمانهپردازی در باب موضوع کاری از خواننده ساخته نیست.