رفتن به مطلب

Recommended Posts

الوه

نه اون ها کوچیک تر بودن به صورتی که وقتی برن اونو توی مشت گرفت، کاملا مخفی بود

وقتی کارخارون دست برن رو از مچ میکنه و در آخر مابلونگ شکمش رو باز میکنه، فقط دست برن رو میبینه (نه سیلماریل رو) و بعدا که اونو لمس میکنه دست ناپدید میشه و تازه سیلماریل نمایان میشه...

نه اونقدر بزرگ که توی دست پیدا نباشه و نه اونقدر کوچیک که ریز به نظر بیان

البته یه نکته هم هست که اونا روی تاج مورگوت بائوگلیر بودن! پس نمیتونن خیلی هم کوچیک بوده باشن و هم اینکه فئانور مدت ها اونا رو با خودش حمل میکرد پس نمیتونن خیلی هم بزرگ باشن!

درکل اندازه ی اون ها ذکر نشده دقیق که بتونم سایزی بهتون بدم...

+ شما سوالتون رو حتما بپرسید در جای خودش، مشکلی نیست :ymapplause:

ویرایش شده در توسط الوه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
نولوفینوه

اونجایی که برن وقتی میخاد سیلماریل دومی رو برداره.. اونی که رو تاج نگهش میداشت می افته

اگه تا اون حد که گفتین کوچیک بود اصلا مورگوتی رو که با اون همه اتفاقا تو خواب عمبقی از جادوی لوتین بیدار نمی شد

یا اینکه کوچیک بود ولی سنگسن.. چگالیش زید بوده فککنم!!!

البته اونم میشه گفت که به واسطه ی قدرتش و اینکه روح مورگوت پلید بوده سوزوندتش

اینم میشه گف

نظرتون چیه؟!؟؟؟

من فک کنم که به اندازه ی یک حبه قند متوسط بودن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
baradil soldier of dale

من تا اون جايي كه يادمه ، موقع جدا كردن دومين سيلماريل شمشير برن سر مي خوره و صورت مورگوت زخمي ميشه و بيدار ميشه. بيدار شدنش به خاطر اون زخم بود. ربطي به وزن و اندازه سيلماريل نداشت. ( ولي خودت داستانو بخون چون من يادم نيست دقيقا همين چيزي كه گفتم اتفاق افتاد يا نه.)

ویرایش شده در توسط baradil soldier of dale

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
نولوفینوه

اینکه من گفتم زیاد درس نیس .. میدونم!!!!!

چون اونی که افتاد سیلماریل نبود

ولی شمشیرم نبود

تا اونجایی که میدونم اون چنگکی که سیلماریلو رو تاج نگهداشته بود میشکنه نه شمشیرش

منم منظورم این بود که سیلماریل نمی تونه خیلی ریز باشه چون وقتی اون می افته مورگوت رو از خواب بیداار میکنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
baradil soldier of dale

بات موافقم.خيلي نميتونه ريز باشه. همون حرفايي كه الوه گفت در كل منطقي تره. شايد اندازه مشت بسته يه آدم باشه.

متن قسمت بيدار شدن مورگوت:

As he closed it in his hand, the radiance welled through his living flesh, and his hand became as a shining lamp; but the jewel suffered his touch and hurt him not. It came then into Beren's mind that he would go beyond his vow, and bear out of Angband all three of the Jewels of Feanor; but such was not the doom of the Silmarils. The knife Angrist snapped, and a shard of the blade flying smote the cheek of Morgoth. He groaned and stirred, and all the host of Angband moved in sleep.

ملكور با همون زخم شمشير( دشنه) بيدار شد.

اينم لينك متن انگليسي كل داستان:

http://www.redbrick....melmoth/p3.html

ویرایش شده در توسط baradil soldier of dale

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

برن وقتی داره با آنگریست (متنی که خودتون قرار دادین نوشته Knife که توی کتاب خنجر ترجمه شده و کاملا درسته، بعدا از Blade نام برده که میشه هم معناش و باید اون رو هم خنجر ترجمه کرد و نه شمشیر) تکه از آنگریست میپره و به گونه ی مورگوت فرو میره... (کاملش همینیه که به انگلیسیه فقط واسه راحتی گفتم فارسیش کنم)

و چگال بودنش رو هم به شبیه ساخته ی دیگه ی فئانور، پلان تیر، در نظر بگیرید، تازه این ها نور دو درخت رو داشتن...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
نولوفینوه

درسته.. درسته

منم بعدش رفتم چک کردم

اونجا رو من یا اشتباهی فهمیده بودم.. یا الان یادم نبود. (نکته ی ریزیه خو!)

از همه معزرت میخام

در باره ی سیلماریل ها هم... در حدیث سیلماریل ها و نا آرامی ه والینور.. اومده که فئانور اونا رو به هیچکی جز پدرش فینوه و.. (2 3 نفر بودن.. الان یادم نیس دقیقا کیا!!!)

نشون نمی داد.. مگر در مهمانی های باشکوه.. اونا رو مثل بقیه زینت ها به خودش میزد

شاید به گردنش مینداخت...

پس نمی تونه زیاد بزرگ باشه

و اینکه رو ناج مورکگوت بودن.. و اینکه اون تاج بزرگ بود و سنگینیش مدام اونو آزار میداد

پس کوچیکم نمی تونه باشه

همون به اندازه ی .. مثلا یه نمکدون!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
baradil soldier of dale

درسته.. درسته

منم بعدش رفتم چک کردم

اونجا رو من یا اشتباهی فهمیده بودم.. یا الان یادم نبود. (نکته ی ریزیه خو!)

از همه معزرت میخام

در باره ی سیلماریل ها هم... در حدیث سیلماریل ها و نا آرامی ه والینور.. اومده که فئانور اونا رو به هیچکی جز پدرش فینوه و.. (2 3 نفر بودن.. الان یادم نیس دقیقا کیا!!!)

نشون نمی داد.. مگر در مهمانی های باشکوه.. اونا رو مثل بقیه زینت ها به خودش میزد

شاید به گردنش مینداخت...

پس نمی تونه زیاد بزرگ باشه

و اینکه رو ناج مورکگوت بودن.. و اینکه اون تاج بزرگ بود و سنگینیش مدام اونو آزار میداد

پس کوچیکم نمی تونه باشه

همون به اندازه ی .. مثلا یه نمکدون!!!

نمی دونم والا. به نظرم سنگین بودنش به بزرگ بودنش شاید ربط نداشته باشه. مثلا حلقه ی یگانه(که هممون می دونیم خیلی کوچیک بود) وقتی فرودو به موردور نزدیک تر میشد , بیشتر بر گردنش سنگینی می کرد. شاید این سنگینی استعاره از یه جور اراده ی مستحکم سازنده باشه. سیلماریل ها مملو از اراده ی قوی فئانور بودند که پلیدی رو آزار می داد و حلقه نیز مملو از اراده ی قوی سائورون بود که برای نیکان آزاردهنده بود. حالا اینا نظرات شخصی من بود.

ویرایش شده در توسط baradil soldier of dale

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
نولوفینوه

البته درسته.. بله

ولی اینکه اونا به اندازه ی حلقه بودن یا کوچیک تر.. مورگگوت اونارو رو تاجش نمی زد

چون مورگوت کاملا بزرگ هیکل بود.. اونم که البته دیگه نمی تونست بدون کالبد باشه همون شکل فبلی تو اوتومنو رو گرفت (برا آخرین بار.. وقتی که درختارو پژمرد. سیلماریلا رو دزدید و با اونگلیانت فرار کرد)

و اینکه تو نبردش با فینگولفین (بهتره خودتون بخونید.. کامل ذهنم نیس الان!!!) میشه فهمید که نسبتا بزرگ بوده

پس اگه سیلماریلا نمی تونستن تا اون حد کوچیک باشن... درسه؟؟

همین که قئانور تو مهمونی ها میزد نشون میده که متوسط بودن!!!!1

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

کلا اون ها رو کمی از توپ تنیس کوچک تر در نظر بگیرید، و اره، اونقدر کوچیک نبودن که ریگ به حساب بیان! اونقدر بوده که وسط نائوگلامیر بزارنش و مشخص باشه...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

مدت زیادیه که سوالاتی آزارم میده:

سائورون پس از اینکه ایسیلدور انگشتانش رو قطع میکنه و حلقه رو ازش میگیره دیگه نمیتونه شکل فیزیکی به خودش بگیره:

1.چه چیزی باعث میشه که یک مایا کالبدش رو از دست بده؟ فقط به خاطر جدا شدن انگشتاش؟

2.منظور از چشم سرخ و اینکه اورک ها دستوراتشون رو از چشم سرخ میگیرن، چیه؟ اگه خود سائورونه، که اون اصلا جسم نداره پس چجوری با اونا رابطه برقرار میکنه و بهشون دستور میده؟

ممنون میشم که در رابطه با چشم سرخ توضیح بدین و اینکه چرا پرچم موردور چشم سرخه.

1-سائرون که از زمان زیر آب رفتن موردور بدنش رو از دست داده بود.(حداقل تو دانشنامه ی والیمار که اینجوری نوشته)بعدشم تو به انگشت کاری نداشته باش حلقه رو بچسب!سائرون مقدار زیادی از قدرتشو در حلقه نگه میداشت . وقتی حلقه ازش جدا شد تقریبا نیست ونابود شد.بعدشم تا اونجایی که یادمه گندالف تو یاران حلقه میگفت که نزگول ها هم جسم واقعی ندارن وپوچی خودشون رو با ردای سیاهشون میپوشونن پس قاعدتا نباید از لحاظ جسمی آسب ببیند ولی ما میبینیم که یکی از نزگول توسط فرودو زخمی میشه.

2-خاب به هر حال باید یه نمادی واسه خودش انتخاب میکرد دیگه.در ضمن سائرون مستقیما به اورک ها دستور نمیداد و معمولا دستور ها توسط یکی از نزگول ابلاغ میشد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

سه سوال از سیلما داشتم لطفا راهنمایی فرمائید:

1-ارو که از طغیان وگمراهی ملکور خبر داشت چرا از اول شورش های او وی را نابود یا دربند نکرد واجازه داد جان فرزندانش یعنی الف ها وانسان ها تهدید شود؟

2-در جایی از فصل دوم وقتی آئوله آهنگر هفت پدر دورف را به وجود آورده و با ارو درباره ی آنان سخن می گویدارو به آئوله می گوید:در آینده فرزندان تو وفرزندان من جنگ های بسیاری با یکدیگر خواهند داشت.در اینجا به کدام جنگ ها اشاره شده؟

3-انت ها دقیقا چگونه آفریده شدند؟آیا آن ها هم آفرینشی شبیه به دورف ها داشته اند؟یا مستقیما توسط خود ایلوواتار ساخته شده اند؟اگر این چنین است چر جزو فرزنان ارو نیستند؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

جوابت رو مدت ها پیش به کاربری داده بودم، اما دوباره میگم :دیــ

1- چرا خدا شیطان رو آفرید؟ به همون علت! :پی

2- نگو سیلمارییلون رو نخوندی! درهرحال نبردی که بین الف های تین گول به خاطر کشته شدن تین گول به دست دورف های آهنگر بله گوست به راه افتاد یه مثالشه که در آخر برن با هرچیزی دم دستش بو مثل انت ها، اومد تار و مار کرد دورف هارو :دیــ

3- حتما دیگه سیلماریلیون رو نخوندی... اون ها توسط ارو ایلوواتار آفریده شدن که باید بگم به درخواست یاوانا کمنتاری برای حفاظت از درختان بوده. و مگه هرچی ارو ساخته باید فرزندش باشه؟ :/

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

جوابت رو مدت ها پیش به کاربری داده بودم، اما دوباره میگم :دیــ

1- چرا خدا شیطان رو آفرید؟ به همون علت! :پی

2- نگو سیلمارییلون رو نخوندی! درهرحال نبردی که بین الف های تین گول به خاطر کشته شدن تین گول به دست دورف های آهنگر بله گوست به راه افتاد یه مثالشه که در آخر برن با هرچیزی دم دستش بو مثل انت ها، اومد تار و مار کرد دورف هارو :دیــ

3- حتما دیگه سیلماریلیون رو نخوندی... اون ها توسط ارو ایلوواتار آفریده شدن که باید بگم به درخواست یاوانا کمنتاری برای حفاظت از درختان بوده. و مگه هرچی ارو ساخته باید فرزندش باشه؟ :/

مرسی الوه جان.راستش دارم سیلما رو میخونم!ولی جواب دومت با کلمه نبرد های بسیار مطابقت نداره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

چرا مثبت دادم :P :دیــ

خب، بگذریم

بزار متن اصلی رو واسه بسیار نگاه کنم، اما تا اینجا باید بگم یه نبرد میشه نبرد هزار مغاره که بین الف ها و دورف ها بود که گفتم - دومیش میشه نبرد سارن آرتاد که بعدا برن میاد اونا رو تار و مار میکنه - سومیش هم دورف هایی که توی نبرد حلقه طرف سائورون بودن

و نبرد رو هم همیشه جنگیدن حساب نکن، این همه احساس تنفر و ستیزه بین الف ها و دورف ها پیش اومد بعد از اون واقعه رو هم به حساب بیار که یکجور جنگیدن هست

یا وقتی تورین تورامبار خیم (؟) رو میکشه یا میم به تورین تورامبار و افرادش خیانت میکنه یا هورین میم دورف رو میکشه رو هم حساب کن

یا فرام روهیریم که اسکاتا رو میکشه و بعد جواهراتشو که برمیداره دورف ها اونو ازش میخوان! بعد بینشون جنگ میشه...

ویرایش شده در توسط الوه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
white witch

ببخشید توی سیلماریلیون گفته شده که گیل گالاد پسر فین گون هستش ولی توی ویکی پدیا گفته که فرزدن دیگه ی ارودروت و برادر فین دویلاسه.الان ویکی پدیا اینرو از سر قبر من آوورده یا از نسخه ی دیگه سیل؟خوب اگه سیل یه نسخه منتشر شده داره چرا اینجوری نوشته؟؟

این اصلا فک کنم کلا بهم ریختتش!

شجره نامش پایین همین صفحس!

http://en.wikipedia.org/wiki/Gil_Galad

ویرایش شده در توسط white witch

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

ببخشید توی سیلماریلیون گفته شده که گیل گالاد پسر فین گون هستش ولی توی ویکی پدیا گفته که فرزدن دیگه ی ارودروت و برادر فین دویلاسه.الان ویکی پدیا اینرو از سر قبر من آوورده یا از نسخه ی دیگه سیل؟خوب اگه سیل یه نسخه منتشر شده داره چرا اینجوری نوشته؟؟

این اصلا فک کنم کلا بهم ریختتش!

شجره نامش پایین همین صفحس!

http://en.wikipedia.org/wiki/Gil_Galad

خب این میشه نفاوت بین دست نوشته ها و جاهای قدیم

از اول به قرار بود یکی از اعضای خاندان فئانور باشه، اما توی نوشتن ارباب حلقه ها، تالکین به نظرش رسید که بزارتش پسر فین رود فلاگوند که بعدا با توجه به اینکه قرار شد فین رود ازدواج نکرده باشه، این قسمت هم حذف شد

توی یه یادداشت تالکین حدود دهه 1950 دیده میشه که گیل گالاد شاید پسر فین گون باشه و کریستوفر بر اساس همین توی سیلماریلیون اینطوری نوشته اما بعدها خودِ کریستوفر توی جلد 12 تاریخ سرزمین میانه (مردم سرزمین میانه) میگه که اشتباه کرده و نباید اینطور میشده و با روح کاراکتر و چیزی که پدرش میخواسته هماهنگی نداره

آخرین نظر تالکین این بوده که گیل-گالاد رو فرزند اورودرت بزاره، همون زمان هم اورودرت رو از فرزند فینارفین بودن به آنگرود تغییر داده

البته این تکه در سیلماریلیون استفاده نشده چون برای این که بخواد این اضافه بشه به حجم زیادی ویرایش توی کار اصلی نیاز بوده...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

ببخشید اون دوتا سیلماریل هایی که مادروس وماگلور برداشتن چی شدن؟کسی نرفت سراغشون؟یعنی الانم هنوز تو عناصر اصلی جهانش شناورن یا اینکه والار دوباره شکستنشون ونور دو درخت رو برگندوندن؟الان هر جا میرم یه چیزی میگه.تو سیلما هم دقیقا تکلیفشون رو مشخص نکرده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LObeLia

چرا دقیقا تکلیفشون مشخصه:

اونی که دست مایدروس بود دستشو سوزوند و مایدروس هم چونکه خیلی درد داشت و براش تحمل ناپذیر شده بود با سیلماریل خودشو انداخت تو آتش. و سیلماریل در آغوش زمین جای گرفت.

اون یکی هم که همراه ماگلور بود بخاطر اینکه دردش براش قابل تحمل نبود اونو به دریا انداخت.

یکی در اوج سپهر.دیگری در آتش دل جهان و و آخری در ژرفای آبها.

سیلماریلیون:422-423

البته بعد از اون سقوط نومه نور رو داشتیم که جهان بکلی دگرگون شد و کلا سیلماریل ها ناپدید شدند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

بله بنده هم سیل رو خوندم.ولی تو سایت والیمار نوشته که در آخرین نبردمردمان آزاد و والار با ملکور (داگور داگورات) دوباره سیلماریل ها برگردونده میشه .چه جوری جواهراتی که در آتش دل جهان و در ژرفای آبها هستن رو برمیگردونن؟

در ضمن خب مادروس و ماگلور میتونستن دستشون نگیرن سیلماریل هارو.بزارن تو جیبشون=))

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
نولوفینوه

بله بنده هم سیل رو خوندم.ولی تو سایت والیمار نوشته که در آخرین نبردمردمان آزاد و والار با ملکور (داگور داگورات) دوباره سیلماریل ها برگردونده میشه .چه جوری جواهراتی که در آتش دل جهان و در ژرفای آبها هستن رو برمیگردونن؟

تا اونجا که من می دونم این مسئله تو نبرد روز بازپسین اتفاق میافته که چندین بار تو سیل اشاره شده که جهان دگرگون شود و دوباره از نو ساخته آید .. تو روز بازپسین (تقریبا مثه قیامته ماس!) زمین دگرگون میشه .. فئانور از ماندوس میاد و سیلماریلها توسط والار جماوری میشه و تورین تورامبار نیز حضور پیدا می کنه .. و برای آخرین بار جنگی افاق میافته بین تموم خوبی و بدی و تورین با شمشیر سیاهش مورگوتو می کشه و سیلماریلا هم شکسته میشه و درخان از نو ساخته میشه و...

ینی این روز هنوز اتفاق نیافتاده!!!! (اگه بخوایم زمانشو با دنیای خودمون بگیم!) و فعلا سیلماریلا در دسترس نیست و زمان داره طی میشه .. الفا و والار تو والینورن و والینور پنهانه و زمین ما مدوره (!) .. اونی که گفتین تو نبرد روز بازپسین اتفاق میافته که کلا جهان زیر و رو میشه!!!! و این کار برا والار سخت نیست (این قسمتشم یکی از جاهایی که به نظرم از دین ما نوشته استاد!!!... و اذا زلزلت ارض زلزالها و..) (قلط ننوشتم؟!؟!)..(غلط؟؟؟!!!!!)

و تو سقوط نو مه نور هم جهان دگرگون نشد! .. فقط قسمتی دگرگون شد و نو مه نور زیر آب رفت (مثل جنگ خشم!) و این دگرگونی با دگرگونی نبرد روز بازپسین فرق داره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

بله بنده هم سیل رو خوندم.ولی تو سایت والیمار نوشته که در آخرین نبردمردمان آزاد و والار با ملکور (داگور داگورات) دوباره سیلماریل ها برگردونده میشه .چه جوری جواهراتی که در آتش دل جهان و در ژرفای آبها هستن رو برمیگردونن؟

در ضمن خب مادروس و ماگلور میتونستن دستشون نگیرن سیلماریل هارو.بزارن تو جیبشون =))

خب، جناب نوبل لرد توضیح خوبی رو ارائه دادن که من فقط به تکمیلش بسنده میکنم

پس از پایان داگور داگورات همونطور که گفته شد، سیلماریل ها بازیابی میشن، فئانور برگردونده میشه، اونا رو به یاوانا تقدیم میکنه، دو درخت دوباره احیا میشن، همه چیز دوباره جوان میشه، الف ها همه دارای کالبد میشن و مواردی از این دست که به نظرم توی فروم داشتیمش یجایی :/

در آخر موسیقی جدیدی نواخته میشه و دنیا دوباره ساخته میشه، اما هیچکدوم از والار نمیدونن چه اتفاقی خواهد افتاد، فقط میدونن که بزرگ تر از موسیقی قبلی خواهد بود.

بزرگ ترین نکته ای که هست، اینه که همه ی این ها توی دست نوشته های تالکین هست، درسته ما توی فروم و خیلی جاهای دیگه بنا رو به این میگیریم که تالکین هنوز داگور داگورات رو به اون شکل که نوشته در نظر داشته، اما تضمین 100% هم نمیتونیم بدیم

حتی داگور داگوراتی که الان معمولا تعریف میشه هم شکل های مختلفی توی دست نوشته های مختلف داره...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Finrod Felagund

مدت زیادیه که سوالاتی آزارم میده:

سائورون پس از اینکه ایسیلدور انگشتانش رو قطع میکنه و حلقه رو ازش میگیره دیگه نمیتونه شکل فیزیکی به خودش بگیره:

1.چه چیزی باعث میشه که یک مایا کالبدش رو از دست بده؟ فقط به خاطر جدا شدن انگشتاش؟

2.منظور از چشم سرخ و اینکه اورک ها دستوراتشون رو از چشم سرخ میگیرن، چیه؟ اگه خود سائورونه، که اون اصلا جسم نداره پس چجوری با اونا رابطه برقرار میکنه و بهشون دستور میده؟

ممنون میشم که در رابطه با چشم سرخ توضیح بدین و اینکه چرا پرچم موردور چشم سرخه.

1-سائرون که از زمان زیر آب رفتن موردور بدنش رو از دست داده بود.(حداقل تو دانشنامه ی والیمار که اینجوری نوشته)بعدشم تو به انگشت کاری نداشته باش حلقه رو بچسب!سائرون مقدار زیادی از قدرتشو در حلقه نگه میداشت . وقتی حلقه ازش جدا شد تقریبا نیست ونابود شد.بعدشم تا اونجایی که یادمه گندالف تو یاران حلقه میگفت که نزگول ها هم جسم واقعی ندارن وپوچی خودشون رو با ردای سیاهشون میپوشونن پس قاعدتا نباید از لحاظ جسمی آسب ببیند ولی ما میبینیم که یکی از نزگول توسط فرودو زخمی میشه.

2-خاب به هر حال باید یه نمادی واسه خودش انتخاب میکرد دیگه.در ضمن سائرون مستقیما به اورک ها دستور نمیداد و معمولا دستور ها توسط یکی از نزگول ابلاغ میشد.

در آکالابت یا به زیر آب رفتن نومه نور بود که سائرون غرق شد اما جسم فانی نبود که بمیره بلکه کالبدش رو از دست داد و نمی تونست دیگه جلوه نیکویی به خود بگیره به موردور برگشت و حلقه را در دست کرد و چهره ای خبیث و دهشتناک برای خود از برای خود ساخت و چشمانی مخوف که اندک کسی تحمیل دیدنش را داشت .

بعد از بريده شدن حلقه از دست سائرون چون اون بخش عظيمی از توانش رو در حلقه نهاده بود ضعيف شد و نمی تونست کالبد مرئی به خود بگيره پس قدم در دنيای سايه ها گذاشت .

همانطور که در سيل حديث حلقه های قدرت اومده :

آنگاه سائرون در آن دم مغلوب شد و روح او کالبدش را رها کرد و گريخت و در جاهای متروک پنهان گشت؛ و او سال های دراز بسيار هيچ کالبد مرئی نداشت...

سائرون در هم شکست و از ميدان به در شد و همچون سايه خباثت در گذشت

سائرون از زمين های باير شرق در آمد و در جنوب بيشه مسکن گزيد و آهسته آهسته باليد و بار دگر خود را به کالبدی آراست ...

گندالف هم به الروند ميگه که :

خود سائرون است که بار ديگر به کالبدی نو در آمده و اينک شتابان سر بر می آورد

در آخرين نبرد گندالف و پسران الروند و شاه روهان و نجيب زادگان گاندور و وارس ايسيلدور به همراه دونه داين شمال حضور داشتند . آنجا سر انجام در آستانه ی مرگ و شکست قرار گرفته بودند و جمله تهور و دلاوری ايشان بيهوده مي نمود؛ چه سائرون بس قوی بود...

سائرون در هم شکست و از ميدان به در شد و همچون سايه خباثت در گذشت

آرگورن در بازگشت شاه ميگه :

پيش بياييد! بگذاريد فرمانروای سرزمين سياه پيش بيايد! و...

پس می تونيم نتيجه بگيريم که سائرون کالبدی مرئی داشته !

در فصل دشت کورمالن از بازگشت شاه گفته شده :

اما نزگول ها با شنيدن بانگی موحش و ناگهانی از برج تاريک برگشتند و گريختند و...و وقتی فرماندهان غرب به سرزمين موردور چشم دوختند ، ديدند شبحی عظيم از سايه نفوذ ناپذير ، با تاجی از آذرخش، سياه در مقابل پرده سياه ابر يکسره آسمان را پوشاند. غرشی مهيب بر فراز جهان سر داد و بازوی عظيم و تهديد آميزش را دهشت انگيز اما ناتوان به سوی آنان دراز کرد؛ چه به محض آن که بر روی آنها خيمه زد،بادی تند در آن پيچيد و پراکنده اش کرد و...

در مورد چشم سائرون

در فصل آینه گالادریل از سیل گفته شده :

در آن مغاک تک چشمی پدیدار گشت که به تدریج بزرگ شد تا آن که تقریبا تمام آینه را پر کرد . چنان دهشتناک بود که فرودو سر جا میخکوب شده بود و قادر نبود فریاد بزند یا نگاه از آن بر گیرد. دور چشم را آتش گرفته اما خود چشم نیز براق بود و زرد همچون چشمان گربه ، مراقب و مصمم و شیار مردمک چشمش رو به دوزخ باز می شد پنجره ای رو به نیستی .

اورک ها و خادمان موردور اجازه ندارند اسم سائرون را بر زبان بیاورند یا بنویسند بلکه از نشانه چشم سرخ و بجای اسم سائرون از واژه چشم استفاده می کنند.

چشم حکم ابزاری مثل تلسکوپ رو داره خود سائرون نیست و یه جورای در بعضی جاها هم استعاره از قدرت عظیمشه...

در مورد داگور داگورات :

داگور داگورات هر چی هست حدس و گمانه

به واضح در سقوط نومه نور ذکر شده که : اما مانوه مورگوت را بیرون برد و او را در فراسوی جهان ، در پوچی که آن بیرون است محبوس ساخت؛ و او را تا زمانی که خداوندگاران غرب بر سریر پادشاهی نشسته اند توان بازگشت به جهان ، به شکلی نمایان و مرعی نیست. پس داگور داگورات هرگز اتفاق نخواهد افتاد .

اما اندکی جلوتر در مورد آرفارازون و سلحشورانش گفته شده : آنان در مغاره های فراموشی زندانی اند تا گاه نبرد باز پسین و روز داوری !

کلاً مثل افسانه ها و اسطوره ها دیگه برای آردا هم پیشگویی شده که در آینده نبرد نهایی صورت خواهد گرفت و پلیدی برای همیشه از بین خواهد رفت و ...

چون تالکین عاشق افسانه های اسکاندیناویی بوده پس داگور داگورات شباهت زیادی با راگنوراک داره ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Vána

یه سوال برام پیش اومده بود فکر کنم اینجا بپرسم بهتره

طبق سیلماریلیون نزاد الفها و ادمان و......... بر طبق اصل خودشون ساخته شدن

ایا توی اثار تالکین اشاره ای به این شده که انسانها پس از ورود به تالار ماندوس

میتونن به الف تبدیل بشن یانه ؟؟؟

میدونم که سر اینکه انسانها پس از مرگ به کجا میرنم خلی شبهات وجود داشت

وه سوال دیگه هم ایا نزاد الفها از ابتدای خلقتشون تا انتها که به غرب میرن

چیزی کم شده یا نه ؟یا اصلا امارو ارقامی وجود داره ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
نولوفینوه

یه سوال برام پیش اومده بود فکر کنم اینجا بپرسم بهتره

طبق سیلماریلیون نزاد الفها و ادمان و......... بر طبق اصل خودشون ساخته شدن

ایا توی اثار تالکین اشاره ای به این شده که انسانها پس از ورود به تالار ماندوس

میتونن به الف تبدیل بشن یا نه؟

تا اومجا که من میدونم ادما و الفا از ریشه دو نژاد متفاوتند.. انسان ها کلا با تالارای ماندوس کاری ندارن! کلا متفاوت اند و سر نوشتشون جدا از الفهاست.. و البته از سرنوشت نهاییشون چیزی در دست نیس.. بعضیا میگن شاید بعد روز بازپسین دوباره فراخوانده بشن و در دنیای جدیدی که با آهنگی بزرگ تر از اهنگ قبلی ایلوواتار خلق میشه و خود الفا و انسان ها توش نقش دارن بتونن دوباره زندگی کنن.. ولی. اینکه به الف تبدیل بشن تا اونجایی که من اطلاعاتم میرسه همچین چیزی تو داستان های استاد وجود نداره.. توی سیلماریلیون هم اونده که الفها میرن تالارای ماندوس.. منتظر میمونن تا روز بازپسین.. اما از سرنوشت انسانها هیچی در دست نیست و ارو میداند!!

اما سوال دومتونو نفهمیدم! چی کم نمیشه؟!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان
این موضوع از هم اکنون بسته می گردد.

×
×
  • جدید...