رفتن به مطلب

جستجو در انجمن

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'سیلماریلیون'.



تنظیمات بیشتر جستجو

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای شورای ماهاناکسار

  • خبر
    • اخبار
  • دروازه های والمار
    • تازه واردین
    • حلقه سرنوشت
  • مباحث کتاب ها
    • شورای خردمندان
    • تالارهای دایرون
  • اقتباس‌ها
    • سینمای تالکین
    • موسیقی
    • بازی‌ها و سرگرمی‌ها
  • بخش طرفداران
    • نظرسنجی ها
    • مربوط به طرفداران
    • سرزمین میانه
  • دنیای فانتزی
    • ادبیات فانتزی
    • موجودات فانتزی

جستجو در ...

جستجو به صورت ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین به روز رسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

پیدا شد 27 نتیجه

  1. آرون

    برن و لوتین

    سلامی بعد از مدت ها به بچه های آردا! امیدوارم همه خوب باشین و مثل من حداقل هر چند روز به آردا سر زده باشین! خوب میبینم که کتاب جدید تالکین , برن و لوتین اومده و به همراه اون هایپ تالکینی همه دوباره عود میکنه و واقعیت اش دیدم هنوز تاپیکی در مورد این مورد زده نشده و از اونجایی که کتاب رو دو روز پیش گرفتم و خوندم, گفتم استارت اش رو بزنم. تا حدودی حدس میزدم که کتاب شامل همون مطالبی که تو "منظومه بلریاند" کتاب دوم سرزمین میانه به همراه مطالبی از بخش های دیگر تاریخ باشه اما فکر نمیکردم فقط همون ها باشه و انتظار متون جدیدتری داشتم که متاسفانه نبود, با این حال برای کسانی که تواریخ رو نخوندن جدیده و متن روون تر و تمیزتری داره. اما باید تاکید کنم که متن کتاب مثل یک رمان یکدست یا حتا روایتی مثل سیلماریلیون نیست بلکه دقیقا مثل تواریخ سرزمین میانه کریستوفر اینجا و اونجا دائم توضیحات مختلف راجع به اینکه چطوری این شد و قبلا چه متنی بود و اینها توضیح داده و این ممکنه برای کسانی که انتظار یک کتاب داستانی عاشقانه از تالکین رو دارن یکم دلسرد کننده باشه. همچنین بخش بزرگی از کتاب شعره که همون منظومه لیتیان هست و اینطوری بخش بزرگتری از مردم قادر به خوندن این شاهکار میشن بدون اینکه تواریخ رو بررسی کنن که این خیلی خوب بود -اگر چیزی در مورد منظومه لیتیان نمیدونین به اینجا مراجعه کنین- سعی میکنم آروم آروم بخش های از این کتاب رو ترجمه کنم و اینجا بزارم
  2. ببخشید یه سوال داشتم ، میخواستم بدونم هیج جا اشاره نشده از آفرینش آینور ، تا موسیقی ، چقدر طول کشیده ؟
  3. Halbarad

    اساطیر اسکاندیناوی و آردا

    با توجه به اینکه به نظر خودم تالکین بین ادبیات فولکلور قسمتهای مختلف اروپا از اساطیر اسکاندیناوی بیشتر از همه تاثیر گرفته خواستم بدونم آیا دوستان مشتاقن راجع به این اسطوره ها در این سایت بحث بشه یا نه؟ اگر جوابتون مثبته خودتون بحث رو شروع کنید یا بگید که من شروع کنم. برای شروع کار هم پیشنهاد میکنم از جهان بینی اسطوره های شمال اروپا و اسطوره آفرینش جهان در بین وایکینگها شروع کنیم. البته قبل از هر چیز باید دید که آیا ناظران سایت این بحث رو به تالکین مربوط میدونن یا اینکه حذفش میکنند. امیدوارم که حذف نشه. ضمن اینکه به علت فراموشی یه اشتباهاتی توی پست قبلیم بوده که میخوام اصلاحش کنم باید بگم دارم برای پست بعدی اطلاعات جمع میکنم. از مسئولین هم تقاضا دارم که اولا این دو تا پست من رو سر هم کنند و ویرایش کنند و ثانیا این مبحث رو حذف نکنن. در ابتدا جهان وجود نداشت. تنها یک چاله بسیار عمیق و بزرگ بود که البته به هر سو گسترده نبود. نیفلهایم سرزمین یخبندان در منتهی الیه شمال و موسپلهایم سرزمین آتش در دوردست جنوب قرار داشتند. رودخانه هایی از نیفلهایم سرچشمه میگرفتند و به داخل چاله میریختند و در ته آن منجمد میشدند. ابرها از موسپلهایم بر میخواستند و در بالای اون چاله می باریدند. از این بارانها دوشیزگان یخی و همچنین ایمیر Ymir که اولین غول یا ژیان بود به وجود اومدند. پسر ایمیر پدر اودین بود(اسمش رو پیدا نکردم) که مادر و همسرش هر دو دوشیزگان یخی بودند. اودین و دو برادرش(فکر میکنم ثور و تیر) ایمیر رو کشتند و از جسدش جهان رو خلق کردند. از سرش آسمان. از بدنش خاک. از خونش دریاها و همینطور هم از ابروهای ایمیر حصاری به دور میدگارد که محل زندگی انسانهاست ساختند. مقداری آتش از موسپلهایم برداشتند و به جای خورشید و ماه و ستاره ها توی آسمون گذاشتند.این یه خلاصه ای از آفرینش جهان در جهان بینی وایکینگ بود. مهمترین وجه تمایز اسطوره های شمالی از باقی اسطوره ها اینه که یه جورایی قرار نیست همه چی به خوبی و خوشی تموم بشه(همون طور که توی ارباب حلقه ها و هابیت میبینیم) خدایان شمال اروپا بر عکس خدایان سایر ملل فنا ناپذیر نیستند. بد تر از اون اینکه اونها خودشون میدونند که یه روز از بدیها شکست خواهند خورد(روز راگناروک Ragnarok یا شامگاه خدایان) اودین میدونه که در اون روز به وسیله فنریر بلعیده میشه. ثور میدونه که به وسیله مار یورمونگاند کشته میشه. کلا اساطیر اسکاندیناوی یه حالت اندوهباری داره که به نظرم خیلی شبیه دنیای آرداست. خوب به نظرم بهتره بیشتر از این بحث رو گسترده نکنم. البته فعلا. باید دنبال یه طرحی برای بیان این بحث داشته باشم. شما هم خواهشا یه مقدار استقبال. یه مقدار حمایت. میخوان این بحث رو ببندن ها.
  4. anarion_d

    سیلماریلیون، الهام یا تخیل ؟

    من برای اثبات حرفم دلیل محکمی ندارم ولی بهتر بدونید.... خیلی از شعرا و نویسنده ها الهاماتی بهشون میشده و این الهامات دریچه ای واسه نوشتنشون میشده تالکین ما میتونه جز یکی از این نویسنده ها باشه. اون برای اینکه از کارش در مقابل افراطیون محافظت کنه ائا رو به وجود اورده,ارو,ملکور و...... . داستان های سرزمین میانه زیاد دور از زهن نیستند (الهام گونه ای از وحی است که به کسانی که پیامبر نبوده اند ابلاغ میشده که الهام درجات مختلف دارد......) حرف ها ودلایل ام زیاد اند دوستان علاقه مند سوال هاشون و نظراتشون رو بگند تا پاسخ همشون رو بدم کسانی هم که موافق اند دلایلشون رو بگند مخالفین دلایل محکم بیارید جون دلایل من محکم اند تولکاس عزیز حالا title خوب شد.
  5. آرون

    نقد سیلماریلیون ترجمه مریم واثقی پناه

    در این بخش کسانی که کتاب را خریده اند در باب نقد و ترجمه کتاب بحث کنند. به نظر من ترجمه متوسطی بود و نثر تالکین و جملات زیبای سیلماریلیون رو اصلا نشون نمیداد. همچنین سطح دانش مترجم از آثار تالکین نیز در حدی نبود که بیشتر مفاهیم و بخصوص تلفظ اسامی درست در آیند. به زودی نقدی در باره ترجمه اینجا قرار می دم.
  6. سلام. به نظرتون چرا وقتی ملیان به الوه تینگول گفت که به بهانه کشتن برن تقاضای سیلماریل رو نکن چون همان باعث نابودی دوریات خواهد شد و از انجایی که شاه دوریات از خرد بزرگ ملیان با خبر بود ولی بازهم به حرفش توجهی نکرد؟
  7. چرا ملکور برای سیلماریل از دست رفته اش توسط برن تلاشی برای باز پس گیری آن نکرد ؟ نظر من اینه که از جنگ داخلیش استفاده کنه و نولدور رو به جنگ با بقیه بندازه
  8. night wolf

    اول سیلماریلیون یا ارباب حلقه ها

    سلام این اولین مبحثی هست که من در این سایت ایجاد میکنم. ببخشین اگه جاش بده ولی هیچ جایی پیدا نکردم که بذارم... تو رو خدا کمک کنین به من حسابی گیج شدم. من خیلی دوست دارم کاهای تالکین رو مطالعه کنم اما یکم که توی سایت گشتم دیدم خیلی مطالب هست که من اطلاعی ازشون ندارم و حالا هم نمیدونم چطور باید این اطلاعات رو کسب کنم. منظورم اینه که ترتیبشون چطوریه؟ شما ها برای اینکه من بخوام از ابتدای راه برم و سردرگم نشم چه پیشنهادی دارین. خیلی ممنون میشم که به من راهنمایی کنید.
  9. ورونوه

    تقدیس واردا برای سیلماریل ها، یک مشکل اساسی!

    تقدیس سیلماریل ها توسط واردا از مواردیه که من که هیچ وقت سردرنیاوردم چه طوری کار می کنه: اول این که معلوم نیست فانیان فلک زده چه هیزم تری به شهبانوی آردا فروختن که انقدر بهشون عنایت داره، آتانی که هنوز بیدار نشدن و دورف هاهم که برخوردی! نداشتن باهاش. تنها نکته ای که می مونه اینه که خواسته اینطوری اونها رو از آسیب سیلماریل(کوتاه کردن عمر) دور کنه، که اونم خیلی بعیده، نه به واردا می یاد و نه سوزاندن روش مناسبیه! دوم این که به جز برن که البته استثناست، سیلماریل دست دورف های نوگرود رو(که می خواستن جواهر رو در نائوگلامیر بنشونن) هم نسوزوند. واقعا بعیده دورف ها با علاقه ی شدیدی که پیدا کرده بودن، اصلا بهش دست نزده باشن. نکته ی جالب دیگه هم اینه که سیلماریل فقط به تنهایی می سوزونه، از وقتی که در نائوگلامیر نشونده شد، نه کلا دست دورف ها رو( که اونو از دوریات غنیمت بردن) سوزوند، نه برن رو موقع پس گرفتنش. نه دیور و نه لوتین. در صورتی که دورف ها هم فانی بودن و هم دستشون به خون اهالی دوریات آلوده بود. هم گردنبندو دزدیده بودن. برن هم فانی بود و هم دستش به خون فرمانروای نوگرود آلوده بود. دیور اگرچه فانی نبود ولی با شرکت در این انتقام گیری دیگه پاک به حساب نمی اومد و لوتین هم در زمان استفاده از نائوگلامیر فانی بود. با این اوصاف واقعا نمی دونم تقدیس واردا چه فایده ای داشته، فقط روی موجودات اهریمنی و فرزندان فئانور خوب جواب میده، به عبارت دیگه فقط روی اونایی که واردا از قبل می شناخته!
  10. Lord Thranduil

    گیل گالاد در چه جنگ هایی شرکت داشت؟

    سلام دوستان راستش وقتی که داشتم سیلماریلیون رو میخوندم درباره خیلی از شخصیت ها واسم سوال پیش می اومد... سوال خودم درباره شخصیت گیل گالادِ: لطفا اگه کسی میتونه یه سری اطلاعات درباره جنگ های گیل گالاد بده... ممنون
  11. آرون

    نحوه خواندن سیلماریلیون

    من میخوام یه آماری بگیرم , بدونم هرکسی سیلماریلیون به زبان اصلی رو خونده , اینجا بگه که چطوری تونسته بخونه و کلا چطوری خوندتش , آیا از نقشه و اینا کمک گرفته ؟ یا نت برداری کرده برای فهمیدن معنی هاش؟ و چطوری تونسته با نثر سختش کنار بیاد ؟ و بگه که زیبایی متون این کتاب و جمله بندی هاش اثری روش گذاشته یا نه و اگه گذاشته چطوری بوده ؟
  12. پادشاه جادوپیشه

    چرا سوزانندگی سیلماریل ها برای همه نبود؟

    چرا سیلماریل تو بعضی موجودات تاثیری نمیزاره و بعضی ها رو به شدت عذاب میده؟ مثلا برای سگ بزرگ مورگوت و مایدروس و ماگلور تاثیر بدی داشت اما برای مورگوت و فئانور و برن و شاه تینگول و ... تاثیری نمیزاره؟
  13. Samwise Gamgee the Brave

    مایار شیطانی؟

    با سلام همانطور که ما می دانیم والار و مایار هر دو از آینور هستند و در بین والار ملکور ذاتا پلید بود. پس آیا ممکن است که میان مایار نیز نمونه مشابه وجود داشته باشد. در نهایت هنگامی که سخن از داگور داگورات به میان می آید از نیرو های جبهه تاریکی به مایار شیطانی اشاره می شود اما با توجه به اینکه داگور داگورات بعد ها از جهان تالکین حذف شد همچنان این سوال باقی می ماند که: با توجه به نمونه ای مانند سارومان می توان استناد کرد که مایاری که ذاتا شیطانی باشند وجود دارند؟ (هر چند ک سارومان ذات پاکی داشت و سارون او را فریفت) واگر وجود دارند چرا ارو آن ها را در جایگاه نخست آفرید؟
  14. ت.ت

    تورینوگرافی !

    اهم...اهم... و در اين ساعت مبحث تورينوگرافي را بر ديوار آردا مي كوبيم، باشد كه زوايا و خفاياي شخصيت تورين تورامبار را كند و كاو نماييم و پا در كفش تالكين نموده و بر كرده هاي كاركترش به داوري بنشينيم... و ببينيم اصلن به چه حقي زده است اژدهاي مردم را لت و پار نموده؟! براي خالي نبودن عريضه متني را از ويكي پديا برگرداندم{اوه شت!} كه مي چسبانيم بر پيشاني اين تاپيك كه هر كس حالش را داشت بخواند و هر كه را حالش نبود به ريش ما بخندد... و در ضمن ضعف در ترجمه را بگذاريد به حساب بوي قرمه سبزي كله يمان و اختشاشات ذهني پس از كنكورمان!: شاخصه هاي شخصيتي گويند تورين يكي از زيباترين مرداني بود كه پا بر عرصه ي گيتي نهاده بود: "سيه موي و سپيد پوست،... و سيماي او زيبا تر از ديگر آدميان فاني در روزگار پيشين." در اينجا گفته مي شود كه وي بيشتر به مادرش مورون از خاندان بئور شبيه بود تا پدر زرين مويش هورين از تبار هادور. مطابق گفته ي گويندور، تورين بسيار بلند قامت بود، " به بلند قامتي مردان تپه هاي مه زده ي هيت لوم،" كه تصور مي شود وي به پدر بزرگش گالدور بلند قامت شبيه باشد، در حالي كه هورين و مردمان بئور قامتي كوتاهتر از مردان هادور داشتند. تالكين چندان قاطعانه به توصيف چشمان تورين نپرداخت. بر مبناي برخي از متون " وي زيباي مادرش و چشمان پدرش را داشت"، چشماني كه آبي رنگ بود، در حالي كه در جايي ديگر آمده كه تورين چشمان خاكستري مادر را به ارث برده است. همچنين گفته شده است كه چشمانش روشن بود، و اينكه "به راستي كم كساني با چشمان تورين هنگامي كه عزم جزم كرده يا خشمگين بود توانايي ستيز داشتند." بنابراين محتمل است كه وي چشمان "روشن الفي... مصاف ناپذير" مادرش را به ارث برده باشد. تورين هنگامي كه كودكي پنج ساله بود، اينگونه توصيف مي شود: "همچون مادرش سيه موي بود، و انتظار مي رفت كه خلق و خوي اش نيز شبيه او باشد؛ چرا كه شاد و شوخ نبود، و اگرچه سخن گفتن را زود فراگرفته بود و هميشه بزرگتر از سن و سال خويش مي نمود، كم سخن بود. تورين بي عدالتي و ريشخند را دير از ياد مي برد؛ اما آتش پدر در اندرون او نيز مشتعل بود، و مي توانست غير منتظره و تندخو باشد. اما دلش زود به رحم مي آمد ، و آسيب و آلام موجودات زنده، اي بسا كه باعث اشك ريختن او مي شد؛" مرجعي ساده براي اين ويژگي آخر تورين در سخنان فيندويلاس مي توان يافت: " او هنوز به هوش نيامده است، اما باز شفقت مي تواند در قلبش رخنه كند و او هرگز از محبت روي گردان نخواهد بود شايد شفقت تنها راه رخنه در دل وي باشد." گويند كه طبع خاموش وي نيز ناشي از نفرين مورگوت بود؛ مثلن هنگام اقامت موقتي تورين در دوريات"... نيز گويي بخت با او نا مهربان بود، چندان كه هر چه تدبير مي كرد به خطا مي رفت و هر چه مي خواست به دست نمي آورد؛ دوستي نيز به آساني نصيبش نمي شد، زيرا آدم دل شادي نبود و به ندرت خنده بر لبش مي نشست و اندوه بر جواني اش سايه افكنده بود." نقل است كه تورين شديدن متاثر از مرگ عزيزانش بود؛ مثلن پس از غلبه بر بيماري اش و مرگ لالايت شخصيت تورين متحجّر تر گشت و وي حتي ساكت تر از گذشته شد. تالكين همچنين بيان مي كند كه از آن پس تورين " در چهره ي هر زني صورت لالايت را مي جست،" اينكه او فيندويلاس را دوست نمي داشت به اين دليل بود كه " ذهن و قلبش در جايي ديگر، كنار رودخانه ها در بهاران دوردست بود،" و اينكه تورين عاشق نيه نور مي شود به آن دليل است كه وي لالايت را به خاطرش مي آورد. اندوه كشتن به‌لگ " بر سيماي تورين نقش بست و هرگز محو نگشت." در نوشته هاي پيشين تالكين آمده كه پس از اين زمان " موهايش سياه و آشفته بود و رگه هاي خاكستري داشت، و صورتش رنگ پريده بود و نشانه هايي از اندوهي ژرف در آن بود." تالكين خصيله ي ديگري از تورين بيان مي كند كه وي را از ديگران متمايز مي ساخت: " زبان و گفتارش به شيوه ي قلمرو كهن دوريات"، كه اشاره دارد بر اينكه وي بيشتر واژگان كهن و اصيل گويش سيندارين را به كار مي برد. تورين پسر عموي تور، پدر ائارنديل رستگار بود. توازن بسياري بين وقايع زندگي اين دو است { هر دو پدرانشان را در نيرنايت آرنويدياد از دست مي دهند، بوسيله ي الف ها تربيت مي شودند، زماني را همچون ياغيان مي گذرانند، هردو فرماندهان جنگ در استحكامات الفي مي شوند و پس از سقوط آن جان سالم بدر مي برند} ، لكن سرانجام ِزندگي تور كاملن متفاوت است. موي سياه تورين، شباهت وي را به الف هاي نولدور بيشتر مي سازد همانطور كه وي را از پسرعموي زرين مويش بي شباهت تر مي كند. اين دو عملن ملاقاتي با هم نداشتند، ولي تور يك بار گذرا پسر عمويش را در اتيل لورين ديد. تورين يكي از معدود شخصيت هاي آثار تالكين است كه خود را مي كشد، اين چنين اند برخي ديگر - آيرين، نيه‌نور و هورين- كه مربوط به داستان او هستند. اسامي و القاب فرض است كه نام تورين متعلق به گويش بومي مردم هادور است، و اشتقاقي است نا معلوم. تورامبار مشتقي ـست از كوئنيا، گويشي الفي ساخته ي تالكين، به معناي "ارباب سرنوشت" {در كوئنيا: تور به معناي ربوبيت و اربابي و آمبار يا امبار به معناي تقدير و سرنوشت}. مابقي القاب و اسامي كه به تورين داده شد يا خودش برگزيد همه متعلق به گويش سيندارين بود، گويشي ديگر ساخته و پرداخته ي تالكين. صورت سينداري تورامبار، كه ندرتا تالكين از آن استفاده كرده است، تورامارت بود {در سيندارين: آمارت يا امارت به معناي "تقدير" است، و اينچنين است اومارت به معناي "شوربخت"}. پس از ترك دوريات تورين مي كوشد كه نفرين خود و به تبع آن نام راستين خود را پنهان كند. هنگامي كه براي نخستين بار در ميان ياغيان ظاهر شد، خود را ني‌تان خواند، "ستم ديده"، چه مي پنداشت كه وي را از دوريات ترد كرده اند. بعد ها نام گورتول را برگزيد، "ژنده خود" {در سيندارين: گور به معناي خوف و ترس و تول به معناي "كلاه خود"}، چرا كه كلاه خود اژدها نشان را بر سر نهاد. هنگامي كه تورين به ناگوتروند مي رود هويت خود را با اين لقب پنهان مي كند: آگارواين فرزند اومارت، به معناي "خون آلود، فرزند شوربخت"، ولي خيلي زود وي به آدانه‌دل شهرت مي يابد، به معناي "الف-آدمي"، چه وي رفتار و ظاهرش بسيار به الف ها مي مانست. به علاوه فيندويلاس او را ثورين خواند، "راز"، و پس از از نو آب دادن گورتانگ، شمشير سياه و به خاطر دلاوري هايي كه تورين بوسيله ي آن انجام داد، به مورمگيل به معناي "سيه‌تيغ" شهرت يافت {در سيندارين: مور به معناي "سياه" و مَگِل يا مِگيل به معناي "شمشير"}. هنگامي كه نخستين بار مردم بره‌تيل را ملاقات كرد خود را مرد دد خوي بيشه ها معرفي كرد، ولي خيلي زود هنگامي كه تصميم اقامت در آنجا را گرفت نام تورامبار را بر گزيد. همچنين وي ملقب است به داگنير گلائرونگا، " بلاي جان گلائرونگ" {در سيندارين: داگنير به معناي "قاتل"}. جهت گيري والگوهاي فكري شباهت شخصيت تورين با قهرمانان افسانه هاي قرون وسطا را از نامه اي كه تالكين به ميلتون والدمن، ناشري از هارپركالينز، در باب سرنوشت كار هايش نوشت مي توان دريافت: و اينك فرزندان هورين، حكايت حزن انگيز تورين تورامبار و خواهرش نيه نور - كه تورين قهرمان داستان است: شخصيتي كه ممكن است گفته شود {توسط كساني كه از اين دسته چيزها خوششان مي آيد، هر چند كه چندان مفيد نيستند} كه وي برگرفته از شخصيتهايي چون زيگفرويد ولسانگ، اوديپوس، و كولّروو ي فنلاندي است. تورين بيشتر اقتباسي است از كولّروو، كاركتري ازمنظومه ملي فنلاند كه به كاله‌والا مشهور است، كه او نيز تقريبن "نفرين شده" بود، خواهرش را فريفت و ويراني براي خاندانش به بار آورد و خود را كشت. زيگموند، پدر زيگفريود در حماسه ي ولسانگا، نيز شبيه به تورين است كه با خواهرش رابطه بر قرار مي كند. در اپراي ريچارد واگنر به نام داي والكوره زيگموند و زيگلايند در تشابه با تورين و نيه نور هستند. {يكي از تشابهات جالب توجه تورين با زيگموند اين است كه در اولين پرده ي داي والكوره، زيگموند خود را وه‌ والت معرفي مي كند، دقيقن مانند تورين كه خود را با نام آگارواين يا "خون آلود" به الف هاي ناگوتروند مي شناساند.} در ثاني تورين تشابهاتي نيز با خود زيگفرويد دارد، چه هر دو بابت كشتن اژدهايي سرشار از قدرت و جادو شهرتي عظيم يافتند. تورين مشتركاتي نيز با شخصيت الريك از ملنيبونه ي ميشائل موركاك دارد، كه او نيز برگرفته از كولروو است. هر دو ضد قهرماناني هستند كه شمشير سياهي داراي درك و احساس را بكار مي برند{هر دو جفتي داشتند- كه جزئيات آن در نسخه هاي قديمي تر حكايت تورين نوشته به سال 1910 نيامده بود}، كه دوستان يا عزيزانشان را سهون با آنها كشتند يا بوسيله ي آنها كشته شدند. اولين داستان هاي الريك قبل از سيلماريليون منتشر شده، پس جزئيات شمشير {هاي} سياه ممكن است مستقلن توسط دو نويسنده متصور گرديده باشند. تشابهي ديگر نيز با حكايت سِر بالين از جمله افسانه هاي آرتوريان موجود است. با اينكه بالين مي دانست شمشيري نفرين شده را با خود مي برد، با اين حال تلاشش را براي جلب رضاي آرتور شاه ادامه داد، و ندانسته هر كجا كه مي رفت بد بختي و بيچارگي با خود مي آورد. عاقبت تقدير كارساز شد و وي ناخواسته برادرش را كشت، كه زخمي مهلك بر او وارد آورده بود. نسخه هاي ديگر داستان نام هاي رد شده اين ايده كه تورين با تغيير نام خود بر آن بود كه از تقديرش بگريزد هم اكنون نيز در نسخه ي اصلي حاكم است، هرچند بطور كمرنگ تر. نام تورامبار در پيش نويس هاي اوليه وارد مي شود، هرچند كه اين نام را تورين پس از نخستين رويارويي با گلائرونگ برمي گزيند پس از آنكه نفرين شدنش بر وي آشكار مي شود. سيه تيغ نيز همانجا شكل مي گيرد، تحت عنوان نامي فرعي؛ همچنين بيان مي شود كه تورين هنگامي كه به دور-لومين باز مي گردد خود را "تورامبار فرزند بيشه ي خسته" مي نامد، با صورت كوئنيايي روسيتائوريون و با گویش نوميش بو-درائوتوداوروس. تالكين در باره ي برگردان دقيق نام هاي الفي مردد بود: در نسخه هاي متعددي تورومارث به صورت تورومارت، تورمارث يا تورامارث و مورمگيل در گنوميش يا سندارين به صورت مورمَگيل يا مورمائيل و در كوئنيا به صورت مورماكيل ظاهر مي شوند. صورت اصلي آگارواين يا "خون آلود" به شكل اياوايت و ثورين يا "راز" اصلن به صورت ثورينگود "دشمن پنهان" بوده است. در نوشته هاي پيشين تالكين غالبن تورامبار را "فاتح سرنوشت" ترجمه مي كند. سرانجام پس از مرگ تالكين از همان ابتدا در افق نگاهش راسخ بود تا تورين پس از مرگش برخلاف بقيه ي آدميان فاني كه پس از اقامت كوتاهي در تالار هاي ماندوس آردا را براي هميشه ترك مي كنند، سرنوشتي استثنايي داشته باشد، در هر حال صراحت اين قسمت از رشته افسانه ها چندين بار تغيير كرده است. در نمايه هاي كلي باقيمانده، جايي كه پيش نويس با شتاب تمام مي شود و فاقد بسياري از عناصر است، ضميمه اي با اين مضمون پديدار مي شود " تطهير تورامبار و واينوني {نام اصلي نيه‌نور} كه درخشان بدور جهان مي گردند و با لشگريان تولكاس به مصاف ملكور مي روند." در نسخه ي خطي تمام شده ي افسانه ي تورامبار و فوآلوكه به تفصيل آمده است كه ابتدا به تورين و نيه‌نور به خاطر كرده هايشان اجازه ي ورود به ماندوس داده نشد؛ ولي به خاطر تقاضاي والدينشان، آنها اجازه يافتند كه به "گرمابه ي آتش" وارد شوند، جايي كه خورشيد نورش را آنجا از نو پر مي كرد، " و بدين سان جمله غم و اندوه از ايشان شسته شد". نقلي جزئي ديگري مطرح مي كند كه در "ويراني بزرگ" تورين بوسيله ي شمشير مشهورش با اژدهاي مورگوت مي جنگد. در نوشته هاي جديد تر تالكين اشاره اي از سرنوشت نيه نور نمي شود، ولي سرنوشت تورين حتي پررنگ تر از قبل مطرح مي شود. فرضيه اي براي مدتي طولاني حاكم بود مبني بر اينكه تورين در نبرد واپسين قبل از پايان جهان مي جنگد، آن هنگام كه مورگوت باز مي گردد و آخرين حمله را ضد والار و فرزندان ايلوواتار صورت مي دهد. در نسخه اي قديمي تر اين "روح تورين" است كه باز مي گردد و مبارزه مي كند، هنگامي كه نسخه ي تجديد نظر شده ي كوئنتا نولدورينوا در سال 1937 تكميل شد، نبرد اين گونه توصيف مي شود: " در آن روز تولكاس با مورگوت مصاف مي كند، و دست راستش فيونوه {نام پيشين ائونوه} خواهد بود، و دست چپش تورين تورامبار، فرزند هورين، بازگشته از تالارهاي ماندوس؛ و شمشير سياه تورين مرگ مورگوت و فرجام نهايي را رقم خواهد زد؛ و اينگونه انتقام فرزندان هورين و تمامي آدميان ستانده خواهد شد." در نوشتاري مشابه گفته مي شود كه به تورين "جايگاهي در ميان فرزندان والار اعطا مي شود"؛ گرچه هر دو عقيده يعني فرزندان والار و جايگزيني تورين در ميان ايشان بعد ها حذف گرديد. ايده ي ماندن تورين در ماندوس براي زماني نا معين نيز گويي منحل شد؛ در عوض تالكين ترجيح داد كه تورين "در پايان جهان از تقدير آدميان بازگردد"؛ هر چند علت دقيق اين گونه بيان نا مشخص است. به علاوه كه وي برن كاملوست را به عنوان يك بازگشته از مرگ توصيف مي كند. همچنين آمده است كه آن هنگام كه واردا صورت فلكي منل ماكار را قرار مي دهد، مقرر مي كند كه آن "نشان تورين تورامبار" و "پيشگويي از نبرد واپسين" باشد. اما در متني جديد تر تالكين ايده اي كاملن متفاوت ارائه مي دهد: تورين به راستي مدتي طولاني را در ماندوس مي ماند، ولي تنها حدود 50 سال، و نه براي تمام طول عمر جهان. بر مبناي پيشگويي آندرت، در خلال جنگ خشم در پايان دوران نخست تورين " از مرگ باز مي گردد، و قبل از ترك مدارات جهان با اژدهاي بزرگ مورگوت، آنكالاكون سياه، مبارزه مي كند، و ضربت مرگش را مي زند." بدينسان ايده ي اصلي نبرد تورين با اژدهايان دوباره نمودار گشت، ولي اين مطلب مستلزم تجديد نظر قطعي تالكين بود او كه ائارنديل را به عنوان كشنده ي آنكالاگون به جاي تورين برگزيد. به خاطر اين مطالب و ناهمخواني هاي مشابه، كريستوفر تالكين تصميم گرفت كه هيچ گونه اطلاعاتي راجع به نبرد واپسين يا سرنوشت نهايي تورين در نسخه ي منتشر شده ي سيلماريليون وارد نسازد. دور برگردون از:http://en.wikipedia....%BArin_Turambar خيلي خب... شروع كنيد به كوبيدن تورامبار با ضربات سهمگين نظرات و انتقاداتتان! ارادتمند... ت.ت
  15. Elrond

    مقایسه سیلماریلیون با لوتر

    خب ، این تاپیک برای مقایسه ی این دو کتابه ( اگه خواستید می تونید هابیت را هم اضافه کنید . ) مثلا از نظر سیر داستانی ارباب حلقه ها داستانی ست که پس از شروع با هدفی مشخص جلو می رود و همینطور تمام می شود ؛ ولی سیلماریلون کمی مانند خواندن تاریخ و سرنوشت شخصیت هاست که در آخر رها می شود . ( با اینکه اشاراتی به آخر داستان می کند . ) و در کل سیلماریلیون در برخی موارد مجبور است که داستان خود را با ارباب حلقه ها مطابقت دهد و این کمی از قدرت نویسنده می کاهد ...
  16. MORGOMIR

    فن آرت های سیلماریلیون

    سلامی گرم به دوستان گل آردایی :) گلورفیندلآرون نبرد فورنوستکله بورن تکاوری از شمالکلاه خود دور لومین. نیه نور و تورین تورامبار ملکور ماندوس
  17. legolas greeen leaf - 2016

    آیا پیتر جکسون سیلماریلیون را می سازد؟

    پیتر جکسون می گه هنوز قرار نیست به آخر سرزمین میانه نزدیک بشیم می دونیم منظور ایشون کتاب سیلماریلیون است در حالی که در یک مصاحبه ای دیگر می گوید سیلماریلیون قرار نیست ساخته بشود اما مثل این که جکسون می خواهد سیلماریلیون را هم بسازد در حالی که سر و کارش با کمک کردن به کارتون تن تن است به گفته استیون اسپیلبرگ پیتر قرار گذاشته تا در این پروژه تن تن به او کمک کند البته پیتر قبل از ساخت هابیت قرار بود به این پروژه کمک کند اما نتوانست. او به قدری با پروژه هابیت در گیر بود که نتوانست کمکی به استیون اسپیلبرگ کند. حالا بعد از ساخت سه گانه هابیت جکسون می آید تا کمکی در باب ادامه تن تن انجام دهد اما او می گوید در گیر پروژه سیلماریلیون هم هست. سوال من اینه که جکسون به خاطره این پروژه سیلماریلیون رو نمی سازه؟
  18. نمایشنامه صوتی سیلماریلیون (پروژه فارسی سازی کتاب صوتی سیلماریلیون) فراخوان با سلام خدمت تمام کاربران محترم سایت آردا عید همگی مبارک انشاءالله با همکاری اعضای محترم تالارهای شورا در صدد هستیم تا پروژه فارسی سازی کتاب سیلماریلیون را شروع کنیم این طرح به صورت آزمایشی با فصل بیستم کتاب یعنی نبرد اشک های بیشمار کلید خواهد خورد دلایل شروع از فصل بیستم به شرح ذیل خواهد بود این فصل اندازه متوسط و معقولی دارد و در زمان مناسب به سرانجام خواهد رسید دیالوگ های کاراکترهای داستان در حد کم است در این فصل تراکم دیالوگ ها را بین کاراکترهای داستان شاهد نیستیم موسیقی متن این قسمت انتخاب شده و در تاپیک پروژه های عملی قابل دریافت است بار اصلی و سنگین این فصل به عهده راوی است تا شنونده را در انواع حالات روحی این فصل قرار دهد (برای بحث در مورد انتخاب موسیقی متن به این صفحه مراجعه فرمایید) لذا برنامه داریم این طرح را به صورت یک نمایشنامه صوتی اجرا کنیم یعنی علاوه بر راوی، صداها یا بهتر بگویم اشخاص خاصی برای هر کاراکترانتخاب خواهند شد. این انتخاب از بین افراد داوطلب برای کاراکتر دلخواه خواهد بود. به این ترتیب که هر نفر میزانی از صدای خود را در حین خواندن دیالوگ کاراکتر مورد نظر ضبط میکند و طی یک پیغام خصوصی به اینجانب ارسال مینماید دقت فرمایید که قوانین زیر در مورد ضبط صدا منظور است و چه در موارد آزمایشی و چه کار اصلی باید رعایت شود هر شخص میتواند حداکثر جای یک کاراکتر صحبت کند و اگر میتواند با دو صدای مختلف صحبت کند مجاز است این کار را انجام دهد حدالامکان بیش از دو کاراکتر را پیشنهاد دهید و هر کدام را جدا صدا ضبط کنید تا ازدحام در چند کاراکتر محبوب ایجاد نشود منبع کتاب سیلماریلیون خواهد بود حداقل بجای هر کاراکتر باید 3 دقیقه صحبت شود دیالوگ انتخابی باید تحت شرایط و حالات مختلف باشد و این حالات مختلف باید در صدا نمود داشته باشد مهم - صداهای بی روح و یا بدون هیجان یا صداهای بسته و خلاصه نامناسب انتخاب نخواهند شد مهم - در حین خواندن از به کار بردن هرگونه لهجه های محلی، تیکه کلام و... به شدت پرهیز شود مهم - کار ضبط بهترست در استودیو انجام شود و اگر امکان ضبط در استودیو وجود ندارد باید این کار توسط دستگاه های ضبط صد یا میکروفون متصل به رایانه انجام شود مهم - صداهای بی کیفیت قابل قبول نیست مهم - فرمت ضبط صدا باید حتما wav-wave-wv-flac باشد با حداقل فرکانس 41400khz پیشنهاد میشود در ضبط صدا توسط رایانه از نرم افزار Jet Audio استفاده شود. چون توانایی انتخاب فرمت ضبطی را دارد. مسؤلیت هرگونه کمبود وقت یا مسایل دیگری که شخص را از ایفای درست نقش خود باز میدارد به عهده خود افراد است و باید از قبل اطلاع رسانی شود.
  19. Aslan

    والپیپر های دنیای تالکین

    راستش تو قسمت پیشنهاد و انتقاد ها یه بحثی پیش اومد که با پیشنهاد مهدی آوردمش این جا : راستش گفتم بیایم یه سری والپیپر در مورد دنیای تالکین بسازیم از همین عکس های تد نسمیت و آلن لی استفاده می کنیم البته اگه نقاش دیگه ای هم مد نظرتونه بگید خلاصه عکس ها رو انتخاب می کنیم بعد شعر ها یا سخنانی که با حالا رو اگه اینگلیسیه با خط الفی می نویسیم شون یا اگه فارسی هستند که هیچ در ضمن به قول مهدی می تونیم یه تاریخچه ی تصویری از آردا بسازیم حالا نظراتتون رو برای بهبود کار بگید
  20. اره دل

    تاریخ جنگ خشم و حمله به دوریات؟

    سلام دوستان به كمك نياز دارم كسي مي تونه سال هاي دقيق(تاريخ)جنگ خشم و حمله به دوريات رو بگه تو رو خدااااااا؟؟
  21. تور

    صداگذاری کتاب صوتی

    اين تاپيك جهت مشورت و يا تقسيم مسئوليت بين عزيزان داوطلب براي اجراي پروژه ها پيرامون كتاب هاي صوتي است. خب. اولين پروژه رو خودم كليد زدم. صداگذاري كتاب صوتي سيل توسط آهنگ هاي متن ارباب حلقه ها. زيرا تشابه بسياري ميان موسيقي متن فيلم و سير داستاني سيل است. براي هر مكان و شخصيت خاصي يك آهنگ مناسب برگزيدم. و تا كنون بخش نيرنائت آرنوئدياد و برن و لوتين رو صداگذاري كردم. با آشنايي نسبتا كامل با زبان انگليسي مي توانيد با گوش دادن آن ها در داستان غرق شويد. حق والانصاف خوب صداگذاري كرده ام. همين دو فصل چند ماه وقت برد. انشاا.. براي فرزندان هورين هم برنامه دارم. البته با آهنگ هاي متن هابيت... روش آپلود فايل رو سايت رو بلد نيستم. يكي بهم ياد بده تا بخش هايي از كارام رو رو سايت بذارم. (دارم وارد منطقه اي در راه گوندولين ميشم كه اينترنت وايمكسم جواب نميده. ظاهرا اوركا آنتنشو خوردن. چند روزي در خدمت نيستيم.)
  22. الوه

    سوالات سیلماریلیون

    سلام دوستان این مدتی که سایت قابلیت پست دادن نداشت می خواستم چند تا سوال بپرسم که الان مطرحشون می کنم: 1_ آیا قدرت ملیان مایا از ملکور - بزرگ ترین و قدرتمندترین آینور - بیشتر بود که حلقش در برابر اون تاب آورد ؟؟؟ 2_ آیا ملکور می تونه برگرده از پس دروازه های جهان ؟؟؟ 3_ آیا والار توانایی نابود کردن خویشاوندی از جنس خود ( ملکور ) را دارند ؟؟؟ 4_ چرا اونگولیانت وقتی ملکور رو گرفت ملکور نتونست از دستش فرار کنه تا بالروگ هاش اومدن ؟؟؟ 5_ مینویان سایه ( همونایی که ملکور برای نابودی لائوره لین فرستاد ) کیا بودن ؟؟؟ سوالی در باب تلفظ: 1- من توی ضمیمه ی بازگست شاه این اسمو دیدم « آرنور » ( منظورم آخرین شاه گوندور هست ) اما توی سیلماریلیون « ائارنور » یا در ضمیمه « آرندیل » اما در سیلماریلیون« ائارندیل » ؟؟؟ ممنون از همتون
  23. Curunir-Poirot

    پلان تیر

    سلام آیا پلان تیر ابزاری خطرناک است؟ آیا قدرت فاسد کنندگی بالایی دارد؟ اگر بله تحت چه شرایطی؟ آیا دوست داشتید که پلان تیری داشتید؟ اگر پلان تیر میناس ایتیل(مورگول) دست سائورون نمی افتاد روند داستان در ارباب حلقه ها چطور میشد؟ در کل فکر میکنید جنبه مثبتشون مهم تر و بیشتره یا جنبه منفیشون؟
  24. Lord Thranduil

    چند سوال پیش از خرید سیلماریلیون

    کتاب سیلماریون چند جلدیه؟یا تک جلدی؟ببخشید می خوام بخرم واسه همین پرسیدم.
  25. تور

    بانوی بره تیل

    به نام خدا در این تاپیک داستانی از سیلماریلیون رو بر حسب علاقه ام و حساسیت و اهمیت موضوع انتخاب کردم و بهش پرداخته ام (شبیه کاری که کریستوفر با تورین تورامبار کرد!). اصلیت داستان وام گرفته از متن موثق سیلماریلیونه اما تمام مکالمات، برخی اسامی و توصیفات در داستان از ذهن بنده هست. داستان رو همونطور که از ذهن و قلمم میاد در فروم قرار میدم بدون هیچ گونه ویرایش یا بازبینی! برای راحتی در خوندن شما کوتاه کوتاه میذارمشون و هر پست رو با شماره مشخص میکنم. داستان رو که از کجاست و چیه رو فعلا لو نمیدم تا اسپویل نشه و موقع خوندن لذت ببرید. (گرچه از اسم تاپیک، حوالی داستان مشخصه!) به یاری خدا داستان رو پس از این که تموم شد با فراغت بال ویرایش اساسیش میکنم و به صورت کتاب (PDF) با طرحی مناسب و غیره و ذلک آمادش میکنم؛ تقدیم به تمام آردایی های عزیز اگر پیشنهاد یا انتقاد و نظری دارید الان (و یا از این به بعد لطفا هر موقع اعلام کردم) بگید.
×
×
  • جدید...