به نام خدا
در این تاپیک داستانی از سیلماریلیون رو بر حسب علاقه ام و حساسیت و اهمیت موضوع انتخاب کردم و بهش پرداخته ام (شبیه کاری که کریستوفر با تورین تورامبار کرد!). اصلیت داستان وام گرفته از متن موثق سیلماریلیونه اما تمام مکالمات، برخی اسامی و توصیفات در داستان از ذهن بنده هست.
داستان رو همونطور که از ذهن و قلمم میاد در فروم قرار میدم بدون هیچ گونه ویرایش یا بازبینی! برای راحتی در خوندن شما کوتاه کوتاه میذارمشون و هر پست رو با شماره مشخص میکنم.
داستان رو که از کجاست و چیه رو فعلا لو نمیدم تا اسپویل نشه و موقع خوندن لذت ببرید. (گرچه از اسم تاپیک، حوالی داستان مشخصه!)
به یاری خدا داستان رو پس از این که تموم شد با فراغت بال ویرایش اساسیش میکنم و به صورت کتاب (PDF) با طرحی مناسب و غیره و ذلک آمادش میکنم؛ تقدیم به تمام آردایی های عزیز
اگر پیشنهاد یا انتقاد و نظری دارید الان (و یا از این به بعد لطفا هر موقع اعلام کردم) بگید.