رفتن به مطلب

جستجو در انجمن

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'الوه'.



تنظیمات بیشتر جستجو

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای شورای ماهاناکسار

  • خبر
    • اخبار
  • دروازه های والمار
    • تازه واردین
    • حلقه سرنوشت
  • مباحث کتاب ها
    • شورای خردمندان
    • تالارهای دایرون
  • اقتباس‌ها
    • سینمای تالکین
    • موسیقی
    • بازی‌ها و سرگرمی‌ها
  • بخش طرفداران
    • نظرسنجی ها
    • مربوط به طرفداران
    • سرزمین میانه
  • دنیای فانتزی
    • ادبیات فانتزی
    • موجودات فانتزی

جستجو در ...

جستجو به صورت ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین به روز رسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

پیدا شد 3 نتیجه

  1. سلام. به نظرتون چرا وقتی ملیان به الوه تینگول گفت که به بهانه کشتن برن تقاضای سیلماریل رو نکن چون همان باعث نابودی دوریات خواهد شد و از انجایی که شاه دوریات از خرد بزرگ ملیان با خبر بود ولی بازهم به حرفش توجهی نکرد؟
  2. الوه

    در دفاع از تین‎گول

    در رشته افسانه تالکین شخصیت های بسیار با خصوصیات اخلاقی و رفتاری مختلفی وجود دارن که حالا براساس توصیف های کتاب یا اون اخلاق و رفتار، برداشت هایی ازشون داریم، بزرگشون میکنیم یا بهشون انتقاد وارد می میکنیم. بعضی از شخصیت ها بدون دلیل موجه بزرگ میشن و برخی بدون اون دلایل موجه زیر سوال. توی این تاپیک قصد دارم تمامی ابعاد و عواملی که شخصیت الوه یا تین‌گول رو زیر سوال های برده بررسی کنم و با هم ببینیم آیا واقعا برداشت ها و چیزهایی که به این شخصیت نسبت میدیم درسته یا تنها داریم احساسی برداشت میکنیم؟ یکی از اولین مواردی که مورد بحث هست اینه که چرا تین‌گول نقش خیلی فعالی توی نبردها نداشت، اما واقعا اینطوره؟ تین‌گول اولین باری که از بازمانده های موجودات پلید مورگوت آگاه میشه (موجودات پلیدی که والار باید از شرشون خلاص میشدن قانونا به عنوان محافظین آردا) با کمک دورف ها دست به ساخت سلاح و جنگ افزار میزنه و وقتی همه چیز تکمیل میشه، کلیه بلریاند رو از شر موجودات پلید پاک میکنن [سیلماریلیون، صفحه 145 و 146]. بعد از این قضیه هم اولین نبرد بلریاند رو در کنار الف های تحت فرمان دنه‌تور و نائوگریم پشت سر گذاشتن که تین‌گول اونجا در نبردی تن به تن فرمانده ی ارتش مورگوت، بولگ، رو از پا در میاره، نبردی که توسط والار و نولدور به سیندار تحمیل شد! بعد از این قضایا میگیم چرا تین‌گول توی نبردها شرکت نداشت؟ نبرد با کسی مانوه در سخنش با فئانور، روح آنش، بزرگ ترین الدار در هنر و معرفت، گفته بود اگه ارو تو رو سه بار عظیم تر هم خلق کرده بود، نمیتونست بر هیچکدوم از والار (ملکور، قدرتمندترین والار هم به کنار! چیرگی پیدا کنه! چرا تین‌گول باید بعد از اون در نبردهایی که شرکت کنه که به خاطر دیگران بهش تحمیل شده؟ چرا در کنار کسانی باشه که خویشاوندانش رو کشتن؟ چرا باید مردمانش رو به زیر تیغ بفرسته در برابر قدرتی که پیروزی مقابلش ممکن نست؟ وقتی والار میدونن هیچ نتیجه ای نداره این کارشون؟ چرا باید بدون دلیل کشته بشن؟ اگه هنوز راضی نشدید، از دید الف ها به این قضیه نگاه کنید، نه انسان ها؛ الف ها عمر جاودانه دارن در مرزهای آردا، میتونن صبر کنن، مثل انسان ها پایان ندارن... علاوه بر این موارد بالا اگه ایرادی به تین‌گول اینجا وارده، همون ایراد به الروند در ریوندل وارده، به گالادریل و کله بورن در لورین وارده، به تراندویل در سیاه بیشه وارده و خیلی از شخصیت های دیگه (تورگون اصلا داستانش خیلی بدتره!)، تازه خصم مقابل تین‌گول قدرتمندترین والار بود، بقیه جلوشون یک مایا بود، بسیار ضعیف تر از اربابش! تین‌گول لقمه بزرگتر از دهنش بر نداشت، به این خاطر سرزنش میشه؟ قانونا نباید لقمه ی بزرگتر از دهن برداشتن بهش نقد وارد باشه؟ در رشادت و تلاش دیگران شکی نیست، اما اینکه تین‌گول رو محکوم کنیم به خطا نرفتیم؟ مورد بعدی که بیشتر از بقیه هم بحثش وجود داره، حدیث برن و لوتین هست و چرایی کار تین‌گول در فرستادن برن به دنبال ماموریتی غیر ممکن. واقعا برام این قسمت عجیبه چرا تین‌گول محکوم میشه! اگه خودتون رو جای تین‌گول بگذارید و از خودتون بپرسید: اگه یک شخص ناشناس ژولیده ظاهر و به قولی آس و پاس بیاد تنها دخترتون رو ازتون خواستگاری کنه، شما موافقت میکنید؟ حالا قضیه بدتر هم هست! با سر گرفتن این پیوند میدونیم تنها فرزندتون بعد از زمان بسیار بسیار کوتاهی (از دید الدار) میمیره، از بین میره، چطور راضی به همچین پیوندی میشدید اون اول کار؟ 95% کسایی که اینجا هستیم راضی نمیشدیم، تین‌گول هم راضی نشد و حداقل سوگندش رو زیر پا نگذاشت! در انتها هم دیدیم اونقدر درک داشت که قبول کنه همچین پیوندی رو، واقعا نمیدونم چطور تین‌گول رو مقصر میدونیم اینجا، اما به کسی مثل الروند که شرط ازدواج آراگورن با دخترش، آرون، رو بازم ماموریتی غیرممکن میگذاره هیچ ایرادی وارد نیست؟ تازه آراگورن از خویشان خود الروند به حساب میومده و قضیه بدتره که! برادر خود الروند یه انسان بوده و این حرکت رو برای آراگورن میزنه و همه تحسینش میکنیم، اما سر تین‌گول که هیچ خویشاوندی با برن و انسان ها نداشته اعتراض میکنیم؟ چطور آخه؟ به قضیه پیمان مائدروس و نبرد اشک های بی شمار بیاید نگاه بندازیم، به یک شاه، تین‌گول، قضیه ربودن لوتین و حمله ی پسران فئانور به برن و لوتین، بعد پیغامی گستاخانه و تهدید آمیز ارسال میشه، بعد از اون توسط کله‌گورم و کوروفین علنا اعلام میشه که نقشه قتل تین‌گول و کشتن مردمانش رو در ذهن دارن اگه پیروز از میدان برگردن، به شما توهین بشه، تنها فرزندتون رو گروگان گرفته باشن و به زور قصد ازدواج داشتن، حمله به برن و لوتین، تهدید به قتلتون کرده باشن، اگه کار درست هم باشه درصد بالایی از ما اون کار رو انجام نمیدیم! تازه آرزو هم میکنید توی جنگ شکست بخورن که تهدیدشون رو عملی نکنن! اگه صفحه 311 سیلماریلیون رو نگاه کنیم، بعد از قضیه پیغام گستاخانه و تهدید تین‌گول و مردمانش به مرگ، همچین چیزی رو داریم: اگه تین‌گول قصد نداشت کلا به جنگ بره، چرا توی کتاب به شکلی ذکر شده که انگار بعد از اون قضایا تین‌گول تازه تصمیم گرفته به جنگ نره؟ همونطور که توی اون فصل اومده کارهایی که از سوگند فئانور ناشی شده بود باعث آسیب اتحاد بود. حالا از اون طرف تین‌گول و از طرف دیگه اورودرت به کمک نرفتن. اون گویندور حرف گوش نکن هم کل نبرد رو نابود کرد :/ اینجا رو علی رغم موارد بالا، به نظرم تین‌گول میتونست توی نبرد شرکت کنه و در صورت پیروزی موقعیت استراتژیک خوبی به دست بیاره، اما بازم شرکت نکردنش رو نمیشه سرزنش کرد بعد از خویشاوندکشی و اون چیزهایی که بالا گفتم. توی پست اول این تاپیک سعی کردم سه موردی که بیشتر از همه مورد بحث هست رو بررسی کنم که امیدوارم نظرتون رو در موردشون بدونم، اگه مورد دیگه ای هم هست که سوال پیش میاره، خوشحال میشم جوابشون بدم توی مدت آشناییم با رشته افسانه تالکین یکی از شخصیت هایی که همیشه آماج حمله بوده، تین‌گول بوده و حالا سعی کردم برخی از این حملات رو جواب بدم، بلکه قبل از قضاوت کردن روی شخصیتی، فراموش کردن اعمال خوب یک شخصیت (فقط رفتار تورگون و تین‌گول با هورین رو مقایسه کنید) کمی بیشتر از قبل اعمال و موقعیت رو در نظر بگیریم...
  3. 3DMahdi

    آیا الفها ترسو هستند؟

    سلام امیدوارم به هیچ الفی بر نخوره ولی به نظر من الفها(البته نه همشون) ترسو هستن . دلیلم اینه که چون الفها نامیرا و عاشق دنیا هستن از مرگ میترسن و حاضر نیستن به راحتی به جنگ برن. مثال 1: الوه(منظورم شما نیستی الوه جان ) حاضر نشد با ملکور بجنگه در حالی که میدونست اگه ملکور بهش حمله کنه هیچ کاری از اونبر نمیاد اما از روی ترس با ملکور نجنگید. مثال 2: بازم الوه خودش عرضه نداشت سیلماریل ها رو بدزده انداخت گردن برن بدبخت که اونم با هزار بدبختی یکی شو کش رفت(که شرح داستان رو میتونین از خود برن عزیز بپرسین!) مثال 3: تورگون وقتی دید که تور با پیغام اولمو اومده باز بلند نشد کاری بکنه و به چیزی که داشت دلخوش بود. مثال 4: وقتی برن رفت پیش فینرود و ازش کمک خواست فقط خود فینرود به کمکش اومد و بقیه یه جو غیرت نداشتن که دنبال شاهشون برن و اونو تنها گذاشتن. (اینم بگم که من به فینرود فلاگوند ارادت کامل دارم اگه یه مرد تو الفها پیدا بشه اونم فینروده و حسابش از بقیه الفها جداست) حالا نظر شما چیه؟
×
×
  • جدید...