رفتن به مطلب
پرنسس ایووین

سوالات ارباب حلقه ها

Recommended Posts

الدا

خوب حالا یه سوال دیگه که هرچی خودم نتونستم جوابی براش پیدا کنم:

لگولاس چرا انقده به این امیر ایمراهیل ارادت داشت و بزرگش میکرد؟؟؟یا بین لتولورین و فنگورن به غیر از الدار چه قومی زندگی میکردن که قرار بود خودشون رو برسونن به دریا؟؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تضاد

من فقط سوال اولت رو می تونم جواب بدم. شاید به خاطر این بود که گرچه امرای دول امروت از تبار انسان ها بودند باز هم خون الفی در رگ هاشون جریان داشت.

«در شمار همراهان نیمرودل، بانوی الفی به نام میتره‌لاس بود که در سفرشان به لنگرگاه‌های خاکستری در جنوب گم شد. ایمرازور نومه‌نوری او را یافت. آن دو با یکدیگر ازدواج کردند و میتره‌لاس دو فرزند، گالادور و گیلمیت به دنیا آورد. در همین اثنا، آمروت، در لنگرگاه الفی ادهل‌لوند، در حاشیه‌ی غربی بلفالاس به انتظار نیمرودل بود. وقتی کشتی بدون نیمرودل حرکت کرد، آمروت در امواج خلیج نزدیک کاخ امرا بر سنگ‌پوز پرید و بدین ترتیب بود که دول آمروت خوانده شد. چنین بود که پسر ایمرازور، گالادور اولین امیر دول آمورت شد و نسلی به جای گذاشت که تا زمان جنگ حلقه و پس از آن ادامه یافت. گالادور و اخلافش نژادی را به ارث بردند که از دو جانب نجیب بود: خود ایمرازور از تبار ناب نومه‌نوری بود ولی به واسطه‌ی میتره‌لاس، گالادور از تبار الف‌های سیلوانِ لورین نیز بود. او و نژادش که بدون انقطاع تا دوره‌ی سوم ادامه یافت به جهت قامت بلند و چشمان خاکستری خود برجسته بودند. پس از شاهان و کارگزاران حاکم، امرای دول آمورت مهم‌ترین نجبای سرزمین گوندور بودند.»

منبع:

https://arda.ir/prince-of-dol-amroth

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الدا

من فقط سوال اولت رو می تونم جواب بدم. شاید به خاطر این بود که گرچه امرای دول امروت از تبار انسان ها بودند باز هم خون الفی در رگ هاشون جریان داشت.

«در شمار همراهان نیمرودل، بانوی الفی به نام میتره‌لاس بود که در سفرشان به لنگرگاه‌های خاکستری در جنوب گم شد. ایمرازور نومه‌نوری او را یافت. آن دو با یکدیگر ازدواج کردند و میتره‌لاس دو فرزند، گالادور و گیلمیت به دنیا آورد. در همین اثنا، آمروت، در لنگرگاه الفی ادهل‌لوند، در حاشیه‌ی غربی بلفالاس به انتظار نیمرودل بود. وقتی کشتی بدون نیمرودل حرکت کرد، آمروت در امواج خلیج نزدیک کاخ امرا بر سنگ‌پوز پرید و بدین ترتیب بود که دول آمروت خوانده شد. چنین بود که پسر ایمرازور، گالادور اولین امیر دول آمورت شد و نسلی به جای گذاشت که تا زمان جنگ حلقه و پس از آن ادامه یافت. گالادور و اخلافش نژادی را به ارث بردند که از دو جانب نجیب بود: خود ایمرازور از تبار ناب نومه‌نوری بود ولی به واسطه‌ی میتره‌لاس، گالادور از تبار الف‌های سیلوانِ لورین نیز بود. او و نژادش که بدون انقطاع تا دوره‌ی سوم ادامه یافت به جهت قامت بلند و چشمان خاکستری خود برجسته بودند. پس از شاهان و کارگزاران حاکم، امرای دول آمورت مهم‌ترین نجبای سرزمین گوندور بودند.»

منبع:

https://arda.ir/prince-of-dol-amroth

پس با این حساب میشه اونا رو هاف لون دونست؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

نه نميشه. نيمه الف لقب الروند بود. در واقع به الفي كه نيمه انساني دارن ميگن نيمه الف، نه انساني كه نيمه الفي داشته باشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

در راستای حرف مهدی عزیز :

(( نیمه الف )) تنها یک لقبه که به الروند و الروس و فرزندان الروند داده شده .( به کسانی که توانایی انتخاب سرنوشت خودشون رو از بین انسان بودن و الف بودن داشتن ).

در طرف مقابل فرزندان هیچ کدام از زوج های : برن و لوتین، تور و ایدریل، و آراگورن و آرون ، با این که مشخصا ؛ خونی مشترک داشتند ، نیمه الف نامیده نمی شدند.

ویرایش شده در توسط arven

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الدا

به مهدی و آرون: من دقیقا متوجه نشدم، در واقع خودم میخواستم مثال هایی رو که آرون زده رو بگم-دقیقا چرا فرزندان این افراد (برن و لوتین، تور و ایدریل، و آراگورن و آرون) نمیتونن نیمه الف باشن یا این که سرنوشتشون رو از بین دو نژاد انتخاب کنن؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

هیچ انسانی حق نداره پا به قلمرو قدسی بذاره. وقتی ائارندیل به والینور میره ماندوس اینو میگه و میخواد اونو به مجازاتش برسونه اما مانوه جلوش رو میگیره و یکی دیگه(که الان یادم نیست کی بود! :دی) میگه از کجا معلوم که اینا انسان باشن؟ ائارندیل فرزند تور و ایدریل و الوینگ نوه برن و لوتین بود و خود لوتین هم فرزند الف و مایا بود. بنابراین وضعیت مشخصی نداشتن. به الوینگ و ائارندیل و فرزندانشون این امکان داده شد که انتخاب کنن که سرنوشتشون جزو کدوم نژاد باشه و فقط الروس قبول کرد که انسان باشه و ائارندیل و الوینگ و الروند الف بودن رو انتخاب کردن.

دیور که مال قبل از این قضیه است. ائارندیل هم که اینجوری مشخص شد. آرون هم این امکان رو داشت که انسان بودن رو انتخاب کنه و وقتی با آراگورن ازدواج کرد انسان شده بود و فرزندشون هم انسانه و والار نمیتونن موهبت ارو رو از انسانها بگیرن.

در واقع چون انسانها نمیتونستن الف بشن بنابراین برای ازدواج، الفها مجبور بودن انسان بشن و فرزندانشون هم انسان میشدن به همین دلیل الروند تنها نیمه الف بود. این نیمه الف هم فقط یک لقبه و از لحاظ الف بودن الروند با بقیه الفها هیچ فرقی نداشت.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ائارندیل Eärendil

آرون هم این امکان رو داشت که انسان بودن رو انتخاب کنه و وقتی با آراگورن ازدواج کرد انسان شده بود و فرزندشون هم انسانه و والار نمیتونن موهبت ارو رو از انسانها بگیرن.

در واقع چون انسانها نمیتونستن الف بشن بنابراین برای ازدواج، الفها مجبور بودن انسان بشن و فرزندانشون هم انسان میشدن به همین دلیل الروند تنها نیمه الف بود. این نیمه الف هم فقط یک لقبه و از لحاظ الف بودن الروند با بقیه الفها هیچ فرقی نداشت.

من متوجه نشدم.یعنی آرون وقتی با آراگورن ازدواج کرد انسان شد؟

مگه انسانها و الفها از لحاظ جسمی و ظاهر با یکدیگر متفاوت نبودن؟یعنی آرون پس از ازدواج با آراگورن قیافش هم کلا تغییر کرد یا فقط ذاتش عوض شد.

و اینکه میخواستم بدونم یک انسان معمولی شد یا یکی از دون اداینی ها که عمری سه برابر انسان معمولی داشتن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

خیلی وقته که کتاب رو نخوندم و نمیتونم درست جوابت رو بدم. تا اونجا که یادمه انسان شد اما نمیدونم ظاهرش هم فرق کرد یا نه. اینو بعید میدونم چون وقتی لوتین بازگشت ملیان از چشمهاش قضیه رو فهمید نه از روی گوشش! :دی

آرون یک سال بعد از آراگورن مرد و خب عمرش برابر با عمر دونه داین بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ائارندیل Eärendil

به نظر من آرون هم مثل مادر آراگورن به خاطر غصه زودتر از حالت طبیعی مرد.

چون اگه شروع زندگی آرون رو پس از انسان شدنش حساب کنیم،یعنی پس از ازدواجشان که اون موقع آراگورن حدود 90 سال سن داشت.و پس از حدودا 120 سال که آراگورن مرد آرون هم یک سال بعد مرد.

یعنی آرون به خاطر غم از دست دادن آراگورن تو 121 سالگی مرد درحالی که باید حدود 210 سال عمر میکرد و یا بیشتر چون آراگورن با انتخاب خودش چند سال زودتر مرد تا حالت فرسودگی و پیری مفرط اونو کسی نبینه چون یه دون اداینی اصیل بود.

من حساب کردم که مادر آراگورن هم خیلی جوون مرد (البته به نسبت دون اداینی بودنش)و حدود 90 سال عمر کرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Sherlock

کسی میتونه برام مشخص کنه منظور دقیق این سخن چیه ؟

نگذاريد سرتان زياد بزرگتر از کلاه تان بشود! چون خيلی زود اگر دست از بزرگ شدن بر نداريد، آن وقت می بينيد کلاه و لباس برايتان گران در می آيد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

من دو سوال دارم اگه تکراری بودند به تازه وارد بودنم ببخشید

آیا نوشته ای به قلم خود پروفسور تالکین در مورد حوادث دوران چهارم به بعد وجود داره؟

سرنوشت فرودو بعد از مهاجرت از سرزمین میانه چی شد؟ چون اون یک موجود فانی بود واصولا نمیتونست به والینور بره آیا سرنوشتش مثل ائارندیل بود و از نخست زادگان به شمار اومد یا مثل برن به سرزمین میانه بازگردانده شد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

من دو سوال دارم اگه تکراری بودند به تازه وارد بودنم ببخشید

آیا نوشته ای به قلم خود پروفسور تالکین در مورد حوادث دوران چهارم به بعد وجود داره؟

سرنوشت فرودو بعد از مهاجرت از سرزمین میانه چی شد؟ چون اون یک موجود فانی بود واصولا نمیتونست به والینور بره آیا سرنوشتش مثل ائارندیل بود و از نخست زادگان به شمار اومد یا مثل برن به سرزمین میانه بازگردانده شد

سلام عین همین سوال رو من هم پرسیدم

لطفا قبل ار ارسال پست جستجو کنید

https://arda.ir/forum/index.php?showtopic=1040

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Sherlock

کسی میتونه برام مشخص کنه منظور دقیق این سخن چیه ؟

نگذاريد سرتان زياد بزرگتر از کلاه تان بشود! چون خيلی زود اگر دست از بزرگ شدن بر نداريد، آن وقت می بينيد کلاه و لباس برايتان گران در می آيد.

صد رحمت به خودم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

این مال کجای کتابه؟

باید ببینیم که تو چه موقعیتی گفته شده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

الان دقیق نمیدونم که بیلبو کجا این حرف رو زده. با سرچ تو PDF انگلیسی هم نتونستم پیداش کنم. اگه کسی میدونه این متن کجا بود بگه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ائارندیل Eärendil

فکر کنم ماله اول های کتاب هابیت باشه ،جایی که بیلبو داره با کوتوله ها حرف میزنه

مطمئن نیستم...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
agarwaen

اصلا این جمله تو هابیت نیست. تو بازگشت شاه (ترجمه رضا علیزاده) صفحه 506 رو نگاه کنید.

ویرایش شده در توسط agarwaen

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الدا

اصلا این جمله تو هابیت نیست. تو بازگشت شاه (ترجمه رضا علیزاده) صفحه 506 رو نگاه کنید.

آره agarwaen راست میگه منم گشتم یه همچین جمله ای از بیلبو تو هابیت نیست ولی بیلبو تو بازگشت پادشاه، تو فصل جدایی های بسیار کتاب این جمله رو به عنوان پند و نصیحت به پره گرین توک و مریادوک برندی باک میگه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

ممنون آگارواین جان.

خب اونجا بیلبو داره اینا رو به مری و پیپین میگه و بلافاصله اونا برمیگردن و میگن: "چه اشکالی داره مثل بالروئر بشیم؟"

بالروئر توک به ماجراجویی معروف بود. احتمالا منظور بیلبو این بوده که دست از ماجراجویی بردارید و یه هابیت معمولی باشید!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
agarwaen

البته فکر کنم پی پین بخاطر این بال روئر رو مثال زد چون اون تنها هابیتی بوده که اینقدر قد بلند بود که می تونسته سوار اسب بشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

ممکنه.

شاید هم منظورش نوشیدنی انتی بود که باعث بلند قد شدن هابیتها میشد. در اینصورت حرف آگارواین درسته

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مونت آو سائرون

سلام لگولاس جانم! عزیزم فقط بهم بگو چرا در تمام فیلم ارباب حلقه ها، چرا آرون مدام عذاب می کشید؟ چرا عمرش رو به پایان بود؟ یعنی چه که آرون توان ایستادگی در برابر نیروهای اهریمنی مردور را ندارد. اصلاً فلسفه وجود آرون در فیلم چه بود؟

فقط یکی به من بگه چرا عمر آرون در حال اتمام بود. برای چه عذاب می کشید؟؟؟؟؟ کسی نیست اینو به من بگه؟؟؟؟!!!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الدا

؛

فقط یکی به من بگه چرا عمر آرون در حال اتمام بود. برای چه عذاب می کشید؟؟؟؟؟ کسی نیست اینو به من بگه؟؟؟؟!!!!!

حالا تو حساس نشو یکی پیدا میشه میاد میگه!!!

ولی در کل فکر نکنم اون جوری که تو میگی عذاب میکشید اما تا اون جایی که یادمه چون آرون تقدیر آدم ها رو پذیرفت و از این رو زندگیه جاویدان الدار داشت اونو ترک میکرد یکم حالش بد بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ائارندیل Eärendil

چون آرون بعد از ازدواج با آراگورن انسان بودن رو انتخاب کرد،پس عمرش هم بالطبع کم میشد.

و اینکه در اواخر دوران سوم همه الفها باید هر چه زودتر سرزمین میانه رو ترک میکردن چون دورانشون تموم شده بود.حالا چون آرون با آراگورن نامزد بود به انتخاب یکی از این دو راه هم فکر میکرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان
این موضوع از هم اکنون بسته می گردد.

×
×
  • جدید...