رفتن به مطلب
پرنسس ایووین

سوالات ارباب حلقه ها

Recommended Posts

الدا

هابیتها از خویشاندان نژادی انسانها هستند. در جایی دیگر تالکین می گوید آن‌ها رسته‌ای جدا از انسان‌هایند. در داستان بنظر می‌رسد که هابیت‌ها و دیگر نژاد‌ها از این خویشاندی آگاه هستند. ولی در کل معلومه که اونا از نژاد انسانها هستن چون فرودو و بیلبو بعد از رسیدن به والینور و پس از گذشت سالها میمیرن

من خیلی راجب این مطلب که میگی(مرگ فرودو و بیلبو) تحقیق کردم ولی اصلا به نتیجه ای نرسیدم تو از کجا کجا فهمیدی که اونا مردن یعنی منظورم اینه که از کجا خوندی؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ائارندیل Eärendil

اگه انسان بودن پس سرنوشتشون اینه .و اونها هدیه زیبای مرگ رو با هیچ چیز عوض نمیکردن ،چون حتی الفها و والار هم در حسرت این هدیه مرگ هستند که ایلوواتار به انسانها داده.و پس از زندگی طولانی در والینور همه موجودات احساس میکردن که در دنیا زندانی شدن .

قبلا در باره این موضوع خیلی بحث شده که مهدی هم تو تاپیک بالایی که من گفتم بهش اشاره کرده.

میتونی ببینی:

https://arda.ir/forum/index.php?showtopic=1040

ویرایش شده در توسط ائرندیل Earendil

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الدا

اینایی رو که میگی رو منم میدونم ولی در کل اصلا با عقل جور در نمیاد که برن اونجا و بمیرن؛ ضمنا یکی از خواسته هایی که مردم نومه نور داشتن این بود دیگه، اونا میخواستن برن و زیبایی اونجارو ببینن ولی والار بهشون پیغام میدادن که یا مرگ یا زیبایی و حق شما مرگه و نمیتونین هر دویشون رو داشته باشین و حتی روایته که سم وایز و گیملی هم میرن ولی سوال اینجاست که برای چی فرودو و بیلبو و حتی سم میتونن برن ولی والار بهشون چیزی نمیگن ولی در رابطه با دوناداین اونقدر سخت گیری میکنن که اون طوری بشه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ائارندیل Eärendil

یکی از خواسته هایی که مردم نومه نور داشتن این بود دیگه، اونا میخواستن برن و زیبایی اونجارو ببینن ولی والار بهشون پیغام میدادن که یا مرگ یا زیبایی و حق شما مرگه و نمیتونین هر دویشون رو داشته باشین و حتی روایته که سم وایز و گیملی هم میرن ولی سوال اینجاست که برای چی فرودو و بیلبو و حتی سم میتونن برن ولی والار بهشون چیزی نمیگن ولی در رابطه با دوناداین اونقدر سخت گیری میکنن که اون طوری بشه؟

اولا برای اینکه حتی والار هم طعم زیبای مرگ رو نچشیدن و فکر میکنن که مرگ چیز بدیه.

ثانیا نومه نوریها قصد حمله به والینور رو داشتن و والار از این کار اصلا خوششون نمیاد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

ائرندیل جان! حرف هایی رو که میزنی بر اساس مستنداته ؟! کجا والار فکر میکنن مرگ چیز بدیه ؟ کجا گفته شده الف ها و والار درحسرت مرگ هستن ؟!

به الدا : نومه نوری ها به خاطر زیبایی به والینور حمله نکردند ، بلکه طلب جاودانگی میکردند ، قضیه فرودو و سم از بنیان با ماجرای نومه نور فرق داره ، نومه نوری ها برای کسب کردن چیزی که برای اونها نبود به آمان لشکر کشیدن، در حالی که فرودو به خاطر زخمش و زحماتی که به همراه سم کشید اجازه رفتن به والینور رو پیدا کرد .

لطفا انقدر ماجرا رو مصادره به مطلوبت نکنید .

ویرایش شده در توسط arven

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الدا

ثانیا نومه نوریها قصد حمله به والینور رو داشتن و والار از این کار اصلا خوششون نمیاد.

اولا: آرون راست میگه هیچ کجا نیومده والار و الدار در حسرت مرگ بودن

دوما: اولش که قصد حمله نداشتن!!!حمله مال زمون دستگیریه گورتائور و پادشاهی آر-فارازونه

ویرایش شده در توسط الدا

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ائارندیل Eärendil

اولا: آرون راست میگه هیچ کجا نیومده والار و الدار در حسرت مرگ بودن

اتفاقا من همین جمله رو از آرون دیدم (آرون قدیمی) که توی تاپیک والینور و سرنوشت الفها نوشته بود، که هبه مرگ که خدا به انسانها داده و والار و الفها در حسرت اون هستند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

خیلی ممنون اله سار عزیز پس سرنوشت آرون به حلقه وابسته بود یعنی اینکه اگر حلقه نابود می شد می توانست در روندل پیش پدرش بماند و با آراگور وصلت کند و اگر حلقه نابود نمی شد یا امیدی به نابودی اش نبود آرون مجبود بود سرزمین میانه را ترک کند و به سرزمین فناناپذیر بروند. اگر درست گفتم اعلام کن. ممنون

نه اینطور نیست.چه حلقه نابود میشد وچه حلقه نابود نمیشد انتظار میرفت که آرون با مردمش باشه و بره به والینور.برداشتی که از فیلم میشه(ضمن اینکه باز هم باید با مردمش باشه)اینه که آرون پلیدی رو نمیتونست تحمل کنه(مانند بقیه ی الفها و انسانها).اما سرنوشت آرون به این دلیل شاخصتره که سرنوشت عشقش با حلقه گره خورده.نظر من اینه.لیکن باز هم جای بحث داره.اما مطلب مجهولی نیستش.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الدا

بابا آخرش نفهمیدیم که چرا والار اینقده بند پ رو (پارتی) مورد لحاظ قرار میدن!!!!؟

این دیگه انده پارتی بازیه که یکی از نژاد فانی پاشه بره والینور و بعد چندی زندگی بمیره و بره یه دنیای دیگه!!!

اگه این جوری باشه که یه سرزمینو با اون همه زن و مرد و بچه برلی این که مردمش از حس کنکاوی و سخت گیری والار و استفاده سائرون از این فرصت طلایی برای گول زدن پادشاهشون برای حمله به والینور؛ غرق میکنن ولی اون ور دو سه تا هابیت خیلی راحت میرن و سال ها به خوبی و خوشی تو قلمروی قدسی زندگی میکنن و بعدش خیلی راحت از هبه ی مرگ استفاده میکنن از بند جهان آزاد میشن؛ واقعا اگه این جوری باشه، به نظر من ارو اصلا خدای عادلی برای اییا نبوده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ائارندیل Eärendil

به قول امضای یکی از دوستان که بزرگمهر گفته:

همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زائیده نشده اند.

شاید یه حکمتی داشته.شاید این هدیه مضاغف ارو به فرودو و بیلبو بوده ،اصلا ما که نمیدونیم تحمل حلقه چقدر سخت بوده و خیلی چیزای دیگه هم که ما نمیدونیم...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الدا

به قول امضای یکی از دوستان که بزرگمهر گفته:

همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز از مادر زائیده نشده اند.

شاید یه حکمتی داشته.شاید این هدیه مضاغف ارو به فرودو و بیلبو بوده ،اصلا ما که نمیدونیم تحمل حلقه چقدر سخت بوده و خیلی چیزای دیگه هم که ما نمیدونیم...

چی چی رو زاده نشده!؟چی میگی ائرندیل جون همین جوری واسه خودت؟من میگم ولار داشتن همین جوری واسه خودشون پارتی بازی میکردن، اونوقت تو میگی حکمته!!؟؟؟

ضمنا چه رنجی؟همه توی آردا رنج کشیدن و سختی دیدن؛ مگه همین هورین و خونوادش یادت رفته یا خود سمه آگول؟ خود سمه آگول چقده زجر کشید و چه شکنجه هایی رو که تحمل نکرد، ولی آخرش چی شد؟ اگه سمه آگول هم یه دو تا دوست و راهنما مثل سم وایز و گندالف و آراگورن داشت شاید خیلی راحت تر و زود تر از فرودو حلقه رو نابود کرده بود.

یا بر فرض مثال همین بیلبو جز دزدیدن حلقه از گالم و نگه داشتنش برای خودش چی کار کرده بود که شایسته ی اون همه لطف والار بود؟ به نظر من شخص شخیص بیلبو بگینز مف خور ترین موجود توی همه ی دوران سومه :)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ائارندیل Eärendil

به الدا:

در مورد بیلبو باهات موافقم :)

چه میدونی شاید اگه سمه آگول داخل کوه هلاکت نمی افتاد ،اونم دستشو میداد به دست بانو گلادریل و سوار کشتی میشد. :)

برای فرودو هم اون دلیل حلقه هست و همینطور اون درد دشنه ی ویچ کینگ

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

بابا آخرش نفهمیدیم که چرا والار اینقده بند پ رو (پارتی) مورد لحاظ قرار میدن!!!!؟

این دیگه انده پارتی بازیه که یکی از نژاد فانی پاشه بره والینور و بعد چندی زندگی بمیره و بره یه دنیای دیگه!!!

اگه این جوری باشه که یه سرزمینو با اون همه زن و مرد و بچه برلی این که مردمش از حس کنکاوی و سخت گیری والار و استفاده سائرون از این فرصت طلایی برای گول زدن پادشاهشون برای حمله به والینور؛ غرق میکنن ولی اون ور دو سه تا هابیت خیلی راحت میرن و سال ها به خوبی و خوشی تو قلمروی قدسی زندگی میکنن و بعدش خیلی راحت از هبه ی مرگ استفاده میکنن از بند جهان آزاد میشن؛ واقعا اگه این جوری باشه، به نظر من ارو اصلا خدای عادلی برای اییا نبوده.

عزیز جان ، همونطور که قبلا دوستان و من گفتیم ، عزیمت فرودو و بیلبو به خاطر خدمات و رنجی که کشیده بودن میسر شد ، اما آرفارازون و مردمش تنها برای کسب جاودانگی و به منظور جنگ ، با عظیم ترین ناوگان جنگی به سمت والینور حرکت کردن ، واقعا فرقی بین این دو مشاهده نمیکنی ؟ اتفاقا والار به خاطر علاقه ای که به فرزندان ارو داشتن خودشون هیچ اقدامی بر علیه نومه نور انجام ندادن ( بجز رعد و برق و طوفان که بیشتر برای هشدار بود ) .

چی چی رو زاده نشده!؟چی میگی ائرندیل جون همین جوری واسه خودت؟من میگم ولار داشتن همین جوری واسه خودشون پارتی بازی میکردن، اونوقت تو میگی حکمته!!؟؟؟

ضمنا چه رنجی؟همه توی آردا رنج کشیدن و سختی دیدن؛ مگه همین هورین و خونوادش یادت رفته یا خود سمه آگول؟ خود سمه آگول چقده زجر کشید و چه شکنجه هایی رو که تحمل نکرد، ولی آخرش چی شد؟ اگه سمه آگول هم یه دو تا دوست و راهنما مثل سم وایز و گندالف و آراگورن داشت شاید خیلی راحت تر و زود تر از فرودو حلقه رو نابود کرده بود.

یا بر فرض مثال همین بیلبو جز دزدیدن حلقه از گالم و نگه داشتنش برای خودش چی کار کرده بود که شایسته ی اون همه لطف والار بود؟ به نظر من شخص شخیص بیلبو بگینز مف خور ترین موجود توی همه ی دوران سومه :)

فرودو میتونست چنین رنجی رو تحمل نکنه ، اما به انتخاب خودش ، از روی شجاعت ، حمل حلقه رو به کوه هلاکت انتخاب کرد ، کاری که نه گندالف ، نه گلادریل و نه هیج خردمند دیگه ای توان این کار رو نداشت / همین بیلبویی که شما ازش به عنوان مفت خور یاد میکنی ، حلقه رو از چنگ گالوم خارج کرد ( اگه این کار رو نمیکرد که حلقه هیچ وقت به فرودو و گندالف نمیرسید و سائرون نابود نمیشد ) !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

ائرندیل جان! حرف هایی رو که میزنی بر اساس مستنداته ؟! کجا والار فکر میکنن مرگ چیز بدیه ؟ کجا گفته شده الف ها و والار درحسرت مرگ هستن ؟!

در صفحه 54 سیلماریلیون اومده:

«مرگ، تقدیر ایشان است، موهبت ایلوواتار، و هر چه زمان میگذرد، حتی قدرتها نیز بر آن رشک میبرند»

قضیه بیلبو و فرودو هم کاملا با بقیه فرق میکنه. اونا به دلیل اینکه حامل حلقه بودن و کمک زیادی به نابودی سائرون کردن به غرب رفتن. اینکه به والینور رفتن یا در تول اره سئا توقف کردن معلوم نیست اما بلاخره میمیرن.

نکته دیگه هم اینکه قضیه دوران اول و دوران سوم فرق میکنه. نمیشه اینا رو با هم مقایسه کرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

در صفحه 54 سیلماریلیون اومده:

«مرگ، تقدیر ایشان است، موهبت ایلوواتار، و هر چه زمان میگذرد، حتی قدرتها نیز بر آن رشک میبرند»

قضیه بیلبو و فرودو هم کاملا با بقیه فرق میکنه. اونا به دلیل اینکه حامل حلقه بودن و کمک زیادی به نابودی سائرون کردن به غرب رفتن. اینکه به والینور رفتن یا در تول اره سئا توقف کردن معلوم نیست اما بلاخره میمیرن.

نکته دیگه هم اینکه قضیه دوران اول و دوران سوم فرق میکنه. نمیشه اینا رو با هم مقایسه کرد.

منم که بار اول ارباب حلقه ها بودم واقعا نگران سرنوشت فرودو و بیلبو بودم یعنی فکر میکردم ارباب حلقه ها فقط همینه دیگه ولی بعد از اشنایی با دنیای تالکین فکر میکنم بضی ها باید برن و بعضی درگیر جای اون ها رو بگیرن فقط این جمله مرگ تقدیر ایان است

مرگ مگر چه موهبتی میتونه داشته باشه که بقیه به اون رشک ببرن

البته این سوال سیلماریلیونی بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ائارندیل Eärendil

مرگ مگر چه موهبتی میتونه داشته باشه که بقیه به اون رشک ببرن

البته این سوال سیلماریلیونی بود

چون الفها و والار که تا ابد باید در دنیا و والینور باشن، تا هزاران سال دیگه هم نمیتونن ازش خارج بشن و این زیبایی کم کم تبدیل به نوعی قفس میشه که الفها و والار توی اون زندانی شدن.و به نظر من اگه اول سیلماریلیون رو ببینی اونجا نوشته که همه موجودات از ذهن ارو خارج شدن و این عشق و محبت به ارو در همه موجودات هست که میخوان دوباره به همون جایی که ازش اومدن به اونجا برگردن که این کار فقط برای انسانها میسر بود ،یعنی مرگ و بازگشت به سوی ارو.(این یک تحلیل شخصی بود و شاید در مورد آثار تالکین صدق نکنه)

فکر کنم تونسته باشم جوابتو بدم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ائارندیل Eärendil

یه سئوال از همون اول برای من ایجاد شده بود که چرا سیر تمدن در آثار تالکین زیاد با ذهنیت ما نمیخونه.

مثلا همون سلاحهایی که توی جنگ آخرین اتحاد در اواخر دوران دوم استفاده میشه پس از گذشت 3000 سال بازم همون اسلحه ها توی جنگ ها استفاده میشه.و یا حتی قبل از اونا تورین هم از اونا استفاده میکرد و خیلی افراد دیگه در دوران دو درخت ،اول ،دوم،سوم و شاید چهارم.

چرا تمدن در بین الفها که این همه عمر میکنن و این قدر به کتاب خوندن علاقه دارن ، رشد پیدا نکرده؟چرا همون جواهراتی که فئانور میساخت 5000 سال بعدش هم همونارو میسازن.

وچرا فانتزی و حماسه همیشه با شمشیر و کمان و تبر توصیف میشه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

یادمه یه بار مهدی این حقیقت رو مطرح کرد که تو آثار تالکین مثل برخی آثار دیگه ، تمدن رو به افوله و همه بیشتر حسرت گذشته رو میخورن ، پلانتیر ها ، سیلماریل ها ، گورتانگ و خیلی آثار بینظیر دنیای آردا در دوران های اول خلق شده بودند .

البته در مورد الف ها چنین مسئله ای رو میشه اینطور تبیین کرد : خلاقیت زاده نیازه ، الف ها زیبایی ، عمر جاویدان و ... رو داشتن ، بیشتر ذوقشون رو در هنر ، موسیقی ، زبان و ... خرج میکردن تا علم .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

چیزهایی مثل جواهرات و پلانتیرها همیشه رو به افول بوده اما توی اسلحه ها اینطور نیست. ما توی دوران سوم منجنیق داریم اما توی دوران اول حرفی ازشون نیست، یا اون برجهایی که برای ورود به میناس تریت ازشون استفاده شد و یا حتی موماکیلهای هاراد رو میشه نوعی ادوات جنگی حساب کرد. در ساخت ادوات جدید جنگی پیشرفت وجود داشت اما توی ساخت یک وسیله جنگی(مثلا شمشیر) اینطور نیست و شمشیرهای دوران اول خیلی از دوران سوم بهتره. این بهتر بودن هم به دلیل نیروهای جادویی داخل اونهاست.(مثلا درخشش استینگ و گورتانگ و اینکه گورتانگ هرکس رو زخمی میکرد اون شخص میمرد).

اما در باب جواهرات حرف شما درسته. اکثر اینها رو الفها درست کردن و با تحلیل رفتن الفها در سرزمین میانه و همینطور کم شدن تعداد اونا در دوران سوم باعث میشه که دیگه شاهد همچین اتفاقاتی نباشیم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
agarwaen

البته الفها از همون ابتدا هم زیاد به دنبال پیشرفت نبوده اند شاهد این قضیه هم اینست که ما در جنگهای دوران اول می بینیم که مورگوت از نیروهای جدید مثل اژدهایان استفاده می کند در حالی که الف ها هیچ در تغییری در جنگ افزار های خود نمی دهند. در ضمن به نظر من طولانی بودن عمر ربطی به پیشرفت نکردن نداره چون ما در دوران دوم می بینیم که با اینکه عمر اداین طولانی هست اما پیشرفت های بی نظیری می کنند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

درود

یه سئوال از همون اول برای من ایجاد شده بود که چرا سیر تمدن در آثار تالکین زیاد با ذهنیت ما نمیخونه.

اگه قرار بود که با ذهن ما بخونه که اسمش رو نمی زاشتن فانتزی :دی

اما در مورد سیر تکاملی سلاح در سرزمین میانه فکر کنم جناب مهدی و آرون ( از پستش این جوری بو میاد که داره الف ها رو به رخ می کشه باز ؟؟ ) توضیحات تکمیلی رو دادن و فکر نکنم باز خوانی سخنان این دو به نحوی دیگر جایز باشد اما

چرا فانتزی و حماسه همیشه با شمشیر و کمان و تبر توصیف میشه؟

اولش باید بگم که هممون می دونیم که فانتزی گونه ای از حماسه است !

و همه می دونید که حماسه یعنی چی !!

حال با دونستن این سوال به نظر من جواب حرف شما می تونه تو واقع گرایی انسان ها و پیشرفت علم دونست !!

انسان با پیشرقت علم دیگه دوست نداره مسائل ماورایی رو بزرگ جلوه بده !!

یه زمانی انسان از رعد و برق می ترسید و می گفت زئوس رعد و برق رو فرستاده و به همین خاطر زئوس رو بزرگ جلوه می داد و این قدر داستان براش می گفت که شکوهش رو می تونیم در کتاب های قدیم ببینیم اما با پیشرفت علم انسان دیگه می دونه رعد و برق کاره زئوس نیست و ...

البته می تونیم کتاب ایزاک آسیموف و یا کتاب های ژول ورن رو در چندین هزار سال دیگه بگیم که عجب حماسه ای گفتن !!

مسلما تو هزار سال پیش علم چنان پیشرفتی کرده که به کتاب بیست هزار فرسنگ زیر دریا به یک داستان حماسی نگاه می کنه ( البته می دونم شاید اغراق باشه ) اما امکان این هست که با پیشرفت علم کتاب های امروزی که در مورد علوم فضایی نوشتند رو یه حماسه بدونند

می خوام این رو بگم که هر وقت انسان از چیزی علم نداشته باشه برای نظریه پردازی هم که شده اون رو خوب توصیف می کنه اما با پیشرفت علم و دونستن اصل ماجرا اون چیز دیگه از توصیف می افته !!

در واقع در داستان های حماسه ای نویسنده خودش رو آزاد تر می دونه و می تونه بیشتر همه چیز رو توصیف کنه !!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تضاد

اصلان جان، این رو که گفتی فانتزی زیر مجموعه ی حماسه است بنده چندان قبول ندارم. با این اوصاف مثلاً دست چپ تاریکی ارسلا له گویین فانتزی نیست چون هیچ خبری از سلاح و مبارزات قهرمانی و مابقی فاکتورهایی که ما برای حماسه در نظر میگیریم درش نیست! از طرفی به عنوان یه هوادار جدی آسیموف :) با این که بگیم مثلاً آسیموف تو غارهای پولادی عجب حماسه ای گفته موافق نیستم. اصلاً sci-fi رو قاطی این بحث نکن. sci-fi یه تفاوت بزرگ و تأثیرگذار با فانتزی داره و اون هم بخش علمی داستانه که باید با حداقل های علمی پذیرفته شده ی زمان خودش مطابقت داشته باشه.

بهت پیشنهاد می کنم کتاب dune رو بخونی. متأسفانه این کتاب بخت زیادی برای چاپ در ایران نداره ولی یه نمونه ی خیلی خوب فانتزی هست که فرق فانتزی و sci-fi رو نشون میده. در این داستان سفینه هایی داریم که فضای کهکشان رو خیلی ساده طی می کنن. چطوری؟ به من خواننده ربطی نداره. طی می کنن دیگه. علم و توضیحی نداره. تو هری پاتر هم جادوگرها apperate می کنن. چطوری؟ باز هم به من خواننده ربطی نداره. این کار رو می کنن. باز هم علم و توضیحی نداره و این مرز بسیار مشخص فانتزی و sci-fi محسوب میشه.

زیاده از حد گفتم و جای این بحث اینجا نیست پس فعلاً بگذریم. گرچه چیزی که شما گفتی در مورد منشأ کلی خیلی از افسانه های قدیمی، چیزی که عموماً به اسم myth می شناسیم مصداق داره فانتزی امروز کمتر سعی می کنه به پایه ی اون افسانه ها برسه. شما هری پاتر رو به عنوان یه نمونه موفق فانتزی امروز در نظر بگیر. سعی نمی کنه مثل تالکین برات توضیح بده این که در آسمون به عنوان ستاره ی صبحگاهی می شناسی چی هست. در عوض میگه که ماهی که ما به عنوان قمر زمین میشناسیم هست و کامل میشه و چه بلایی به سر لوپین میاد و الخ. :)

ویرایش شده در توسط تضاد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مونت آو سائرون
ارسال شده در (ویرایش شده)

سه سوال:

1- آیا حلقه ی قدرت سائرون بر دیگر حلقه های جادویی که جز 19 حلقه نیستند هم غلبه دارد یا خیر؟

2- آیا زمانی که حلقه سائرون نابود شد. قدرت تمام حلقه های جادویی نیز پایان یافت؟

3- آـیا گلادریل و ارلاند حلقه های جادویی داشتندیا خیر؟

ویرایش شده در توسط مونت آو سائرون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

1- منظورت از حلقه هاي جادوييه ديگه چيه؟ حلقه هايي مثل حلقه باراهير قدرت جادويي ندارن. حلقه يگانه فقط روي 19 حلقه ديگه اثر داشت.

2- بله

3- بله. گالادريل حلقه ننيا رو داشت وحلقه ويليا بعد از مرگ گيل-گالاد به الروند رسيد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تضاد

سؤال دوم و سوم رو که استاد مهدی کامل جواب دادن ولی شاید منظور دوستمون از سؤال اول اشاره به حلقه هایی باشه که گندالف تو یاران حلقه بهش اشاره میکنه. این که حلقه های اولیه به قول خودش تنها بازیچه های فلزکاران الف بودن ولی باز هم به گمان اون برای موجودات فانی خطرناک قلمداد می شدن :)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان
این موضوع از هم اکنون بسته می گردد.

×
×
  • جدید...