رفتن به مطلب
پرنسس ایووین

سوالات ارباب حلقه ها

Recommended Posts

3DMahdi

فرضیه جالبیه. خود تالکین هم در مورد انسانهایی که به غرب کوچ میکنن میگه اونا از تاریکی شرق فرار کردن. میتونه دلیل خوبی باشه چون اگه جایی که اول هستن خوب باشه دلیلی نداره که کوچ بکنن و به جای دیگه برن.

در مورد شاهنامه علاوه بر اون میتونیم به جنگهای طولانی هخامنشیان با اقوام شمالی(فکر میکنم سکاها بود اسمشون) هم اشاره بکنیم. کوروش در جنگ با این قوم کشته میشه و گفته میشه که زرتشت هم در همون جنگها کشته شده.

البته توی لوتر شرق مظهر شر هست. توی سرتاسر سیلماریلیون شمال مظهر شره، جایی که مورگوت در آنگباند حکومت میکنه. شرق محل بیدار شدن الفهاست و در ابتدا جای قشنگی بوده اما قرار گیری اوتومنو در اون ناحیه باعث شد پلیدی اونجا ظاهر بشه. مورگوت اوتومنو رو اونجا بنا کرد تا در دورترین نقطه نسبت به والار باشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tom Bombadil

خب بزارین اول یه رازی رو فاش کنم:من برای بار اول شروع به دیدن فیلمای ارباب حلقه ها کردم:دی(قدیما هر وقت تلویزیون میزاشت نمیتونستم ببینمش)

اما موقع دیدن فیلم سه تا سوال برام پیش اومد:

1.از یکی از دوستان مطلع شنیدم که میگفت شورای خردمندان شامل 5 نفر بود.خب اینا میومدنو راجع به مسائل مهم صحبت میکردنو تصمیم میگرفتن.فکر کنم اعضاش هم اینا بودن:گندالف-الروند-گالادریل-سارومان-یکی دیگه هم بود فکر کنم.خب این تا اینجا:تو فیلم اول وقتی که دارن راجع به حلقه حرف میزنن فقط الروند و گندالف اونجا بودن..یعنی موضوع به این مهمی جاش نبوده که بقیه هم در موردش تصمیم بگیرن(حداقل گالادریل که میتونست اونجا باشه)..چون اگه گروه شکست میخورد و حلقه به دست سائورون میفتاد که فاجعه عظیمی رخ میداد.

2.تو اول فیلم دوم:اونجایی که گندالف با بالروگ سقوط میکنه....بالروگ مگه از آتیش نبود...چطوری گندالف طوریش نشد؟یعنی هیچ اثری از سوختگی درش دیده نشد...یه بار دیگه اون قسمت فیلمو ببینین.به نظرم باید جزقاله میشد.

3.تو اواخر فیلم دوم...نزدیکای جنگ...یهو میبینیم که نیرویی از الف ها از جانب الروند برای کمک فرستاده میشه....یکم قبل ترش نشون میده که انگار گالادریل یه جورایی با الهامات با الروند صحبت میکنه و قانعش میکنه که نیرو بفرسته....چطوری ممکنه؟یعنی از راه دور میتونستن با هم ارتباط داشته باشن؟اگه جواب مثبته پس چرا تو سوال اولم گالادریل حضور نداشت؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

1 : شورایی که تو یاران حلقه تشکیل شد اسمش شورای الروند بود ، شورای سفید متشکل از چند نفر خاص بوده ! وقتی شورای الروند تشکیل میشه ، خیانت سارومان که رئیس شورای سفید بوده برملا شده و علنا شورا از هم پاشیده !

تو شورای الروند ، الروند از هر نژادی نمایندگانی رو دعوت کرده بود تا تصمیم مبنی بر رخداد های سرزمین های میانه بگیره ! اما تا زمانی که فرودو بیاد اونجا خبر نداشت که حلقه قراره بیاد ریوندل ، پس وقت کافی رو برای خبر کردن گالادریل نداشت .

2 : گندالف یه آدم معمولی نیست ، یه مایاره ، هرچند تو جسم محدود شده ! و سر همین محدودیت بعد از جنگ با بالروگ میمیره !

3 : نه ! تا جای که من میدونم ارتباط ذهنی ای بین هیچ کس وجود نداشته ، تنها وسیله ارتباطات این چنین دور به وسیله پلانتیر ها بوده که اصلا دست الف ها نبود ! اون صحنه ها منحصر به فیلمه و تو داستان هیچ الفی برای کمک به هلمز دیپ نمیاد .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

جوابهاي آرون كامل بود فقط دوتا نكته رو بايد اشاره بكنم.

شوراي سفيد 5 نفر نبود، گندالف، سارومان و راداگاست به همراه الروند، گالادريل، گيردان و گلورفيندل توش بودن. احتمالا اعضاي ديگه اي هم توش بوده.

گندالف ماياره و از حيث مرتبه با بالروگ در يك مرتبه قرار داره. گندالف حلقه آتش رو داشت و موقع رويارويي با بالروگ خودش رو نگه دارنده آتش پنهان معرفي ميكنه. اينا ميتونه دلايل خوبي براي اين باشه كه آتش بالروگ تاثيري روش نداشته باشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tom Bombadil

arven گفت:"گندالف یه آدم معمولی نیست ، یه مایاره ، هرچند تو جسم محدود شده ! و سر همین محدودیت بعد از جنگ با بالروگ میمیره !"

اینو میشه بیشتر توضیح بدید؟من فکر نمیکردم مرده باشه...فکر میکردم به کما:دی رفته و بعد دوباره برگشته

و با توجه به صحبت arven میشه اینطوری نتیجه گیری کرد که گندالفی که برگشته دیگه جسم انسانی نداره؟و اگه این حرفم درسته پس چیه؟یه تجسم از گندالف تو جسم انسانی؟

البته تو دیالوگای گندالف تو فیلم دوم یه نکته مبهم دیگه هم هست:بعد از اینکه برگشت گفت وقت زیادی ندارم....این یعنی چی؟یعنی فقط تا مدت محدودی زنده میمونه؟

(راستی من هنوز فیلم 3 رو ندیدم...اگر جواب سوالام تو فیلم سوم هست اول جوابتون اینو بگین..چون امشب قراره 3 رو ببینم:دی)

ویرایش شده در توسط tom bombadil

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

گندالف در جنگ با بالروگ، بالروگ رو میکشه و خودش هم نابود میشه اما چون هنوز ماموریتش تموم نشده بود والار دوباره اونو برگردوندن(در غالب گندالف سفید) تا کارش رو تموم کنه. این که میگه وقت زیادی ندارم برای اینه که فرودو داره به موردور نزدیک میشه و باید هرچه سریعتر کارهاش رو انجام میداد. این عجله ربطی به خودش نداشت به جنگ حلقه مربوط میشد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
agarwaen

تام تجسم خود تالکین در سرزمین میانه است

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

از کجا به این نتیجه رسیدی ؟

تام بامبادیل میتونه هرکسی باشه ، یا فقط میتونه خودش باشه . کی میدونه ، شاید تام یه والار ، یه مایار یا حتی خود ارو باشه ، اما در هر حال دلیلی بر اثباتشون وجود نداره .

ویرایش شده در توسط arven

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

دلیل خاصی برای حرفش وجود نداره.غیر از اینکه اکثر سایتها و بلاگ ها و تالکین گیک ها تام رو خود تالکین دونسته اند

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tom Bombadil

دلیل خاصی برای حرفش وجود نداره.غیر از اینکه اکثر سایتها و بلاگ ها و تالکین گیک ها تام رو خود تالکین دونسته اند

این تالکین گیگ ها کین؟میشه توضیح بدی؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
agarwaen

من از این جا به این نتیجه رسیدم که تام مادون ارو و مافوق والار هست من که موجود دیگه ای رو با این مشخصات نمی شناسم

در ضمن تالکین به عنوان یک خالق ثانی دوست داشته که اثری از خودش توی داستان باشه مثل نیگل(درخت وبرگ) که میره توی تابلو خودش

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

آره خب. این نظریه که همون وبلاگ ها میدن و البته متقن تر از بقیه نظرات در مورد تامه.اما خود تالکین هم بارها از جواب دادن بهش طفره رفته و میخواسته تام یک راز باقی بمونه.

به بادیل: گیک تو هر زمینه ای به علاقه مندان افراطی اون زمینه گفته میشه که یه جورایی لغت معادل براش تو ادبیات ما میشه خوره فلان چیز.با این تفاوت که گیک خیلی بیشتر از یه خوره،خوره است!:دی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
agarwaen

با توجه به درخت وبرگ به این نتیجه میرسیم که تالکین حتما" یک چیزی شبیه خودش توی داستان هاش گذاشته .یک از احتمالات قوی هم تامه

کلا" هم نیگل خیلی شبیه به تالکین بوده اینکه اون همه سال طول کشید تا لوتر رو بنویسه اینکه این جزئیات زیاده اینکه اون وقت ها کسی به فانتزی محل نمی ذاشته (مردم شبیه پریش بودند) واسه ی همین هم میگم برگ اثر نیگل در واقع یک جورهایی زندگی نامه دوران نویسندگی تالکینه و چون نیگل آخر می ره تو تابلو خودش پس حتما"تالکین هم تو کتاب خودش هست

اینکه چرا خود تالکین حرفی در این مورد نزده شاید بدلیل تواضع باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

این نتیجه گیریت رو نمیتونم قبول کنم. برگ اثر نیگل سال 1938 و 39 نوشته شده و 1945 منتشر شده. یعنی قبل از ارباب حلقه ها(1953 و 54) پس نمیتونی نتیجه بگیری که 13 سال کار کردن تالکین روی لوتر باعث شده بیاد نیگل رو بنویسه.

تالکین چندین جا خودش رو بیلبو معرفی کرده نه تام(نه اینکه بگه من بیلبو هستم، خودش رو جای بیلبو تصور کرده). شایر بیش از اندازه به انگلستان شبیه هست(حتی اسمش انگلیسیه) و بیلبوی کتاب دوست که در زمان بیکاری چپق میکشه خیلی خیلی بیشتر از تام به تالکین شبیهه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
agarwaen

این فقط یه نظریه ی من درآوردی بود

باشه من تسلیم شدم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

آگاروین عزیز،جنگ نیس که تسلیم بشی قربان!:دی

من با اینکه تام خود تالکین باشه هم مشکل دارم(به همون دلیلی که مهدی میگه) .اما این دلیل متقن تر از بقیه دلایل میتونه باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

تولکاس جان شما هم گیر دادین ها!ایشون فقط عقیده شون رو بیان کردن.من یه وبلاگ پیدا کردم که مطالب مفید زیادی داره از جمله در مورد تام بامبادیل.این هم ادرسش:

http://lordoftherings.persianblog.ir/1384/6/

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tom Bombadil

تولکاس جان شما هم گیر دادین ها!ایشون فقط عقیده شون رو بیان کردن.من یه وبلاگ پیدا کردم که مطالب مفید زیادی داره از جمله در مورد تام بامبادیل.این هم ادرسش:

http://lordofthering...blog.ir/1384/6/

رضایی جان این آدرسی که داده بودی رو آرون کبیر وقتی ما داشتیم دروس ابتدایی رو میخوندیم :ymblushing: تو وبلاگ خودش نوشته بود و آدرسشو تو صفحه اول همین تاپیک داده بود!!!!

البته اون دروس ابتدایی رو واسه شما گفتم...چون میدونین که...این تاپیک داره در مورد عظمت من حرف میزنه :-*

ویرایش شده در توسط tom bombadil

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
agarwaen

یافتم ! یافتم ! الان فهمیدم بامبادیل کیه بزارید براتون بگم

تام بامبادیل پیرمرد شوخ و شادی است

چکمه هاش زرد و پیراهنش آبی است

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

دقیقا بادیل همینه:دی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Curunir-Poirot

سلام,وقتی تام بامبادیل میگه من باریدن اولین قطره بارونو دیدم,حتما از مایار بوده دیگه!نبوده؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

این صحبت دلیلی بر مایار بودن نیست. در همون جا میگه قبل از اینکه لرد سیاه وارد آردا بشه من اونجا بودم. یعنی قبل از ملکور و بقیه والار و مایار توی آردا بوده. موضوع اینه که آینور فقط به دو دسته والار و مایار تقسیم نمیشه و موجودات ناشناخته دیگری هم هستن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تضاد

در تأیید فرمایش جناب تولکاس باید بگم تالکین یه جا تو نامه هاش نوشته که فلسفه پردازی در مورد تام بامبادیل کار درستی نیست. تام همینه که هست و با همین شکلی که هست معنی داره!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

چه جالب!من نامه هارو دارم ولی فعلا وقت خوندنشونو ندارم.اگه یادتون هست که در کدوم نامه اینو گفتن,لطفا به ما هم بگین.

ویرایش شده در توسط رضائی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تضاد

چه جالب!من نامه هارو دارم ولی فعلا وقت خوندنشونو ندارم.اگه یادتون هست که در کدوم نامه اینو گفتن,لطفا به ما هم بگین.

از فایل کتابخونه ی خودمون، نامه شماره ی 153، آخر صفحه ی 208، در کل این نامه خیلی نکته داره. حتماً بخونید :ymblushing:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان
این موضوع از هم اکنون بسته می گردد.

×
×
  • جدید...