رفتن به مطلب
پرنسس ایووین

سوالات ارباب حلقه ها

Recommended Posts

The Witch-King

سلام. من چند تا سوال دارم .1-در دوران چهارم همه ی الف ها از سرزمین میانه رفتند؟2-سرنوشت تراندویل چی شد؟3-دورف ها چی شدند؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

نه ، الف های سیاه بیشه همون جایی که بودند ماندند ، تراندویل هم ، هم شاهشون بود و هم جزئشون ، اونها به غرب نرفتند . سرنوشتشون رو به تباهی رفتن بود ، سرزمین میانه محل مناسبی برای الف ها نیست .

دورف ها هم جای خاصی رو نداشتند برن ، بنابر این تو سرزمین میانه ماندند . البته عده ای به مناطق جدید مهاجرت کردند ( در خود سرزمین میانه ) ، مثل همون هایی که به غارهای گودی هلم آمدند .

ویرایش شده در توسط arven

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تضاد

سلام دوستان

من یه سوال برام مطرح شد در زمینه سلاح های نژادهای مختلف. سلاح دورف ها تبر بود، سلاح الف ها -حداقل سلاح محبوب الف ها- کمان بود و انسان ها از نیزه و دشنه و کمان و شمشیر، از همگی اینها استفاده می کردن.

با توجه به قد و قواره ی دورف ها این سلاح به خصوص، اگر چه حتی به چشم آراگورن هم عجیبه خیلی دور از منطق نیست. ولی تاریخ میگه که کمان، سلاح اقوام کوچگرد و شکارچی بوده که در ذهن من با خصلت الف ها جور نیست. به نظر شما چرا تالکین، کمان رو برای الف ها انتخاب کرده؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

همه الفها از کمان استفاده نمیکردن. تله ری کمانهای کوچک داشتن اما نولدور از شمشیرهای بلند استفاده میکردن. توی توصیف سلاح مردم گوندولین به شمشیرها و نیزه های بلند اشاره میشه و اصلا حرفی از کمان به میان نمیاد. کمان فقط مخصوص الفهای دوریات و سیاه بیشه بوده. احتمالا فقط الفهایی که توی جنگل زندگی میکردن از کمان استفاده میکردن.

توی جنگل راحت میتونستن برن بالای درخت و به راحتی دشمن رو از پا دربیارن. طبیعی هم هست، وقتی اورکها به لورین حمله میکنن عقل سلیم میگه به جای اینکه تن به تن باهاشون بجنگی بهتره از بالا با تیر بزنیشون.

کلا انسانها و الفها از همه سلاح ها استفاده میکردن. مردم هالت تبر داشتن، روهان و گوندور با نیزه و شمشیر مردم دیل رو یادم نیست اما بارد که کمان گیر بود.

فقط دورفها بودن که خیلی از تبر استفاده میکردن. شاید کمان برای اونا که قد کوتاهی داشتن مناسب نبوده، نیزه و شمشیر هم به همین ترتیب.

هابیتها هم که کمان و فکر کنم فلاخن داشتن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tar-Isilmo

البته شمشیر و نیزه الفها با شمشیر و نیزه انسانها فرق میکنه...

ببینید:

post-1536-0-59324700-1326101428_thumb.jp

ویرایش شده در توسط Tar-Isilmo

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

این تصویر از کیه؟برای رعایت کپی رایت اسم طراح رو بنویسید.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

آره فرق که میکنه اما تو جزئیات. بلاخره شمشیر و نیزه هستن. به این تصویر که نمیشه استناد کرد، به نظر کاراکترهای بازی هستن.

به رضایی:

کپی رایت مال زمانیه که بخوایم از تصویری استفاده کنیم. موقع گذاشتن تصویر تو فروم نیازی به گفتن اسم طراح نیست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

خیلی ممنون مهدی عزیز.نمیدونستم.

اما به تار-ایسیلمو:

طراح تصویر کیه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tar-Isilmo

من توی گوگل سرچ کردم...نمیدونم. بزنید Elvish Spear واستون میاره...

به مهدی: توی آخرین اتحاد فیلم هم سلاح هاشون فرق میکنه...شبیه قداره هست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

با سلام به دوستان

راستش برای ششمین بار شروع به خوندن داستان های تالکین کردم و در حین خوندن یه نکته ای نظرم رو جلب کرد که به قولی باز کردن قبر کهنه است و اون هم این موضوع :

یاران حلقه - شوارا الروند - ص 527 اون جایی که گلورفیندل در مورد تام داره نظر می که که می گه " ... آیا تام بامبادیل به تنهایی می تواند در مقابل ان نیرو مقاومت کند ؟ فکر نمی کنم . به گمانم در اخر کار, هنگامی که همه جا فتح شد, تام با مبادیل, او که اولین بود, آخر از همه سقوط می کند و آن گاه شب فرا می رسد. "

گفتم شاید این گفته ی گلورفیندل یه سرنخ دیگه ای باشه برای شناختن بیشتر تام و از طرفی خود گلورفیندل هم مشکوک می زنه نظرتون در مورد گلوروفیندل چیه ؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

منظورت فانی بودن تام هستش ؟! خب تام هم مثل بقیه نیروهای آردا به جسم مادی تنزل کرده ، پس با هر قدرتی که میخواد باشه ممکنه جسمش در نبرد از بین بره ، مثل سارومان .

گلورفیندل هم یه الف هستش ، که به روایتی همونیه که در سقوط گوندولین با فدا کردن جانش ، تور و اهل بیتش رو نجات داد ، چیز بجز الف بودنش نداره تو چنته .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

به ارون :

منظور من از گفته ی گلورو این بود که شاید این گفته ی اون یه ذره پرده از اسرار آمیز بودن تام ور داره و یه سرنخ هایی بده

در مورد خود گلورو هم می خواستم بگم که یه ذره مشکوم می زنه چون فکر کنم بیشتر پیشگو تا یه الف چون فکر کنم در مورد کشته شدن ویچ کینگ هم خود گلورو بود که پیش گویی کرد ( اگه اشتباه نکرده باشم )

نکته ی دوم :

کتاب یاران حلقه - ص 73 و 74 - فصل دیر زمانی به انتظار مهمانی :

" مسئول اتش بازی گاندوالف بود ; نه این که فقط وسایلش را به آن جا اورده باشد بلکه .... : فشفشه, ترقه, موشک ,مشعل ,شمع دورفی, فوراره الفی, نعره ی جن و صدای رعد ... . "

شاید نظرم رو یه چیز الکی جذب کرده باشه اما گفتنش خالی از لطف نیست :دی

فواره ی الفی و نعره ی جن نظر من رو به خودش جذب کرده

مگه تو سرزمین میانه جن هم داریم ؟؟

البته کلمه ی elf رو بعضی ها جن ترجمه می کند که اگه این جوری باشه باید کل داستان های تالکین الف ها رو جن بگیم اگه هم این جوری نباشه پس کلمه جن رو می تونست الف ترجمه کنه پس می شد :

نعره ی جن = نعره ی الف اما مگه الف ها هم نعره می کشند ؟؟ البته شاید منظوره مترجمش صدای زیبای الف ها باشه

کلا این که ایا تو سرزمین میانه جن هم بود ؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

یعنی چی گلورفیندل بیشتر پیشگو بوده تا الف؟ (گلورو چیه؟ درست اسمش رو بنویس) گلورفیندل الفی بوده که پیشگویی هم کرده. خیلی از الفها و انسانها میتونستن پیشگویی کنن. اون متن هم چیز زیادی از تام برامون روشن نمیکنه.

اصل کلمه goblin-barkers بوده و نمیدونم چرا علیزاده اونو جن ترجمه کرده! (PDF رو که داری. اون قسمت رو نگاه کن)

تو سرزمین میانه که جن نداریم. منظور نعره هایی بوده که گابلینها میزدن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

در دوبرج (البته فیلم) در باطلاق مرده ها میبینیم که وقتی سم به اجساد درون باطلاق اشاره میکنه,گالوم میگه:" که همه مردن - همه گندیدن - الفها,انسانها,اورکها.در جنگ بزرگی که مدتها پیش رخ داد.دنبال نور نرین."

من چون کتاب دو برج رو هنوز ندارم این قسمت برام نامفهومه.اول میخواستم بدونم که اون کدوم جنگ بوده و در چه تاریخی اتفاق افتاده.و ثانیا چرا گالوم گفت که نباید دنبال نور نرن؟

و ثالثا اون اشباح چرا میخواستن که حلقه رو بگیرن و سوار سیاه از کجا متوجه حضور حلقه در باطلاق مرده ها شد؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

اون مرده ها متعلق به نبرد آخرین اتحاد در سال های پایانی دوران دوم بودند . حدود سه هزار سال قبل از زمانی که فرودو و گالوم از اون باتلاق ها عبور می کردند .

اشباه حلقه جذب حلقه می شدند ، اما زمانی بهتر می تونستند این کار رو بکنند که فرودو حلقه رو به دست می کرد . تا جایی که یادم میاد از حضور حلقه در باتلاق بویی نبرده بودند ، وگرنه که حلقه رو از چنگ فرودو در می آوردند .

فیلم منبع کاملا مطمئنی نیست ، چون در قسمت هایی از داستان دست برده ، مثلا حظور الف ها در هلمز دیپ ، تیراندازی فارامیر به نزگول و نجات فرودو و ...

ویرایش شده در توسط arven

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

منظورم از اشباح,اون شبح داخل آب بود که وقتی فرودو تو باطلاق افتاد دستش رو بطرف حلقه دراز کرد.نه اشباح حلقه.

اما تو فیلم سوار سیاه میاد و جای زخم فرودو درد میگیره میخواستم بدونم که اون از کجا متوجه حضور فرودو شد؟شاید داشت تنها پرسه میزد!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
narich

سوار سیاه متوجه حضور فرودو نشد! همینطوری داشت رد میشد! یا شاید گشت می زد!:دی

ویرایش شده در توسط narich

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The Witch-King

سلام به همه ی دوستان.

1-سرنوشت شاه تراندویل پدر لگولاس چی شد؟

2-الف های اواری چه الف های هستند؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mo.Mirnoruzy

1- تراندویلو نمی دونم ولی می دونم که با الف های دیگه به والینور نرفت اما مطمئن نیستم

2- و اما الف های آواری. فکر نکنم سیلماریلیون رو خونده باشین درسته؟ خب باید بگم که اون اوایل که نه هنوز الف ها نیومده بودن نه انسان ها و نه هیچ نژاد دیگه، والار(می تونیم بگیم خدایان ولی فرقش تو اینه که تو دنیا تالکین یه خدا بیشتر وجود نداره و والار مخلوق او و مامور آماده کردن جهان اند) با ملکور(نقش شیطان رو داره و از همون نژاد آینوره که والار هم از همون نژادن) جنگیده بودن و ضعیف شده بودن. پس در رفتن آمان در غرب و اون جا برای خودشون زندگی کردن و سرزمین میانه رو ول کردن. تا این که الف ها در کنار دریاچه کوئینی وینن چشم به جهان گشودند. اول از همه ملکور فهمید و سعی کرد در اون ها ترس بوجود بیاره. مثلا اگه تنها می رفتن بیرون می گرفتشون. به همین دلیل در میان الف ها ترسی از یه سایه هولناک بود که اونارو اذیت می کرد. تا این که اورومه ، والای شکارچی که داشت تو سرزمین میانه ول می گشت آواز الف ها رو می شنوه و ازشون خوشش میاد. سریع می پره به بقیه والار میگه. اونا هم جمع می شن تا تصمیم بگیرن که چی کار کنن و در نهایت تصمیم می گیرن که الف ها رو بیارن پیش خودشون. پس اورومه دوباره می ره پیش الف ها تا از اون ها بخواد باهاش به آمان برن. همون اول یه سری از الف ها فکر می کنن که اورومه همون سایه ای که اونارو آزار میده و در میرن( اینا یه سری از آوارای ها بودن) یه سری می مونن و می فهمن که نه بابا این اورومه بچه خوبیه و اورومه اونا رو دعوت می کنه ولی اونا قبول نمی کنن چون جایی که داشتن رو پسندیده بودن. پس اورومه سه تا از رئیساشونو بر می داره و با خودش به آمان می بره و اونجارو بهشون نشون میده و بر میگردونشون. اونا که از دیدن جمال آمان خر کیف شده بودن الف ها رو تشویق می کنن و این جوری مهاجرت الف ها به غرب شروع می شه. تو راه یه سری از الف ها خسته میشن و بر میگردن به الف های آواری ملحق میشن.

درست نمی گم؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

1- تراندویل و مردمش در سرزمین میانه ماندند ، سرنوشت الف ها در سرزمین میانه ، رو به زوال رفتنه و این تقدیری هستش که بر سر تراندویل و مردمش میاد .

2- میرنوروزی عزیز به زیبایی جواب داد / در خلاصه ، الف های آواری رو میشه اینطور معرفی کرد : الف هایی که دعوت والار رو برای هجرت به والینور ، رد کردند .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
agarwaen

راستی چرا همون اول حلقه رو به غرب نبردند

می خواستم بگم شاید اون موقع تالکین هنوز دنیاش رو کامل نکرده بوده ولی یادم اومد که همون اوایل داستان (قبل از اینکه گندالف بیاد به فرودو بگه حلقه یگانه دست توئه) چند جا اشاره می شه که الف ها به سوی غرب بادبان می کشن و دیگه بر نمی گردند

البته اگه حلقه رو به غرب می فرستادند دیگه ماجرایی بوجود نمی اومد وکسی ماجراهایی رو که بوجود نیومده رو نمی نویسه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

البته حلقه پلید بود و باید نابود میشد.از طرفی با رفتن حلقه به غرب,حلقه کاملا از دسترس خارج نمیشد چون ما تجربه ی حمله به آمان- سرزمین قدسی - رو هم داریم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

در ادامه توضیح رضایی عزیز : از طرفی واقعا نمیشد با اطمینان گفت که حلقه اجازه ورود به غرب رو پیدا میکنه یا نه ، همچنین هیچ الفی توانایی حمل حلقه به آمان رو نداشت . بیلبو از توان افتاده بود و فرودو هم هنوز شایستگی لازم برای سفر به غرب رو کسب نکرده بود ( این شایسته گی رو به واسطه سفر مخاطره انگیزش به موردور و حمل درد و رنج حلقه یگانه کسب کرد ) . همچنین حلقه نقش شیشه عمر سائرون رو بازی میکرد ، مسلما گندالف و یا هیچ خردمند دیگه ای اجازه نمیدادند این فرصت از دست بره ، سائرون با حلقه یا بدون اون در نهایت سرزمین میانه رو با خاک یکسان میکرد اما به شرطی که حلقه نابود نمیشد . در وضعیت وخیم اواخر دوران سوم ، تنها راه شکست واقعی نیروهای موردور و متحدانشون ، نابودی حلقه بود .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تضاد

«الروند گفت: «ولی گندالف برای ما روشن کرده است که نمی توانیم آن را با هیچ وسیله ای که اینجا در اختیار داریم، نابود کنیم. و کسانی که در آن سوی دریا ساکن اند، آن را نخواهند پذیرفت: خوب یا بد، این شئ متعلق به سرزمین میانه است. ما کسانی که هنوز در اینجا ساکنیم، باید خود از عهده آن برآییم.» یاران حلقه، شورای الروند، صفحه 528

گمانم موضوع رو روشن میکنه :-?

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

به نظرشما راحت تر نبود که حلقه رو ببرن به خلنگ زارهایی که اژدها زندگی میکنه تا با آتیش اژذها حلقه نابود شه یا قدرت الفهای غرب در اندازه ای نبود که بتوننن حلقه را نابودکنن تا سرزمین میانه از شر جانشین مورگوت-بزرگترین دشمن الف ها- راحت شه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان
این موضوع از هم اکنون بسته می گردد.

×
×
  • جدید...