رفتن به مطلب

Recommended Posts

narich

با تشکر از همه :ymapplause:

(اما به واسطه ازدواج با مردم سرزمین میانه این عمر طولانی به تدریج در بینشون کمرنگ شد)

منظورت از مردم سرزمین میانه چیه؟ مطمئنی که همه ی اداین به نومه نور رفتن؟ پس مردمان هاراد و اومبار و شرقی ها چی؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

اداین به سه خاندان انسانها میگن که در جنگ به لشگر والار کمک کردن. شرقی ها و مردم هاراد و سایر انسانها توی اون جنگ نبودن و موهبت عمر طولانی رو نداشتن و به نومه نور نرفتن و در سرزمین میانه موندن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
narich
اداین به سه خاندان انسانها میگن که در جنگ به لشگر والار کمک کردن. شرقی ها و مردم هاراد و سایر انسانها توی اون جنگ نبودن و موهبت عمر طولانی رو نداشتن و به نومه نور نرفتن و در سرزمین میانه موندن.

توی نمایه سیلماریلیون اگه نگاه کنیم نوشته در سخن ایلوواتار اداین به معنی همه ی آدم هاست. ولی در میان الف ها اداین ابتدا به سه خاندان آدم ها می گفتند اما بعدا به آدم های دیگر هم می گفتن. برای من حرف ایلوواتار مهم تره! L-)

البته من یه اشتباهی کردم چون مردمان اومبار از نسل نومه نورند و بعد از جنگ خشم به رهبری آر_فارازون اونجا اومدند. مردم هاراد هم از نسل نومه نورند؟

اگه الف ها از همون اول جایی در سرزمین میانه نداشتند و باید به والینور می رفتن چرا در سرزمین میانه بیدار شدند؟ اگه الف ها می دونستند باید از سرزمین میانه برند چرا از ابتدا با وجود افراد دانایی مثل الراند و ... سرزمین میانه رو ترک نکردند؟ :ymapplause:\

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
torambar
توی نمایه سیلماریلیون اگه نگاه کنیم نوشته در سخن ایلوواتار اداین به معنی همه ی آدم هاست. ولی در میان الف ها اداین ابتدا به سه خاندان آدم ها می گفتند اما بعدا به آدم های دیگر هم می گفتن. برای من حرف ایلوواتار مهم تره! L-)

حرف ارو فقط یه تعریف اولیه بود . بعدا" این اصطلاح جا افتاد که فقط به سه تا از خاندان انسان ها اداین گفتند .

البته من یه اشتباهی کردم چون مردمان اومبار از نسل نومه نورند و بعد از جنگ خشم به رهبری آر_فارازون اونجا اومدند. مردم هاراد هم از نسل نومه نورند؟

احتمالا منظورتون از جنگ خشم نبرد آر فارازون با والار هست یا نبرد والار با ملکور ؟

اگه منظورتون جنگ آر فارازون هست ، بعد از جنگ ، بازمانده ها (پیروان الندیل) فقط به آرنور و گوندور رفتن . اومبار دژ جنگی نومه نوری ها بود که در زمان قدرتشون تو سرزمین میانه ساخته بودن و یادم نمیاد جایی گفته شده باشه که مردمش نومه نوری بودن .

اگه الف ها از همون اول جایی در سرزمین میانه نداشتند و باید به والینور می رفتن چرا در سرزمین میانه بیدار شدند؟ اگه الف ها می دونستند باید از سرزمین میانه برند چرا از ابتدا با وجود افراد دانایی مثل الراند و ... سرزمین میانه رو ترک نکردند؟ :ymapplause:\

الف ها در کنار آب های کوئی وینن بیدار شدن . تقدیرشون این بوده . و والار فقط اونا رو به والینور دعوت کردند . بعضی ها قبول کردن و بعضی ها قبول نکردن . هیچ اجباری به موندن یا رفتن نبوده .

الروند در دوران های بعدی بوده . اگه منظورتون از رفتن الف ها انتهای داستان ارباب حلقه هاست ، در اون موقع شرایط فرق میکرده و فقط الدار حق عزیمت داشتن . اونم دلایل خاصی داشته که الف ها در اون زمان نمیتونستن در سرزمین میانه زندگی کنن و حلقه های الف ها دیگه فایده ای به حالشون نداشته

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه
البته من یه اشتباهی کردم چون مردمان اومبار از نسل نومه نورند و بعد از جنگ خشم به رهبری آر_فارازون اونجا اومدند. مردم هاراد هم از نسل نومه نورند؟

بعضی هاشون

البته نمیشه گفت نومه نوری واقعی

یک رگه توشون پیدا میشد (اونم توی بعضیهاشون)

بقیشو دوست عزیزم تورامبار جان گفتن

فقط این نکته رو اضافه می کنم

چرا از ابتدا با وجود افراد دانایی مثل الراند و ... سرزمین میانه رو ترک نکردند؟

اون زمان که الروند وجود خارجی نداشت

اما در مورد عضیمت

الدار بعضی هاشون اونقدر به سرزمین میانه وابسته شده بودن که نمیخواستن برگردن و دلایلی قبیل به این

فقط قضیه ای که حق نداشتن تا حلقه ها کار نکنه رو توی حافظم ندارم...

(امان از دست امتحانات پشت هم :ymapplause: )

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
narich

منظور من از جنگ خشم همون جنگ خشمه. منظورم از (بعد جنگ خشم) دوران دومه

عین جمله ی ضمیمه الف بازگشت شاه ((اومبار: از روزگاران قدیم جزئی از سرزمین نومه نوری ها بود، آنجا دژ مردان شاه بود. پس از آنکه سائورون آنان را از راه به در برد نومه نوری های سیاه نام گرفتند))

بعد در ادامه می نویسه((نژاد آنان به سرعت راه زوال گرفت یا با دیگر مردمان سرزمین میانه آمیخت))

در مورد الراند اشتباه کردم.

در مورد اجبار به رفتن به والینور حرف یکی از دوستان بود که گفت سرزمین میانه مال فنی هاست و والینور مال الف هاست والف ها در سرزمین میانه پس رفت می کنند

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه
منظور من از جنگ خشم همون جنگ خشمه. منظورم از (بعد جنگ خشم) دوران دومه

عین جمله ی ضمیمه الف بازگشت شاه ((اومبار: از روزگاران قدیم جزئی از سرزمین نومه نوری ها بود، آنجا دژ مردان شاه بود. پس از آنکه سائورون آنان را از راه به در برد نومه نوری های سیاه نام گرفتند))

بعد در ادامه می نویسه((نژاد آنان به سرعت راه زوال گرفت یا با دیگر مردمان سرزمین میانه آمیخت))

واسه همین گفتم توشون رگه پیدا میشد...

در مورد اجبار به رفتن به والینور حرف یکی از دوستان بود که گفت سرزمین میانه مال فنی هاست و والینور مال الف هاست والف ها در سرزمین میانه پس رفت می کنند

اینو قبول ندارم

چون ارو ائا رو واسه ی همه ی فرزندانش آفرید

چیزی مختص الف ها و انسان ها وجود نداره

اننسان ها هم میتونستن توی والینور زندگی کنن

اما به واسطه ی قدرت اونجا خیلی سریع پژمرده میشدن... (مثل همون کاری که سیلماریل بر سر لوتین که فانی شده بود آورد)

سرزمین میانه باعث پسرفت الف ها نمیشد

الف ها با گذر زمان به حکمتشان افزوده میشد

اما باعث زوالشون میشد

چون نفس مرگ و میر هوای سرزمین میانه رو سنگین میکرد...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

مردم اومبار نومه نوری نبودن، اومبار دژ نومه نوری ها بوده و طبیعتا تعدادی از نومه نوری ها اونجا اقامت داشتن اما اکثرشون غیر نومه نوری بودن. مردم هاراد از نسل نومه نور نیستن اما دو نفر از نومه نوری ها به اونا پیوستن و فرمانده اونا شدن.

اگه الف ها از همون اول جایی در سرزمین میانه نداشتند و باید به والینور می رفتن چرا در سرزمین میانه بیدار شدند؟ اگه الف ها می دونستند باید از سرزمین میانه برند چرا از ابتدا با وجود افراد دانایی مثل الراند و ... سرزمین میانه رو ترک نکردند؟

خب این سوال یکم پیچیده است! آردا از اول به این شکل نبود. اول یه جزیره بود به اسم آلمارن که دوتا فانوس در شمال و جنوب اون قرار داشتن و جهانی بود که برای الفها کاملا مناسب بود اما بعدش ملکور فانوسها رو از بین برد جنگلها رو آتش زد و جزیره تکه تکه شد و پلیدی توش نفوذ کرد و تباهی هیچوقت ازش خارج نشد. از این به بعد بود که دیگه جای مناسبی برای الفها نبود. بعد از جنگ خشم هم باز آسیبهای بیشتری به سرزمین میانه وارد شد و عملا دیگه مکان مناسبی برای الفها نبود. الراند و گالادریل و .. هم بلاخره آدم(همون الف!) بودن و به سرزمینشون و چیزایی که توش ساخته بودن دلبسته بودن و سعی میکردن با هر ترفندی که میشه رفتنشونو به تعویق بندازن برای همین حلقه ها رو ساختن تا در سایه اون بتونن باز هم در سرزمین میانه بمونن. اما با از بین رفتن حلقه ها آخرین امیدشون هم از بین رفت و مجبور شدن سرزمین میانه رو ترک کنن.

به الوه:

اینو قبول ندارم

چون ارو ائا رو واسه ی همه ی فرزندانش آفرید

چیزی مختص الف ها و انسان ها وجود نداره

اننسان ها هم میتونستن توی والینور زندگی کنن

اما به واسطه ی قدرت اونجا خیلی سریع پژمرده میشدن... (مثل همون کاری که سیلماریل بر سر لوتین که فانی شده بود آورد)

سرزمین میانه باعث پسرفت الف ها نمیشد

الف ها با گذر زمان به حکمتشان افزوده میشد

اما باعث زوالشون میشد

چون نفس مرگ و میر هوای سرزمین میانه رو سنگین میکرد...

با این حرفت کاملا مخالفم!

قانون محکمی وجود داشت که هیچ انسان فانی حق نداره پاشو توی والینور بذاره، حتی ماندوس میخواست حکم مرگ ائارندیل رو صادر کنه اما مانوه با اختیار خودش اجازه صادر کردن حکم رو به ماندوس نداد. پس یعنی جاهایی هست که مختص بعضی هاست. هیچکس حق نداره بالای تانیکوئتیل و دربار مانوه قدم بذاره.

منم میتونم توی مواد مذاب کوه هلاکت زندگی کنم اما فقط برای 2 ثانیه! به نظرت ارو راضی بود انسانها بیخودی عمرشون کم بشه؟

الفها همیشه توی سرزمین میانه حسرت والینور رو میخوردن توی والینور سیلماریلها ساخته شد اما اینور بزرگترین دستاورد الفها حلقه ها بود، تورگون گوندولین رو ساخت تا بتونه شکوه تونا رو در سرزمین میانه تکرار کنه اما موفق نشد در دورانهای بعد بزرگترین بنای الفها ریوندل بود که قابل مقایسه با دژهای والینور نیست. اکثر اختراعات الفها در والینور بود مثل اختراع خط توسط رومیل و خطوط فئانوری، فانوسهای فئانوری، کشتی های تله ری که حتی گیردان هم نمیتونست نمونه اش رو بسازه. حکمت الروند و گالادریل در برابر فینرود، فینگون، تورگون و حتی مایدروس(قبل از اینکه سوگند روش تاثیر بذاره) هیچ بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

قانونو والار گذاشتن

ارو که نگفته L-)

اما من منظورم فقط این بود که میتونستن برن

جلوی در والینور که دیوار غیرقابل نفوذ در برابر انسان رو که تذاشتن (آر-فارازون وارد شد، گیر افتادنش به کنار)

بقیش

تسلییییییییییییییییییییییییییم :ymapplause:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
narich

با این حرف ها پس یعنی پس از جنگ حلقه تمام الف ها به سرزمین میانه رفتند. البته به غیر از آرون. درسته؟

یه سوال دیگه که الان یادم اومد. چطور برن از حلقه ملیان گذشت؟

(کلا من به گذشتن از موانع گیر دادم :ymapplause: )

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه
با این حرف ها پس یعنی پس از جنگ حلقه تمام الف ها به سرزمین میانه رفتند. البته به غیر از آرون. درسته؟

همه ی الف ها که اجازه ی عظیمت نداشتن

تازه

بعد از جنگ الروند، لگولاس،تراندویل و رفقا ( :ymapplause: )، گالادریل،گلورفیندل، کله بورن و خیلی های دیگه بودن

چندین سال بعد (حافظم یاری نمیده L-) ، قبلا همه چی یادم بود) که همه میرن لنگرگاه خاکستری جمعی ازشون جدا میشن که بازم کله بورن و لگولاس و تراندویل و رفقا بودن

بعد از یک سری قضایا کله بورن و لگولاس رفتن ( لگولاس مجبور شد خودش کشتی بسازه )

هنوز موندم تراندویل کجا رفت :D

یه سوال دیگه که الان یادم اومد. چطور برن از حلقه ملیان گذشت؟

تقدیرش بود که از حلقه ی ملیان بگذره

همون طور که خود ملیان پیشبینی کرده بود...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

کلا افراد تاریخ ساز،چه تو دنیای واقعی و چه فانتزی،کسانی هستند که خرق عادت میکنند.

اینکه برن از حلقه ملیان میگدره به قول الوه دقیقا به خاطر تقدیرشه که آدمی بزرگ باشه یا اینکه تور میتونه گوندولین رو بیابه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ELI.21ST
قانون محکمی وجود داشت که هیچ انسان فانی حق نداره پاشو توی والینور بذاره، حتی ماندوس میخواست حکم مرگ ائارندیل رو صادر کنه اما مانوه با اختیار خودش اجازه صادر کردن حکم رو به ماندوس نداد. پس یعنی جاهایی هست که مختص بعضی هاست. هیچکس حق نداره بالای تانیکوئتیل و دربار مانوه قدم بذاره.

در میان بزرگان پست دادن یکم سخت, ولی من با اجازتون یک سوال که مدتی گلوم رو گرفته بپرسم .. .

اول اینکه به نظرم پست مهدی در مورد قوانین بیشتر جور درمیاد . و سوال منم همین .. .

دقت کردین پیشگویی و کلا نظرات ماندوس رو !؟ میمیرین, اتیش میگیرین, مریض میشین, در به در میشین, بکشین, به سیخ بکشین و کلا کی به فلانی اجازه داده از این کارا بکنه هان !؟ بزنین بکشینش !! یا واس مجازات بکنیمش !!

این ماندوس چرا اینطوری !؟ کلا, اعصاب نداره .. .

کلا افراد تاریخ ساز،چه تو دنیای واقعی و چه فانتزی،کسانی هستند که خرق عادت میکنند.

اینکه برن از حلقه ملیان میگدره به قول الوه دقیقا به خاطر تقدیرشه که آدمی بزرگ باشه یا اینکه تور میتونه گوندولین رو بیابه.

این تو دنیای واقعی هم زیاد پیش اومده, حالا نمیدونم چقدر اعتقاد دارید ولی اگه سرنوشت تاریخ سازها رو مطالعه کرده باشین گاهی وقت ها یک جورایی بهشون موحبت داده شده !! بعضی وقت ها هم در بهترین زمان تو بهترین مکان بودن .. .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi
همه ی الف ها که اجازه ی عظیمت نداشتن

تازه

بعد از جنگ الروند، لگولاس،تراندویل و رفقا ( )، گالادریل،گلورفیندل، کله بورن و خیلی های دیگه بودن

چندین سال بعد (حافظم یاری نمیده ، قبلا همه چی یادم بود) که همه میرن لنگرگاه خاکستری جمعی ازشون جدا میشن که بازم کله بورن و لگولاس و تراندویل و رفقا بودن

بعد از یک سری قضایا کله بورن و لگولاس رفتن ( لگولاس مجبور شد خودش کشتی بسازه )

هنوز موندم تراندویل کجا رفت

چرا همشون رفتن. بعد از جنگ خشم همه بخشیده شدن و اجازه بازگشت پیدا کردن اما بعضی ها موندن که بعد از جنگ حلقه رفتن.

لگولاس آخرین الف توی سرزمین میانه بود و با رفتنش هیچ الفی دیگه باقی نموند.

در میان بزرگان پست دادن یکم سخت, ولی من با اجازتون یک سوال که مدتی گلوم رو گرفته بپرسم .. .

اول اینکه به نظرم پست مهدی در مورد قوانین بیشتر جور درمیاد . و سوال منم همین .. .

دقت کردین پیشگویی و کلا نظرات ماندوس رو !؟ میمیرین, اتیش میگیرین, مریض میشین, در به در میشین, بکشین, به سیخ بکشین و کلا کی به فلانی اجازه داده از این کارا بکنه هان !؟ بزنین بکشینش !! یا واس مجازات بکنیمش !!

این ماندوس چرا اینطوری !؟ کلا, اعصاب نداره .. .

اجازه اش رو که ارو داده همونطور که به اولمو اجازه فرمانروایی بر آبها رو داده و ... . خب ماندوس کارش اینه(پیشگویی، حکم صادر کردن، گرفتن جان ها) مثل اینه که بگی عزرائیل اعصاب نداره! اصلا هم اینجوری نیست که از کوره در بره. من که صورت ماندوس رو مثل اسنیپ در نظر میگیرم در ظاهر بدون احساس و اینکه در هیچ شرایطی چهره اش عوض نمیشه(در کل کشته مرده این خونسردیشم)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

ديروز تو يه دانشنامه داشتم يه مطلب درباره ي ملكور مي خوندم كه چند تا چيز تو اون نوشته بود كه فكر من رو مشغول كرده :ymapplause:

1- تولکاس بار دیگر او را با زنجیر آیگنور بست و سپس والار او را به بیرون از دروازهٔ شب، به میان پوچی، انداختند و او تا به روز بازپسین در آنجا خواهد ماند.

روز واپسين يعني چي؟؟؟

2- در مورد سرنوشت او آمده‌است که، در روز بازپسین او راه فرار از دروازهٔ شب را درمی یابد و از آنجا فرار می‌کند و به سرزمین میانه می‌آید و جمله ددان خود را ، که از آن‌ها می‌توان به سائورون و گوتموگ اشاره کرد، به زندگی برمی گرداند و سپس نبردی عظیم در می‌گیرد و طی آن مورگوت، اولین و بزرگترین خصم دنیا، در داگور داگورس به دست تورین تورامبار کشته می‌شود.

داگورداگورس كجاست؟؟؟

3- تولکاس در خرابه‌های آنجا با ملکور کشتی

مگه تولكاس و ملكور يا مايا ها جادو بلد نبودند كه كشتي ميگيرن به نظرم بهتر بود با هم جادو بازي مي كردند ؟؟

4- مگه مردها دوباره زنده مي شن كه تورين دوباره زنده شد؟؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

1.همون روز موعود در خیلی از ادیان سامی و اساطیر

2.داگور یعنی نبرد! فک کنم سینداریه(مهدی منو میتونه تصحیح کنه).به عنوان مثال:داگور براگولاخ:نبرد شعله های بی امان.داگورلَد:زمین نبرد.

داگور داگوراث هم میشه:نبرد نبرد ها. به یک رویداد اشاره داره ،به مکان اشاره نداره

3.اتفاقا یکی از دلایلی که باعث میشه من تالکین رو دوست داشته باشم،عدم وجود این جینگول بازیاست!(تو نشست تالکین اتفاقا در موردش خیلی بحث خوبی داشتیم).تاکین قانون داره کاراش.بع عنوان مثال،زمانی که والار و مایار به روی آردا هبوط میکنن و نقاب خاکی بر میگیرند،پایبند به بعضی قوانین آردا خواهند شد

4.داگور داگوراث خیلی به نبرد راگناروک و یا باورهای مسیحیان از هبوط عیسی نزدیکه و برخواستن لشسکریان خوب و بد در دو طرف از بین مرده ها،به دستور منوه و ملکور صورت میگیره.(مقایسه بکن با زنده کردن مرده ها در وال هالا و یا لشکر لوکی)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

خب اونوقت حرفی از این موضوع شده که کی اتفاق می افته

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

نه!فقط اتفاقاتش دکر شده.مگه هیچ کسی در مورد قیامت دنیاش میگه کی اتفاق میفته؟:دی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

اونی که توی دانشنامه خوندی بهش میگن پیشگویی دوم ماندوس. این پیشگویی از سیلماریلیون حذف شد اما توی تاریخ سرزمین میانه هست. پیشگویی میگه این اتفاق در پایان جهان میافته. توی فروم زیاد در موردش صحبت شده با یه سرچ کوچیک میتونی پیداش کنی.

پی نویس: تولکاس درست میگه داگور سیندارینه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
narich

به نظر شما قوي ترين سلاح ( شمشير و كمان و اينا)سرزمين ميانه جيه؟

دي يعني جي؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
torambar

تالکین هیچ وقت تو داستان هاش بحث سلاح شناسی رو مطرح نکرده . فقط جنس سلاح ، سازنده ی سلاح و به کار گیرنده ی سلاح هست که اهمیت داره . همینطور توصیف های متعددی از سلاح های مختلف پیدا میشه ولی نمیشه بهترینش رو انتخاب کرد . به نظر من هم درست نیست که بخوایم قوی ترین سلاح رو انتخاب کنیم و ببینیم که مثلا" آنگلادخل قوی تره یا نارسیل

دي يعني جي؟

( دی همون : D هست که شکلکی مثل نیشخند رو نشون میده . تو اصطلاحات آنلاین خیلی وقتا اسمش رو میبرن و میگن «دی» . دی !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

بحث در مورد سلاح رو به تاپیک خودش ببرید:

viewtopic.php?f=17&t=671

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ELI.21ST

مهدی دادا, این تصویر رو خاطرم نیست کجا گرفتم ولی خاطرم هست که شما گذاشته بودی .. .

شرمنده, شاید بی ربط باشه ولی من هر چی فشار میارم میبینم بعضی ها رو نمیشناسم ;:ymapplause:

دادا, فرصت کردی میشه به ترتیب از چپ به راست یا راست به چپ !! فرقی نمیکنه L-) معرفی کنین !؟ ممنون

post-1407-13215415908339_thumb.jpg

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

این نقاشی از روی طرح های Daniel Govar کشیده شده. به ترتیب از راست به چپ اینا هستن:

ردیف بالا: اورومه - یاوانا - مانوه - واردا - نیه نا - ماندوس

ردیف پایین: نسا - ؟ - آئوله - اولمو - وانا - لورین - تولکاس

نفری که پایین تر از همه نشسته: ؟

اون دوتا ؟ هم یکیشون وایره و اون یکی استه هستن اما نمیدونم کدوم به کدومه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

نمی دونم جاش اینجاست یا نه ولی اگه می شه یه نسخه از کل نقشه ی سرزمین میانه رو بذارید برای دانلود خوشحال می شم خیلی احتیاج دارم برای پرینت می خوام چون برای خوندن سیلیماریلیون احتیاج دارم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان
این موضوع از هم اکنون بسته می گردد.

×
×
  • جدید...