مهمان ارسال شده در ژوئن 19, 2012 چندتا سؤال ديگه: 1. آينور به خارج از آردا هم رفتن؟ 2. فقط آينوری كه از پيش ارو رفتن، شامل والار و مايار و آراتار میشن يا آينوری كه پيش ارو موندن هم به انواع مختلف والا و مايا و آراتا تقسيم میشن؟ 3. آينولينداله فقط شمال موسيقی آينور میشه يا مكاشفه و ائا رو هم دربرمیگيره؟ 4. تمام تلهری و نولدور شامل الدار و كالاكوئندی میشن يا فقط اونايی كه به آمان رسيدن و بازنگشتن؟ 5. تلهری جَمعه يا مفرده؟ 6. آينور قادرن تا به كالبد چيزايی مثل كوه و دريا دربيان؟ همچنين میتونن به احساسات و حالات متفاوتی در يک فرد تبديل بشن؟ مثلاً يه آينو بره تو جسم يه الف و باعث بشه حس ترس به اون فرد دست بده؟ (خلاصهش: آينور میتونن به كالبدهای غيرمادی هم تبديل بشن؟) 7. آينور فرمانروايان آردا هستن؟ يعنی پادشاهان پادشاهان مردم؟ سؤالات جوابدادهنشدهی قبلی رو هم نقل قول میكنم تا اگه سری به اين تاپيک زدين و اين 8تا سؤال رو جواب دادين، اونا رو فراموش نكنين: ای بابا ! من مشکلم اینه که وقتی اونا جسم ندارن ، چطوری بعد اینکه از تالارها بیرون میان دارای جسم می شن . ( یعنی این جسم توسط والار درست میشه ؟! ) 1. تمام تلهریها شامل الدار میشن يا فقط اونايی كه در روزگار دودرخت به آمان رسيدن؟ 2. میشه يه توضيحات كامل و جامع و مفصلی درباب آدميان و تقسيمبندیها و نژادها و خاندانهای مختلفشون و نيز كوچهايی كه كردن و رابطهشون با الفها و دانستههاشون از ارو و والار و ملكور بدين؟ يعنی میشه گفت كل فصل 17 سيلماريليون رو؟ ممنون. (فكر كنم تو سؤالپرسيدن، ركورد شكستم! :) ) ممنون از توجهتون؛ تا بعد! 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
bard 1,231 ارسال شده در ژوئن 22, 2012 توی این لینک دو تا سیلماریلیون هستش با هم فرق میکنن ؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Legolas 2,323 ارسال شده در ژوئن 22, 2012 توی این لینک دو تا سیلماریلیون هستش با هم فرق میکنن ؟ نه فرقی ندارند هر دو سیلماریلیون تالکین هستند فقط از نظر قلم ترجمه ، مترجم و انتشارات تفاوت دارند. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
bard 1,231 ارسال شده در ژوئن 22, 2012 مطمئنی اخه تعداد صفحاتشون متفاوته یه 160 صفحه فرق فوکوله 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Legolas 2,323 ارسال شده در ژوئن 22, 2012 (ویرایش شده) مطمئنی اخه تعداد صفحاتشون متفاوته یه 160 صفحه فرق فوکوله اون تفاوتش به خاطر نمایه و پیوستی و شجره نامه هایی هست که آخر کتاب سیلماریلیون با ترجمه ی رضا علیزاده اومده ولی فکر کنم توی ترجمه ی مریم واثقی پناه نیست. ویرایش شده در ژوئن 22, 2012 توسط Legoolas 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در ژوئن 23, 2012 ای بابا ! من مشکلم اینه که وقتی اونا جسم ندارن ، چطوری بعد اینکه از تالارها بیرون میان دارای جسم می شن . ( یعنی این جسم توسط والار درست میشه ؟! ) خب این قضیه نیاز به یه سری توضیح مفصل داره که اینجا نمیشه گفت. طبق مطالب موجود در جلد 10 تاریخ سرزمین میانه، الفهایی که به تالارهای ماندوس میرن اگر بخوان میتونن دوباره به دنیا برگردن(به شرطی که این امکان به دلیل کارهای بد گذشته و یا دلایل خاص دیگه ازشون گرفته نشده باشه). اونها با همون جسم برنمیگردن بلکه به عنوان یک نوزاد جدید متولد میشن اما چیزی از زندگی گدشته اش نمیدونه تا زمانی که بزرگ بشه و تجربه و دانش کسب بکنه و اون موقع است که همه چیز رو به خاطر میاره و دانش و تجربه اش دو برابر میشه. الان اینو بگم بچه ها میخندن! یه چند سال هست که میخوام تاپیکی بزنم و در اون به این موارد بپردازم اما نمیدونم چرا فرصتش پیش نمیاد تا این کار رو بکنم. شاید این تابستون قسمت شد و بخشهایی از جلد 10 تاریخ سرزمین میانه که به این موضوعات مربوط میشه و مخصوصا مباحثه فینرود و آندرت رو توش بررسی کنم. (به یکی دیگه هم گفته بودم که با هم اینکار رو بکنیم اما اونم مثل من تنبله! :دی) 1. تمام تلهریها شامل الدار میشن يا فقط اونايی كه در روزگار دودرخت به آمان رسيدن؟ 2. میشه يه توضيحات كامل و جامع و مفصلی درباب آدميان و تقسيمبندیها و نژادها و خاندانهای مختلفشون و نيز كوچهايی كه كردن و رابطهشون با الفها و دانستههاشون از ارو و والار و ملكور بدين؟ يعنی میشه گفت كل فصل 17 سيلماريليون رو؟ ممنون. (فكر كنم تو سؤالپرسيدن، ركورد شكستم! :) ) 1- طبق توضیحات نمایه سیلماریلیون الدار به تمام کسانی گفته میشه که توی کوچ بزرگ شرکت کردن(چه از دریا رد شده باشن و چه اینکه تو سرزمین میانه مونده باشن). اونایی که از اول تو کوچ شرکت نکردن آواری نامیده میشن 2- انسانها یه نژاد هستن. سه خاندان در دوران اول به بلریاند اومدن و بهشون اداین گفته میشه: خاندانهای بئور، هادور و هالت. اینا رابطه خوبی با الفها داشتن. خاندان بئور در دورتونیون زندگی میکردن، خاندان هادور در میتریم و زیر فرمان فینگون بودن. مردم هالت زیر فرمان هیچ کس نرفتن و در بیشه بره تیل زندگی کردن. با الفها رابطه زیادی نداشتن اما با هم خوب بودن و با دشمن مشترک میجنگیدن. تقریبا همه چیزهایی که الفها از والار میدونستن به انسانها گفتن. حالا اگه مورد خاصی مد نظرته بپرس. چندتا سؤال ديگه: 1. آينور به خارج از آردا هم رفتن؟ 2. فقط آينوری كه از پيش ارو رفتن، شامل والار و مايار و آراتار میشن يا آينوری كه پيش ارو موندن هم به انواع مختلف والا و مايا و آراتا تقسيم میشن؟ 3. آينولينداله فقط شمال موسيقی آينور میشه يا مكاشفه و ائا رو هم دربرمیگيره؟ 4. تمام تلهری و نولدور شامل الدار و كالاكوئندی میشن يا فقط اونايی كه به آمان رسيدن و بازنگشتن؟ 5. تلهری جَمعه يا مفرده؟ 6. آينور قادرن تا به كالبد چيزايی مثل كوه و دريا دربيان؟ همچنين میتونن به احساسات و حالات متفاوتی در يک فرد تبديل بشن؟ مثلاً يه آينو بره تو جسم يه الف و باعث بشه حس ترس به اون فرد دست بده؟ (خلاصهش: آينور میتونن به كالبدهای غيرمادی هم تبديل بشن؟) 7. آينور فرمانروايان آردا هستن؟ يعنی پادشاهان پادشاهان مردم؟ 1- تا اونجا که من میدونم هیچ کدوم بعد از اینکه وارد ائا شدن ازش خارج نشدن(فکر کنم شرط ارو بود اما مطمئن نیستم). تنها کسی که از آردا خارج شد(یا بهتره بگیم بیرون انداخته شد) ملکور بود. اونم فقط از آردا خارج شد اما از ائا خارج نشد. 2- مایار و والار از یه نژادن و تفاوتشون در میزان قدرتشونه. والار اسمیه که به آینوهای قدرتمندی که وارد آردا شدن داده شد. آینوهایی که پیش ارو موندن هم از لحاظ قدرت به والار و مایار تقسیم میشن اما اینکه واقعا این لفظ براشون به کار میره یا اونجا اسم دیگه ای دارن نمیدونیم 3- فقط موسیقی آینوره. آینولینداله یعنی موسیقی آینور. مکاشفه و غیره جزو موسیقی نبود. 4- تله ری رو که در بالا گفتم. اونایی که در کوچ شرکت کردن الدار هستن. اونایی که در کوچ شرکت نکردن آواری هستن. اونایی که در کوچ شرکت کردن اما از دریا رد نشدن موریکوئندی هستن. تمام نولدوری که کوچ کردن از دریا رد شدن. 5- تلری جمع تلر هست. البته تلر و نولدو و وانیا به صورت مفرد خیلی کم استفاده شده. 6- آینور میتونن کالبد فیزیکی داشته باشن یا نداشته باشن. به کالبد کوه و دریا در نمیان اما میتونن قدرتشون رو در اونها قرار بدن. مثل اولمو که قدرتش در دریاها و رودخانه ها جاری بود و ملکور که اراده اش رو در کل بلریاند گسترش داده بود. به کالبد الفها و انسانها هم نمیتونن وارد بشن. 6- تنها مانوه پادشاه آرداست و پادشاه تمام مردم آردا. بقیه والار همچین منصبی ندارن. 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Elrond 640 ارسال شده در ژوئن 23, 2012 خب این قضیه نیاز به یه سری توضیح مفصل داره که اینجا نمیشه گفت. طبق مطالب موجود در جلد 10 تاریخ سرزمین میانه، الفهایی که به تالارهای ماندوس میرن اگر بخوان میتونن دوباره به دنیا برگردن(به شرطی که این امکان به دلیل کارهای بد گذشته و یا دلایل خاص دیگه ازشون گرفته نشده باشه). اونها با همون جسم برنمیگردن بلکه به عنوان یک نوزاد جدید متولد میشن اما چیزی از زندگی گدشته اش نمیدونه تا زمانی که بزرگ بشه و تجربه و دانش کسب بکنه و اون موقع است که همه چیز رو به خاطر میاره و دانش و تجربه اش دو برابر میشه. الان اینو بگم بچه ها میخندن! یه چند سال هست که میخوام تاپیکی بزنم و در اون به این موارد بپردازم اما نمیدونم چرا فرصتش پیش نمیاد تا این کار رو بکنم. شاید این تابستون قسمت شد و بخشهایی از جلد 10 تاریخ سرزمین میانه که به این موضوعات مربوط میشه و مخصوصا مباحثه فینرود و آندرت رو توش بررسی کنم. (به یکی دیگه هم گفته بودم که با هم اینکار رو بکنیم اما اونم مثل من تنبله! :دی) هه هه هه هه ! چه جالب راستی چرا می گی اژدهایان نمی تونن مایا باشن ؟! شاید بالغ بودن به معنی کارنابلد بودنه و برای تولید مثل هم نمونش اونگولیاته . ( با این که با اطمینان نمی شه گفت یه مایائه ... ) 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در ژوئن 23, 2012 دلیل اصلیش اینه که گلائرونگ اولین اژدها بود و قبلش هیچ اژدهایی وجود نداشت. اونگولیانت از ابتدا وجود داشت و نمیشه با اژدهاها مقایسه اش کرد. اژدهایان یه نژاد ساختگی هستن. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مهمان ارسال شده در ژوئن 24, 2012 خوب؛ مثل اين كه متن سنگين سيلماريليون و سن كم من، دست به دست همديگه دادن تا هی برام سؤال پيش بياد... ببخشيد اگه هی سؤال میپرسم! به قول معروف، «پرسيدن عيب نيست؛ ندانستن عيب است.»! حالا سؤالات جديدم: 1. نژادهای ديگهی آردا غير از الف و دورف و انسان هم میميرن و به تالارهای ماندوس میرن؟ 2. ماهانكسار دقيقاً كجاست؟ يه مكانه؟ 3. من هنوز دقيقاً نفهميدم كه بلرياند كجاست. فكر كنم يه منطقه در غرب سرزمين ميانه باشه كه باز خودش به دو بخش شرقی و غربی تقسيم بشه. میخواستم از اين موضوع مطمئن بشم. 4. آردايیها هم برای حساب زمان، از ساعت و دقيقه و ثانيه استفاده میكردن؟ سالهاشون چندروزه بود؟ سالها و فصلهاشون رو به چه اسامی میشناختن؟ (مثلاً ميلادی، پاييز...؟) 5. جنس حلقهی ناريا از چی بود؟ توی كتاب اومده كه ننيا از الماس و ويليا از ياقوت كبود بود؛ ولی از جنس ناريا چيزی نگفته. فكر نكنم از آتيش بودهباشه! 6. من هركاری میكنم و به هرنموداری اميد میبندم، بازم يه جايی توی گروههای مختلف الفها میلنگم! حالا اينم من و دانستههام از الفها... لطفاً اشكالاتم رو بگيرين يا اگه همهشون درستان، تأييدشون كنين: «الفها به دودستهی "الدار" و "آواری" تقسيم میشن. الدار هم شامل "وانيار"، "نولدور" (ماندهها و بازگشتهها) و "تلهری" شده و تلهری هم به چهار گروه اصلی تقسيم میشن: "اونايی كه در روزگار دودرخت به آمان رسيدن"، "فالماری"، "سيندار يا هكلدی" و "ناندور"(كوچنكردهها و كوچكردهها يا "لايكوئندی"). سيندار (الفهای خاكستری) شامل "اگلات" (مردم وانهاده)، "نسل تينگول و مليان" و "فالاتريم" هستن. درمورد فالماری چيزی نمیدونم؛ ولی درمورد ناندور: ناندور گروهی از الفها هستن كه در شرق كوههای مهآلود از بقيه جدا شدن؛ ولی بعضیهاشون به رهبری دنهتور، به بلرياند رفتن كه به اونا لايكوئندی (الفهای سبز اوسيرياند) میگن. بقيه هم كه كوچنكردن، همونجايی كه بودن، موندن و به زندگی ادامه دادن (الفهای جنگلی يا بيشهزار). هممچنين الفها رو میتونيم به دودستهی "موريكوئندی" و "كالاكوئندی" تقسيم كنيم كه موريكوئندی، همون "آواری" و اومانيار" (سهتا دستهی آخری از تلهری كه بالا گفتم)، و كالاكوئندی همون "وانيار"، "نولدور" و "تلهری" به آمانرسيده هستن.» در ضمن، اگه میشه، اماكن سكونتگزيدهی الفها رو همراه با رهبران و پادشاهانشون بگين. ببخشيد اگه مزاحمتون شدم. همچنين به خاطر پاسخگويیتون هم ازتون سپاسگزارم. تا بعد! 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در ژوئن 24, 2012 1- چه نژادهایی؟ اگه منظورت حیوانات و غیره است، نه. 2- مکانی در بیرون والمار: https://arda.ir/mahanaxar 3- به سرزمینهای غربی ارد-لویین بلریاند میگفتن. نقشه اول سیلماریلیون رو ببین. کل اونجا بلریانده 4- اینجا توضیح کامل دادم: https://arda.ir/forum...indpost&p=22003 5- اینا جنسشون نبود. نگین روی حلقه ها از این جنسها بود. ناریا: یاقوت سرخ(Ruby) ننیا: الماس(Diamond) ویلیا: یاقوت کبود(Sapphire) 6- دسته ها رو دست گفتی. نمودار آخر سیلماریلیون هم همینه. اینم نقشهی قلمروها و پادشاهان: 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مهمان ارسال شده در ژوئن 24, 2012 1- چه نژادهایی؟ اگه منظورت حیوانات و غیره است، نه. منظورم انتها و ترولها و عقابان و اژدهايان بودن... و البته والار و مايار. 3- به سرزمینهای غربی ارد-لویین بلریاند میگفتن. نقشه اول سیلماریلیون رو ببین. کل اونجا بلریانده فكر كنم منظورت فرزندان هورين بود؛ چون سيلماريليون اصلاً نقشه نداره! 5- اینا جنسشون نبود. نگین روی حلقه ها از این جنسها بود. ناریا: یاقوت سرخ(Ruby) ننیا: الماس(Diamond) ویلیا: یاقوت کبود(Sapphire) پس جنسشون از چی بود؟ و اگه میشه، يه توضيحی دربارهی قدرتهاشون بده. مثلاً با ناريا، میشه آتيش رو كنترل كرد؟ فكر نكنم اين جوری باشه؛ چون اون موقع، گندالف از همون اول، آتيش كوه هلاكت رو میآورد توی شومينهی خونهی بيلبو و حلقه رو مینداخت توش! 6- آینور میتونن کالبد فیزیکی داشته باشن یا نداشته باشن. به کالبد کوه و دریا در نمیان اما میتونن قدرتشون رو در اونها قرار بدن. مثل اولمو که قدرتش در دریاها و رودخانه ها جاری بود و ملکور که اراده اش رو در کل بلریاند گسترش داده بود. به کالبد الفها و انسانها هم نمیتونن وارد بشن. خوب؛ پس آينور نمیتونن موجودات غيرزنده بشن يا داخل جسم آدمها و الفها برن؛ ولی به كالبدهای غيرمادی میتونن دربيان؟ مثلاً حس ترس يا انتقام...؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Elrond 640 ارسال شده در ژوئن 24, 2012 ولی جایی گفته نشده اونا رو ملکور ساخت و از قبل نبودن . ( اگه از جای دیگه ای می گی بگو ... ) ولی اژدهایان قدرت های مخصوصی مثل دانستن از پیش و کمی شبیه طلسم کردن داشتند . 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
bard 1,231 ارسال شده در ژوئن 24, 2012 دورف ها چند سال عمر میکردن ؟؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Elrond 640 ارسال شده در ژوئن 24, 2012 (ویرایش شده) منظورم انتها و ترولها و عقابان و اژدهايان بودن... و البته والار و مايار. انت ها رو شک دارم ؛ شاید مثل یک چرخه ی از درخت به انت باشه که کم کم به خواب می رن که اینطوری نسلشون باقی می مونه . ولی دیگه نمی دونم جفت داشتن به چه دردی می خوره ؟! در کل یه جایی که نومه نوریان دیگه ارو رو نپرستیدن می گه اون ها پس از مرگ به تاریکی و پیش خداشون ( ملکور ) می رن ؛ این درسته ؟! پس جنسشون از چی بود؟ و اگه میشه، يه توضيحی دربارهی قدرتهاشون بده. مثلاً با ناريا، میشه آتيش رو كنترل كرد؟ فكر نكنم اين جوری باشه؛ چون اون موقع، گندالف از همون اول، آتيش كوه هلاكت رو میآورد توی شومينهی خونهی بيلبو و حلقه رو مینداخت توش! فکر کنم از طلا بودن با یک نگین خاص ؛ ناریا ( حلقه ی آتش ) برای امید دادن به دیگران ، صبر و استقامت در مقابل استبداد ، ناامیدی و خستگیه . ( نه ترقه بازی تو شایر ! ) قدرت ننیا ( حلقه ی آب ) رو می شه تو آینه ی گالادریل و محافظت از لوتلورین در برابر دیگران دید . و ویلیا ( حلقه ی باد ) قدرتش رو می شه در محافظت از ریوندل ، شفا دادن ( مثل فرودو ) و کنترل رود نزدیک ریوندل دید . در کل سائورون بدون حلقه ی یگانه نمی تونست افکار اون ها رو ببینه . پ.ن : ممکنه جنس ننیا از میتریل بوده باشه . ویرایش شده در دسامبر 27, 2012 توسط Elrond 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در ژوئن 25, 2012 ولی جایی گفته نشده اونا رو ملکور ساخت و از قبل نبودن . ( اگه از جای دیگه ای می گی بگو ... ) ولی اژدهایان قدرت های مخصوصی مثل دانستن از پیش و کمی شبیه طلسم کردن داشتند . اژدهایان نمیتونن مایار باشن چون نامیرا نیستن. تالکین میگه عمرشون طولانیه اما نمیگه نامیرا هستن. یعنی وقتی به سن خاصی برسن میمیرن و این یعنی اینکه نمیتونن مایار باشن. وقتی میبینیم که گلائرونگ در بار اول هنوز جوانه و زره اش کامل نشده یعنی که تازه بوجود اومده. وقتی تالکین به گلائرونگ میگه پدر اژدهایان یعنی اینکه قبل از اون اژدهایی نبوده. تمام این دلایل دارن میگن که نمیتونه مایار باشه. نمیدونم چرا اصرار داری اونو مایار بدونی. دورف ها چند سال عمر میکردن ؟؟ حدود 250 سال. منظورم انتها و ترولها و عقابان و اژدهايان بودن... و البته والار و مايار. فكر كنم منظورت فرزندان هورين بود؛ چون سيلماريليون اصلاً نقشه نداره! پس جنسشون از چی بود؟ و اگه میشه، يه توضيحی دربارهی قدرتهاشون بده. مثلاً با ناريا، میشه آتيش رو كنترل كرد؟ فكر نكنم اين جوری باشه؛ چون اون موقع، گندالف از همون اول، آتيش كوه هلاكت رو میآورد توی شومينهی خونهی بيلبو و حلقه رو مینداخت توش! خوب؛ پس آينور نمیتونن موجودات غيرزنده بشن يا داخل جسم آدمها و الفها برن؛ ولی به كالبدهای غيرمادی میتونن دربيان؟ مثلاً حس ترس يا انتقام...؟ نه انتها و ترولها و ... به تالارهای ماندوس نمیرن. منظورم همون سیلماریلیونه. پشت جلد اول سیلماریلیون یه نقشه است(همونجا که عکس تالکین هم هست) تو نسخه اول که بود، ویرایش دوم رو نمیدونم. جنس ننیا از میتریل بود، ویلیا هم طلا بود. ناریا رو نمیدونم اما احتمال میدم اونم از طلا بوده باشه. توضیحات رو هم که الروند داد. کالبد غیر مادی یعنی چی؟ کالبد یعنی یه چیز مادی که بتونی ببینی! کالبد غیرمادی پارادوکس داره! حس ترس که نمیشه کالبد! مورگوت یا اورومه یا اولمو با همون کالبد فیزیکیشون حس ترس رو به دل دشمن مینداختن. نیازی نبود از اون کالبد بیان بیرون. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
bard 1,231 ارسال شده در ژوئن 25, 2012 میشه گفت دو درختی که اول بودن یکیش درخت علم و دانش بود یکی دیگه درخت جاودانگی ؟؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در ژوئن 25, 2012 نه درختها همچین خاصیتهایی نداشتن. بر چه اساسی این استدلال رو می کنید؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Elrond 640 ارسال شده در ژوئن 25, 2012 اژدهایان نمیتونن مایار باشن چون نامیرا نیستن. تالکین میگه عمرشون طولانیه اما نمیگه نامیرا هستن. یعنی وقتی به سن خاصی برسن میمیرن و این یعنی اینکه نمیتونن مایار باشن. وقتی میبینیم که گلائرونگ در بار اول هنوز جوانه و زره اش کامل نشده یعنی که تازه بوجود اومده. وقتی تالکین به گلائرونگ میگه پدر اژدهایان یعنی اینکه قبل از اون اژدهایی نبوده. تمام این دلایل دارن میگن که نمیتونه مایار باشه. نمیدونم چرا اصرار داری اونو مایار بدونی. من که قسم نخوردم اینو ثابت کنم ، فقط می خواستم یه خورده مطمئن شم :دی ! نه انتها و ترولها و ... به تالارهای ماندوس نمیرن. پس چی می شن ؟! انت ها رو شک دارم ؛ شاید مثل یک چرخه ی از درخت به انت باشه که کم کم به خواب می رن که اینطوری نسلشون باقی می مونه . ولی دیگه نمی دونم جفت داشتن به چه دردی می خوره ؟! در کل یه جایی که نومه نوریان دیگه ارو رو نپرستیدن می گه اون ها پس از مرگ به تاریکی و پیش خداشون ( ملکور ) می رن ؛ این درسته ؟! منتظر جوابم ... 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مهمان ارسال شده در ژوئن 25, 2012 (ویرایش شده) ناریا ( حلقه ی آتش ) برای امید دادن به دیگران ، صبر و استقامت در مقابل استبداد ، ناامیدی و خستگیه . ( نه ترقه بازی تو شایر ! ) يعنی گندالف استفادهی بيهوده از ناريا میكرد؟ مگه همين گندالف نبود كه جلوی دروازهی ميناس تیريت به پیپين اميد داد و مرگ رو براش شيرين كرد؟ مگه تنها رهبر لايق ياران حلقه، گندالف نبود؟ چه كسی بود كه با صبر و استقامت و از جان گذشتگیش، دربرابر بالروگ خزد-دوم ايستادگی كرد تا بقيهی ياران بتونن فرار كنن؟ خوبه كه خود تالكين هم اين ويژگیها رو در گندالف اثبات میكنه: «و كسانی كه به سخنانش گوش سپردند، از نوميدی به درآمدند و فكر و خيال تاريكی را به كناری نهادند.» (سيلماريليون، والاكوئنتا، ص35) حالا در كنار اين كارها، يه آتيشبازی هم برای شادكردن دل بچهها و هابيتها توی شاير كرده. الروند هم میتونست بره و با كنترل آب رودخونهی ريوندل توسط ويليا، خودشو سرگرم كنه. كسی جلوش رو نگرفتهبود...! درست نمیگم؟! منظورم همون سیلماریلیونه. پشت جلد اول سیلماریلیون یه نقشه است(همونجا که عکس تالکین هم هست) تو نسخه اول که بود، ویرایش دوم رو نمیدونم. توی چاپ جديد سيلماريليون، هيچ نقشهای نيست. قابل توجه كه من سيلماريليون انتشارات روزنه و ترجمهی رضا عليزاده رو میگم. حالا يه سؤال دربارهی حلقهها: چی شده كه به ناريا، حلقهی آتش و به ننيا، حلقهی آب و به ويليا، حلقهی هوا میگن؟ البته میدونم كه اين توی اسمشون هست ("نار" و "نن")؛ اما چی باعث شده تا چنين اسمی براشون بسازن؟ قدرتهاشون؟ اما الروند كه توضيح داد، چيز زيادی از كنترل آب و آتش و هوا نگفت... . ویرایش شده در ژوئن 25, 2012 توسط گندالف 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در ژوئن 25, 2012 انت ها رو شک دارم ؛ شاید مثل یک چرخه ی از درخت به انت باشه که کم کم به خواب می رن که اینطوری نسلشون باقی می مونه . ولی دیگه نمی دونم جفت داشتن به چه دردی می خوره ؟! در کل یه جایی که نومه نوریان دیگه ارو رو نپرستیدن می گه اون ها پس از مرگ به تاریکی و پیش خداشون ( ملکور ) می رن ؛ این درسته ؟! برخی گیاهان هم نر و ماده دارن و با گرده افشانی بقای نسلشون رو حفظ میکنن. ممکنه انتها هم اینجوری باشن. البته گرده افشانی مال گیاهانیه که نمیتونن حرکت کنن و احتمالا برای انتها صدق نمیکنه. اینو کجا خوندی؟ آر-فارازون و سپاهش در زیر ریزش کوه های پلوری دفن شدن. در زمان نبرد روز بازپسین بیرون میان و به سپاه والار در برابر ملکور کمک میکنن. فکر نمیکنم این چیزی که میگی درست باشه. پس چی می شن ؟! نمیدونم، یادم نمیاد جایی در موردشون چیزی گفته شده باشه. شاید میمیرن و دیگه زندگی ای در انتظارشون نخواهد بود. يعنی گندالف استفادهی بيهوده از ناريا میكرد؟ مگه همين گندالف نبود كه جلوی دروازهی ميناس تیريت به پیپين اميد داد و مرگ رو براش شيرين كرد؟ مگه تنها رهبر لايق ياران حلقه، گندالف نبود؟ چه كسی بود كه با صبر و استقامت و از جان گذشتگیش، دربرابر بالروگ خزد-دوم ايستادگی كرد تا بقيهی ياران بتونن فرار كنن؟ خوبه كه خود تالكين هم اين ويژگیها رو در گندالف اثبات میكنه: «و كسانی كه به سخنانش گوش سپردند، از نوميدی به درآمدند و فكر و خيال تاريكی را به كناری نهادند.» (سيلماريليون، والاكوئنتا، ص35) حالا در كنار اين كارها، يه آتيشبازی هم برای شادكردن دل بچهها و هابيتها توی شاير كرده. الروند هم میتونست بره و با كنترل آب رودخونهی ريوندل توسط ويليا، خودشو سرگرم كنه. كسی جلوش رو نگرفتهبود...! درست نمیگم؟! ..... حالا يه سؤال دربارهی حلقهها: چی شده كه به ناريا، حلقهی آتش و به ننيا، حلقهی آب و به ويليا، حلقهی هوا میگن؟ البته میدونم كه اين توی اسمشون هست ("نار" و "نن")؛ اما چی باعث شده تا چنين اسمی براشون بسازن؟ قدرتهاشون؟ اما الروند كه توضيح داد، چيز زيادی از كنترل آب و آتش و هوا نگفت... . چیز زیادی از قدرت حلقه ها نمیدونیم. گیردان وقتی حلقه آتش رو به گندالف میده میگه: "این انگشتر آتش است، و با آن ای بسا بتوانی [دلها را با] شهامت کهن را در دنیایی که رو به سردی نهاده، بر افروزی" یعنی برای روشن کردن آتش شهامت در دل افراد بوده. کاری که گندالف به خوبی انجام داد و هرجا رفت مردم رو علیه سائرون متحد کرد.(نمیدونم چرا اون عبارتی که تو کروشه نوشتم تو کتاب ترجمه نشده. از روی متن انگلیسی نوشتم) یا مثلا گالادریل از حلقه آب برای نگه داشتن طراوت الفها و سرسبزی و پاکی سرزمینش استفاده کرد. بنابراین این حلقه ها خواص آتش یا آب رو داشتن و نه برای کنترل کردن آب و آتش و هوا. برخلاف انبوه فانتزیهایی از این دست که با دست داشتن وسیله ای میتونن آب و آتش رو کنترل بکنن، تالکین از زاویه دیگه ای به این قضیه نگاه کرده. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مهمان ارسال شده در ژوئن 25, 2012 (ویرایش شده) کالبد غیر مادی یعنی چی؟ کالبد یعنی یه چیز مادی که بتونی ببینی! کالبد غیرمادی پارادوکس داره! حس ترس که نمیشه کالبد! مورگوت یا اورومه یا اولمو با همون کالبد فیزیکیشون حس ترس رو به دل دشمن مینداختن. نیازی نبود از اون کالبد بیان بیرون. اين حرفت، اين جملهی كتاب رو رد میكنه: «...گهگاه جامهی انديشهی خود را دربرمیكنند و در كالبد شكوه و بيم، هويدا میشوند.» (سيلماريليون، آينولينداله، ص20) از اين بگذريم، اونا میتونستن نامرئی بشن؟ فكر كنم اين يكی ديگه ممكن بودهباشه! حالا يه سؤال ديگه: وقتی فينگون جانشين فينگولفين و پادشاه فرمانروايان نولدور شد، چرا گيل-گالاد رو به بندرگاهها فرستاد؟ منظور خاصی از اين كار داشته؟ مثلاً میخواسته از كشتهشدنش به دست گيل-گالاد و رسيدن ثروت و قدرتش به اون، جلوگيری كنه؟ ویرایش شده در ژوئن 25, 2012 توسط گندالف 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در ژوئن 25, 2012 این حرفم هیچ تناقضی با این جمله نداره. میگه: "کالبد شکوه و بیم". کالبد یعنی جسم و جسم هم یک چیز مادی هست. منظورش اینه که جسمشون همیشه مثل انسانها و الفها نیست(چون والار به دلیل عشق به فرزندان الیوواتار کالبدی شبیه اونا برای خودشون ساختن) و وقتی بخوان میتونن کالبدشون رو عوض کنن و کالبدی رو انتخاب کنن که با اندیشه شون مطابقت داشته باشه. مثل ملکور که از وقتی علیه بقیه والار شورش کرد کالبدش رو عوض و کالبد بیم و ترس رو برای خودش انتخاب کرد. وقتی کالبدشون رو رها کردن میتونستن نامرئی بشن. یعنی چی کشته شدنش به دست گیل-گالاد؟ یعنی میخوای بگی که گیل-گالاد میخواسته پدرش رو بکشه؟ اصلا اینجوری نیست. فین گون میخواسته پسرش در جنوب در امان باشه و از مخاطرات شمال دور بشه. 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مهمان ارسال شده در ژوئن 26, 2012 کالبد بیم و ترس رو برای خودش انتخاب کرد. من دقيقاً معنی اين جمله رو نفهميدم. يعنی رفت توی يه كالبد ترسناک يا به شكل احساس ترس دراومد و با رفتن به درون جسم ديگران، باعث شد تا به اونا احساس ترس و وحشت دست بده؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Elrond 640 ارسال شده در ژوئن 26, 2012 يعنی گندالف استفادهی بيهوده از ناريا میكرد؟ مگه همين گندالف نبود كه جلوی دروازهی ميناس تیريت به پیپين اميد داد و مرگ رو براش شيرين كرد؟ مگه تنها رهبر لايق ياران حلقه، گندالف نبود؟ چه كسی بود كه با صبر و استقامت و از جان گذشتگیش، دربرابر بالروگ خزد-دوم ايستادگی كرد تا بقيهی ياران بتونن فرار كنن؟ خوبه كه خود تالكين هم اين ويژگیها رو در گندالف اثبات میكنه: «و كسانی كه به سخنانش گوش سپردند، از نوميدی به درآمدند و فكر و خيال تاريكی را به كناری نهادند.» (سيلماريليون، والاكوئنتا، ص35) حالا در كنار اين كارها، يه آتيشبازی هم برای شادكردن دل بچهها و هابيتها توی شاير كرده. الروند هم میتونست بره و با كنترل آب رودخونهی ريوندل توسط ويليا، خودشو سرگرم كنه. كسی جلوش رو نگرفتهبود...! درست نمیگم؟! اين چه ربطى داشت ؟! من كه نگفتم باهاش كارى نكرد ؛ فقط بعضى موقع ها مى رفت دنبال عشق وحال ! بعدشم ، تو با ويتى ويندل ٩ تا شبحو پست كنى موردور ، فرودويى كه داره شبح مى شه و كسى كارى نمى تونه بكنه اونو درمان بكنى و ايملادريس رو به يه مكان امن تبديل كنى كه همه تنها اميدشون رسيدن به اون باشه سرگرميه ؟! اینو کجا خوندی؟ آر-فارازون و سپاهش در زیر ریزش کوه های پلوری دفن شدن. در زمان نبرد روز بازپسین بیرون میان و به سپاه والار در برابر ملکور کمک میکنن. فکر نمیکنم این چیزی که میگی درست باشه. " و باز در هراس بودند كه پس از مرگ راهى تاريكى مى شوند، راهى قلمرو خداوندگارى كه خود برگزيده بودند ؛ " ص٤٥٢ ، سقوط نومه نور 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
فنگورن 3,679 ارسال شده در ژوئن 26, 2012 به الروند : جملاتی که از سیلماریلون نقل کردی در باب افرادی هستش که در روزگار نومه نور به وسیله طمع جاودانگی مبتلا به جنون و بیماری میشدند و می مردند .نه کسانی که در ارتش آرفارازون به غرب لشکر کشی کردند . همچنین تو متنی که آوردی میگه اونها در هراس بودند که راهی تاریکی شوند ، یقین نداشتند که این اتفاق میافته ، این جمله ها نشون میده که اونها از این که راه غلط رو انتخاب کردند آگاه هستند و از سرانجام خودشون بیم ناک بودند . 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست