رفتن به مطلب

Recommended Posts

Aslan
ارسال شده در (ویرایش شده)

الف های فالاتریم اگه اشتباه نکنم تو سواحل فالاس زندگی می کردند زیر نظر گیردان !! از تبار تله ری ها بودند !! به خاطر اوسه مایار تو بلریاند موندن !!

صفحه ی 57 سیلماریلیون :

" اما اندوه اوسه عظیم بود آنگاه اولمو به کانه های بلریاند بازگشت تا تله ری را با خود به والیور ببرد زیرا پاسداری از دریاهای سرزمین میانه و کرانه زمین های این سو بر دوش اوسه بود و او را خوش نمی آمد که صدای تله ری از آن پس در قلمرواش شنیده نشود. برخی را او به ماندن برانگیخت و آنان فالاتریم بودند الف های فالاس که سال های بعد در بندرگاه های بریتمبار و اگلارست مسکن گزیدند نخستین دریانوردان سرزمین میانه و نخسین کشتی سازان . گیردان کشتی ساز فرمانروای ایشان بود "

در مورد الف های اگلات هم باید گفت که از گروه تله ری ها بودند که به دنبال الوه تین گول تو بلریاند موند !! در واقع اگلارت فکر کنم هعمون سیندار آینده باشند !!

صفحه ی 58 سیلماریلیون :

" خویشان و دوستان الوه سینگلو نیز هنوز در جستجوی او در زمین های این سو ماندند....آنگاه دوستان الوه در پس پشت ماندند و خود را اگلات نام نهادند مردم وانهاده.... "

در مورد سیندار به غیر از فصل 10 فکر کنم فصل 5 سیلماریلیون هم در باره ی همین مورد باشه !!!

پ.ن :

در مورد کل ابا اجداد این الف ها کارمون به جایی رسیده که یه انسان باید ریشه ی اون ها رو بگه :دی

c88c1db16b95.png

ویرایش شده در توسط Aslan

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

مرسی؛ اصلان جون. پس اگلات‌ها همون سيندار هستن. خوب، فالاتريم‌ها جزو كدوم دسته‌ان؟ متأسفانه از نموداری كه دادی، چيزی نفهميدم؛ چون انگليسی بود. اما آخر سيلماريليون نمودار واضح و مفيدی هست كه می‌شه چيزايی ازش فهميد؛ ولی الف‌های فالاتريم و اگلات توش نبودن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow
ارسال شده در (ویرایش شده)

مرسی؛ اصلان جون. پس اگلات‌ها همون سيندار هستن. خوب، فالاتريم‌ها جزو كدوم دسته‌ان؟ متأسفانه از نموداری كه دادی، چيزی نفهميدم؛ چون انگليسی بود. اما آخر سيلماريليون نمودار واضح و مفيدی هست كه می‌شه چيزايی ازش فهميد؛ ولی الف‌های فالاتريم و اگلات توش نبودن.

طبق این نمودار فالاتریم جزء سیندار هستند

ویرایش شده در توسط hamid stormcrow

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

مرسی؛ اصلان جون. پس اگلات‌ها همون سيندار هستن. خوب، فالاتريم‌ها جزو كدوم دسته‌ان؟ متأسفانه از نموداری كه دادی، چيزی نفهميدم؛ چون انگليسی بود. اما آخر سيلماريليون نمودار واضح و مفيدی هست كه می‌شه چيزايی ازش فهميد؛ ولی الف‌های فالاتريم و اگلات توش نبودن.

اگلات همون سیندار هستند !! و در مورد فلاتریم ها خوب اگه خوب نمودار رو می خوندی زیر هکلدی ها می بینی که نوشته : Cirdan Falathrim که می شه همون فالاتریم !!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان
ارسال شده در (ویرایش شده)

پس الف‌های سيندار به دو دسته‌ی الف‌های "فالاتريم" و الف‌های "اگلات" تقسيم می‌شن؛ آره؟

و يه سؤال ديگه:

آری‌ين و تيليون دقيقاً كارشون چيه (بعد از قراردادن خورشيد و ماه تو آسمون)؟ و اگه می‌شه قضيه‌ی نزديک‌شدن تيليون به آری‌ين و تاريک‌شدن والينور بعد از اين اتفاق و دستور چرخش ماه و خورشيد رو توضيح بدين. ممنون

ویرایش شده در توسط گندالف سپید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elrond

تو کتاب می گه که اورومه دیوان رو می کشت که اون دیو ها حتما مایار بودند ؛ پس چه فایده ای داره ؟ چون بعدا دوباره یه جسم واسه خودشون درست می کردند ... (کلا درباره ی ساختن دوباره ی یک جسم یه توضیح می دید ؟)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan
ارسال شده در (ویرایش شده)

گاندالف سپید جان اگه می شه یه نگاهی به اون نموردار بندازی خیلی خوب می شه ها !! زیاد جملات انگلیسی هم نداره و فقط کلمه ی انگلیسی نوشته !!

تله ری ها به سه دسته ی فالماری - هکلدی و ناندون تقسیم می شن !!

هکلدی ها همون سیندار هستند و در واقع به تمام الف هایی که به والینور نرفتن سیندار می گن که شامل سه دسته ی فالاتریم - میت ریم و اون یکیش رو دقیقا نمی دونم چیه :دی تقسیم می شن !!

خوب آری ین یکی از مایار بود { البته فکر کنم از بالروگ ها بود } که کارش هدایت کشتی خورشید بود !! یه جوری اگه توجه داشته باشی مثل هلیوس در اساطیر یونان که ارابه ی خورشید رو می کشید , آرین کشتی خورشید رو حمل می کرد !!

تیلیون هم یه مایار بود که هدایت ماه رو به عهده داشت !!

در مورد نزدیک شدن تیلیون به آری ین ؟؟

خوب فکر کنم یه جایی خوندم که تیلیون عاشق آری ین بوده و بعضی اوغات به اون نزدیک می شده تا ببیندش خوب زمانی که ماه به خورشید نزدیک بشه چه اتفاقی می افته ؟؟ خورشید گرفتگی صورت می ده و بر اساس همین موضوع والینور تاریک می شه برای ساعاتی !!

راستی یه سوال :

سیلماریلیون صفحه ی 111

" نام دوشیزه ای که والار از مایار برای هدایت کشتی خورشید برگزیدند آری ین بود و آنگاه سکان جزیره ی ماه را به دست داشت تیلیون بود "

مگه ماه جزیره بود ؟؟؟

ویرایش شده در توسط Aslan

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

گاندالف سپید جان اگه می شه یه نگاهی به اون نموردار بندازی خیلی خوب می شه ها !! زیاد جملات انگلیسی هم نداره و فقط کلمه ی انگلیسی نوشته !!

تله ری ها به سه دسته ی فالماری - هکلدی و ناندون تقسیم می شن !!

هکلدی ها همون سیندار هستند و در واقع به تمام الف هایی که به والینور نرفتن سیندار می گن که شامل سه دسته ی فالاتریم - میت ریم و اون یکیش رو دقیقا نمی دونم چیه :دی تقسیم می شن !!

خوب آری ین یکی از مایار بود { البته فکر کنم از بالروگ ها بود } که کارش هدایت کشتی خورشید بود !! یه جوری اگه توجه داشته باشی مثل هلیوس در اساطیر یونان که ارابه ی خورشید رو می کشید , آرین کشتی خورشید رو حمل می کرد !!

تیلیون هم یه مایار بود که هدایت ماه رو به عهده داشت !!

در مورد نزدیک شدن تیلیون به آری ین ؟؟

خوب فکر کنم یه جایی خوندم که تیلیون عاشق آری ین بوده و بعضی اوغات به اون نزدیک می شده تا ببیندش خوب زمانی که ماه به خورشید نزدیک بشه چه اتفاقی می افته ؟؟ خورشید گرفتگی صورت می ده و بر اساس همین موضوع والینور تاریک می شه برای ساعاتی !!

راستی یه سوال :

سیلماریلیون صفحه ی 111

" نام دوشیزه ای که والار از مایار برای هدایت کشتی خورشید برگزیدند آری ین بود و آنگاه سکان جزیره ی ماه را به دست داشت تیلیون بود "

مگه ماه جزیره بود ؟؟؟

به اصلان:

از جوابت ممنون. اما جواب سؤالت:

و يه جايی هم می‌گه «كشتی خورشيد». يا تالكين اومده تشبيه كرده؛ يا عليزاده اين‌جوری ترجمه كرده؛ يا ماه و خورشيد واقعاً جزيره و كشتی بودن!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

تالکین آسمان رو هم یه جور دریا میدونه و چند جا از عبارت دریای سپهر استفاده کرده خوب اگه آسمان رو دریا بدونیم میشه ماه هم یه جزیره بشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

تو کتاب می گه که اورومه دیوان رو می کشت که اون دیو ها حتما مایار بودند ؛ پس چه فایده ای داره ؟ چون بعدا دوباره یه جسم واسه خودشون درست می کردند ... (کلا درباره ی ساختن دوباره ی یک جسم یه توضیح می دید ؟)

نمیشه گفت اون دیوها مایار بودن. میتونه جزو حیوانات باشن. مایار هم نمیتونن برای خودشون جسمی بعد از کشته شدن درست بکنن. سائرون یه استثنا بود. چیز دیگه ای در این مورد وجود نداره که بگم. آینور میتونستن به همین راحتی که ما لباسمون رو در میاریم کالبدشون رو دربیارن یا عوض کنن اما بعد از کشته شدن این امکان رو ندارن. این رو هم یادم نمیاد جایی گفته شده باشه اما از اونجا که هیچ کدوم از آینوری که کشته شدن دوباره برنگشتن میشه این نتیجه رو گرفت.

آری‌ين و تيليون دقيقاً كارشون چيه (بعد از قراردادن خورشيد و ماه تو آسمون)؟ و اگه می‌شه قضيه‌ی نزديک‌شدن تيليون به آری‌ين و تاريک‌شدن والينور بعد از اين اتفاق و دستور چرخش ماه و خورشيد رو توضيح بدين. ممنون

کارشون حمل کردن خورشید و ماه بود. تیلیون "گهی تند و گهی خسته" میرفت اما آری ین "آهسته و پیوسته بود" به همین دلیل گاهی میشد که نه خورشید و نه ماه در والینور نبودن و والینور تاریک میشد(ربطی به کسوف نداره). تیلیون زیاد به آری ین نزدیک نمیشد چون آتش آری ین میسوزوندش. در واقع تالکین داره دلیلی فانتزی برای حرکت ماه و خورشید میاره. توی دنیای ما سه روز در ماه ما شبها ماه رو نمیبینیم و تاریکه. اما گاهی هم ماه و هم خورشید در آسمان هستن.

در مورد نحوه تغییر چرخش ماه و خورشید هم قبلا تو این پست توضیح دادم:

https://arda.ir/forum/index.php?showtopic=942&view=findpost&p=18912

به اصلان:

توضیحات حمید کافی بود، این تشبیهه. وقتی میگه سکان یعنی اینکه کشتی بوده. در مورد ستاره ائارندیل هم میبینیم که اون داره با کشتی حمل میشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elrond

نمیشه گفت اون دیوها مایار بودن. میتونه جزو حیوانات باشن. مایار هم نمیتونن برای خودشون جسمی بعد از کشته شدن درست بکنن. سائرون یه استثنا بود. چیز دیگه ای در این مورد وجود نداره که بگم. آینور میتونستن به همین راحتی که ما لباسمون رو در میاریم کالبدشون رو دربیارن یا عوض کنن اما بعد از کشته شدن این امکان رو ندارن. این رو هم یادم نمیاد جایی گفته شده باشه اما از اونجا که هیچ کدوم از آینوری که کشته شدن دوباره برنگشتن میشه این نتیجه رو گرفت.

آخه مرگ هم به جسم آسیب می زنه . اگه اینطوره روحشون کجا میره ؟ به تالار های ماندوس ، یا ( به قول بعضیا ) در پوچی ؟

بعد گندالف هم که بعد از مرگش برگشت ( برگردوندنش ) ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

نمیشه گفت اون دیوها مایار بودن.

منظورتون از دیو در دنیای تالکین چیه ؟؟؟ :دی

اگه می شه بیشتر توضیح بدید !!

کارشون حمل کردن خورشید و ماه بود. تیلیون "گهی تند و گهی خسته" میرفت اما آری ین "آهسته و پیوسته بود" به همین دلیل گاهی میشد که نه خورشید و نه ماه در والینور نبودن و والینور تاریک میشد(ربطی به کسوف نداره)

خوب راستش اصل قضیه قبل از انتشار سیلماریلیون بود و اون این بود که تیلیون عاشق آری ین بود !! و هر از چند گاهی بهش نزدیک می شد و این نزدیک شدن ب خودش آسیب می رسون من هم گفتم نزدیک شدن ماه به خورشید باعث کسوف می شه دیگه :دی

http://en.wikipedia.org/wiki/Tilion

بابت دادن اطلاعات نادرست پوزش !!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

منظورتون از دیو در دنیای تالکین چیه ؟؟؟ :دی

اگه می شه بیشتر توضیح بدید !!

تو والاکوئنتا در باب ارومه میگه که "او شکارگر دیوها و ددان سهمگین است" (تو ص32 چاپ اول). منظورمون اون دیوهاست.

آخه مرگ هم به جسم آسیب می زنه . اگه اینطوره روحشون کجا میره ؟ به تالار های ماندوس ، یا ( به قول بعضیا ) در پوچی ؟

بعد گندالف هم که بعد از مرگش برگشت ( برگردوندنش ) ...

روح سارومان که میخواست به غرب بره اما اجازه پیدا نکرد. شاید بقیه هم به غرب برن یا اینکه به پوچی برن یا تا ابد بی اراده و بی قدرت سرگردان باشن. گندالف هم برگردونده شد. مانوه به عنوان نایب ارو این اختیار و قدرت رو داشت که بتونه اونو برگردونه و گرنه گندالف نمیتونست خودش برای خودش جسمی بسازه و دوباره برگرده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

به مهدی : می دونم کجا رو می گی اما خوب می خواستم بدونم دیو در دنیای تالکین یعنی چی ؟؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تضاد
ارسال شده در (ویرایش شده)

اصلان جان، تا جایی که من متوجه شدم جمله ی اصلی بوده He is a hunter of monsters and fell beasts ولی کلمه ی «monster» تا جایی که بنده می دونم به نژاد خاصی اشاره نداره و بیشتر یه جور اسم کلیه. کما این که در اینجا هم می تونی بخونی که «اورومه... به سرزمین های تاریک سرزمین میانه می تاخت و هیولاهای ملکور را شکار می کرد...» ;)

پ.ن.

شاید بهتر باشه برای این که بار معنایی دیو با «monster» اشتباه نباشه از همون کلمه ی هیولا استفاده کنیم که کلی تر هست. هر چی باشه «دیو» در فارسی یه پیشنیه ی خاصی داره!

ویرایش شده در توسط تضاد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

قضيه‌ی پنهان‌شدن والينور چيه؟ والار برای حفاظت و امنيت بيشتر، والينور رو زير لايه‌ای جادويی پوشوندن كه نامرئيش می‌‌كنه يا فرق می‌كنه؟

يه جا هم هست كه می‌گه: «به سبب پيروزی مورگوت... آن كسان از نژاد الف‌ها كه هنوز ساكن سرزمين ميانه بودند، ضعيف شدند و زوال يافتند و آدميان آفتاب را ازآن خود كردند.» و خلاصه؛ از بدبختی الف‌ها تعريف می‌كنه. اين قسمت رو متأسفانه نفهميدم. چرا اين‌جوری شدن؟ از «به سبب پيروزی مورگوت» منظور تالكين چی بوده؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الدا

قضيه‌ی پنهان‌شدن والينور چيه؟ والار برای حفاظت و امنيت بيشتر، والينور رو زير لايه‌ای جادويی پوشوندن كه نامرئيش می‌‌كنه يا فرق می‌كنه؟

يه جا هم هست كه می‌گه: «به سبب پيروزی مورگوت... آن كسان از نژاد الف‌ها كه هنوز ساكن سرزمين ميانه بودند، ضعيف شدند و زوال يافتند و آدميان آفتاب را ازآن خود كردند.» و خلاصه؛ از بدبختی الف‌ها تعريف می‌كنه. اين قسمت رو متأسفانه نفهميدم. چرا اين‌جوری شدن؟ از «به سبب پيروزی مورگوت» منظور تالكين چی بوده؟

گندالف جون از اونجا که تو سولات رو درهم مطرح کردی منم در هم جواب میدم ;)

وقتی والار دیدن که ملکور به ماه حمله کرده، ترسیدند که اون دوباره مکر و حیله ای توی کله اش داشته باشه و دوباره بخواد بهشون حمله کنه و از اونجا که نمیخواستن وقایع تلخ آلمارن دوباره و به خصوص اینجا، در آمان اتفاق بیفته نگران شدند و از این رو استحکامات آمان رو بیشتر از قبل کردند و کوه های پلوری رو بلند تر از قبل کردند و...

یادمه یه جایی تو کتاب تو قضیه ی آتالانته، قاصدانی که مانوه پیش دونه داین فرستاده بود به شاه تار-کیریاتان دوازدهمین پادشاه نومه نور و مردم گفتند که این والینور نیست که مردمانش رو نامیرا و جاویدان میکنه، بلکه نامیراهایی که اوجا زندگی میکنند اوجارو متبرک میکنند و اگه انسان ها بتونن که برن اونجا پیش از وقت موعود فرسوده میشن و میمیرن.

در جواب سوال آخرت هم فک کنم باید بگم که منظور از پیروزی های ملکور، همون شکست نخوردنش در سری جنگ های بلریاند و همچنین سلطه اش بر سرزمین میانه در دوران اول باشه و این که یکی یکی سرزمین های الف هارو با حیله و نیرنگ فتح کرد و از دست الدار در آوورد و شاهان الف رو ، همشون رو شکست داد و کشت. :)

و یه چیز دیگه؛ اونم این که، اون لایه جادویی ای که میگی والار بر گرد آمان گذاشتن(جزایر افسون شده و سایه های روی دریا) به نظرم واسه این بود که هر کسی که خواست همین جوری به راحتی نتونه بره والینور(منظورم نولدوری که برگشته بودند به سرزمین میانه رو شامل میشه چون ماندوس به اون دسته از الدار که برگشتن گفته بود که در های والینور به سوی شما بسته خواهد بود)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

1. تين‌گول فقط پادشاه سيندار بود يا ناندور و آواری و لايكوئندی هم ازش فرمانبردار بودن؟

2. چرا تين‌گول نولدور رو به قلمروش راه نداد؟

3. چرا مورگوت از نولدور خواست برگردن؛ ولی از موريكوئندی نخواست؟

3. چرا مورگوت همون اول كه مايدروس رو گروگان گرفت و به نولدور گفت برگردن و اونا قبول نكردن؛ مايدورس رو نكشت؟

4. چرا 12سال آرامش بين آزادی مايدروس و جنگ داگور آگلاب وقفه افتاد و تو اين دوره هيچ جنگی بين مورگوت و نولدور يا الف‌های ديگه رخ نداد؟

5. زمان رسيدن نولدور به سرزمين ميانه، انسان‌ها بيدار شده‌بودن؟ و اگه جواب مثبته؛ چرا اثری از اونا تو فصل 13 سيلماريليون نيست؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elrond

چند وقت پیش داشتم فصل به وجود آمدن ماه و خورشید رو می خوندم ، که برای بیرون رفتن خورشید گفته بود که برای مرگ ( dead ) آری ین سوگوار می شوند ؛ پس می توانیم بگوییم که به خارج شدن از آردا مرگ می گویند ؟

بعد در مورد نزدیک شدن ماه و خورشید هم به نظر من حق با اصلانه ..

ویرایش شده در توسط Vault of Stars

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

يه سؤال ديگه هم علاوه بر سؤالات قبليم:

1. تين‌گول فقط پادشاه سيندار بود يا ناندور و آواری و لايكوئندی هم ازش فرمانبردار بودن؟

2. چرا تين‌گول نولدور رو به قلمروش راه نداد؟

3. چرا مورگوت از نولدور خواست برگردن؛ ولی از موريكوئندی نخواست؟

3. چرا مورگوت همون اول كه مايدروس رو گروگان گرفت و به نولدور گفت برگردن و اونا قبول نكردن؛ مايدورس رو نكشت؟

4. چرا 12سال آرامش بين آزادی مايدروس و جنگ داگور آگلاب وقفه افتاد و تو اين دوره هيچ جنگی بين مورگوت و نولدور يا الف‌های ديگه رخ نداد؟

5. زمان رسيدن نولدور به سرزمين ميانه، انسان‌ها بيدار شده‌بودن؟ و اگه جواب مثبته؛ چرا اثری از اونا تو فصل 13 سيلماريليون نيست؟

پيش اومد:

مگه تو فصل 13، الف‌های سرزمين ميانه آنگباند رو محاصره نمی‌كنن؟ پس چرا بعدش می‌گه كه گلائرونگ و اورک‌ها حمله می‌كنن؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elrond

1. تين‌گول فقط پادشاه سيندار بود يا ناندور و آواری و لايكوئندی هم ازش فرمانبردار بودن؟

2. چرا تين‌گول نولدور رو به قلمروش راه نداد؟

3. چرا مورگوت از نولدور خواست برگردن؛ ولی از موريكوئندی نخواست؟

3. چرا مورگوت همون اول كه مايدروس رو گروگان گرفت و به نولدور گفت برگردن و اونا قبول نكردن؛ مايدورس رو نكشت؟

4. چرا 12سال آرامش بين آزادی مايدروس و جنگ داگور آگلاب وقفه افتاد و تو اين دوره هيچ جنگی بين مورگوت و نولدور يا الف‌های ديگه رخ نداد؟

5. زمان رسيدن نولدور به سرزمين ميانه، انسان‌ها بيدار شده‌بودن؟ و اگه جواب مثبته؛ چرا اثری از اونا تو فصل 13 سيلماريليون نيست؟

مگه تو فصل 13، الف‌های سرزمين ميانه آنگباند رو محاصره نمی‌كنن؟ پس چرا بعدش می‌گه كه گلائرونگ و اورک‌ها حمله می‌كنن؟

1. فقط سیندار

2. به نظرم از ترس این که ممکنه اونا کاری بر علیهش و به نفع ملکور انجام بدن .

3. چون موریکوئندی داشتند زندگی خودشونو می کردن و کاری به کارشون نداشتند ، این نولدور بودن که با کلی آدم ( الف ! ) و سلاحات اومده بودند .

4. چون اونا هنوز دودل بودند و با این کار می خواست دلشون براش بسوزه .

5. چون بیشتر کاراشونو صرف اتحاد با بقیه و هر دو مشغول تقویت قوا بودند ، و تقریبا خطری از جانب ملکور حس نمی کردند .

6. چون هنوز به غرب نیومده بودند . ( فصل 17 )

7. خود کتاب گفته ، اونا نتوستن جاهایی رو بدلیل سرما و ... رو محاصره کنند ، و گلائرونگ هم از خود دروازه اومد که باعث فراریشون شد .

راستی حساب عدد سوالات از دستت رفته ها ! ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

چند وقت پیش داشتم فصل به وجود آمدن ماه و خورشید رو می خوندم ، که برای بیرون رفتن خورشید گفته بود که برای مرگ ( dead ) آری ین سوگوار می شوند ؛ پس می توانیم بگوییم که به خارج شدن از آردا مرگ می گویند ؟

بعد در مورد نزدیک شدن ماه و خورشید هم به نظر من حق با اصلانه ..

کجا رو میگی؟

من پیدا نکردم توس صفحه 158 در چاپ اول کتاب نوشته : «والار بیش از پیش از برای مرگ لائوره لین سوگوار شدن.» حرفی از آری ین نیست. منظورش نابودی درخت طلایی والینوره.

تو اون فصل سه مورد تاریک شدن رو میگه:

1- آخر ص 157 که میگه: به سبب خودرایی تیلیون و نیایشهای استه و لورین و ... واردا تصمیم گرفت جهان زمانی از سایه و نیم روشنایی برخوردار بشه.

این اشاره به تاریک شدن دنیا در شب داره. در پاراگراف دوم 158 هم میگه که تیلیون هنوز هم نا استوار میره(که اشاره به حرکت نا متقارن ماه و خورشید داره)

2- تو پاراگراف سوم 157 میگه: تیلیون مجذوب آری ین شد و خواست نزدیکش بشه که شعله آنار اونو سوزوند و جزیره ماه تاریک شد.

اشاره به تاریک بودن بخشی از ماه داره.

3- در پاراگراف دوم 158 میگه :تیلیون چنان به آری ین نزدیک میشه که سایه اش درخشش اونو میپوشونه و روز هنگام، تاریکی از راه میرسه

این اشاره به کسوف داره

حالا نمیدونم منظور اصلان کدوم بود. اگه سومی رو میگفت حق با اونه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

ترول‌ها رو مورگوت چه‌جوری آفريد؟ مگه آفريده‌های ارو هم توانايی خلق موجودات زنده رو دارن؟ و يه سؤال ديگه: بالروگ‌ها مايارهای فريب‌خورده‌ان يا تقليدی از اون‌هان كه مورگوت آفريده‌شون؟ اژدهايان چی؟ (اين‌ها رو گنبد ستارگان بايد اين‌جا می‌پرسيد كه من پرسيدم!)

ویرایش شده در توسط گندالف سپید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

انت‌ها رو مورگوت چه‌جوری آفريد؟ مگه آفريده‌های ارو هم توانايی خلق موجودات زنده رو دارن؟ و يه سؤال ديگه: بالروگ‌ها مايارهای فريب‌خورده‌ان يا تقليدی از اون‌هان كه مورگوت آفريده‌شون؟ اژدهايان چی؟ (اين‌ها رو گنبد ستارگان بايد اين‌جا می‌پرسيد كه من پرسيدم!)

کی انت ها رو مورگوت آفرید؟ اگه این جوری بود خیلی دمش گرم بود انت ها رو یاوانا جسمشون رو درست کرد وارو بهشون زندگی داد/ جواب سوال دومت منفیه /بالروگها مایاهای فریب حورده بودند /نظر شخصیم راجع به اژدهایان رو هم تو همون تاپیک سوالات هابیت نوشتم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elrond

انت‌ها رو مورگوت چه‌جوری آفريد؟ مگه آفريده‌های ارو هم توانايی خلق موجودات زنده رو دارن؟ و يه سؤال ديگه: بالروگ‌ها مايارهای فريب‌خورده‌ان يا تقليدی از اون‌هان كه مورگوت آفريده‌شون؟ اژدهايان چی؟ (اين‌ها رو گنبد ستارگان بايد اين‌جا می‌پرسيد كه من پرسيدم!)

چرا از طرف من سوال مي سازي ؟!

تا اون جا كه من مي دونم ، قسمتي از مايار مينويان آتش بودند كه بعضي از آنان بالروگ ها بودند كه توسط ملكور فريب خوردن ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان
این موضوع از هم اکنون بسته می گردد.

×
×
  • جدید...