رفتن به مطلب

Recommended Posts

فنگورن

به برن عزیز:

آخی .... برن جان شما که عاشق لوتینی نباید از گفتن حقیقت درباره توانایی هاش ناراحت بشی! افتخار به جایزه سر جناب عالی مثل حس افتخار گانگستر های سری ، 10 دلار تو دوران هفت تیر کشی آمریکاست ! اسمش وسترن بود دیگه ؟ البته اورک ها ذاتن ترسو اند ، یادتونه که از سایه سم تو برج خودشون ترسیدن ،( احتمالا این بزرگترین افتخار شماست = بودن با سم باغبون ;))) ) . البته شما یه جور میگی : برن واسه عشقش رفت سیلماریل رو برداشت آورد که آدم باورش میشه ! یادت نیست اگه عشقت به دادت نرسیده بود ور دل سائرون تاریخ مصرفت میگذشت؟! اگه لوتین عزیز نبود که جناب عالی از 100 کیلومتری سریر مورگوت نزدیکتر نمیتونستی بری ! خیلی بده آدم زحمات خانومشو به اسم خودش تموم کنه ( میزان تاسف قابل نشان دان با شکلک نیست) . لطفا در مورد الوه بزرگ درست صحبت کنید ...هر چی نباشه پدر زنتونه و پدر زن در حکم پدر واقعی ... و احترام واجب مکلف! بازگشتتون به زندگی هم واسه خاطر پارتی بازی ملیان بود نه شایستگی! ;))) . و در آخر اسمتون شایسته سنگ قبر!

به عزیزترین ...(تورین):

این تیکه اول پستت دیگه خیلی نامردی بود ;)) ...................................( ولی همه زدن .... شما که سروری چرا نزنی؟ )

اگه گوندلین سوراخ موشه ، ما به دهات شما چی بگیم ؟ راستش ما تو زره غذا نمیپذیم ، دور از نزاکته.....

قضیه بحث عوض کردن نیست ، دارم خودتونو یادتون میارم تا به عیب دیگران نخندی ، آینه گر نقش تو بنمود راست / خود شکن ، آیینه شکستن خطاست . ( به به ، ناز نفسم). ببخشید اینو میگم ولی اگه بابای جناب عالی رو با همون تبری که گوتموگ زد تو سر عموی پدریم ، میزدن ( به جای اینکه با دست بگیرنش که خط روش نیافته) یه اورک هم نمیتونست بکشه.

آره ناز ما تو همون رقاصه آواز خونه ، ولی یادتون نره همین رقاصه کسی رو زد زمین که تمام خاندانتون که افتخار آدمان ، زمین خوردش بودن ;)) (( گویا از یه ضعیفه الف کمترین!)).

دیگه به فئانور چی داری بگی شما ؟

همین لوتین بستتونه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه
یادتونه که از سایه سم تو برج خودشون ترسیدن

به خاطر شمشیر الفیش نبود که می خوردنش

از ترس شمشیر در رفتن

اگه گوندلین سوراخ موشه ، ما به دهات شما چی بگیم ؟

راست میگن ایشون

آخه مگه مخت تاب داره بری جایی که خودت توش محاصره بشی ؟؟

باید یک راه فرار میساخت ( که اگه الوینگ نساخته بود همتون مرده بودین :دی )

بدون اجازه ملیان تونست از حلقش رد بشه

به خاطر تقدیری بود که ارو توش گذاشته بود

خودش که زورش نمیرسید

شاه خودپسند

من اینجاما !!! ;))

حیف همون موقع کلتو نکندم ;))

این برن همون اولین کسیه که تونست از دنیای مردگان برگرده

خیلی روت کمه ها

به خاطر تلاش های لوتین بود که برگشت

خودش که هیچکاره بود

این برن همونیه که به خاطر هزار مغاره اون همه راهو طی کردو انتقام گرفت

راهشو

وظیفشه

قلمروی پسرشه

بیاد ولش کنه بره ؟؟

این همونیه که به هیچ وجه مجذوب سیلماریل ها نشد

آره

فقط طمع گرفتش میخواست 3 تا سیلماریل رو از تاج آهنی جدا کنه که یه تیکه از دشنه رفت توی گونه ی مورگوت

تازه به خاطر اینکه شاه نولدور نجاتم داد ملاحظه کردم به الف ها توهین نکردم.

میگفتی تا خودم از ماندوس بیام بخورمت ;)) ;)) ( شوخیدم این یکیو )

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ت.ت

آره موافقم حركت جالبي نبود، اين اخلاق مسخره كردن بزرگانم از هورين به ارث رسيده!:دي! ... دست ناظرين درد نكنه چرا كه انگار پست قبلي بنده پالايش شده!:ماچ!

به گوندولين ميگم سوراخ، چون اون همه الف رفته بودن توش و قايم شده بودن و انگار نه انگار كه اينام ساكنان بلرياندن! آخه قايم شدن نداره كه يه روز بالاخره عمو ملكور مياد سراغ همتون!

نه تنها گوندولين سوراخ موش بود، بلكه دوريات و نارگوتروند هم تا حدودي شاخصه هاي سوراخ موش بودن رو داشتن!:دي! {هر چند گوندولين يك سوراخ تمام عيار بود!}

در و دهات ما هر چي هم كه بود مردمش راحت و آزاد توش زندگي مي كردن و هر وقت دشمن حمله مي كرد به جاي قايم شدن ميرفتن و رو در رو باهاش ميجنگيدن!

اون زره ها رو هم بهتره غدا بپزين توش چون بعد يه مدتي به قول هابيتا به "ماتوم" تبديل ميشه:پي!

ببين شما باز گير دادي به هورين تاليونا! {ميرم پرونده ي لرد الروندو ميارما!:دي!} ولي خب حالا كه ذكر خير ايشون شد، ايشون تا قبل از اينكه دستگير بشه، تبر به دست مي گيره و اينقدر اورك مي كشه كه ميگه تبر در خون سياه بخار مي كرده و فقط اون لحظات آخر هفتاد تا اورك مي كشه {قبلشو فاكتور ميگيريم} تا جايي كه تبرش ديگه كند ميشه حالا باز كه مي خوان بگيرنش دست و پاي اورك هارو قطع مي كرده اونقدر اورك ميكشه كه از اجساد اورك ها تپه درست ميشه! {حالا شما اسم اينو چي ميذاري نمي دونم}

همين رقاص الف شما به خاطر يه آدميزاد خودشو فاني مي كنه!

{و اين يني عمر چند ساله ي يك آدميزاد به عمر جاودانه ي يك الف مي ارزه:دي!! خود شما هم آرون جان داستانتون به همين صورته!:دي!!}

من فئانور رو تحسين مي كنم، هر چند پسراش و بقيه ي ايل و طايفه ش بدون اون هيچي نبودن! اين همه جنگ بين اونا و ملكور صورت گرفت، همه شو باختن!! {به جز يه برد كوچيك كه اونم به نظرم از نيرگ ملكور بود و ميخواست دلشون خوش باشه!}

اينجا قرار نيست از آدما بحث بشه، وگرنه ليست بلند بالايي داشتم كه نشون ميدادم شجاعت يني چي:پي!

ارادتمند شما...

ت.ت

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

تورین جان ، قبول که گوندولین و نارگوتروند ، یه جای مخفی بود ، ولی این از سیاست بود ، خدایی اگه میریختن بیرون و میجنگیدن ، پیروز میشدن !؟

این اشتباه تابلو دو بار تکرار شد ، یکی تو نبرد اشکهای بی پایان و یکی هم با رهبری جناب عالی تو نارگوتروند ! هر دو شکست خوردن !

ای بسوزه پدر این ملکور که نذاشت الفهای مظلوم یه جیکه آب خوش از گلوشون پایین بره ! خودش که رفت کلفتش سائرون جاشو گرفت ، اونم سرزمین میانه رو ترک نکرد تا الف های نازنین دورانشون تموم بشه و مفت و مجانی سرزمین میانه رو در صلح بسپارن به شما آدم ها !

تازه دوریات که از چیزی باکی نداشت ، کمربند ملیان یه تنه یه لشگر رو حریف بود .... اگه نابود شد واسه این بود که ملیان واسه خاطر عشقش ، الوه اونجا رو ترک کرد .

کشتن اورک که افتخار نداره ، کدومتون تونستید بدون (((نا مردی )) با یه بالروگ یا اژدها بجنگه؟

اگه ما عمر جاودانمون رو واسه عشقمون میدیم ، واسه اینه که تو راه عشق صادق و ثابت قدمیم ! نه مثل شما که هر دختری از راه میرسه ، عاشقش میشی ! البته اگه اسم عشق رو بشه روش گذاشت ، میدونی چرا این اسم شایسته احساس شما نیست ؟ چون ما واسه نجات عشقمون هر کاری میکنیم ، نمونش لوتین .... واسه خاطر عشقش رفت تا با سائرون رو به رو بشه ولی شما وقتی فيندويلاس رو داشتن با نیزه میدوختن ، از ترس یه مارمولک گذاشتیش به امان خدا !!!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ت.ت
تورین جان ، قبول که گوندولین و نارگوتروند ، یه جای مخفی بود ، ولی این از سیاست بود ، خدایی اگه میریختن بیرون و میجنگیدن ، پیروز میشدن !؟

خب ميخوام بدونم حالا كه اون تو موندن و مخفي شدن، پيروز شدن؟! اين چه سياستيه كه تو اولين حمله شهرشون به كلي نابود ميشه؟! ببين يه قلمرو محصور داريم مثه هلمز ديپ و ميناس تريت يكيم مثه ناگوتروند و گوندولين! اون دوتاي اولي از قلمرو هاي آدميانه و ميبينيم كه با اينكه محصوره ولي دوام مياره، ولي اون دوتاي بعدي...

این اشتباه تابلو دو بار تکرار شد ، یکی تو نبرد اشکهای بی پایان و یکی هم با رهبری جناب عالی تو نارگوتروند ! هر دو شکست خوردن !

ای بسوزه پدر این ملکور که نذاشت الفهای مظلوم یه جیکه آب خوش از گلوشون پایین بره ! خودش که رفت کلفتش سائرون جاشو گرفت ، اونم سرزمین میانه رو ترک نکرد تا الف های نازنین دورانشون تموم بشه و مفت و مجانی سرزمین میانه رو در صلح بسپارن به شما آدم ها !

شما گويا اصل قضيه رو فراموش كردي! الفا از آمان پا شده بودن اومده بودن بلرياند كه اصلن بجنگن! هدفشون جنگ بود! حالا برن قايم بشن؟! پس مگه سرشون درد مي كرد كه پاشن بيان سرزمين ميانه و اون همه نفرين پشت سرشون باشه؟!

تازه دوریات که از چیزی باکی نداشت ، کمربند ملیان یه تنه یه لشگر رو حریف بود .... اگه نابود شد واسه این بود که ملیان واسه خاطر عشقش ، الوه اونجا رو ترک کرد .

بعله، خوبه خودتم قبول داري كه اون كمربند بود كه تا اون موقع نگهشون داشته بود، وگرنه ملكور با كمربند خودش ميومد سياهشون ميكرد!:دي! واقعن آدم قبطه ميخوره به اين همه شجاعت كه در پناه جادو سالم ميمونن! نه عزيز من ما به اين نميگيم شجاعت!

کشتن اورک که افتخار نداره ، کدومتون تونستید بدون (((نا مردی )) با یه بالروگ یا اژدها بجنگه؟

پس چي داره؟! اورك دشمنه، كشتن دشمن افتخار نيست؟ بعله، تور عموزاده ي بنده هم توي نبرد گوندولين با يك بالروگ ميجنگه {محض اطلاع!} واقعن چه طرز تفكر جالبي كه فكر مي كني كشتن گلائرونگ نامردي بود! در ضمن كليه ي اون نبرد ها با بالروگ هايي كه مثال زدي صرفن نبرد بود و پيروز نهايي بالروگا بودن جگر! و اگه نبرد با اژدها منظورت ائارنديله، كه بازم اون نصفه ش آدميزاده...

اگه ما عمر جاودانمون رو واسه عشقمون میدیم ، واسه اینه که تو راه عشق صادق و ثابت قدمیم ! نه مثل شما که هر دختری از راه میرسه ، عاشقش میشی ! البته اگه اسم عشق رو بشه روش گذاشت ، میدونی چرا این اسم شایسته احساس شما نیست ؟ چون ما واسه نجات عشقمون هر کاری میکنیم ، نمونش لوتین .... واسه خاطر عشقش رفت تا با سائرون رو به رو بشه ولی شما وقتی فيندويلاس رو داشتن با نیزه میدوختن ، از ترس یه مارمولک گذاشتیش به امان خدا !!!!!

اولن حكايت برن بر همه واضح و مبرهن است و ديگه فكر نمي كنم شكي تو خلوص عشق ايشان باشه!

ثانين، شما لوتين رو يه الف خالص فرض نكن! فقط نصفش الف بوده و نصف ديگه ش از آينوره! نكته ايست بس مهم، پس خواهشن زياد سنگ ايشان را به سينه نزنيد، كه ايشان يك نيمه الف اند و كارهاي متهورانه ي ايشان مربوط به نيمه ي دوم، يعني نيمه غير الفي ايشان است:پي!

و ممنون از اينكه گلائرونگ رو "مارمولك" خطاب نموديد، چرا كه همين مارمولك يكي از سلطنت هاي الفي رو ريشه كن كرد:لول!

و اينكه تورين هيچ وقت عاشق فيندويلاس نشد، بلكه فيندويلاس بود كه عاشق تورين شده بود... و اينكه به گمانم خودتم اون چيزي كه راجع به "گذاشتن به امان خدا" رو قبول نداشته باشي...

من هي ميخوام مقايسه نكنم ولي نميذاري كه آرون جان... چرا راه دور بريم، خودت از همه بهتري: تو دوران سوم يه بانو آرون داريم كه از دوشيزگان الف هستن، و يه بانو ائوين كه از زنان انسان! حالا دستاورد هاي ليدي آرون تنها يك عدد پرچم بود كه من دقيقن نقش اين پرچمو نفهميدم چي بود تو داستان! حالا ائوين چكار كرد؟ رفت بين مردا و توي نبرد پله نور شركت كرد، چون نمي تونست بشينه خونه در حالي كه مردم سرزمينش توي جنگ بودن، چون آدم بود!:دي! و زد ويچ كينگ آنگمار رو نابود كرد! {البته آرون اينجا تقصيريم نداشتا، مرداشون تو جنگ شركت نكردن، چه انتظاري ديگه از يه اف بانو ـه؟!:دي!}

بدون شرح!

خودمونيم، اين كل كل هاي نژادپرستانه هم آخر كار دستمون ميده ها!:اس!

ارادتمند...

ت.ت

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه
از اجساد اورك ها تپه درست ميشه!

فقط تپه درست نشد

اون قدر اورک کشت که زیرشون موند

اون موقع بود که گوتموگ اومد به بند کشیدش

در ضمن همون طور که گفته شد تبر های هورین از خون محافظان ترول گوتموگ بخار می کرد

بقیشم که جناب تورین تورامبار گفتن ;))

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

مثل اينکه بايد همچنان دوشادوش برادر تورامبار بجنگيم و نيز خرسنديم که برن را در کنار خود مي بينيم.

اول دو نکته رو تصحيح کنم(مثل اينکه دعوا بالا گرفته و بچه ها نميدونن چي ميگن)!:

1- نقش مليان تو برگردوندن برن از مرگ چي بود؟ اصلا روحشم خبر نداشت بنده خدا. لوتين بود که کلي جلوي ماندوس گريه زاري کرد تا برن برگرده.

2- راه پنهاني گوندولين به دستور ايدريل ساخته شده نه الوينگ! الوينگ پاشم تو گوندولين نذاشته بود.

حالا بريم سر اصل مطلب.(پيشاپيش از الوه به خاطر سخناني که در ادامه ميگم پوزش مي طلبم! منظورم تينگوله نه شما)

آرون خان الفها عمدتا ترسو بودند به جز تعدادي انگشت شمار که جزو استثنائات هستند. انسانها اکثرا شجاع بودند به جز تعدادي اندک. لااقل شاهانش شجاع بودن بر خلاف الفها.

سيلماريل رو برن از تاج مورگوت کند. لوتين هم همراهش رفت چون تينگول يه جو غيرت نداشت خودش بره تو کل دوران زندگيش يه بار از رو تخت شاهيش بلند نشد و دو دستي چسبيده بودش اينم که دوريات مدتي سرپا بود به خاطر حلقه مليان بود نه کارداني و درايت الوه(که آخرش با حماقتش باعث شد حلقه مليان از بين بره). ملتش هم يه عده مثل خودش بودن که فکر ميکردن خيلي کارش درسته.(به جز به لگ و مابلونگ بقيه سرشون به تنشون نميارزيد). برن مادر مرده رو گير آورد گفت بذار يه معامله دو سر سود بکنم يا ميره ميميره و دخترمو بهش نميدم يا سيلماريل رو برام مياره اما خبر نداشت که هم سيلماريل رو مياره هم دخترشو ميگيره هم سيلماريل مايه هلاکتش ميشه.(به شخصه با سرانجام الوه کلي حال کردم).

اين از الوه شاه اعظم الفهاي خاکستري که خودش رو شاه کل بلرياند ميدونست(يکي نيست بگه اين قلمرو رو از کجا آوردي؟ براش جنگيدي؟ يا چون بقيه رفتن والينور و ديگه کسي نبود به تو رسيد؟)

لوتين از معدود الفهايي بود که تفاوت الفها و انسانها رو درک کرد و به هر بدبختي بود خودشو قاطي آدما جا زد.

بريم سراغ تورگون که بعد از مرگ فينگون شاه برين نولدور بود.

چهار ساعت اولمو داشت شيرفهمش ميکرد که عمو فعلا برو گوندولين قايم شو بعدش وقتي فرستاده من اومد ازش بيا بيرون. و گفت "چنان به کرده دست و تدبيرهاي خود دل مبند؛ و به ياد بسپار که اميد راستين نولدور در غرب نهفته است، و از دريا فراز خواهد آمد." اما انگار داشت يس به گوش ... ميخوند. بعد تور اومد و گفت "شاه شهر پر صلابتي را که بنا نهاده بود وانهد و در مسير سيريون به سوي دريا راهي شود." و بعد "اما تورگون مغرور شده بود و گوندولين، زيبا به سان ياد و خاطره تيريون الفي، و او هنوز به نيروي مقاومت پنهان و نفوذناپذيرش اطمينان داشت، ولو اينکه والا با او از در مخالفت بر آيد؛ و پس از نيرنايت آرنويدياد مردم آن شهر نه خوش ميداشتند که بار ديگر شريک غم و اندوه الفها و آدميان شوند و نه بازگشت از ميان دهشت و خطر را به غرب مي پسنديدند"

اين اوج حماقت يک شاهه که همچين نشانه هايي رو قبول نکرد(مقايسه شود با لقب فرزانه!) و اوج بزدلي مردم يک شهر که حتي براي رفتن به جنوب و دريا و رهايي هميشگي از رنج حاضر نبودن دو زار سختي بکشن و مبادا دو تا اورک بهشون حمله کنه. در همون زمان نيه نور و مورون تک و تنها از هيلتوم به دوريات رفتن(صاف از جلوي چشم دشمن) اما اينا با اين همه آدم(ببخشيد الف) ميترسيدن برن طرف جنوب که هيچ خطري نيست.

مردک خجالت نميکشه هورين به خاطر اين بزدل افتاد تو دست مورگوت حالا که آزاد شده نميذاره بياد تو گوندولين!(آخه نامردي هم حدي داره)

در مورد پسران فئانور هم که حرف نزديد که اوضاعشون خيلي بي ريخته. همين يه عبارت از سيلماريليون براشون کافيه:

"اما مورگوت بي پروا از پسران کهتر فئانور، و سوگندشان که هيچ گاه آسيبي به او نزده و هميشه بزرگترين ياري ها را به او رسانده بودند، پيروزي خويش را کامل انگاشت؛ و در افکار پليدش آنان را ريشخند کرد"

خداييش شما چه شجاعت و فرزانگي از تورگون ديديد؟ اگه فرزانه و شجاعشون اينه واي به حال بقيه!

تورين هم که نماد شجاعت و تهور بود! در باب شجاعت تورين همين بس که يک تنه گلائروگ رو کشت و تالکين اون رو براي کشتن ملکور انتخاب کرد نه يک الف رو.

الفهاي نارگوتروند رو که ديگه نگو موقعي که فينرود عزيز گفت چند نفر با من بيان که بريم کمک برن همه رفتن پيش کله گورم و کوروفين که ما نميخوايم بجنگيم. دريغ از يه جو غيرت و مردانگي، شاهشون رو ول کردن به امون خدا.(مقايسه کنيد با هور و هورين که خودشونو فداي تورگون کردن). اورودرت هم که مال اين حرفا نبود. گيل گالاد و گيردان هم که مشغول ماهيگيري بودن.

الفهاي اوسيرياند هم که اصلا جنگ و اين چيزا با روحياتشون سازگار نبود. و ممکن بود بيرون جنگل پوستشون خراب بشه.

از بين تمام شاهان نولدور فينگولفين و فينگون و فينرود و فئانور شجاعت داشتن و بس. که تازه حماقت فئانور به شجاعتش مي چربيد.

دليل براي رد کردن صحبتهام داريد؟

منتظرم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

به برادر 2ت :

اوه .. اگه گوندولین سقوط کرد واسه این بود که هورین بیچاره عین در راه مانده ها میاد پشت دیوار ها و شروع میکنه به عز و چز و التماس ، و گوندولین مخفی رو لو میده ....

ذکر علت سقوط نارگوتروند هم که تکرار مکرراته!

سقوط دوریات هم به خاطر اون کوتوله های نامرده که نمک خوردن و نمک دون ( الوه ) رو شکستن!

فیانور میخواست بجنگه و مابقی پسراش ، که تا آخر هم جنگیدن .... شوق بقیه الف ها هم مثل آدم های ابتدای جنگ جهانی بود ، که بعد از فهمیدن میزان خشونت از جنگ بدشون اومد ( نه که دل الف ها مثل بلوره ...) .

مارمولک بدون کمک تورین حالا حالا ها دستش به نارگوتروند نمیرسید!

حساب زن داداش ائووین از مابقی انسانها جداست ! اونو قاطی نکن ......

به مهدی جان :

بابا چند نفر به یه نفر؟ شما آدم ها از اولش به روش های غیر انسانی متوسل می شدید ( شکلکام ناقص هستند ، پس بغضم رو تصور کنید).

هر چی میکشیم ما الف ها از این عشقه ، خب مهدی ، این قضیه به صورت غیر مستقیم رو تصمیم ماندوس تاثیر گذاشت ، چون مامانش یه مایار بود یه امتیاز بهش داد.

خب شرط ازدواج اون دوتا هم همین بود ، ربطی به غیرت الوه نداشت ، اون روحش از فرار دخترش بی خبر بود! حلقه ملیان هم به خاطر نامردی دورف ها نابود شد ، الوه خود کشی نکرد که میگی تقصیر اونه !

برن نازنازیتون هم ، خیلی زحمت کشید ، دستشو دراز کرد و تاج مورگوت رو که تو خواب لوتین بود برداشت ، حتی اون کار رو هم نتونست درست انجام بده و صورت مورگوت رو زد خط خطی کرد!

خب در مورد حماقت تورگون حرفی ندارم بزنم و تسلیم اراده تقدیرم ( تقدیر این چنین خواسته بود).

ترسو بودن مردم گوندولین هم دلیل داره ، خب اونها طعم صدها سال زندگی در آرامش رو چشیده بودن ، تو این چند صد سال هم هی تو گوششون میخوندن بیرون اخه و جیزه ه ، هر کی باشه ترس تو دلش خونه میکنه ! ( مقصر تورگونه نه مردم بیچاره).

تورین که با گلائرونگ نجنگید ..... از پشت خنجر زد ! این تمساح پیر عمرشو کرده بود و صدای ارحمانش بلند بود ، مگه نه اینکه مدت ها تو خرابه های نارگوتروند خوابیده بود ؟ نمیتونه نشونه بیماریش باشه !

( قبول دارم اینا جوابی در خور سوالت نیست مهدی! به تازه کاریم ببخش)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ت.ت
اوه .. اگه گوندولین سقوط کرد واسه این بود که هورین بیچاره عین در راه مانده ها میاد پشت دیوار ها و شروع میکنه به عز و چز و التماس ، و گوندولین مخفی رو لو میده ....

من نميدونم شما يا داستانو نخوندي يا خودتو ميزني به نخوندن!:دي! اون جيغ و دادهاي هورين درسته كه يه سرنخايي به مورگوت ميده، ولي عزيز دل برادر مايگلين خودتون بود كه سير تا پياز ماجرا رو گذاشت كف دست مورگوت! {با اينكه من شكلك استفاده نمي كنم ولي شكلك مناسب اينجا +18 خواهد بود! چي بگم بهت آخه آرون جان؟!:دي!}

سقوط دوریات هم به خاطر اون کوتوله های نامرده که نمک خوردن و نمک دون ( الوه ) رو شکستن!

{اينجا منظورم الوه ي داستانه} الوه با اون حماقتش {آوردن سيلماريل ها به دوريات} باعث شد به فنا بره! هر چند حقشم بود مرتيكه ي احمق! و اهانتشم به دورفا يه حماقت محض بود! هيچ دورفي نمي تونه تمسخر رو بپذيره! {من تازگيا بدجوري با نژاد دورف حال مي كنم!}

فیانور میخواست بجنگه و مابقی پسراش ، که تا آخر هم جنگیدن .... شوق بقیه الف ها هم مثل آدم های ابتدای جنگجهانی بود ، که بعد از فهمیدن میزان خشونت از جنگ بدشون اومد ( نه که دل الف ها مثل بلوره ...) .

بازم از اون حرفا زديا، اگه بقيه قصد جنگ نداشتن پس مرض داشتن بيان بلرياند؟ همه شون ميخواستن بجنگن... سفسطه نكن برادر من، اينجوري من احساس ميكنم فقط دنبال جواب دادني تا بحث منطقي!

مارمولک بدون کمک تورین حالا حالا ها دستش به نارگوتروند نمیرسید!

خودتم ميگي حالا حالا ها، ولي بالاخره اين مارمولك ما ميومد و يه حال اساسي به همشون ميداد! {تورين يه جورايي راحتشون كرد از اين زندگي مزخرف!} و اين مارمولك بود كه محاصره ي چند صد ساله ي الف هاي نازنين رو در هم شكست و اون موقع توريني در كار نبود كه بگيم كمكش كرده!

حساب زن داداش ائووین از مابقی انسانها جداست ! اونو قاطی نکن ......

تا اونجايي كه من اطلاع دارم، ايشون از انسان ها بودن و حسابشونم جدا نيست! مقايسه رو حال كردي ولي؟:دييي!!!

تورین که با گلائرونگ نجنگید ..... از پشت خنجر زد ! این تمساح پیر عمرشو کرده بود و صدای ارحمانش بلند بود ، مگه نه اینکه مدت ها تو خرابه های نارگوتروند خوابیده بود ؟ نمیتونه نشونه بیماریش باشه !

اينجاش با اينكه به من ربطي نداره و خطاب به مهديه، ولي در عين حال به من ربط داره!:پي!

گلائرونگ در اصل يك اسپريت بود، و عمرش محدود نبود كه بگيم داشت ميمرد! از علايق اژدهايان بود كه روي گنجينه هايي كه غنيمت گرفته بودن به مدت طولاني ميخوابيدن! {نمونش اسماگ زرين!}

به هر حال، آرون جان، بهتره واقع بين باشيم... من نميگم همه ي الف ها ترسو بودن، قهرمانان الف بعضي وقتا كارايي ميكردن كه نظير نداشت، ولي صحبت ما روي يه تعداد محدود الف نيست... ما داريم روي نژاد الف بحث مي كنيم، شواهد و قراين از دوران نخست تا دوران سوم حاكي بر اينه كه الف ها دل و جرات آنچناني نداشتن! حالا دليلش هر چي ميخواد باشه...

بعدشم شما اگه درست يادم باشه گفتي روانشناسي ميخوني، و داري روان شناسانه ميري رو اعصاب ما! ما كه اين درسارو نخونديم پس حق داريم چند نفره حمله كنيم بهت!:دي!

ارودت داريم...

ت.ت

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
!Beren

حالا باز خوبه برن جیگرشو داشت بره از رو تاجی که رو سر ملکوره سیلماریلو برداره ولی شما الف ها که جرات نداشتین تنهایی به طرف انگباند نگاه کنید چه برسه به این که برید اون جا. ;))

آره برن از لوتین کمک گرفت ولی خودش که نخواست ولی جراتشو داشت که دست به کارای خطرناک بزنه و در ضمن همانطور که دیگران گفتند لوتین نصفش مایا بود حالا ببینید ارزش یه انسان چقدره که پادشاه الف ها یا یک نصف مایار حاضرن جونشونم به خاطرش بدن. ;))

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

اگه واقعیت رو بگم ، اصلا یاد اون مايگلين نبودم ، اگه بهتون بگم چقدر از این موجود متنفرم ، باورتون نمیشه ، تنها الفیه که تو تمام عمرم..... نه از اون یارو الفه که مامان تورین رو مسخره کرد و تورین زد تو دهنش + اون دوتا پسر فئانور که با برن و لوتین مشکل داشتن ، هم بدم میاد ( باورم نمیشه اینها الف هستن ، بهتره بگیم ننگن) . با وجود مایگلین و نافرمانی تورگون از فرمان والا ، من از حوزه سقوط گوندولین انصراف میدم و اهمال نژادم رو مقصر اصلی سقوط شهر اعلام میکنم.

در مورد الوه ، نمیتونم چیزی بگم ، چون نمیدونم واقعا چرا دنبال سیلماریل ها بوده ! و میپذیرم که نباید به دورف ها اونجوری توهین میکرد ( البته واسه خاطر خودش ، وگرنه اون موجودات لیاقتی بیش از این داشتن ;)) ).

حرفم سفسطه نبود ، مصداق این جمله مشهور بود : جلوی ضرر رو هر وقت بگیری منفعته . الف ها باید تا اون زمان فهمیده باشن که تصمیمشون واسه جنگ با مورگوت اشتباه بزرگی بوده ، پس چاره ای به جز گوشه نشینی واسه زنده موندن نداشتن ، ( اعتراف میکنم که اجدادمون لقمه بزرگی واسه خودشون انتخاب کرده بودن ، میدونید که جمله اصلی چیه ؟!)

اینو نمیتونم قبول کنم که بهترین کار واسه نارگوتروند ، زودتر نابودکردنش بوده ، کار تورین اینجا اشتباه بود ، چون زندگی ، حتی برای یه لحظه ، ارزش حفظ کردنش رو داره.

در شجاعت بانوی روهان هیچ شکی وجود نداره ، منم نمیتونم خودمو با ایشون مقایسه کنم ( ولی کیف کردی اله سار چه جوری واسه خاطر من سنگ رو یخش کرد ;)) ).

در نهایت باید اعلام کنم که بیش از این توان مقاومت در مقابل فوج عظیم الف زدگی رو ندارم و میدان رو به نفع رقیب ترک میکنم . باشد که روزی فرا رسد تا زیر پرچم بزرگان الف دوست و در نبردی برابر ، به میدان باز گردم .

الوداع!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
torambar

فکر نکنم بزرگان الفی پیدا بشه یا اگه هم پیدا شد پرچمی نیست که شما زیرش بیای ;))

من اصلا فکر نمی کنم که حمله به مورگوت لقمه ی گنده تر از دهن بوده همون طوری که در داگور آگلارب الف ها تونستن آنگباند رو محاصره کنند ولی اگه یکم درایت داشتند و با هم متحد میشدند میتونستند دوباره این کارو تکرار کنند

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ت.ت

خب مهدي جان و بقيه هم رزمان، ديگه بهتره شمشير هارو پايين بياريم...

بحث قشنگي شد... از رفيق آرون بخاطر ايستادگي تا آخرين نفس تشكر مي كنم {اينو ميتونيم يكي از كارهاي شجاعانه ي الف ها محسوب كنيم!:دي!}

در مورد اون لقمه ي بزرگتر از دهنم بايد بگم كه در ابتداي كار اينجوري نبود، اگه فئانور همون اول جو گير نشده بود و خودشو به كشتن نداده بود، به نظر من الف ها از پس مورگوت بر مي اومدن، فئانور واقعن رهبر مقتدري بود، همين بس كه مخ اون همه الفو با يه سوگند ميزنه!

اون جمله رو من روي شوخي گفتم رفيق! تورين قصدش زودتر نابود كردن نارگوتروند نبود، بنده خدا فكر كرد داره كمك مي كنه، هر چند الفا اون اواخرم همچين بدشون نيومده بود از جنگ تن به تن...

حالا آرون جان، شما ميتوني براي انتقام يه تاپيك بزني و نژاد آدميزادو بكوبي:دي!

بازم ممنون...

ت.ت

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

حدا رو شكر اين بحث تموم شد!!!

الان آدما بردن

؟

الفا ترسو شدن ديگه ها؟

ميدوني يه خصوصيت خوب الفها چيه؟:علاوه بر اينكه جنگ نميكنن،خيلي هم علاقه اي به شركت تو بحث هاي اينچنيني ندارن ;))

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

باشه ما هم این بحث رو کش نمیدیم (هر چند سخنان تولکاس آدمو تحریک میکنه!). باشد که صلح بر آردا حکمفرما باشد.

فکر میکنم این دفعه سومه که این بحث خاتمه پیدا میکنه! ولی احتمالا باز هم در آینده باز بشه.

تولکاس جان معلومه که آدما بردن. وقتی تیم ترک زمین میکنه بازی 3-0 به نفع حریف تموم میشه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

اهه اهه !

من که از آردا نرفتم بیرون اینجوری خوشحالی می کنید و پشت سر الفها بد میگید ، پشت همین تاپیک نشستم و دارم آش براتون درست میکنم با این هوااا کلسترول.

شرایط به شدت نابرابر بود ، و این عقب نشینی بود نه شکست ! من میتونستم با یه سلسله عملیات چریکی سفسطه گرایانه مدت ها جنگ رو ادامه بدم ، ولی دلم نمیخواست به جنایت مغالطه آلوده بشم . البته بدن هیچ ترسی هم میگم که منابع اطلاعاتیم هم تموم شده بود .

تولکاس جان زود قضاوت نکن ، نتیجه گیری که صورت نگرفته ، درسته بحث فعلا و تا زمان نا مشخصی به تعلیق در اومده ، ولی این آرامش قبل از طوفانه !

هین جا هم اعلام میکنم ، آماده پذیرش اعضا برای تشکیل اتحادیه دفاع از حقوق الفها هستم .

منتظرم پیغام خصوصیتان هستم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه
مثل اينکه بايد همچنان دوشادوش برادر تورامبار بجنگيم و نيز خرسنديم که برن را در کنار خود مي بينيم.

من کدوم طرفی ام ;))

- راه پنهاني گوندولين به دستور ايدريل ساخته شده نه الوينگ! الوينگ پاشم تو گوندولين نذاشته بود.

اشتباه یاد آوری ;)

فقط یادم میاد مونث بود

ساعت 2 شب که چیزی مثل اسم کوچیک یادم نمیاد ;)) ;)) :D

حالا بريم سر اصل مطلب.(پيشاپيش از الوه به خاطر سخناني که در ادامه ميگم پوزش مي طلبم! منظورم تينگوله نه شما)

مهم نیست

نفراموش

من خودم موافق ترسویی الف هام :x

نبرد با تولکاس و.. یادت هست

اوه .. اگه گوندولین سقوط کرد واسه این بود که هورین بیچاره عین در راه مانده ها میاد پشت دیوار ها و شروع میکنه به عز و چز و التماس ، و گوندولین مخفی رو لو میده ....

کسی که جومتو نجات میده نباید این همه بهش شک کنی

بهتره بری خودتو بکشی تا دوستاتو اینجوری رها کنی

سقوط دوریات هم به خاطر اون کوتوله های نامرده که نمک خوردن و نمک دون ( الوه ) رو شکستن!

از قدیم هم گفتم

همش زیر سر واردا هست که درختارو درست کرد که فئانور رفت سیلماریل رو با نورش آکند و....

چون مامانش یه مایار بود یه امتیاز بهش داد.

اگه بخوایم ربط بدیم که مقام خود الف ها و انسان ها از ملیان هم بیشتره چون فرزندان ارو اند

و والار درواقع به خاطر فرزندان ارو اومدن اینجا و همه چی رو نابود کردن :D :x :-? ;))

الوه خود کشی نکرد که میگی تقصیر اونه !

اول دورتو ببین چه خبره بعد سخنای مغرورانه بزن

توی امضام میبینی ؟؟

جوری که الوه حرف زد دورف هارو ترکوند از خشم

یکی نبود بگه آخه تو که یکی مثل هورین یا تورین نیستی که جنگجوی قدرتمندی باشی

بدون سلاح میری بین یه مشت دورف زره پوش و تا دندون مسلح ؟؟

اونم بدون پشتیبانی ؟؟

تورین که با گلائرونگ نجنگید ..... از پشت خنجر زد

میگیرم با دم گلائرونگ خفت می کنما :- :- ( شوخیدم )

قبلا هم توریت ورامبار جواب اینو داده بودا

این تمساح پیر عمرشو کرده بود و صدای ارحمانش بلند بود ، مگه نه اینکه مدت ها تو خرابه های نارگوتروند خوابیده بود ؟ نمیتونه نشونه بیماریش باشه !

بدبخت این گلائرونگ رو که تو گذاشتی تو گور!!!

اژدهایان که به این زودی نمیمیرن

هر چی بگذره قوی تر میشن

اسماگ رو یادت نمیاد ؟؟

{من تازگيا بدجوري با نژاد دورف حال مي كنم!}

فقط قوانینشون خیلی مسخرس

مثلا اگه یک چیزی رو به تو هدیه کردن

تو بمیری و اون به وارثش برسه

تورو می کشن که اون هدیه ای رو که به اون شخص مرده دادن پس بگیرن ;) :-

حالا باز خوبه برن جیگرشو داشت بره از رو تاجی که رو سر ملکوره سیلماریلو برداره ولی شما الف ها که جرات نداشتین تنهایی به طرف انگباند نگاه کنید چه برسه به این که برید اون جا. ;))

همه ی الف ها که نه

چندتا شجاعش بود

یادتون نره فین گولفین رو

البته به تعداد انگشت شمار از این جور الف ها کشف میشد

که جزو جامعه ی آماری به حساب نمیاد ;))

اگه واقعیت رو بگم ، اصلا یاد اون مايگلين نبودم ، اگه بهتون بگم چقدر از این موجود متنفرم ، باورتون نمیشه ، تنها الفیه که تو تمام عمرم..... نه از اون یارو الفه که مامان تورین رو مسخره کرد و تورین زد تو دهنش + اون دوتا پسر فئانور که با برن و لوتین مشکل داشتن ، هم بدم میاد ( باورم نمیشه اینها الف هستن ، بهتره بگیم ننگن) . با وجود مایگلین و نافرمانی تورگون از فرمان والا ، من از حوزه سقوط گوندولین انصراف میدم و اهمال نژادم رو مقصر اصلی سقوط شهر اعلام میکنم.

خیلی بیشتر باید بهش گیر بدی

البته خیلی هم نه

همش تقصیر خودش نبود

زیادی دلش هوس کرده بود ( دختر تورگون رو میگم ) و نسبت به تور حسودی میکرد

نفرین باباشم که باهاش بود

گند زد به همه چیز

ميدوني يه خصوصيت خوب الفها چيه؟:علاوه بر اينكه جنگ نميكنن،خيلي هم علاقه اي به شركت تو بحث هاي اينچنيني ندارن :-

فقط به گفتهی کتاب با این جور کاراشون شهامت الف های کهن رو از دست دادن

;)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo
باشه ما هم این بحث رو کش نمیدیم (هر چند سخنان تولکاس آدمو تحریک میکنه!). باشد که صلح بر آردا حکمفرما باشد.

فکر میکنم این دفعه سومه که این بحث خاتمه پیدا میکنه! ولی احتمالا باز هم در آینده باز بشه.

تولکاس جان معلومه که آدما بردن. وقتی تیم ترک زمین میکنه بازی 3-0 به نفع حریف تموم میشه!

اصولا الف ها و البته والار و عقلا!!!! اين باخت رو به بردش ترجيح ميدن!

والار خيلي قشنك بعد نابودي چراغها رفتن والينور!!

هر جنگي رو نبايد شروع كرد ;))

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
elros

درسته الف ها ترسون (البته چند تایی شجاع هم دارن) ولی ناراحت نباشن چون والار از همه ترسوترن. :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

خوبه خوبه! ....گويا بايد با خنده به سراغت بيام الروس :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

تيكه ات واقعا جالب بود جناب تولكاس. منو خندوند. :D

تا من اومدم شما رفتين. :D

تازه تونستم سري به اين تاپيك بزنم مي بينم همه مي خواين برن. ~x(

لا اقل اومدم بذارين نظرم رو بگم.

كي گفته الفا ترسواند. :D

فرق محتاط بودن با ترسو بودن را نمي دانيد :-

محتاط بودن يعني منتظر يك فرصت بهتر بودن اما ترسو بودن يعني بريدن در مقابل دشمن.

اقدامي انجام ندادن و در سورخ موشي قايم شدن. كدام فرمانرواي الف اين جوري بود.

اصلا از اين حرف هخا خوشم نيومد.اصلا خود تالكين جواب شما رو داده.

«سرورم،ما آدمياني فاني بيش نيستيم. و با الدار متفاوتيم. آنان اي بسا كه بتوانند سال هاي دراز به انتظار نبرد دشمنان در روزي مناسب بمانند؛ اما عمر ما كوتاه است و ...»

گفتگوي هورين و تورگون. صفحه 34. فرزندان هورين.

پس الف ها محتاط بودند نه ترسو.

من وقت نكردم تاپيك رو كامل بخونم فقط جواب تاپيك و تري دي مهدي عزيز رو ميدم.

روز مناسب يعني نيرنايت آرنويدياد. يعني داگور براگولاخ. يعني داگور آگلارب.يعني داگور-نوئين-گيلياث. يعني داگورلد .يعني آخرين اتحاد. يعني جنگ خشم. يعني نولدور. يعني شجاعت فين گولفين. يعني سقوط تورگون. يعني سياست تين گول. يعني ...

اين سياست تين گول بود.

او سيندار بود و در نبرد نولدور با مورگوت نمي خواست دخالت كند. اما به اندازه اي كه از مورگوت زخم خورد به جنگ با او رفت.

نه خودش.

سربازانش آن هم در خفا...

اين تدبير مليان بود و سياست تين گول.

گرچه شجاعت آدميان در مواقعي بسيار بيشتر از الف هاست چون بندي دنيا نيستند.

ديگه چي. مثال ديگه اي داري تري دي جان.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
torambar
محتاط بودن يعني منتظر يك فرصت بهتر بودن اما ترسو بودن يعني بريدن در مقابل دشمن.

دقیقا این حرف شما درسته تور عزیز و به همین دلیله که من میگم الف ها ترسو اند!

اين سياست تين گول بود.

او سيندار بود و در نبرد نولدور با مورگوت نمي خواست دخالت كند. اما به اندازه اي كه از مورگوت زخم خورد به جنگ با او رفت.

نه خودش.

این سیاست تین گول به هیچ وجه درست نبود و هیچ نتیجه ای نداد

تنها وقتی که تین گول جنگید در اولین نبرد ملکور در بلریاند بود که تین گول فقط از خودش دفاع کرد

روز مناسب يعني سقوط تورگون

فکر نکنم این روز مناسبی برای نشون دادن شجاعت الف ها باشه

تو این روز بیشتر آبروی الف ها رفت :D

منظورم اینه که تورگون اینقدر تو سوراخش قایم شد تا ملکور اومد سراغش

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه
كي گفته الفا ترسواند. :-

فرق محتاط بودن با ترسو بودن را نمي دانيد :D

محتاط بودن يعني منتظر يك فرصت بهتر بودن اما ترسو بودن يعني بريدن در مقابل دشمن.

اقدامي انجام ندادن و در سورخ موشي قايم شدن. كدام فرمانرواي الف اين جوري بود.

بیا دوباره این تاپیکو از اول بنویس :دی

اول کل تاپیکو بخون

میبنی کلی از جواباتو

کدومشون قایم شدن؟؟

اون تورگون که موند و درشو بست و به حرف اولمو گوش نکرد تا له شد

محتاط اگه اینه که منتظر یک فرصتی باشه که هیچ وقت نمیاد با ترسو بودن هیچ فرقی نداره

ماندوس گفته که فئانور که بزرگ ترین فرزندان ارو هست توان چیرگی بر هیچ کدام از قدرت هارو نیست

چه برسه به ملکور، قدرتمند ترین والار

اين سياست تين گول بود.

او سيندار بود و در نبرد نولدور با مورگوت نمي خواست دخالت كند. اما به اندازه اي كه از مورگوت زخم خورد به جنگ با او رفت.

نه خودش.

سربازانش آن هم در خفا...

اين تدبير مليان بود و سياست تين گول.

بدبختانه تین گول حتی از خودش دفاعم نمی کرد

اگه حلقه ی ملیان نبود که هیچی از تین گول نمیموند ~x(

نيرنايت آرنويدياد

هوم؟؟

کجاش افتخار داشت ؟؟

چی از الف ها باقی موند ؟

داگور براگولاخ.

هر الف بود که سوختن :D

يعني داگور آگلارب

همون طور که گفته شد مورگوت داشت می سنجید نیروهای مخالفشو

داگور-نوئين-گيلياث

فئانور تکه تکه شد

چیز پرافتخاری بود ؟؟

آخرين اتحاد

اگه انسان ها نبودن الف ها هیچی ازشون باقی نمی موند

يعني داگورلد

این مال انسان ها بود بیشترش

يعني جنگ خشم

ائارندیل نبود که جنگ خشمی هم نبود

که بازم نیمی مدیون انسان هایین

يعني شجاعت فين گولفين

هماقت

درسته کار بسیار شجاعانه ای کرد

جون خیلی هارو نجات داد

اما میدونست آخرش میمیره

یک خودکشی بود

يعني سقوط تورگون.

الف خیانت پیش مایگلین رو فراموش کردی ؟؟

به حرف اولمو گوش نکرد رو فراموش کردی ؟؟

هورین رو کلی گذشت نذاشت بیاد داخل رو فراموش کردی ؟؟

ترسویی هاشو فراموش کردی ؟؟

قایم شدناشو چی ؟؟

سياست تين گول

عجب سیاستی داشتم من :D

زدم خودمو به نفرین ماندوس دچار کردم

کل خاندان فئانور رو با خودم دشمن کردم

آخرش خودمو توی زیر زمین به کشتن دادم :D :D :D

کجای این کار سیاست داشت

این که دادم ملیان بیاد دورم دیوار بکشه ؟؟

ديگه چي. مثال ديگه اي داري تري دي جان.

چیزی هم بود

بالا :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

الوه و تورامبار به طور کامل جواب دادن.

تور جان اول کل تاپیک رو بخون بعد اگه قانع نشدی بیا. ما قبلا جواب تمام اینا رو دادیم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
!Beren

حالا از ترسو بودنو حماقتشون که بگذریم اقلا یکه ذره غیرت نداشتن.

من یکم گیج شدم تور از الف ها طرفداری میکنه الوه از انسان ها حتی علیه خودشم حرف میزنه به حق چیزای نخونده! :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...