رفتن به مطلب
پرنسس ایووین

سوالات ارباب حلقه ها

Recommended Posts

فنگورن

گندالف عزیز این سوالات از اونجا سرچشمه میگیره که فیلم سند گفته های شما است . فیلم به هیچ عنوان به عنوان منبع و سند دنیای تالکین شناخته نمیشه چون تحریفات و تغییرات زیادی داره ، ملاک کتاب های تالکینه . پاسخ سوال :

1 - این قسمت فیلم با کتاب همخوانی نداره ، سائرون اون سه حلقه الفی رو نساخته ، قبلا هم گفتم ، کله بریمور سه حلقه رو ساخت و اون مالک اونها بود تا زمانی که حلقه ها به دست گالادریل ، الروند و گیردان و از طریق گیردان به گندالف رسید .

2 - بازم میگم که فیلم منبع خوب و قابل اتکایی نیست ، اول ببین این جملات تو کتاب هست یا نه ! .

همچنین الف ها کسانی هستند که در والینور و تالارهای ماندوس ماندگار هستند نه انسانها ، انسانها تنها برای مدت کوتاهی تو تالار های ماندوس اقامت دارن و پس از اون به جایی که شناخته شده نیست ، میرن .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

1 - این قسمت فیلم با کتاب همخوانی نداره ، سائرون اون سه حلقه الفی رو نساخته ، قبلا هم گفتم ، کله بریمور سه حلقه رو ساخت و اون مالک اونها بود تا زمانی که حلقه ها به دست گالادریل ، الروند و گیردان و از طریق گیردان به گندالف رسید .

اون شعر توی كتاب هم هست. توی شعر می‌گه كه سه حلقه به سه پادشاه الف رسيد. منظور چه كسانی بوده؟ گيردان و الروند و گالادريل؟ اگه اون‌جوری باشه، پس همه‌چی درسته.

2 - بازم میگم که فیلم منبع خوب و قابل اتکایی نیست ، اول ببین این جملات تو کتاب هست یا نه ! .

همچنین الف ها کسانی هستند که در والینور و تالارهای ماندوس ماندگار هستند نه انسانها ، انسانها تنها برای مدت کوتاهی تو تالار های ماندوس اقامت دارن و پس از اون به جایی که شناخته شده نیست ، میرن .

مگه الف‌ها به آردا برنمی‌گردن؟ ممنون اگه توضيحات كامل و جامع‌تری دراين مورد بدی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الدا

اون شعر توی كتاب هم هست. توی شعر می‌گه كه سه حلقه به سه پادشاه الف رسيد. منظور چه كسانی بوده؟ گيردان و الروند و گالادريل؟ اگه اون‌جوری باشه، پس همه‌چی درسته.

با اجازه ی آرون جان، در مورد سوال اولت گندالف خان باید بگم که سه حلقه ی الفی(نینیا، ویلیا و ناریا) به ترتیب به گالادریل، گیل گالاد و گیردان رسید که بعدا ها گیل گالاد حلقه اش رو به الروند و گیردان حلقه اش رو به اولورین داد و در بین این حلفه ها، "ویلیا" از بقیه قوی تر بود.

مگه الف‌ها به آردا برنمی‌گردن؟ ممنون اگه توضيحات كامل و جامع‌تری دراين مورد بدی.

گندالف جان سرنوشت الف ها این جوری هستش که وقتی میمیرن، روحشون کالبدشون رو ترک میکنه و به تالار های ماندوس میره و در اونجا به انتظار میشینن و بعدش(بنا به اعمالشون یا تا روز بازپسین در تالار های ماندوس منتظر میمونن و یا دوباره به کالبدشون برمیگردن و میان پیش بقیه) ولی سرنوشت انسان ها فرق میکنه، به طوری که وقتی اونا میمیرن اول برای مدتی در تالارهای ماندوس میمونن ولی بعدش اونجا رو ترک میکنن و به جای ناشناخته ای میرن که برای والار معلوم نیست و فقط ارو میدونه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

سلام دوستان.امروز توی یکی از وبلاگ های طرفداران فانتزی بودم که به مطلبی برخوردم که سخت ذهن منو به خودش مشغول کرد.قضیه از این قرار بود که توی یک تاپیک راجع به لوتر و هری پاتر دو نفر از کاربرا با همدیگه بحثشون شده بود و کاربری که طرفدار هری پاتر بود سوالی رو پرسید که دونستن جوابش برای من جالب بود.این هم از سوال:

یک شخصیت ضعیف {فرودو} بدون کوچکترین قدرتی در شمشیرزنی و جادو از هزاران هزار نفر از نیروهای دشمن و هزاران خطر بالقوه بگذره و تمام تعقیب کنندگانش رو هم ناکام بذاره و در آخر ماموریتشو در غیر ممکن ترین حالت با موفقیت به اتمام برسونه اصلا عجیب نیست ... ولی اگر هری پاتر دوبار از دست ولدمورت فرار کنه خیلی عجیبه! یعنی این سائورون قدرتمند شما به عقلش نرسید حالا که داره کل موردور رو برای مبارزه بسیج میکنه در حالی که تعدادشون ده ها برابر نیروی دشمنه ... فقط دو نفر رو برای مراقبت از دروازه ورود به آتشفشان در داخل موردور نگه داره؟ کدوم جنگی رو دیدید که حاکمی برای جنگیدن صددرصد نیروهاشو برای جنگ اعزام کنه و حتی 0.0000001 از نیروهاشو برای نگهبانی باقی نذاره؟

سوال بعدی:

حتی برای من عجیبه که چرا به مخ سائورون با اون همه مشاور و عمله و اکره یک درصد هم قد نداده که ممکنه دوستان قصد نابودی حلقه رو داشته باشند ...

مطلب بعدی:

همچنین ... اون لونه عنکبوته هم به طرز احمقانه ای بی محافظ بود ... و اصلا استدلال قوی ای نبود که خود عنکبوته هر مزاحمی رو که از راه میرسه شکار میکنه و پس احتیاج به نگهبان دیگه ای نداره ... اونجوری که سام وایز باهاش مبارزه کرد که اگر چندتا مرد آزموده بودن شکارش میکردن برای شب کباب میکردن میخوردنش و در مجموع برخلاف ادعای کتاب به نظر من گذرگاه بسیار خوبی هم برای عبور بود ... کلا این قسمت کتاب طوری نوشته شده بود که ورود دوستان رو به داخل موردور و پایان موفقیت آمیز داستان هموار کنه.

ممنون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

به فامیل دور :

جواب سوال 3 : اتفاقا دورف ها در جنگ حلقه شرکت داشتند ، همزمان با نبرد حلقه ، ارتش سائرون به دیل و تنها کوه حمله میکنه و شاه براند و شاه داین پا آهین و خیلی از دورفهای دیگه کشته میشن و به اره بور پناه میبرن و تا سقوط سائرون تو محاصره میمونن .

توی ضمیمه داستان اومده ؟ چون من توی کتاب چیزی ندیدم

یعنی این سائورون قدرتمند شما به عقلش نرسید حالا که داره کل موردور رو برای مبارزه بسیج میکنه در حالی که تعدادشون ده ها برابر نیروی دشمنه ... فقط دو نفر رو برای مراقبت از دروازه ورود به آتشفشان در داخل موردور نگه داره؟ کدوم جنگی رو دیدید که حاکمی برای جنگیدن صددرصد نیروهاشو برای جنگ اعزام کنه و حتی 0.0000001 از نیروهاشو برای نگهبانی باقی نذاره؟

این سوال من رو هم توی صفحه های قبلی پرسیدم ولی قانع نشدم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

رضایی عزیز اجازه بده با شما و اون دوستان با دلایل موجه مخالفت کنم . در زمان جنگ حلقه هزاران سال از گم شدن حلقه میگذشت ، در سال هایی که موردور قابل دسترس و تحت سلطه گوندور بود بیشترین احتمال برای نابودی حلقه میرفت اما اینطور نشد ! چرا ؟! چون مهر حلقه یگانه به دل صاحبانش میشست و نمیتونستن نابودش کنن ، درست مثل ایزیلدور . همچنین سائرون یقین داشت که اگه حلقه توسط کسی پیدا بشه حلقه اون رو طوری وسوسه میکنه که خودش رو برملا کنه ، فکر نمیکنم سائرون از ویژگی عجیب هابیت ها ، یعنی مقاومت بالاشون در مقابل حلقه مطلع بوده باشه . فرودو برخلاف هری با ابر اهریمن داستان نجنگید ! فرودو فقط حلقه رو داخل جایی که باید می انداخت رها کرد ( همین کار رو هم با دخالت گالوم انجام داد وگرنه ...) ، فرودو به طور مشخص وارد جنگ نشد و کوچیکی و کم قدرت بودنش تو مخفی موندنش خیلی کمکش کرد .

به اون شخص بگید ولدمورتی که به خاطر بی توجهی به ترتیب و پشت سر هم 7 جانپیچش رو از دست میده ، درحالی که از ساختشون بیش از چند ده سال نمیگذره تعجب آور تره ، یا غفلت سائرون از یگانه راه نابود کردن حلقه ای که هزاران سال مفقود بوده و برخلاف جان پیچ ها توانایی عجیبی در اغفال کردن دیگران (دفاع از خود )داره ؟!

علنا گفته شده که قدرتمند ترین افراد تاریخ از برن گرفته تا تورین تورامبار نمیتونستن با ضربه شمشیر تن شلوب رو پاره کنن ، سرکار علیه کم کسی واسه خودش نبود . همچنین راه عبور از کیریت آنگول به قدری دشوار بوده که هرگز گروه بزرگی از دشمن نمیتونستن بدون جلب توجه از اون عبور کنن ! از پله کان بی انتها گرفته تا خود برج کیریت آنگول که از ورودی موردور محافظت میکرد ، وجود شلوب و ... همه و همه مانع از ورود دشمن به موردور میشدند .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

گالوم یک هابیت بود نه الف... از تیره استورها

سلام دوست عزیزم فکر کنم اون گالوم(اسمیگل )بود که یه هابیت از رده استورها بود گندالف یه مایا بود.موفق باشید

بچه ها ، تو این مدتی که تونستم از شما و کتابخونه آردا یه سری اطلاعات جور کردم و به یه سوال باحال رسیدم !!

اطلاعات مسئله :

گندالف یه مایاره / سائرون یه مایاره / بالروگ در / ویچ کینگ خادم سائرونه/ ویچ کینگ دوبار گندالف رو شکست داده

مسئله :

گندالف در نبرد با بالروگ پیروز میشه => بنابر این از او قویتره

بالروگ همسطح سائرون بوده => بنابر این گندالف از او هم قویتره

ویچ کینگ ( خادم سائرون به راحتی گندالف رو شکست میده (( هم در میناس تریت و هم در ودرتاپ))=> پس ویچ کینگ از گاندلف هم قویتره

نتیجه کلی : ویچ کینگ از ارباب خودش سائرون هم قویتره

اطلاعات جدید ========> آراگورن ویچ کینگ و 4 نزگول دیگر رو در ودرتاپ فراری میده

نتیجه جدید => آراگورن از ویچ کینگ هم قویتره

رده بندی قدرت.

آراگورن

^

ویچ کینگ

^

گندالف

^

سائرون/بالروگ

نظرتون در مورد این طبقه بندی قدرت چیه؟ دوست دارید تمام شخصیت ها رو با کمک هم اینجوری طبقه بندی کنیم ؟

سلام دوست عزیزم.راستش شازده جادوپیشه و سائورون باهم دعوا که نکردند که زورشون نسبت به هم مشخص شه.ولی مشخصه که ویچ کینگ اغوا شد و شاید خودشم نمی دونست اولا .اون شاه سرزمین های سرد شمالی بوده.شاید اگه بخواهیم یه چیزی شبیه این رو یگیم میشه به مولانا و شمس اشاره کرد که مولانا از شمس بالاتر بود ولی جذب صفا و عمق وجودی شمس تبریزی شد.موفق باشید

ناظر : لطفا پست هاتون رو به صورت متوالی وارد نکنید ، برای اضافه کردن مطلب به پست قبلی ( قبل از اینکه به اون جواب داده بشه) از دکمه ویرایش استفاده کنید .

ویرایش شده در توسط arven
غلط املایی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

دوستان یه سوال دیگه:

همونطوری که میدونیم در رشته افسانه ی تالکین تناقض و ضایع بازی تقریبا در حده صفره.ممکنه مواردی پیش بیاد که نتونیم توجیهشون کنیم اما به نظر من همین موارد به پنج مورد هم نمیرسه.گاهی وقتها هم وقتی که مسئله ای توجیه نشد مشکل از خود داستان نیست بلکه به اطلاعات اون فرد از دنیای تالکین برمیگرده.اما دو مورد هستن که من نمیتونم توجیهشون کنم.از شما دوستان میخوام که در این مورد به من اطلاعات بدین.

مورد اول که به نظر من چندان اهمیت زیادی هم نداره برمیگرده به اطلس سرزمین میانه.همونطوری که میدونیم رشته کوههای کوهستان سفید پوشیده از برف بودن اما خانم فونستاد میگن بنابر اینکه این کوهها در عرض جغرافیایی پائینی قرار دارن(در نقاط جنوبی و گرمسیری سرزمین میانه هستن) برای اینکه دائما قللش پوشیده از برف باشه،نیازه که حداقل ارتفاعی 9500 پایی داشته باشن.خب به نظر من این چندان موضوع پراهمیتی نیستش.خب از این مسئله بگذریم.به قول مهدی تالکین زبان شناس بوده نه زمین شناس! اما مسئله ی دوم که فکر منو زیاد به خودش مشغول کرده راجع به سارومان هستش.سارومان با تمام دانش و خردی که داشت نمیدونست که حلقه فقط به سائورون جواب میده و سعی کرد که حلقه رو برای خودش تصاحب کنه.موضوعی که الفها به اون واقف بودن اما سارومان ازش غافل بود.آیا واقعا خرد سارومان در این مورد کم بود و علی رغم دانشی که در زمینه ی ساخت و قدرت حلقه ها داشت این موضوع رو نمیدونست؟اما الفها میدونستن؟این موضوع چگونه توجیه میشه؟

یه سوال دیگه:فرضا اگه سارومان حلقه رو به دست می آورد میخواست که باهاش چیکار بکنه؟یعنی اینکه قدرت حلقه رو برای چه کاری نیاز داشت و این قدرت رو چرا خودش در اختیار نداشت و حتما باید از قدرت حلقه کمک میگرفت و نه مثلا شئ دیگری؟

یه سوال دیگه:اگه سارومان حلقه رو بدست می آورد و ازش استفاده میکرد وارد دنیای سایه ها میشد و نهایتا تسلیم سائورون؟راجع به بانو گالادریل چطور؟سایر افراد قدرتمند سرزمین میانه از جمله تام بامبادیل و گلورفیندل و لرد الروند و گاندالف چطور؟

ممنون

ویرایش شده در توسط رضائی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

در مورد سوال دومت : این عدم توانایی گندالف یا گالادریل در استفاده از حلقه نبود که اونها رو از دست زدن به اون منع میکرد ، بلکه اونها میدونستن با حلقه به تاریکی سقوط میکنن ، هرچند قدرتمند خواهند بود اما همراه آن تاریک و دهشتناک میشدند یه چیزی در حد سائرون. برخلاف این دو سارومان ترسی از تاریکی و سقوط نداشت ، چون قبلا تشنه قدرت شده بود و به تاریکی پیوسته بود . به نظرم استفاده از حلقه بستگی به نیروی استفاده کننده اون داره و هرچه قدر فردی که اون رو به دست میکنه قدرتمند تر باشه ، بهره بیشتری از قدرت حلقه میبره ، دلیل این گفته ام مقایسه حرف های سام و گالادریل هستش ، سام وقتی حلقه رو به دست میکنه در خودش این قدرت رو میبینه که دشت بزرگی رو تبدیل به گلستان و یک باغچه عظیم کنه ، در حالی که وقتی گالادریل در مورد این که اگه صاحب حلقه بشه چه اتفاقی می افته میگه :

(( به جای فرمانروای تاریکی یک ملکه را خواهی نشاند . من تاریک نخواهم بود بلکه زیبا و هولناک خواهم بود ، مثل صبح و شب ، زیبا مثل دریا و خورشید و برف های روی کوهستان ! هولناک مثل توفان و آذرخش ! قوی تر از شالوده زمین ، همه مرا دوست خواهند داشت و در عین حال مایوس خواهند بود )) .

این متن نشون میده که به واقع گالادریل میتونسته از قدرت حلقه به میزان زیادی استفاده کنه .

همچنین گالادریل در جواب فرودو که پرسید (( چرا من نمیتوانم افکار خود و کسانی را که این حلقه ها را به انگشت داشته اند بخوانم یا ببینم ؟ )) ، پاسخ میده : (( آیا گندالف به تو نگفت که حلقه ها قدرت را مطابق حد واندازه هریک از صاحبان آن حلقه ها اعطا میکنند . پیش از آن که بتوانی از قدرت آن استفاده کنی لازم است که خیلی قوی تر بشوی و اراده ات را چنان پرورش بدهی که بر اراده دیگران مسلط شود . ))

این متن هم از دلایلی هستش که نشون میده هرکس به اندازه قدرتش توانایی بهره بری از حلقه و نیروهای اون رو داره .

در قسمت دیگه ای سام به منظور اسرار کردن برای دادن حلقه به بانو میگه : (( کاش شما حلقه او را میگرفتید ، شما میتوانستید اوضاع را روبه راه کنید ، میتوانستید جلوی ریشه کن کردن درختان و آواره شدن استادم را بگیرید ، میتوانستید کاری کنید که بعضی ها تاوان کارهای کثیفشان را بدهند )) و گالادریل در پاسخ میگه : (( میتوانستم ، قضایا معمولا همینطور شروع میشود . اما همینجا خاتمه پیدا نمیکند .))

یاران حلقه - صفحات 716-718

به نظر میرسه قدرت اراده و تسلط بر دیگران و حلقه های دیگه و صاحبان اونها ، قدرت مند ترین وجه حلقه یگانه بوده ، بنابر این سارومان یا هر فرد قدرتمند دیگه ای مثل گالادریل احتمالا از همین ویژگی و قدرت استفاده میکردن .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Gandalf the Grey

با سلام به همه دوستان

یک سوال داشتم که مدت ها فکرم رو مشغول کرده

سام در صحبت های خودش با تد سندی من در فصل دوم کتاب یاران حلقه چنین مطلبی را بیان می کند که پسر عمویش مردان درختی که شبیه نارون هستند و با هر قدم مسافت زیادی رو طی می کنند در اتن مورز دیده است .

این موضوعی اشاره به چه چیزی دارد؟

انت ها؟

یا نکنه این ها همان معشوقه های انت ها یا بهتره بگیم همان انت بانوهایی است که فنگورن در صحبت با مری و پی پین به آنها اشاره کرد؟

ممنون.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Agandaûr

غير از سرزمين Middle Earth چه سرزمين هايي وجود داره كه توي نقشه نيست؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

غير از سرزمين Middle Earth چه سرزمين هايي وجود داره كه توي نقشه نيست؟

اول لازمه كه به تو عضو جديد آردا، خوش‌آمد بگم. خوش اومدی؛ Agandaûr جان.

اما درمورد سؤالت:

ببين؛ توی آثار تالكين، كلاً سه‌تا جهان وجود داره:

1. جايی كه ارو (خدای آثار تالكين) توشه؛

2. "ائا" (مثل كهكشان راه شيری)؛

3. "آردا" (كه مثل زمينه و تالكين، اونو قلمرويی در ائا توصيف می‌كنه).

آردا هم خودش به دو بخش تقسيم می‌شه:

1. "آمان"؛

2. "سرزمين ميانه" (Middle-Earth)

بين اين دوتا هم دريای "بله‌گاير" قرار داره. سرزمين ميانه كه توی فيلم هست و خودتم خوب می‌دونی كجاست و چيه؛ ولی درمورد آمان:

آمان، سرزمينيه در غرب آردا و بله‌گاير؛ و پشت كوهستانی به اسم "پلوری" كه در آمان هست، منطقه‌ای موسوم به "والينور" قرار داره كه شهر "واليمار" و "تالار شورای ماهاناكسار" هم اون‌جان و والار و اغلب مايار (فرشتگان يا قدسی‌ها) هم اون‌جا زندگی می‌كنن. البته اينا تا جاييه كه من توی سيلماريليون خوندم و فكر كنم بعد از اون، يه تغييراتی به وجود مياد و زمين (آردا) از اون موقع به بعده كه گرد می‌شه و... .

البته يادت نره كه در اين مورد هم نقشه پيدا می‌شه:

post-1769-0-70580000-1341512536_thumb.pn

ویرایش شده در توسط گندالف خ.س

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Agandaûr

پس اگر سارون Middle Earth رو تصاحب ميكرد يعني ديگه نميتونست به آمان حمله كنه؟

چون الف هاي جنگل داشتند به غرب ميرفتند...

فرودو و ببيلبو در آخر فيلم با كشتي به كجا سفر كردن؟

ویرایش شده در توسط Agandaûr

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ائارندیل Eärendil

غير از سرزمين Middle Earth چه سرزمين هايي وجود داره كه توي نقشه نيست؟

پس اگر سارون Middle Earth رو تصاحب ميكرد يعني ديگه نميتونست به آمان حمله كنه؟

چون الف هاي جنگل داشتند به شرق ميرفتند...

فرودو و ببيلبو در آخر فيلم با كشتي به كجا سفر كردن؟

سلام دوست عزیز.

برای راهنمایی بیشتربا اطلس و نقشه های آردا بهتره به این پست و فروم سر بزنی.https://arda.ir/forum/index.php?showtopic=1058&st=20

https://arda.ir/forum/index.php?showtopic=1058&view=findpost&p=22229

فرودو و بیلبو در آخر فیلم به غرب میدل ارث یعنی والینور سفر کردن.

ویرایش شده در توسط ائرندیل Earendil

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

پس اگر سارون Middle Earth رو تصاحب ميكرد يعني ديگه نميتونست به آمان حمله كنه؟

فرشتگان (كه اسمشون در داستان‌های تالكين، "آينور" هست)، يه ترتيب قدرت، يه دودسته‌ی "والار" و "مايار" تقسيم می‌شن. بزرگ‌ترين موجود پليد آردا، "ملكور" يا "مورگوت" بود كه از والار بود. سائورون، از زيردستان نزديک ملكور و يه مايا (مفرد "مايار") بود. ملكور كه چندين بار با بقيه‌ی آينور درگير شد و در آخر هم شكست خورد و به خارج از آردا انداخته‌شد. احتمالاً اون ترسی از والار و مايار ديگه نداشته و می‌خواسته علاوه بر سرزمين ميانه، آمان رو هم تصرف كنه؛ اما نمی‌دونم سائورون هم چنين كاری می‌خواسته كنه يا نه. آخه اون از مايار بود و مايار هم دسته‌ی كهتر و ضعيف‌تر فرشتگان يا آينور هستن. برای همين، شايد سائورون از خير آمان گذشته‌بود و اين به دليل ترسش از والار بود؛ ولی شايد با قدرت حلقه‌ی يگانه و به زير سلطه آوردن الف‌ها و آدميان و دورف‌ها كه بهشون حلقه داده‌بود، می‌تونست بر والار غلبه كنه و قصد تصرف آمان رو هم داشت. من در اين مورد، شک دارم.

فرودو و ببيلبو در آخر فيلم با كشتي به كجا سفر كردن؟

همون طور كه ائرنديل گفت، به والينور. گندالف هم يه مايا بود و خونه‌ش هم يه باغ در والينوره. اون به عنوان يه ايستار يا جادوگر، مأموريت مقابله با سائورون و سرنگونی اون رو داشت كه پس از نابودی سائورون، احتمالاً به باغ خودش در والينور ("لورين") و پيش بقيه‌ی آينور برگشت. فرودو و بيلبو رو هم احتمالاً به عنوان دوتا دوست با خودش برد تا دلش براشون تنگ نشه!

درمورد كوچ الف‌های جنگلی به شرق هم هنوز چيزی نخوندم و اطلاعی ندارم. انشاءالله بقيه‌ی دوستان جوابتو بدن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Legolas

فرودو و بيلبو رو هم احتمالاً به عنوان دوتا دوست با خودش برد تا دلش براشون تنگ نشه!

مطمئن نیستم ولی فکر کنم فرودو و بیلبو رو به دلیل این که کار بزرگی انجام داده بودند و در سرنوشت سرزمین میانه نقش داشتند به والینور برد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

فردو و بیلیو به ااین دلیل به غرب برده شدند که اثرات حلقه بر روح و جسم اونها از بین بره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

یه سوالی داشتم:

سارومان وقتی که خیانت میکنه و از هدفی که به خاطرش به سرزمین میانه فرستاده شده سرباز میزنه،و سعی میکنه که حلقه رو بدست بیاره تا بر سرزمین میانه حکمرانی کنه،نمیترسه که والار و حتی ارو مجازاتش کنن؟آیا اگر واقعا پیروز میشد و حلقه رو بدست می آورد والار مجازاتش میکردن(اگه مجازاتی بدتر از اغوا شدن توسط سائورون وجود داشته باشه)؟آیا واقعا در انتهای دوران سوم والار در کل، سرزمین میانه رو رها کرده بودن و با سرنوشتش کاری نداشتن؟

یه سوال دیگه هم دارم:

سارومان سفید وقتی که میفهمه که حلقه در شایر هستش چرا همون زمان به شایر حمله نمیکنه؟در حالی که سائورون به محض اینکه فهمید که حلقه در شایر هستش نازگول رو به سمت شایر روانه کرد؟

یه سوال دیگه هم میپرسم:

سارومان قصد داشت که ابتدا به سائورون بپیونده و بعدش با کمک گاندالف سائورون رو دور بزنه و حلقه رو برای خودش تصاحب کنه؟چون توی صفحه ی 115 یاران حلقه به مواردی اشاره میکنه مثل:خردمندانی همچون من و تو میتوانند با صبر وحوصله سمت و سوی آن را مشخص کنند و رهبری آن را به دست گیرند.میتوانیم منتظر فصت بمانیم،میتوانیم اندیشه هامان را در دلمان نگهداریم ... .

ممنون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

یه سوالی داشتم:

سارومان وقتی که خیانت میکنه و از هدفی که به خاطرش به سرزمین میانه فرستاده شده سرباز میزنه،و سعی میکنه که حلقه رو بدست بیاره تا بر سرزمین میانه حکمرانی کنه،نمیترسه که والار و حتی ارو مجازاتش کنن؟آیا اگر واقعا پیروز میشد و حلقه رو بدست می آورد والار مجازاتش میکردن(اگه مجازاتی بدتر از اغوا شدن توسط سائورون وجود داشته باشه)؟آیا واقعا در انتهای دوران سوم والار در کل، سرزمین میانه رو رها کرده بودن و با سرنوشتش کاری نداشتن؟

والار كه دخالت چندانی در سرنوشت سرزمين ميانه نداشتن؛ يعنی بيشتر كارهاشون در اوايل آفرينش آردا (آباد كردن اون) و يه كم هم در دوران‌های ديگه (مثل دوران سوم و فرستادن ايستاری) بود. افراد زيادی هم بودن كه به پليدی روی آورده‌بودن؛ ولی فكر نكنم مجازاتی جز انتظار كشيدن در تالارهای ماندوس و پيوستن به لشكر ملكور در نبرد روز بازپسين و شكست خوردن همراه اون در انتظارشون باشه. البته ممكنه سارومان به اين دليل كه از آينور و مخصوصاً ايستاری (كه مثل بسته‌های پستی والار می‌مونن) بود، عذاب بيشتری بكشه.

یه سوال دیگه هم میپرسم:

سارومان قصد داشت که ابتدا به سائورون بپیونده و بعدش با کمک گاندالف سائورون رو دور بزنه و حلقه رو برای خودش تصاحب کنه؟چون توی صفحه ی 115 یاران حلقه به مواردی اشاره میکنه مثل:خردمندانی همچون من و تو میتوانند با صبر وحوصله سمت و سوی آن را مشخص کنند و رهبری آن را به دست گیرند.میتوانیم منتظر فصت بمانیم،میتوانیم اندیشه هامان را در دلمان نگهداریم ... .

فكر كنم درست باشه. سارومان علاوه بر خيانت به شورای سفيد، مصمم بود تا به سائورون هم خيانت كنه و فكر می‌كرد قدرتش كافيه تا بزرگ‌ترين فرمانروای سياهی‌های آردا بشه و از قدرت حلقه برای خودش (و نه سائورون) استفاده كنه. به گندالف هم پيشنهاد داد تا بهش بپيونده (كه با هم سر اين قضيه در اورتانک درگير هم شدن و آخرش گندالف در نوک برج اسير شد)؛ شايد به اين خاطر كه ازش برای رسيدن به اهداف شيطانی‌ش استفاده بكنه. حتی وقتی هم كه به ايزنگارد حمله شد و چوب‌ريش اونو بالای برجش اسير كرد، در همون اول ازهمون بالا برای چندمين بار به گندالف پيشنهاد داد: «بيا حرف همديگر را بفهميم؛ و فكر اين مردمان پست‌تر را از سر بيرون كنيم. بيا آنان را منتظر تصميمات خود بگذاريم!» (دوبرج؛ فصل 10 كتاب سوم؛ صفحه‌ی 359) كه منظورش پيوستن گندالف به خودشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

در سیر نوشتن ارباب حلقه ها بازنگری هایی در کتاب اعمال شده؟چون یه جا دیدم که به جمله ای از ادیتیشن دوم کتاب اشاره کرده بود

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

نوشتن ارباب حلقه ها 13 سال طول کشید. وقتی کتاب تموم شد تالکین دوباره از اول کتاب رو بازنگری کرد تا متن اول کتاب رو که 13 سال قبل نوشته بود با متن آخر کتاب هماهنگ بکنه. اینکه چه تغییراتی اون موقع داده شده نمیدونم چون اون نسخه اولیه هرگز منتشر نشد. در سال 1965 تالکین دوباره کتاب رو بازنگری میکنه و مقدمه رو از اول مینویسه و سرآغاز کتاب رو طولانی تر میکنه و چندتا از تناقضات موجود در کتاب رو که خواننده ها گفته بودن تصحیح میکنه. از این بیشتر من اطلاعی ندارم. سال 1997 هم کریستوفر تالکین یه سری بازنگریهای جزئی در کتاب انجام میده.

این ربطی به موضوع نداره اما گفتنش خالی از لطف نیست. تالکین فصل "معما در تاریکی" کتاب هابیت رو بعد از نوشتن ارباب حلقه ها عوض میکنه تا با اون هماهنگ بشه. حلقه توی نسخه اولیه هابیت چیز بدی نبوده اما توی ارباب حلقه ها معلوم میشه مظهر پلیدی هست. توی اون فصل در کتاب اولیه گولوم با میل خودش حلقه رو به عنوان جایزه بردن بازی به بیلبو میده. همچنین یه تغییراتی توی شخصیت گولوم هم داده میشه تا با ارباب حلقه ها هماهنگ بشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

سوالی در مورد دورفها داشتم:

توی ضمایم بخش خاندان دورین ص 699 میخونیم:

"اما از همان ابتدا جنم شان به گونه ای بود که به شکلی راسخ در برابر هرگونه سیطره ای مقاومت میکردند و اگرچه ممکن بود کشته شوند یا درهم بشکنند،هیچج گاه به حد سایه هایی که مطیع اراده ی دیگری باشد تنزل نمیکردند؛و درست به همین دلیل زندگانیشان تحت تاثیر هیچ حلقه ای قرار نمیگرفت،و طول عمرشان به سبب آن بلندتر یا کوتاهتر نمیشد.از این رو سائورون کینه ی مالکان حلقه را به دل گرفته بود و می خواست این مالکیت را از انان سلب کند.

حالا سوالم اینه که اگه حلقه ی یگانه به دست دورفها میافتاد واقعا تاثیری پلید و سیاه بر روی اونها نمیذاشت و اونا رو وارد دنیای سایه ها نمیکرد؟حتی اگه مدتهای زیادی ازش استفاده میکردن؟یکم توضیح بدین.

ممنون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

نه ، این جملات در باب حلقه های هفت گانه ای هستش که سائرون به دورف ها میده تا اونها رو به زیر سلطه خودش دربیاره ، نه حلقه یگانه و اون حلقه ها به مراتب خیلی ضعیفتر از حلقه ی یگانه هستند ، حلقه یگانه هیچ وقت به دست یک دورف نیافتاد اما از اونجایی که حتی مایایی مانند گندالف نمیتونست جاذبه اون رو نادیده بگیره ، میشه چنین استدلال کرد که دورف ها هم مجذوب حلقه میشدند .

اما این جذب شدن میتونست متفاوت و با انگیزه های دیگه ای باشه .

درسته حلقه های هفتگانه دورف ها اراده اونها رو از بین نبرد و سائرون نتونست بهشون فرمان بده یا اونها رو وارد دنیای سایه ها کنه، اما همین حلقه ها به شکل دیگه ای منجر به نابودی یا ضعف دورف ها شدن ، دورف ها با این حلقه ها به دنبال گنجینه ها و طلا در معادن میگشتند و این هفت حلقه طمع بسیار قدرتمندی رو در دل دورف ها ایجاد میکرد تا طلای بیشتری اختیار کنند و همین باعث شد اتفاق هایی بی افته که به سود سائرون بوده . در نهایت اژدها ها این گنجینه ها رو که با قدرت این حلقه ها جمع شده بود ، بلعیدند و بعضی از همین حلقه های قدرت تو آتش سوختند .

فکر کنم خیلی توضیح دادم :دی

در نهایت میتونم بگم که حلقه های قدرت و به خصوص حلقه یگانه قطعا تاثیر پلید روی دورف ها میذاشتن اما به شکل دیگه ای ( به شکل طمع و نیازمندی زیاد) ، همچنین گفته شده دورف ها رو نمیشه به سایه تبدیل کرد اما هرگز گفته نشده اونها نمیتونن وارد دنیای سایه ها بشن ( مثل زمانی که فرودو حلقه یگانه رو به دست میکرد ) .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان

يه سؤال:

چرا آخر فيلم (من كتابو نخوندم و ممكنه آخر كتاب هم اين‌جوری باشه)، گندالف دوباره لباس خاكستری می‌پوشه؟ مگه بعد از زنده شدن دوباره‌ش، گندالف سفيد نشد؟ پس چرا دوباره گندالف خاكستری می‌شه؟ من فكر می‌كردم لباس سفيد می‌پوشه و برای هميشه می‌شه يه گندالف موقر و متين و سفيدپوش كه اخلاقيات بد گذشته رو ترک كرده؛ ولی مثل اين كه اين تغيير چند دقيقه‌ای بوده... . :ymapplause:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
آرتاس منتیل

برو فیلم رو با دقت ببین...لباس زیرش همون لباس سفیده فقط یه شنل یا بهتر بگم ""رو لباس"" خاکستری انداخته بود...حالا اینکه چرا انداخته بود...خب دلش خواسته بود:دی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان
این موضوع از هم اکنون بسته می گردد.

×
×
  • جدید...