رفتن به مطلب

جستجو در انجمن

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'انسان ها'.



تنظیمات بیشتر جستجو

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای شورای ماهاناکسار

  • خبر
    • اخبار
  • دروازه های والمار
    • تازه واردین
    • حلقه سرنوشت
  • مباحث کتاب ها
    • شورای خردمندان
    • تالارهای دایرون
  • اقتباس‌ها
    • سینمای تالکین
    • موسیقی
    • بازی‌ها و سرگرمی‌ها
  • بخش طرفداران
    • نظرسنجی ها
    • مربوط به طرفداران
    • سرزمین میانه
  • دنیای فانتزی
    • ادبیات فانتزی
    • موجودات فانتزی

جستجو در ...

جستجو به صورت ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین به روز رسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

پیدا شد 9 نتیجه

  1. در داستنهای تالکين در کل به ستايش خوبی و دوستی و فداکاری برای دوستان و....پرداخته شده مثلا تالکين جنگ انتقام جويانه دورفها رو تا ييد نميکنه ولی جنگ گوندر رو مانند يک صحنه حماسی توصيف ميکنه.
  2. فکر میکنم دو سالی میگذره از زمانی که اولین بار قول ترجمه این مطلب رو دادم(اگه بیشتر نباشه)، توی این مدت هم بارها توی تاپیکهای مختلف بحث به سرنوشت انسان ها و تفاوت اون با الفها و نحوه برخورد والار با الف ها و انسانها و فلسفه مرگ و زندگی پس از مرگ و پایان آردا پیش اومده و تقریبا توی همه شون هم باز این وعده رو تکرار کردم. آخرین بار هم همین اردیبهشت امسال بود که دیگه تصمیم گرفتم کار ترجمه رو شروع کنم اما باز هم روند ترجمه طولانی شد اما از اونجا که کارهای من دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره بالاخره این ترجمه معهود رو به سرانجام رسوندم. حالا بریم سر اصل مطلب. داستان مباحثه فینرود و آندرت(به انگلیسی: The Debate of Finrod and Andreth و به سیندارین: Athrabeth Finrod Ah Andreth) داستانی هست که تالکین قصد داشته به عنوان آخرین ضمیمه سیلماریلیون منتشر کنه. این داستان در جلد دهم تاریخ سرزمین میانه با عنوان «حلقه مورگوت» اومده. آندرت یکی از زنان فرزانه خاندان بئور هست و فینرود در یکی از سفرهاش به دورتونیون با آندرت در مورد مرگ و فلسفه اون برای الف ها و انسانها یه صحبت خیلی مفصلی میکنن. توی این مباحثه خیلی مسائل از دیدگاه هر دو نژاد بررسی میشه که خوندنشون رو به همه توصیه میکنم. یه جاهایی از متن خیلی فلسفی میشه و سعی کردم به شیواترین شکل ممکن منظور رو برسونم که امیدوارم تونسته باشم. از همه دعوت میکنم بعد از خوندن این مطلب بیان و اون بحثهای قدیمی در مورد سرنوشت الفها و انسانها با توجه به مطالب جدید داخل این مباحثه پیگیری بکنن. هر پیشنهاد و انتقادی هم در مورد ترجمه دارید همینجا یا از طریق پیغام خصوصی به من بدید تا اعمال بکنم. این مباحثه فینرود و آندرت تقدیم شما: Athrabeth Finrod Ah Andreth.pdf با تشکر
  3. MAS

    نومه نور

    در مورد این سرزمین نومه نور سوال داشتم و آن این بود که این جا همان جایی است که شهرهایی مثل روهان و گوندور در آن واقع شده اند یا این که جای دیگری بوده است و در این صورت کجا؟
  4. مونت آو سائرون

    آردا پایدار است.

    سلام به دوستان. در کل بگم خودم به شدت از اینکه بخوایم یک دنیای تخیلی رو زیادی به دنیای واقعی نزدیک کنیم بیزارم اما گفتم یک بحثی باشه دیگه. ازتون میخوام استدلالات بنده ی حقیر رو در باب اثبات جاودانگی دنیای آردا دقیق بخونید، نه سرسری بلکه کامل. اگر استدلالات بنده رو قبول نداشتین که خوشحال میشم در موردش بحث کنیم اما اگر قبول داشتید میخوام که از این متون به عنوان اثبات جاودانگی آردا برنابر برهان مونت یاد بشه :| ضمنا ممکنه خیلی از شمایان اعتقاد داشته باشید که آردا پایدار هست و رستاخیز ندارد اما مهم قبول داشتن این موضوع بنابر استدلالات زیر هست. راجب این استدلالات میتونیم بحث کنیم. :| به نام خدا. جهان آردا پایداراست. (رستاخیز ندارد.)(ساکنان آردا از دنیایی به دنیای دیگر نمی روند.) چرا جهان آردا پایدار است؟ بگذارید جواب این سوال را با جواب عکس آن در مورد جهان حقیقی ما انسان های حقیقی جواب بدهم. اهم...جهان ما ناپایدار است!چرا جهان ما ناپایدار است؟ زیرا خداوند متعال انسان را برای زیستن در کنار خودش آفرید ولی به خاطر نافرمانی آدم و حوا، آنان را مجازات کرد و در دنیا قرارداد. جهان انسان(ما) ناپایدار است تا او بتواند دوباره نزد آفریدگار برگردد و به هدف خلقت خود یعنی بودن در کنار پروردگار برسد. اما چرا دنیای آردا برعکس دنیای ما، پایدار است؟! زیرا هدف خلقت ایوواتار از انسان ها و الف ها، زیستن در کنار خودش نبوده و حتی میشود گفت آفرینش اینان تقریبا ناخواسته بوده، تقریبا! ملکور با اراده ی شخصی آهنگ را برهم میزند و کشمکش بین ملکور و ایلوواتار بالا میگیرد تا اینکه ایلوواتار با نغمه ی سوم خود دست به آفرینش الف ها و انسان ها میزند. با این تفاسیر بعید است هدف خلقت فرزندان ایلوواتار را رسیدن به مبعود دانست. هدف خلقت اینان همانند خلقت ما انسان های حقیقی نبوده. ایلوواتار جهان پدیدآمده توسط آینورِعصیانگر را می بیند و تصمیم میگرد در این جهانی که ناخواسته و علارغم میل او به وجود آمده، موجوداتی قرار دهد. پس جهان آردا پایدار است و به همین دلیل است که میبینیم الف ها نامیرا هستند و حتی در صورت کشته شدن و رفتن در تالارهای ماندوس میتوانند مجددا این اجازه را بگیرند تا در کالبدی جدید دوباره حضور یابند اما ایلوواتار برای انسان ها سرنوشتی مخصوص در نظر گرفته. تالکین نوشته تنها ارو میداند سرنوشت انسان ها بعد از مرگ چگونه است. و خب میدانیم که هابیت ها نیز در اصل انسان هستند.( خویشاوندان نژادی انسان ها/ رسته ای جدا از انسان ها) پس سرنوشت اینان نیز بعد از مرگ بسان آدمیان است. و اما دورف ها چه که نامیرا نیستند و حتی در مورد وقایع بعد از مرگ آنان نیز هیچ سخنی به میان نرفته؟! ایلوواتار تصور وجودداشتن دورف ها را نداشته و آنان را ائوله از سر نافرمانی میآفریند که حتی با نارضایتی ایوواتار مواجه میشود. بنابراین برای دورف ها هیچ سرنوشتی بعد از مرگ نیست زیرا جهان آردا برای اینان خلق نشده بوده. دورف ها از لحاظ سرنوشت بعد از مرگ حکم حیوانات را دارند که زندگی آنان محدود به دنیاست یا شاید بعد از مرگ سنگ میشوند. جمع بندی: پس چرا دنیای آردا پایدار است؟! 1- زیرا هدف خلقت فرزندان ایلوواتار رسیدن به معبود نبوده. 2- متوجه هستیم که تمامی موجودات آردا نامیرا هستند به جز انسان ها که مشخص نیست ایلوواتار چه سرنوشت ویژه ای برای آنان در نظر داشته که به مام ربطی نداره. :دی و دورف ها که سرنوشتی شبیه حیوانات و گیاهان و درختان دارند که زندگی آنان محدود به دنیاست. ضمنا در دوران چهارم، ملکور کشته میشه و آردا و والار دوباره جوون میشن به گفته ی خود ماندوس. که در این زمان توسط آینور و انسان ها دو موسیقی نواخته میشه که ماندوس میگه هیچ کس از احوال آردا بعد از موسیقی دوم خبر نداره که حرفی هم از نابودی آردا نزده.... پس خبر نداشتن دلیل بر نابودی نیست. ضمنا اگر بخواد آردا نابود بشه چرا دوباره همه چیز باید جوون بشه. ________________________________________________پایان... اوففف!...پدرم دراومد تا اینارو نوشتم. کلانش من اطلاعات زیادی راجب نکات ریز آردا ندارم. فقط یک سری کلیات رو میدونم. چنانچه اشتباه کردم جایی یا حرفی رو قبول ندارید، بینهایت مسرور میشم با احترام متقابل راجبش حرف بزنیم. :| متشکر!
  5. چه اتفاقي براي انسان ها بعد از مرگ در دنياي تالكين پيش می آید ؟ ممنون ميشم اگه به اين سوال مهم جواب بديد!!
  6. اله ماکیل

    دوران اول؛ افتخار؟ یا اضمحلال؟

    سلامی دوباره. داشتم به دوران اول فکر میکردم. به افتخارات توام با شادی و اندوهش. به پادشاهی های پر شکوه و عظمتش، به سلحشوری ها و دلاوری های بی مثالش و به الف ها و انسان هایی که اسمشون تا ابد با تاریخ آردا پیوند خورده. دوران دلپذیریه برای همه ما. با توجه به اینکه اخیرا نظرسنجی خوبی از طرف فنگورن عزیز (با همکاری سم) مطرح شد، بی مناسبت ندیدم که در مورد دوران اول (که مورد توجه اکثریت کسانی هست که تو نظرسنجی شرکت کرده بودن) صحبت کنیم. سوال اینه: به نظر شما، دوران اول با تمام رخدادهاش، برای شما بیشتر (با توجه به جنگ بی امانی که با ملکور در جریان بود) مصداق افتخار، مقاومت، پایمردی، ایستادگی هست؟ یا اینکه (با توجه به نفرین معروف) بیشتر مصداق دوران غرور کورکورانه، توهم سراب گونه پیروزی، اهتراز از حکمت و ناخردمند بودنه؟ مشخصه که تو این تاپیک گاهی ناگزیر از بحث های مصداقی در مورد شخصیت های بخصوص و کارنامه ی اونها خواهیم شد. اما تا جایی که ممکنه از مطرح شدن چنین مباحثی اهتراز کنیم و در مورد کلیت دوران اول و دلایل احساسی که در ما ایجاد میکنه صحبت کنیم. منتظر نظراتتون با ذکر دلایل و توضیحات کافی هستم.
  7. LORD LOSS

    جمعیت آردا

    دوستان مدتی است این سوال برایم پیش آمده که الف ها ها که نامیرا هستند چه جوری تا حالا در جهان میانی جاشده اند وانسان های فانی چه جوری توانسته اند از لحا ظ جمعیت با الف هاودورفها رقابت کنن؟ لطفا پاسخ دهید
  8. The secret wizard

    نقش چند جانبه ی انسان ها در آردا

    امروز که داشتم کتاب های استاد رو مرور میکردم دیدم نقشی که انسان ها در سرزمین میانه ایفا کردن گسترده تر از هر نژادی بوده.در واقع میتونیم بگیم انسان ها پر تاثیر ترین نژاد در آردا برای تغییر سرنوشت خیلی چیز ها بودن.برای پی بردن به نقش چند جانبه ی انسان ها سه مورد مثال میزم: (نومه نور و دونه داین بماند که در مورد این دو شاخه ی شاخص اطلاعات کافی داریم) 1-انسان ها در دوره های مختلف با نژاد ها و گروه های مختلفی هم پیمان شدن.ایسترلینگ ها در شرق دور با سائورون همکاری کردن و به او ملحق شدن.هارادریم های زیادی به نفع سائورون در نبرد دشت های پله نور شرکت داشتن.دزدان دریایی اومبار هم همینطور.و ماجرای حمله ی ارابه سوارن به مرز های گوندور که باز هم توسط انسان ها انجام شد.انسان های دیل با امپراطوری دورف ها در تنهاکوه پیمان دوستی بستن و براند هم نمونه ی یکی از اونا بود.یا در زمانی که پادشاه جادوپیشه ی آنگمار حملات جدی خودش رو به قلمروی آرنور آغاز کرده بود،باز هم گروهی از انسان های تپه نشین رودائور به آنگمار پیوستن.انسان های وحشی دونلند هم که با سارومان هم دست شدن و برای روهان مشکلات جدی به وجود آوردن.یا حتی انسان های کوهستان که با ایزیلدور عهد بستن و...همونطور که می ببینید فکر نمیکنم هیچ نژادی انقدر چند جانبه بوده باشه. 2-نُه خادم سائورون رو فراموش نکنیم که زمانی انسان بودن و بعد از فریب خوردن تبدیل به نزگول شدن.به ویژه پادشاه نزگول که به عنوان سرکرده ی سائورون دست به کار های زیادی زد که میتونیم به نابودی قلمروی آرنور،فرماندهی سپاه سائورون در نبرد پله نور،زخمی کردن فرودو با تیغه ی مورگول،کشتن تئودن و موارد دیگه اشاره کرد. 3-مورد سوم به کارکرد شخصیت های انسان مربوط میشه.از خوب گرفته تا بد.حتی الف ها هم بسیاری از رویداد های تاریخ خودشون رو مدیون انسان ها هستن. به نظر شما چه عواملی موجب این نقش گسترده و چند جانبی شده؟
  9. تور

    بانوی بره تیل

    به نام خدا در این تاپیک داستانی از سیلماریلیون رو بر حسب علاقه ام و حساسیت و اهمیت موضوع انتخاب کردم و بهش پرداخته ام (شبیه کاری که کریستوفر با تورین تورامبار کرد!). اصلیت داستان وام گرفته از متن موثق سیلماریلیونه اما تمام مکالمات، برخی اسامی و توصیفات در داستان از ذهن بنده هست. داستان رو همونطور که از ذهن و قلمم میاد در فروم قرار میدم بدون هیچ گونه ویرایش یا بازبینی! برای راحتی در خوندن شما کوتاه کوتاه میذارمشون و هر پست رو با شماره مشخص میکنم. داستان رو که از کجاست و چیه رو فعلا لو نمیدم تا اسپویل نشه و موقع خوندن لذت ببرید. (گرچه از اسم تاپیک، حوالی داستان مشخصه!) به یاری خدا داستان رو پس از این که تموم شد با فراغت بال ویرایش اساسیش میکنم و به صورت کتاب (PDF) با طرحی مناسب و غیره و ذلک آمادش میکنم؛ تقدیم به تمام آردایی های عزیز اگر پیشنهاد یا انتقاد و نظری دارید الان (و یا از این به بعد لطفا هر موقع اعلام کردم) بگید.
×
×
  • جدید...