رفتن به مطلب

جستجو در انجمن

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'اندوه'.



تنظیمات بیشتر جستجو

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای شورای ماهاناکسار

  • خبر
    • اخبار
  • دروازه های والمار
    • تازه واردین
    • حلقه سرنوشت
  • مباحث کتاب ها
    • شورای خردمندان
    • تالارهای دایرون
  • اقتباس‌ها
    • سینمای تالکین
    • موسیقی
    • بازی‌ها و سرگرمی‌ها
  • بخش طرفداران
    • نظرسنجی ها
    • مربوط به طرفداران
    • سرزمین میانه
  • دنیای فانتزی
    • ادبیات فانتزی
    • موجودات فانتزی

جستجو در ...

جستجو به صورت ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین به روز رسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

پیدا شد 2 نتیجه

  1. اله ماکیل

    دوران اول؛ افتخار؟ یا اضمحلال؟

    سلامی دوباره. داشتم به دوران اول فکر میکردم. به افتخارات توام با شادی و اندوهش. به پادشاهی های پر شکوه و عظمتش، به سلحشوری ها و دلاوری های بی مثالش و به الف ها و انسان هایی که اسمشون تا ابد با تاریخ آردا پیوند خورده. دوران دلپذیریه برای همه ما. با توجه به اینکه اخیرا نظرسنجی خوبی از طرف فنگورن عزیز (با همکاری سم) مطرح شد، بی مناسبت ندیدم که در مورد دوران اول (که مورد توجه اکثریت کسانی هست که تو نظرسنجی شرکت کرده بودن) صحبت کنیم. سوال اینه: به نظر شما، دوران اول با تمام رخدادهاش، برای شما بیشتر (با توجه به جنگ بی امانی که با ملکور در جریان بود) مصداق افتخار، مقاومت، پایمردی، ایستادگی هست؟ یا اینکه (با توجه به نفرین معروف) بیشتر مصداق دوران غرور کورکورانه، توهم سراب گونه پیروزی، اهتراز از حکمت و ناخردمند بودنه؟ مشخصه که تو این تاپیک گاهی ناگزیر از بحث های مصداقی در مورد شخصیت های بخصوص و کارنامه ی اونها خواهیم شد. اما تا جایی که ممکنه از مطرح شدن چنین مباحثی اهتراز کنیم و در مورد کلیت دوران اول و دلایل احساسی که در ما ایجاد میکنه صحبت کنیم. منتظر نظراتتون با ذکر دلایل و توضیحات کافی هستم.
  2. LObeLia

    اندوه فراوان سیلماریلیون

    به جسنجوی گذشته ام بر میخیزم. اینکه چه شد که هم اکنون در این موقعیت می زیم. و بر دوش من است حل معماهای زندگی ای که دارم. گنجینه ای گران از آن گذشته ی پر مخاطره برایم مانده. بی شک که راست نوشته اند. گنجینه , نامش: سیلماریلیون. لغت برایم مفهوم نیست. همین مرا بیشتر به کنکاش وا میدارد. با جدیت و علاقه, هر خطش را میخوانم و آنرا در ذهنم و سپس در وجودم حل میکنم. باید بدانم چه بر سر آنها آمده. و هر بار پیش تر میروم. اما متوجه چیزی در میان تمام اتفاق افتاده ها می شوم... از ,آغاز, میگوید. بسیاری چیزها هرگز نوشته نشده اند چون دستی نبوده و در پسش حتا دلیلی. از پاکی هایی اما, نوشته اند که در کنار پلیدی قدرتمند, تاب ادامه , آورده اند. چه بسیار زیبایی ها که خباثت آنها را بلعید و چقدرها که جبران ناپذیر شدند. اندوه فراوان, در سیلماریلیون , مرا متعجب کرده.به ذلت در آمدن خوبی ها و شکوه مندی هایی که نمیشود برشان گرداند. بارها , امید در " این نه آن دیگران است" بستم و اما هم چنان , می خواندم که هر آنچه با شکوه بود و نشان از اصالت و زیبایی و خلوص داشت همه قربانی شدند و تباه شدند و اثری از آنها هرگز نماند. در این تاپیک قصد دارم تا در مورد "چرایی اینهمه اندوه" بحث کنیم.
×
×
  • جدید...