Melkor Morgoth 197 ارسال شده در سپتامبر 26, 2009 در این بخش میخوام شمارو با نکته ی ریز..ولی بسیار عمیق آشنا کنم!. اشتباه تالکین در داستانش.. ببینین: تالکین نباید در داستان خودش شخصیتی به اسم ارو یا ایلوواتار میزاشت..و یا حد اقل نباید خدا معرفیش میکرد.. یه کمی فکر کنین....میبینین که اگر شخصی با این توانایی وجود داره.. پس چرااین گرفتاری ها داره به وجود میاد..تالکین یک بنده ی ریز هست..عین یه گرد..یه گردی در یک دنیا.. حالا با اون مغزش...چطور میتونه فلسفه ی خدا رو طراحی و در داستان خودش بزاره؟ این یه اشتباه معنوی بزرکه که ما شخصی رو به اسم آیلوواتار در داستان میزاریم.. و بعد به اون لقب خدا میدیم.. و بعد با اسمش بازی میکنیم... براش داستان میسازیم. براش توهین و جوک میسازیم.. شما برین یه نگاهی به تاریخچه ی آردا بندازین..: میبینین که در اونجا نوشته ارو یگانه!!! یگانه تنها لقبیه که ما به خدای خدمون میدیم.. حالا اون لقب رو به یک شخصیت تخیلی بدیم؟ این میشه شریک قرار دادن..برای خدا.. ما ارو رو خدای ائا و آردا میدانیم.. و این عمل باعث میشه ... گناه بزرگی مرتکب بشیم.. نظر شما چیه؟ 14 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tulkas Astaldo 1,579 ارسال شده در سپتامبر 26, 2009 اصلا اصلا و باز هم اصلا به حرفت موافق نیستم.مگه روی همین زمین که خدا وجود داره،کم کثافت کاری هست و خدا جلوشونو نمیگیره که تو داستان تالکین نباشه.اتفاقا این عظمت تالکین رو نشون میده که تونسته همیچین داستانی با این قدرت خلق کنه که براش خدا قرار بده.در ضمن مگه اساطیر خدایگان ندارند؟ چه طور میتونی بگب ایلیاد و ادیسه مشکل ندارن و این کتاب مشکل داره. این حرفت جدا ناامیدم کرد ;) چه گناهخی مرتکب میشیم اگه ارو رو خدای آردا بدونیم؟ 29 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Melkor Morgoth 197 ارسال شده در سپتامبر 27, 2009 موضوع یکمی پیچیدس... ببین من با توجه به بینشی که نسبت به خودم...اطرافم..داستان دارم... دیدم..که خیلی ها این داستان رو با حقیقت تداخل میدن.. یعنی به حقیقت پیوند میزنن. اگر یک داستان که در مورد خدایان حرف زده...خوب...قبول خوبه...ولی همیشه باید به شکل داستان بمونه. اگر از داستان بودنش...خارج کنیم..(بکنیمش الگو) پس ما اشتباه کردیم... رسم اینه که همیشه در همه جا داستان باید مخلوق باشه. حتی ایلوواتار. در ضمن...در قرآن ما نوشته..: اگر از کسی به شما گزند رسید...عین آن گزند را به اون قومم میرسه. پس اون سکوت خدا...فراتر از یک ضاهر خاموشه.. (در خاموشی خدا...خدا داره کار هایی رو میکنه) 10 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tulkas Astaldo 1,579 ارسال شده در سپتامبر 27, 2009 موضوع اصلا پیچیده نیست.هر کسی میتونه هر جور که میخواد به هر داستانی که میخواد نگاه کنه! نمیشه مثلا فین گولفین رو از این داستان ها به عنوان نماد قدرت انتخاب نکرد ،چون ارو تو این داستان خداست که. با فرض کردن اینکه ارو خداست،هیچ مشکلی برای خدای اصلی بوجود نمیاد. نگاه تو مث بیشتر افراد دین گرا به نظرم دگماتیکه 9 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Melkor Morgoth 197 ارسال شده در سپتامبر 27, 2009 نه بابا ... من فقط دارم میگم... تالکین...در مورد سکوت خداوند...قضاوت دیگری کرده... سکت خداوند رو نمیشه به تصویر کشید.. کسی نمیدونه سکوت خدا...در اون لحظه ها..چیه... تالکین...هرگز نمیتونه سکوت خدا رو به چشم بکشه.. مثل اون یه شخصیت به وجودبیاره...و مثل اون بتونه اونو اداره کنه... مغز تالکین رو کس دیگری خلق کرده.. حالا این مغز مخلوق هیچ وقت نمیتونه خالق رو با تمام وجودیتش به داستان شعر و ... بکشه. و اونو بپنداره...(پس یا کار برای تالکین مصیبت خواهد بود) یا (ناقص ) یعنی با تمام تلاشش نمیتونه شخصیت ارو را به داستان و نوشته بکشه.. امید وارم بفهمی چی میگم... ولی این شخصیت تالکین...باید به شکل مخلوق بمونه... نه به شکل خالق. خود داستان میگه: اول پوچ بودو هیچ(یعنی اون خدای ساختگی هم نبود) قدرت خدا...هرگز در قلم...ذهن...گفتار...شعر....داستان... نقاشی....طراحی....نمیگنجه.. این قدرت..هرگز نمیتونه به داستان بیاد تالکین بهتر بود ارو رو همواره یک مخلوق قرار بده... شاید ضاهر داستان...کامل کامل...و بسیار عمیق باشه.. ولی دارای نقص بزرگیه که هیچ کس نمیتونه بزرگی اونو بگه... این نقص اینه: خدا رو با تمام قدرتش به نوشته نکشیده.. تالکین بهتر بود بر تمام شخصیت های داستانش...یه مهر مخلوقیت بزنه..(که تو فقط یه مخلوقی نه بیشتر) اون مقام خدا رو به یه مجود خیالی داده... و اگر کسی نفهمیده به آیلوواتار توهین کنه..(چون مقامش با مقام خدا ی ما هم خوانی و یکیه) پس انگار به خدای واقعی توهین کرده!!!! اگر تالکین توانسته بود که مقام خدا رو به آیلوواتار بده....پس بازم میتونه مقام پیامبر ها رو هم به آراگون و ...بده.. این همون نکته ای هست که میگم...(که خیلی هم دل نشین نیست) 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
elros 250 ارسال شده در سپتامبر 27, 2009 سلام ببین دوست عزیز ایلواتار خدای آردا هست خدای دنیای که تالکین آفریده. تالکین همون طور که کارکتر آراگورن رو آفریده می تونه خدا رو هم بیافرینه و هر چی خواست بهش نسبت بده داستان براش بسازه و ... بعد دوست من اگه مثلا شما داستان های تری پرچت رو می خوندی که کل باورهای بشر رو به سخره می گیره چی می گفتی؟ 10 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tulkas Astaldo 1,579 ارسال شده در سپتامبر 27, 2009 کل حرف منم همینه.ارو خدای ائا است.چه ربطی به این دنیا داره؟ تو مگه خدا رو میشناسی؟.مگه اصلا خدا غیر از تصور من و تو از یه خالق چیزه دیگه ای میباشد؟ 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Melkor Morgoth 197 ارسال شده در سپتامبر 27, 2009 البته که میباشد..!! سوالت کاملا مشخصه.. بزار برات یه حدیث بگم... وقتی پیامبر از معراج برگشت.. با حضرت علی حرف میزد.. و در باره ی معراج و خلاصه چیزایی که گفته بود داشت میگفت.. تا که امام علی خیلی اشک ریخت..و ناراحت نگران شد.. چیز هایی که پیامبر برای اون تعریف کرده بود...مثل خورده شیشه در مغز امام علی..داش امام علی رو بسیاار رنج و عذاب میداد.. اون با دستاش...چاهی رو کند...و بالای چاه ایستاد..و با چاه درد دل و حرف میزد... از بس ناراحت شده بود!!! یکی از یاراش میاد..میگه: یا علی...ناراحت نباشین..به ما بگین چه اتفاقی افتاده.. حضرت علی گفت: نه..اتفاقی نیوفتاده..چیزی که من در زبانم..دارم..(در ذهنم) چیزی نیست که تو بتونی تحمل کنی.. یار امام: نه..بگو..من میشنوم..و به تو گوش میدم..و مشکل حل میشه...چیزی نیست..نه ... امام: نمیتونم..بگم...تو اون مقدار کنجایش و اون مقدار تاقت رو نداری... یار امام..: با این حرف...منو میرنجونی...بگو...ما یاران تو هستیم و باید با هم باشیم..شما بگین..من گوش میدم.. امام شروع کرد به حرف زدن..: چند دقیقه بود که داشت حرف میزد...: مرد زجه کشید و افتاد.. (سکته کرده بود و مرده بود) اون در مورد عضمت خدا...اسرار خدا...بزرگی خدا... و علم خدا گفت... تو به هرجا بری...باز هم خدا جلوتر از توهه.. (فراتر از اون چیزی که باز هم تو با مغزت تصور میکنی) یه چیز مثل بی نهایت... مثلا خدا چه قدر میتونه قدرت مند باشه؟ این سوال جواب نداره... چنین سوالی انقدر انسان رو به خاک سیاه مینشونه که اون...بدبخت و دیوانه میشه... خدا چیزی نیست که به راحتی بشه تصور کرد و به داستان آورد.. تالکین نمیدونه یک خدا در اون موقعیت..چکار میکرد... و تازه بد تر این که اسم اون شخصیت هست: ارو (یگانه)!!! یکانه لقب خدای واحد آسمان زمین...هست... تالکین باید ارو رو به نوعی...اولین مخلوق دنیای ائا معرفی میکرد... چیزی که نه به اسم خدا...بلکه به اسم مخلوق بزرگ...هست... مثلا ارو چطور توانست به مقام مدیریت ائا برسه!!!؟؟ اون چطور توانست؟ ما باید ریشه یابی کنیم... هر چه بیشتر ریشه یابی کنیم.. بیشتر داستان عمق میگیره.... و بیشتر سوء تفاهم ها بر طرف میشه.. اگر ریشه ای نیست که اونو پیدا کنیم... بهتره ریشه سازی کنیم... 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tulkas Astaldo 1,579 ارسال شده در سپتامبر 27, 2009 اتفاقا اصلا خوب نیست که ریشه سازی کنیم! موسی و شبان رو که قطعا حکایتش رو شنیدی!شبان داشت کفر میگفت تو اون داستان؟نه،قطعا نمیگفت،هر کی یه تصور از خدا داره و نمیشه گفت،چون خدا به اون صورتی که من میگم هست،به اون صورتی که تو میگی نیست. چرا ارو نمیتونه که خدا در تصور تالکین و در دنیای آردا باشه؟تالکین نویسنده داستانه و حق داره که هر طور میخواد داستانو جلو ببره(تا زمانی که داره مینویسدش)تو میتونی بگی خوشم نیومد از اون قسمت،اما نمیتونی و حق نداری که توش تغییر ایجاد کنی.میتونی نخونیش،اما اینکه بگی درستش اینه و باید اینطوری باشه،در قدرت تو(تو به عنوان یک خواننده،نه شخص حقیقی تو) نیست 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Melkor Morgoth 197 ارسال شده در سپتامبر 28, 2009 خدا به اون صورتی هست...که کسی نمیتونه بگه...چقدر قوی هست.و چطوریه خلاص...(این تعریف خدا) و نکته ی دوم این که...من نه دخالتی کردم...نه داستانی رو خراب کردم... اگر نمیخوایی در مورد داستان بحث بشه...چرا منو متهم میکنی؟ من دارم..ایرادای داستان رو از نظر خودم میگم... گفتم از نظر خودم دارم میگم. کسی نیست که به این موضوع اشاره کره باشه. پس من خودم تاپیک میزنم و اشاره ی کامل رو به بخشی از داستان میکنم... بله تالکین حق داره که داستانشو به شیوه ی خودش بنویسه... ولی یادش بود که اون یه بنده هست؟؟ و بنده هیچ وقت نمیتونه اخلاق عادت و روش خدا رو بفهمه... و اونو به داستان بیاره...پس صد100% تالکین در مورد آیلوواتار..کم لطفی کرده...و قدرت لازم رو براش در داستان نداده. حالا روشی که من پیشنهام می کنم تا داستان رو به حالت میزانی برسونیم..که خودمون هم بتونیم درک کنیم چیه؟ اینه: ارو مخلوق فرض کنیم...این من نیستم که در داستان تغییر میدم... این منم که میخوام افکار شما رو تغییر و متقاعد کنم.. حالا داستان جدا از همه: ایلوواتار رو باید یه موجود مخلوق فرض کرد... (کدوم خدایی هست که اول وجود نداشته...بعد به وجود امده) تالکین اگر میخواست داستانش رو با درک و با اون راحتی بهتر بنویسه...بهتر بود اونو به شکل مخلوق معرفی کنه... فقط همین... حالا معرفی نکرده....عیبی نداره....ما نمیخواییم آثارش به تحلیل بره...منم نمی خوام...ولی خود خود شما...اون مغز و اون برداشت شما.. باید لا اقل یه بر داشت نزدیک به منطق باشه.....باز هم در الویت میگم: این شما هستین که انتخاب میکنین نه من...شما دوست دارین اصلا خدای آسمان زمین رو بکنین...ایلوواتار رو به جاش بزارین گفتن از داستانی که هرگز حقیقت پیدا نخواهد کرد...یه کار (ناراحت نشی) بی فایدست... تنها راه آشتی دادن این داستان و اون شخصیت هاش...و اون کار هاش...به واقعیت... اینه: ایلوواتار...اولین موجود آردا...(ساخته شده توسط خدا برای رهبری آردا) این بند بالا...یلوواتار رو به یه موجود مخلوق تبدیل میکنه...که در عین مخلوق بودنش...به اردا هم حکومت کامل داره.. برای بار هزارم میگم...: من نه احمال نظر میکنم...نه داستان تالکین رو تحلیل میبرم...تنها دارم...اشکال رو از دید خودم معرفی میکنم.. هر کسی هم که پی برد...بله با من هم نظره..کسی هم که پی نبرد...دشمنم نمیشه..(مخالف نظرم میشه) این حرف های پیش پا افتاده که دارم تاکید میکنم...نیازی به تاکید کردن نیستا... اینا همش واسه حساسیت تووه... حالا هم ما داریم در مورد داستان..و رابطه ی اون با حقیقت بحث میکنیم... یه چیزی بگم... ناراحت نشو: این داستان سیلماریلیون.. چون از ریشه یه نکته ی ریز داره که مهمه... پس برای همین...اگر به واقعیت....قاطی بشه...مثل گناه..و مثل یه جور شرک قرار داندن هست 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tulkas Astaldo 1,579 ارسال شده در سپتامبر 28, 2009 من جای تو بودم،در مورد داستانی که هنوز نخوندم(سیلماریلیون) اظهار نظر نمیکردم. ارو آردا رو مکانی برای ساخته شدن توسط والا ها بوجود آورد و خوش نمیخواست توش دخالت کنه. تو هی میگی میخوای داستان رو به واقعیت تبیدیل کنی.اینجا بزرگیترین اشتباهت به وقوع میپیونده. تو تعریف علمی یک داستان فانتزی رو میدونی؟ بهت پیشنهاد میکنم مقدمه مراد فرهاد پور روی کتاب درخت و برگ رو بخونی 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Melkor Morgoth 197 ارسال شده در سپتامبر 28, 2009 من از سیلماریلیون انتقاد نکردم... من از خود شما انتقاد کردم. بینشتون نسبت به داستان....یه جوریه که انگار ایلوواتار رو یه جوری جای خدا میزارین... من اصلا رنگ کتاب سیلماریلیون رو ندیدم.. فقط بازتاب برخی از شخصیت های کتاب بر ذهن شما...باعث شده...اونو خدا معرفی کنین... حال که شاید تالکین خودش اصلا این منظور رو نداشته یا اصلا این کار رو نکرده... این خود شمایین که دارین به شخصیت ها ارزش میدین...تالکین هم فقط داستان رو طراحی کرد..و داد به ما... و ما داریم هر جور که دلمون میخواد نگاه میکنیم... این جوری هم داستان از بین میره... هم واقعیت با داستانی که به تحلیل رفته قاطی میشه... وقتی آدم یه داستان خوب میشنوه سعی میکنه که از اون الگو برداری کنه.. بعد فکرشو بکن اگر داستان لنگ و یا تحلیل رفته باشه... اون کسی که الگو برداری کرده...و به شخصیتاش علاقمند شده... داره راه رو کج میره...داره میره به بیراه... وطولی نمیکشه که ایلوواتار رو میزاره جای خدای واقعی.... اینجوری داستان میشه یه شخصیت آرمانی ...و باعث میشه...که در افکارش... گم بشه... چیزی که من تا چندی پیش مبتلا بودم...و تجربه داشتم... 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
elros 250 ارسال شده در سپتامبر 28, 2009 Melkor Morgoth دوست عزیز اول تالکین مسیحی هست قضیه امام علی و معراج خیلی حرف الکی بود مسیحیتی که توش مسیح پسر خداست به یگانگی خدا هم بر نمی خوره. دوم یکی از حرف های تالکین این بود که داستانش رو با دنیای واقعی مقایسه نکنن. سوم شما مثلا دین زردشت رو نگاه کن خدا و اهریمن با هم حتی برادرن خیلی ها هم پیروشون هستن. این که فقط داستانه. دوست عزیز بحث خیلی هم خوبه. می تونیم درباره ی اینکه مثلا چرا ایلواتار تو قضیه نومه نور دخالت کرد حرف بزنیم ولی مثلا بیایم بگیم چرا دورف ها کوتوله ان حرف الکی هست چون با این خصوصیات تعریف شدن. 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tulkas Astaldo 1,579 ارسال شده در سپتامبر 28, 2009 ببین عزیز من،ارو تو آردا خداست و این هیچ مشکلی برای من بوجود نمیاره که با خدای واقعی منافات داشته باشه. شاید تجربه تو در مورد غرق شدن تو داستان،با من(ما ) متفاوت بوده. حرف های الروس کاملا درسته و به نظر میاد نیاز به صحبت اضافه از طرف من نباشه. شما بینش ما نسبت به داستان رو چه گونه متوجه میشی؟من ایلوواتار رو جای خدا نمیزارم.ایلوواتار خدای یه داستانه! تا حالا تو انیمیشن ها خدا رو ندیدی؟(معمولا یه پیرمرد باحاله! ;) ) این منافاتی با وجود خدای یگانه ما نداره.اونا همش داستانن وقبول کردن یک خدا در داستان،شرک به خدای واقعی نیست. اینطوری که تو میگی اگه درست باشه،یعنی ما قبول داریم که اورک هم واقعا وجود داشته یا الف ها بر خلاف باور اکثر فرهنگ ها،واقعا موجودات خوبین!یا موریا رو هنوز اگه بگردی خرابه هاشو پیدا میکنی! ما هرگز اینطوری فک نمیکنیم 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Melkor Morgoth 197 ارسال شده در سپتامبر 28, 2009 شما اینطوری فکر نکن...ولی چون در داستان...خدای دیگری وجود داره...پس ما مانعش نمیشیم... ولی اینکه دوستمون گفتن:تالکین مخالف تقایس فلسفه ی داستان با فلسفه ی واقعیت بود..پس تالکین هم به این نکته پی برده و پیش بینی کرده بود.. ولی این ماییم که سر پیچی کردیم...چند دلیل رو ذکر میکنم که نشون میده ما میخواییم..داستان رو به حقیقت برسونیم: 1-ساختن حلقه ی سائرون و تقلید لباس صدا از اون 2-گذاشتن اسم اکانت به نام های ارباب حلقه ها 3-گذاشتن اسم حشره ای به نام (گالم) که در بخش خبر سایت..بهش اشاره شده 4-آموزش زبان های آردا در سایت ها...مثل زبان مردور 5... اینا میشن دلایلی که ما میخواییم آردا رو به واقعیت بیاریم.. علت اصلی این اتفاق هم...فقط فیلم پیتر جکسون بود.. فکر کنم یکی از دلایل تالکین برای مخالفت برای ساختن فیلم هم این بود... حالا اگر این داستان...به شکل کامل بیاد در دنیای ما... دیگه اون داستان نمیشه... میشه یه جور خیالات باطل..و خلاف شرع دینت... که مخالفانی هم از سوی دنیا ...پیدا میکنه.. جدا از این بحث...ما نمیتونیم فلسفه ی داستان سیلماریلیون رو به فلسفه ی خودمون..راه بدیم.. به قول آراگون که میگفت: اگر چیزی که دوست تو هست..یهو دشمنت بشه...و اون موقع نتونی از عشق ورزیدن به اون فرار کنی... پس در اسارت هستی... خود ارباب حلقه ها برات داره میگه..که این اتفاقا هم میتونن بیوفتن.. شما باید از عاقبت این میزان بینش..و این میزان ..علایق..خودتون آگاه باشین... این که با عشق ورزیدن...انسان شخصیت ها رو به خودش جذب میکنه.. و سعی میکنه مثل معشوقش باشه.. دقت کنین که معشوقه ی شما..خلاف قوانین دیگری که برای خودتان ساختین..نباشه.. در این صورت...شما دچار سر در گمی..و ناراحتی میشین.. دقت کنین..از کدوم شخصیت آردا دارین الگو میگیرین... از ملکور؟ از سائرون؟ از ارو؟ یا از اراگون و از گاندلف؟ من خودم شخصا انقدر گاندلف رو دوست دارم..که خوشم میاد وقتی پیر شدم عین اون ریش نگه دارم ;) 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
الوه 8,414 ارسال شده در سپتامبر 28, 2009 دیگه خیلی فلسفیش می کنیا اینا به کنار نصف حرفات درست اما اون ذهن قدرتمند انسان رو از یاد نبر 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tulkas Astaldo 1,579 ارسال شده در سپتامبر 28, 2009 ببین دوست من،ساخته شدن اون مسائلی که تو گفتی،فقط در مورد ارباب حلقه ها اتفاق نیفتاده و هیرو کان،نمایشگاه معروفیه که هموراه برای این مسائل برگزار میشه!طبیعیه که بخش تجاری هم داره.هر کسی از هر چیزی خوشش بیاد،میتونه از یک نماد برای رسوندن این مطلب استفاده کنه.چفیه تو فرهنگ بسیجی ها خودش یه نماده! کسی که حلقه قدرت رو از بیرون میخره،توقع نداره که باهاش به دنیا حکم فرمایی کنه که اگه اینطور فک کنه،احمقه و جای بحثی نمیمونه! اگه اینطور باشه مراسمی مث بالماسکه و ... به طور کلی از نظر تو مشکل باید داشته باشن(که اگه اینطور باشه،کیشه با قاطعیت گفت که در دنیا،در اقلیت قرار میگیری). اینکه ما اکانت هامون به اسم های ارباب حلقه هاس،هیچ دلیلی نداره که خودمون هم اونطوری باشیم.این اتفاق فقط در این سایت نمیوفته و میتونی سایر سایت های مرتبط با ادبیات فانتزی رو هم سر بزنی.در ضمن آی دی خودت ناقض این حرفته. شاید اگه از نزدیک بچه های اینجا رو میدیدی،این حرفو نمیزدی.هیچ کدوم زمانی که با هم در دنیای واقعی قرار میزاریم،اسم اکانتی همدیگه رو صدا نمیکنیم،مگه برای خنده. آموزش زبان آردا چه مشکلی داره؟زبان انگلیسی یا فارسی هم توسط خدا خلق نشده بود که بگیم ساخت یه زبان و آموزشش شرک خداست! ;) حرفت یاد مخالف های مدرسه سازی تو دوران قاجار میندازه آدمو. یاد گرفتن هر چیزی اصلا بد نیست. حرفت توهین به شعور مخاطب میتونه باهش حتی.کسی که داستان رو میخونه خودش میتونه بفهمه که ارو رو نباد با خدای واقعی قیاس کنه. اگه اینطور باشه خوندن عهد عتیق یا جدید هم جرمه،چون ممکنه طرف اون رو بهتر از قرآن بدونه.این که نشد حرف از شخصیت های آردا مگه میشه الگو برداری کرد؟آراگورن چیزایی داره که همه شخصیت های خوب دارن!پس کسی نمیتونه بگه من از آراگورن پیروی کردم.ذاتش بهش میگه خوب باش و همون ذات هم ویژگی های آدم خوبو بهش نشون میده. 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Melkor Morgoth 197 ارسال شده در سپتامبر 28, 2009 خوب همه که مثل تو فکر نمیکنن.. بعضی ها آره...میرن تو کف داستان...اصلا گم میشن... من خودم تجربه دارم به خدا.. اصلا گم گور شدم در داستان...داشتم دیوانه میشدم... ولی بعد ها بر طرف شد ;) ;) حالا میرسیم به اون حرفی که گفتی: که اگر با این موضوع مخالفت کنم...با چیزای دیگه هم مخالفت کردم... ببین....من بازم همون حرف رو میگم...همه مثل تو فکر نمیکنن.. یکی فکر میکنه که باید شبیه شخصیت هاش باشه..و دیوانه میشه.. یکی دیگه فکر میکنه باید شبیه خودش باشه... من برای کسایی که دیوانه ی داستان میشن...دارم...راه باز میکنم... 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tulkas Astaldo 1,579 ارسال شده در سپتامبر 28, 2009 کسی که دیوانه داستان میشه،خودش باید خودشو در بیاره از اون حال.مطمئن باش که این چیزا هم کمکی بهش نمیکنه. در ضمن این که تو تو داستان رفتیو بعد برگشتی،این مجوز رو بهت نمیده که حکم کلی صادر کنی و بگی تالکین اشتباه کرد.بهتره بگی خودت دچار برداشت اشتباه از داستان شدی و حالا برداشتت درست شده. 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Melkor Morgoth 197 ارسال شده در سپتامبر 29, 2009 خوب...کی گفته من گفتم تالکین اشتباه کرده... بله..من گفتم تالکین اشتباه کرده ولی یکمی فکر کردم..دیدم اشتباه از ماست... که داریم عرضش بیش از حد یک داستان رو به یه موجود فانتزی میدیم.. بله درسته اونا باید خودشون راهشونو پیدا کنن.. ولی در کمال سکوت و در کمال بی چاره گی چشمشون به ماست که یه چیزی بگیم..که اونا متقاعد بشن.. انسان که با چیزی میمونه...مثل همین داستان..بهش دل بسته میشه.. و تا وقتی که از اون زیان ندیده....به طرفش میره... من دارم..قبل از ضرر و زیان..راه رو برای کسایی که در داستان غرق شدن باز میکنم... بلا اخره کمک انسانی ما هم یه روز بی جبران نمیمونه...یکی میاد و جبرانش میکنه... 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
elros 250 ارسال شده در سپتامبر 29, 2009 Melkor Morgoth عزیز ناراحت نشیا ولی فکر کنم کسی کمک نخواسته بود. بعد هم اگه یکی بعد از خوندن یه داستان اونو با دنیا واقعی قاطی کنه شیزوفرنی حاد داره فقط با دارو درمان میشه. 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Melkor Morgoth 197 ارسال شده در سپتامبر 29, 2009 من دارم میگم...این فرد بیمار نیست... "به خاطر غلط املایی حذف شد"_ناظر ولی اون چیزی که اشاره میخوام بکنم...یکمی پیچیدست...در واقع نمیتونم...توضیح بدم.. ولی این طوری میتونم بگم: ببین..کسی که با یه داستان..دوست میشه...مثل مرد عنکبوتی...و یا....که سوپرستار هستن... در دراز مدت...دچار یه جور به هم ریختگی ذهن میشه..یعنی فکر میکنه که باید این عشق و این علاقه رو وسعت بده... و این عشق...به آرمانش...دوخته میشه... و آرمان هم چیزی نیست..که به راحتی زیر پاش گذاشت... نتیجه چیزی میشه که من بهش میگم..حلقه ی سیاه.. که تورو از گالم..بد بخت تر...و تورو از بد ترین شرایط رد میکنه.. این که آرمان خودتو زیر پا بزاری.....برات یه مصیبت حلقه ای جور میشه.. این که اگر بکنم...اشتباه کردم و زیر قوولم زدم.. و اگر نکنم با گمراهی و بدبختی روبرو میشم.. عین یه جور قول دادن بیجا هستش.. که اگر عمل بکنی....زیر قولت زدی... و اگر عمل نکنی...برات روزگار سخت و سخت تر میشه.. اگر ریشه یابی کنیم: میبینیم که علاقه ی بعضی ها به ارباب حلقه ها...میتونه به این حلقه ختم بشه...چیزی که هیچ کس نمیتونه اونو تحمل کنه... این حلقه ای که میگم..تورو با خودت درگیر میکنه و میونت با خودت به هم میریزه.. 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
elros 250 ارسال شده در سپتامبر 29, 2009 دوست عزیز خودت نگاه به عنوان تاپیکی که زدی بکن بد ببین چقدر بحث رو خودت منحرف کردی. من مطمئنم اگه پست بالایی رو می ذاشتی پست اول تاپیکت رو پاک می کردن چون هر جوری نگاه کنی چه ربطی می تونه به این سایت داشته باشه. و فکر کنم خودت هر وقت به داستان نگاه می کنی یا به حلقه فکر می کنی احساس گناه می کنی که به خدا شرک ورزیدی یا از حلقه که چیز شیطانیی هست خوشت اومده و از این جور چیزا. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
elros 250 ارسال شده در سپتامبر 29, 2009 Melkor Morgoth عزیز بیا یه نگاه کلی به پست های شما بندازیم ارو یگانه!!! یگانه تنها لقبیه که ما به خدای خدمون میدیم.. حالا اون لقب رو به یک شخصیت تخیلی بدیم؟ این میشه شریک قرار دادن..برای خدا.. ما ارو رو خدای ائا و آردا میدانیم.. و این عمل باعث میشه ... گناه بزرگی مرتکب بشیم.. نظر شما چیه؟ برادران واچوفسکی تو فیلم ماتریکس لقب یگانه رو به نئو یه انسان دادن چه اتفاقی افتاد؟ اگر یک داستان که در مورد خدایان حرف زده...خوب...قبول خوبه...ولی همیشه باید به شکل داستان بمونه. اگر از داستان بودنش...خارج کنیم..(بکنیمش الگو) پس ما اشتباه کردیم... رسم اینه که همیشه در همه جا داستان باید مخلوق باشه. حتی ایلوواتار. حالا اگه داستان خارج بشه چی میشه؟ مثلا بودایی ها به خدایانشون اعتقاد دارن زرتشتی ها هم دارن قدرت خدا...هرگز در قلم...ذهن...گفتار...شعر....داستان...نقاشی....طراحی....نمیگنجه.. این قدرت..هرگز نمیتونه به داستان بیاد چندین داستان نقاشی شعر درباره خدا وجود داره که خیلی هاش از نظر هنری واقعا ارزشمند هست. تالکین بهتر بود بر تمام شخصیت های داستانش...یه مهر مخلوقیت بزنه..(که تو فقط یه مخلوقی نه بیشتر) اون مقام خدا رو به یه مجود خیالی داده... و اگر کسی نفهمیده به آیلوواتار توهین کنه..(چون مقامش با مقام خدا ی ما هم خوانی و یکیه) پس انگار به خدای واقعی توهین کرده!!!! اگر تالکین توانسته بود که مقام خدا رو به آیلوواتار بده....پس بازم میتونه مقام پیامبر ها رو هم به آراگون و ...بده.. این همون نکته ای هست که میگم...(که خیلی هم دل نشین نیست) خیلی از نویسنده ها و دانشمندها درباره خدای واقعی این نظر رو دارن: انسان مخلوق خدا یا خدا مخلوق انسان؟ حالا لطفا منو متهم به بی دینی نکن دارم نظرای مختلف رو می گم. خدا به اون صورتی هست...که کسی نمیتونه بگه...چقدر قوی هست.و چطوریه خلاص...(این تعریف خدا) عزیز کدوم خدا رو می گی؟ الله ، خدای پدر ، خدای پسر ، راما ، زئوس ، اهورامزدا و ...؟ فکر می کنم مشکلت اینه که فکر می کنی باید خدای تالکین هم الله باشه حالا داستان جدا از همه: ایلوواتار رو باید یه موجود مخلوق فرض کرد... (کدوم خدایی هست که اول وجود نداشته...بعد به وجود امده) تالکین اگر میخواست داستانش رو با درک و با اون راحتی بهتر بنویسه...بهتر بود اونو به شکل مخلوق معرفی کنه... فقط همین... تنها راه آشتی دادن این داستان و اون شخصیت هاش...و اون کار هاش...به واقعیت... اینه: ایلوواتار...اولین موجود آردا...(ساخته شده توسط خدا برای رهبری آردا) این بند بالا...یلوواتار رو به یه موجود مخلوق تبدیل میکنه...که در عین مخلوق بودنش...به اردا هم حکومت کامل داره.. چه کاری هست خدا ، خدا رو بیافرینه بعد خدای دوم بر آردا (جهان در دنیای تالکین) حکومت کنه. بعد مشکل خودت دو برابر میشه چون ایلواتار والار و آدم ها و اف ها و ... رو خلق کرده. بالاخره ایلواتار دست به خلقت زده. پس برای همین...اگر به واقعیت....قاطی بشه...مثل گناه..و مثل یه جور شرک قرار داندن هست فکر کنم تنها کسی که می خواد این داستان های تالکین رو با واقعیت قاطی کنه خودتی (حداقل در این فروم) من از سیلماریلیون انتقاد نکردم... من از خود شما انتقاد کردم. بینشتون نسبت به داستان....یه جوریه که انگار ایلوواتار رو یه جوری جای خدا میزارین... اینجا کاری رو که خودت کردی قاطی کردن ایلواتار با خدا که براش تاپیک زدی رو به بقیه نسبت میدی وقتی آدم یه داستان خوب میشنوه سعی میکنه که از اون الگو برداری کنه.. بعد فکرشو بکن اگر داستان لنگ و یا تحلیل رفته باشه... اون کسی که الگو برداری کرده...و به شخصیتاش علاقمند شده... داره راه رو کج میره...داره میره به بیراه... وطولی نمیکشه که ایلوواتار رو میزاره جای خدای واقعی.... اینجوری داستان میشه یه شخصیت آرمانی ...و باعث میشه...که در افکارش... گم بشه... چیزی که من تا چندی پیش مبتلا بودم...و تجربه داشتم... عزیز از هر داستانی می تونی چیزای خوبش رو بگیری حالا اگه اون مربوط به آراگورن باشه یا چه گوارا یا یکی از ائمه نکته هایی رو که می بینی خوبه می تونی بگیری و الگو برداری کنی. 3-گذاشتن اسم حشره ای به نام (گالم) که در بخش خبر سایت..بهش اشاره شده 4-آموزش زبان های آردا در سایت ها...مثل زبان مردور گذاشتن حشره به اسم گالم به خاطر احترام به تالکین هست. آموزش زبان هم به خاطر اینه که بعضی از زبان های تالکین واقعا کاملن و از نظر علمی دارای ارزش هستن.(البته از زبان موردور اطلاعات کاملی در دست نیست) فکر کنم یکی از دلایل تالکین برای مخالفت برای ساختن فیلم هم این بود... حالا اگر این داستان...به شکل کامل بیاد در دنیای ما... دیگه اون داستان نمیشه... میشه یه جور خیالات باطل..و خلاف شرع دینت... که مخالفانی هم از سوی دنیا ...پیدا میکنه.. فکر کنم دلیل تالکین برای مخالفت با ساختن فیلم گستردگی داستانش بوده. و می تونه دلیل دیگه هم این بوده که در زمان تالکین تکنولوژی این همه پیشرفت نکرده بود. 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tulkas Astaldo 1,579 ارسال شده در سپتامبر 29, 2009 مرسی elros عزیز بابت وقت زیادی که گذاشتی. خب melkor morgoth عزیز فک کنم الان بحث به حدی رسیده که قبول بکنی اشتباه بزرگ از سوی تالکین و یا ما نبوده(هر چند در پست آخرت خودت به این موضوع اعتراف کردی) 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست