جستجو در انجمن
در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'خدا'.
پیدا شد 6 نتیجه
-
اول به سبک آرون، سوالم را به طور کامل مطرح نمیکنم. میخواهم اول بدانم: چرا ملکور بعه زندان افکنده شد؟ آیا ایلوواتار نباید در ازای اعطای معرفت بیشتر به ملکور، به او قدرت بیشتر هم میداد؟ و آزادی بیشتر برای اعمال اندیشه هایش؟ چرا در هنگامه ی نغمه او را شرمسار گردانید، در حالی که بهتر از هر کسی میدانست برای توانا هیچ چیز از شرمساری کینه بر انگیز تر نیست؟ آیا تنها به این دلیل که جهان نیاز به نیرویی مخالف داشت، تا تلاش های والار ارزشمند تر جلوه کند؟( وگرنه تلاش والار چیزی شبیه گل زدن به دروازه ی خالی بود!) آیا نباید ملکور را از لحاظی تجلیل هم کرد؟
-
در این تاپیک قصد داریم به بررسی مصادیقی از داستان های تالکین که با الهام از مفاهیم و داستان های انجیل نوشته شدند بپردازیم. در چند سطر زیر من فهرستی از این مصادیق رو که تا به حال به نظرم رسده آوردم. به احتمال زیاد با دقت بیشتر می شود موارد دیگری هم پیدا کرد. اولین و مهمترین شباهت و یا الهام وجود خدای یگانه در داستان های تالکین است. در میان جهان های فانتزی که تا به حال خلق شده اند، جهان تالکین از معدود جهان های تک خدایی است. داوود و آراگورن: داوود پسر یک پادشاه نبود اما از خانواده و عشیره ای اصیل بود. او برای رسیدن به پادشاهی و متحد کردن دو قلمرو جوده آ و اسرائیل ابتدا می بایست دشمن بزرگی به نام جالوت را شکست دهد. همین الگو و خط داستانی را در آراگورن و تلاش او برای پیروزی بر سائورون و رسیدن به پادشاهی و متحد کردن دوباره آرنور و گوندور می بینیم مهاجرت بزرگ بنی اسرائیل و کوچ بزرگ الف ها: در انجیل ما داستان مهاجرت قوم بنی اسرائیل(Exodus ) را از مصر به سوی سرزمین موعود(کنعان) می خوانیم که بسیار مشابه کوچ اولیه الف ها از سرزمین میانه به سرزمین وعده داده شده والینور است. فرشتگان و والار: در انجیل این طور آمده که خداوند فرشتگانی دارد که به کمک آن ها امور جهان را تدبیر می کند. مشابه همین موضوع در رابطه ایلوواتار با والار دیده می شود. شیطان و ملکور: داستان طرد شدن شیطان به عنوان یکی از قدرتمندترین فرشتگان بسیار مشابه آن چیزی است که برای ملکور اتفاق افتاد. ملکور نیز مانند شیطان تمام پلیدی ها را به دور خود جمع می کند و وظیفه مومنان انکار مداوم اوست. نوح و الندیل: هر دوی این اشخاص از طوفانی که ناشی از خشم خدا بود با کشتی که خود ساخته بودند، نجات یافتند. هر دو نفر را فقط تعداد کمی از مومنان همراهی می کردند. داستان گالوم: در انجیل چنین می خوانیم:« هر کسی که غرق در آرزوهایش شود و فریفته آن ها گردد، وسوسه می شود. و هر گاه آرزو آبستن شود، گناه می زاید و گناه چون کاملا ببالد، مرگ را به دنبال خواهد داشت.» تاثیر این جملات در طرح داستان گالوم کاملا مشهود است. او نیز غرق در آرزوی حلقه بود و برای رسیدن به آن از هیچ گناهی فروگذار نکرد؛ اما رسیدن به حلقه نهایتا باعث مرگش شد. گندالف و مسیح : شباهت های زیادی را می توان بین این دو شخصیت یافت. مواردی از این شباهت ها عبارتند از: هر دوی آن ها توانایی انجام امور خارق العده داشتند. هردوی آن ها برای دعوت مردم به راه درست، بسیار سفر می کردند. هر دوی آن ها یکبار مرگ را تجربه کردند و دوباره به زندگانی بازگشتند. باغ عدن و لوتلورین: آدم و حوا با آرامش کامل در باغ عدن زندگی می کردند. گویی زمان برای آن ها در گذران نبود. مشابه همین احساس برای یاران حلقه زمانی که در لوتلورین اقامت داشتند، وجود داشت. یفتاح و فئانور: گاهی بعضی سو گندها آثار مخربی به دنبال دارند. یفتاح از داوران بنی اسرائیل زمانی که عازم جنگ با عمونیان بود، سوگند خورد اگر از این جنگ سالم بازگشت، نخستین چیزی را که از خانه اش خارج می شود، در درگاه خداوند قربانی کند. در حالیکه تصورش این بود که بی شک نخستین چیزی که از خانه اش خارج خواهد شد، سگش خواهد بود؛ زمانی که از جنگ برگشت، اولین کسی که از خانه خارج شد تنها دخترش بود و او مجبور شد او را قربانی کند. مشابه همین داستان، سوگند فئانور نیز زندگی خودش، پسرانش و قبیله اش را تباه کرد. انجیل و کتاب سرخ سرحد غربی: داستان تاریخ جهان و آنچه که قرار است روی دهد، در کوه سینا نوشته شده بود و خداوند آن را به موسی اعطا کرد که در پنج دفتر اول انجیل آمده است. کتاب سرخ سرحد عربی هم شامل تاریخچه سرزمین میانه در دوران سوم بود. این ها مواردی بود که تا به حال به نظر من رسیده اگر موارد دیگری هست که شما به آن ها برخوردید، خوشحال می شم این جا مطرح کنید. پ.ن بسیار مهم: تمام مواردی که اینجا مطرح کردم بر اساس متون مقدس مسیحی و یهودی بود پس اگر تناقضی با متون اسلامی دیدید نه لازمه تذکر بدید نه دعوا کنید نه دادگاه تفتیش عقاید راه بندازید!
-
در این بخش میخوام شمارو با نکته ی ریز..ولی بسیار عمیق آشنا کنم!. اشتباه تالکین در داستانش.. ببینین: تالکین نباید در داستان خودش شخصیتی به اسم ارو یا ایلوواتار میزاشت..و یا حد اقل نباید خدا معرفیش میکرد.. یه کمی فکر کنین....میبینین که اگر شخصی با این توانایی وجود داره.. پس چرااین گرفتاری ها داره به وجود میاد..تالکین یک بنده ی ریز هست..عین یه گرد..یه گردی در یک دنیا.. حالا با اون مغزش...چطور میتونه فلسفه ی خدا رو طراحی و در داستان خودش بزاره؟ این یه اشتباه معنوی بزرکه که ما شخصی رو به اسم آیلوواتار در داستان میزاریم.. و بعد به اون لقب خدا میدیم.. و بعد با اسمش بازی میکنیم... براش داستان میسازیم. براش توهین و جوک میسازیم.. شما برین یه نگاهی به تاریخچه ی آردا بندازین..: میبینین که در اونجا نوشته ارو یگانه!!! یگانه تنها لقبیه که ما به خدای خدمون میدیم.. حالا اون لقب رو به یک شخصیت تخیلی بدیم؟ این میشه شریک قرار دادن..برای خدا.. ما ارو رو خدای ائا و آردا میدانیم.. و این عمل باعث میشه ... گناه بزرگی مرتکب بشیم.. نظر شما چیه؟
-
از شما و تمام افراد که به این سایت سر میزنن هفت سوال دارم. در مورد/] ارو و ملکور که حتما باید جواب این هفت سوال رو بگیرم... 1-ارو به عنوان خدای آردا قبل از این که ملکور را بیافریند..حتما باید از آینده ی اون خبر دار باشه چون اون خدای آردا هست و طبیعتا خدا از همه چی خبر داره. و وجودش..از پلیدی به دور هست...آفریننده ی پاکی آردا پس چرا ملکور را آفرید در صورتی که میدانست در آینده دشمن آردا خواهد بود...؟ حکمت این آفریدن چه بود؟ حال اگر فقط ملکور را آفریده و مثل دیگر آینور میکرد... میتوانستیم بگوییم که ارو فقط یه موجود ابتدایی خلق کرده.. ولی دیدیم که حتی به اون مقام و درجه داد و جزء یکی از والار بزرگ کرد... یا حتی بزرگ ترین والا...که شریف ترین در میان بزرگ ترین ها بود 2-حالا که ملکور آفریده شد...و کاملا به وجود آمد... پس چرا ایلوواتار این والا را به فرمان برداری از خود امر کرد؟ در صورتی که میدانست در آینده چه خواهد شد...(مبارزه جنگ نابودی) و در حالی که نه اطاعت بندگی میکرد..و نه فایده ای برای ایلوواتار داشت... و نه هیچ خوبی از اون به ارو و به کس دیگری رسیده بود... 3-حال که ملکور به وجود آمد...با این همه سوال... پس چرا در موسیقی والار شرکتش داد؟ حال که میدونست خراب کاری خواهد کرد...و فایده ای نخواهد داشت...و ارو اونو چرا اجازه ی این کار را داد؟ و حتی در بخش های ریزی از داستان امده که ارو از نا هماهنگی ملکور آگاه بود...و گفته که این هم جزء برنامه ی خودشه..ما به عنوان خواننده باید بدونیم اون برنامه چیه و ارو میخواد چکار کنه.... 4-فکر کنیم که حالا اون شورش کرده...و کاملا دشمن شناخته شده... پس چرا بعد از آفریدن ملکور...اونو خجالت زده کرد و اونو خائن معرفی کرد؟ در حالی که اون اصلا از خود چیزی نداشت..و ارو اونو آفرید و سرنوشت داد... چه حکمتی بود که ارو اونو آفرید و اونو به این شکل گذاشت؟در حالی که نه به خود سودی داشت...نه به کس دیگری...فقط ملکور.زیان زده شد..در حالی که ملکور هیچ کار نادرستی نکرد...فقط در موسیقی والار...کمی به طبع دیگر عمل کرد... 5-حال که اون خائن شد...بد بخت شد....بی چاره شد... پس چرا به ملکور فرست داد...تا برای خودش جبهه درست کند..و اون برای خود نظام بسازد... تا پیشرفت کند...و دباره به والار ها و به آینور های دیگر..دشمنی کند...؟ چرا همون موقعی که ملکور را ساخت...و خیانت کرد...نابودش نکرد؟ چرا به اون اجازه و توانایی این کار را داد؟در حالی که دنیای بدون پلیدی مگه چشه که ایلوواتار این کار رو نکرد؟ و ارو میدانست که مردمان ستاره ها(الف ها) رو فریب خواهد داد... پس چرا کاری کرد که ملکور و جمعی از مردمان آردا..بر او بپیوندند و آلوده به پلیدی شوند ؟ اصلا چرا برای ساخت آردا...ملکور رو به جریان انداخت؟ تا با اون شر درست شه؟ در صورتی که اگر این کار رو نمیکرد...دیگر مشکلی نبود...(چرا همون موقع ملکور را از اردا بیرون نکرد؟ یا حتی جلوش نیستاد؟) 6-فرض کنیم که همه ی این اتفاقا افتاد و همه ی این مخالفت ها به وجود آمد... پس چرا ملکور دوباره فرصت یافت...تا برای بار دوم از دیوار های شب و از بند ها بگذرد؟..و برای بار دوم برگردد...و چرا توانست ارک بسازد.؟ در حالی که اگر ارو واقعا اونو از همون اول فلج و ناتوان میکرد...نیازی نبود که برای دومین بار اون فرصت پیدا کنه...چرا با این که میدانست...این کار را نکرد؟ چرا اونو ضعیف نکرد؟و قدرتش را نگرفت؟ چرا با این که آگاهش بود...این کار را کرد؟ چه حکمتی در فرصت دادن به ملکور بود تا اون رشد کنه.؟ چرا وقتی الف های روشن بین..و تیز بین از جوار خوبان بودن. و هیچ پلیدی در آن نبود...چطور روح آگاهشان...دوباره پلید و به اعماق جهل فرو رفت؟ 7- چرا بعد از این که ملکور شناخته شد...به سائرون و دیگر پلیدی های پراکنده ی سرزمین میانه...فرصت داد...تا برای خود...جبهه بگیرن؟ چرا اونا رو همون لحظه نابود نکرد...و باعث شد اونا فرصت بیشتر پیدا کنن؟ چرا ملکور را آفرید تا سائرون فریبش را بخورد... و چرا بعد از آفریده شدن ملکور..سائرون و بقیه ی پلیدی ها را فرصت داد؟ فکر کنیم که همه ی این جریان ها فقط برای این بود که ارو مجوداتش رو امتحان کنه...ولی: بر این عکس پروفایلم دقت کن...میبینی اون یه شمشیر در دستشه. هیچ وقت با شمشیر نمیشه کسی رو فریفت..و اونو دعوت کرد.. پس اون اومده تا مبارزه کنه...ولی چرا ارو اونو آفرید.. و منزویش کرد؟مگه اون چکار کرده بود که این بلا سرش اومد. و ارو بختش رو اینجوری قرار داد؟چرا عین دیگر پاکی ها اونو راه نداد؟ خواهش میکنم به هر هفت تای این سوال ها پاسخ کامل و جامع رو بدین ممنون
-
سلـام ارو ایلوواتار، خالق جهان آردا، وجودی که کم درباره اش میدونیم. خیلی سربسته و بسیار رازآلود! آینولینداله; گویای موسیقی هایی است که در آفرینشش برانداخت. ارو ایلوواتار، آفرینشگر یکتای جهان تالکین، در سیر داستان فقط گاهی شاهدش هستیم که مانوه سولیمو با او رای هایی می زند. و ازین مشورت ها نیز، جز تصوری تار و مه گرفته نداریم. خدا را باید بیش از این گسترد!! آتشی از وجود خویش بر همه چیز ریخت تا هست گیرد. و با اینحال انقدر پشت پرده مانده... انقدر سِر بر اطراف خود تنیده... آنقدری که نزدیک شدن به او جز به تقدسش گفتن ، نتوان!! بپردازیم تا ببینیم چه اندیشه ای در پسِ نهادنِ این حجاب های نفوذ ناپذیر برای خداوندِ آردا، در فکر تالکین بوده... تذکر: بحث رو به حاشیه نکشیم و از مرزهای جهان تالکین پا فراتر نگذاریم.
-
در برهه هایی از زمان و در بعضی اقوام جاهلیت وجود دارد. به این معنی که یا هیچ چیز از خالق خود نمیدانند یا از دیگران شنیده اند. چرا از خالق یگانه خود فراموش کرده اند؟ پس از خلقت آینور و آردا و بیدار شدن فرزندان اول، آن ها یعنی همان وانیار و نولدور که به والینور آمدند ارو را خدای یگانه و والار را مقدران آردا می دونستند. اما سیندار چه؟ آن ها که در سرزمین میانه ماندند؟! بیاییم جلوتر. انسان ها بعضا تحت تعالیم و پرورش الف ها چیز هایی یاد گرفتند. از والار و ارو. اما پس از هجرت الندیل چی؟! فرزندان گوندور از والار یا ارو چه میدانند؟! آن ها خالق خود را که می دانند؟! هابیت ها که در غفلت از دنیای بزرگ زندگی میکنند چرا؟! چرا هیچ گونه تحقیقی در این امر نمیکردند که ما از کجا آمدیم و به کجا می رویم؟! در دوران سوم که میشود آن را دوران جاهلیت نامید میشه گفت فقط الروند و گلادریل و کله بورن و ایستاری به این امر واقف اند. یعنی ارو را خالق خود و آردا می دانند و والار را قدرت ها و مقدران آردا. تازه الف ها و انسان های خردمندشون، والار رو خداوندگاران می دانند و خب در گذر زمان این ها جاشون رو به عنوان خالق باز میکنن. و سوال اصلی و آخر این که چرا پس از فصول اول سیلماریلیون استاد به ندرت از ارو و ایلوواتار نام می برند. درسته که آردا و اختیاراتش کم و بیش به والار داده شد اما مردم آن باید ارو را به عنوان خالق پرستش کنند و از او شکر گذار باشند...