رفتن به مطلب

Recommended Posts

Melkor Morgoth

بسیار..خوب...چند ساعت واسه این وقت گذاشتی؟

حالا تو به من گوش کن...

در کل حرف هام همیشه به یک حرف اشاره داشتم:

"خود تالکین هم به این حرف پی بده بود (در واقع اشتباه تالکین...اشتباه ما است)"

و همیشه گفتم:

"اگر کسی دچار این نوع ناراحتی بشه....در اوج ناراحتی...خودش کمک نمیخواد بلکه این ماییم که باید متقاعدش کنیم"

و گفتم:

"من نظر کسی رو مجبور به این حرف نمیکنم...نظر من جدا...نظر شما جدا...و حق انتخاب همیشه با شماست نه من"

و همچنین:

"دوستی و عشق با داستان باعث میشه علاقه و عشقی در انسان به وجود بیاد که باعث آشفتگی افکار انسان میشه"

و:

"خودم تجربه ی شخصی در این مورد داشتم و میدونم..چیز بدی هست و اینو به بقیه میگم که متوجه بشن و عاقبتشو بدونن"

چیزی که میخواستم بگم:

"این تاپیک برای کسایی نیست که از این مورد درکی ندارن...برای کسایی هست که میفهمن که دارم چی میگم...یا حد اقل نه در ارباب حلقه ها..بلکه در زمینه های دیگر زندگی خودشون تجربه دارن"

و گفته بودم که:

"توضیح این حرف خیلی سخته...و به سر همه ی ما امکان داره بیاد..."

حالا در جواب من چی گفتی؟

عزیز از هر داستانی می تونی چیزای خوبش رو بگیری

حالا اگه اون مربوط به آراگورن باشه یا چه گوارا یا یکی از ائمه

نکته هایی رو که می بینی خوبه می تونی بگیری و الگو برداری کنی

در صورتی که من بارها و بارها گفتم..این عشق در انسان...به صورت نا خداگاه و به صورت

لجبازی به وجود میاد...عین یه قول بیجا...که انقدر ها هم اوضاع آروم نیست که تو این پستت گفتی

(منظور من یه الگو و یه علاقه ی ساده نیست...که تموم شه...منظورم..اون غرق و اون..عشق بسیار بزرگی

هست که مذکور شد..

برادران واچوفسکی تو فیلم ماتریکس لقب یگانه رو به نئو یه انسان دادن

چه اتفاقی افتاد؟

انقدر ساده نگاه نکن...منظورم از یگانه...اون ارضش و اون..خلاصه...بزرگی و احترامی بود..که برای بعضی از

افراد..شیوع خواصی پیدا میکنه..

حالا اگه داستان خارج بشه چی میشه؟ مثلا بودایی ها به خدایانشون اعتقاد دارن زرتشتی ها هم دارن

بازم اشتباه گرفتی...منظورم اون الگویی بود که به عشق بی جا منجرب میشد..

عزیز کدوم خدا رو می گی؟

الله ، خدای پدر ، خدای پسر ، راما ، زئوس ، اهورامزدا و ...؟

فکر می کنم مشکلت اینه که فکر می کنی باید خدای تالکین هم الله باشه

چیزی که شکی درش نیست...(اگر ناراحت میشی نخون)

چه کاری هست خدا ، خدا رو بیافرینه بعد خدای دوم بر آردا (جهان در دنیای تالکین) حکومت کنه.

بعد مشکل خودت دو برابر میشه چون ایلواتار والار و آدم ها و اف ها و ... رو خلق کرده. بالاخره ایلواتار دست به خلقت زده

من ارو رو از خالق خارج نمیکنم ...که دباره از اون طرف بپیچمش...بکنمش...مخلوق..

هدف فقط برداشتن...درجه ی خدایی از روی شانه های ایلوواتار هست...

فکر کنم تنها کسی که می خواد این داستان های تالکین رو با واقعیت قاطی کنه خودتی (حداقل در این فروم)

گفتم بنا بر علایق دیگران..من مجبورم به میل بقیه...کنار و راه بیام..

اینجا کاری رو که خودت کردی قاطی کردن ایلواتار با خدا که براش تاپیک زدی رو به بقیه نسبت میدی

مشخصه که فقط میخوام..به ایلوواتار رو.خدا نگین...اگر هم میگین..از فضای داستان...خارجش نکنیم.

حالا اگه داستان خارج بشه چی میشه؟

همونی میشه که گفتم...

دوست عزیز خودت نگاه به عنوان تاپیکی که زدی بکن بد ببین چقدر بحث رو خودت منحرف کردی

طبیعتا فکر کرده بودم...تالکین به این حرف فکر نکرده...و این تله رو برای ما....گذاشته...ولی...بعد ها..دونستم که

این ما هستیم..که اشتباه میکنیم..و اونو...برای خودمون..بزرگ میکنیم..

کاری که الان...میکنم...رفع سوء تفاهمه...

چندین داستان نقاشی شعر درباره خدا وجود داره که خیلی هاش از نظر هنری واقعا ارزشمند هست

اصلا ربطی نداشت...

خیلی از نویسنده ها و دانشمندها درباره خدای واقعی این نظر رو دارن:

انسان مخلوق خدا یا خدا مخلوق انسان؟

حالا لطفا منو متهم به بی دینی نکن دارم نظرای مختلف رو می گم

بازم جواب حرف من نبود...

فکر کنم دلیل تالکین برای مخالفت با ساختن فیلم گستردگی داستانش بوده. و می تونه دلیل دیگه هم این بوده که در زمان تالکین تکنولوژی این همه پیشرفت نکرده بود.

من و تو در ذهن تالکین نیستیم..که بدونیم واقعا چی بوده؟...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
elros

دوست عزیز

شما می گی تالکین اشتباه کرد ایلواتار رو خدا کرد.

یه راه هم براش پیشنهاد می دی این که تالکین بگه خدای واقعی ایلواتار رو آفرید.

حالا یه سوال ازت دارم این که تالکین یه کارکتر تو داستانش به اسم خدا بذاره کفر هست یا این که بیاد یه دروغ به خدای واقعی نسبت بده (خلق ایلواتار توسط خدای واقعی)

یه جا می گی به خاطر فیلم پیتر جکسن این اتفاقات افتاده و مردم ارباب حلقه ها رو با دنیای واقعی مقایسه می کنن (گرچه تو فیلم خدا رو نشون نمی ده و فکر نکنم بچه ها هم فکر کنن همچین حلقه ی جادویی وجود داره)

اگه یکی می ره حلقه ای شبیه مال فیلم می خره به خاطر اینه که با فیلم حال کرده نه اینکه با دنیای واقعی قاطیش کرده.

من خودم وقتی بچه بودم بعد از دیدن فیلم زورو با برادرم و پسر عموم دوست داشتیم چوب بگیریم دستمون ادای شمشیربازی در بیاریم. (حالا هم بدم نمیاد مثلا دیالوگ بازیگر محبوبم رو تکرار کنم)

همین طور که تولکاس گفت این جور چیزا بیشتر به خاطر تفریح کردن و علاقه به چیزی هست که دوسش داریم.

یه سوال ازت دارم تو وقتی بوروس قدرتمند رو می بینی مورگان فریمن رو با خدای واقعی قاطی می کنی ؟

یا وقتی وکیل مدافع شیطان رو می بینی فکر می کنی آل پاچینو شیطانه؟

عزیز می گی این تاپیک درباره کسانی نیست که در این مورد درکی دارن لازمه بگم فروم یه مکان عمومی هست تو نمی تونی فقط حرفای خودت بزنی باید تحمل کنی دیدگاه هایی مخالف تو هم وجود داره.

تو میگی می خوای بچه ها رو حفظ کنی

منم می تونم بگم می خوام بچه ها رو از عقاید خطرناکی که تو نسبت به ادبیات و سینما داری حفظ کنم.

تو یه حرف منو گرفتی داری ازش استفاده می کنی "تالکین مخالف قیاس داستانش با واقعیت بوده" و بعد می گی تالکین پیش بینی کرده که این مشکل قاطی کردن ایلواتار با خدای واقعی پیش میاد. در صورتی که این یه حرف کلی که تالکین زده. به خاطر این که نگن مثلا داستانش به جنگ جهانی ربط داره چند وقت پیش تو یه فرومی دیدم نوشته بود منظور تالکین از اورک ترک های عثمانی بوده. می بینی مردم برای خودشون حرف می زنن بدون اینکه بدونن اورک موجودی اساطیری هست.

و مطمئن باش تالکین هیچ وقت ناراحت نمی شه اگه ما بیایم بررسی کنیم تالکین چقدر از اساطیر یا انجیل تاثیر گرفته. ولی اگه بیایم بگیم منظور تالکین از سرزمین میانه اروپا بوده و یا غرب رو والینور گرفته چون از شرقی ها بدش می اومده قطعا تو گور می لرزه.

یه چیز دیگه حالا فرض کنیم یکی ایلواتار رو خدای واقعی دونست و شد ایلواتار باور اون وقت تالکین میشه پیامبر ایلواتار اما تو کتاباش نگفته چند بار تو روز برای ایلواتار نماز بخونید یا چند بار تو هفته برای پرستش ایلواتار برید کلیسا. می بینی خطری وجود نداره اگه کسی ایلواتار باور شد نمی تونه ایلواتار پرست بشه چون دستوری برای پرستشش وجود نداره پس برای عبادت باید به روش یک دین واقعی عمل کنه پس اینجا فقط برای خدای خودش یه اسم دیگه پیدا کرده و خدا هم که اسم زیاد داره.

من این همه حساسیت شما رو متوجه نمی شم.

و دوباره تاکید می کنم اینکه بگی توضیحش سخته و همه درک نمی کنن و ... باعث نمی شه من عقب نشینی کنم اگه دوست داری بحث رو ادامه بدی من آماده ام.

و یه چیز دیگه اون دلیل تالکین که گفتم مخالف ساختن فیلم به خاطر گستردگی داستان بوده. تا حد زیادی مطمئنم تالکین زده. دوستان تالکین شناس دیگه حتما منبعش رو می دونن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
elros

یه چیز دیگه هم بگم من از شما پرسیدم:

عزیز کدوم خدا رو می گی؟

الله ، خدای پدر ، خدای پسر ، راما ، زئوس ، اهورامزدا و ...؟

فکر می کنم مشکلت اینه که فکر می کنی باید خدای تالکین هم الله باشه

شما جواب دادی:

چیزی که شکی درش نیست...(اگر ناراحت میشی نخون)

شاید من خیلی نفهمم ولی من منظور شما رو نفهمیدم پس این سوالم هنوز بی جوابه.

اگه شما بگی زئوس من می گم همون که با هرا عروسی کرد.

اگه بگی خدای پدر من می گم همونی مریم مادر پسرش هست.

اگه بگی اهورامزدا من می گم بچه زروان

پس من منتظر یه اسم هستم.

کدام خدا رو می گی؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Melkor Morgoth

ببین.......

در این مطلبی که بالا نوشتی...خوشم اومد...

خوب...

تو گفتی چه اشکالی داره تالکین یه شخصیت دیگری به اسم خدا بزاره...

(من اعتراف میکنم...اسم این تاپیک...باعث تکرار حرف های گفته شده میشه.)

من بارها بعد از این که قبول کردم..اشتباه از ما بود...گفتم...این ماییم که عشق و اون علاقه و اون

رویا رو....به شکل اشتباه داریم به داستان...هدیه میکنیم..

خوب یه عشق...

یه عشق و یه انسان خطا کار...

خوب ما چی داریم.؟

عشق و خطا..

این دو تا میشن ؟

عشق اشتباه..

اگر کسی به قول خودت...دچار شیزوفرونی ...یا هر چی که اسمش هست...که من نمیگم...

مبتلا باشه....

اوووه...خدای من....

اون بد جوری تو گیره...

فرض کن اون عشق اشتباه...که گفتم..یه نفر رو کلافه کنه...و اونو به غرق داستان....ببره...

به من بگو...

بگو چه کسی هست که اونو بالا بیاره..؟

مــــم؟

حالا که گفتم..هر کسی امکان داره به این عشق...ناخداگاهی....دچار بشه...

مثلا تو دکتری...

از تو گرفته...

تا که من مریض...

بعله...

هممون..دچار همین..عشق اشتباه میتونیم..باشیم...

من بازم..یه بار گفتم..

یه بار تاکید کردم..که این عشق اشتباه....امکان داره...نه در داستان...بلکه در موارد دیگر زندگی بیوفته...

که به شکل لج بازی دیده میشه...

بله یه لج بازی..

که به ضرر تو و اطرافت تموم میشه...

از بحث خارج نیشم..

اون نکته ای که اشاره کردی..

عزیز کدوم خدا رو می گی؟

الله ، خدای پدر ، خدای پسر ، راما ، زئوس ، اهورامزدا و ...؟

فکر می کنم مشکلت اینه که فکر می کنی باید خدای تالکین هم الله باش

در اینجا...

برات روشن میکنم...

از لحاظ افرادی که بیمار به قول خودت...شیزوفرونی هستند...

خوب...

گفتم که این چیز خطرناکی میتونه باشه...

و انها باید کلا از داستان کناره گیری کنن..

در مورد تالکین..

(آقا دلبخواهی)

در مورد خود شما...که اصلا عین خیالتون نیست...

خوب بله برای شما هم...

همون خدای داستان تالکین...که گفتم(دلبخواهی)

از دید شما..

یعنی اون خدای داستان تالکین...

از دید شما..

بسیار خوب...

فکر کنم..جواب اون سوالت هم گرفتی

شما می گی تالکین اشتباه کرد ایلواتار رو خدا کرد.

من قبلا این رو میگفتم...ولی بعد ها بار ها گفتم(اشتباه تالکین اشتباه ماست)

که امکان داره برای افراد به قول خودت شیزوفرنی....خطر ناک و خلاصه...یه جوری

سردرگم بشه

وقتی وکیل مدافع شیطان رو می بینی فکر می کنی آل پاچینو شیطانه؟

نخیر...من همچین حرفی نزدم...من گفتم..از عشق...بیماری حاصل میشه..

که انسان رو به شکل بدی...سردرگم میکنه

عزیز می گی این تاپیک درباره کسانی نیست که در این مورد درکی دارن لازمه بگم فروم یه مکان عمومی هست تو نمی تونی فقط حرفای خودت بزنی باید تحمل کنی دیدگاه هایی مخالف تو هم وجود داره.

نه اون دیدگاهی که دیدگاه های بقیه رو هم بیان کنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

اینجا هر کسی پست زده دیدگا ه های خودشو بین کرده،همونطور که میبینی جرف های من و الروس درسته در یک جهته،ولی اصلا از نظر کلامی با هم مطابقت نداره.کسی تو این مبحث از حرف های تو melkor morgoth عزیز دفاعی نکرده و به نظر میاد که نخواهد هم کرد.

شاید ما برای این پست وقت بسیاری گذاشتیم در حالی که این ارزش رو نداشت و همین کار داره به این بحث ارزش میده.

از همون اولین پست تا حالا تو هی داری عقب نشینی میکنی و میگی منظورت اون چیزی که گفتی نبوده.

این اصلا خوب نیست.حرف الانت رو با پست های اولت مقایسه کن،تفاوت رو توش متوجه میشی.

پانوشت:melkor morgoth عزیز: ارزش و اوج لغاتی هستند که با "الف" نوشته میشوند و نه با "ع".لطفا ازین به بعد رعایت کن.تو هر پستت،ناچارم غلط املایی پیدا کنم و متاسفانه ناچارم بگم که بر طبق قانون سایت،اگه غلط های املاییت از یه حدی بیشتر باشه در هر پست،ناچارم که حذفشون کنم.

با تشکر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
elros

(من اعتراف میکنم...اسم این تاپیک...باعث تکرار حرف های گفته شده میشه.)

من بارها بعد از این که قبول کردم..اشتباه از ما بود...گفتم...این ماییم که عشق و اون علاقه و اون

رویا رو....به شکل اشتباه داریم به داستان...هدیه میکنیم..

خوب پس تا اینجا قبول کردی که تالکین اشتباه نکرده و شما (البته در این فروم فقط خودت مگر اینکه عکسش ثابت بشه یعنی یکی هم عقیده با خودت پیدا بشه) اشتباه کردی.

من دوبار یه سوالی از تو پرسیدم که کدوم خدا رو قبول داری و تو این جواب رو دادی

در اینجا...

برات روشن میکنم...

از لحاظ افرادی که بیمار به قول خودت...شیزوفرونی هستند...

خوب...

گفتم که این چیز خطرناکی میتونه باشه...

و انها باید کلا از داستان کناره گیری کنن..

در مورد تالکین..

(آقا دلبخواهی)

در مورد خود شما...که اصلا عین خیالتون نیست...

خوب بله برای شما هم...

همون خدای داستان تالکین...که گفتم(دلبخواهی)

از دید شما..

یعنی اون خدای داستان تالکین...

از دید شما..

بسیار خوب...

فکر کنم..جواب اون سوالت هم گرفتی

از اونجایی که من جوابم رو نگرفتم (شاید برای شما عجیب باشه) می رم سراغ سوال گزینه ای و اولین گزینه رو می پرسم.

شما الله رو به عنوان خداوند قبول داری؟

باید بین

بله

و

نه

یکی رو انتخاب کنی.

بعد از جواب دادن به این سوال می تونیم درباره عشق اشتباه و گناه و لجبازی صحبت کنیم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Melkor Morgoth

اگر در مورد اون سوالی که پرسیدی...جواب بدم....

کلا بحث عوض میشه..

ولی میگم.

بله...

ولی دیگه توضیح نمیدم..

آقایی که فکر میکنی...من عقب نشینی میکنم..

من دشمن نیستم ... فروم هم میدان جنگی نیست...

اگر بر عکس حرفم ثابت بشه...

خوب فدای سرم...یه چیزی یاد گرفتم...

ولی شما عزیز..

ببینین...

پستی که قبلش داده بودم...نیمه کاره موند..

سوالی هم که به اجبار از من جواب میخوایی اصلا مربوط نیست..

من دارم میگم...

این اتفاقا....(نه تنها در داستان و الگو و عشق...بلکه در تمامی موارد زندگی امکان داره روخ بده)

یاد یه حرف قشنگ از آراگون افتادم که میگفت:

عشق چیز خوبیه...ولی اگر چیزی که بهش عشق میورزی یهو دشمنت شد...

و تو نتونی زیر عشق خودت بزنی...اون موقع اسیر هستی...

حرف خیلی قشنگیه..

و انگار داره حرف دل منو میزنه...

حرفی که منم دارم میزنم.....تا حد زیادی به همین حرف شباهت داره..

ولی با این فرق که...

این بار خودمونیم که داریم دشمن میسازیم..

من قبلش فکر میکردم..تالکین اشتباه کرده...

ولی بعدش با کمی فکر و عمق مسئله پی بردم که این ماییم که خوبی ها رو

به پلیدی مبدل میکنیم......اونم با برداشتمون...و اون عشق و اون نحوه ی عشق..

چیزی که میگم..به چشم بعضی...بیماری...به چشم بعضی...عشق...به چشم بعضی..

عقب ماندگی میاد...

ولی خودم با دوتا چشمام دیدم که داره...سعی میکنه...خودشو جای داستان بزاره..

اتاقشو به شکل اتاق داستان در میاره...

هر چی که تو داستان...میخوره...اونم میخوره...

هر چی میگه اونم میگه..

حالا این نمونه ی بی خطر این کار هاست...

من در آمریکا یه خبری دیدم..که گفته بود:

یه پسر بچه.....7 ساله...با تفنگ معلمشو کشته بود..

یه دانشجو هم با یه رگبار رفته بود و همه رو زخمی کرده بود..

من یه مستندی رو دیدم..که در این مورد بحث میکرد..

و ریشه یابی و اون نظر خواهی ها...به این نتیجه رسید که:

عقده ی روانی هر شخصی امکان داره...کار دستش بده..

من دارم از یک عقده حرف میزنم...

که انسان میخواد با اون فریاد بزنه...تا گوش فلک کر بشه..

شاید خییل از ماها این عقده رو در دلمون داریم...و به کسی نشون نمیدیم...

ارباب حلقه ها..در دل انسان..یه نوع عشق عقده ای به وجود میاره..

که باعث میشه..انسان عین اون...شخصیت ها رفتار کنه..

بزار یه سوال بپرسم...

اگر از یه هواپیمایی...از ارتفاء چهار هزار پایی...به زمین پرت بشی...

یه لحظه فکر میکنی واقعا سوپرمن شدی...

حالا بزار یه چیزی بگم..

اگر تو با یه حلقه...خودتو سرگر م کنی...

یه لحظه فکر میکنی...سائرون شدی...

بازم میگم...

این گونه بازتاب ها..در افراد عقده ای...کسایی که

مثل یه جور عقده در دلشون وجود داره..

عمل میکنه...

مثلا اگر به تو یه شمشیر بدن..

فکر میکنی..اراگون هستی..

و اگر به تو یه لباس مرد عنکبوتی بدن..

فکر میکنی مرد عنکبوتی هستی...

و ...

عزیز...دوست من....برادر من..

تو بی شک بدون..این عقده در تمام اشخاس یه روزی با دیدن یه فیلمی به وجود میاد..

و به نظر میاد بعد یه مدت از بین میره..

ولی یه بازتاب روانی رو در اون به وجود میاره..

که باعث میشه واقعا..خودشو تلف کنه..

چطوری؟

به این صورت که امکان داره...عاشق یکی از شخصیت های ارباب حلقه ها بشه..

و از اون الگو بگیره..

و بعد عاشق بشه...

مجذوب بشه..

و اگر یهو این شخصیت ساختگی شروع به آدم کشی کنه..

ایشون هم شروع به آدم کشی میکنه..

و میشه همون چیزی که گفتم:

از بین رفتن..شخصیت واقعی خود آدم..و تبدیل شدن به یه چیزی که نباید بشه..

حالا من برای مثال...و برای عنوان گذاری... یک شخصیت مثال زدم..

مثل آیلوواتار..

که فکر کنم مثال خوبی نبود..

و نمیتونستم...نظر خودمو بیان کنم..

الان...تو و من..

نباید شروع به مخالفت کنیم..

باید شروع کنیم...ببینیم..

درد این افراد که بیجا عاشق شخصیت میشن..و بعد عقده ای میشن...چطوری دوا میشه؟

((اقایی که میگی تاپیک من اضافه هست..من حتی یه برنامه ی تلوزیونی در این مورد دیدم که بسیار انسان رو به فکر فرو میبرد))

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Melkor Morgoth

یه تجربه ی شخصی رو در این مورد بزار بیان کنم...

من تا حد زیادی شبیه این عکس هستم:

hdr_anatar_klein_25.jpg

یه مدت واقعا فکر کردم...خودشم....

ولی بعد ها...سعی کردم باهاش یه جور دیگه رفتارکنم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

اون فیلیم که شما میگی،احتمالا بولینگ برای کلمبان میباشد که البته ربطی به بحث نداشت.

اینکه یه پسر هفت ساله هم بیاد بره یکی بکشه به ما ربطی نداره.

هدف این سایت نجات دنیا از شر این افراد نیست.

تو باز هم موضوع رو عمومیت دادی که هر شخصی که فیلمو ببینه یا کتبو بخونه دجار این عقده میشه.بازم کلی گویی کردی در صورتی که این طور نیست.

این که شما عقده یک شخصیت رو داشتی(یا به قول خودت تجربه عقده ای بودن رو داری{این حرفا عینا از حرفای خودت برداشت شده و من قصد توهین بهت رو ندارم}) به ما ارتباطی پیدا نمیکنه.

شما میگی ما نباید مخالفت کنیم.

به نظرت چرا ما نباید با بحثی که تنها شاهد عینیش خود شما هستی و میخوای اونو به هر نحو و با هر مثالی که میشه به دیگران تعمیم بدی،مخالفت کنیم؟

اگه کسی از هواپیما بیفته و احساس سوپر من شدن بکنه....خب به نظر من واقعا حقشه که بمیره.کسی که با دیدن شمشیر احساس میکنه آراگورنه،بهتره داستان رو نخونه،چون این طوری خطرش برای خودش بیشتر از هر کسه دیگه ایه.

بهترین توصیه برای این افراد فک کنم همون پیشگیری باشه.نخوندن کتاب خیلی برای کسانی که جنبه "فرار به واقعیت"(نظر مراد فرهاد پور در مورد دنیای فنتزی) بهتره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Melkor Morgoth

وقتی دچار این عقده که میگم...

شدی....انوقت میدونی..چقدر...انسان رو بدبخت میکنه..

حالا شاید حق با تو هست...

امکان داره اصلا ربطی نداشته باشه..

ولی بهتر نیست که این فیلم و این داستان رو از جهات مختلف مورد دید قرار بدیم؟

خوشم میاد که به اون نکته ای که گفتم..

پی بردی...

ولی هنوز فکر میکنی تاپیک اضافه هست..نمیخوام بحثو عوض کنم..

ببین....

افرین..

این یه روش...هست که انسان جلوی این جوری ابتلا ها رو بگیره..

من این نام بردن ها رو میخوام..

این که جلوی همچین عقده ای انسان..بتونه وایسته..

و داستان...به شکل تحدید نباشه..

من این روش ها رو از شما میخوام...

تنها من شاهد عینی نیستم..

شاید خود خود تو هم یه زمانی به این قضیه گرفتار بشی...و تلخی اونو...حس کنی...

از راهنمایی تو یکی...خیلی ممنون...ولی نظر اونیکی دوستمون هم بزار بشنویم..

بزار یه چیزی بگم..

اگر این تاپیک...مربوط به عمومیت نباشه..

اگر این تاپیک..برای کسی استفاده نداشته باشه..(که داره)

پس حد اقل یه طرف دار از این جمع 1000 نفری داره که اونم خودمم..

لا اقل میتونی یه انسان رو از این وضعیت..راهنماییش کنی...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
elros
اگر در مورد اون سوالی که پرسیدی...جواب بدم....

کلا بحث عوض میشه..

ولی میگم.

بله...

ولی دیگه توضیح نمیدم..

سوالی هم که به اجبار از من جواب میخوایی اصلا مربوط نیست..

وقتی چندین بار از خدا ، شرک ، گناه و ... حرف می زنی پس من باید در مورد باورهای مذهبی تو بدونم ولی تو ازش فرار می کنی.

ارباب حلقه ها..در دل انسان..یه نوع عشق عقده ای به وجود میاره..

که باعث میشه..انسان عین اون...شخصیت ها رفتار کنه..

ارباب حلقه ها ممکنه برای یه سری افراد عشق به وجود بیاره

برای یه سری عشق عقده ای

برای یه سری هم هیچ احساسی به وجود نیاره

بزار یه سوال بپرسم...

اگر از یه هواپیمایی...از ارتفاء چهار هزار پایی...به زمین پرت بشی...

یه لحظه فکر میکنی واقعا سوپرمن شدی...

اگر از یه هواپیما پرت بشم فکر می کنم چقدر بدبختم که باید تو جوونی بمیرم

حالا بزار یه چیزی بگم..

اگر تو با یه حلقه...خودتو سرگر م کنی...

یه لحظه فکر میکنی...سائرون شدی...

بازم میگم...

این گونه بازتاب ها..در افراد عقده ای...کسایی که

مثل یه جور عقده در دلشون وجود داره..

عمل میکنه...

مثلا اگر به تو یه شمشیر بدن..

فکر میکنی..اراگون هستی..

و اگر به تو یه لباس مرد عنکبوتی بدن..

فکر میکنی مرد عنکبوتی هستی...

و ...

اگه فقط یه لحظه باشه مشکل خاصی به وجود نمیاره

عزیز...دوست من....برادر من..

تو بی شک بدون..این عقده در تمام اشخاس یه روزی با دیدن یه فیلمی به وجود میاد..

و به نظر میاد بعد یه مدت از بین میره..

ولی یه بازتاب روانی رو در اون به وجود میاره..

که باعث میشه واقعا..خودشو تلف کنه..

عزیز...دوست من....برادر من..

تو هم بی شک بدون این عقده در تمام اشخاص به وجود نمیاد.

چطوری؟

به این صورت که امکان داره...عاشق یکی از شخصیت های ارباب حلقه ها بشه..

و از اون الگو بگیره..

و بعد عاشق بشه...

مجذوب بشه..

و اگر یهو این شخصیت ساختگی شروع به آدم کشی کنه..

ایشون هم شروع به آدم کشی میکنه..

و میشه همون چیزی که گفتم:

از بین رفتن..شخصیت واقعی خود آدم..و تبدیل شدن به یه چیزی که نباید بشه..

کسی که این اتفاق ها واسش پیش میاد مشکل داره. مشکل جدی. واقعا جدی. و می تونه خیلی خطرناک باشه.

الان...تو و من..

نباید شروع به مخالفت کنیم..

باید شروع کنیم...ببینیم..

درد این افراد که بیجا عاشق شخصیت میشن..و بعد عقده ای میشن...چطوری دوا میشه؟

این یه روش...هست که انسان جلوی این جوری ابتلا ها رو بگیره..

من این نام بردن ها رو میخوام..

این که جلوی همچین عقده ای انسان..بتونه وایسته..

و داستان...به شکل تحدید نباشه..

من این روش ها رو از شما میخوام...

تنها من شاهد عینی نیستم..

شاید خود خود تو هم یه زمانی به این قضیه گرفتار بشی...و تلخی اونو...حس کنی...

از راهنمایی تو یکی...خیلی ممنون...ولی نظر اونیکی دوستمون هم بزار بشنویم..

بزار یه چیزی بگم..

اگر این تاپیک...مربوط به عمومیت نباشه..

اگر این تاپیک..برای کسی استفاده نداشته باشه..(که داره)

پس حد اقل یه طرف دار از این جمع 1000 نفری داره که اونم خودمم..

لا اقل میتونی یه انسان رو از این وضعیت..راهنماییش کنی...

تو پست های قبلیت گفته بودی خودت قبلا این مشکل رو داشتی و ازش رد شدی حالا می خوای به بقیه کمک کنی!؟

((اقایی که میگی تاپیک من اضافه هست..من حتی یه برنامه ی تلوزیونی در این مورد دیدم که بسیار انسان رو به فکر فرو میبرد))

اگه کسی چیزی گفت منظورش این بود که به این سایت ارتباطی نداره.

حالا اگه تاپیکت رو تو بخش یاران حلقه زده بودی باز یه چیزی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Ugluk

فكر كنم كوچيكتر از اون باشم كه يخوام كسي رو راهنمايي كنم...ولي اگه هنوز هم دچار اين وضعيت هستي و ميخواي كه تغييرش بدي،مبارزه با عقيده اي كه ناخواسته در تو به وجود اومده و ازش ناراضي هستي اصلا روش خوبي نيست.

اين رو من نمي گم.خيلي از كسايي كه با مسايل ذهني انسان آشنايي دارن بيان مي كنن.به جاي جلوگيري كردن از ورود يه تفكر جديد به ذهنت،بهتره تفكري رو كه دوست داري وارد ذهنت بكني و بذاري كم كم جاي خودش رو تو ذهنت باز كنه.اين خيلي بهتر از اونه كه با تفكري كه دوست نداري مبارزه كني.حداقل من خودم اينو تجربه كردم...

مثلا در مورد همون ايلوواتار...بهتره به جاي اينكه بخواي ايلوواتار رو از ذهنت خارج كني،معلومات خودت رو در مورد خدايي كه دوست داري زياد كني...اين طوري ارتباطت هم با اون قوي تر مي شه و اون ايلوواتار خود به خود از ذهنت خارج ميشه،بدون اينكه تو باهاش مبارزه كرده باشي.

واسه بقيه ي موارد هم بهتره همين راهكار رو به كار ببري.اطلاعات خودت رو در مورد دنياي واقعي افزايش بده و اينطوري چيزايي كه دوست نداري خود به خود از ذهنت خارج ميشن.

در يك كلام...با ذهنت مبارزه نكن...چون اون هم از قانون سوم نيوتن بدش نمياد! ;) واكنش نشون ميده و اوضاع بدتر ميشه.بذار تفكر جديدي كه دوست داري كا خودش رو بكنه...

اميدوارم تونسته باشم كمكي بكنم. ;)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Melkor Morgoth

باشه بابا باشه...

خواستم..به چیزی اشاره کنم...

که کسی نکرده بود..

ولی بدونین...

این اشاره لازم بود..

و در جای خودش...ضروری...

حالا من اونو کردم..

و اسم این افکار رو میزارم..

بیماری فانتزی..

که فرد...گم گور شده...

و از زاییده ی افکار خودش...به خودش....میاد..

و باعث بد گمانی و بد نگری اون میشه..

حرف همتون درست..

من دیگه حال نقل قول ندارم...

ولی قسم میخورم..

این عقده در تمامی شما...یه روزی به وجود میاد...

یا به وجود امده...

و رفع شده...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Melkor Morgoth

نتیجه گیری:

انسان باید قبل از آلوده شدن خیالش اونو از آلودگی پیش بینی شده دور نگه داره یعنی اگر فکر میکنی با دیدن ارباب حلقه ها شخصیت (من) رو از دست میدی و اونو به شخصیت های خیالی میفروشی...و روح جسم خودتو از دست میدی..پس انگار داری خودکشی میکنی.. به نوعی خود فروشی میکنی. و خودتو در قبال یه شخصیت خیالی میبازی..

( البته با همه ی این حرف ها من حالیم نیست با فیلم دارم عششق میکنم... )

این تاپیک به نتیجه رسید ممنون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
elros
نتیجه گیری:

انسان باید قبل از آلوده شدن خیالش اونو از آلودگی پیش بینی شده دور نگه داره یعنی اگر فکر میکنی با دیدن ارباب حلقه ها شخصیت (من) رو از دست میدی و اونو به شخصیت های خیالی میفروشی...و روح جسم خودتو از دست میدی..پس انگار داری خودکشی میکنی.. به نوعی خود فروشی میکنی. و خودتو در قبال یه شخصیت خیالی میبازی..

( البته با همه ی این حرف ها من حالیم نیست با فیلم دارم عششق میکنم... )

این تاپیک به نتیجه رسید ممنون

نه عزیز این نتیجه گیری شما غلط هست.

مشکل از ارباب حلقه ها یا هر فیلم وکتاب دیگه ای نیست.

تالکین یه انسان هست.

انسان عقل دارد.

انسان می اندیشد.

اگر هم این داستان نبود مغز تو می تونست برای خودش داستان ها بسازه.

مغز تو همیشه فکر می کنه.

اگر بجای افکاری که دوست نداری. افکار دیگه ای رو جایگزن کنی مطمئن باش مقطعی هست و باز هم به سراغتون میاد.

بهترین راه به نظر من روبرو شدن با اون هاست.

راستی هیچ مشکلی وجود نداره که شما با فیلم عشق می کنید.

این قسمتی هم که زیر می نویس به Melkor Morgoth عزیز ربطی نداره و دارم کلی می گم(از اونجایی که موضوع گفت و گو در ابتدا چیز دیگری بود)

حالا که به نظر میاد بحث رو به پایان هست این ها رو گفتم:

افکار مذهبی هم به خاطر اینکه اکثر افراد اون ها رو فقط قبول می کنن بیشتر باعث آشفتگی ذهن میشه.

به عنوان مثال افراد مذهبی هستند با این که عبادت خداوند رو انجام می دن(حتی بیشتر از بقیه) ولی در دلشون شیطان رو ستایش می کنن به خاطر اینکه مقابل خدا ایستاد.

به نظر من هر فردی باید درباره خدا و ادیان تحقیق کنه. چه خدا باور چه خدا ناباور.

به نظر من مثلا یه مسلمان باید عهد عتیق و جدید بخونه. با باورهای خدانابورها آشنا بشه. و...

حتی پای درد دل یزید بشینه.

و بعد برگرده به اسلام.

اگر هم به حقیقت دیگه ای رسید من که شخصا سرزنشش نمی کنم.

ولی این اطمینان رو به اون شخص می دم می دم اون وقت یه چیز بسیار ارزشمند خواهد داشت.

آرامش.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

ولی قصم میخورم..

این عقده در تمامی شما...یه روزی به وجود میاد...

یا به وجود امده...

و رفع شده...

فکر کنم اینجا رو کمی بیشتر از حد خودت زیاده روی کردی.دوست من شما حتی با این همه تذکر من ،غلط های املاییت رو درست نکردی،بعد قسم میخوری که ما هممون یا اینطوری بودیم یا میشیم؟

این فرار به جلو نیست؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مورون

واقعا این نظر یه اردائیه؟شما خلق ارو روقبول نداری واین رو اشتباه (بزرگ)تالکین میدونی؟مگه همین خدای واقعی هزاران اسم مختلف نداره؟از کجا مطمئنی که اروی تالکین یکی از صورت های اون نیست؟من یکی که چنین ایده ای رو یکی از امتیازهای داستان تالکین میدونم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi
واقعا این نظر یه اردائیه؟شما خلق ارو روقبول نداری واین رو اشتباه (بزرگ)تالکین میدونی؟مگه همین خدای واقعی هزاران اسم مختلف نداره؟از کجا مطمئنی که اروی تالکین یکی از صورت های اون نیست؟من یکی که چنین ایده ای رو یکی از امتیازهای داستان تالکین میدونم.

نه بابا اینجا هیچ کس غیر از Melkor Morgoth اینجوری فکر نمیکنه. خواهش میکنم این نظر رو به بقیه نعمیم ندین. نظر من دقیقا مثل نظر شماست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Melkor Morgoth

برای بار آخرم تکرار میکنم

این بخش دیگه تموم شده و نتیجه گیری شد.

نیازی نیست که دباره یاد آورش بشیم

...

و این که سیمین میگن:

از کجا معلوم.

منم میتونم بگم:

از کجا اون طور که من میگم باشه؟

و صد ها چیز دیگر...

اگر میگی:

از کجا معلوم یعنی اصلا خودتونم نمیدونین

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Melkor Morgoth

عزیزان خواهش میکنم موضوع هفت سوال من را به مضوع اشتباه تالکین ربط ندین اینا هر دو جدان...

هر دو اصلا ربطی ندارن..

موضوع هفت سوال به کار های ارو میپردازد..

ولی این موضوع به عواقب وجود ارو میپردازد...

این قسمت بیشتر در مورد ماست تا در مورد تالکین..

و یه برداشت روان شناختی داره..

ولی در هفت سوال..

اینا همه به یه مضوع دیگه ربط دارن..

مضوع اصلی هفت سوال دریافت حقیقت های پنهان داستان است..

این که آیا حقیقتی است؟ یا نیست؟

ایا مدعیان مدرک دارن؟ یا ندارن؟

که به نتیجه نرسید..

از بس بزرگ و سخت و عمیق بود..

شاید بزرگترین بحث سایت بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
anarion_d
در این بخش میخوام شمارو با نکته ی ریز..ولی بسیار عمیق آشنا کنم!.

اشتباه تالکین در داستانش..

ببینین:

تالکین نباید در داستان خودش شخصیتی به اسم ارو یا ایلوواتار میزاشت..و یا حد اقل نباید خدا معرفیش میکرد..

یه کمی فکر کنین....میبینین که اگر شخصی با این توانایی وجود داره..

پس چرااین گرفتاری ها داره به وجود میاد..تالکین یک بنده ی ریز هست..عین یه گرد..یه گردی در یک دنیا..

حالا با اون مغزش...چطور میتونه فلسفه ی خدا رو طراحی و در داستان خودش بزاره؟

این یه اشتباه معنوی بزرکه که ما شخصی رو به اسم آیلوواتار در داستان میزاریم..

و بعد به اون لقب خدا میدیم..

و بعد با اسمش بازی میکنیم...

براش داستان میسازیم.

براش توهین و جوک میسازیم..

شما برین یه نگاهی به تاریخچه ی آردا بندازین..:

میبینین که در اونجا نوشته

ارو یگانه!!!

یگانه تنها لقبیه که ما به خدای خدمون میدیم..

حالا اون لقب رو به یک شخصیت تخیلی بدیم؟

این میشه شریک قرار دادن..برای خدا..

ما ارو رو خدای ائا و آردا میدانیم..

و این عمل باعث میشه ... گناه بزرگی مرتکب بشیم..

نظر شما چیه؟

anarion_d

www.ellasser-tm.blogfa.com

دوست عزیز خدای ما هم اسم های مختلفی داره الله,اهورا مزدا,خدا و...... ارو یکی از اسم های خدای یگانه است که فرزندانش رو به زمین فرستاد تا اون ها رو آزمایش کنه

آردا اصلا و اصلا بی شباهت به زمین ما نیست

موافقی؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Melkor Morgoth

مخالم.

چون بحث هفت سوال من بخش بزرگیش میرفت به این که توضیح بدیم(خدای ارو با خدای ما جداست)

بی شک جوابی که شما ها میدین..ناقصه...و من میدونم..ولی اونو به عنوان نظر شخصی قبول دارم و در موردش بحث میکنم.

دوست عزیز..شما برو به تاپیک (هفت سوال من) سر بزن..ببین پستا در مورد چیه؟ چی جواب دادن..و جوابی که دادین...یکیه؟

نخیر...یکی نیست..ولی با این حال شما ها دارین تایید میکنین...اگر خوب خونده باشی...یه جمله رو میبینی:

من نگفتم ارو همین خدای ماست . ارو خدای آرداست و اگر خداست باید مثل خدای دنیای ما عمل کنه.

و بقیه...

خبره ترین ها و داستان شناسترین های این داستان..که در این سایت بحث کردیم گفتن:

این دوتا از هم جدان..

اگر منظورت خدای ما باشه..

خدای ما دین داره..

دینش میگه که:

خدا از کسی زاییده نشده و کسی را نمیزاد..

ولی خالق هست..

ما هم پسرانش نیستیم..

ما بندگانش هستیم..

پس این اولین نکته ی تناقض میان این خدا و آن خدا است..

فلسفه های جدا که نیاز به بحث داره...

و تا زمانی که این هفت سوال...

که عددش هم خیلی قشنگه...

جواب داده نشه..

که نشد...

مشخص نمیشه....

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

نظرات کاتولیک ها در مورد «فرزندان خدا» بودن با ما فرق میکنه و تالکین هم کاتولیکه.

در مورد فرزند هم که به طور کلی فک کنم جواب بت دادم.

آرون واقعا زحمت کشیده برای این پست و کاری رو که هیچکدوم ما حوصله نداشتیم (مثله مستقیم از متن اصلی زدن) رو انجام داده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Melkor Morgoth

قبل از هر کلام...

سلام...

و یه نکته! :D

آرون...

قبل از این که منو به بیربطی محکوم کنی به جواب هایی که در قبال سوالاتم داده شده بیندیش...ببین من در ربروی چه جوابی قرار گرفتم...آیا با جواب تو یکی است؟ یا اصلا با تو هم نظر هستن؟ بله با تو هم نظرن ولی خوب که به پست ها نگاه میکنی.

میبینی..نه تنها پاسخ ها با حرف های تو تناقض دارن...بلکه تکذیب هم میکنن و یه لیوان توهین و اتهام هم روش...حالا شاید این حرف رو خودشون در جواب من یا شما...تکذیب کنن...این یک...

نکته ی دوم این که:

این تاپیک..روز ها پیش تموم شده و فقط پست های متفرقه بهش رسیده...جناب ناظر...حالا نمیدونم که شما از قوانین میدونین یا نه..ولی برای حرف شما..دلایل کافی در پست های هفت سوال من هست...اگر بخوایین به پاسخی برسین..حرف هامو به دقت بخونین..شاید نیکی اندکی به حقیقت حرفم پی ببری...

نکته ی سوم این که:

من نقل داستان را از تو نخواستم..

از تو یه سوال دارم..

ارو با ملکور میخواست کی رو آزمایش کنه؟

آردارا؟

یا والار ها را؟

ازمایش واژه ای است که خودتون به میان آوردین..

که من به شدت با این حرف مخالف بودم..

برای من سیلماریلیون را تفسیر نکن...

من تنها از ستاره ی رویایی تو چند سوال پرسیدم..

غیر از آن هیچ چیز خنده داری نگفتم...

ولی از نامه ها و مدارک محکم خوشم میاد...

بهتره اگر بخوایی بحثی رو در این مورد ادامه بدی...

خارج از نامه ها نگی...

چون میفهمم..

و حالا هم یه سوال پرسیدم...

1-ارو با ملکور میخواست کی رو آزمایش کنه؟

والار؟

یا مخلوقات آردا؟

2-چرا ارو خودش آردا را نساخت؟

یعنی چه نیازی بود که با نت موسیقی و به وسیله ی والار آردا اداره شود؟

3-وقتی ارو گفت: این پلیدی (همان ملکور) جزء برنامه ی من است...

این برنامه چه برنامه ای بود؟

درضمن جناب آرون...بحث را نه تو میتوانی پاسخ دهی...نه من میدانم...بلکه خود خود تالکین باید در این بحث شرکت کند..

چرا که وقتی نویسنده ی داستانی مرد...اعتماد به داستانش هم از همان تاریخ مرده...مگر با دلایل کافی...آنهم نامه یا خود داستان...خود داستان ندیدم که بگه: ملکور برای امتحان کردن بندگان است...فرضا که گفته...این چجور امتحانی است؟

که یکی میدهد..یکی نه؟ نامه هم درخواست میکنم...میگین: چرا از من میپرسی؟ چرا فلان چرا فلان...

همه ی این ها همانانی هستند..که اگر حتی کل نامه ها را جمع کنی..و جوابم را بدهی..میگم:

تالکین موفق شد که یه خدا را در ذهن تجسم کند...

ولی چه خدای پوچی!

چون داخل آن که حکمت و علم خداوند است را حتی پیامبران هم به درستی تشخیص ندادند...تالکین خدای الله که خدای قران است.را به دنیای خودش کپی کرده...بدون این که حتی یه ویژگی را به آن متفاوت کند...البته کرده...ولی تالکین که خود یه بشر است.چطور با مغر (مخلوق) خود میتواند برداشت و حکمت یک خالق را طراحی کند؟

فکر میکنی به همین راحتی است که بگیم:

یه روز یه خدا بود یه دنیا ساخت توش فلان شد...

فکر میکنی (خدا) که یکتا است انقدر کوچک است که در یک کتاب توضیح داده شود؟

در دو کتاب؟

در سه کتاب؟

حتی در هزار کتاب هم نمیتوان گفت تالکین توانسته خدا را به خوبی طراحی و تجسم کند...و برای آن اراده و حکمت نیز بگذارد...برای گفتن داستانی باید بر آن آگاه بود..

سیلماریلیون داستان عمیقیه..

ولی در عین حال که انقدر عمیقه..

خدای این داستان ناقصه..

و به معنای دیگر درست عمل نمیکنه..

بنا بر این در عین عمق داستان..

داستان از ریشه در سواله...

شاید به تو ناراحت کننده بیاد و یا قبول نکنی ولی

واقعیت همینی است که تلخه...

تالکین قبل از شناخت خدای خویش..

یک خدا را طراحی کرد..

آخه بگو از کجا انقدر اطمینان داری که یک خدا را در مغر کوچک خودت...طراحی میکنی...

تالکین آدم داناییه.

بله

ولی در عین داناییش به چیز هایی که از مغز و از درک خارجه (برای همه) داره فکر میکنه..

اگر تالکین انقدر توانایی ذهنی داره بگه:

وسعت آسمان چقدره؟

بگه...

د بگه دیگه!!!؟

چی شد؟

پس این دنیا را کشف نکرده به دنبال دنیای دیگر است؟ آن هم با خدای جدید؟

العان میگی:

مگر چه عیبی داره دنیا را نشناسه؟

منم میگم:

پس بگو که داستان پشت پرده ناقصه...

العان میگی:

چرا ناقصه؟ مگر چشه؟

بگو پس این خدای ارو که به این بزرگی است چطور در مغز تالکین قابل درک است؟ مگر بشر نیست؟

العان میگی:

خوب حتما باید درکش کرد؟ چه عیبی داره؟ درک نکنه...عیبی داره؟

پس بگو داستانی که تنها ظاهرش کامل است..و باطنش درک نشده و حتی پوچ است..آن را اعتمادی نیست...

العان میگی:

چرا اعتماد نیست؟

پس بگو اگر قابل درک نباشد...داستان داستان نمیشه..چون میشه ناقص...و این تناقص مخفی..خیلی از مضوعات مهم را

نابود میکنه...

من مایل به ادامه ی بحث نیستم چون مدت زیادی نخواهم بود...

ممنون...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...