رفتن به مطلب
bard

یک ماجرا جویی غیر منتظره در دنیای تالکین - ورود و هماهنگی

Recommended Posts

kiantakhayol

من معظرت می خوام ولی ماهان بهم گفت که یک اسم هم برای خودت بزار

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
راداگاست قهوه ای

به خدا وقتی ظهر رسیدم خونه با حجم عظیم پست تو این جا مواجه شدم!! ینی تقریبا یک لحظه تصمیم گرفتم از داستان برم بیرون چون واقعا مونده بودم کی به کیه!!

خواهشا تو چند تا پست کوچیک دوستان کارهای خودشونو خلاصه کنن چون اگر همینطوری پیش بریم فک کنم دو ساعت هم نتونیم بریم جلو چه برسه به یک روز ( به غیر از این که دو هفتس تو روز اول موندیم@-) ) ممنون.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

دوستان تازه وارد mahan - اینکانوس و کیان

مشکل اصلی ناهماهنگی شما هستش هر تا عزیز باید مطالبتون رو ویرایش کنید و با بقیه و همکارهاتون هماهنگ بشید

ساده ترین راه حذف نقش های ناهماهنگ هستش ولی ارزش نداره

ترجیح میدم که همه نقش ها رو حفظ کنم به همین خاطر هماهنگ باشید

ویرایش شده در توسط bard

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
K I N G

دوستان نظرتون چیه با چشم پوشی از اخرین پست و تنها پست کیان به داستان ادامه بدیم ؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

دوستان نظرشون رو بگن

بهتره از مطلب اخر کیان چشم پوشی کنیم و ادامه بدیم

بیش از حد عقب افتادیم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اینکانوس

نهایت تا ظهر فردا صبر میکنیم . چون من منتظرم که کیان بیاد تو پیغام خصوصی تا نقشها رو هماهنگ کنیم قال قضیه کنده بشه.

ماهان: شما به دوستت اعلام کن که هرچه زودتر بیاد تو پیغام خصوصی من تا هماهنگ شیم . نباید بیش از این دوستان را منتظر گذاشت.

چون اگه اینجوری بشه شما هم باید به جای کمی تغییر باید کل داستانت رو دوباره عوض کنی.

ویرایش شده در توسط اینکانوس

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
mahan

من که موافقم...

چشم میگم بهش.

خوب کیان که گفته و سپس به سمت مجروحین قدم برداشت..... @-)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
K I N G

نهایت تا ظهر فردا صبر میکنیم . چون من منتظرم که کیان بیاد تو پیغام خصوصی تا نقشها رو هماهنگ کنیم قال قضیه کنده بشه.

ماهان: شما به دوستت اعلام کن که هرچه زودتر بیاد تو پیغام خصوصی من تا هماهنگ شیم . نباید بیش از این دوستان را منتظر گذاشت.

چون اگه اینجوری بشه شما هم باید به جای کمی تغییر باید کل داستانت رو دوباره عوض کنی.

برای هماهنگ شدن شما آماده ای ولی اون دوستمون آماده نیست.پس طول میکشه.قرار بر این شد که اون پست حذف بشه دوست عزیز.چون به اندازه کافی صبر کردیم.

من که موافقم...

چشم میگم بهش.

خوب کیان که گفته و سپس به سمت مجروحین قدم برداشت..... @-)

متاسفانه در چند پست اخیر اسپم زیاد شده.و جناب بارد و مدیران از این اتفاق ناراحتند.لطفا تا جایی که امکان داره از پست های اضافی پرهیز کنیم.باتشکر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

کدوم پست حذف میشه؟

اخرین مطلب

این https://arda.ir/forum...indpost&p=64195

دوستان لطفا گزارش کنن تا پست زودتر حذف شه

خب باید بگم که احتمالا روز اول به خوبی و خوشی تموم شد تقریبا

ولی اعتراف میکنم که رشته کار برای چند ساعت از دستم در رفته

برای جمع شدن افکار همه و یک تنفس و اشکار سازی نقش ها یک انتراکت به اسم شام برگزار میشه

در واقع داستان شب هستش برای جمع بندی نقش ها

کماندار ها همگی در برج ها هستن به خاطر نبود فرمانده من نمیتونم زمان های گشتی رو تعیین کنم ولی به خاطر کمبود نفرات هر دو نفر باید در شب شیفت باشن و یک نفر ذخیره هم هر چند ساعت به هر کدوم سرکشی کنه در طی شب

و البته خودمم هر ساعت بهشون سر میزنم تا مشکلی پیش نیاد

کماندار ها : Freyja bellatrix و + anna (( آنا آرتانیس)) + نولوفینوه

انا و فینوه شما شیفت هستید و بلاتریکس هم بهتون کمک میکنه

بقیه میتونن یا در تالار پزیرایی قلعه بیان یا اینکه در اتاق خودشون بمونن

اشپز ها غذا رو در نظر داشته باشید

یک مقدار سبزیجات مثل هویج و سیب زمینی و چنتا تخم مرغ ابپز

داستان شب شروع میشه تا اخرین نقش که نوشته بشه ادامه داره

دوستان سعی کنید که شفاف بنویسید و این نکته رو در نظر داشته باشید که نوشته هر کس باید بر طبق نوشته نفر بالاییش باشه مثلا نفر سوم نوشتش باید با دو نفر بالاییش هماهنگ باشه

ممنون از زحمات همیگتون رفقا

ویرایش شده در توسط bard

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
mahan

باشه من فردا حلش میکنم.

اینکانوس متنم رو هم ویرایش میکنم تا باهات هماهنگ شه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Fladrif Skinbark

اشپز ها غذا رو در نظر داشته باشید

یک مقدار سبزیجات مثل هویج و سیب زمینی و چنتا تخم مرغ ابپز

بارد جان این چیزی که نوشتی با متنی که از آشپزخونه دادیم بیرون و حتی با خط اول خودت مغایره.

سالنبور و گاستون توی متن اول تصمیم میگیرن که برای بهبود وضعیت روحی همه با تمام ذخیره ی گوشت آهوی باقی مونده یک شام درست و حسابی آماده کنن.

خودت هم در دستورات روز اول اشاره کردی که آشپزا آماره ذخایر غذارو بگیرن و هنوز کمی گوشت داریم. گفتی توجه داشته باشن که ذخیره ی گوشت کمه. نگفتی که کلا گوشت نداریم.

تکلیف چیه؟

فقط یه چیز دیگه اونم اینکه هم شما و هم شهریار به جای استفاده از ضمیر سوم شخص از ضمیر اول شخص استفاده کنید داستان رو از زبان خودتون بنویسید این طوری بهتره مثل بقیه دوستان .

اینکانوس جان راجع به این موضوع من احساس میکنم برای توصیف وقایع و شرایط، زمانی که سوم شخص هستم دستم باز تره.

ضمن اینکه ترجیح میدم به عنوان یک دانای کل کاراکترم رو قضاوت کنم و توصیف کنم، تا این که به عنوان خود کاراکتر کل چیزایی که توی مغزم میگذره رو بریزم توی دایره. چون دوست دارم خواننده هم کاراکتر رو قضاوت کنه و این ابهام براش وجود داشته باشه که توی ذهن این کاراکتر چی میگذره.

در کل فکر میکنم این انتخاب، به ترجیح و صلاح دید کسی که مینویسه واگذاشته شه خیلی بهتره.

یه پیشنهادی داشتم که نمیدونم الان دیگه عملی هست یا نه.

نمیدونم همه شون واگذار شدند یا هنوز هم نقش بی صاحب داریم. اگر هنوز نقش بی صاحب مونده به نظرم خیلی خوبه که بهشون صاحب ندیم. این نقش ها رو میتونیم بین همین اعضایی که هستیم پخش کنیم تا توصیفشون کنن. یعنی مثلا فلان سرباز رو که کسی نقششو نمینویسه آزاد بذاریم هر کسی توی متن خودش ازش استفاده کنه به فراخور نیازش.

چرا؟

به این دلیل که در آینده لازم داریم یک سری از افرادمون توی درگیری ها کشته بشن و این نقش های بی صاحب هستند که میتونند کشته بشند. یه ذره هر کس اینارو پیش میبره و کلا تو قلعه هستند. متن جداگانه ای ندارند در حقیقت مثل این سگ و گربه ها که بعضی موقه ها دستمایه ی هر کدوممون قرار میگیرن اینا هم همینجورین تا زمانی که کشته بشن توی داستان.نمیدونم منظورمو خوب گفتم یا نه.

مگر اینکه یک صاحابی پیدا بشه که نقش خودشو بکشه که اگه اینجوری شه دمش گرم @-) ولی به نظرم اگه میخواد این کارو بکنه به هیچکس اعلام نکنه و مارو غافلگیر کنه :-?

ویرایش شده در توسط شهریار

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
mahan

فکر جالبیه من میگم آزاد باشه خوبه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

@شهریار

موجودی گوشت فعلا باید ذخیره بمونه

روز و شب دوم هم اماده سازی هستش و از روز سوم کم کم نبرد شروع میشه

نقش ازاد دو تا سرباز داریم ولی پیشنهادت عملی نیستش به شدت عامل بی نظمی میشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
نولوفینوه

@-)

این چه تاپیکیه؟؟؟

تو این دوسال تاپیک به این بی نظمی و پر اسپمی ندیده بودم

ماهان چین اینا واقعا؟؟

میدونم فعلا اونم تا امشب معلق هست اگه امشب اسماگ نیومد من خط اولش رو مینویسم.

نه به نمایندگی از کیان تخیل مینویسم.خودش فعلا نیست.

تا وقتی که بیاد من بجاش مینویسم آخه همکلاسی هستیم حتی اگر هم نیاد به من میگه چی میخواد بنویسه.

چشم.ولی مطمئن باشید میاد.

منتظر باشید امشب مال کیان رو بنویسم.

ای ول داریم راه می‌افتیم.منم خط اول رو امشب ویرایش میکنم.مال کیان رو هم مینویسم.

ینی جای ماندوس خان (!) بودم یه هفته بنت میکردم :/

یک حرف رو یک بار بزن اونم وقتی که واقعا زدنش لازمه. همینطور اینکانوس شما هم...

اینجا چت روم و نمایه نیست.

پستاتون خیلی بی نظمه چه تاپیک اصلی چه اینجا اصلا به اطرافتون توجه ندارین شما سه تا و همینطور کیبورد میگیرین دستتون د برو که رفتیم. خواهشا رعایت کنین بیشتر از اینکه بنویسین سعی کنین بخونین

درباره سوم یا اول شخص...

به نظرم نمیشه یک جور ثابت انجام داد... ممکنه یه پست یک حالت باشه یکی دیگه، جور دیگه

مثلا پست قبلی من اگه سوم شخص بود همه زیباییش هرچند هم کوچیکه، از بین میرفت! اما گاهی همونطور که شهریار گفت سوم شخص بهتر جواب میده .. به نظرم زیاد خودمونو محدود نکنیم . ولی نباید هم بی نظم باشه و تو یک پست چند جور بیان شه اینو یادمون نره

درباره شام و بعد شام ... هنوز تو تاپیک کاسه سوپ دیده میشه و تو پست اول یه چیزای متفاوت! نایب فرمانده یه فکری به حالش بکن!

و... به نظرم زیاد مثل حالت عادی به پست گذاشتن بعد شام اصرار نورزیم همگی اگرم نشد نشد! ینی خودمونو مجبور به نوشتن نکنیم و البته زیاد هم منتظرش نمونیم ..

و در آخر بازم تکرار میکنم .. خواهشا بیشتر از حرف زدن شنونده باشین! مشکلاتمون کمتر میشه!

ویرایش:

بهتره حتما حتما توی پ.خ هماهنگ بشین درباره ترتیب پست زدن ها، اتفاقاتی که مشترکا توش سهمیم و دیالوگا

از این نظر آشپز ها و گشتی ها تا حالا به نظرم بهترین عملکردو داشتن.

پست شهریار هم که از این نظر و در مقایسه با مال ما شاهکار بود ! :-?

اینجور دیالوگا و هماهنگی ها به شدت به متنامون انسجام میبخشه ...

کاری که من سعی کردم با دو سه مورد انجام بدم حداقل اون فضای سرد شخصی از بین بره (که نرفت فککنم و بازم بیشتر به افکار و احساسات خودم تکیه کرد پستم که نقطه منفیم هست به نظرم)

ویرایش شده در توسط نولوفینوه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

@-)

این چه تاپیکیه؟؟؟

تو این دوسال تاپیک به این بی نظمی و پر اسپمی ندیده بودم

ماهان چین اینا واقعا؟؟

ینی جای ماندوس خان (!) بودم یه هفته بنت میکردم :/

یک حرف رو یک بار بزن اونم وقتی که واقعا زدنش لازمه. همینطور اینکانوس شما هم...

اینجا چت روم و نمایه نیست.

پستاتون خیلی بی نظمه چه تاپیک اصلی چه اینجا اصلا به اطرافتون توجه ندارین شما سه تا و همینطور کیبورد میگیرین دستتون د برو که رفتیم. خواهشا رعایت کنین بیشتر از اینکه بنویسین سعی کنین بخونین

درباره سوم یا اول شخص...

به نظرم نمیشه یک جور ثابت انجام داد... ممکنه یه پست یک حالت باشه یکی دیگه، جور دیگه

مثلا پست قبلی من اگه سوم شخص بود همه زیباییش هرچند هم کوچیکه، از بین میرفت! اما گاهی همونطور که شهریار گفت سوم شخص بهتر جواب میده .. به نظرم زیاد خودمونو محدود نکنیم . ولی نباید هم بی نظم باشه و تو یک پست چند جور بیان شه اینو یادمون نره

درباره شام و بعد شام ... هنوز تو تاپیک کاسه سوپ دیده میشه و تو پست اول یه چیزای متفاوت! نایب فرمانده یه فکری به حالش بکن!

و... به نظرم زیاد مثل حالت عادی به پست گذاشتن بعد شام اصرار نورزیم همگی اگرم نشد نشد! ینی خودمونو مجبور به نوشتن نکنیم و البته زیاد هم منتظرش نمونیم ..

و در آخر بازم تکرار میکنم .. خواهشا بیشتر از حرف زدن شنونده باشین! مشکلاتمون کمتر میشه!

سوپ سبزیجاته :-?

حتمی که نباید توش گوشت باشه چنتا سیب زمینی هم کافیه

در مورد ایفای نقش من گفتم که کسی اگر نخواست چیزی ننویسه اعلام کنه توی اتاقه خوابه یا هر چیزی ولی باید اعلام حضور کنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
نولوفینوه

با اون پیشنهاد درباره سرباز به شدت خیلی زیاد موافقم

فقط کنترل داستان از اینی هم که هست سخت تر میشه ..

ولی اگه تعداد محدود باشه میشه کاریش کرد که خیلی خیلی جیز نایسی از آب درمیاد !:-?

مثلا یکی میتونه رفیق خیلی قدیمی من باشه ... باهم بریم شکار . میتونم دیالوگ های خوبی باهاش داشته باشم و جاهایی که میخوام درباره خودم از بیرون حرف بزنم به جای استفاده از طرز بیان سوم شخص میون دیالوگ ها از زبون اون بهره بگیرم.. قول میدم خوب جم و جورش کنم!!!

بعدشم توی یه صحنه کشته بشه و اشکم درآد @-)

خیلی خفن قشنگ میشه ها بارد ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Fladrif Skinbark

بارد مگه خودت نگفتی پستای بعدی باید با پستای قبلی هماهنگ شن!

خب الان این خطی که تو گفتی با پستای قبلی یعنی پست آشپزا هماهنگ نیست! پست آشپزارو میخوای نادیده بگیری؟ (دارم از حقوق صنف آشپزا دفاع میکنم الان!! @-) ) جدا یا از اول میگفتی که اون قضیه ی ضیافتو اصلاح کنم توی متن یا دیگه نادیده ش نگیر توروخدا!

شکار میکنیم نگران نباش! من خودم توی روز دوم میرم شکار. اصن میتونی توی متن روز دوم منو مواخذه کنی که چرا بی موالاتی کردم و همه ی ذخیره ی گوشتو مصرف کردم(چون این بی موالاتی و دم غنیمتی از ویژگی های سالنبوره) ولی چرا باید نادیده بگیری بخش مهم متنمونو؟! من شدیدا درخواست دارم که اصلاح بشه این قضیه. چون دلسرد کننده س که نوشته ی آدم نادیده گرفته شه، ضمن اینکه حرف و قانونی که خودت وضع کردی هم نادیده گرفته میشه.

راجع به سرباز آزاد هم به نظرم عملیه ها بارد جان.

میشه چند تا کار کرد، اول اینکه به نظرم با همون پیشنهاد خوبت که گفتی پست های بعدی باید با پست های قبلی هماهنگ شن دیگه بی نظمی در این مورد پیش نمیاد. مثلا یکی که پست اولو مینویسه اشاره می کنه که کامبیز (یکی از سربازای بی صاحاب :دی) رفت فلانجا فلانکارو کرد و فلان حرفو زد.

نفر بعدی نمیاد یه چیز دیگه بنویسه که. اگه بخواد به کامبیز اشاره کنه ، علاوه بر اینکه قید میکنه کامبیز فلانجا رفت فلانکارو کرد فلان حرفو هم زد، فلان اتفاقم براش افتاد

دیگه بی نظمی ای پیش نمیاد.

میشه یه کار دیگه ام کرد، با این پیش فرض و شرایط که این نقش قراره در زمان و مکانی که خودت تعیین میکنی بمیره، صاحاب براش پیدا میکنی، مثلا با داوطلب مذبور طی میکنی که آقا این نقشی که داریم بهت میدیم باید توی یکی از روز های دوم سوم چهارم بمیره. حالا تو بنویس این نقشو.

پیشنهاد نولوفینوه هم خوبه، این که میشه هرکدومو سپرد به یه نفر که پیش ببرتش (البته بقیه هم میتونن اونو دستمایه ی نوشته شون قرار بدن و بسطش بدن) ولی مسئولش یه نفر میشه، حالا میشه این سرباز آزاد رو با متن جدا گانه ای پیش ببره میتونه هم نه، صرفا در ارتباط با کاراکتری که خودش داره تعریفش کنه. بعد هم که میمیره.

به نظرم اصلا سخت نیست این قضیه. اتفاقا خیلی نقش های شناور و انعطاف پذیری میشن و به داستان کمک می کنن.

ویرایش شده در توسط شهریار

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

بارد مگه خودت نگفتی پستای بعدی باید با پستای قبلی هماهنگ شن!

خب الان این خطی که تو گفتی با پستای قبلی یعنی پست آشپزا هماهنگ نیست! پست آشپزارو میخوای نادیده بگیری؟ (دارم از حقوق صنف آشپزا دفاع میکنم الان!! @-) ) جدا یا از اول میگفتی که اون قضیه ی ضیافتو اصلاح کنم توی متن یا دیگه نادیده ش نگیر توروخدا!

شکار میکنیم نگران نباش! من خودم توی روز دوم میرم شکار. اصن میتونی توی متن روز دوم منو مواخذه کنی که چرا بی موالاتی کردم و همه ی ذخیره ی گوشتو مصرف کردم(چون این بی موالاتی و دم غنیمتی از ویژگی های سالنبوره) ولی چرا باید نادیده بگیری بخش مهم متنمونو؟! من شدیدا درخواست دارم که اصلاح بشه این قضیه. چون دلسرد کننده س که نوشته ی آدم نادیده گرفته شه، ضمن اینکه حرف و قانونی که خودت وضع کردی هم نادیده گرفته میشه.

راجع به سرباز آزاد هم به نظرم عملیه ها بارد جان.

میشه چند تا کار کرد، اول اینکه به نظرم با همون پیشنهاد خوبت که گفتی پست های بعدی باید با پست های قبلی هماهنگ شن دیگه بی نظمی در این مورد پیش نمیاد. مثلا یکی که پست اولو مینویسه اشاره می کنه که کامبیز (یکی از سربازای بی صاحاب :دی) رفت فلانجا فلانکارو کرد و فلان حرفو زد.

نفر بعدی نمیاد یه چیز دیگه بنویسه که. اگه بخواد به کامبیز اشاره کنه ، علاوه بر اینکه قید میکنه کامبیز فلانجا رفت فلانکارو کرد فلان حرفو هم زد، فلان اتفاقم براش افتاد

دیگه بی نظمی ای پیش نمیاد.

میشه یه کار دیگه ام کرد، با این پیش فرض و شرایط که این نقش قراره در زمان و مکانی که خودت تعیین میکنی بمیره، صاحاب براش پیدا میکنی، مثلا با داوطلب مذبور طی میکنی که آقا این نقشی که داریم بهت میدیم باید توی یکی از روز های دوم سوم چهارم بمیره. حالا تو بنویس این نقشو.

نولوفینوه: آقا من خاک پاتم :دی

این ماجرای هماهنگ نبودن مطلب من با اشپز ها چی هستش ? بگید موشکول رو حل کنم

اما در مورد این نقش های خالی همچنان میگم که کنترلش سختتر از اونی هستش که فکرش رو میکنید برای یک نقش ۱۰ رفتار و خواص نوشته میشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Fladrif Skinbark

این ماجرای هماهنگ نبودن مطلب من با اشپز ها چی هستش ? بگید موشکول رو حل کنم

اما در مورد این نقش های خالی همچنان میگم که کنترلش سختتر از اونی هستش که فکرش رو میکنید برای یک نقش ۱۰ رفتار و خواص نوشته میشه

ای بارد عادل به شکایت ما رسیدگی کن :دی ببین قضیه اینه که توی متن آشپزا اینو ذکر کردم :

سالنبور: " شکم! امشب با کل ذخیره ی گوشت بهترین غذایی را که بلدی برای شام آماده می کنیم. بهترین علف هایت را رو کن گاستون. امشب یک ضیافت کوچک و غیر منتظره راه می اندازیم. چون من دیگر حوصله ی سر و کله زدن با یک مشت وارگ وحشی را ندارم."

گاستون سرش را تکان داد و زیر لب غر زد. در حالی که سالنبور حریصانه به گوشت آویزان از سقف نگاه می کرد. گفت: "امروز روز رستگاری این آهوی مرده است!"

بعد خودتم توی خط اصلی نوشتی:

اشپز ها : سالنبور و اله ماکیل : برای روز اول بازدید از انبار و دسته بندی هر چی که بشه خورد و یا ذخیرش کرد برای روز های اینده : میدونین که کمبود گوشت داریم

این یعنی میشه از گوشت استفاده کرد برای شام.

حالا قضیه اینه که تو کلا این متن منو نادیده گرفتی نوشتی شام سوپ سیب زمینی داریم @-) خب من اینو کجای دلم بذارم ؟ تو با متنای قبلی هماهنگ شو این موشکل رو حل کن قربون دستت :دی

راجع به این چیزی هم که میگی میشه رفتار و خواصش رو خودت یا اون کسی که نقشو میسپری بهش تعیین کنه توی دو سه تا خط. خودتم که به متنای نهایی نظارت داری هرجا دیدی مغایرت داشت بگو اصلاحش کنن. (که تا حالا نشده بچه ها توی متناشون با خواص و رفتارایی که از نقشای دیگه ذکر شده اونقدرا مغایرت ایجاد کنن)

به نظرم نه تنها مضراتی نداره بلکه منافع زیادی هم داره! اگه کسی تو قلعه نمیره غیر طبیعی میشه اصن.

تازه من یه راهکار دیگه ام دادم نظرت راجع به اون چیه؟ اینکه با این پیشفرض که این نقش مردنیه صاحاب براش پیدا کنیم.

ویرایش شده در توسط شهریار

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

ای بارد عادل به شکایت ما رسیدگی کن :دی ببین قضیه اینه که توی متن آشپزا اینو ذکر کردم :

سالنبور: " شکم! امشب با کل ذخیره ی گوشت بهترین غذایی را که بلدی برای شام آماده می کنیم. بهترین علف هایت را رو کن گاستون. امشب یک ضیافت کوچک و غیر منتظره راه می اندازیم. چون من دیگر حوصله ی سر و کله زدن با یک مشت وارگ وحشی را ندارم."

گاستون سرش را تکان داد و زیر لب غر زد. در حالی که سالنبور حریصانه به گوشت آویزان از سقف نگاه می کرد. گفت: "امروز روز رستگاری این آهوی مرده است!"

بعد خودتم توی خط اصلی نوشتی:

اشپز ها : سالنبور و اله ماکیل : برای روز اول بازدید از انبار و دسته بندی هر چی که بشه خورد و یا ذخیرش کرد برای روز های اینده : میدونین که کمبود گوشت داریم

این یعنی میشه از گوشت استفاده کرد برای شام.

حالا قضیه اینه که تو کلا این متن منو نادیده گرفتی نوشتی شام سوپ سیب زمینی داریم @-) خب من اینو کجای دلم بذارم ؟ تو با متنای قبلی هماهنگ شو این موشکل رو حل کن قربون دستت :دی

راجع به این چیزی هم که میگی میشه رفتار و خواصش رو خودت یا اون کسی که نقشو میسپری بهش تعیین کنه توی دو سه تا خط. خودتم که به متنای نهایی نظارت داری هرجا دیدی مغایرت داشت بگو اصلاحش کنن. (که تا حالا نشده بچه ها توی متناشون با خواص و رفتارایی که از نقشای دیگه ذکر شده اونقدرا مغایرت ایجاد کنن)

به نظرم نه تنها مضراتی نداره بلکه منافع زیادی هم داره! اگه کسی تو قلعه نمیره غیر طبیعی میشه اصن.

تازه من یه راهکار دیگه ام دادم نظرت راجع به اون چیه؟ اینکه با این پیشفرض که این نقش مردنیه صاحاب براش پیدا کنیم.

گوشتی که مونده مال نگهبانهای شیفت هستش برای شام ما نیستش صرفا باید برای اونا طبخ بشه

در مورد مرگ کسی نگفته که همه مون زنده میمونیم ! والار مورگولیس !!!!

ولی نقش مهمان ایده خوبی هستش مرگ های وسط داستان با بازیگر مهمان

دو نفر بازیگر مهمان برای مردن در نقش سرباز نیازمندیم !!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ادموند پونسی

بارد، من اشاراتی به چن تا زا دوستام کردم و یکی(فک کنم پلاطس) گفت که رفته دیده فرمانده و سربازاش مردن. منم به تعداد سربازا اشاره کردم (گفتم چهل سرباز) و خب می شه برای هر ده نفر یه گروهبان در نظر گرفت که با فرمانده می شن چهل و پنج نفر که رفتن بیرون و مردن... ولی اگه همشون نمردن؟ اگه یکی دو نفر فرار کردن؟

می شه دو تا از سربازایی که فرار کردن رو پیدا کنیم، مثلا وقتی سالنبور برای شکار می ره. بعد اونا حتی می تونن بگن ارک ها حمله کردن و چه تعدادی دارن و اینا... و خب می شه بعدش حتی به اردوگاه ارک ها برا جاسوسی رفت و از این قبیل موارد

پیشنهادم چطوره؟

پ.ن: بارد می گم نظرت درباره ی یه سیستم رزرو کردن چیه؟ مثلا من رزرو می کنم که تا زمانی که خودت تعیین می کنی، مثلا دو ساعت کسی چیزی ننویسه تا من رولم رو حاضر کنم. اینجوری یهویی نمی شه من بیام بنویسم و بزارم، بعد ببینم یکی قبل از من رول گذاشته و داستان به هم بریزه. هوم؟

ویرایش شده در توسط ادموند پونسی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

بارد، من اشاراتی به چن تا زا دوستام کردم و یکی(فک کنم پلاطس) گفت که رفته دیده فرمانده و سربازاش مردن. منم به تعداد سربازا اشاره کردم (گفتم چهل سرباز) و خب می شه برای هر ده نفر یه گروهبان در نظر گرفت که با فرمانده می شن چهل و پنج نفر که رفتن بیرون و مردن... ولی اگه همشون نمردن؟ اگه یکی دو نفر فرار کردن؟

می شه دو تا از سربازایی که فرار کردن رو پیدا کنیم، مثلا وقتی سالنبور برای شکار می ره. بعد اونا حتی می تونن بگن ارک ها حمله کردن و چه تعدادی دارن و اینا... و خب می شه بعدش حتی به اردوگاه ارک ها برا جاسوسی رفت و از این قبیل موارد

پیشنهادم چطوره؟

پ.ن: بارد می گم نظرت درباره ی یه سیستم رزرو کردن چیه؟ مثلا من رزرو می کنم که تا زمانی که خودت تعیین می کنی، مثلا دو ساعت کسی چیزی ننویسه تا من رولم رو حاضر کنم. اینجوری یهویی نمی شه من بیام بنویسم و بزارم، بعد ببینم یکی قبل از من رول گذاشته و داستان به هم بریزه. هوم؟

همینطوریش الان نمیشه از پس نقش های خودمون بر بیایم بعد بیایم نقش بدون پشتوانه اضاف کنیم ؟

در مورد رزرو هم باید معلوم کنید که کی نفر اول و کی دوم و سوم هستش تا اخر که همه رزرو کنن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ادموند پونسی

مشخصه این همه نقشه داریم :/

سیستم رزرو هم به عنوان پیشنهاد می گم. یکی می تونه یه پست بزنه و بگه رزرو کرده، بعد تا شیش ساعت وقت داره رولش رو بزاره وگرنه رزروش می سوزه و نفر بعدی می تونه پست بزاره یا رزرو کنه. رزرو کنیم، امکان قاطی شدن پست ها کمتر می شه و هماهنگی بیشتری هم پیش می آد اگه اعضا همکاری کنن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
نولوفینوه

مشخصه این همه نقشه داریم :/

سیستم رزرو هم به عنوان پیشنهاد می گم. یکی می تونه یه پست بزنه و بگه رزرو کرده، بعد تا شیش ساعت وقت داره رولش رو بزاره وگرنه رزروش می سوزه و نفر بعدی می تونه پست بزاره یا رزرو کنه. رزرو کنیم، امکان قاطی شدن پست ها کمتر می شه و هماهنگی بیشتری هم پیش می آد اگه اعضا همکاری کنن

آقا جان دیگه برای هرکس باید تکرار کنینم!؟!؟

گفتیم به تریتیب پست میزنیم و تا یکی پستشو نزده نفر بعدی نزنه @-)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

برای اطلاع از اخرین ارسال ها تاپیک ها رو دنبال کنید

2251414219242297643_xxx.JPG

ویرایش شده در توسط bard

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان
این موضوع از هم اکنون بسته می گردد.

×
×
  • جدید...