رفتن به مطلب

Recommended Posts

LObeLia

معذرت ولی مگه اینطوری نمی خونیم.

نه عزیزم. همینطوری که مینویسیم میخونیمش.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

اینجا تالار مربوط به کتابه. مباحث فیلم رو به تالار خودش ببرید.

Saruman رو باید سارومان تلفظ کرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

اون فوتبالی که بهش اشاره شده احتمالا گلف بوده که گندالف با بیلبو دربارش صحبت میکنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Morgoth - Melkor

این قضیه اصلا توی کتاب وجود نداره. توی کتاب اصلا شورای سپید و گالادریل و سارومان نیست

درود

آیا می توان از این صحنه ها نتیجه گرفت که کارگردان می خواست مرموز بودن و مخالفت با بقیه رو در سارامون نشان بده ؟

به نظر بنده کارگردان با توجه به سابقه ساخت فیلم دو برج و بازگشت پادشاه باید از شخصیت منفی ارباب حلقه ها دفاع می کرد و نشان می داد که سارامون از اول بد نبوده اما خوب با نشان دادن این صحنه حس بسیار بدی

نسبت به سارامون را در بیننده القا می کند

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The Dwarf
.

آئوله فقط جسم دورفها رو بوجود آورد و ارو هم بهش گفت اگه تو حواست بره یه جای دیگه اونا مثل مجسمه میمونن و هیچ کاری نمیتونن بکنن.

شاید حماقت ترولها باعث شده که فکر کنی اونا هم مثل دورفهای آئوله هستن و از خودشون فکر و اراده ندارن. اما اگه اینطوری بود بعد از رفتن ملکور نباید ترولها حرکت میکردن.

دورف ها که آخر روح ایلوواتار در اونا دمیده شده و فکر کنم بدون توجه آئوله هم می تونستند حرکت و فکر کنند.*** :Ring:

ولی اینو نمیدونم که جسمشونو آئوله ازخودش ساخت یا با تغییر شکل سنگ ساخت؟لطفا یکی به این سوال جواب بدهد.با تشکر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

زمانی که آئوله جسمشون رو ساخت وابسته به اراده آئوله بودن اما وقتی ارو روح رو در اونها دمید دیگه به آئوله وابسته نبودن.

اینکه آئوله جسمشون رو از چه ماده ای ساخت نمیدونم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The Dwarf

در رابطه با ترول ها:توی کتاب گفته که کیف پول ویلیام(ترول ها) منبع شر است و میتونسته حرف بزنه!!!چطوریه؟یکی توضیح بده

و بیل هاگینز چرا دو تا اسم داره که اسم دیگش ویلیامه؟

و وقتی که سنگ میشند نویسنده میگه ترول ها به چیزی تبدیل میشن که از دل اون برآمدند.یعنی با این حساب ترول ها از سنگ ساخته شدند؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

در رابطه با ترول ها:توی کتاب گفته که کیف پول ویلیام(ترول ها) منبع شر است و میتونسته حرف بزنه!!!چطوریه؟یکی توضیح بده

و بیل هاگینز چرا دو تا اسم داره که اسم دیگش ویلیامه؟

و وقتی که سنگ میشند نویسنده میگه ترول ها به چیزی تبدیل میشن که از دل اون برآمدند.یعنی با این حساب ترول ها از سنگ ساخته شدند؟

در مورد موضوع کیف پول این بحث بر می گرده به فضای متفاوت کتاب هابیت . تو این کتاب عناصری وجود داره که خیلی با منطق جهان تالکین جور نیست.

در مورد ویلیام و بیل باید بگم که شکل کوتاه شده اسم ویلیام می شه بیل

در مورد ریشه ترول ها هم بله اون ها از سنگ ساخته شدن البته با تقلید از انت ها!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LObeLia

توي هابيت يه فصل داريم به اسم عنکبوتها و پروانه ها.

واردش که ميشي فقط از عنکبوتها گفته.

البته جز اون دو سه خطي که ميگه بيل بو رفت بالاي درخت و اون همه پروانه ديد و... آدم توقع داره اين پروانه ها يه جاي جنگل منتظرشون باشن اما ديگه هيچ حرفي ازشون زده نميشه. چرا؟؟؟

ویرایش شده در توسط LObeLia

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
baradil soldier of dale

توي هابيت يه فصل داريم به اسم عنکبوتها و پروانه ها.

واردش که ميشي فقط از عنکبوتها گفته.

البته جز اون دو سه خطي که ميگه بيل بو رفت بالاي درخت و اون همه پروانه ديد و... آدم توقع داره اين پروانه ها يه جاي جنگل منتظرشون باشن اما ديگه هيچ حرفي ازشون زده نميشه. چرا؟؟؟

منم وقتی که هابیتو تموم کردم برام این سوال پیش اومد که چرا تالکین اسم پروانه هارو هم در سرفصل کتاب اورد در حالی که اصلا نقش مهمی توی داستان نداشتن.تنها دلیلی که به ذهنم رسید این بود:

اگه تالکین اسم فصل رو می ذاشت عنکبوت ها , کسی که اولین بارشه که داره کتابو می خونه ممکنه متوجه بشه که عنکبوت ها برای بیلبو و رفقا مشکل ایجاد می کنن و داستان تا حدی لو میره.ولی چون اسم پروانه هارو هم اورد چنین تصوری برای خواننده ایجاد نمیشه. چنین چیزی رو هم میشه توی یاران حلقه در فصل "میان بری به قارچ ها"(اسم فصلش این بود؟ الان کل کتابای لوتر و هابیت و سیل و فرزندان هورین به همراه اطلس بالای کمدم هست و باید از سد کلی موانع طبیعی(!) عبور کنم تا بتونم بیرون بیارمشون) دید. داستان این فصل در مورد سوار سیاه است.اگه اسم فصل "سوار سیاه" بود همون مشکل ممکن بود پیش بیاد ولی با وجود "میان بری به قارچ" داستان تازگی خودشو حفظ می کنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Legolas

منم وقتی که هابیتو تموم کردم برام این سوال پیش اومد که چرا تالکین اسم پروانه هارو هم در سرفصل کتاب اورد در حالی که اصلا نقش مهمی توی داستان نداشتن.تنها دلیلی که به ذهنم رسید این بود:

اگه تالکین اسم فصل رو می ذاشت عنکبوت ها , کسی که اولین بارشه که داره کتابو می خونه ممکنه متوجه بشه که عنکبوت ها برای بیلبو و رفقا مشکل ایجاد می کنن و داستان تا حدی لو میره.ولی چون اسم پروانه هارو هم اورد چنین تصوری برای خواننده ایجاد نمیشه. چنین چیزی رو هم میشه توی یاران حلقه در فصل "میان بری به قارچ ها"(اسم فصلش این بود؟ الان کل کتابای لوتر و هابیت و سیل و فرزندان هورین به همراه اطلس بالای کمدم هست و باید از سد کلی موانع طبیعی(!) عبور کنم تا بتونم بیرون بیارمشون) دید. داستان این فصل در مورد سوار سیاه است.اگه اسم فصل "سوار سیاه" بود همون مشکل ممکن بود پیش بیاد ولی با وجود "میان بری به قارچ" داستان تازگی خودشو حفظ می کنه.

البته نقض هم وجود داره، مثل فصل «مرگ بورومیر»!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
سیه تیغ

بنده به واقع میتونم بگم تالکین توی نامگذاری چندان موفق نبود .

مثلا توی کتاب فرزندان هورین ، اسم فصل یکی مونده به آخر هست "مرگ گلائرونگ" و فصل آخر "مرگ تورین" خب کل داستان به همین نحو لو میره . یا مثل "بسته بودن دروازه سیاه" خب این اسمه روی فصل میذاره توی کتاب بازگشت شاه ؟!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

تالکین هیچ موقع در کتاب هاش به دنبال جذاب تر کردن و رنگ و لعاب دادن به نوشته هاش نبوده...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
baradil soldier of dale

من در مورد سیلماریلیون و فرزندان هورین و ... حرف تور را فبول دارم(ولی متنشون جذاب بود حتی اگه خود تالکین نخواسته باشه به نوشته اش جذابیت بده) ولی در مورد هابیت و ارباب حلقه ها زیاد با تور موافق نیستم..تالکین به هابیت و ارباب حلقه ها جذابیت خاصی بخشیده تا همه با هنر بی نظیرش آشنا بشن. چون این دو رمان اولین کار های تالکین هستن , ایشان سعی کرده که با سبک متفاوت خودش جذابیت های ویژه ای به داستانش بده تا آردا طرفدارای خاص خودشو پیدا کنه.. حالا که کسی به آردا علاقه مند شد طبیعتا دنبال سیلماریلیون و فرزندان هورین میره و حتی اگه داستان رنگ و لعاب نداشته باشه(که داره :) ) برای خواننده مهم نیست چون لذتشو داره میبره! در واقع هنرمندان کار درست(!)(چه نویسنده , خواننده , ...) کار اولشون رو متفاوت جلوه میدن تا بر همگان آشکار بشه که راهی که در پیش گرفتند قبلا توسط کسی طی نشده.یه مثال هم دارم در مورد یه خواننده اما چون مناسب احوال تاپیک نیست اگه خواستید پخ بدید.این خواننده ها با همین مسیر متفاوت محبوبیت ویژه ای پیدا کردن.

در مورد حرف سیه تیغ: من کاملا با این حرف دچار دوگانگی شخصیت شدم. و هیچ گونه جهت گیری در مورد عناوین سرفصل های داستان های تالکین نمی کنم.

نمی دونم این پست اسپم محسوب میشه یا نه؟ :ymapplause:

ویرایش شده در توسط baradil soldier of dale

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

یه چندتا نکته در این زمینه هست:

فرزندان هورین رو تالکین منتشر نکرده. فرزندان هورین سال 2007 منتشر شده در حالی که داستان هورین تو سال 1977 لو رفته بود. از طرف دیگه تالکین ابایی از لو دادن داستان نداره. در واقع لحن کتاب لحن داستانی نیست، بیشتر شبیه کتابهای تاریخیه. مثلا توی سیلماریلیون وقتی داره در مورد سرنوشت انسانها توضیح میده میگه تا کنون کسی از مرگ برنگشته به جز برن که اون هم بعد از بازگشت با هیچ انسانی هم صحبت نشد. یعنی همون اوایل داستان که هنوز برن به دنیا نیومده و وارد ماجرا نشده میگه که برن کشته میشه و دوباره به زندگی بر میگرده! موارد اینچنینی زیاده در سیلماریلیون.

البته نقض هم وجود داره، مثل فصل «مرگ بورومیر»!

عنوان انگلیسی این فصل departure of boromir هست. departure چندین معنا داره: کوچ، جدایی، مرگ، عزیمت. کسی در نگاه اول معنی مرگ رو ازش برداشت نمیکنه. من اگه جای علیزاده بودم اسم این فصل رو میذاشتم «جدایی بورومیر»

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
baradil soldier of dale

در مورد سیلماریلیون رو با شما و تور موافقم که مثل کتاب های تاریخیه و تالکین گهگاهی موضوعاتی رو که در فصل های بعدی اتفاق می افتند رو کمی قبل تر بهشون اشاره می کنه. ولی در مورد ارباب حلقه ها و هابیت من چنین نظری ندارم.در این دو داستان اصلا به اتفاقات آینده اشاره نمیشه(مگر در غالب پیشگویی مثل مرگ ویچ کینگ توسط یک زن که حقیقتشو بخواهید من تا آخرین لحظه به ذهنم خطور نکرد که ائووین همچین کاریو انجام میده.حالا نمی دونم این هنر تالکین بود که باعث شد متوجه نشم یا اینکه آی کیوم پایینه)در واقع برای جواب سوال خانوم لوبلیا تنها پاسخی که به ذهنم رسید همین بود.

ویرایش شده در توسط baradil soldier of dale

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

خب تو هابیت و ارباب حلقه ها عنوان فصلها گنگ تره. حتی همون بسته شدن دروازه سیاه هم چیز زیادی لو نمیده. حتی آدم رو گمراه میکنه که پس فرودو نمیتونه وارد موردور بشه در حالی که اینطور نیست.

در جواب لوبلیا:

پروانه ها نقش مهمی توی اون فصل دارن، تنها نشانه امید در اون فصل هستن و در تقابل کامل با سیاهی و عنکبوتهای داخل سیاه بیشه. آدم اون قسمت بالا رفتن بیلبو از درخت و رسیدن به پروانه ه رو که میخونه نفسش بالا میاد و از اون حالت حفقان آور داخل اون فصل جدا میشه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LObeLia

من با نظر اون دوستمون کاملا موافقم که استاد تالکين اصلا واسش مهم نبوده که فصل حتما عنوان جذابي داشته باشه. به قول دوستمون خيلي چيزا لو ميره. همين مرگ بورومير.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
msa_dino

چندتا سوال از فیلم هابیت برام بوجود اومده ( نمیدونم ایجا تاپیک درستشه یا نه اگه نیست لطفا به تاپیک درست منتقل کنید) :

1- توی فیلم دورف ها رو غالبا گوشتخوار جلوه میدن... حتما به خاطر دارید صحنه ای که اوری در ریوندل پای میز غذا میگه سبزی و غذاهای سبز! دوست نداره و دوالین هم دنبال گوشت تو غذاش میگرده!.. البته به نظر من این هم یجورایی یکی از سوتی های فیلم به شمار میاد... چون توی همون صحنه های خونه ی بیلبو ، دورف ها تقریبا همه چی میخورن و مشکلی هم باهاش ندارن ( مثل کیک،نان،گوجه،پنیر و توی سفرشونم انواع سبزیجات و میوه به چشم میخوره) ... ولی میخواستم بدونم خود تالکین توی کتاباش جایی راجع به عادات غذایی دورف ها چیزی گفته یا نه؟

2- اونجا که راداگاست قصد درمان جوجه تیغی رو داره، بعد از اینکه بلور روی عصاشو جلو دهنش میگیره، شروع میکنه به خوندن یک سری ورد... میخواستم بدونم که این ورد ها به چه زبانی هستن؟ الفی؟ یا یه زبان مخصوص ایستاری هاست؟ و آیا معنی هم دارن؟

3- جمله ی آخری که لرد الراند به زبون الفی به تورین میگه و زیرنویس نمیشه، چیه؟ همون دعوت به غذاست یا گاندولف عمدا اشتباه معنی میکنه؟

4- به نظرتون این که گاندولف، یعنی یک ایستاری دانا که شخصا همنشین با والار بوده و مورد تعلیم و تربیت اونها قرار گرفته و از طرف اونها برای نجات خطه میانی عازم شده، طبیعیه که در برابر یک الف یعنی بانو گالادریل که قاعدتا از نظر حکمت و فضایل کمتر یا دیگه نهایتا برابر اوست، تا این حد شیفته بشه و در برابرش اینقدر احساس حقارت و خضوع کنه؟ یعنی یه جورایی آدم توی اون صحنه ها ، این احساس بهش دست میده که انگار گاندولف با یک والا یا چیزدر اون سطح طرفه و نه یک الف...و در آخر هم اون ناپدید شدن ناگهانی گالادریل، که صد البته غیب شدن به اون شکل، از ویژگی های الفی نیست!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

چندتا سوال از فیلم هابیت برام بوجود اومده ( نمیدونم ایجا تاپیک درستشه یا نه اگه نیست لطفا به تاپیک درست منتقل کنید) :

1- توی فیلم دورف ها رو غالبا گوشتخوار جلوه میدن... حتما به خاطر دارید صحنه ای که اوری در ریوندل پای میز غذا میگه سبزی و غذاهای سبز! دوست نداره و دوالین هم دنبال گوشت تو غذاش میگرده!.. البته به نظر من این هم یجورایی یکی از سوتی های فیلم به شمار میاد... چون توی همون صحنه های خونه ی بیلبو ، دورف ها تقریبا همه چی میخورن و مشکلی هم باهاش ندارن ( مثل کیک،نان،گوجه،پنیر و توی سفرشونم انواع سبزیجات و میوه به چشم میخوره) ... ولی میخواستم بدونم خود تالکین توی کتاباش جایی راجع به عادات غذایی دورف ها چیزی گفته یا نه؟

2- اونجا که راداگاست قصد درمان جوجه تیغی رو داره، بعد از اینکه بلور روی عصاشو جلو دهنش میگیره، شروع میکنه به خوندن یک سری ورد... میخواستم بدونم که این ورد ها به چه زبانی هستن؟ الفی؟ یا یه زبان مخصوص ایستاری هاست؟ و آیا معنی هم دارن؟

3- جمله ی آخری که لرد الراند به زبون الفی به تورین میگه و زیرنویس نمیشه، چیه؟ همون دعوت به غذاست یا گاندولف عمدا اشتباه معنی میکنه؟

4- به نظرتون این که گاندولف، یعنی یک ایستاری دانا که شخصا همنشین با والار بوده و مورد تعلیم و تربیت اونها قرار گرفته و از طرف اونها برای نجات خطه میانی عازم شده، طبیعیه که در برابر یک الف یعنی بانو گالادریل که قاعدتا از نظر حکمت و فضایل کمتر یا دیگه نهایتا برابر اوست، تا این حد شیفته بشه و در برابرش اینقدر احساس حقارت و خضوع کنه؟ یعنی یه جورایی آدم توی اون صحنه ها ، این احساس بهش دست میده که انگار گاندولف با یک والا یا چیزدر اون سطح طرفه و نه یک الف...و در آخر هم اون ناپدید شدن ناگهانی گالادریل، که صد البته غیب شدن به اون شکل، از ویژگی های الفی نیست!

1- سوتی چرا؟ به فرض اینکه پیتر اینو برای هر منظوری (خنده دار یا ...) بازم هیچ مشکلی پیش نمیاد، برای خیلی از ماها گوشت خیلی خیلی مهم تر از سبزیجات هست و گوشت رو ترجیح میدیم... و درکل بخوام بگم تالکین در مورد غذاهای اصلی دورف ها چیزی از میان نیاورده توی کتاب ها

2- به هیچ عنوان دقت نکردم! :دیــ اما باید یکی از زبان های الفی باشه، چون جایی نامی از زبان ایستاری ذکر نشده...

3- توی کتاب نیست و منم الفی بلد نیستم D:

4- اینو دیگه بندازین گردن پیتر :وی اما گالادریل رو کوچیک نپندارید، یکی از الف های برین، فرزند ایلوواتار (مقام بالاتر از والار و مایار)، یکی از کسانی که میتونه از قدرت حلقه ی اعظم استفاده کنه! کم کسی نیست :پی همین الف ها (به طور مثال اکتلیون) قدرتمندترینِ بالروگ ها، یک مایا، گوتموگ، سرفرمانده ی آنگباند رو به زیر میکشه! (گرچه به صورت ناجوانمردانه :دیــ)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

یک دخالت کوچولو:

3- دوستمون در تاپیک آموزش زبان دورفی به این مورد اشاره کردند. گرچه زبانش الفیه. گویا دعوت به غذا میکنه {که وقتی گلوین از معناش جویا میشه چشاش برق میزنه :دی}

4- همونطور که الوه گفت مقام الف ها و اون هم کسی مثل گالادریل رو نباید دست کم گرفت. الف ها ( و حتی انسان ها) از مقام بالایی نزد والار برخوردارند و حالا که یکی از خدمتگذاران والار با این فرزندان ارو مواجه میشه طبیعیه که احترام بذاره. ضمنا در اون صحنه گالادریل غیب نمیشه! گویا حواس گندالف به او نیست و رفتنش رو متوجه نمیشه و پیتر اینو در فیلم با اون تدوین نشون داده که بلافاصله بعد از ول کردن دستش نیست!

پ.ن:

تاپیک سوالات فیلم در حال تدارکه. در واقع هست! با یک تغییر نام، پست های مربوط به فیلم هابیت به اونجا انتقال پیدا میکنن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
miladsokout

با سلام

دوستان عزیز چیزی که خیلی سوال شد واسم اینه که در کتاب هابیت خیلی مسائل گفته نشده! حتی اسم تراوندیل هم گفته نمیشه و فقط پادشاه الف ها نام برده میشه توی کتاب

داستان اینه که چرا به تورین ، سپر بلوط میگن هم توی کتاب گفته نشده ... چیزی از گاندولف و شورا و غیره هم گفته نمیشه...کلا هیچی نمیگه توی این کتاب!!! من واقعا الان متعجب شدم ، سیلماریلیون و هابیت رو خوندم ، آیا توی ارباب حلقه ها گفته میشه این مسائل یا اینکه کلا فقط توی فیلم بوده؟!1! آخه خیلی بعیده ، مثلا لگولاس معلومه که خود پیتر جکسون اضافه کرده ولی اینکه توی کتاب نامی از اسم تراوندیل برده نمیشه و داستان سپر بلوط گفته نشه و چیزهای دیگه و بعد ابداع خود کارگردان باشه خیلی بعیده

ممنون میشم از دوستان اگه کسی میدونه ماجرا چیه

با تشکر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
m.sedaghat1993

سلام دوستان من تازه شروع کردم کتاب هابیتو و هنوز تمومش نکردم چنتا سوال داشتم ممنون میشم کمکم کنین:

1.تورین میگه که در زمان پدربزرگش خانوادش از شمال رانده میشن منظورش از شمال کجاست؟و چرا رانده میشن؟

2.اسماگ قبل ار حمله به تنها کوه ساکن کجا بود؟

3.اسماگ کلا اخرین بازمانده ی نژاد اژدهایانه؟چه بلایی سر دیگر اژدهایان خلنگ زار پژمرده افتاد؟ :huh:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

سلام دوستان من تازه شروع کردم کتاب هابیتو و هنوز تمومش نکردم چنتا سوال داشتم ممنون میشم کمکم کنین:

1.تورین میگه که در زمان پدربزرگش خانوادش از شمال رانده میشن منظورش از شمال کجاست؟و چرا رانده میشن؟

2.اسماگ قبل ار حمله به تنها کوه ساکن کجا بود؟

3.اسماگ کلا اخرین بازمانده ی نژاد اژدهایانه؟چه بلایی سر دیگر اژدهایان خلنگ زار پژمرده افتاد؟ :huh:

سلام :D هابیت کتاب خیلی خوبیه واسه شروع...

1- نمیدونم تا کجا جلو رفتید اما منظور از شمال همون اره بور و تنها کوه هست که در خودِ کتاب بهش اشاره شده. بزارید در مورد چرایی این رانده شدن چیزی نگم که کتاب براتون اسپویل نشه :D

2- اطلاعاتی در مورد گذشته ی اسماگ وجود نداره؛ مثلا ما سال تولد اسماگ رو نمیدونیم و موارد اینچنینی. درهرحال میشه احتمال داد از همون خلنگ زار پژمرده که نوشته شده اژدهایان از اونجا اومدن، اومده باشه

3- نمیشه همچین چیزی رو با صراحت گفت، چون در مورد منقرض شدن یا نشدن اژدهایان هیچ اشاره ای وجود نداره، فقط جمله ای در کتاب یاران حلقه در این باب داریم که از نظر من (ممکنه مخالفانی هم باشن) میشه ازش باقی موندن اژدهایانی، هرچند کم قدرت تر، رو برداشت کرد. تنها چیز با صراحتی که میتونیم بگیم اینه که اسماگ بزرگ ترین اژدهایان زمان خودش بوده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان
این موضوع از هم اکنون بسته می گردد.

×
×
  • جدید...