رفتن به مطلب

Recommended Posts

Bain

خب بحث الان سر اینه که آیا ترولها از صفر توسط ملکور خلق شدن یا اینکه یه موجود زنده دیگه رو فاسد کردن. اگه از صفر ساخته باشه مثل دورفهای آئوله هستن که ایلوواتار بهش میگه اگه حواست به جای دیگه بره اونها عبث میمونن و هیچ کاری نمیکنن. پس نتیجه میگیریم که باید فاسد شده یه موجود دیگه باشن. تو این استدلال به هابیت استناد نشده.

حق با شماست،من هم از هابیت تو استدلال استفاده نکردم،فقط میگم اگه فرض رو بر این هم بذاریم که ملکور تمام جزییات رفتار ترولها رو کنترل میکنه،گفتگوی سه ترول در هابیت نمیتونه مثال نقض خوبی باشه.

و مورد دوم،شاید ناشی از دید ناقص من باشه،اما من اینطور برداشت میکنم که گفتگوی ارو و ایوله میتونه بر سر "دارای اراده بودن" مخلوقات باشه.یعنی مثل مثالی که بالا زدم بحث بر سر این نیست که اگه ایوله یه نگاه به اونور بندازه همشون متوقف بشن.بر اینه که تصمیماتشون رو ایوله باید براشون بگیره و این چیزی نیست که ایوله میخواست.ایوله "موجوداتی غیر خود" میخواست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
DAIN ll IRONFOOT

سلام خسته نباشید...

برام سواله...

کسی نمیدونه چرا لقب داین دوم ، پسر نایین ، پسر گرور ، پا آهنین بوده؟

چرا می گفتن داین پا آهنین؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LObeLia

بعید میدونم. اگه کاملا ساخته ملکور بوده باشن دقیقا باید مثل عروسک خیمه شب بازی باشن. یعنی تمام افعال ترول ها باید تحت اراده ملکور(و با فرض لوبلیا سائورون) باشه. اما تصور اینکه چرندیاتی که سه تا ترول توی هابیت میگفتن ناشی از تفکرات ملکور یا سائورون باشه غیر قابل قبوله. قطعا اونها کارهای مهمتری داشتن تا بحث در مورد نحوه پختن دورفها. اصلا اگه همه تحت یک اراده واحد هستن که نباید جر و بحثی داشته باشن!

از طرف دیگه تا اونجا که میدونیم ترول ها همیشه فعال بودن(البته خیلی جاها وارد داستان نشدن اما دلیل نمیشه که فرض کنیم بیکار افتادن یه گوشه)

در مورد جر و بحثشون، خب داشتیم اورکهای موردور رو که با هم جنجال میکردن اونم سر مسئله های مهم امنیتی و تخطی از فرمان بی نام و ... مثال بارز و آشکارشم گریشناخ و شاگرات هستند.

یا مثلـا اون دو تا اورکی که فرودو و سم در زمین های تباه شده ی موردور دیدن. و ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Bain

در مورد جر و بحثشون، خب داشتیم اورکهای موردور رو که با هم جنجال میکردن اونم سر مسئله های مهم امنیتی و تخطی از فرمان بی نام و ... مثال بارز و آشکارشم گریشناخ و شاگرات هستند.

یا مثلـا اون دو تا اورکی که فرودو و سم در زمین های تباه شده ی موردور دیدن. و ...

فکر میکنم منظور جناب مهدی این بود که همین که جر و بحث میکنن،یعنی کاملا تحت یک اراده نیستن و و مثل اورکها فاسد شده ی یه موجود دارای اراده ان. یعنی فرضیه ی خلقشون از صفر توسط ملکور رد میشه.(منظور من ازین که هابیت مثال نقض خوبی نیست هم مربوط به همین استدلال بود)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

در مورد جر و بحثشون، خب داشتیم اورکهای موردور رو که با هم جنجال میکردن اونم سر مسئله های مهم امنیتی و تخطی از فرمان بی نام و ... مثال بارز و آشکارشم گریشناخ و شاگرات هستند.

یا مثلـا اون دو تا اورکی که فرودو و سم در زمین های تباه شده ی موردور دیدن. و ...

حرفم همینه.

اورکها که مخلوق کامل نیستن. الف بودن و با شکنجه اورک شدن و اراده مستقل دارن پس میتونن جر و بحث بکنن چون تحت اراده واحد نیستن. پس در نتیجه ترولها هم که جر و بحث میکنن نباید از صفر توسط ملکور ساخته شده باشن و باید از خودشون روح داشته باشن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Einar Dunadan

آقا یه سوال

تو پنج سپاه ترول داشتیم ما؟ من این فصل گسستن ابر ها رو باز خوندم اما ترولی نیافتم.دوستان اگه میشه کمک کنید.راستی نکنه این تحریفه جکسونه باز؟ چون تو تریلر چند تا تروله گنده بود که مشت کوبیدن رو تپه. بعد از کنارشونم چند تا تروله کوچولو تر رد شد ولی تو کتاب همچین چیزی نیافتم.دوستان کمک

ویرایش شده در توسط الوه
تصحبح پست

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
DAIN ll IRONFOOT

آقا یه سوال

تو پنج سپاه ترول داشتیم ما؟ من این فصل گسستن ابر ها رو باز خوندم اما ترولی نیافتم.دوستان اگه میشه کمک کنید.راستی نکنه این تحریفه جکسونه باز؟ چون تو تریلر چند تا تروله گنده بود که مشت کوبیدن رو تپه. بعد از کنارشونم چند تا تروله کوچولو تر رد شد ولی تو کتاب همچین چیزی نیافتم.دوستان کمک

سلام....

والا امیر تو هابیت خیانت تراندویل هم نداشتیم...

موقع حمله اسماگ هم ثورین و بالین بیرون کوه بودن...

قضیه آزانول هم اینجوری نبود...

و چندین تا از همین چندیدن های دیگه...

حالا من میرم یه نگاهی میندازم...

من موندم اینقدر کوبید تو سر داستان کافی نبود؟؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Bain

سلام خسته نباشید...

برام سواله...

کسی نمیدونه چرا لقب داین دوم ، پسر نایین ، پسر گرور ، پا آهنین بوده؟

چرا می گفتن داین پا آهنین؟

سلام.نمیدونم سوالت برطرف شده یا نه،ولی:

داین در 32 سالگی در آزانول بیزار شرکت داشته و عمده شهرتش از کشتن آزوگ در این جنگه.بعضی منابع میگن که لقب پاآهنی از اونجا اومده که در این جنگ،زره آهنی گردن آزوگ رو زیر پاش گذاشته و بعد سر آزوگ رو قطع کرده.(در ضمیمه ارباب حلقه ها فقط اومده که داین آزوگ رو کشت).به هر صورت که این لقب به او رسیده،به عنوان فرمانروای تپه های آهن کاملا برازنده اش بوده!تا زمانی که جانشین پسرعموش تورین سپربلوط در تنها کوه شد.

ترجمه ی غیرمستقیم از اینجا:

www.glyphweb.com/arda/i/ironfoot.html

ببخشید که به جای دوم شخص از سوم شخص استفاده کردم،جناب داین پا آهنین!

ویرایش شده در توسط Bain

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
لینک دانلود

تاپیک جالبیه.

در ضمن در منم یک سوال دارم که اوم اینه که کلا هابیت ها چی شد به وجود اومدن؟

برام خیلی سواله

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
عیار

سلام. یه سوال.من نفهمیدم دقیقا اون مرزی که بیلبو و بعدشم تورین از اون رد شد و باعث شد بخوابن چیه؟تو فصل پروانه ها و عنکبوت ها

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Einar Dunadan

سلام. یه سوال.من نفهمیدم دقیقا اون مرزی که بیلبو و بعدشم تورین از اون رد شد و باعث شد بخوابن چیه؟تو فصل پروانه ها و عنکبوت ها

والا تا اونجا که یادمه اون جنگل یه جورایی طلسم شده بود(نمیدونم دقیق چه بلایی سرش اومد)

گندالف و بئورنم هشدار داده بودند که از از راه اصلی منحرف نشین چون شمام طلسم میشین و از خود بی خود میشین و توهم میبیندو از این جور چیزا...اینام چون چند بار بزنو بکوب الفارو دیدن خواستن که برن ازشون آبی نونی غدایی چیزی بگیرن(یا بدست بیارن)از راه منحرف شدن همشون گیج و منگ شدن توهم دیدن .فک کنم به این دلیل. بعدشم که بیلبو افتاد زمینو بیدارش کردن باز بعد توهم زد همونجا که میگه فک کرد میگه دوری اوری نوری .بعد احساس بد بختی کرد و به تنه ی درختی تکیه کردو چرت زد.بعد فهمید عنکبوت دستو پاشو بسته و...

اگه ناقص یا اشتباه پاسخ دادم .دوستان تصحیح و تکمیلش کنند ;)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Fladrif Skinbark

توي هابيت يه فصل داريم به اسم عنکبوتها و پروانه ها.

واردش که ميشي فقط از عنکبوتها گفته.

البته جز اون دو سه خطي که ميگه بيل بو رفت بالاي درخت و اون همه پروانه ديد و... آدم توقع داره اين پروانه ها يه جاي جنگل منتظرشون باشن اما ديگه هيچ حرفي ازشون زده نميشه. چرا؟؟؟

در جواب لوبلیا:

پروانه ها نقش مهمی توی اون فصل دارن، تنها نشانه امید در اون فصل هستن و در تقابل کامل با سیاهی و عنکبوتهای داخل سیاه بیشه. آدم اون قسمت بالا رفتن بیلبو از درخت و رسیدن به پروانه ه رو که میخونه نفسش بالا میاد و از اون حالت حفقان آور داخل اون فصل جدا میشه.

دلیلی که به نظر من قابل قبول تر میاد برای این نامگذاری تشبیهه دو تا قضیه ی شبیه همه. یه قسمتی از کتابو اینجا مینویسم:

"... (بیلبو) خودش رو نزدیک نُک درخت رسوند. در تمام این مدت در این فکر بود که این درخت عنکبوت (قطعا منظورش عنکبوت های بزرگیه که تارهاشونو دیده بود) دارد یا نه و اینکه سوای سقوط کردن چطور خودش را برساند پایین.

دست آخر کله اش را از سقف برگ ها بیرون آورد و همان وقت بود که عنکبوت ها را پیدا کرد. اما این عنکبوت ها "کوچک" بودند، با قد و قواره ی معمولی، و دنبال پروانه ها میگشتند."

به نظر من تالکین اتفاقی رو که در بالای سیاه بیشه (یا به عبارتی بیرون سیاه بیشه میشه گفت) میوفته رو تشبیه کرده به اتفاقی که اون پایین با ابعاد بزرگتر در حال وقوعه. چون بخش عمده ای از فصل در مورد شکار شدن هابیت ها به دست عنکبوت های غول پیکره، اسم فصل رو مربوط به این اتفاق انتخاب کرده با این تفاوت که از تشبیه استفاده کرده برای قضیه. ارتباطی که بین یه عنکبوت معمولی و یه پروانه وجود داره، و اونم شکار شدن و خورده شدنه، موضوع قالب این فصله که توش اون نژاد خاص عنکبوت های غول پیکر گروه (مشبه :دی) رو شکار میکنن.

البته الان به یه چیز جالبتر هم دارم فکر میکنم و اون اینه که یه لحظه برام سوال شد که چرا تالکین بالای درخت لزوما به عنکبوت های کوچکی که پروانه هارو شکار میکنن و اینکه بیلبو اونها رو دیده اشاره کرده؟ حدس میزنم شاید میخواسته ماکت کوچکتر اتفاقی که قراره برای بیلبو و گروهش بیوفته رو قبل از وقوع نشون بده (برای فضا سازی و به عنوان یه عنصری که در داستان نویسی غیر معمول نیست مثلا اگه قراره اتفاق بدی بیوفته نویسنده از قبل هوارو خراب تصویر میکنه یا یه جوری نشون میده که اتفاق بدی قراره بیوفته و خیلی موضوع رو جذاب تر میکنه). به عبارتی حدس میزنم تصمیم گرفته اون بالا صحنه ی شکار پروانه توسط عنکبوت های کوچیکو نشون بده به همون علتی که گفتم، اما بعدا مجذوب پروانه ها و تصویر جالبتری که ازشون تو ذهنش ساخته شد شده و اونم پرواز کلی پروانه ی امپراطور سیاهه بالای یه جنگل انبوه (که واقعا جادویی و زیباست) و به همین دلیل بی خیال پرداختن مفصل به اون قضیه ی ماکت شده و فقط به یه اشاره ی مختصر اکتفا کرده که نامگذاری فصل (اون قضیه ی تشبیه) به مشکل بر نخوره.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
FILI

اگه سوال تکراریه شرمنده، دوستان قضیه اون گوزن سفید رو یادتون هست؟ توی کتاب دقیقا جملات و گفتگو ها رو یادم نیست ولی فکر کنم تورین بعد از دیدنش بهش تیر اندازی می کنی. یعنی وقتی که بیلبو و تورین و رفقا از روی رودخونه رد شده بودند. جریانش چیه؟

ویرایش شده در توسط FILI

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
thranduil

گوزن سفید مختص میرکوود هست و توی کتاب بعد از اینکه تورین اون گوزن رو با تیر میکشه بومبور توی رودخانه طلسم شده میفته و برای چند روز به خواب میره

ظاهرا کشتن اون گوزن براشون بد شانسی آورد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
FILI

گوزن سفید مختص میرکوود هست و توی کتاب بعد از اینکه تورین اون گوزن رو با تیر میکشه بومبور توی رودخانه طلسم شده میفته و برای چند روز به خواب میره

ظاهرا کشتن اون گوزن براشون بد شانسی آورد

یعنی قضیه به همین سادگیه؟ هیچ موضوع و راز مخفی ای پشت این قضیه نیست؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
thranduil

بابا فقط یه گوزن بود ،قضیه رو جنایی نکن :|

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Fladrif Skinbark

یعنی قضیه به همین سادگیه؟ هیچ موضوع و راز مخفی ای پشت این قضیه نیست؟

به همین سادگیه قضیه ش اما علت اصلیش به نظرم تصویرسازیه.بحث این نیست که گوزنه خاصیت داره یا نداره. اصلا قرار نیست اونقدر خاصیت داشته باشه. فقط تصویی که به وسیله ی گوزن میسازه جنگل رو جادویی جلوه میده و این به نظرم علت لحاظ کردن اون گوزن سفید و اون چنتا گوزن سیاهه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
king.nezgul

ببخشید تائوریل تو کتاب اسمش اومده یا وجود داشته؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تولکاس آستالدو

ببخشید تائوریل تو کتاب اسمش اومده یا وجود داشته؟

خیر ولی نفس ایجادش تو فیلم مشکل چندانی نداره ولی اون ماجراهای تو فیلم تا حدودی با منطق کتب تالکین نمیخونه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Peredhil

توى كتاب چجورى اون صحنه كه با سائرون توى دول گولدور روبرو شد، چجورى توصيف شده؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
اله ماکیل

توى كتاب چجورى اون صحنه كه با سائرون توى دول گولدور روبرو شد، چجورى توصيف شده؟

سلام. توی کتاب به اون صحنه اشاره ای نشده. فقط خیلی گذرا و جزئی تو فصل آخر بیان میشه که شورای سپید به دول گولدور لشکر میکشه و سائورون از اونجا دفع میشه. شرح بیشترش در سیلماریلیون و فک کنم ضمیمه ارباب حلقه ها هست.

به عنوان یه طرفدار خوندن کتاب هابیت نباید زحمت زیادی داشته باشه ها!!! :| :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD.H
ارسال شده در (ویرایش شده)

توی کتاب هابیت گندالف از یه سری خرس حرف میزنه (تو فصل منزلگاه های عجیب و غریب . خرس های بزرگ و کوچکی که تقریبا از همه اطراف آمده بودند و تا صبح به پایکوبی پرداختند)

این خرسا چی بودن؟ اونا هم اسکین چنچر بودن یا فقط خرس بودن؟

ویرایش شده در توسط الوه
انتقال پست

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
زاپا

در کتاب هابیت فصل منزلگاه های عجیب و غریب ( ص 171 ترجمه ) گفته شده که (( اگرچه فرمانروای عقاب ها طولی نکشید که پادشاه همه پرنده ها شد و تاج زرین بر سر گذاشت و پانزده سرکرده او طوق طلا به گردن آویختند.))

کسی میدونه که منظور از پادشاه همه پرنده ها چیه؟ پادشاه پرنده های خاصی بود یا همه پرنده ها و آیا قدرت و نفوذی بر پرنده ها داشت؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Lord Thranduil

یه سوال از فیلم هابیت 3داشتم...

چرا اول فیلم وقتی یه پیک از طرف تراندویل برای لگولاس میره و وقتی می خواد با تائوریل برگرده اون پیک میگه که تائوریل تبعید شده...

کسی دلیلشو میدونه؟؟

ویرایش شده در توسط Lord Thranduil

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LObeLia

یه سوال از فیلم هابیت 3داشتم...

چرا اول فیلم وقتی یه پیک از طرف تراندویل برای لگولاس میره و وقتی می خواد با تائوریل برگرده اون پیک میگه که تائوریل تبعید شده...

کسی دلیلشو میدونه؟؟

بخاطر نافرمانی تائوریل از شاه تراندویل.

که دستور داده بود کسی از تالـارها خارج نشه. اما تائوریل توی قسمت دوم رفت به کمک دورف ها و بعدم لگولـاس بهمراهش...

تبعید شدنش هم بنوعی مجازاتی هست که تراندویل براش ترتیب میده.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان
این موضوع از هم اکنون بسته می گردد.

×
×
  • جدید...