رفتن به مطلب

Recommended Posts

الوه

در مورد نولدور تور توضیح داد و منم دیگه حرفی نمیزنم

در مورد گالادریل حرفت درسته، آدم وقتی از یکجا خسته میشه برمیگرده سر جای خودش دیگه!

... هیچ سوگندی یاد نکرد. اما سخنان فئانور در باب سرزمین میانه، آتش اشتیاق را در دل او شعله ور کرده بود، و او آرزومندِ دیدنِ زمین های فراخِ نامحروس و حکمرانی بر قلمرویی از آن خود در آنجا بود.

مثل سفر رفتن، خسته شد، برگشت خونش!

و نگو تبعید نبود! وگرنه مدت ها پیش خیلی هاشون برمیگشتن!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

خیله خب همه حرفات درسته، اما:

1- با بادبان کشیدن ائارندیل همه قضیه فرق کرد. میدونی منظورم چیه پس توضیح نمیدم و تاپیک رو بیش از این منحرف نمیکنم.

2- خب این اراده فیانور بود حال آنکه حتی پسرانش هم چندان باهاش موافق نبودن. و فرزندان فین گولفین و فینارفین. همگی پشیمون بودند.

و سرانجام به خونشون برگشتند. این یه چیز کاملا طبیعیه و دو دو تا چهار تای سادست و دلیلی برای مخالفت نداره اصلان،با دقت بیشتری به قضیه نگاه کن.

اگر میخوای در مورد نفرین ماندوس و تبعید و به قول معروف دنبال پرتقال فروش باشی تاپیکش هست!

خب هدف من اصلا اون تایپک ماندوس شناسی نیست و فکر نکنم لازم باشه فعلا زخم کهنه دوباره سر باز کنه :?

منظور من این بود که سرزمین میانه خونه ی اصلی نولدور بود نه والینور اون ها به سرزمین خودشون برگشتند اگر قضییه تبعید بود که فئانور همون موقع که سیلماریل ها دزدیده شدن تو تبعید بود خودش

از طرفی والار هم می خواستن همین موضوع رو بگن به نولدور که ما شما رو اوردیم تا ازتون محافطت کنیم و اگه برید به اون سرزمین احتمال داره نابود بشه

آره دیدم همه شون به خوبی و خوشی به والینور بر گشتند و در جوار منوه به جشن و سرور پرداختند !!

پ.ن : در مورد ماندوس فعلا نظری ندارم و اگه بخوام صحبت کنم تاپیک رو می دونم کجاست :دیـ

به الوه :

گالاردیل حقش بود تنها تو سرزمین میانه بمونه و در فراق والینور زندگی کنه و به کرده های خودش فکر کنه :

" اما گالادریل تنها زن از نولدور که آن روز بلند بالا و دلیر در میان شه زادگان معارض ایستاده بود مایل به رفتن بود "

تبعیدی تو کار نبود الوه جان

نولدور خودشون رفتند و والار هم گفتند برید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

اگه معمولی رفته بودن، حرفت درست بود، اما سوگند فئانور تبعیدش کرد!

این حرفیه که قاصد مانوه به فئانور در دروازه های تیریون میگه:

...اما تو فئانور، پسر فینوه، با سوگندت راه تبعید میپویی.

صفحه ی بعد فئانور این حرف رو رو به خیل مردمش میزنه:

... پس آیا این مردم دلیر وارث پادشاه شان را یکه و تنها به همراه پسرانش روانه ی تبعید میکنند و به اسارت باز میگردند؟
ویرایش شده در توسط الوه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

نامربوط بحث نکنید!

طرفین حرفاشونو به اندازه کافی زدن و مخاطب میتونه قضاوت کنه.

اگر میخواید بحث کنید برید به تاپیک مخصوص خودش...

با تشکر

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LObeLia

بنظر من از همون اول تقدیر الف ها زندگی توی والینور بود. حالا بعضیاشون بخاطر عشق به سرزمین میانه والینور رو ترک کردن. حالا اصلان هرچی دوست داری مخالف باش.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بانوی سفید روهان

*سوال*

الروند سرنوشت الف بودنو انتخاب کرد و همسرش هم دختر گالادریل کلبریان بود که اونم الف بود

دیگه شبه ای باقی نمیمونه بچه هاشون الف میشن !

درسته خونشون خون نیم الفه ولی سرنوشتشون دیگه باید مشخص باشه

یه سوال دیگه چرا این انتخاب به فرزندان الروند داده شد ولی به فرزندان الروس نه خوب هر دوتاشون الفمایاانسان بودن دیگه

ویرایش شده در توسط بانوی سفید روهان

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

*سوال*

الروند سرنوشت الف بودنو انتخاب کرد و همسرش هم دختر گالادریل کلبریان بود که اونم الف بود

دیگه شبه ای باقی نمیمونه بچه هاشون الف میشن !

درسته خونشون خون نیم الفه ولی سرنوشتشون دیگه باید مشخص باشه

یه سوال دیگه چرا این انتخاب به فرزندان الروند داده شد ولی به فرزندان الروس نه خوب هر دوتاشون الفمایاانسان بودن دیگه

خب درسته عمر جاودان میتونن داشته باشن اما خون انسان و مایا هم در رگ هاشون هست البته اونا هم حق انتخاب داشتن (بنا به متن ضمیمه ی بازگشت شاه)

و اینو دیگه باید از ایلوواتار پرسید! البته دلیل خوبی هم داشت کارش :پی

ویرایش شده در توسط الوه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بانوی سفید روهان

اوخ ببخشید مثل این که همزمان که شما جواب میدادین من پستو ویرایش کردم شرمنده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

بنظر من از همون اول تقدیر الف ها زندگی توی والینور بود. حالا بعضیاشون بخاطر عشق به سرزمین میانه والینور رو ترک کردن. حالا اصلان هرچی دوست داری مخالف باش.

مخالفم آقا مخالفم

يعني چي اين كه الف ها تقدير شؤن اينه كه تو والينور باشن :))

اول اين كه اين جوري نبوده اگر اين جوري بود بعضي هاشون تو سرزمين ميانه نمي موندن و مي رفتن به والينور و همين يه مثال نقصه كه إثبات كنه كه تقدير شؤن اين نبوده كه تو والينور زندگي كنند نظيرش الوه و تله ري هاست

از طرفي اگر اين جوري بوده با شه كه اين كاملا نژاد پرستي محسوب مي شه و اين اصلا بدور از هر گونه إنسانيته البته اين موضوع بر مي گرده به كوتاهي والآر كه به نظرم أون ها به انسان ها بها ندادن مثل الف ها

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

مخالفم آقا مخالفم

يعني چي اين كه الف ها تقدير شؤن اينه كه تو والينور باشن :))

اول اين كه اين جوري نبوده اگر اين جوري بود بعضي هاشون تو سرزمين ميانه نمي موندن و مي رفتن به والينور و همين يه مثال نقصه كه إثبات كنه كه تقدير شؤن اين نبوده كه تو والينور زندگي كنند نظيرش الوه و تله ري هاست

از طرفي اگر اين جوري بوده با شه كه اين كاملا نژاد پرستي محسوب مي شه و اين اصلا بدور از هر گونه إنسانيته البته اين موضوع بر مي گرده به كوتاهي والآر كه به نظرم أون ها به انسان ها بها ندادن مثل الف ها

یعنی تقدیرشونه!

الف ها توی سرزمین میانه به چندهزار و یک دلیلی که گفتم فرسوده میشدن، یعنی چی؟ یعنی سرزمین میانه واسشون ساخته نشده بود! همونطور که والینور انسان ها رو فرسوده میکنه و یعنی والینور واسه انسان ها ساخته نشده!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LObeLia

*سوال*

الروند سرنوشت الف بودنو انتخاب کرد و همسرش هم دختر گالادریل کلبریان بود که اونم الف بود

دیگه شبه ای باقی نمیمونه بچه هاشون الف میشن !

درسته خونشون خون نیم الفه ولی سرنوشتشون دیگه باید مشخص باشه

یه سوال دیگه چرا این انتخاب به فرزندان الروند داده شد ولی به فرزندان الروس نه خوب هر دوتاشون الفمایاانسان بودن دیگه

وقتی الروند الف بودن رو انتخاب میکنه یعنی بچه هاش هم الف میشن و سرنوشت الفی دارن.

بچه های الروس هم سرنوشت انسان ها رو پیدا کردن دیگه.

آرون و دو تا برادراش چون الف بودن میتونستن که توی سرزمین میانه بمونن و یا اگه دلشون نخواست برن والینور. و بنا به دلایلی که هزار بار تکرار شد سه تاشون موندن.

ولی فرزندان الروس چون هم سرنوشت بودن با پدرشون پس نمیتوننستن برن والینور و در نتیجه مرگ به سراغشون میاد .

ویرایش شده در توسط LObeLia

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

یعنی تقدیرشونه!

الف ها توی سرزمین میانه به چندهزار و یک دلیلی که گفتم فرسوده میشدن، یعنی چی؟ یعنی سرزمین میانه واسشون ساخته نشده بود! همونطور که والینور انسان ها رو فرسوده میکنه و یعنی والینور واسه انسان ها ساخته نشده!

يعني چي آقا

باز داري حرف خودت رو مي زني :))

اگه اين جوري باشه اين مي شه همون نژاد پرستي مطلق

اگه به جاي الف ها ، انسان ها زودتر بلند مي شدن اون وقت والينور مي شد تقدير انسان ها ؟؟

اين كه سرزمين ميانه براي الف ها فاني كننده هست مخالفم اگر دوريات سقوط نمي كرد قضيه فرق مي كرد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

يعني چي آقا

باز داري حرف خودت رو مي زني :|

اگه اين جوري باشه اين مي شه همون نژاد پرستي مطلق

اگه به جاي الف ها ، انسان ها زودتر بلند مي شدن اون وقت والينور مي شد تقدير انسان ها ؟؟

اين كه سرزمين ميانه براي الف ها فاني كننده هست مخالفم اگر دوريات سقوط نمي كرد قضيه فرق مي كرد

حرف تالکین رو میزنم :D

اصلا ربطی به زود یا دیر بیدار شدن نداره اصلان جان، به فانی و غیرفانی بودنشون ربط داره!

انسان ها نمیتونستن توی والینور زندگی کنن

مثل اینکه به تو بگن باید بری زیر آب زندگی کنی، به ماهی بگن باید بری توی خشکی زندگی کنی!

چه ربطی داره خب، الان باید بگم نژاد پرستیه؟ که ماهی نمیتونه توی خشکی زندگی کنه؟ نخیرم :D این نژاد پرستی نیست، تفاوت نژادی هست، حالا هرچی میخوای انکارش کن :)) :پی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LObeLia

اصلان نگو نژاد پرستی. بلکه اسمش تقدیره.

ببین مثلا توی جهان ما , ما انسان ها با اجنه فرق داریم. اونها میتونن بین ما رفت و آمد کنن و ما رو ببینن و حتا ما رو اذیت کنن. اما برای ما در برابر اونها محدودیت های زیادی هست. پس یعنی اونها محبوبیت بیشتری نسبت به ما دارن ؟ نه... ( اصلا ازین مثالم خوشم نیومد)

همه ی جای سیل تکرار میشه که مرگ هبه ی ایلوواتار به انسانهاست پس یعنی چیز باارزش و خوبیه.

سرزمین میانه تا ابد برای الف ها همینجور زیبا و تحمل کردنی نمیمونه. بالاخره یه روزی طوری تغییر میکنه که برای الف ها که آفرینششون با انسانها فرق داره مناسب نیست. این یه تغییر کاملا معقوله. و این تغییر اتفاق افتاد.

با ارو در نیفت.

بعدشم چه ربطی به سقوط دوریات داره؟ همه چی از قبل مشخص بوده.

ویرایش شده در توسط LObeLia

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

صبر کنین صبر کنین...

با این انحراف بحثی که به وجود آوردین من یه ذره قاطی کردم!

تنها عده ای از الدار به والینور رفتند. و برخی ماندند. مثلا خود تو الوه! :))

خود تو در سرزمین میانه موندی حالا اگر هیچ دلیلی دیگه ای تاثیر گذار نبود و تو قرار بود بمونی میخواستی تحلیل بری؟!

یا مثلا الف های سبز که در سرزمین میانه موندند و در دوران سوم نرفتند...

اون هایی که مهاجرت میکنن نولدور بودند! چند بار باید بگم...و این ربطی به تقدیر و تحلیل رفتن نداشته...نولدوری که من گفتم به خاطر تبعید یا سفر یا هر چیز دیگه ای به سرزمین میانه اومده بودند. خب عاشق اون بودن که اون زیبایی زوال ناپذیر رو دوباره ببینن!

البته شاید بشه گفت حوادث و تلخی های روزگار باعث میشد اینا تحلیل برن، فرسوده بشن و از زخم های روزگار گم و فراموش بشن، اما باز هم صحیح نیست که بگیم تقدیر الدار اینه که در سرزمین میانه که بمونن تحلیل میرن!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LObeLia

صبر کنین صبر کنین...

با این انحراف بحثی که به وجود آوردین من یه ذره قاطی کردم!

تنها عده ای از الدار به والینور رفتند. و برخی ماندند. مثلا خود تو الوه! :))

خود تو در سرزمین میانه موندی حالا اگر هیچ دلیلی دیگه ای تاثیر گذار نبود و تو قرار بود بمونی میخواستی تحلیل بری؟!

یا مثلا الف های سبز که در سرزمین میانه موندند و در دوران سوم نرفتند...

اون هایی که مهاجرت میکنن نولدور بودند! چند بار باید بگم...و این ربطی به تقدیر و تحلیل رفتن نداشته...نولدوری که من گفتم به خاطر تبعید یا سفر یا هر چیز دیگه ای به سرزمین میانه اومده بودند. خب عاشق اون بودن که اون زیبایی زوال ناپذیر رو دوباره ببینن!

البته شاید بشه گفت حوادث و تلخی های روزگار باعث میشد اینا تحلیل برن، فرسوده بشن و از زخم های روزگار گم و فراموش بشن، اما باز هم صحیح نیست که بگیم تقدیر الدار اینه که در سرزمین میانه که بمونن تحلیل میرن!!!

الوه موند چونکه اتفاقاتی براش افتاد که اونو وادار به موندن کرد. یکیش همین آشناییش با ملیان. اما از اول قصد رفتن کرد. حالا طوری نیست که یکم بیشتر توی جنگل موند. اگه ملیان رو ندیده بود کم کم بساطشو از جنگل جمع میکرد و خیلش رو می برد. اما تقدیر اینجوری بود که فعلا بمونه. بعد از آشنایی با ملیان هم که باید میموند تا این مردم رو فرمانروایی کنه.

خودتم که میگی نولدور فقط به خاطر زیبایی سرزمین میانه(وانتقام از ملکور) برگشتن. خب الف, الفه دیگه. شرنوشت همشونم یکیه در آخر.حالا این وسط واسه بعضیاشون یه سری اتفاقا میفته که مجبور به موندن میشن تا بعد چه پیش آید.

الف های سبز موندن و فرسوده شدن و از یاد بردن و از یاد رفتن... اگه جاشون واقعن تو سرزمین میانه باشه نباید اینطور بشن.

متن خود کتابه که میگه در دوران سوم شرایط برای شکوفایی انسان ها مهیا میشه. سرزمین میانه واگذار میشه به آدمیان. دوران الف ها به پایان می رسه... اصلا لوتر با این مضمون تموم شد...

منظور این نیست که تقدیرشون فرسوده شدنه. تقدیرشون سفر به غربه...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الروس

آقا ده بیست بار این تاپیک هایی که درباره نیمه الف ها هست رو چک کردم آخر هم به نتیجیجه نرسیدم ، یعنی یجورایی نا مشخصه ،

گفتم توی تاپیک سوال و جواب بپرسم گفتم جاش اینجاس .!

با تعدادی از دوستان هم مطرح کردم ولی باز به جواب نرسیدیم!

همه میدونیم که در سرزمین میانه تعداد معدودی نیمه الف موجود هست یا اگر بخوایم صحیح تر بیان کنیم باید بگیم که در کل تاریخ سرزمین میانه تعداد کمی نیمه الف موجود هست از دیور فرزند برن- لوتین گرفته تا ائارندیل و خانواده ی اون! از شانس بد ما نیمه الف ها یکی از هزاران علامت سوال دنیای تالکین هستن که یافتن پاسخ برای اون منوط به تفسیر های بسیار زیاده!

موضوع اینطور مطرح میشه که سرنوشت نیمه الف ها پس از مرگ چطوره ؟

آیا نیمه الف ها سرنوشتی همچون نیمه ی الفی خودشون دارن و به تالار ها ماندوس میرن؟

یا اینکه پس از مرگ همچون نیمه ی انسانی خودشون راهی سفر انسانی خودشون میشن؟

( انتخاب سرنوشت خودشون رو به حساب نیاریم مثل الروس که انسان بودن رو انتخاب کرد و الروند الف بودن رو قائدتا هر کدوم مشخصن )

سوال مهم اینه که این انتخابی که به معدودی از نیمه الف ها همچون الروس و الروند در انتخاب نژاد خودشون داده شده به نیمه الف ها پس از مرگ داده میشه؟

یا بطور واضح اگر بخوام بیان کنم آیا نیمه الف ها پس از مرگ میتونن سرنوشت خودشون رو انتخاب کنن؟

به تالار های ماندوس برن یا اینکه راه اجداد انسانی خودشون رو طی کنن؟ همچون دیور که در سن 39 سالگی این جهان رو وداع کرد ، سرنوشتی بس معماگونه بر مرگ نیمه الف ها سایه گسترده!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

نیمه الف ها وقتی تکلیفشون رو در زندگی مشخص کردن دیگه نیمه الف نیستن یا کلا الف می شن یا کلا انسان دیگه نیمه ای از طرف دیگه در وجودشون باقی نمی مونه یعنی مثلا الروس انسانه دیگه نیمه الفی نداره یا الروند تماما الفه خصوصیات انسانی نداره بعد از مرگ هم تکلیفشون بر اساس همون انتخابشونه یعنی الروند می ره تالارهای ماندوس و همونجا می مونه ولی الروس پس از مدتی اقامت در تالارهای ماندوس از مدارات جهان خارج می شه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الروس

خب بحثم سر بقیست ... بقیه نیمه الف ها چی ؟ چون تعداد معدودی داریم

مثل دیور، الورد، الورین ،آرون، الادان، الروهیر،گالادور و گیلمیت !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

فرقی نمی کنه دوست عزیز! اون دو نفر رو مثال زدم که قضیه جا بیفته در کل منظورم اینه که به محض اینکه انتخاب انجام شد دیگه چیزی به نام نیمه الف وجود نداره!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بانوی سفید روهان

در مورد دیور من فکر میکنم چون زمانی که بدنیا اومد برن و لوتین هر دو انسان بودن نهایتا انسان محسوب میشه ولی در مورد بقیه نیم الفا این سوال برای منم هست ینی همشون حق انتخاب دارن ؟ انگار توی پست های قبلی به این نتیجه رسیده بودیم که فقط اونایی که خون مایا هم داشتن این حقو داشتن

امیران دول آمروت چی ؟ اونا هم نیم الف محسوب میشن دیگه تکلیف اومنا چیه این حق انتخاب به اونا هم داده شده ؟چون جایی از این صحبت نشده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

خب نیمه الف بودن امیران دول آمروت در حد " گفته می شود" بود یعنی خیلی قطعیت نداره بقیه نیمه الف ها هم که از نسل برن و لوتین هستن و حق انتخاب رو دارند!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

من واسم این سوال بعد از اینکه پستی رو توی تاپیک سوال و جواب نوشتم و این پست مهدی رو اونجا دیدم واسم پیش اومد ولی حسش نبود بگردم :دیــ هنوزم حسش نیست :وی

غم و اندوه باعث فانی شدن(انسان شدن) الف ها نمیشه. غم و اندوه باعث مرگشون میشه. قضیه غم و اندوه با وصلت با انسان ها دو چیز متفاوته. اولی باعث مرگ میشه و دومی باعث میشه انسان بشن.

خب بگذریم و بریم به سراغ سوال!

اگه الف ها انسان میشن بعد از وصلت، چرا به فرزندانشون میگن نیمه الف؟ خب اینطوری که میشه همون انسان. یا اینکه تور الف شد که هم سطح ایدریل باشه و ایدریل دوباره الف نشد؟ :/ (به نظرم جواب یجایی توی سرم هست اما یادم نمیاد @};-)

ویرایش شده در توسط الوه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LObeLia

درسته که الف بعد از ازدواج با انسان میشه انسان(یعنی سرنوشتش میشه انسانی) اما چرا باید این اتفاق برای فرزند معصومش بیفته. اون الف خودش انتخاب کرده که انسانی زندگی کنه اما فرزندش که نباید اسیر انتخاب والدینش بشه! شاید اون حکم مانوه مبنی بر توانایی انتخاب نژاد برای فرزندان ائارندیل، بخاطر همین بوده باشه.

منم گیج شده بنظرم. @};-

ویرایش شده در توسط الوه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

درسته که الف بعد از ازدواج با انسان میشه انسان(یعنی سرنوشتش میشه انسانی) اما چرا باید این اتفاق برای فرزند معصومش بیفته. اون الف خودش انتخاب کرده که انسانی زندگی کنه اما فرزندش که نباید اسیر انتخاب والدینش بشه! شاید اون حکم مانوه مبنی بر توانایی انتخاب نژاد برای فرزندان ائارندیل، بخاطر همین بوده باشه.

منم گیج شده بنظرم. @};-

خب جواب سوالتون خیلی ساده نیست اما راحت میشه گفتش: This is the world we are living و موارد اینچنینی درش کم نیست که مواردی که به فرزند هیچ ارتباطی نداره بهش منتقل میشه یا بارش رو به دوش میکشه، آسون ترینش انتخاب آدم و حوا هست. البته این بحث ها اصلا جاش اینجا نیست به نظر من

درهرحال اون حکم ایلوواتار بود چون مانوه نه میتونه عمر جاودان الف هارو بگیره و نه هبه ی ارو رو از انسان ها که درگذشتن از مدارات جهان هست

درکل ببینیم چی میشه بحث :وی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...