رفتن به مطلب
پرنسس ایووین

سوالات ارباب حلقه ها

Recommended Posts

الوه
با سلامي دوباره پس از مدت ها! ;)

(دلايل نبودنم هم نيست جايش اينجا!فقط در همين حد بگم كه اشكال،فني هست!!! )

اول از همه يه تذكر بدم كه ويچ كينگ(جادو پيشه) با شمشير ائووين نمرد.بلكه فقط از اون شبه جسمي كه داشت خارج شد.مرگ و زندگي تموم نزگول ها به وجود حلقه بستگي داره و تنها در صورت نابودي حلقه ي يگانه هست كه اونا هم نابود ميشن.

در واقع نزگول ها شبح هايي هستن كه بدون اون شبه لباس هاشون قابل ديدن نيستن و اگه هم لباسي مي پوشن فقط به خاطر اينه كه پر ابهت تر و مهيب تر نمايش داده بشن.

در مورد ويچ كينگ قضيه واسه خودم هم يكم مشكوكه.ولي به نظر ميرسه همونطور كه هركي اصولا يه نقطه ضعفي داره،اون شمشير هم با اصابت به سرش كه قسمت مهمي از بدن ويچ كينگ هست،باعث نابوديش شده.ولي نه به اون معنا كه كاملا نابود بشه.فقط خيلي ضعيفش كرده به شكلي كه ديگه از اون كالبد و لباس خارج شده.البته قبل از اون،شمشير مري ضعيفش كرده بود كه ضربه ي ائووين كارشو تكميل كرد.

در مورد اينكه چه كسي اون جادو رو روي ويچ كينگ قرار داده بود هم بايد بگم كه اين جادو يا طلسم يا چيزي شبيه به اين نبوده.البته اصولا اشباح حلقه به علت قدرتي كه حلقه بهشون ميده ناميرا مي شن،ولي احتمال ضعيف شدنشون هست.همون اتفاقي كه واسه ويچ كينگ بعد از ضربه ي ائووين افتاد.اين هم كه ويچ كينگ گفته هيشكي نميتونه منو بكشه،بيشتر يه بلف بوده!بلفي كه واقعيت هم داشته ولي نه به اون معنا كه هيچوقت قدرتش هم كم نشه.شايد اگه حلقه به دست سائورون مي افتاد و نابود نميشد،ويچ كينگ دوباره مي تونست خودش رو تقويت كنه و به شكل سابق يا شايد هم شكل ديگه اي برگرده.

خدا رو شکر برگشتی

اما اگه به حرفاشون دقت کرده باشی اینا رو می گفتن

از پا در اومدن فرمانده ی بزرگش

به نظرم اون نابود شد

چون اگه نمی مرد و ضعیف نمی شد چرا از دست آرنور و ارتشش فرار می کرد ؟؟؟

گلورفیندل هم گفت : او به دست مردان از پای در نخواهد آمد

پس یعنی میمیره

البته نظر منه

--------------------------------------------------------------------------------------------------

ما رو یادت نره ها

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
NGNG

ببخشید متن پایین رو کپی زدم و دارم تن تن مینویسم..واسه اینه که برام یکمی مهمه..خیلی براش زحمت کشیدم...

سوال:

چطوری شد که سائرون مرده و ملکور از همه جا بی خبر توانستند جلوی پیش بینی رو بگیرن؟

جواب:

سائرون پس از مرگش...به تالار ماندوس رفت..و در آنجا به انتظار نشست

وقتی دید ارواح پلید و پیش بینی ها داره حقیقت پیدا میکنه و ملکور زنجیر ائوله رو داره پاره میکنه.

وارد عمل میشه..

و به فکر یک جور خلل در میان ماندوس و ارواح میشه..

تا که فکری به زهنش میرسه..

اونم اینه:

در میان تمام ارواح شایعه پراکنی میکنه که ماندوس شمارو برای خودش میخواد...برای لشکر کشی به ملکور و بعد نابودی اون..

و آلوده کردن روح شما و نابودی کامل شما..

اگر میخوایین جان سالم به در ببرین...باید نزارین اون به شکل خود خواهانه عمل کنه.

انها سائرون رو میشناختند که حیله گره...

ولی چرا؟

چرا پس از مرگ...و پس از این که راهی برای برگشتن نیست اون داره این حرفا رو میزنه؟

برای همین...راستی حرف اون تا حدی میان ارواح معلوم شده و همه ی ارواح به ماندوس خشم گرفتند..و یا که از حرف های اون..

تا حدی روی گردان شدن...

سائرون در میان تالار بود که در این خلل و اعتراضات اون از تالا فرار کرد.

مایا از مرکوود در گویی که داشت..متوجه شد که سائرون از تالار فرار کرده..

ولی متوجه نشد که ملکور بنا به پیش بینی بر میگردد و کشته میشود...

برای همین...اون بدون حرف و یا خبر..و یا اطلاع دادن کسی..

اونو به پشت دیوار های شب میفرسته..

جایی که ملکور نیز آنجا بود..

سائرون به ملکور پیوست و هر دو برای گذر از مشکلات و موانع بعدی... همکاری کردن..

سائرون بنا به چیز هایی که شنیده بود..

و میدانست ملکور چگونه میمیرد.

پس اشتباهاتی را که ملکور امکان مرتکب شدن به آن را داشت...

یا در پیش بینی آمده بود..

سائرون مانع آن شد..

و سائرون همانند یک راهنما برای ملکور

اونو به شرطی که سائرون را برگرداند..

به زمین فرستاد و از درهای آردا که میخواست بگذرد..

سائرون بنا به اسرار بیش از حدی که به ملکور کرده بود.....ملکور بعد از عبور دریچه ها و ورود او به آسمان اردا..

با تولکاس که راه او را سد کرده بود....نجنگید...و تولکاس که از پیش بینی آگاه بود... به اون اجازه ی رفتن داد..

و بد ترین عمل عمر خود را مرتکب شد.

چون فکر میکرد با کشتن ملکور مانع پیشبینی میشود...

در صورتی که این طور نبود..

ملکور به هاراد آمده و در انجا به سفارش سائرون ... اونو به زمین برگردوند و جسمی رو برای اون ساخت...از آینور سارلس..

که نه ارک...نه انسان...شبیه اون نبود...در واقع جسمی عجیب زشت برای او در نظر گرفت..که قابل انعتاف و قابل پذیرش تغییرات بود...از جمله روشنایی و تاریکی.

که البته در صورتی که اون آینور...با حلقه و یا چیزی...اسیر میشد....دیگر راهی برای خیانت..و یا انعتاف و یا تغییر نداشت..

همچون ارک ها پلید میشد...

و سائرون با همین جسم پلید..(بدون حلقه..بدون اسیری...بدون هیچ چیز)

برگشت..ولی قدرت کمی داشت..

ولی نیرو های زیادی توسط ملکور..از جمله بالروگ...گابلین ارک و غیره تشکیل شد...

و زخم شمشیری که در پایش بود و باعث لنگیدن اون بود...شروع به التیام کرده بود..و داشت بهبود پیدا میکرد.

ولی جای سوختگی سیلماریل ها...در دستش...

هنوز آزار دهنده بود...

(میان دوره ی چهارم تا پنجم)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo
دوستان عزیز...

انقدر از پیش بینی نگین..

ملکور که حتما بر میگرده..

و با برگشتنش..

سائرون رو حتما بر میگردونه...

و با برگشتن سائرون...

حتما یک حلقه ساخته میشه.

و با قدرت گرفتن هر دو طرف...

حتما میان اینا جنگ روخ میده..

چرا؟

چون هر دوی اینا میخوام آردا مال خودشون یاشه..

سائرون هم به خاطر این که ملکور یه والا هست و والا هیچ وقت نمیتونه فیزیولوژیکی عمل کنه..

و همش پی قدرت و جادو هست.....و بر ساختار بنیادی هر چیز دلالت داره...

پس سائرون براش با خیال راحت علمی رو که از آئوله یاد گرفته بود...یادش میده..

کی خیلی خیلی بعد ها.....در جایی که خیییلی خلاصه کردم..

براش دردسر درست میشه..

لطفا داستان رو از آینه ی گلادریال یا از گوی سارومان نبینین.....خودتون با چشم خودتون ببینین...و آینده هر چی که هست رو بسازین.....حتی اگر انسان ها و الف ها و تمام موجودات سرزمین میانه نابود بشن...

که نمیشن....

لطفا برای کسب اطلاعات در مورد دوره ی پنجم...

حتی...دوره ی ششم...و فصل جدید....

از شروع جدید...به تاپیک بازگشت ملکور مراجعه کنین...

و اون داستان رو بخونین..

و قبل از ایراد گذاری... و قبل از بی عرضش جلوه دادنش... ;) :D

از من مشکلتونو بپرسین.. ;)

ممنون... :D

غلط املایی زیاد داری ;) ;)

ببین ما هیچ کدوم خودمون رو در حد تالکین نمیدونیم که بخوایم بگیم قطعا این اتفاق میافته یا نه.چیزی که تالکین گفته اون چیزیه که ما ها به قول تو بهش میگیم پیش بینی و هیچ کدوم از این اتفاقاتی که تو میگی توش نمیفته

ما مشکلی با این داستان ها نداریم و همونطور که بهت قبلا هم گفتم،فن فیکشن خوبیست.اما هیچ وقت و در هیچ جا نمیشه فن فیکشن رو با داستان اصلی و واقعیت داستان مقایسه کرد.فن فیکشن یه جور ادای احترام به داستان اصلیه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

خدا رو شکر برگشتی

اما اگه به حرفاشون دقت کرده باشی اینا رو می گفتن

از پا در اومدن فرمانده ی بزرگش

به نظرم اون نابود شد

چون اگه نمی مرد و ضعیف نمی شد چرا از دست آرنور و ارتشش فرار می کرد ؟؟؟

گلورفیندل هم گفت : او به دست مردان از پای در نخواهد آمد

پس یعنی میمیره

البته نظر منه

--------------------------------------------------------------------------------------------------

ما رو یادت نره ها

در مورد این جمله هم اتفاقا تو همین سایت قبلا بحث شده.خیلی ها میگن منظور تالکین از men نژاد انسان ها بوده و مریادوک به عنوان یک غیر انسان،ضربه مهلک رو به ویچ کینگ زده،خیلی ها هم میگن منظور از men مرد ها بوده و ائووین به عنوان یک زن اینکارو تموم کرده.این بحث نه فقط بین ما ها که اتفاقا یکی از بحثای جنجالی تو همه فروم های جهانی تالکینه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

پس بیخیالش

اما به نظرم تالکین از عمد این کارو کرد

برای به تفکر وا داشتن ما

( دوستان من کمتر به سایت سر می زنم ( هفته ای 4 بار حدودا ) علتشم همه می دوینی )

خیلی ناراحتم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

میدونی جواب من بهت چیه؟

ئ.ست عزیز من و تو با تالکین فرق دارم،ما هنوز هم نگارش صحیح جملات تو زبان مادری خودمون رو نمیدونیم،تالکین زبان های مختلف خلق کرده.

ما درس دانشگاهیمون که به احتمال زیاد هم بی ربط به ادبیاته رو درست و حسابی نمیدونیمفتالکین استاد تمام کرسی آنگلو ساکسون بوده.ما اساطیر خودمون رو درست نمیشناسیم(چه برسه به اساطیر نورث و ...) و تالکین با استفاده از همین اساطیر دنیا ساخته.آره دوست عزیز من و شما با تالکین فرق داریم.

ما میتونیم داستان خودمون رو بگیم،اما بیس همه داستانامون همون داستان اصلیه تالکینه

اینه فرق ما و تالکین

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
NGNG

حتی کوچک ترین شخص هم میتونه سرنوشت رو عوض کنه. ;)

ملکور

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

صد در صد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
NGNG

سلام.

ببخشید یه سوال دارم..

اگر زبان مردور...فقط خادمانش بلد بودن...

و از اون استفاده میکردن..

و اگر گاندولف الروند و چند تا دیگه که یادم نیست...

زبان مردور رو میدونن..

چطور میدونن؟

ایا از سائرون یاد گرفتن؟

(در صورتی که گاندلف نمیتونه اون زبان رو به زبون بیاره)

خوب توضیح بدین..

اینا چرا..از کجا و چطوری این زبان رو میدونن؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

دونسته شدن زبان موردور توسط خردمندان،کاملا منطقی به نظر میرسه،اونا باید این زبون رو بدونن که بتونن از دنیای زبون باخبر بشن.

سارون هم به هیچ وجه نمیخواست که یه زبان مخفی بسازه و دوست داشت که اونو بسط بده،پس اینکه این زبون به گوش خردمندن رسیده باشه هم منطقیه.از سارون یاد گرفتن؟به نظرت گاندالف رفته تا باراد دور و گفته،آقای سارون لطف میکنی زبونتو به من یاد بدی؟ ;)

احتمالا در دوران تارکی قبل از نبرد آخرین اتحاد این زبان انقدر گسترش پیدا کرده بوده که خردمندان برن یاد بگیرن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه
احتمالا در دوران تارکی قبل از نبرد آخرین اتحاد این زبان انقدر گسترش پیدا کرده بوده که خردمندان برن یاد بگیرن

با عرض پوزش

اینجاشو مطمئن نیستم درست باشه

گندالف گفت توی این کار شکست خورد

فقط خودشو نزگول ها و خادمان نزدیکش می دونستن ( فکر کنم خادم نزدیکش زبانش بود :دی )

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

چرا پوزش؟منم در مورد چیزی که گفتم حدس زدم فقط.خیلی وقته که کتابو نخوندم.

اگه مطمئنی که اینطوره....خب حتما همینطوره!هر چند که من یادم نمیاد کجای کتاب این حرفو زده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

آها پیدا کردم

گندالف نگفت

توی ضمیمه بود

ضمیمه ی ج صفحه ی 805

ارباب حلقه ها - بازگشت شاه

انتشارات روزنه

ترجمه ی آقای رضا علیزاده

چاپ دوم 1383

خط سوم از آخر :

گفته اند که زبان سیاه در طی سال های توسط سائورون ابدا شد و او می خواست این زبان را به زبان همه ی کسانی تبدیل کند که در خدمت او بودند، اما در این کار شکست خورد.با این حال تعداد زیادی واژه مانندگاش به معنی آتش از زبان سیاه اخذ شده بودکه در دوران سوم بین اورک ها رواج داشت، اما پس از نخستین سقوط سائورون همه به استثنای نزگول این زبان را به شکل باستانی فراموش کرده بودند

توضیحات دیگه هم داره خودتون می تونین بخونینش

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
NGNG

ببخشید نشانی و اسم و ناشر و مولف اون کتاب رو خوب معرفی کنین..

تا منم یکی بگیرم...خیلی دلم میخواد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ت.ت

دادش يعني شما كتابهارو نخوندي؟!!!!

چجوري پس اينقدر تو بحث ها صاحب نظري؟! ... نكنه في البداهه مي گي اينارو؟:دي!!!

خيلي جالبه بود...

آدرس و نشاني نمي خواد ... اكثر كتاب فروشي هاي معتبر دارن...

ت.ت

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Melkor Morgoth

من اون جزئیات رو میگم...جزئیاتی که تو خیلی از داستانا نیست..

من اون بخش های ریزی رو میخوام که اصلا ننوشتن...و اسمش نیومده..من شجره نامه میخوام..

من انجی انجی هستم که با اکانت دیگری بالا اومدم..

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Melkor Morgoth

ببخشید با من بودین؟

در مورد چی حرف میزنین؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

مای بد!!پست اشتباه زده بودم.مال یه بحث دیگه بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مورون

سلام.من میخوام بدونم بعد از رفتن الف ها از سرزمین میانه چی به سر گلدبری اومد؟اون هه به غرب درگذشت یا نه؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

گلدبری الف نبود که سرنوشتش وابسته به رفتن الفها باشه. اینکه بعد از رفتن الفها تام بامبادیل و گلدبری کجا رفتن گفته نشده(تا اونجایی که من میدونم).

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مورون
گلدبری الف نبود که سرنوشتش وابسته به رفتن الفها باشه. اینکه بعد از رفتن الفها تام بامبادیل و گلدبری کجا رفتن گفته نشده(تا اونجایی که من میدونم).

الف نبود؟خب مگه توکتاب ننوشته زن الف...؟

نه که بخوام حرفت رو رد کنم اما دوباره رفتم به کتاب نگاه کردم.

یعنی اینجا فقط من به اشتباه فکر میکردم گلدبری یه الفه؟

اما گذشته ازاین دوتا سوال دیگه هم دارم:

1)چرا فرودو به گالادریل گفت اگه حلقه رو بخواد بهش میده؟اون در حضور بیلبو حتی از بیرون اوردن حلقه هم اکراه داشت.

2)ایا رفتن به لورین در مرگ بورومیر تاثیر داشت؟

چرا فارامیر در ماتم برادر از دست رفته به این اتفاق اشاره میکنه؟

منظور اراگورن ازاین حرف چیه(اگر کسی بدی را با خودش به لورین بیاورد پس وای به حال خودش...)

بورومیر که بدیی تو دل نداشت.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

1.چون طرف مقابلش گالادريله،نه بيلبو! :D

گالادريل قدرتي داشت كه حتي سارون از مواجحه با اون ميترسيد.همونطور كه خودش ميگه،ارباب تاريكي نميتونه به اين جنگل راه پيدا كنه و يا:من چيزايي رو ميبينم كه ارباب تاريكي از ديدنش عاجزه.

خب البته فرودو تحث تاثير قرار گرفته بود.

2.من ياران حلقه رو خيلي وقته كه نگاه نكردم.واسه همين جواب خيلي درستي نميتونم بدم.

اما حرف اراگورن و يا فارامير ميتونه لزوما در مورد برومير صدق نكنه.

در ضمن برومير بدي نداشت،اما ميبينم كه در يك زمان دچار جنون شد.پس نبايد لزوما شخصي بد باشه تا نتيجه عملش بد باشهو

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مورون

ممنونtulkas.......بزرگ ما..

منظور من مقایسه ی بیلبو وگالادریل نبود. فکر میکردم فرودو از صحنه های داخل آینه ترسیده. و حلقه هم این وسط ارام نبود.

ایا در چنین شرایطی کار بر فرودو سختتر نشد؟ بالاخره وابستگی اون به حلقه چیزی بیشتر از یک تعلق خاطر ساده بود.

اما در مورد بورومیر......... از کلام اراگورن که بگذریم حرف فارامیر بیشک در باره ی برادرشه.

این طور نیست؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi
چرا فرودو به گالادریل گفت اگه حلقه رو بخواد بهش میده؟اون در حضور بیلبو حتی از بیرون اوردن حلقه هم اکراه داشت.

گالادریل خودش صاحب یکی از سه حلقه بود یعنی شایستگی داشتن حلقه رو از نظر فرودو داشت. اما بیلبو نه چون به حلقه وابسته شده بود و نمیتونست ازش دل بکنه.

2)ایا رفتن به لورین در مرگ بورومیر تاثیر داشت؟

چرا فارامیر در ماتم برادر از دست رفته به این اتفاق اشاره میکنه؟

منظور اراگورن ازاین حرف چیه(اگر کسی بدی را با خودش به لورین بیاورد پس وای به حال خودش...)

بورومیر که بدیی تو دل نداشت.

نه رفتن بورومیر به لورین ربطی به مرگش نداشت. دلیل اشاره فارامیر شاید به خاطر این بود که از اون جنگل میترسیدن(مثل گیملی که فکر میکرد گالادریل یه جادوگر بد جنسه)

برومیر بد نبود. بورومیر میخواست حلقه رو به میناس تریث ببره، این فکرش بد بود چون باعث هلاکت همه میشد. اون میخواست از قدرت حلقه استفاده کنه(البته برای حفاظت از مردمش) اما اونم حتما به سرنوشت ایسیلدور دچار میشد.

امیدوارم جواب خوبی داده باشم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مهمان
این موضوع از هم اکنون بسته می گردد.

×
×
  • جدید...