رفتن به مطلب
Eomer Horse Lord of Rohan

رولینگ-تالکین؛ تقلید یا ....؟

Recommended Posts

3DMahdi

این ماه عسل این وسط از کجا اومد دیگه؟

فکر کنم منظورش "ما حصل" باشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Curunir-Poirot

فکر کنم منظورش "ما حصل" باشه

آها.ممنون،من پست قبلیمو پاک میکنم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
amir

فکر کنم منظورش "ما حصل" باشه

آها.ممنون،من پست قبلیمو پاک میکنم.

چرا اصل موضوع رو ول کردین ، چسبیدین به ماه عسل >

خواستیم شوخیی کرده باشیم .

اصلا می خواین یه تاپیک در این باره باز کنیم ، جالب می شه ها !!!!!!!

ویرایش شده در توسط amir

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مورون

فقط یه ذره؟

این زن چقدر شیاد بود و ما نمیدونستیم...

ایده ی اصلی رو که از گروشام گرینج گرفته...

باقی مطالب رو هم که از اینجا و اونجا کش رفته...

ببینید دابی و کرچر علنا اسمیگل هستن از نوع تربیت شده...

حتی مدل حرف زدنشون هم همونه.

رون هم خود سمه و حرفی توش نیست

میدونم هر جا یه قهرمان جوان داریم ناگزیر باید یه پیر مرد هم کنارش باشه ولی دیگه نه به این ضایگی...

یا همین مرگ خوارهای شنل پوش...

حتی اسم ها... مثل فنگ...

یا الف ها...

آدم یه ذره به شعور مخاطب احترام بگذاره بد نیست...

...

ویرایش شده در توسط مورون

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
amir

فقط یه ذره؟

...

من خودم موافق این هستم که کار رولینگز شباهت خیلی زیادی به داستان های تالکین داره ؛ از اسم اشخاص گرفته تا نحوه ی چینش برای شخصیت ها

اصلا بزار به غیر از چند تا شباهتی که تو پست قبلیم نوشتم و هم چنین شما در پستتون آوردید اینم اضافه کنیم:

شنل نامرئی هری و حتی نحوه ی کاری که با اون انجام میده ، دقیقا مثل کار هایی که بیلبو بگینز هنگام دست کرد حلقه در کتاب هابیت انجام میده .

اما اگه از یک طرف دیگه به کتابهای رولینگز نگاه کنیم میتونید قدرت نویسندگی ایشون رو در انسجام داستانی و هماهنگی بسیار روان و دقیق در کتاب های هفت گانه مشاهده کنید .

و در کتاب آخرشون علاوه بر موضوع اصلی که یادگاران مرگ بود، موضوعات شش کتاب قبل رو چقدر زیبا برای جمع بندی داستان کنار هم آوردند.

یا اینکه در کل این هفت کتاب، محوریت اصلی داستان هری پاتر و ولدمورد بود ، اما در هیچ یک از موضوعات جدا گانه ای که برا تک تک کتابهاشون انتخاب کردند ؛ صحبتی از آن نشده و به مانند یه موضوع کناری از آن رد شده و به نظر من این شیوه ی نگارش بهترین و از نوع خود کمنظیر ترین شیوه ی نگارش برای نوشتن رمان ها ی دنباله دار است.

به همین دلیل است که کتاب های هری پاتر پرفروش ترین کتاب های زمان خود شدند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Curunir-Poirot

فقط یه ذره؟

این زن چقدر شیاد بود و ما نمیدونستیم...

ایده ی اصلی رو که از گروشام گرینج گرفته...

باقی مطالب رو هم که از اینجا و اونجا کش رفته...

ببینید دابی و کرچر علنا اسمیگل هستن از نوع تربیت شده...

حتی مدل حرف زدنشون هم همونه.

رون هم خود سمه و حرفی توش نیست

میدونم هر جا یه قهرمان جوان داریم ناگزیر باید یه پیر مرد هم کنارش باشه ولی دیگه نه به این ضایگی...

یا همین مرگ خوارهای شنل پوش...

حتی اسم ها... مثل فنگ...

یا الف ها...

آدم یه ذره به شعور مخاطب احترام بگذاره بد نیست...

...

سلام راجع به این مطلب میشه مدت ها بحث کرد و به جایی نرسید،چون عملا دیدگاه ها و سلایق متفاوتن،به نظرم اگه یه جمع بندی مختصر از دیدگاه ها داشته باشیم-بعد-از این همه کشدار شدن بحث خالی از لطف نیست:

1.رولینگ شیادی است که کارش تقلیدی واضح از مجموعه ای از نویسندگان من جمله پروفسور است و نکته ای تازه در آن وجود ندارد(و طبعا ارزش هنری ندارد).

2.رولینگ شیادی است که کارش تقلیدی واضح از مجموعه ای از نویسندگان من جمله پروفسور است ولی دست به نو آوری هایی نیز زده (و طبعا کارش از سطحی از اعتبار هنری برخوردار است).

3.رولینگ شیادی است که خط اصلی کتابش تقلید بزرگی از آثار پروفسور است و نکته ای تازه در آن وجود ندارد.

4.رولینگ شیادی است که خط اصلی کتابش تقلید بزرگی از آثار پروفسور است ولی دست به نو آوری هایی نیز زده.

5.رولینگ مانند خیلی از نویسندگان به طور عادی از جامعه نویسندگان دیگر و آثارشون تاثیر پذیرفته که امری عادیست.

6.رولینگ انسانی مبتکر است که بر اساس الهامات و تفکرات و خلاقیت سرشارش به شیوه ای کاملا نو در داستان نویسی دست یافته.(که البته با توجه به شواهد و قراینی که عنوان شده-و میشود-کمی غیر محتمل و نا متحمل به نظر میرسد).

ویرایش شده در توسط Curunir-Poirot

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
amir

سلام راجع به این مطلب میشه مدت ها بحث کرد و به جایی نرسید،چون عملا دیدگاه ها و سلایق متفاوتن،به نظرم اگه یه جمع بندی مختصر از دیدگاه ها داشته باشیم-بعد-از این همه کشدار شدن بحث خالی از لطف نیست:

دوست عزیزم حرف شما درست!

و این تاپیک برای این هست که رو ی این چند گزینه ای که آوردید بحث بشه.

در نهایت هدف این نیست که بخواهیم رولینگز رو مقصر یا شیاد یا انسان خوب جلوه بدیم .

این بحث ها باعث می شه دوستان با خوندن اونها دید کلی نسبت به آثار این دو نویسنده داشته باشند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
the LORD of the RINGS...

بنظر من(با تمام احترام به دوستداران دنیای رولینگ و هری پاتر) نباید دنیای رولینگ رو با تالکین مقایسه کرد چون دنیای تالکین تاریخی داره که هیچکس تا به حال نتونسته نظیرش رو خلق کنه.حالا با اینکه چقدر رولینگ از تالکین وام گرفته کاری ندارم ولی قدرت تالکین و نوشته هاش تو خلق یه دنیای جدید و اختراع چندین زبان مختلف و هویت بخشیدن به نوشته هاشه که بخاطر تاریخ بزرگ و کاملیه که خلق کرده.و این قدرت تالکین رو نشون میده که میتونه شما رو با خودش به یه دنیای خیالی ببره که شما براحتی بتونین اون دنیا و تاریخ اون و هویتشو قبول کنین شاید حتی بیشتر از دنیای واقعی...تالکین یه اسطوره تکرارنشدنیه....

ویرایش شده در توسط the LORD of the RINGS...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
amir18

با سلام

در این که رولینگ یه سری از چیزها رو از تالکین و نویسنده های دیگه گرفته بحثی نیست.

به قول دوستان میشه در موردش چندین ساعت بحث کرد و به نتیجه نرسید.

ولی در کل بگم که تالکین اصلا با رولینگ قابل مقایسه نیست. تالکین نویسنده واقعا بزرگیه که نمیشه با رولینگ مقایسه کرد.رولینگ در برابر تالکین عددی نیست.

تالکین چیز دیگه ایه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
amir

تالکین نویسنده واقعا بزرگیه که نمیشه با رولینگ مقایسه کرد.رولینگ در برابر تالکین عددی نیست.

تالکین چیز دیگه ایه.

با سلام به دوست عزیزم amir18

در مورد نتیجه گیری آخرتون باید بگم که استاد تالکین و یا خانم رولینگز هر یک از اونا سلیقه و سبک خاص خودشون رو دارند و در مورد توانایی هیچ کدوم نمی شه قضاوت کرد اما در مورد شباهت های محتوا می توان گفت که بله ساختارها مشابهت های نزدیکی به هم دارند.

نمیدونم آیا کتاب های رولینگز رو خوندید یانه ؛ اگه خونده باشید می تونید بایک مقایسه ببینید که سبک نوشتاری هرکدوم به گونه ای خاص باعث جذب خواننده می شن حالا قدرت گیرایی کتاب به سلیقه ی خود خواننده هم برمی گرده .

از طرف دیگه اگر رولینگ و کتاباش ضعیف بودند هیچ وقت کتاباش هیچ وقت پر فروش نمی شد . با این حساب می تونیم بگیم رولینگز هم نویسنده ی بزرگی هست و شاید لیاقت این رو هم داره که با استاد تالکین قابل قیاس باشه.

ویرایش شده در توسط amir

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Haldir from Lorien

این واضحه که رولینگ در کتاباش از تالکین الگو گرفته ولی نه زیاد !!! خب خیلی از داستان نویسان برای گرفتن ایده و روش داستان از روی دیگران تقلید میکنن پس این دلیل خوبی نیست که بگیم هری پاتر تقلیدی از روی ارباب حلقه هاست !!

اصلا داستان هری کجا و ارباب حلقه ها کجا !! البته بعضی ها شباهت بین بعضی شخصیت ها رو یا بعضی موجودات رو دلیل میارن که باید گفت اینا همه شباهته !! که این مسئله توی همه کتابا هست و حتی خود تالکین هم در این موضوع از اساطیر قدیمی استفاده کرده!!!

ولی خب مثلا برای درست کردن یادگاران مرگ به نظرم رولینگ یکمی از روی حلقه ها تقلید کرده که بازم زیاد چشم گیر نیست !! :)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
بانوی سفید روهان

در اين مورد من با دوستام بحث زياد کردم ،البته به نتيجه ي به خصوصي نرسيديم...

خب در خصوص مقوله ي تقليد که يکسري شباهت ها در کليات وجود داره (اتفاقا همينجا يه عکس طنز تو بخش کاريکاتور گذاشتم) تو همه دنيا هم اين بحث هست

ولي رولينگ هرچي که بوده تونسته در جزئيات داستانش انقدر خلاقيت به خرج بده که خيل عظيمي از تينيجرها به سمت کتاباش هجوم ببرن اونم تو اين عصر تکنولوژي که اين همه سرگرمي ديگه وجود داره.

اگه اشتباه نکرده باشم داستان هاي فانتزي سه دسته ميشن که داستان تالکين و رولينگ حتي تو يک دسته هم قرار نميگيرن!

يسري از داستانها تو يه دنياي کاملا خيالي اتفاق ميوفته که اصلا وجود نداره ،مثل همين سري داستان هاي تالکين

يسري از داستان ها هستن که شخصيت ها تو دنياي واقعي ما زندگي ميکنن ولي اتفاقاتي ميوفته که به سرزمين خيالي ميرن ،مثل داستان هاي نارنيا

يسري داستان ها هم هستن که فانتزي هستن ولي کاملا تو همين دنياي واقعي صورت ميگيرن حالا ممکنه يجاي دورافتاده ي دنياي ما باشه ،مثل هري پاتر

اينکه بچه ها اينجا هم دارن بحث شباهت ها رو پيش ميکشن يه امر کاملا طبيعيه

شما هرچيزي رو که بخوايد با چيز ديگه مقايسه کنيد مغزتون به طور ناخودآگاه قبل از هر کار ديگه اي دنبال شباهت ها ميگرده!

مغز اينقدر روي اين پيدا کردن شباهت پافشاري ميکنه که حتي اگه شباهتي هم پيدا نشه خودش شباهت ميسازه بين دوتا مورد. جالبتر اينه که بعد خودش اين شباهت رو تماما باور ميکنه.

خميرمايه داستان رو که نميتونم بگم ولي از ديد ماکرو که بخوايم نگاه کنيم هر دو داستان شبيه هم هستن ،مثل همون قضيه گندالف و دامبلدور يا نزگول و دمنتور ويا سائرون و ولدمورت

نميدونم چطور بيانش کنم ولي حقيقتش اينه که تو بيشتر داستان هايي با تم مشابه اگه بخوايد ريز بشيد همين شباهت ها رو ميبينيد.

شايد مثال غلطي باشه ولي مثل اين ميمونه که بگيم تمام شرکت هاي خودرو سازي شياد هستن چون از روي خودرو هاي دهه ي 50 ماشين ميسازن!

خب از ديدگاه کلي همه ماشين ها مثل هم هستن چهارتا چرخ دارن ،در دارن چميدونم يسري شباهت ها تو اسکلت کلي دارن...ولي اين جزئياتشونه که اونها رو از هم متمايز ميکنه و بهشون بها ميده و خاصشون ميکنه

یا مثلا تو همین سینما ما حدود 40تا فیلمنامه ی مادر داریم ،این همه فیلمی که ساخته شده و ساخته میشه از تم اونها برخوردار هستن. هنر عوامل تهیه کننده اینه که رو جزئیات دقیق کار کنه

هرچي اين جزئيات دقيقتر و مردم پسندتر باشه اون اثر محبوب ميشه ،حالا تو مقياس خودش...

ولي خب شباهت هايي که بين اين دوتا داستان از طرف مردم پيدا ميشه خيلي زياد هستن ،کافيه يه چرخ تو سايتهاي خارجي بزنيد اينم طبيعيه چون هردوتا داستان خيلي بزرگ هستن بيشتر ميرن زير ذره بين.

خود من بزرگترين ايرادي که ميتونم به رولينگ به خاطر شباهت داستانش بگيرم شباهت زخم سينه ي فرودو با پيشوني هري پاتره که با نزديک شدن با پليدي ميسوزه! وگرنه بقيش قبال چشم پوشيه

من زياد جذب داستان هاي هري پاتر نشدم و با داستان تالکين بلوغم رو گذروندم. با رفيقام کل کل زياد کردم :دي ولي مشکلي با کل داستانش ندارم

چون درک ميکنم که جوري نوشته شده و فضايي ايجاد کرده که خيلي از افراد باهاش همزادپنداري کردن و بهش علاقه مند شدن.

الان هم در ادامه اگه ميخواين يه بحث منطقي رو با هم داشته باشيد اول از همه لازمه بحث منطقي رو رعايت کنيد. توهيني نباشه يعني!

الان اسم اين تاپيک که ديگه جزء اثار باستاني هم بشمار ميره خودش تشنج ايجاد ميکنه بحث هاي داخلش که بماند. لفظ "شياد" مطمئننا لفظ خوشايندي براي طرفداران اين اثر نيست ،به نظرم عوض بشه بهتره...

حرفای بسیار منطقی زدین به این میگن حرف حساب

پ.ن1امضاتون خیلی زیباست

پ.ن2ببخشید اگه اسپم بود D:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Rosebud

به نظرم رولینگ در حدی نیست که حتی بتونه در مخیلش بگنجه که از تالکین تقلید کنه چه برسه به اینکه بتونه این کار رو انجام بده. مقایسه این دو هم صرفاً از یه نوع تهییج تین ایجری نشات میگیره گویا وگرنه مثل مقایسه شاملو و مریم حیدزاده هست.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
توروندور

آخه چرا ما باید اثری مربوط به مخاطب کودک و نوجوان رو با اثری مربوط به جوان و بزرگسال مقایسه کنیم؟؟؟ نتیجه این کار میشه این همه بحث تکراری دیگه ، که تو تاپیک مطرح شده.

شما اثر های استاد رو بده به یه بچه 10 ساله به صفحه 10 نرسیده خوابه اما هری پاتر رو قورت میده ، از اون ور اگر هری رو بدی مثلا به مامان من میگه برو وقتمو نگیر . شباهت داستان ها زیاده اما آیا به این فکر کردین چرا تالکین و رولینگز جفتشون مطرح و معروف شدن و اثراتشون به فیلم تبدیل شده؟؟؟ چون ژانر یکسان فانتزی و علمی تخیلی که بسیار محبوب هست رو دارن (اونم بعد از دوره ای که تا قبل از قرن 21 دنیا آثاری مثل استار وارز و یا استار ترک رو به خودش دیده) اما مخاطباشون کاملا متفاوت هستن. پس بیاین به این بحث بی حاصل خاتمه بدیم.

زمان اکران فیلم های هری و لوتر در یه زمان بوداما هر دو فیلم میلیون ها و در بعضی موارد میلیارد دلار فروش داشتن چون والدین لوتر رو میدین بچه ها هری رو.

هر دو اثر زیبا هستن و خواندنی من هر دو اثر رو خوندم اما الان تو جادوگران نیستم تو آردا هستم پس معلومه کیو بیشتر دوست دارم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
gildor

1 - مقایسه کار درستی نیست .

2 - توان ، هوش ، استعداد و خلاقیت رولینگ رو نباید دست کم رفتم ، نوشتن قصه هوشمندانه ای مثل هری پاتر کار هرکسی نیست .

3 - هر نویسنده ای در حد ذکاوت خودش عالیه ، رولینگ یکیه ، تالکینم یکیه .

4 - چرا هری پاترو دست کم میگیرید!؟ کلی نویسنده توی دنیا دست و پا زدن قصه نوجونای ماجراجورو خلق کنن ولی این رولینگ بود که لقب " ملکه قصه ها" رو کسب کرد .

5 - تقلید و یادگرفتن از دیگران جز مراحل تکامل هست ، نه کلاه برداری .

6 - خود تالکینم از ایده های خیلی نویسنده های قبل از خودش استفاده کرده .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
* بانو گالادریل *

خوب این طبیعیه که نویسندگان جوانتر از کتاب های اساتید ایده بگیرن یا حتی بعضی جاهارو تقلید کنن.تو روند تکاملی علم و دانش هم همین بوده یه دانشمند یا محقق میاد روی تحققیقات یکی دیگه کار میکنه و ادامه اش میده و کاملترش میکنه.که در این صورت هم به تحققیقات فرد قبلی هیچ آسیبی وارد نمیشه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Capitan

شما كمتر داستاني رو تو ادبيات فانتزي ميبينيد كه از اردا تقليد نكرده باشه خوب رولينگ هم حتا اگه خودش نميخواسته از پروفسور تالكين تقليد كنه(كه امري محاله!!...)تو ناخوداگاهش ازش تقليد كرده!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فین رود فلاگوند

با عرض اجازت

من نمی خواهم از رولینگ بد گویی کنم اما می گویم داستان هایی مانند هر یاتر مثل تبی دوره ایست.

این داستان به واسطه ی فیلمش بسیار خوب بود و یکی از خوبی های فیلمش هم این بود که اگر می خواستند تغییری یا تحریفی بکنند رولینگ زنده بود.

اگر فیلم های هری پاتر ساخته نمی شد کتابش همچون حالا فروش نداشت. و حالا می بینیم که با اتمام کتب و فیلم های هری پاتر دورهی نقاحت این تب فراگیر تمام شده.

ولی کتب تالکین پس از بیش از نیم قرن هنز هم جزو پرفروش ترین کتاب های تاریخ هستند.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
I AM AWESOME

یه اتفاق عجیب اینه که خیلی ها در دمنتور یا سایت های دیگر طرفدار هری پاتر ایراد میگیرند که چرا فیلم به اندازه کتاب جذاب نیست و ...

یکی بهشون بگه رولینگ زنده بوده و هست و درواقع یه جورایی مشاور کارگردان.

هری پاتر هم فقط قسمت 1 و2 ش خوب بود چون تازگی داشت.

اما از قسمت 3 به بعد به درد نخور شد، چون تکراری بود همه چیز و هی یک رازی پیش میومد ک بچه ها کشفش میکردن بعدش هم کم کم برای جذب نوجوانان داستان های عاشقانه اضافه شد و اون چهره ی با نمک بازیگران هم از بین رفته بود.

کلا تکرار و تکرار و تکرار....

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
undomiel

من با نظر بانوآرون موافقم . اینکه رولینگ از تالکین تاثیر گرفته و خیلی از شخصیت هاش رو از او الهام گرفته درسته ولی خوب این شباهت ها و الهامات چیز جدیدی نیست در واقع تخیلات جدید راه تخیلات قدیم رو ادامه می دن اینکه رولینگ سعی کرده دنیایی مثل سرزمین های میانه رو بکشه ولی مدرنیته اما با قدرت کمتر و وسع کمتر میشه گفت الهام گرفتن ولی تقلید کلمه خیلی نا منصفانه است

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
lord of the moon

تقلید ؟ این یک لغت بده

اون در اصل یک رونسانس فرهنگی انجام داده. اون نه بعضی بلکه همه ی اشخاصش رو از یونان باستان گرفته از باسیلیسک گرفته تا ققنوس ولی اون چیزی که یک اثر رو تقلید میکنه این موجودات نیست بلکه نوع قلم و اتفاقات و دنیا سازیه

چون با این حساب تالکین هم باید برای استفاده از الف ها که از فرهنگ آلمانی و کوتوله ها که از فرهنگ اسکاتلند هستند متقلب محسوب بشه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
undomiel

تقلید ؟ این یک لغت بده

اون در اصل یک رونسانس فرهنگی انجام داده. اون نه بعضی بلکه همه ی اشخاصش رو از یونان باستان گرفته از باسیلیسک گرفته تا ققنوس ولی اون چیزی که یک اثر رو تقلید میکنه این موجودات نیست بلکه نوع قلم و اتفاقات و دنیا سازیه

چون با این حساب تالکین هم باید برای استفاده از الف ها که از فرهنگ آلمانی و کوتوله ها که از فرهنگ اسکاتلند هستند متقلب محسوب بشه

اولا من گفتم تقلید کلمه نا منصفانه ای نه بد

در ضمن من دارم مقایسه بین دو کتاب رو می گم اینکه به قول شما اون بسیاری از شخصیت هاش رو از یونان باستان گرفته و تالکین از افسانه ها اسکاندیناوی حالا دست قلم تالکین یک پیش زمینه ای در ذهن او ایجاد کرده ولی عین تالکین ننوشته که بگیم تقلید بوده به هرحال دنیای فانتزی همیشه وابسته یک الگو بوده

من شاید در گفتار قبلیم خیلی زیاده روی کردم ولی در بعضی اوقات معانی کلمات به کلی تغییر می کنند

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
lord of the moon

اولا من گفتم تقلید کلمه نا منصفانه ای نه بد

در ضمن من دارم مقایسه بین دو کتاب رو می گم اینکه به قول شما اون بسیاری از شخصیت هاش رو از یونان باستان گرفته و تالکین از افسانه ها اسکاندیناوی حالا دست قلم تالکین یک پیش زمینه ای در ذهن او ایجاد کرده ولی عین تالکین ننوشته که بگیم تقلید بوده به هرحال دنیای فانتزی همیشه وابسته یک الگو بوده

من شاید در گفتار قبلیم خیلی زیاده روی کردم ولی در بعضی اوقات معانی کلمات به کلی تغییر می کنند

بله این حرفم کاملاً درسته

کسی هم نگفته بود که رولینگ از تالکین بهتر عمل کرده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid reza

به نظر من کتاب هری پاتر بیشتر یک کپی از دنیای تالکینه تا الگو مثلا شباهت بعضی چیز ها آنقدر زیاد است که کپی کردن رامشخص میکند مانند گندالف=دامبلدور     فرودو=هری     حلقه=جام پیچ     یاران حلقه=محفل ققنوس     سائرون=ولدمورت     نازگول ها=مرگ خوار ها

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ورونوه

توی معادل سازیت یاران حلقه رو بهتره برابر با گروه سه نفره ی هری- رون- هرماینی بگیری.

ولی من به همینم نمی گم کپی کردن، چیزی که هست دقیقاٌ یه الگوئه دیگه.  می شه الگو گرفتن. یه مرشد یا پیر خردمند- یه قهرمان- کسایی که توی راه به قهرمان کمک می کنن.

از اون طرف یه ضدقهرمان+ یارانش + یه منشأ قدرت که همون نقطه ی ضعفشم میشه. هر دیوی یه شیشه ی عمر داشته در طول تاریخ.

البته ارباب حلقه ها ساختارش جالب تره به نظرم، چون قهرمان محور نیست و فرودو منجی به حساب نمی یاد به اون صورت. یاران هم عملکرد مستقلی دارن و عملاٌ هرکدوم  بدون برنامه ی قبلی یه بخش مهم از مأموریت رو انجام می دن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...