رفتن به مطلب

Recommended Posts

CelebAlph

خیلی خوشحالم که می بینم دوستان همگی دیگه دارن هم نظر می شن اوایل یه ذره تفاوت نظر بود اما الان در مورد 95 درصد موارد بچه ها به توافق رسیدن. یکی از مهم ترین موضوع ها همین شخصیت های خاکستریه که در جایگاه خودشون با شرایط خودشون اگر هم اشتباهی می کنن به عنوان یک انسان صرفا بد نیستند بلکه یه اشتباه کردن حالا هر چی که هست اما عواقبش برای خودشون و دیگران می تونه خوب یا بد باشه و حتی ریکشن هایی که نشون می دن کاملا طبیعیه و من و شمام شاید تو اون شرایط همین کار و می کردیم. بهترین نمونه اش لنیستر ها که در ابتدا همه بهشون نظر بد داشتن اما حالا این نظر ها داره بر می گرده یا تارگرین ها.

راستی یه نکته: توی کتاب دنریس اشاره به مثل مهمی راجع به تارگرین ها کرد که گفته شده بود یک تارگرین وقتی به دنیا می اد دوحالت داره. یا دیوانه است یا یه قهرمان. به نظر خود دنریس برادر بزرگش که بدست رابرت کشته شده بود یه قهرمان بود اما ویسریس مثل پدرش یه دیوانه بود.

به نظر من دنریس قراره قهرمان بزرگی بشه :ymapplause: البته تنها فردی که این وسط یک شیطان واقعیه کسی نیست جز جافری که به گفته حتی مادرش از شکنجه و ازار لذت می بره. جافری یه بیمار روانی و یه عقده ایه.

در مورد استارک ها باید بگم به نظرم یه جورایی مثل خاندان کهن تارگرین رو به نابودی می رن اما مثل تارگرین ها پایان باشکوه و زیبایی خواهند داشت. همون طور که دنریس این پایان زیبا و باشکوهه احتمالا برن یا جان یا هر دو ابروی خاندان استارک رو برای اخرین نفس ها حفظ می کنند.

محبوب ترین شخصیت:1- دنریس. 2- آریا. 3- جگن هگار. 4- تیریون لنیستر. 5- جان اسنو

منفورترین شخصیت: 1- جافری. 2- سرسی. 3- کوه. 4- رابرت برتیون. 5- تیان گریجوی.

قدرتمند ترین شخصیت ها: 1- دنریس. 2- بانوی سرخ (میلیساندر). 3- جان اسنو

دردناک ترین اتفاق داستان: تا اینجا که کتاب 2 باشه: مرگ ند استارک

بهترین اتفاق داستان: تولد اژدهایان دنریس

یه چیز دیگه هم بگید:دنریس جافری رو شام اژدهایانش بکنه :ymparty:

1 -به نظرتون بهترین کاری که راب الان میتونه انجام بده چیه ؟! یعنی اگه شما جای راب بودید ، چه کار می کردید ؟ یه ذره بیشتر راجع به شرایطم فکر می کردم و کمتر از غرور باد می کردم. حالا که تمام فرصت ها از دست رفته باید برگرده و شمال و به هر صورتی حفظ کنه تو کتاب گفته شد که غیر از تارگرین ها که با اژدها پرواز می کردن هیچ سپاهی نتونسته تا حالا از گردنه عبور کنه حالاشم دلیل نداره بتونه.

2 - به نظرتون راب در کتاب سوم چه کار میکنه ؟ و در صورت جنگ ، با کی و در کجا می جنگه ؟ نمی دونم راب چی کار می کنه ولی به نظر من کشته می شه و بیشتر هم از خیانت نه از جنگ.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

میخواستم بگم که وقتی دنی با اژدهایانش حمله کنه و تخت رو به دست بگیره ، دیگه نیازی نیست فکر کنیم خاندان تارگرین رو به نابودیه ، که یکدفعه یادم افتاد دنی تنها وارث باقی مونده هستش ، در حالی که نازاست :ymapplause:

در مورد جافری کاملا باهات موافقم ، شخصیتش طوری نشون داده شده که یک درصد هم نمیشه احتمال داد به راه راست برگرده ، اما خب ، جافری هنوز کم سن و ساله و کاملا بلالیاقته 8-| لزومی نداره حتما کشته بشه ، به نظرم اگه تنها و بدون قدرت و اختیار باشه ،به کسی نمیتونه آسیب بزنه ، اگه به من بود می فرستادمش تا در دیوار هم به وستروس خدمت کنه هم به برادرانِ ناکام (!) 8-|

اما به نظرم تیان از اون خبیثتره ! دلم میخواد زجر کش شدن تیان رو ببینم ، انقدر خبیثه که دلم نمیاد بره به دیوار ، دلم میخواد تیان به دست گاز بی افته .

وقتی به سرانجام استارک ها نگاه میکنم ، چشمم بیشتر نگران کتلینه ، روزی که کتلین کشته بشه ، روز سختی برای من خواهد بود :ymparty:

و اما سوال های تام :

محبوب ترین : (به هیچ وجه مثل شخصیت های آردا واسه من دقیق مشخص نیست ) : 1 - جان 2 - مرحوم رنلی 3 - مرحوم ند 4 - مرحوم ریگار 5 - کتلین

منفورترین : 1- تیان گریجوی 2- لیتل فینگر 3 - استنیس 4 - کوه 5 - جافری

قدرتمندترین : ( قدرت های بلفعل رو نام میبرم ، به نظرم دنی کاملا بلقوه است و زمان لازمه تا قدرتمند بشه) : 1- لردتایوین 2- سرسی 3- منس رایدر 4 - عنکبوت 5 - لیتل فینگر

دردناکترین واقعه : 1 - مرگ مرحوم رنلی 2- اتحاد های گاردن -لرد تایوین و شکست استنیس 3 - مرگ ند 4 - مرگ سر رودریک 5 - زنده ماندن احتمالی تیان

بهترین اتفاق : زنده بودن برن و داداشش بعد فجایع وینترفل

یه چیز دیگه : اتفاق ممکن یا نا ممکن ؟ ( نا ممکن : رنلی زنده بشه و با دنریس ازدواج کنه ) / ( ممکن : تیان زنده زنده سوزانده بشه ) .

و اما در مورد سوال های خودم :

متاسفانه درمورد این مسئله که شکست راب قطعیه هم داریم به توافق میرسیم .

1- اگه به جای راب بودم از فرط پشیمانی برای آغاز کردن جنگ هزار بار به خودم لعنت میفرستادم ، اما نمیتونستم ریورران رو رها کنم و به شمال و گردنه عقب نشینی کنم ، احتمالا از لنیستر ها شرایط صلح رو جویا می شدم :D

2- به نظرم راب قسمت عمده قوای خودش رو برای پس گرفتن شمال میفرسته ( ناچاره ، چون اگه نفرسته پرچمداران خودشون برای نجات دادن زن و بچه هاشون میرن ) و خودش سعی می کنه قلعه هایی رو که در اختیار گرفته نگه داره ، اگه زیرک باشه در هارن هال مستقر میشه ، از اونجا میتونه تجاوز به شمال و سرزمین رودخانه رو دفع کنه ، اما در هر حال آینده تاریکی رو پیش روش می بینم :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

اولا پادشاه دیوانه پادشاه خوبی نبود چون با حماقتش باعث شد حداقل 3تا از منظقه های زیر نظرش بر علیهش شورش کنن پادشاهی خوبه که بتونه تعادل رو در هفت پادشاهی حفظ کنه و در کل تارگرین ها به خاطر این که از قدرت اژدها ها بهره میبردن میتونستن زضلیت مردم رو جلب کنن چون دغدغه و نگرانی دیگه ای نداشتن

در کل هم به نظرم استنیس بهترین گزینه برای پادشاهی بود ومن واقعا تحسینش می کنم چون با عدالت حکمرانی میکرد و عدالت مهمترین پارامتر برای خوب بودن یک حاکمه و همینطور آدم جدی و منظمی بود و به خاطر مقاومتش در استورمزاند شایسته تحسینه و همینطور اکثر افرادی که بهش ملحق شدن هم از روی وفاداری بهش پیوستن مثل سرداووس

در مورد رنلی :واقعا به نظرم در بلند مدت پادشاه خوبی نمیشد غرور ناشی از محبوبیت به وضوح دیده میشد وفکر کنم پادشاهی به عنوان یک کار خیلی جدی و خطرناک براش جلوه نمی کرد در نظر بگیرید که به جای پیشروی به سمت بارانداز مسابقه شوالیه ها رو برگزار میکرد وبه نظرم استنیس حق داشت که یک بلایی سرش بیاره چون حق برادر بزرگش رو نادیده گرفت

سوال های تام:

محبوب ترین:سرداووس-استنیس-جان-آریا-ند

منفورترین:جافری-سرسی-(کلا لنیسترها)-تیان

بدترین اتقاق ها:کشته شدن ند-و سر رودریک و ویرانی وینترفل-شکست استنیس

بهترین اتفاق ها:نظرم مثل بقیه است:ymapplause:

سوال های آرون:در حال حاضر تایوین ولشکرش از سرزمین هاشون دورن ولی تایوین گروهی از لشکرش رو به اون سمت فرستاده که فرمانئه زیرکی دارن ولی راب هم در صورتی که خبرهای دیگه به لشکرش نرسه(آرون منظورم رو میفهمه :ymparty: ) میتونه به کنارهم بودن لشکرش وکاراستارکها امید داشته باشه و میتونه با حملات چریکی لنیسترها رو عاصی کنه و بعد از خراب کردن اون طرف به ریورران وشمال برگرده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tom Bombadil

مگه این مثال رو نشنیدی که میگن دروازه رو میشه بست اما دهن مردم رو نه ! این مثال در مورد حاکمان به شدت حقیقت داره ، حاکم اگه ظالم باشه مردم در همون زمان پشت سرش حرف میزنن و ازش بد میگن ، چه برسه به سالها بعد که هیچ قدرتی برای بستن دهن مردم ندارند ، من تو این زمینه با کلب موافقم که تارگرین ها حاکمان شایسته ای بودن . حتی پادشاه دیوانه با مردم کاری نداشت و بهشون ظلم نمیکرد ، تنها ظلمی که کرد سوزوندن دست و پسرش بود :دی که خب در عوض اون لقب رو بهش دادن .

همونطور که گفتم خاندان تارگرین خیلی خوب بلد بودن حکومت کنن.چون قدرت داشتن.چرا قدرت داشتن؟چون اژدها داشتن.بودن اژدها به خودی خود باعث میشد این طرف وزنه بی نهایت سنگین بشه و اصلا کسی توانایی فکر کردن به ساز مخالف رو نداشته باشه.در نتیجه مردم از جنگ و مشکلاتی که در پی اون میاد در امان بودن.از طرفی از نظر مالی مشکلی نداشتن.خزانه مملکت پر بود.مردم درگیر نون شبشون نبودن(به وضعیتی که الان هستن).پس مردم رضایت داشتن.ولی مگه میشه مردم هم راضی باشن؟اصولا هیچ پادشاهی نمیتونه همه رو راضی نگه داره.اینجاست که ظالم بودن تارگرین ها بکار میاد.ببین قدرت زیاد باعث یه جوی میشه که کسی نتونه فکر ناراضی بودن بکنه.و روال گذشت.هر چی بعد از تارگرین ها تو زمان به جلو میایم وضعیت مردم بدتر شده.جنگ و گرسنگی و آوارگی...و اصولا اگر مردم به مشکل بخورن یاد نعمتای قدیمشون میفتن و از اون دوران به خوبی یاد میکنن.خیلی تلاش کردم منظورو برسونم{اما یه حسی میگه ناموفق بودم}.ولی در کل همچنان معتقدم خاندان تارگرین در نهایت قدرت و استبداد بلد بودن چطوری حکومت کنن که صدای کسی درنیاد و در عین حال بهشون سخت نگذره!

اما جواب سوالای خودم:

محبوب ترین شخصیت:1-جان اسنو 2-آریا استارک 3-برن استارک 4-تیریون 5-شوالیه پیاز و کورین هفهند مرحوم

منفورترین شخصیت:1-جافری لنیستر{!} 2-سرسی لنیستر 3-پتایر بیلیش 4-جیمی لنیستر 5-تیان گریجوی

قدرتمند ترین شخصیت ها:1-آدر ها(با اینکه یه شخصیت نیست و خیلی هم ازشون اطلاع نداریم ولی ویژگی هایی منحصر به فردشون بی نهایت قدرتمندشون میکنه) 2-تایوین لنیستر 3-منس ریدر

دردناک ترین اتفاق داستان:مرگ ند

بهترین اتفاق داستان:فهمیدن اینکه برن و ریکان زنده ن

یه چیز دیگه هم بگید:اگه قرار باشه یه اتفاق به دلخواهتون رخ بده اون چیه؟

دوست دارم سرسی و جیمی مجبور به اعتراف به عمل شنیعشون در بین مردم بشن و اون موقع دیدن جافری لذت بخشه :ymparty:

لایسا هم جلوی همه بخاطر اتفاقات اخیر و کارهایی که کرده اعتراف به حماقت کنه و از کتلین عذر بخواد

1-به نظرتون بهترین کاری که راب الان میتونه انجام بده چیه ؟! یعنی اگه شما جای راب بودید ، چه کار می کردید ؟

به نظرم بهترین کاری که میتونه انجام بده بازپس گرفتن وینترفل و سرزمینهایی که گریجوی ها و روس بولتون گرفتن و حفظ کردن سرزمینهایی که تازه فتحشون کرده.بعد از این باید بشینه رو شرایط صلح فکر کنه.جوری که کمترین ضرر شامل حالش بشه.چون با حذف رنلی و استنیس و افزوده شدن قدرت های گاردن لنیسترها قدرت خیلی زیادی دارن.دیگه بعید میدونم زورش به اونا برسه

2 - به نظرتون راب در کتاب سوم چه کار میکنه ؟ و در صورت جنگ ، با کی و در کجا می جنگه ؟

به نظرم راب حتما یه تعدادی از نیروهاشو به عقب میفرسته.ولی اگه قرار باشه وقوع جنگی رو پیش بینی کنم ترجیح میدم فکر کنم قرار نیست جنگی رخ بده.چون به احتمال زیاد این جنگ به شکست سخت راب منجر میشه :ymapplause:

راستی یه سوال:یعنی فقط من - آرون - مو و کلب این کتابو خوندیم؟

فکر میکردم آگارواین و گالادریل هم خوندن.اگه آره...چرا تو بحثا نیستین؟

ویرایش شده در توسط Tom Bombadil

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

راستی یه سوال:یعنی فقط من - آرون - مو و کلب این کتابو خوندیم؟

فکر میکردم آگارواین و گالادریل هم خوندن.اگه آره...چرا تو بحثا نیستین؟

يه نفر رو يادت رفته !!

اون شخص كسي نيست جز نگارنده ي تاپيك :دي

بنده هم كتاب رو خوندم اما خوب شما انگار كتاب ٢ رو تموم كرديد اما من هنوز ٢٠٠ صفحه موندنه كه كتاب ١ رو تموم كنم ! به همين خاطر تو بحث هارون شركت نمي كنم !!

ألبته اگه من تو بحث ها شركت كنم كتاب رو از لحاظ داستأني كم تر نقد مي كنم و اون رو بيشتر از نظر فضا سأزي - مطابقت با أسطورة هاي جهان و اين قسم نقد ها نقد مي كنم !!

بعد شما خيلي نامرديد !!

اصلا حالا كه اين جوري شد شما نقد هارون تموم مي شه و سري دوم نقد ها من - گالادريل و آگاروين شروع به نقد مي كنيم !!

راستي سريال رو از كجا مي شه گير آورد ؟؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

پاسخ به پست مو :

اولا پادشاه دیوانه پادشاه خوبی نبود چون با حماقتش باعث شد حداقل 3تا از منظقه های زیر نظرش بر علیهش شورش کنن پادشاهی خوبه که بتونه تعادل رو در هفت پادشاهی حفظ کنه و در کل تارگرین ها به خاطر این که از قدرت اژدها ها بهره میبردن میتونستن زضلیت مردم رو جلب کنن چون دغدغه و نگرانی دیگه ای نداشتن

مسلما یه پادشاه دیوانه اقدامات مضری انجام میده ، اما به نظرم مردم زمان اون خیلی راحتتر از زمان رابرت بودن ، همیشه برای شکل گیری نظرم و امنیت لازمه که یه قدرت بزرگ وجود داشته باشه ، مثلا در جوامع امروزی به شکل دولت و در جوامع پادشاهی ، یه پادشاه با اقتدار که همه ازش حساب ببرن . تارگرین ها در طول دوره طولانی به واسطه اژدها ها امنیت رو به وستروس بخشیدن ، کاری که از دست هیچ استارک یا برتیونی برنیومد .

در کل هم به نظرم استنیس بهترین گزینه برای پادشاهی بود ومن واقعا تحسینش می کنم چون با عدالت حکمرانی میکرد و عدالت مهمترین پارامتر برای خوب بودن یک حاکمه و همینطور آدم جدی و منظمی بود و به خاطر مقاومتش در استورمزاند شایسته تحسینه و همینطور اکثر افرادی که بهش ملحق شدن هم از روی وفاداری بهش پیوستن مثل سرداووس

الان استنیس با این عدالت به کجا رسیده ؟ استنیس انعطاف نداره و اصلا شرایط رو نمیسنجه و همین باعث میشه عدالتش در حد شوالیه پیاز باز باقی بمونه . به نظرم بزرگترین اشتباه استنیس کشتن رنلی بود ، با این کار بزرگترین متحدی که استورمزاند تا به حال داشته ، به دشمنش تبدیل شد ( های گاردن ) ، به فرض که استنیس میتونست بارانداز رو قبل رسیدن تایووین تسخیر کنه ، بعدش چی ؟! چطور میخواست همزمان با کسترلی راک و های گاردن بجنگه ؟! احتمالا به خاطر غرور و اعتقاد راسخش به پادشاه به حق بودن ، با پادشاهی شمال هم وارد جنگ میشد . در هر صورت ، استنیس گناه سنگین کشتن برادرش اونم به اون شکل عاری از شرفات بر گردنشه و همین گناه نابودش میکنه .

شاید اگه تیریون مثل یه انسان عادی بود ، پادشاه مناسبی میتونست بشه ، اما با این وضعیتش به نظرم اگه مقام دست یه پادشاه باشه و ازش حمایت کنه ( پادشاهانی مثل راب یا رنلی ) و بهشون مشاوره بده ، کشور عالی اداره میشه . هرچند کاملا بعیده .

در حال حاضر تایوین ولشکرش از سرزمین هاشون دورن ولی تایوین گروهی از لشکرش رو به اون سمت فرستاده که فرمانئه زیرکی دارن ولی راب هم در صورتی که خبرهای دیگه به لشکرش نرسه(آرون منظورم رو میفهمه :ymapplause: ) میتونه به کنارهم بودن لشکرش وکاراستارکها امید داشته باشه و میتونه با حملات چریکی لنیسترها رو عاصی کنه و بعد از خراب کردن اون طرف به ریورران وشمال برگرده

به نظرم حملات چریکی در اینجا هیچ ارزشی نداره ،( ضمن این که این شگرد خاص لنیستر هاست که تو سرزمین رودخانه به کار گرفتن ) پیروزی هاییی که راب تا به حال به دست آورده در مقابل پیروزی عظیم لرد تایوین اصلا دیده نمیشه . حالا که تایوین خیالش از بابت قلمروهای جنوب راحته کافیه سرپیکان توجهش رو شمال بچرخونه .

بدبخت این ریوررانی ها ! الکی الکی بین پتک و سندان گیر افتادن . خدا میدونه اگه شمالی ها برای دفاع از سرزمین هاشون برگردن چه اتفاقی براش می افته .

مخصوص برای مو :

پ ن : این سرسی چشه !؟ تا میای ازش خوشت بیاد دوباره گند میزنه به خودش ! آدم با معشوقه برادرش چنین کاری میکنه آخه ؟! ( حالا هرچند اشتباهی گرفته بود بدبخت رو )

در جواب پست تام :

ولی در کل همچنان معتقدم خاندان تارگرین در نهایت قدرت و استبداد بلد بودن چطوری حکومت کنن که صدای کسی درنیاد و در عین حال بهشون سخت نگذره!

تام ! چطور میتونی بدون هیچ اطلاعات مدونی و فقط از روی حدس ، بگی که مردم در زمان تارگرین ها ناراضی بودن ؟! من که تا به الان به هیچ وجه فکر نمیکنم ، وستروس پادشاهان بهتری جز اونها داشته . امنیت مهمترین چیزه که اونها به مردم بخشدن .

ویرایش شده در توسط arven

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
CelebAlph
راستي سريال رو از كجا مي شه گير آورد ؟؟

اگر پایه دانلود تورنت هستی من قبلا برای همه گذاشتم سایت و حالا بازم می ذارم:

http://kat.ph/

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
agarwaen

من هنوز یک سوم از کتاب دوم رو نخونده دارم بنابراین خودم رو فاقد صلاحیت لازم برای نظر دادن می دونم .

در مورد تارگرین ها نظری ندارم چون به نظرم حاکم خوب یا بد وجود خارجی نداره .اما اگه بجای رابرت ، تایوین لنیستر شاه می شد اوضاع مملکت خیلی بهتر از الان می بود .

محبوب ترین شخصیت : تیریون - جان اسنو - برن - کتلین - آریا

منفور ترین شخصیت :ملیساندر (کس دیگه ای هم نیست اما نسبت به بران هم اصلا احساس خوبی ندارم )

دردناک ترین اتفاق داستان:مرگ ند و کال دروگو

بهترین اتفاق داستان: به دنیا آمدن اژدها ها

این اتفاق ها رو هم دوست دارم بیافته :

تیان وینترفل رو حفظ کنه و ببینم وقتی زمستون اومد می خواد چی کار کنه

مواجهه ی ملیساندر و اژدها ها

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

به آرون:

واقعا توقع داشتی که استنیس زیر پرچم رنلی بیاد وباهاش همکاری کنه (من هم جاش بودم تحمل نمی کردم این وضع رو) یا صبر کنه تا ببینه که رنلی به قدرت برسه و باز هم زیر مجموعه کوچکی از پادشاهیه برادر کوچیکش بشه البته قبول دارم کشتن رنلی استنیس رو موجودی نشون داد که ممکنه از وسایل زشت برای رسیدن به هدفش استفاده کنه به نظرم مهمترین ویژگی و بهترینش همین منعطف نبودن استنیس در برابر بی عدالتیه و اتفاقا کاری که با شوالیه پیاز کرد کار درستی بود چون در این صورت به بهانه ی مصلحت از زیر بار عدالت بیرون می رفت ونتیجه ای مثل فرمان قتل دنریس از سوی رابرت داشت.

اگر بخوایم تارگرین ها رو پادشاه های خوبی بدونیم باید لنیستر ها رو هم فرمانرواهای خوبی بدونیم چون هر دو قدرت داشتن اولی اژدها، دومی ثروت واین جوری هردو میتونستن بقیه رو مطیع خودشون کنن ولی تارگرین های بدون اژدها قدرت نداشتن و نتیجش هم ایریس دوم بود

الان هم چون رابرت پادشاه افتضاحی بود گفته می شه که ایریس پادشاه خوبی بود وگرنه اون هم خوب نبود البته انکار نمی کنم که کلا با تارگرین ها مشکل دارم وحتی از دنریس هم خوشم نمیاد :ymapplause:

مثل این که ترتیب ترجمه فصل های کتاب3 با خود کتاب یه فرق می کنه چون من جمله ای که نوشتی رو نفهمیدم شاید هم نخوندم بیشتر توضیح بده

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

ازیه فرد عاقل انتظار میرفت که با رنلی کنار بیاد . استنیس عاقل نبود و نتیجه اش رو هم دید . استنییس حتی با وجود چنین سلاح مرگ باری نتونست از مرگ رنلی نفعی ببره . استنیس هیچ حامی ای نداره ! چطور میخواد پادشاه بشه ؟ حالا به اندازه نصف دنیا ادعا داشته باشه ، ادعا به کجا میرسوندش؟ استنیس همونقدر برای رسیدن به تخت آهنین داره حماقت به خرج میده که ویسریس میداد . نه استنیس و نه ویسریس هیچ کدوم قوای کافی برای برتری به لنیستر ها رو ندارن . ( ابته ویسریس یکم وضعش خرابتر بود :دی ) .

حالا که حرف از عدالت شد ، واقعا این حق استنیسه که به تخت بشینه ؟! رابرت هم به نوعی غاصب بود ، هرکسی از دید خودش حق داره که به تخت بشینه ، اما این که کسی تخت رو حق خودش بدونه یا ندونه ملاک نیست ، چیزی که تععین کننده تکیه زدن به تخت آهنینه قدرت بعلاوه خرد و عقله .

استنیس با انعطافی که باید نشون میداد اما نداد خودش ، برادرش و تنها امید برای پایین کشیدن لنیستر ها رو نابود کرد . این عدالت به چه دردی میخوره ؟!

میدونی ، یکی از مهمترین چیزهایی که یاد گرفتم ( یا دوست دارم یاد بگیرم ) از فیلم پدرخوانده و دون کورلئونه بود . این که هرگز با خانواده ام وارد جنگ نشم و هیچ وقت هیچ چیزی رو با ارزشتر ازخانواده ندونم . برعکس کار کثیفی که استنیس کرد .

اگر بخوایم تارگرین ها رو پادشاه های خوبی بدونیم باید لنیستر ها رو هم فرمانرواهای خوبی بدونیم چون هر دو قدرت داشتن اولی اژدها، دومی ثروت واین جوری هردو میتونستن بقیه رو مطیع خودشون کنن ولی تارگرین های بدون اژدها قدرت نداشتن و نتیجش هم ایریس دوم بود

اگه لنیستری مثل تایوین یا تیریون بخواد حکومت کنه ، آره اتقاقا ، از صدتا برتیون و استارک واسه این کار شایسته ترن . اما از طرفی من یه پادشاه آدر یا دوتراکی رو به جافری ترجیح میدم :دی

مثل این که ترتیب ترجمه فصل های کتاب3 با خود کتاب یه فرق می کنه چون من جمله ای که نوشتی رو نفهمیدم شاید هم نخوندم بیشتر توضیح بده

مگه نگفتی فصل تیریون رو خوندی ؟!

ویرایش : قبول دارم که استنیس میتونه پادشاه خوبی بشه ، اما این خوبی زمانی میسره که بتونه به تخت بشینه ، ولازمه این توانایی انعطاف بود که استنیس نداشت .

ویرایش شده در توسط arven

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Gladriel

راستی یه سوال:یعنی فقط من - آرون - مو و کلب این کتابو خوندیم؟

فکر میکردم آگارواین و گالادریل هم خوندن.اگه آره...چرا تو بحثا نیستین؟

بله جانم!من تا سه چهارم کتاب دوم خوندم.منتهی نظرات من به پایه نظرات فیلسوفانه ی شما نمیرسه پس ترجیحا پستتاتون رو میخونم و میپسندم! :ymparty: (اصلا فکر نکنید دارم شونه از بار مسولیت خالی میکنم!اصلا!اصلا!)

در پاسخ به سوالات تام(به درخواست خودشون):

محبوب ترین شخصیت:5 نفر=(ترتیب رو رعایت نکردم)جان اسنو/دنریس/آریا/بنجن استارک/(رنلی و ند خدابیامرز بودند)/راب/برن/کتلین/تا حدودی تیریون(خاندان استارک رو یه نفر حساب کنید! :D )

منفورترین شخصیت:5 نفر =کل خاندان لنیستر/تیان/لیتل فینگر/لایسا(به خاطر حماقتش بیشتر)

قدرتمند ترین شخصیت ها:3 نفر=سرسی(متاسفانه)/دنریس/منس ریدر

دردناک ترین اتفاق داستان:بلاهایی که سر استارک ها اومده و هنوز هم ادامه داره همشون دردناکن و شمارشون از دستم در رفته :ymapplause:

بهترین اتفاق داستان:به قدرت رسیدن دنریس/زنده ماندن ریکان و برن

ویرایش شده در توسط Gladriel

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

پیش بینی من از سرنوشت بعضی از شخصیت های داستان اینه

1-دنریس:یکی از اژدهاهاش کشته میشه وعنان از کف برون میدهد وتبدیل به یک ملکه خونین و آدم کش میشه

2-جان:رئیس وحشی ها میشه وبه جنوبی ها حمله میکنه احتمالا تقابلی با دنریس خواهد داشت

3-برن:یک قدرت جادویی به دست میاره که حدس مییرنم کنترل بر سایر حیوانات باشه یا خوندن فکر بقیه

4-جیمی :یک کار شجاعانه برای نجات بقیه انجام میده که باعث کشته شدنش

5-تیریون:واقعا پیش بینیش سخته ولی احتمالا مردم هفت پادشاهی دست به دامنش میشن تا شر آدر ها رو کم کنه

شما هم نظراتتون رو بگید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tom Bombadil

فصل جدید از مترجم جدید:

تیریون:

لینک مستقیم

لینک کمکی-mediafire

لینک کمکی-rodfile

راستی اسم فصل بعدی:داووس و این یعنی اینکه زنده ست!

اما سوالای مو:

دنریس:راه بسیار سختی برای بزرگ کردن اژدهاهاش داره.دشواری های زیادی رو پشت سر میذاره و یکی از مهره های ارزشمند تو جنگ با آدرها میشه!

جان:شاید رئیس وحشیا بشه شایدم نه..ولی قطعا یکی از مهمترینشون میشه.یه سری کارا باید انجام بده که خودش قبولشون نداره ولی برای آینده ش لازمه.ولی درنهایت جوهره ی اصلیش رو میشه.

برن:تمام کتاب دوم روی این بحث گذشت که چشم سوم برن باز بشه.پس خیلی اتفاقات با این چشم سومش مرتبط خواهد شد.فکر کنم میتونه از چشم سومش هم در ارتباط برقرار کردن استفاده کنه و هم مطلع شدن از اتفاقات

جیمی:میدونم به قولی که به کتلین داده عمل میکنه.اما کاری فراتر از اون ...نه!

تیریون:واقعا در مورد تیریون پیش بینی کردن سخته.نمیدونم!

ویرایش شده در توسط Tom Bombadil

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
CelebAlph
پیش بینی من از سرنوشت بعضی از شخصیت های داستان اینه

1-دنریس:یکی از اژدهاهاش کشته میشه وعنان از کف برون میدهد وتبدیل به یک ملکه خونین و آدم کش میشه

2-جان:رئیس وحشی ها میشه وبه جنوبی ها حمله میکنه احتمالا تقابلی با دنریس خواهد داشت

3-برن:یک قدرت جادویی به دست میاره که حدس مییرنم کنترل بر سایر حیوانات باشه یا خوندن فکر بقیه

4-جیمی :یک کار شجاعانه برای نجات بقیه انجام میده که باعث کشته شدنش

5-تیریون:واقعا پیش بینیش سخته ولی احتمالا مردم هفت پادشاهی دست به دامنش میشن تا شر آدر ها رو کم کنه

شما هم نظراتتون رو بگید

۱- دنریس: من از دنریس خیلی خوشم میاد به نظرم محکم ترین ادمیه که تو داستان هست از کتلین و همه ادمای دیگه شخصیت محکم تر و بهتری داره یکی مثل کتلین جلوی فشارهای وارده می شکنه اما دنریس از اول زندگی اش تو سختی بوده و هر سختی رم الان می تونه تحمل کنه و ادم خوبی باقی بمونه و کار اشتباه نکنه.

۲- جان: فکر نکنم رپیس وحشی ها بشه. اونا یه رپیس قوی دارن نیازی به رپیس جدید ندارن و جان احساساتی تر از این حرفاست که قابلیت رهبری داشته باشهو در ضمن جان برای حفظ هفت پادشاهی داره به وحشی ها نفوذ می کنه تا بتونه هفت پادشاهی رو نجات بده. اره تو وحشی ها همین که یه کلاغ سیاهه که به برادراش خیانت کرده می شه مثل رپیس و مورد اعتماد اون اما برای اینکه به برادرهای خودش کمک کنه حتی در تنهایی و البته رابطه اش با گوست که باعث رابطه اش با برن می شه هم این وسط خیلی بهشون کمک می کنه.

۳- برن: با بزرگتر شدن اژدهاها احتمال زیاد جادوها هم رو به افزایش می ذارن و باز هم برای ما تازه هایی خواهند داشت. برن از رابطه اش با گرگش و با برادراش (ریکان و جان) برای حفظ هفت پادشاهی و برادر کوچکش کمک می گیره. به نظرم راب در یه خیانت (من به فری ها اعتماد ندارم) کشته می شه و برن لرد واقعی وینترفل می شه. کتلین هم خودش رو با این حماقت بازی هایی که جدیدا داره نشون می ده به کشتن می ده. ازاد کردن جیمی لنیستر اصلا عاقلانه نبود. بخصوص که اریا فرار کرده.

۴- جیمی: این ادم کلا بی شرفه و برای حرف و قسم خودش هم ارزش قایل نیست. اگر پای خواهر و برادرش که از همه براش عزیزترن وسط بیاد بازم دست به شکستن قسمش و قولش می زنه از این لحاظ هیچ اعتباری به جیمی نیست. تازه برگردوندنش کلی ام روحیه اون وری ها رو بالا می بره.

۵- تیریون: این ادم زرنگ تر از این حرفاست. اگر ادم ناامید بشو و کوتاه بیایی بود از اول زندگی اش که زدن تو سرش این قدر الان قدرتمند نمی شد. اما حتما حالا که به پدرش خودش و ثابت کرده بخصوص با شنیدن تصمیم های ناجور سرسی و رفتار جافریُ تایوین بازم بهش قدرت می ده البته تا وقتی که جیمی پیداش نشده. جیمی که پیداش بشه اوضاع فرق می کنه. بازم تیریون خیلی غیرقابل پیش بینیه اما بهترین ادم برای سیاسته. اگرم سرسی و جیمی قضیه شون به تایوین لو بره تایوین پوست کله دو تا شون و می کنه. برای اون عشق و اینا این قدر ارزش و معنی نداره که به خاطرش قدرتشو به خطر بندازه پس دوقلوهاشو احمق حساب می کنه.

۶- اریا: نمی دونم چرا این دختر و هی جا می اندازین بابا این اریا بلاییه واسه خودش می تونه قدرت جابجا کنه فسقلی. فرارش خیلی چیزا رو عوض می کنه بخصوص اگر بتونه خودشو به یکی از پایگاه های شمالی ها برسونه و خبر فرارش و گندهایی که اون ازش خبرداره به کتلین و راب و بقیه برسه و این برای شمالی هایه فرصته. البته فکر کنم جگن هگار و یه بار دیگه تو داستان داشته باشیم. خیلی باحال بود من که دوسش داشتم چه تو کتاب چه تو فیلم.

۷- سنسا: این خیلی الان موقعیتش خطرناکه. خودش که عرضه درست حسابی نداره واسه کاری. از اون ورم خنگ و احمق و ضعیفه هر اتفاقی براش ممکنه بیافته. هر احمقی ام که باشه در هر صورت دختر و خواهر لردهای شمالی و یه گروگان و یه زن قابل ازدواجه. این وسط ازدواج با سنسا واسه هر کی ک باهاش ازدواج کنه کلی منفعت داره. به این راحتیا این دختره نجات پیدا بکن نیست. حالا جافری نشد یکی دیگه لنیستر ها خاندان پر جمعیتین کلی پسر واسه ازدواج باهاش پیدا می شه. اینجوری که زوری اینو با یه لنیستر ازدواج بدن می تونن برای همیشه این اسلحه رو در برابر استارک ها داشته باشن که دختر و خواهرشون دست یه لنیستر اسیره.

۸- مارجری تیریل: مارجری برعکس سنسا احمق و بی شعور و ساده نیست. یه دختر باهوش و تربیت شده است برای ملکه بودن. ناسلامتی خاندانشون در بهترین منطقه غرب قرار داره و از حتی لنیستر ها هم پولدارترن. خاندان این ها با استارک ها و تارگرین ها تو خود کتاب گفته شد که سه خاندان پر قدرت غرب اند و این سه خاندان نقششون از همه مهم تره. مارجری یه ملکه قدرت مند و مستقل می شه چیزی که سنسا قابلیتشو نداشت. نه تنها خود مارجری رقیب سختی برای سرسی می شه که قدرت خاندانش و همین طور حمایت و فشارهای برادرا و پدرش بهش قدرت بیشتری هم می ده بخصوص که لنیستر ها بدون این خاندان جنگ و رسما باخته بودن. حالا سرسی یه رقیب جدی داره. اگر مارجری با جافری اردواج کنه که سنشم بیشتره حق تصمیم گیری در دربار به مارجری می رسه نه سرسیو زن شاه مقدمه به مادر شاه. سرسی اما این موضوع رو نمی تونه تحمل کنه اون سنسا رو لازم داشت تا بتونه عین عروسک بچرخونتش اما ماجری براش دردسر می شه فکر کنم یه دعوای مادرشوهر و عروس (البته در جنگ قدرت سیاسی) خیلی خفن در حد جنگ داخلی تو کشور داشته باشیم.

ویرایش شده در توسط CelebAlph

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

من خیلی به این موضوع فکر کردم ، اما به نظرم وقتی خوندن کتابمون به آخر جلد سه برسه به پیشبینی های الانمون حسابی میخندیم ، چه برسه با آخر هر هفت کتاب .

دنریس : دنی خیلی ایده عال داره فکر می کنه ، نمیدونم چرا من دنی رو چنان قدرتمند و بزرگ مثل چیزی که شما می بینید نمیبینم ، دنی مثل اگان فاتح و خواهر هاش نیست ، اگان دو خواهر قدرتممند و سه اژدهای بالغ داشت و حداقل صاحب درگون استون بود . دنی بجز سر جورا کی رو داره ؟! به نظرم دنی برای این که امیدی به تخت آهنین داشته باشه باید با یکی از خاندان ها متحد بشه ! آخه تنهایی که نمی تونه کینگز لندینگ رو اداره کنه ! بلاخره به دربار نیاز داره یا نه ؟! چیزی که من پیشبینی می کنم اینه که دنی به خاطر وقایعی(!) دست از تلاش برای رسیدن به تخت آهنین برمیداره ،( چه بسا وقتی زمستان از راه برسه ، تخت آهنین هیچ ارزشی نداشته باشه ) و هدف مقدس تری رو دنبال می کنه .

جان : چیزی که تو پیش بینی های همتون جا افتاده ، نیرویی هستش که جان برای فهمیدنش به وحشی های پیوست ، همون چیزی که وحشی ها دارن با حفاری بیرون میکشنش . فکر نمیکنم چیز کم ارزشی باشه ، اما من در آینده جان می بینم که از برادر شب بودن معاف میشه ، البته جان کسی نیست که قسمش رو بشکنه ، اما وقتی دیوار فرو بریزه ... دیگه نگهبان شبی وجود نداره که جان بخواد بهش وفادار بمونه.

برن : نمیدونم چرا ، ولی احساس میکنم وینترفل دیگه خونه برن نمیشه ، وقتی زمستان از راه برسه و وایت واکر ها به جنوب دیوار سرازیز بشن لرد وینترفل بودن معنایی نداره ، من بیشتر احساس میکنم که برن و آریا دیگه به تمدن بر نمیگردن و به شکل راهزن هایی که همراه حیوانات و بخصوص گرگ ها به شکار میرن و امداد هایی رو به قربانیان آدر ها می رسونند .

جیمی: واقعا کتلین با آزاد کردن این موجود ، دومین حماقت بزرگ کل کتاب رو رقم زد ( حماقت اول کشتن رنلی بود ) ، اگه من جای کتلین بودم مردانگی جیمی رو ازش میگرفتم و میفرستادم واسه سرسی تا جنون سرسی لنیستر ها و پایتخت رو از درون بسوزونه :دی به نظرم اگه جیمی سالم به پایتخت برسه لباس سفید گارد شاهنشاهی رو در میاره و به عنوان وارث کسترلی راک دمار از روزگار استارک ها درمیاره .

اریا: به نظرم در کوتاه مدت تبدیل به یه یاغی تمام عیار میشه ، و در ادامه احتمال داره توسط جگن هگار به یه بانوی قدرتمند تبدیل بشه ، امیدوارم تک تک اسامی لیستش رو خودش بکشه ( البته به جز سرسی که استحقاق مرگ متفاوتی رو داره ) .

سنسا: از وقتی تو قسمت یک گرگش رو از دست داد فهمیدم که نگون بخت داعمی خواهد بود ، بعضی موقع ها فکر میکنم تنها استارکی هستش که بعد از بقیه میمیره یا کشته میشه ، سیاستش در حد یه جلبک خشک شده است ، اما همین باعث میشه خطری واسه بقیه نداشته باشه پس بیشتر زنده میمونه ، اما خدا به دادش برسه چون جافری قراره دمار از روزگارش در بیاره ( کی گفته چون مارجری شده ملکه ، دیگه دست جافری به سنسا نمیرسه ؟! اتفاقا حالا سنسا میشه کیسه بوکس جافری . مخصوصا حالا که قرار نیست ملکه بشه و زنده موندنش برای گروگان بودن ، کافیه . )

تیریون : واقعا دیگه مغزم واسه این یکی کار نمیکنه ! اما چیزی که مشخصه این که به لنیستر ها خیانت نمیکنه ، هرچند تایووین خیلی در حقش نامردی کرد و تحقیرش کرد اما خب ، درست مثل چیزی که کلب گفت ، تیریون با تحقیر بزرگ شده و بهش عادت کرده . ( خدایی این تایووین غولیه واسه خودش ، واقعا برازنده شاه بودنه ) .

پ ن : ممنون از کلب عزیز که بحث در مورد مارجری و قوای گل ها رو مطرح کرد . اتفاقا من هم شیفته موقعیت گل ها شدم و برام جای سواله که چطور خاندانی این چنین قدرتمند چطورتا به الان منزوی بوده و هیچ متحد قدرتمندی نداشته ( البته نباید نادیده گرفت که در جنگ تارگرین ها و برندون ها ، طرف تارگرین ها بود و همین به ضررشون تموم شد ) .

فکر کردن به این مسئله که مارجری بتونه رقیبی واسه سرسی باشه یکم دیر هضمه ! سرسی دربار رو تو چنگ خودش داره و در طول نزدیک به 17-18 سال ، ریشه هاش رو در اعماق پایتخت فروکرده ، همچنین اگه میشد امیدی داشت که رابطه جافری و مارجری خوشایند و طبیعی باشه ، اونوقت میشد از قدرت مارجری در مقام ملکه حرف زد . ( اگه جافری با مارجری مثل سنسا یا بقیه رفتار کنه ، مارجری چی کار میتونه بکنه ؟! باید امید داشته باشیم که بتونه جای مادر جافری رو براش بگیره و سکان هدایتش رو با روش های زنانه (!) به دست بگیره ) .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
M.M.Stark

سلام خدمت همه دوستان

من مترجم وبلاگ winterfell.mihanblog.com هستم

مطالب و نوشته های جالب شما دوستان رو مطالعه کردم. تحلیل ها و پیشبینی های بسیار جالبی داشتین. خیلی از نوشته هاتون لذت بردم. گرچه بخاطر مشغله زیاد فرصت نمیکنم تو بحثهاتون شرکت کنم اما خیلی خوشحال میشم اگر در خصوص ترجمه های من هم یه همچین نقدهایی داشته باشین. بازم بهتون سر میزنم

ویرایش شده در توسط M.M.Stark

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

 یه نظر سنجی
شخصیت محبوب شما توی فیلم و داستان کدومه ؟
تایرون لنیستر 
آریا استارک
راب استارک
سر جوراه
جان اسنو
بران ( محافظ تایرون )

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
CelebAlph
شخصیت محبوب شما توی فیلم و داستان کدومه ؟

تایرون لنیستر

آریا استارک

راب استارک

سر جوراه

جان اسنو

بران ( محافظ تایرون )

والا شخصیت محبوب منو نذاشتی تو اینا. دنریس تارگرین و از همه بیشتر دوست دارم. خیلی شخصیت محوری و مهمیه از بقیه یه جورایی مهم تره چرا تو لیستت نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ولی تو لیست تو از بقیه بیشتر اریا رو دوست دارم.

در واقع تو یکی از همین چندتا پست قبلی یکی این سوال و کرده بود جواب دادیم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
bard

این لیست از طرف من هستش کاراکتر محبوب من هم بران هستش

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mou

به آرون :طبق مصاحبه ای که ازخانم مشیری گذاشتی احتمالا بلا های متعددی بر سر آریا میاد

یک نکته جدید در کتاب که متوجه شدم اینه که به نظرمن توطئه ای که توسط سر مندون برای کشتن تیریون اجرا شد زیر نظر سرسی نبوده و مارتین هی می خواد القا کنه که کار کار سرسیه و بعدش بگه به احتمال زیاد این سوء قصد زیر نظر عنکبوت یا لیتل فینگر(احتمال بیشتر زیر نظر همین بشره) بوده و خواننده ها رو سورپرایز کنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

به مو :

اول از این که نوشته سحر رنگ و بوی لو دادن می داد زیاد خشنود نشدم ، اما بعد متوجه شدم که واقعا از کسی اسم نبرده ، کسی که تا کتاب 5 سرگردان هستش ، کسیه که هدف نداره، اما آریا ریورران ، وینترفال و ایری رو داره ، حتی اگه مابقی سرزمین های متعلق به سه خاندان متحد شمال رو در نظر نگیریم . اگه واقعا آریا قراره تا جلد پنج آواره بمونه میتونیم نتیجه بگیریم که قبل رسیدنش به ریورران ، ریورران سقوط میکنه ، همونطور که وینترفل سقوط کرد . جدا از آریا ، دنریس هم میتونه باشه ، برن و ریکان هم میتونن باشن چون فعلا کاملا آواره اند .

چیزی که من از مصاحبه اش دستگیرم شد اینه که قراره فصل هایی از دید منفور ترین شخصیت ها بخونیم . چه بسا سرسی و جیمی باشن ( البته با توجه نظرسنجی اون سایت خارجیه و امتیاز بالای جیمی ، فکر می کنم داستان به روایت جیمی باشه ) .

در مورد سرسی و تیریون : سرسی موجود دیوانه ای هستش که نمی تونه ببینه کسی تو بارانداز بهتر و برضد خواسته های اون بازی کنه ، اما بازم یه لنیستره و به نظرم لنیستر ها بیش از هر چیز به خانواده خودشون ارزش قائل اند و همین یکی از ویژگی های مثبتشونه . سرسی میدونه که تیریون هرکاری هم کنه ، باز به ضدش خیانت نمیکنه .

من بیشتر از این که به سرمندون و اجیر کننده اش فکر کنم و بهش مشکوک باشم ، به پاد مشکوکم . یه پسر دست و پا چلفتی که درست وسط یه نبرد خونین و درست سر بزنگاه متوجه خیانت یکی از گاردهای شاهنشاهی میشه و در کسری از ثانیه دخلش رو میاره ! یا این از ضعف داستانه که تیریون اینجوری نجات پیدا می کنه ، یا کاسه ای زیر نیم کاسه است .

به نظرم اگه کسی مرگ تیریون رو می خواست ، میتونست به راحتی وقتی مجروح بود بهش دست پیدا کنه ، مخصوصا اگه ملکه ، لیتل فینگر یا واریس ، قصد جونش رو داشته باشن . فکر میکنم تمام اینها یه سناریو بوده تا تیریون رو به عنوان یه مغز متفکرو صد البته لنیستر ، در مقابل ملکه قرار بدن تا با هم به پایین کشیده بشن .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tom Bombadil

یه مدتیه یه سوال برای پرسیدن دارم:

سوال مربوط به کتاب دومه.اونجایی که جان اسنو به همراه کورین هفهند چند نفر از وحشی ها رو که آتیش روشن کرده بودن کشتن و بیگریت رو اسیر گرفتن.یادتونه بعد از اون اتفاق یه عقاب همش دنبالشون بود تا اینکه گیرشون انداخت.

بعد از کشته شدن هفهند بیگرینت یه دیالوگ به جان میگه:

"پرندهه ازت متنفره،جان اسنو.وچرا نباشه.قبل از اینکه بکشیش یه انسان بود"

من اینجاشو خیلی خوب نگرفتم.مگه وحشیا همون انسانهای عادی نبودن؟اگه بودن این اتفاق رو نمیشه قبول کرد!

البته یه فکر دیگه هم به نظرم میرسه.شاید رابطه ی اون مَردی که مُرد با حیوونش(که عقاب باشه)مثل رابطه ی برن با دایرولفش باشه.اگه فرض کنیم این درست باشه برن بعد از مرگش باید در بدن گرگش زندگی کنه.درسته؟

راستی راجع به آخرین فصلی که خوندیم:سانسا

نظرتون راجع به اون پیرزنه (بانوی خارها) چیه؟دوست داشتنی نبود؟

فکر میکنید این اتفاق به نفع سانسا میشه یا به ضررش؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
agarwaen

البته یه فکر دیگه هم به نظرم میرسه.شاید رابطه ی اون مَردی که مُرد با حیوونش(که عقاب باشه)مثل رابطه ی برن با دایرولفش باشه.اگه فرض کنیم این درست باشه برن بعد از مرگش باید در بدن گرگش زندگی کنه.درسته؟

من هم همین طور فکر می کنم. در ضمن یه چیزی رو هم می خواستم مطمئن بشم، فقط برن اینجوریه یا بقیه استارک ها هم اینجوری هستند ،به طور خاص منظورم آریاست.

در مورد فصل سنسا هم باید بگم که : دور شدن از بارانداز پادشاه و سرسی به هر قیمتی به نفع سنسا هست (البته قبل از اینکه جیمی برسه).

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tom Bombadil

من هم همین طور فکر می کنم. در ضمن یه چیزی رو هم می خواستم مطمئن بشم، فقط برن اینجوریه یا بقیه استارک ها هم اینجوری هستند ،به طور خاص منظورم آریاست.

در مورد فصل سنسا هم باید بگم که : دور شدن از بارانداز پادشاه و سرسی به هر قیمتی به نفع سنسا هست (البته قبل از اینکه جیمی برسه).

در مورد تیکه اول:بنظرم همه استارک ها به مرور زمان ارتباطشون با گرگشون قوی تر میشه.البته تا اینجا فقط برن تونسته این حسو خیلی تقویت کنه(البته به کمک اون کلاغ 3 چشم...کلا این کلاغه یکم مرموزه.کسی اطلاعاتی راجع بهش نداره؟).برن یه بار تونست با جان رابطه برقرار کنه.پس جان هم تا حدودی تونسته این حس رو بدست بیاره.البته جان یه مرتبه دیگه هم این کارو کرد.اونجا که گرگش رفت تا اون پرتگاهی که به دریاچه یخزده میرسید.بنظرم آریا هم کم کم به این رابطه نیاز پیدا میکنه.تا اینجا فقط یه مرتبه تونسته تو خواب گرگشو حس کنه

در مورد فصل سنسا:منم فکر میکنم دور شدن از بارانداز پادشاه خیلی خوبه.ولی میترسم از چاله بیفته تو چاه.کلا سنسا بدجوری استعدادشو داره.

ولی اون شعری که انتهای این فصل خوند خیلی با داستان مرتبط بود.قراره سانسا با یکی مثل اون خرسه ازدواج کنه :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
CelebAlph
من اینجاشو خیلی خوب نگرفتم.مگه وحشیا همون انسانهای عادی نبودن؟اگه بودن این اتفاق رو نمیشه قبول کرد!

البته یه فکر دیگه هم به نظرم میرسه.شاید رابطه ی اون مَردی که مُرد با حیوونش(که عقاب باشه)مثل رابطه ی برن با دایرولفش باشه.اگه فرض کنیم این درست باشه برن بعد از مرگش باید در بدن گرگش زندگی کنه.درسته؟

چرا وحشی ها انسان عادی اند و استارک ها هم عادی اند. این که یک نفر شیپ شیفتر می شه به خونش بستگی نداره دقیقا یادم نیست لزومی نداره که تو یه خانواده همه شیپ شیفتر باشن ولی احتمالا رابطه قوی با حیوونشون باعث این قضیه می شه برای همین شاید اریا هیچ وقت نتونه با گرگش شیپ شیفتر بشه چون خیلی وقت پیش از هم جدا شدن. این که ریکان و برن و جان می تونن به بدن گرگشون برن به خاطر اینه که اونا خیلی با گرگشون تنهایی زندگی کردن اما مثلا راب تا حالا این اتفاق براش نیافتاده.

هر چی از تولد اژدها ها بیشتر بگذره جادو هم قوی تر می شه. هر چه اژدها ها نزدیک تر باشن و بزرگتر و قوی تر بشن جادو هم قوی تر می شه.

در مورد اون مردم باید بگم نگهبانا وقتی اون وحشی ها رو کشتن که خواب بودن پس اون مرد در بدن عقابش بود ولی اگر بیدار بودن این اتفاق نمیافتاد یعنی اگر روان در بدن خودش باشه و بکشیش مرده اما اون موقع روان اون مرد در بدن حیوانش بود پس بدنش مرد اما روانش اونجا گیر افتاد. اگر برن در حالی که در خواب با گرگشه بمیره در اون زندگی می کنه اما اگر در بیداری بکششنش حتما به طور کامل می میره.

در مورد سنسا هم قبلا نظر دادمو سنسا بی عرضه است و نمی تونه خودش از خودش مراقبت کنه حالا هم که کسی نیست مراقبش باشه و سرسی و لنیستر ها هم نمی خوان این گروگان و از دست بدن برای همین از این همه پسر خانواده لنیستر یکی رو برای شوهری اون پیدا می کنن و من بیشتر از همه می ترسم که قرار باشه زن تیریون بشه حداقل تیریون باهاش بد برخورد نمی کنه ولی من یکی که بدجوری مشکوکم. تایوین احتمالا این ازدواج رو صورت می ده ازش بعید نیست. یادتون باشه من گفتم اخرم این سنسا بدبخت و می دن به تیریون.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...