مونت آو سائرون 2,307 ارسال شده در آوریل 27, 2012 (ویرایش شده) گاندلف جان این شعری که الآن می نویسم، الفهای لوتلورین درزمانی که به وسیله ی یاران حلقه از سقوط گاندلف به درون سایه باخبر شدند، خوندند و به گونه ای برای گاندلف سوگواری کردند، شعر درباره ی گاندلف است: نزار تاریکی هیچ وقت به سراغ تو بیاد نزار روزهای زندگیت مثل هم شود ما با روشنایی وجود تو حرکت می کنیم تو در کنار ما هستی تو آهویی در شب با ترس و واهمه از اشباح همراه با درخشش ستارگان در قلبش تو در قلبت همیشه آگاه به این هستی آگاه به این که... ما یکه و تنها... در میدان هستیم. ویرایش شده در آوریل 27, 2012 توسط 3DMahdi تصحیح 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مهمان ارسال شده در مه 21, 2012 يه شعر هست كه اوّل كتاب ياران حلقه (بخش "فرمانروای حلقهها در سيمای اساطير")، از زبان گندالف نوشتهشده. انگليسيش رو ندارم، ولی فارسيش رو گذاشتم (اگه انگليسيش رو دارين، بینصيبم نذارين!): «كشتیهای بلند و پادشاهان بلندقامت؛ سه بارسه؛ آنان از سرزمين زير آبرفته؛ از آن سوی اين دريای مواج، چه آوردهاند؟ هفت ستاره و هفت سنگ؛ و يک درخت سفيد» 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
تضاد 1,867 ارسال شده در مه 22, 2012 Tall ships and tall kings Three times three, What brought they from the foundred land Over the flowing sea? Seven stars and seven stones And one white tree. فصل یازده، کتاب سوم، دو برج ;) 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مهمان ارسال شده در ژوئن 26, 2012 (ویرایش شده) چندتا از اشعار و ترانههای كتاب سيلماريليون و ياران حلقه (تا اونجايی كه خوندم) كه واقعاً جاشون رو توی سايت و فروم خالی میبينم:قسمتی از سرود لیتين در توصيف نبرد ميان فينرود فلاگوند و سائورون در برجش: «ترانهای خواند، ساحرانه، از شكافتن و گشودن و خيانت، آشكارساختن و پردهبرگرفتن و بیوفايی. پس به ناگاه، فلاگوند افتان، در پاسخ، ترانهای خواند از ايستادن، پايداری، نبرد با قدرت، از نگاهداشتن اسرار، استقامت چون برج، و از اعتماد كه سلبشدنی نيست، آزادی، گريختن، از صورتی كه دگرگون و بدل میشود، از دامهايی كه میتوان گريخت، كمند بريده، زندان گشوده، زنجير گسسته. ترانهشان در نوسان بود، به پيش و پس. چرخان و لنگان، چون هميشه نيرومند، سرود بالا گرفت؛ فلاگوند به پيكار برآمد، و جملهسحر و نيروی الفها را، در كلام آورد. نرمآواز پرندگان را در تاريكی شنيدند، كه آن دورها در نارگوتروند میخواندند، آه دريای فراسو، در فراسوی جهان غرب، بر روی ماسهها، روی ماسههای مرواريد در سرزمين الفی. آنگاه تاريكی فراهم آورد؛ تيرگی فزون شد؛ در والينور، خون سرخ بر زمين ريخت، در كنار دريا كه نولدور، كف سواران را كشتند، و كشتیهای سپيد را، با بادبانهای سپيد ربودند؛ از بندرگاههای روشن از نور چراغ. باد شيون میكند؛ گرگ زوزه سر میدهد؛ غرابان میگريزند؛ يخ در دهان دريا، نعره میكشد؛ اسيران، غمگين در آنگباند، مويه میكنند؛ تندر میغرد و آتش میسوزد؛ و فينرود در برابر تخت، میافتد.» (سيلماريليون، حديث برن و لوتين-فصل 19، صفحات 279 و 280)قسمتی از ترانهی جدايی برن و لوتين كه برن يکدست، بعد از ترک لوتين در دوريات و رهسپارشدن برای پويش دوم سيلماريلها، با صدای بلند خوند: «بدرود؛ خاک نازنين، آسمان شمال؛ خجسته باشی تا ابد؛ چه، اينجا خفته است، و اينجا، چابکپای دويدهاست؛ زير مهتاب و آفتاب، لوتين تينوويل، زيباتر از آنچه فانيان وصفش توانندگفت. گر جهان يكسره ويران گردد؛ محو شود، و بازگردد به عدم، از همانجا كه آمدهبود، خلقتش نيكو بودهاست؛ شبانگاه و پگاه، خاک و دريا، چند صباحی برای بودن لوتين.» (سيلماريليون، حديث برن و لوتين- فصل 19، صفحهی 292)ترانهای كه بيلبو بگينز، بعد از ترک خونهش توی شاير خوند: «میرود راه، پيوسته تا آنسو از دری كو شد رهش آغاز میرود او تا كجا، تا كو من روان با او كنم آواز میروم من همره و همپو* تا به ديدار كلان، راهی ره همه، اين؛ مقصد اما كو؟ چه بگويم جز نه و آهی؟» (ياران حلقه، ديرزمانی تا به انتظار ميهمانی- فصل 1، صفحهی 90)شعر كامل نوشتهی روی حلقه (كه به گفتهی گندالف، فقط دوبيت ازش روی حلقه حک شده) كه گندالف توی شاير و برای فرودو خوندش: «حلقهای سه برای پادشاهان الف در زير گنبد نيلی؛ حلقهای هفت برای فرمانروايان دورف در تالارهای سنگی؛ حلقهای نه برای آدميان كه محكوم به مرگاند و فانی؛ و يكی از برای فرمانروای تاريكی بر سرير تاريكش، در سرزمين موردور و سايههای آرميدهاش.** حلقهای است از برای حكمراندن؛ حلقهای است برای يافتن؛ حلقهای است از برای آوردن؛ و در تاريكی، به هم پيوستن؛ در سرزمين موردور و سايههای آرميدهاش.» (ياران حلقه، سايهی گذشته- فصل 2، صفحهی 120) ----------------------------------------------------------- پینوشت: *: فرودو بگينز نيز آن شعر را خواند؛ اما بيت ستارهدار را به اين بيت تغيير داد: «میروم من همرهش، خسته» **: ابيات پس از اين، نوشتههای روی حلقه هستند (البته سطر آخر نيست). ویرایش شده در ژوئن 26, 2012 توسط گندالف 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مونت آو سائرون 2,307 ارسال شده در ژوئن 27, 2012 بیلبو از آراگورن می گوید: هرچه از طلاست درخشان نیست؛ و هرکه سرگردان است گمگشته نیست؛ آنکه پیر است و نیرومند پژمرده نمی شود، ریشه های عمیق را سرما نمی زند، از خاکسترها آتشی بر خواهد آمد؛ نوری از تاریکی بیرون خواهد آمد؛ تیغ شکسته باید که نو شود، تاج از کف داده باید که پادشاه شود. 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ائارندیل Eärendil 1,294 ارسال شده در ژوئن 27, 2012 (ویرایش شده) چندتا از اشعار و ترانههای كتاب سيلماريليون و ياران حلقه (تا اونجايی كه خوندم) كه واقعاً جاشون رو توی سايت و فروم خالی میبينم:قسمتی از سرود لیتين در توصيف نبرد ميان فينرود فلاگوند و سائورون در برجش: «ترانهای خواند، ساحرانه، از شكافتن و گشودن و خيانت، آشكارساختن و پردهبرگرفتن و بیوفايی. پس به ناگاه، فلاگوند افتان، در پاسخ، ترانهای خواند از ايستادن، پايداری، نبرد با قدرت، از نگاهداشتن اسرار، استقامت چون برج، و از اعتماد كه سلبشدنی نيست، آزادی، گريختن، از صورتی كه دگرگون و بدل میشود، از دامهايی كه میتوان گريخت، كمند بريده، زندان گشوده، زنجير گسسته. ترانهشان در نوسان بود، به پيش و پس. چرخان و لنگان، چون هميشه نيرومند، سرود بالا گرفت؛ فلاگوند به پيكار برآمد، و جملهسحر و نيروی الفها را، در كلام آورد. نرمآواز پرندگان را در تاريكی شنيدند، كه آن دورها در نارگوتروند میخواندند، آه دريای فراسو، در فراسوی جهان غرب، بر روی ماسهها، روی ماسههای مرواريد در سرزمين الفی. آنگاه تاريكی فراهم آورد؛ تيرگی فزون شد؛ در والينور، خون سرخ بر زمين ريخت، در كنار دريا كه نولدور، كف سواران را كشتند، و كشتیهای سپيد را، با بادبانهای سپيد ربودند؛ از بندرگاههای روشن از نور چراغ. باد شيون میكند؛ گرگ زوزه سر میدهد؛ غرابان میگريزند؛ يخ در دهان دريا، نعره میكشد؛ اسيران، غمگين در آنگباند، مويه میكنند؛ تندر میغرد و آتش میسوزد؛ و فينرود در برابر تخت، میافتد.» (سيلماريليون، حديث برن و لوتين-فصل 19، صفحات 279 و 280)قسمتی از ترانهی جدايی برن و لوتين كه برن يکدست، بعد از ترک لوتين در دوريات و رهسپارشدن برای پويش دوم سيلماريلها، با صدای بلند خوند: «بدرود؛ خاک نازنين، آسمان شمال؛ خجسته باشی تا ابد؛ چه، اينجا خفته است، و اينجا، چابکپای دويدهاست؛ زير مهتاب و آفتاب، لوتين تينوويل، زيباتر از آنچه فانيان وصفش توانندگفت. گر جهان يكسره ويران گردد؛ محو شود، و بازگردد به عدم، از همانجا كه آمدهبود، خلقتش نيكو بودهاست؛ شبانگاه و پگاه، خاک و دريا، چند صباحی برای بودن لوتين.» (سيلماريليون، حديث برن و لوتين- فصل 19، صفحهی 292)ترانهای كه بيلبو بگينز، بعد از ترک خونهش توی شاير خوند: «میرود راه، پيوسته تا آنسو از دری كو شد رهش آغاز میرود او تا كجا، تا كو من روان با او كنم آواز میروم من همره و همپو* تا به ديدار كلان، راهی ره همه، اين؛ مقصد اما كو؟ چه بگويم جز نه و آهی؟» (ياران حلقه، ديرزمانی تا به انتظار ميهمانی- فصل 1، صفحهی 90)شعر كامل نوشتهی روی حلقه (كه به گفتهی گندالف، فقط دوبيت ازش روی حلقه حک شده) كه گندالف توی شاير و برای فرودو خوندش: «حلقهای سه برای پادشاهان الف در زير گنبد نيلی؛ حلقهای هفت برای فرمانروايان دورف در تالارهای سنگی؛ حلقهای نه برای آدميان كه محكوم به مرگاند و فانی؛ و يكی از برای فرمانروای تاريكی بر سرير تاريكش، در سرزمين موردور و سايههای آرميدهاش.** حلقهای است از برای حكمراندن؛ حلقهای است برای يافتن؛ حلقهای است از برای آوردن؛ و در تاريكی، به هم پيوستن؛ در سرزمين موردور و سايههای آرميدهاش.» (ياران حلقه، سايهی گذشته- فصل 2، صفحهی 120) ----------------------------------------------------------- پینوشت: *: فرودو بگينز نيز آن شعر را خواند؛ اما بيت ستارهدار را به اين بيت تغيير داد: «میروم من همرهش، خسته» **: ابيات پس از اين، نوشتههای روی حلقه هستند (البته سطر آخر نيست). بیلبو از آراگورن می گوید: هرچه از طلاست درخشان نیست؛ و هرکه سرگردان است گمگشته نیست؛ آنکه پیر است و نیرومند پژمرده نمی شود، ریشه های عمیق را سرما نمی زند، از خاکسترها آتشی بر خواهد آمد؛ نوری از تاریکی بیرون خواهد آمد؛ تیغ شکسته باید که نو شود، تاج از کف داده باید که پادشاه شود. بیلبو از آراگورن می گوید: هرچه از طلاست درخشان نیست؛ و هرکه سرگردان است گمگشته نیست؛ آنکه پیر است و نیرومند پژمرده نمی شود، ریشه های عمیق را سرما نمی زند، از خاکسترها آتشی بر خواهد آمد؛ نوری از تاریکی بیرون خواهد آمد؛ تیغ % آخه چرا اینارو اینجا نوشتین، در ضمن تکراری هم هستن. من یه هفته پیش سه تا از این قطعات رو تو تاپیک زیباترین قطعات کتابهای تالکین نوشتم https://arda.ir/forum/index.php?showtopic=1223 از این کارها نکنین،اگه قطعه زیبایی دارین در تاپیک جدید بذارید چون که اهداف این تاپیک و تاپیک جدید با هم فرق میکنه،چون من با مهدی مشورت کردم و اون تاپیک جدید رو ایجاد کردم . اگر به نظر مدیران این دوتا تاپیک عین هم هستن اونارو ادغام کنن تا دو تاپیک موازی با پستهای تکراری توی فروم نداشته باشیم. ویرایش شده در ژوئن 27, 2012 توسط ائرندیل Earendil 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در ژوئن 27, 2012 این تاپیک فقط مربوط به اشعاره. تاپیک "قطعات کتابها" میتونه متن هم باشه. میتونی تو اون تاپیک بگی که اشعار رو نذارن و فقط متن ها باشه. 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در ژوئیه 1, 2012 (ویرایش شده) سلام دوستای عزیز.مطلبی که خواستم بگم در رابطه با نبوغ پیتر جکسون بود.ببینید واقعا آهنگ های پایان فیلم کاملا فیلمو کامل می کنند و حس کنجکاوی و ولع برای دیدن قسمت بعدی رو توی دل آدم زنده نگه میدارن.مثلا توی یاران حلقه اتحاد از هم پاشیده و سرنوشت زمین میانی در هاله ای از ابهامه ولی نغمه امیدوار کننده و آرام بخش انیا با شعر زیبای may it beآدمو امیدوار می کنه.یا مثلا در دوبرج که نیروی شر شکست خوردن احساس میشه که شر داره دست کم گرفته میشه ولی شعر و آهنگ زیبای گالوم سانگ(ببخشید اسم قطعه رو نمی دونم) باعث میشه دوباره بیننده در عالم وهم انگیز غرق شده و باز نگران سرنوشت قهرمانان داستان شه.توی بازگشت پادشاه هم که به سوی غرب واقعا یه خداحافظی با شکوه با دنیای تالکینه.شاید باشکوه تر از قلب من ادامه میدهد سلن دیون در تایتانیک(البته به زعم من). این فکر قدرتمند جکسون در آنونس و تریلرهابیتم مشاهده میشه شاید و کلام تورین سپر بلوطی مارو به فضایی میبره که شاید انتظار نداریم.شاید هابیت به اون شوخ و شنگی که انتظار داریم نباشه و جدی تر باشه.برای دیدن هابیت لحظه شماری میکنم. ویرایش شده در ژوئیه 1, 2012 توسط R-FARAZON 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مهمان ارسال شده در ژوئیه 9, 2012 شعری كه گندالف، در دربار تئودن خوند و فكر كنم در بازگشت شاه از تاريكی، نقشی داشت: «آی دويماوردن؛ آی لورين! به ندرت پای انسانی به آنجا رسيده، اندکاند فانيانی كه چشمشان چراغش ديده، چراغی كه هميشه آنجاست؛ از ديرباز، درخشنده، گالادريل! گالادريل! آب چشمهات چه زلال؛ ستاره در دستان سپيدت، سپيد؛ برگ و زمين، بینقص و دور از آلايش؛ آی دويماورن؛ آی لورين! بسيار زيباتر از تصور مردمان فانی.» دوبرج، پادشاه تالار زرين (فصل 6 كتاب سوم)، صفحهی 222 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در ژوئیه 15, 2012 (ویرایش شده) با سلام خدمت دوستان عزیز.این متن آهنگ به سوی غربه(در فیلم بازگشت پادشاه) که توسط انی لینوکس خونده شده و برنده بهترین آهنگ سال در مراسم اسکار شد. Into the West, sung by Annie Lennox, written by Howard Shores Lay down Your sweet and weary head Night is falling You have come to journey's end Sleep now And dream of the ones who came before They are calling From across a distant shore Why do you weep? What are these tears upon your face? Soon you will see All of your fears will pass away Safe in my arms You're only sleeping What can you see On the horizon? Why do the white gulls call? Across the sea A pale moon rises The ships have come to carry you home And all will turn To silver glass A light on the water All Souls pass Hope fades Into the world of night Through shadows falling Out of memory and time Don't say We have come now to the end White shores are calling You and I will meet again And you'll be here in my arms Just sleeping What can you see On the horizon? Why do the white gulls call? Across the sea A pale moon rises The ships have come to carry you home And all will turn To silver glass A light on the water Grey ships pass Into the West ویرایش شده در ژوئیه 15, 2012 توسط R-FAARAZON 9 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در ژوئیه 15, 2012 با عرض سلام خدمت دوستان گلم.این ترانه آهنگ گالوم سانگ (آهنگ پایان دوبرج)که توسط امیلیانا تورینی اجرا شده.امیدوارم که بپسندید. Where once was light Now darkness falls Where once was love Love is no more Don't say goodbye Don't say I didn't try These tears we cry Are falling rain For all the lies you told us The hurt, the blame! And we will weep to be so alone We are lost We can never go home So in the end I'll be what I will be No loyal friend Was ever there for me Now we say goodbye We say you didn't try These tears you cry Have come too late Take back the lies The hurt, the blame! And you will weep When you face the end alone You are lost You can never go home You are lost You can never go home 8 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
رضائی.استل 3,749 ارسال شده در ژوئیه 17, 2012 عزیزان میتونین راجع به انیا یه خورده توضیح بدین که چه شخصی بوده؟ من تو پشت صحنه هایی که دارم چند تا پسر صدایی رو که همون صدای انیا هستش،همخونی میکنن.قضیه ی این چجوریه؟نهایتا این انیا هستش که روی تیتراژ میخونه؟ ممنون 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ائارندیل Eärendil 1,294 ارسال شده در ژوئیه 17, 2012 منم درباره انیا خیلی سئوال دارم. آهنگ زیبای فال آو گیل گالاد رو هم انیا خونده؟ و یا آهنگ یاران حلقه که تو تیتراژ میخونه؟ و یه سئوالی هم داشتم در مورد متن آهنگی که موقع گذشتن یاران حلقه از پله های نزدیک پل خزد دوم گروهی میخونن،دقیقا همون جایی که آراگورن و فرودو اون طرف پرتگاه موندن و سرنوشتشون معلوم نیست.کسی متن اون ترانه هارو داره با معنی شون؟ 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
رضائی.استل 3,749 ارسال شده در ژوئیه 17, 2012 ائارندیل جان به نکته ی خوبی اشاره کردین.فکر کنم که اون اصوات در حقیقت به صورت نت باشن من هم خیلی دوست دارم بدونم که اونا چین و چی میخونن.کسی میتونه به ما کمک کنه؟تازه فکر کنم که به زبان دورفها هم باشن! در ضمن از این جور اصوات نمونه ی دیگه اش به صورت الفی هستش که یه سری پسر و دختر میخونن که فک کنم اونا هم به صورت نت باشن؟کسی اون متون رو نداره؟ ممنون 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در ژوئیه 18, 2012 سلام بر دوستان عزیز.راستش بله آهنگ may it be رو انیا خونده.ایشون یه خواننده زنه.راستش کرمانشاه آهنگ جدای تصویری may it be را داشتم.انیا تا پایان یاران حلقه مسئولیت رو بر دوش داشت و بعد از اون امیلینا تورینی جاشو گرفت و در بازگشت پادشاه ه انی لینوکس.اگه ویکیپدیا برید اطلاعات جالبی در مورد انیا هست.اون چیزایی که در آهنگ عبور از پل خازاد دوم خونده میشه بیشتر به گمونم زبون موردوره.کلا یکی از زیبایی های فیلم همینه که هرمنطقه هویت،آهنگ و زمزمه مخصوص خودشو داره.مثل ادوراس(روهان) یا معادن موریا .حتی قسمتی از آهنگ may it be بصورت زبان الفیه که واقعا کارو زیبا کرده.موفق باشید دوست عزیز 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در ژوئیه 18, 2012 (ویرایش شده) باسلام خدمت دوستان عزیز.من راستش این شعر به سوی غربو ترجمه کردم.خیلی دوت دارم دوستان نگاهی بندازن و نظرشونو بگن.خیلی ممنون چه جالبه که آغوش گرم مرگ همیشه برای ما بازه.اگه از همه دنیا ناامید باشیم اون همیشه وفادار منتظرمونه. به سوی غرب بیارام ای یار خسته ام شب در حال اومدنه تو به آخر سفر اومدی الان بخواب و رویای کسی رو ببین که قبلا اومده اونا صدا می کنند از سوی ساحل های دور چرا گریه می کنی؟ این اشک ها چیه روی صورتت؟ به زودی می بینی که همه ترسات از بین میره و آسوده در بازوانم خواهی خفت چه می بینی توی افق؟ چرا مرغان دریای از سوی دریاها صدا میکنند؟ ماه رنگ پریده بالا میاد کشتی اومده که تورو به خونه ببره و همه چیز به جام های نقره ای تبدیل میشن نوری روی آبه همه روح ها رفتن(جستجوها تموم شده) امید ناپدید شده توی دنیای شب تموم سایه ها دارن میان خارج از خاطره و زمان نگوحالا ما به آخر رسیدیم کرانه های سفید دارند صدا می کنند تو و من بازم همو میبینیم و تو در میان بازوانم خواهی خفت چه می بینی در افق؟ چرا مرغان دریایی از سوی دریاها صدا میکنند؟ ماه رنگ پریده بالا میاد کشتی ها اومدن که تورو خونه ببرن و همه چیز به جامهای نقره تبدیل میشه نوری روی آبه و کشتی های خاکستری رفته اند به سوی غرب ویرایش شده در 21 ساعت قبل توسط R-FAARAZON 12 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
رضائی.استل 3,749 ارسال شده در ژوئیه 18, 2012 آرفارازون عزیز.ترجمه ی شما خیلی قشنگه و من با خوندش به نکاتی پی بردم که وقتی خودم این ترانه رو گوش میدادم،بهشون توجهی نکرده بودم.با این حال نظر من اینه که برای زیبایی کلام باید ترجمه ی بعضی از عبارات از حالت تحت اللفظی خارج بشه.مثلا "جام نقره ای" به جای "لیوانای نقره" یا "کرانه های سفید" به جای "ساحل های سفید". 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در ژوئیه 21, 2012 سلام دوست عزیزم اله سار .خیلی ممنون بابت لطفتون.شما درست می فرمایید اتفاقا اون چیزایی که شما میگید قشنگ تره.موفق باشید 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در ژوئیه 31, 2012 (ویرایش شده) باسلام خدمت دوستان گرامی .یه تیکه از نریشن برناردهیل (تئودن شاه) رو در دوبرج پیدا کردم واقعا مصادف شدن این تصاویر با سایه روشن های زیبای تصاویر ،ناامیدی مردم و و حرکت رعب آلود اورک ها جالب بود Theoden: Where is the horse and the rider Where is the horn that was blowing They have passed like rain on the mountain, like wind in the meadow The days have gone down in the West behind the hills into shadow. How did it come to this ویرایش شده در ژوئیه 31, 2012 توسط R-FAARAZON 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
The Witch-King 790 ارسال شده در اوت 6, 2012 اینم شعری که مری و پیپین تو مهمانخانه اژدهای سبز میخونن. Oh you can search far and wide, You can drink the whole town dry, But you'll never find a beer so brown, Oh you'll never find a beer so brown, As the one we drink in our hometown, As the one we drink in our hometown. You can drink your fancy ales, You can drink them by the flagon, But the only brew for the brave and true, Comes from the Green Dragon!!" شعر اراگورن در کتاب که به زبان روهیریم بود و بعد برای گیملی و لگولاس ترجمه کرد که تو فیلم همونطور که ارفارازون جان نوشته تئودن خوند که البته این کاملتر هم هست. Where is now the horse and the rider? Where is the horn that was blowing? Where is the helm and the hauberk and the bright hair flowing? Where is the hand on the harpstring and the red fire glowing? Where is the spring and the harvest and the tall corn growing? They have passed like rain on the mountain,like a wind in the meadow, The days have gone down in the west behind the hills into shadow. Who shall gather the smoke of the dead wood burning, Or behold the flowing years from the sea returning. 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
وابلامور 117 ارسال شده در اوت 9, 2012 سلام دوستان در اینجا من کل اشعار موجود در فیلم ارباب حلقه ها رو براتون میزارم موافقین یا همتون بلدین? 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مهمان ارسال شده در اوت 10, 2012 سلام دوستان در اینجا من کل اشعار موجود در فیلم ارباب حلقه ها رو براتون میزارم موافقین یا همتون بلدین? چرا که نه؟! حتماً بذارید. خوشحال میشیم. من هم سعی میکنم ترانههای جاموندهای که در کتاب هستن؛ ولی در فیلم اشارهای به اونا نشده رو بذارم. امیدوارم بتونیم با هماهنگی لازم، تمامی ترانهها رو به دوستان ارائه بدیم. موفق باشید! 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
رضائی.استل 3,749 ارسال شده در اوت 10, 2012 در ضمن دوستان موسیقی هایی که روی صحنه پخش میشد رو هم بذارین.من سعی میکنم لا اقل دو تا رو براتون بذارم.اما نه فعلا:دی ترانه ای که شاه اله سار میخونه به اضافۀ موسیقی ای که در هنگام مرگ شاه اله سار توی دو برج بر روی صحنه پخش میشه(جایی که ارباب الروند آرون رو به یه مکاشفه میبره).اینا رو برالتون میذارم.تا بعد... 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در اوت 10, 2012 سلام دوستان در اینجا من کل اشعار موجود در فیلم ارباب حلقه ها رو براتون میزارم موافقین یا همتون بلدین? پرسیدن نداره. این تاپیک برای همین کاره در ضمن دوستان موسیقی هایی که روی صحنه پخش میشد رو هم بذارین.من سعی میکنم لا اقل دو تا رو براتون بذارم.اما نه فعلا:دی ترانه ای که شاه اله سار میخونه به اضافۀ موسیقی ای که در هنگام مرگ شاه اله سار توی دو برج بر روی صحنه پخش میشه(جایی که ارباب الروند آرون رو به یه مکاشفه میبره).اینا رو برالتون میذارم.تا بعد... موسیقی ها رو اینجا نذارید. همه موسیقی ها در آرشیو دانلود موجوده. این تاپیک برای متن ترانه هاست. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
وابلامور 117 ارسال شده در اوت 12, 2012 (ویرایش شده) خوب بسم الله الرحمن الرحیم شعر اول متن شعر even star با صدای ایزابل بایراکداریان متن الفی ui vethed... na I onnad. so boe u'dhannathach ae u' esteliach nad_ estelio han_ estelio veleth. ترجمه انگلیسی this is not the end it is the beagining you cannot falter now if you trust nothing else trust this trust love این ترانه در تراک هفتم از دیسک دوم ویرایش کامل موسیقی فیلم ,اجرا شده است شعر دوم به زبان سینداری شاعر:استاد تالکین تنظیم از:فیلیپا بوینز مشخصات اجرا:یاران حلقه,دیسک1,تراک1 نام : footsteps of doom متن سیندارین man sí minna? man ammen tolthai dann hen amorth? I anann darthant dam morn si dannatha ترجمه انگلیسی who enters here? who brings to us this token of doom? that which has stood so long against the darkness... will now fall. شعر سوم شاعر:فیلیپا بوینز زبان:آدونائیک مشخصات اجرا:یاران حلقه,دیسک1,تراک1 نام: The Revelation of The Ringwraiths متن آدونائیک Nêbâbîtham Magânanê Nêtabdam Dâur´ad Nêpâm Nêd abârt´aglar îdô Nidir nênâkham Bârî'n katharâd. ترجمه انگلیسی We renounce our maker. We cleave to the darkness. We take unto ourselves the power and glory. Behold! We are the nine.. The lords of unending life. شعر 4 شاعر:استاد تالکین(رحمة الله) زبان:انگلیسی مشخصات اجرا:یاران حلقه,دیسک1,تراک3 نام:The Road Goes Never On متن انگلیسی The road goes ever on and on Dawn from the door where it began. Now far ahead the road has gone, and I must follow,if I can. ویرایش شده در اوت 12, 2012 توسط arven پست های متوالی 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست