رفتن به مطلب
3DMahdi

نظرسنجی: دوست داشتید جای کدام والا باشید؟

Recommended Posts

ت.ت
آخرش چی شد؟ همین یه پیرمرد پیزوری از اون دنیا برگشت خورده تونست کاری بکنه که انسانها سائرون رو شکست بدن. نتیجه هر دو یکسان بود با این تفاوت که جنگ خشم از بس سهمگین بود نصف سرزمین میانه رفت زیر آب اگه قرار بود بازم لشکر بکشن که نصفه باقی موندش هم میرفت زیر آب! اینجا والار با سیاست و زرنگی عمل کردن و بدون اینکه دشمن به نقشه شون پی ببره کارو انجام دادن.

اگه سياست و زرنگي در كار بود اين 5 تا مشتي كه اومدن بايد همه واسه اين هدف فعاليت ميكردن نه يكيشون... قبول دارم گندالف نقش موثري توي پيروزي انسان ها داشت ولي ديگه اينجوري كه تو ميگي "تونست كاري بكنه كه انسان ها سائرون رو شكست بدن" ـم نبود، عوامل زيادي توي سرنگوني سائرون نقش داشتن، گندالفم يكيش بود نه همه ش... زياد بنظر من سياست شاخي نبود اين وسط، همين امدادهايي كه گندالف به انسان ها كرد بنظر من بيشتر بخاطر شخصيت و روحيه ي اين مايا بود نه دستور والار... وگرنه اونم ميتونست بشه يكي مثل سارومان يا راداگاست كه انسانها به {...}شونم نبودن!

دوما: برای سرنگونی ملکور باید صدها بالروگ و صدها اژدها و هزاران هزار اورک و ایسترلینگ و ترول و ... به همراه خود ملکور رو نابود میکردن اما برای سرنگونی سائرون فقط باید حلقه رو نابود میکردن. برای نابود کردن حلقه ای که همه رو اغوا میکنه که نمیشه یه لشکر فرستاد باید در خفا و با افراد کم و قابل اعتماد این کار رو بکنن.

بعد از نابودي حلقه هنوز كلي اورك و ايسترلينگ و ترول و جك و جونور باقي مونده بود، كه تهش آراگورن مجبور شد يه سريشونو ببخشه و يه سريشونم محصور كنه... حالا ما نگفتيم يه دور ديگه نبرد خشمو بيان پياده كنن، ولي نميشه امداد اون دوره رو با فرستادن اين پنج عزيز مقايسه كرد...

نمي شه گفت تبعيض نژادي چون والار تنها به كساني توجه داشتند كه با والار هم عقيده باشن و اون هم فقط الف هاي وانيار بودن

اصلان جان اينجوري كه نميشه، مانوه خودشو فرمانرواي آردا ميدونست... بايد عدالت براي همه ي فرزندان ايليوواتار برقرار ميكرد.

ارادتمند...

ت.ت

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

خب منم وارد بازی میشم اما متاسفانه اونجوری که دوست داشتم با برادر 2 ت در یک جبهه قرار نمیگیرم !

تا جایی که دستم اومده گویا تولکاس جان هم این عقیده رو قبلا مطرح کرده ، اما من میخوام جدی پیش ببرمش :

من نه به برتری دادن و نه به لشکر کشی ها و کمک ها اشاره ندارم ، دادخواستی که میخوام مطرح کنم متوجه شخص والاره ، بخصوص مانوه ! من از این جهت نسبت به والار شاکی هستم ( جدای از تبعیض ها و .... که فعلا نظرم رو در موردش نمیگم) که خودمحورانه و نادرست خداوندی و سروری میکردند ...

آقا من از این شاکی ام که چرا والاها به مهمترین وظیفه اشون مبنی بر فراهم سازی جهان برای فرزندان ایلوواتار به درستی جامه عمل نپوشوندن ...؟

من از این شاکی ام که والار بیشتر به خوشی و زیبایی دستاورد خودشون بها میدادن تا زندگی دیگران ....؟

من از این شاکی ام که مورگوت خطا کار رو که اون همه بلا سر آردا آورد رو از زندان ماندوس رها کردند ولی به جای کمک به فیانور برای کسب انتقام ((((( نفرین)))) حواله اش کردند .....؟

من از این ناراضی ام که فیانور و روی گردانان اصلا به درک .....چرا والار برای نجات انسانها و الف هایی که زندگی در سرزمین میانه رو انتخاب کرده بودند کاری نکردند ؟؟؟؟ رها کردنشون در چنگال والایی به اون خباثت بجز ظلم چی میتونه باشه ؟

من از والا ها شاکی ام چون به حق سروری نکردند .... چون الف ها رو عروسک زیبایی میدونستند که تا وقتی در والینور و خونه اونها بود حفظ میکردند و برای انسانها و سرنوشتشون (( بجز اولمو)) کسی از اونها تره خورد نمیکرد ؟؟؟

تکلیف الف های اورک شده به خاطر خبط والار چیه ؟ ؟؟؟

نفسم برید بابا ! :-?

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
narich
نمي شه گفت تبعيض نژادي چون والار تنها به كساني توجه داشتند كه با والار هم عقيده باشن و اون هم فقط الف هاي وانيار بودن

از کجا اینو آوردی؟ :-? :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

برای سرنگون کردن ملکور یه لشگر نیاز بود و برای سرنگونی سائرون همون 5تا ایستاری کافی بودن.

قدرت سائرون در برابر قدرت ملکور دز اوج عظمتش هیچه.

به نظر من كه اصا اين جوري نبود شما بيايد ببيند ياراي سائرون كيا بودن:

1- بيشترشون اورك هاي زوار در رفته

2- چند تا روح كه فقط به اين مي نازند كه هيچ مردي توانايي رو در ويي با اونها رو نداره

3- اخرش هم اون سارومان پيري كه عشق حلقه كورش كرده بودئ

حالا ياراي ملكور تو اوج قدرت رو ببينيد

1- اورك هاي زوار در رفته

2- دست راست ملكور سائرون كه به صد تا سارومان مي ارزه اگه تو جنگ حلقه به جاي سارومان گاندوالف يار سائرون بود اون وقت سائرون غوغا مي كرد

4- اژدها اگه سائرون چندتا از اين توپ هاشو داشت مي تركوند

5- بالروگ ها اين دو تا اخري اگه سائرون داشت فكر نكنم از ميناس تريت چيزي باقي مي موند

آقا من از این شاکی ام که چرا والاها به مهمترین وظیفه اشون مبنی بر فراهم سازی جهان برای فرزندان ایلوواتار به درستی جامه عمل نپوشوندن ...؟

من از این شاکی ام که والار بیشتر به خوشی و زیبایی دستاورد خودشون بها میدادن تا زندگی دیگران ....؟

من از این شاکی ام که مورگوت خطا کار رو که اون همه بلا سر آردا آورد رو از زندان ماندوس رها کردند ولی به جای کمک به فیانور برای کسب انتقام ((((( نفرین)))) حواله اش کردند .....؟

من از این ناراضی ام که فیانور و روی گردانان اصلا به درک .....چرا والار برای نجات انسانها و الف هایی که زندگی در سرزمین میانه رو انتخاب کرده بودند کاری نکردند ؟؟؟؟ رها کردنشون در چنگال والایی به اون خباثت بجز ظلم چی میتونه باشه ؟

من از والا ها شاکی ام چون به حق سروری نکردند .... چون الف ها رو عروسک زیبایی میدونستند که تا وقتی در والینور و خونه اونها بود حفظ میکردند و برای انسانها و سرنوشتشون (( بجز اولمو)) کسی از اونها تره خورد نمیکرد ؟؟؟

تکلیف الف های اورک شده به خاطر خبط والار چیه ؟ ؟؟؟

نفسم برید بابا ! :-?

من دقيقا با حرف هاي arven موافقم

اما به قول 3D Mahdi ماندوس فئانور رو نفرين نكرد به نظر من اون رو از ايندش با خبر كرد اما اين حرف ها رو به صورت و با لحن نفرين گفت

از كجا اين و اوردي؟ :D :D

به نظر من اين يه امر بديهي چون الف هاي وانيار تمامشون فكر كنم به والينور ميان و اولين جاييهم كه مي رن يه راست در خونه ي مانوه و بعد هم رئيس شون فورا مي شه يكي از قاصد ها يا هرچيه ديگه

چرا نبايد هيچ انساني الف هاي وانيار رو ببينه مگه اونجا چي از انسان هاي ديگه بيشتر دارن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
torambar

به به ! در اینجا دوستان جدید و قدیم رو شاهد هستیم که افتادن به جون هم ~x(

ما هم یکم سر و صدا کنیم ...

در مورد ماندوس نمی خوام دوباره دعوا بندازم اما من ماندوس رو برای اینکه مرموز دوسش دارم یه مشکل دیگه هست ماندوس هم زیاد تابع مانو رای نمی داد چون فکر کنم سر خود نولدور رو نفرین کرد البته به نظر من باید خوده فئانور رو و خانوادش رو نفرین می کرد نه کل نولدور چون به نظر من فینگولفین فقط به خاطر احترام به برادر بزرگ و نیفتادن تفرقه بین نولدو ها همراه برادرش فئانور شد که اون هم بعد از این که فئانور قالش گذاشت و کشتی ها رو اتیش زد اگه غرور نداشت می تونستدوباره به امان برگرده :-?

خب یه جورایی حق با شماست داداش اصلان . (فکر کنم قبلا هم گفته بودم که ) ماندوس موقع "نفرین " کردن یا " پیشگویی کردن" نولدور ، یکم زیادی عصبی شده بود ! بنده خدا ها فقط جرمشون این بوده که زده بودن جند تا الف تله ری رو ناکار کرده بودن ... فئانور هم ار تبعید فرار کرد ... دیگه همچین نفرین (یا پیشگویی) کرد که تا شونصد تا نسل بعدشون هم به خاک سیاه بشینه . برادر ماندوس اون موقع یا یکم زیادی هول شده بود ، یا همینجور که داشته نفرین ( یا پیشگویی) میکرده ، یه چیزایی هم اضافه از زیر زبونش در رفته :-

بنده یه نظر شحصی دارم اونم اینه که : والار به نولدور حسودی میکردند . وانیار درسته که ار چاکرین و جان نثاران بودن ، ولی در کل فایده ی خاصی رو نداشتن . تله ری ها هم که فقط تو کف ماهیگیری و دریانوردی بودن ... ولی نولدور {برترین نژاد بین الف ها (بازم نظر شخصیمه)} به خاطر چیزای مختلفی مثل مهارت هاشون و ... والار میخواستن که تو آمان بمونن ، بغل دست خودشون . به خاطر همین بود که وقتی جناب فئانور تصمیم به تزک آمان گرفتن ، والار کاملا" پریشان شدند و اینجوری نفرین ( یا پیشگویی) کردن . یعنی بعد از اینکه فئانور تصمیم به ترک آمان گرفت ، والار که زورشون گرفته بود (!) لگد بسیار محکمی به اسم نفرین (یا پیشگویی) نثار نولدور نمودند ...

چون تنها فرضیه ای که میشه در نظر گرفت که اون نفرین ( یت پیشگویی ) قلمبه رو توجیه کنه ، همین حسادت والاره !

3- قربون ادم چیز فهم منم حرفم اینه تنها والاری که به نظر من هم به اف ها کمک می کنه و هم انسان ها همین المو در واقع به اون ها بها می ده به نظر من که بقیه والار کمتر به نژداهای دیگه اعتنا می کردن

داش اولمو که بحثش جداس ... اولمو تنها کسی تر بین والار بوده که به عدالت بین الف ها و انسان ها اعتقاد داشته

برای سرنگون کردن ملکور یه لشگر نیاز بود و برای سرنگونی سائرون همون 5تا ایستاری کافی بودن. قدرت سائرون در برابر قدرت ملکور دز اوج عظمتش هیچه.

ائارندیل رفت و گندکاری نولدور رو ماس مالی کرد، بهای خویشاوند کشی رو هم تمام و کمال دادن و حسابشون تصویه شد. بعد این قضایا مجور بازگشت به والینور رو گرفتن.

اون جزیره هم کم چیزی نبود و عمر چند برابر رو هم نباید بذاری کنار. در کل من تبعیضی نمیبینم.

واقعا نمیشه ایستاری ( و از بین ایستاری : گندالف ) رو در مقایسه با یه لشکر مجهز از والینور که وقتی ملکور دیدش رنگ به رنگ شد مقایسه کرد .

درسته که اگه گندالف نبود شاید خیلی اتفاق ها نمی افتاد ، ولی به همون اندازه اگه کسانی مثل فرودو ، بیلبو ، آراگورن و ... نبودن هم شاید حلقه نابود نمیشد .

تو همین حرف یه چیزی بود که برام جالب یود : نولدور بهد از اینکه بهای خویشاوند کشی رو دادن ، صحیح و سالم برگشتن والینور . ولی انسان ها بعد از اینکه بهای خرای کاری آر-فارازون (خرای کاری شکوهمند ;:D ) رو دادن ، صحیح و سالم برنگشتن نومه نور . تو همون جایی که بودن موندن . در حالی که الف ها بعد از اینکه مدت حبس شون (!) تموم شد ، به همون جایی که بودن برگشتن .

بعد هنوز هم تبعیض نمیبینی ؟ ;)

یک نمونه تبعیض نژادی بگم من ;:D

وقتی الف ها داشتن از ملکور شکست می خوردن ( همینطور انسان ها) ارندیل می ره والینور و درخواست کمک می کنه و کل والینور می ریزن سرزمین میانه و ملکور رو شکست میدن ولی توی دوران سوم تنها کمک والار به انسان های سرزمین میانه فرستادن ایستاری بود :-w

نولدور با اینکه والینور روترک کردند و خویشاوندکشی کردند باز به بخشیده می شن و هر وقت بخوان می تونن برن والینور :D

ولی انسان ها با وجود کمک به الف ها در دوران اول فقط یه جزیره جایزه می گیرن :- بعدش جزیره کلا نابود می شه(اینش دلیل داره) اما باز مومنان بودن که باید مورد توجه قرار می گرفتن

به به ... برادر نریچ مثل اینکه دل پری داری شما ;) شما که اینقدر از علوفه (کپی رایت . منبع : دوست عزیز ، ت.ت ) گله داری ، میتونی تو این تاپیک هم بر علیه علوفه ، جبهه بگیری

لینک تاپیک : viewtopic.php?f=7&t=355

آیا الف ها ترسو هستند ؟

:D :D :D :D

الانه که بیفتن دنبالم :D

لابد ماندوس میدونسته که حلقه میافته دست بیلبو و 5تا ایستاری کافیه! وگرنه بیشتر میفرستادن.

اههههه . این که نشد دلیل

آخرش چی شد؟ همین یه پیرمرد پیزوری از اون دنیا برگشت خورده تونست کاری بکنه که انسانها سائرون رو شکست بدن. نتیجه هر دو یکسان بود با این تفاوت که جنگ خشم از بس سهمگین بود نصف سرزمین میانه رفت زیر آب اگه قرار بود بازم لشکر بکشن که نصفه باقی موندش هم میرفت زیر آب! اینجا والار با سیاست و زرنگی عمل کردن و بدون اینکه دشمن به نقشه شون پی ببره کارو انجام دادن.

دوما: برای سرنگونی ملکور باید صدها بالروگ و صدها اژدها و هزاران هزار اورک و ایسترلینگ و ترول و ... به همراه خود ملکور رو نابود میکردن اما برای سرنگونی سائرون فقط باید حلقه رو نابود میکردن. برای نابود کردن حلقه ای که همه رو اغوا میکنه که نمیشه یه لشکر فرستاد باید در خفا و با افراد کم و قابل اعتماد این کار رو بکنن.

شما فقط جنگ حلقه رو میبینی ... از اول دوران سوم ( و حتی قبل تر) سرزمین میانه زیر سلطه ی سائورون بود . یا حداقل بهتره بگیم زیر سایه ی سائورون بود . از وقتی که ایستاری اومدن چند سال میگذره ؟؟؟؟؟ آخر کار ، وقتی که هیچ راهی براشون نمونده بود ، با تصمیم هایی که در شورای الروند گرفته شد ، (فقط گندالف نبود) قرار شد که حلقه رو نابود کنن .

در حالی که میشد قیل از اینکه این همه اتفاق بیفته ، والار یه سپاهی ، لشکری چیزی تدارک میدیدن که کار به دقیقه ی 89 و ثانیه 59 نرسه ...

نمي شه گفت تبعيض نژادي چون والار تنها به كساني توجه داشتند كه با والار هم عقيده باشن و اون هم فقط الف هاي وانيار بودن

نمیشه گفت ؟؟؟؟ خب برادر من ، طبق نتیجه گیری که کردی ، این تبعیض نیست ؟؟؟ این که دقیقا " میشه مثل سیاست های "بعضی ها" ....

خب منم وارد بازی میشم اما متاسفانه اونجوری که دوست داشتم با برادر 2 ت در یک جبهه قرار نمیگیرم !

تا جایی که دستم اومده گویا تولکاس جان هم این عقیده رو قبلا مطرح کرده ، اما من میخوام جدی پیش ببرمش :

من نه به برتری دادن و نه به لشکر کشی ها و کمک ها اشاره ندارم ، دادخواستی که میخوام مطرح کنم متوجه شخص والاره ، بخصوص مانوه ! من از این جهت نسبت به والار شاکی هستم ( جدای از تبعیض ها و .... که فعلا نظرم رو در موردش نمیگم) که خودمحورانه و نادرست خداوندی و سروری میکردند ...

آقا من از این شاکی ام که چرا والاها به مهمترین وظیفه اشون مبنی بر فراهم سازی جهان برای فرزندان ایلوواتار به درستی جامه عمل نپوشوندن ...؟

من از این شاکی ام که والار بیشتر به خوشی و زیبایی دستاورد خودشون بها میدادن تا زندگی دیگران ....؟

من از این شاکی ام که مورگوت خطا کار رو که اون همه بلا سر آردا آورد رو از زندان ماندوس رها کردند ولی به جای کمک به فیانور برای کسب انتقام ((((( نفرین)))) حواله اش کردند .....؟

من از این ناراضی ام که فیانور و روی گردانان اصلا به درک .....چرا والار برای نجات انسانها و الف هایی که زندگی در سرزمین میانه رو انتخاب کرده بودند کاری نکردند ؟؟؟؟ رها کردنشون در چنگال والایی به اون خباثت بجز ظلم چی میتونه باشه ؟

من از والا ها شاکی ام چون به حق سروری نکردند .... چون الف ها رو عروسک زیبایی میدونستند که تا وقتی در والینور و خونه اونها بود حفظ میکردند و برای انسانها و سرنوشتشون (( بجز اولمو)) کسی از اونها تره خورد نمیکرد ؟؟؟

تکلیف الف های اورک شده به خاطر خبط والار چیه ؟ ؟؟؟

نفسم برید بابا ! :D

بله ! راست میگه بنده خدا ! :D

خدا نکنه شما از کسی شاکی بشی :D اصلا" چرا نرفتی حقوق بخونی ؟ :D

هر چند دادخواست های شما بعضی وقتا خطرناک میشه (!) ولی تو این مورد ما هم باهاتیم ... بیفت جلو ...

من دقيقا با حرف هاي arven موافقم

اما به قول 3D Mahdi ماندوس فئانور رو نفرين نكرد به نظر من اون رو از ايندش با خبر كرد اما اين حرف ها رو به صورت و با لحن نفرين گفت

در مورد این فکر کنم تو تاپیک «ماندوس شناسی» حرف بزنید بهتر باشه ها ! اگه بحث در این مورد ادامه پیدا کنه شاید اینجا یکم شیر تو شیر بشه :D

چرا نبايد هيچ انساني الف هاي وانيار رو ببينه مگه اونجا چي از انسان هاي ديگه بيشتر دارن

برادر اینو مطمئنی ؟؟ منبع میدی ؟؟؟

اگه اینجوری باشه که دیگه آخر تبعیض ـه !!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

آقا یکم یواشتر پستهای به این کلفتی رو چه جوری جواب بدم؟

به ت.ت:

یه نگاه به داستانهای ناتمام بنداز مانوه شخصا گندالف رو انتخاب میکنه و اینکه میگی به خاطر شخصیت و روحیه گندالف بوده از انتخاب درست مانوه نشات میگیره. گندالف انسانها رو متحد کرد، حلقه رو پیدا کرد، راه نابودی سائرون و حلقه رو گفت، تا جایی که میتونست حلقه رو تا موردور همراهی کرد، انتها و هورن ها رو به جنگ سارومان فرستاد(البته به کمک مری و پیپین)، نیروی کمکی به هلمز دیپ آورد، تو میناس تریت بعد از جاخالی دادن دنه تور رهبری جنگ رو به عهده گرفت و ... . اینا کم کاری نیست هر کدوم رو انجام نمیداد نتیجه جنگ تغییر میکرد.

اون راداگاست کفتر باز هم تو دو مورد عقابها رو به کمک میفرسته. سارومان هم ناخواسته پیدا شدن حلقه رو از سائرون مخفی میکنه(نمیگم مانوه روی این حساب کرده بود اما انتخابش کاملا اشتباه نبود)

نابود کردن حلقه مثل کشیدن ضامن نارنجک بود که اکثر نیروهای دشمن رو تار و مار کرد ایسترلینگ تسلیم شدن و آراگورن اونا رو بخشید. اورکها هم حق زندگی داشتن و تا وقتی پا از گلیمشون درازتر نمیکردن آراگورن به جنگشون نمیرفت. بلاخره یه روزی الف بودن و فرزند ایلوواتار.

اصلان جان اينجوري كه نميشه، مانوه خودشو فرمانرواي آردا ميدونست... بايد عدالت براي همه ي فرزندان ايليوواتار برقرار ميكرد.

بگو عدالت در این مورد چیه؟ اگه چه جوری میشد عدالت برقرار میشد؟

به اصلان:

اون تیکه اول رو نفهمیدم بلاخره با حرف من موافقی یا نه؟ اولش میگی اشتباهه بعد دلیل میاری که درسته!

به torambar:

تو تمام متنت نوشتی نفرین(یا پیشگویی) اما معلومه که 2زار قبول نداری پیشگویی بوده. چون اگه قبول داشتی نمیگفتی که ماندوس عصبی شده و یه چیزایی اضافی از دهنش در رفته و ... . نمیخوام وارد این بحث بشم اما حرفم اینه که اتفاق افتادن این وقایع ربطی به گفتن یا نگفتن ماندوس نداره. با حسودی والار هم کلا مخالفم. لازم بود میریم تو ماندوس شناسی بحث میکنیم.

نولدور تبعید شدن و بعد از اینکه بهاش رو پرداختن برگشتن سر خونه زندگیشون و از سران شورش کسی هم زنده نموند. نومه نور رو به انسانها هدیه دادن و وقتی شورش کردن سران شورش کشته شدن و نومه نور پس گرفته شد و مومنان به سرزمین میانه برگشتن. کجاش مشکل داره؟ بهای شورش یکی تبعیده و بهای شورش دیگری پس گرفتن هدیه. خود تالکین هم میگه "اندور هبه گشته که بازپس گرفته شد"

اههههه . این که نشد دلیل

چرا نشد دلیل؟ وقتی یکی رو داری که میدونه آخر سر چی میشه چرا ازش مشورت نگیری و با حداقل دخالت کارت رو پیش نبری؟

شما فقط جنگ حلقه رو میبینی ... از اول دوران سوم ( و حتی قبل تر) سرزمین میانه زیر سلطه ی سائورون بود . یا حداقل بهتره بگیم زیر سایه ی سائورون بود . از وقتی که ایستاری اومدن چند سال میگذره ؟؟؟؟؟ آخر کار ، وقتی که هیچ راهی براشون نمونده بود ، با تصمیم هایی که در شورای الروند گرفته شد ، (فقط گندالف نبود) قرار شد که حلقه رو نابود کنن .

در حالی که میشد قیل از اینکه این همه اتفاق بیفته ، والار یه سپاهی ، لشکری چیزی تدارک میدیدن که کار به دقیقه ی 89 و ثانیه 59 نرسه ...

جنگ خشم کی بود؟ تو وقت اضافه سپاه والار حمله کرد. زمانی که همه سرزمین میانه دست ملکور بود و فقط بندر دست الفها و انسانها باقی مونده بود و هیچ امیدی باقی نبود.

اما ایستاری زمانی اومدن که سائرون هنوز قدرت نگرفته بود و از موردور خارج نشده بود. میناس تریت که بغل گوشش یود هنوز پا برجا بود حالا بماند روهان و لورن و ریوندل و شایر و لنگرگاه های خاکستری. بر خلاف تو نظر من اینه که والار ایندفه زودتر دست به کار شدن و از کارهای گذشته درس گرفتن.

میشه گفت ؟؟؟؟ خب برادر من ، طبق نتیجه گیری که کردی ، این تبعیض نیست ؟؟؟ این که دقیقا " میشه مثل سیاست های "بعضی ها" ....

چه تبعیضی؟ وقتی کسی نمیخواد پیشت بمونه و تحت حمایتت باشه و پا میشه میره مشکل از کیه؟ وقتی خودش نمیخواست که تبعیض نمیشه!

کی گفته که کسی نباید وانیار رو ببینه؟ هیچ تحریمی در این مورد وجود نداره. نمیتونن ببینن چون وانیار تو والینور هستن و اینا نمیتونن برن والینور. تحریم توی رفتن به والینوره نه توی دیدن وانیار.

به آرون:

حرفات جای بحث داره حرفاتو شماره گذاری میکنم تا بهتر جواب بدم:

1- من از این جهت نسبت به والار شاکی هستم ( جدای از تبعیض ها و .... که فعلا نظرم رو در موردش نمیگم) که خودمحورانه و نادرست خداوندی و سروری میکردند ...

2- آقا من از این شاکی ام که چرا والاها به مهمترین وظیفه اشون مبنی بر فراهم سازی جهان برای فرزندان ایلوواتار به درستی جامه عمل نپوشوندن ...؟

3- من از این شاکی ام که والار بیشتر به خوشی و زیبایی دستاورد خودشون بها میدادن تا زندگی دیگران ....؟

4- من از این شاکی ام که مورگوت خطا کار رو که اون همه بلا سر آردا آورد رو از زندان ماندوس رها کردند ولی به جای کمک به فیانور برای کسب انتقام ((((( نفرین)))) حواله اش کردند .....؟

5- من از این ناراضی ام که فیانور و روی گردانان اصلا به درک .....چرا والار برای نجات انسانها و الف هایی که زندگی در سرزمین میانه رو انتخاب کرده بودند کاری نکردند ؟؟؟؟ رها کردنشون در چنگال والایی به اون خباثت بجز ظلم چی میتونه باشه ؟

6- من از والا ها شاکی ام چون به حق سروری نکردند .... چون الف ها رو عروسک زیبایی میدونستند که تا وقتی در والینور و خونه اونها بود حفظ میکردند و برای انسانها و سرنوشتشون (( بجز اولمو)) کسی از اونها تره خورد نمیکرد ؟؟؟

7- تکلیف الف های اورک شده به خاطر خبط والار چیه ؟ ؟؟؟

1- مانوه شاه آرداست و تصمیماتش براساس الهامات ارو و تصمیمات شورای والار هستش. خود محور منظورت چیه؟ میخواستی الفها مجلس تشکیل بدن؟

2- میخواستن اما نتونستن، زورشون به ملکور نرسید. (اینو به عنوان نقص قبول دارم اما نمیتونم ازش به تبعیض برسم)

3- قبول ندارم

4- اشتباه مانوه این بود که توی دادگاه آزاد کردن ملکور از واندوس نظر نخواست. تالکین هم روی این نکته تاکید داره و اشاره میکنه که ماندوس خاموش بود. این بزرگترین اشتباه مانوه بود. اما خود تالکین هم میگه که والار قصد مقابله با ملکور را داشتن و نولدور زود عمل کردن.(همونجا که میگه والار در سکوت با هم رایزنی میکنن و تصمیمات جدی میگیرن) اما رفتن نولدور کار رو خراب کرد.

5- به این یکم ایراد وارده. من قبول ندارم که والار باید انسانها رو هم با خودشون میبردن اما میگم که باید یه کمکی میکردن، شاید پیش خودشون فکر کردن که کمک الفها برای انسانها کافیه.

6- شاید سرنوشت انسانها این باشه که بدون کمک والار گلیمشون رو از آب بیرون بکشن. والار دیدن که الفها میگن چیکار به کار ما دارین بذارین خودمون بریم زندگیمونو بکنیم. پس خواستن این کار رو با انسانها نکنن. بنده خداها نمیدونن با این فرزندان ارو چیکار کنن چه کمک بکنن چه نکنن محکومن!

7- بعد از داگور داگورات مانوه اونا رو متبرک میکنه و دوباره الف میشن.

:-? خسته شدم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
great beren

:-?

چشام در اومد تا خوندمش.نمیدونم قبلا رایم چی بود ولی الان فقط اورومه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

خیلی خوشی به آدم دست میده وقتی یه روز نیست،میبینه یه تاپیک این همه پست نسبتا خوب خورده.

من این سه صفحه رو که نگاه کردم،نصفشون همین الان یادم رفت.

حرفای آرون هم تقریبا حرفای منه.والار به نظرم قربانی عامل بزرگی به نام قدرت شدن.البته این عامل بزرگترین افراد رو هم در سالیان دراز از پا در میاره.

به قولی:اینا این همه دستور میدن،یکی نیست بگه آخه ...!(عذر میخوام،مهدی اگه صلاح دید پاک کنه ،سه نقطه بذاره:دی) تو از همون اول کارت میلنگه.چرا با قانون بازی ماله میکشی رو کارای نکرده گذشته ات.

به مهدی:اینکه میگم اونا والا نیستن،منظورم اینه که خوی والا گونه ندارند.به قول یه آقایی:خود کاخ نشینی بد نیست،خوی کاخ نشینی بده :-? (تو کتاب دینیای اکثر بچه های سایت فک کنم این جمله نبوده،ولی مهدی قطعا میدونه از کیه:دی)

بنده والا رو از نظر اخلاقی این افراد میدونم:منوه،ماندوس،خواهر گرامیشون،ملکور(کاملا یک والاست،با عقاید برعکس منوه)،آئوله،اورومه،واردا

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan
به اصلان:

اون تیکه اول رو نفهمیدم بلاخره با حرف من موافقی یا نه؟ اولش میگی اشتباهه بعد دلیل میاری که درسته!

عزیزم کدوم تیکه رو نمی فهمی :-?

اقا اول بذار من طرف خودم رو مشخص کنم همون جور که اول تاپیک اومده: دوست داشتید به جای کدوم والار باشید؟ بنده در جواب باید بگم که من نه دوست دارم الف باشم نه والا و یا مایا بلکه همون جوری که گفتم بنده دوست دارم یک انسان از نژاد و خاندان هادور باشم :D

اما اما بحث من در این رابطه بر اساس داده های خودم و از خوندن داستان های اساطیری اسطوره ای چرا؟

خوب معلوم همون جوری که گفتم داستان های تالکین بر گرفته از داستانهای نورسی خوب پس یه جاهایی باید باهم در ارتباط باشن دیگه مثلا:

1- یه سوال متداول به نظر من اینه که چرا انسان ها نمی تونن وارد والینور بشن البته فکر کنم نیاز به اجازه ی والار باشه خوب البته این رو نمی شه تبعیض نژادی گذاشت چرا چون در داستان های یونانی جایی که خدایان زندگی می کردن کوه المپ بود که نه تنها انسانها بلکه موجودات دیگه هم اجازه وارد شدن ندارن اما در اساطیر اسکاندیناوی این مسله خیلی محرض چرا چون اصلا خدایان با انسان ها کاری ندارن در کل خدایان خدایان اسکاندیناوی اصلا با میدل ارس یا سرزمین میانه کاری ندارن شاید تالکین هم بر اساس این موضوع والار رو طراحی کرده

2- اما یه سوال که پیش میاد اینه که چرا والار با الف ها زیاد خوب مثلا الف های وانیار خوب جواب این سوال شاید این باشه که الف های وانیار خیلی شبه به والار باشن و یه دلیل دیگه هم به نظر من شاید در نظر والار الف ها ضعیف تر از انسان ها باشه درسته به نظر من الف ها ضعیف تر از انسان ها هستن عمر زیاد باعث نمی شه که الف ها از انسان ها برتر باشن انسان ها یک تنه با مسایل خودشون می جنگیدن و حتی به نظر من به انسان ها قدرت اختیار داده شده بود که این قدرت در الف ها کم بود چون الف ها عاشق زیبایی بودن همین که والار رو دیدن فورا مجذوب اونا شدن

اما باز این صحبت هست که چرا الف ها در نظر والار محبوبا دلیل این امر به نظر من ضربه دیدن والار از افریده های ایلوواتار چرا چون الف ها در قضیه فئانور سر پیچی الف ها رو دیده بود و شاید در نظر خودشون الف ها با اینکه شبیه خودشون بودن این جوری از اب در اومدن حالا انسان ها با اون ویژگی دیگه چی می شه :D

در رابطه با کدوم والار قوی 3D Mahdi و Tulkas من به نظر هر دوتا تون احترام می زارم فکر کنم مهرپدی می گه مانوه قوی اما تولکاس میگه زیاد نه:

راستش من هر دوی این دو مسئله رو قبول دارم چرا؟

مانوه-اولمو- ملکور مشترک در ست به ترتیب مثل زئوس- پوسیدن و هادس در اساطیر یونانی یا بهتر اودین- تور و لوکی در اساطیر نورسی

اولمو مثل پوسیدون و تور البته به تور نزدیک تر پوسیدن و تور با شخصیتی قوی که همیشه در جستجوی رسیدن به قدرت برادر بزرگترشون است البته این در مورد پوسیدون صادق اما تور خیلی شبیه اولموی خدایی قوی که به نظر میاد از اودین قوی تر باشه اما هیچ گاه این رو نشون نمی ده چون در واقع ضعیف تر از اودینه البته اخلاقشم شبیه اودین و زئوس می مونه که هر دوی این دو دوستار انسان ها هستند

مانوه مثل زئوس و اودین می مونه- خدایی "البته مانوه خدا نیست" نسبتا یا بهتر خیلی قوی اما هیچ وقت نشون نمی دن و ساکت در مورد اخلاق مانوه اون مثل تور و پوسیدون می مونه زیاد به انسان ها و دیگر موجودات کاری نداره

اما ملکور درست برابر هادس و لوکی می مونه دقیا نشانی از نژاد والای خدایان تمام قدرتی که دارن رو نشون می دن تا پر ابوهت و ترس ناک نشون بدن و همیشه هم این جوری بوده

دقت کنید یه جای کار می لنگه مانوه که رئیس والار در واقع باید اخلاقش مثل اودین و زئوس بود که این جوری نیست و اولمو هم باید اخلاقش مثل پوسیدون و تور باشه که این جوری نیست در واقع جای شخصیت این دو عوض شده دلیلش رو نمی دونم شاید تالکین می خواسته بگه رئس ها باید پر ابهت باشن و دستیاراشون باید نرم و مهربون البته این در مورد خلق و خوی اونهاست

البته این رو از نظر اساطیری گفتم شاید دلیل خوبی نباشه اما به نظر من یه اثتنبات جالب می تونه باشه چون منابع ما کمه ما فقط ارباب حلقه ها و سیلیماریلیون و هابیت ها رو داریم در صورتی که منابع دیگه ای هم هست

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
narich
نتیجه هر دو یکسان بود با این تفاوت که جنگ خشم از بس سهمگین بود نصف سرزمین میانه رفت زیر آب اگه قرار بود بازم لشکر بکشن که نصفه باقی موندش هم میرفت زیر آب! .

این جریان زیر آب رفتن به دلیل درگیری یا ملکور بود ولی توی دوران سوم درگیر شدن دو سپاه معمولی زیر آب رفتن نداره

تبلیغ:

تایپیک جدید برای بحث در مورد چت روم و گذاشتن قرار برای چت

viewtopic.php?f=2&t=826

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

1- مانوه شاه آرداست و تصمیماتش براساس الهامات ارو و تصمیمات شورای والار هستش. خود محور منظورت چیه؟ میخواستی الفها مجلس تشکیل بدن؟

2- میخواستن اما نتونستن، زورشون به ملکور نرسید. (اینو به عنوان نقص قبول دارم اما نمیتونم ازش به تبعیض برسم)

3- قبول ندارم

4- اشتباه مانوه این بود که توی دادگاه آزاد کردن ملکور از واندوس نظر نخواست. تالکین هم روی این نکته تاکید داره و اشاره میکنه که ماندوس خاموش بود. این بزرگترین اشتباه مانوه بود. اما خود تالکین هم میگه که والار قصد مقابله با ملکور را داشتن و نولدور زود عمل کردن.(همونجا که میگه والار در سکوت با هم رایزنی میکنن و تصمیمات جدی میگیرن) اما رفتن نولدور کار رو خراب کرد.

5- به این یکم ایراد وارده. من قبول ندارم که والار باید انسانها رو هم با خودشون میبردن اما میگم که باید یه کمکی میکردن، شاید پیش خودشون فکر کردن که کمک الفها برای انسانها کافیه.

6- شاید سرنوشت انسانها این باشه که بدون کمک والار گلیمشون رو از آب بیرون بکشن. والار دیدن که الفها میگن چیکار به کار ما دارین بذارین خودمون بریم زندگیمونو بکنیم. پس خواستن این کار رو با انسانها نکنن. بنده خداها نمیدونن با این فرزندان ارو چیکار کنن چه کمک بکنن چه نکنن محکومن!

7- بعد از داگور داگورات مانوه اونا رو متبرک میکنه و دوباره الف میشن.

:-? خسته شدم

1 واقعا چه کاری رو با مشورت با خود فرزندان انجام دادن ، اونها الف ها رو به غرب آوردند تا از دست ملکور نجاتشون بدن ، یعنی بهشون تضمین امنیت دادن که تا وقتی در کنار اونهان هیچ خطری تهدیدشون نمیکنه ، اما وقتی ملکور چنین کار دهشتناکی رو میکنه و سیلماریل هایی رو میدزده که والا تا اون لحظه گدایی شون رو میکردند ، حتا حق انتقام رو از صاحبان عذا میگیرند ! این چه مفهومی جز خود رایی داره ؟

2 من حرفی از تبعیض نزدم ، من میگم اونها چرا زمینه ظهور سالم فرزندان ایلواتار رو فراهم نکردن ! زورشون نمیرسید ؟ چطور با فرستادن یه لشکر الف تونستن در جنگ خشم شکستش بدن اما نمیتونستن شخصا این کار رو زودتر انجام بدن ؟

3 اچرا بعد نابودی لامپ های آردا کوچ کردن به والینور ، جز این بود که میخواستند زمینی بکر برای خلق زیبایی ها جدای از محل خراب کاری و پادشاهی ملکور بسازند ؟ چرا یک والا برای دو درخت که ساخته خودشه این همه گریه و زاری میکنه اما به خیل کشتگان و الف های اورک شده در سرزمین میانه این همه توجه نمیکنه ؟

4 قصد داشتند ؟ کی میخواستند اقدام کنن ؟ وقتی ملکور مابقی الف ها و انسانهای سرزمین میانه رو نابود میکرد ؟ این کار والار درسته که به خاطر اشتباه ( فرضا) نولدور بقیه هم باید به آتش مورگورت بسوزن ؟

5 کمک الف ها میتونست کافی باشه ، اما به شرطی که (( نفرین)) حواله اش نمیکردند ، حتی اگه چنین فکر مسخره ای میکردند که نمیکردند ( یادمه یکی از همین والا ها گفته بود که اگه فیانور 3 برابر بیشتر و قدرتمند تر از این چیزی که هست میبود باز هم یارای مقابله با ملکور نبود ) باز میبایست وظیفه خودشون رو مبنی بر خط زدن والار خاطی انجام میدادند .

6 خود والار هم میدونستند فرزندان ایلوواتار در حد مقابله با مورگوت نیستند ، اما کو کمک؟ اونها زمانی با مورگورت جنگیدند که الف ها و انسانها خواب بودن ، چرا بعد اومدنشون اونها رو رها کردند ؟ آیا خراب کردن دره ها ، کوه ها و طبیعت بیجان توسط ملکور در نظر والار بدتر از کشته شدن این همه انسان و الف بوده که برای اولی ملکور رو به زنجیر میکشن اما در مقابل دومی سالیان سال صبر نشون میدن ! آیا این رو نشون نمیده که اونها برای هنر و ساخته خودشون بیشتر از ساخته دست ارو ارزش قائل اند ؟

اگه تقدیر انسانها این بوده که تنها باشن ، پس گناه الف ها هم جزئی از سرنوشت بوده برای تحقق سرنوشت انسانها ! چه ظالمانه ! :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

به تولکاس:

با این حرفت موافقم خود تالکین هم 8تا رو برتر از بقیه قرار میده و اسمشون رو میذاره آراتار. خوی والایی شاید توی تولکاس نباشه ولی تو اولمو میشه یه چیزایی دید. فکر کنم یاوانا رو هم بتونی تو لیستت جا بدی.

به اصلان:

متن من که گفتم قدرت سپاه ملکور از سائرون بیشتره آوردی زیرش نوشتی که اینجوری که من میگم نیست اما بعدش دلیل آوردی که سپاه ملکور قوی تره! خب آدم متوجه نمیشه که نظرت کدومه.

به نریچ:

مگه نمیگی سپاه والار بیاد؟ خب سپاه والار که معمولی نیست. میزنه همه چی رو داغون میکنه.

به آرون:

1- والار الفها رو دعوت کردن و هرکی اومده قبول داشته. این کار خود محوری نیست، یه جور همفکریه. ملکور یه نفر رو توی آمان کشت، کشته شدن این یه نفر خیلی مهمتر از کشته هاییه که تو سرزمین میانه دادن؟ به خاطر یک مرگ باید والینور رو ول میکردن؟ دلیل اصلی فئانور انتقام نبود میخواست از زیر خفتی که دچارش شده بود فرار کنه.

2- توی سیلماریلیون اومده که همون موقع میخواستن به ملکور حمله کنن اما چون میدونستن موقع بیدار شدن الفها و انسانها نزدیکه و خرابی های ناشی از جنگ ممکنه اونا رو نابود کنه از این کار منصرف شدن.

3- به مورد 2 رجوع کن. به علاوه اون موقع زمین ملتهب بود و تنها کاری که تونستن این بود که از خرابی های بیشتر جلوگیری کنن و اوضاع رو آروم کنن. بعضی از کارها به گذر زمان نیاز داره. یه زلزله 10ثانیه ای تو ژاپن اومد تا 2 هفته پس لرزه داشت! برای اینکه از فرصت نهایت استفاده رو بکنن رفتن و والینور رو آباد کردن. اون والا هم که کلا کارش گریه زاری بود! برای مرگ پرنده ها هم گریه میکرد چه برسه به الفها و انسانها.

4- ملکور مشغول جمع کردن قوا بود یه روز بعد از برگشتن که نمیتونست سپاه جمع کنه و حمله کنه. بعد که الفها رفتن و والار از کمک به اونا دست برداشتن این مشکلات به وجود اومد. اگه الفها نمیرفتن والار ماه و خورشید رو درست میکردن تا قوای دشمن رو محدود کنن بعد همون لشکر جنگ خشم رو به همراه نولدور میبردن و انتقام رو میگرفتن.

5- والار گفتن که زورشون به کشتن ملکور نمیرسه اما میتونستن از خودشون دفاع کنن(که کردن) و اگه بینشون اختلاف نمی افتاد و ایسترلینگ خیانت نمیکردن همین قوای متحد الف و انسان از پس لشکر ملکور بر میومد(حالا خودش بماند)

6- خیلی قضاوت ظالمانه ای میکنی. وقتی که الفها میگن ما کمک نمیخوایم و شما عرضه ندارین و کاری که شما نمیتونید بکنید رو ما انجام میدیم، خوب معلومه که والار هم میگن خلایق هرچه لایق! وقتی حرف آدمیزاد حالیتون نمیشه برید تا سرتون به سنگ بخوره! اما یه قضیه این وسط هست که اونم وجود انسانهاست. قبول دارم اینجاش یکم میلنگه اما میشه روی مورد 5 حساب کرد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
narich

مگه نمیگی سپاه والار بیاد؟ خب سپاه والار که معمولی نیست. میزنه همه چی رو داغون میکنه.

فک کنم فقط وجود مایار موجب داغون شدن می شه. (درسته؟)

خب اگه اینطوریهمی تونستن فقط الف بفرستن

پی نویس:

3dmahdi به پست هزارم رسیدی :-? :D :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

فک کنم فقط وجود مایار موجب داغون شدن می شه. (درسته؟)

خب اگه اینطوریهمی تونستن فقط الف بفرستن

پی نویس:

3dmahdi به پست هزارم رسیدی :-? :D :D

مایار قدرتی بیشتر از الفها و کمتر از والار دارن پس میتونن بیشتر به محیط صدمه بزنن. احتمالا حیوانات شکاری اورومه هم بودن. حالا چرا باید لشکر بفرستن؟ وقتی با 5نفر کارشون راه میافته چرا باید لشکر کشی کنن و احتمال ویرانی رو بالا ببرن.

اولا از نظر من استراتژی این جنگ با جنگ قبلی متفاوته. فرض کن یه حلقه با اون قدرت اغواگری و فتنه انگیزی بیافته وسط یک لشکر که از الف و انسان و دورف تشکیل شده. چه تضمینی هست که افراد این لشکر بزرگ وسوسه نشن؟ بورومیر رو نگاه کن. کم کسی نبود اما جلوی حلقه کم آورد. جنگ رو در رو در این مورد اثر بخش نبود و مخفی کاری نتیجه اش بهتر بود.

دوما به نظرم والار از رفتارهای گذشتشون درس میگیرن. مثلا وقتی دیدن که الفها موقع رفتن به سرزمین میانه حرف گوش نمیدن و رو به تباهی میرن در مورد انسانها به پند و اندرز اکتفا نمیکنن و تحریم رو میذارن. یا وقتی که میبینن مداخله مستقیم ممکنه مثل جنگ خشم ویرانی به بار بیاره میگن که بذار اینبار غیر مستقیم عمل کنیم.

جدا 1000 تا شد؟! فکر نمیکردم که توی فرومی 1000 تا پست بدم، اما آردا و دوستان خوبش با همه فرومها فرق داره. :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan
به تولکاس:

به اصلان:

متن من که گفتم قدرت سپاه ملکور از سائرون بیشتره آوردی زیرش نوشتی که اینجوری که من میگم نیست اما بعدش دلیل آوردی که سپاه ملکور قوی تره! خب آدم متوجه نمیشه که نظرت کدومه.

اقا چرا امروز کسی حرف من رو نمی فهمه :D

شما گفتی ارتش سائرون در اوج قدرتش به ملکور نمی رسه بعدش من اومدم این دو تا ارتش رو با هم مقایسه کردم و بعد از مقایسه گفتم به دلایل که ذکر کردم ارتش ملکور قوی بود و گر نه سائرون هم دست کمی از اون نداشت

راستی 3D Mahdi جون پست 1000 مبارک باشه :-? :D

بذار یه حساب کنم اگه شما تو هر پست 10 دقیقه تو سایت باشی فکر کنم 10000 دقیقه تو سایت بودی فکر کنم بابا ادم پر کار

ایول ایول داداش مهدی رو ایول :D

پی نوشت:

این جمله اخری رو ندیده بگیر فقط جهت تبریک بود :-

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
torambar
آقا یکم یواشتر پستهای به این کلفتی رو چه جوری جواب بدم؟

برادر ، کلفت نیست همش نقل قوله ، نقل قول هاشون پاک کنی اندازه بند انگشت هم نمیشه :D :D

راستش من هنوزم هیچ جوری نمیتونم جنگ خشم رو با ایستاری ها مقایسه کنم . هر چی باشه اون جنگ بود و لشکر داشت . ولی ایستاری ها فقط راهنما بودن ، یا حداقل رهبر . تازه از قدرت واقعی شون هم نمیتونستن استفاده کنن . خب خیلی راحت میشه نتیجه گرفت که والار جنگ با سائورون رو به عهده ی خود انسان ها و مردم سرزمین میانه واگذار کرده بودن . و فقط با فرستادن ایستاری ، میخواستن راهنمایی شون بکنن .

تو جنگ خشم ، خودشون اومدن و ترتیب ملکور رو دادن و رفتن . ولی تو دوران سوم فقط چند تا راهنما فرستادن ، برای راهنمایی و مشورت کردن با سران الف ها و انسان ها .

کاری به بهتر یا بدتر بودنش ندارم ، فقط میخوام بگم که نمیشه این دوتا رو مساوی دونست .

(راستی ، نمیدونسنم مانوه شخصا" گندالف رو انتخاب کرده . ممنون بابت اطلاعات :D )

تو تمام متنت نوشتی نفرین(یا پیشگویی) اما معلومه که 2زار قبول نداری پیشگویی بوده. چون اگه قبول داشتی نمیگفتی که ماندوس عصبی شده و یه چیزایی اضافی از دهنش در رفته و ... . نمیخوام وارد این بحث بشم اما حرفم اینه که اتفاق افتادن این وقایع ربطی به گفتن یا نگفتن ماندوس نداره. با حسودی والار هم کلا مخالفم. لازم بود میریم تو ماندوس شناسی بحث میکنیم.

خب مگه باید قبول داشته باشم ؟ :- اینجوری گفتم که در موردش بحث نشه . تو تاپیک خودش در موردش حرف میزنیم !

نولدور تبعید شدن و بعد از اینکه بهاش رو پرداختن برگشتن سر خونه زندگیشون و از سران شورش کسی هم زنده نموند. نومه نور رو به انسانها هدیه دادن و وقتی شورش کردن سران شورش کشته شدن و نومه نور پس گرفته شد و مومنان به سرزمین میانه برگشتن. کجاش مشکل داره؟ بهای شورش یکی تبعیده و بهای شورش دیگری پس گرفتن هدیه. خود تالکین هم میگه "اندور هبه گشته که بازپس گرفته شد"

خب راستش ما (یعنی من) سر اینکه چرا اندور پس گرفته شد مشکل دارم . تو شورش نومه نور و حمله به والینور ، مقصر اصلی خود والار بودن .

رجوع شود به پست های قبلی ...

لابد ماندوس میدونسته که حلقه میافته دست بیلبو و 5تا ایستاری کافیه! وگرنه بیشتر میفرستادن.

اههههه . این که نشد دلیل

چرا نشد دلیل؟ وقتی یکی رو داری که میدونه آخر سر چی میشه چرا ازش مشورت نگیری و با حداقل دخالت کارت رو پیش نبری؟

جایی که گفته نشده مانوه برای فرستادن ایستاری ها از ماندوس کمک گرفته ؟ یا گفته شده ؟ :D\

خب تو اینجور جاها که ماندوس نباید لو بده دیگه ! اگه بگه حلقه میفته دست بیلیو ، خب نامردی میشه دیگه !

یه مثال خیلی خیلی خیلی ساده :

یکی ماشینت رو بزنه ، اونوقت از روی تصادف بره ماشین رو جلو ی خونه ی دوستت پارک کنه . بعد دوستت بهت زنگ بزنه بگه ماشینت کجاست . خب مسلمه که اگه بدونی که ماشین کجا میره ، دیگه زحمت اینو نمیکشی که دنبالش بگردی . مانوه هم اگه بدونه که حلقه دست کی میفته ، دیگه زحمت اینو نمیکشه که برای نابودی حلقه تلاش زیادی بکنه . مشکل من اینه که اگه جناب مانوه ، مسئولیت دارن و وظیفه شون اینه که از فرزندان ایلوواتار حمایت کنن ، باید این زحمت رو بکشن که برای نابودی حلقه و کلا" سائورون ، بیشتر مایه بزارن و کار خودشو راحت نکنه که ببینه آینده چطور میشه ، بعد تصمیم بگیره

جنگ خشم کی بود؟ تو وقت اضافه سپاه والار حمله کرد. زمانی که همه سرزمین میانه دست ملکور بود و فقط بندر دست الفها و انسانها باقی مونده بود و هیچ امیدی باقی نبود.

اما ایستاری زمانی اومدن که سائرون هنوز قدرت نگرفته بود و از موردور خارج نشده بود. میناس تریت که بغل گوشش یود هنوز پا برجا بود حالا بماند روهان و لورن و ریوندل و شایر و لنگرگاه های خاکستری. بر خلاف تو نظر من اینه که والار ایندفه زودتر دست به کار شدن و از کارهای گذشته درس گرفتن.

جنگ حشم وقتی شروع شد که ائارندیل پیش والار پاچه خواری کرد ، والار که برنامه ریزی نکرده بودن که لحظه ی آخر بیان .

(البته بگذریم از اینکه شاید ائارندیل تو شرایط دیگه ای که مثلا اوضاع بهتر بود، قرار داشت ، شاید دست به این کار نمیزد )

نمي شه گفت تبعيض نژادي چون والار تنها به كساني توجه داشتند كه با والار هم عقيده باشن و اون هم فقط الف هاي وانيار بودن

نمیشه گفت ؟؟؟؟ خب برادر من ، طبق نتیجه گیری که کردی ، این تبعیض نیست ؟؟؟ این که دقیقا " میشه مثل سیاست های "بعضی ها" ....

چه تبعیضی؟ وقتی کسی نمیخواد پیشت بمونه و تحت حمایتت باشه و پا میشه میره مشکل از کیه؟ وقتی خودش نمیخواست که تبعیض نمیشه!

حرف من در مورد حمایت نبود ، داداش اصلان گفت والار به کسایی که باهاشون هم عقیده نبودن ، توجه نمیکردن ، منم گفتم خو این خودش یه نمود بی عدالتیه ! ( حالا بگذریم از اینکه این نتیجه گیری میتونه خیلی منصفانه نباشه ... )

کی گفته که کسی نباید وانیار رو ببینه؟ هیچ تحریمی در این مورد وجود نداره. نمیتونن ببینن چون وانیار تو والینور هستن و اینا نمیتونن برن والینور. تحریم توی رفتن به والینوره نه توی دیدن وانیار.

اوکی حل شد . آخه یکم این حرف برام عجیب بود !

:D خسته شدم

خسته نباشی ;)

2- میخواستن اما نتونستن، زورشون به ملکور نرسید. (اینو به عنوان نقص قبول دارم اما نمیتونم ازش به تبعیض برسم)

خب اینو نمیشه گفت تبعیض ... ولی چیزی که هست ، اینه که آیا والار توان این رو نداشتن که شرایط خوبی رو فراهم کنن ؟ و آیا از این توانشون استفاده کردند ؟؟

4- اشتباه مانوه این بود که توی دادگاه آزاد کردن ملکور از واندوس نظر نخواست. تالکین هم روی این نکته تاکید داره و اشاره میکنه که ماندوس خاموش بود. این بزرگترین اشتباه مانوه بود. اما خود تالکین هم میگه که والار قصد مقابله با ملکور را داشتن و نولدور زود عمل کردن.(همونجا که میگه والار در سکوت با هم رایزنی میکنن و تصمیمات جدی میگیرن) اما رفتن نولدور کار رو خراب کرد.

چی رو خراب کرد ؟ بهتر نبود که والار به جای اینکه با سرعت انتی تصمیم بگیرن ، حالا که یه گروه بزرگ از الف ها میخوان راه بیفتن و برن ، خودشون هم دنبالش میرفتن ؟؟؟ و به جای اینکه اونا رو با نفرین (یا پیشگویی) {:دی} بترسونن و دلسردشون کنن ، خودشنو هم دنبالش میرفتن ؟ خب اگه والار این امکان رو بهشون میدادن که هم نیرو های بیشتری داشته باشن هم راحت تر به ملکور برسن ، آیا اصلا خویشاوند کشی اتفاق می افتاد ؟؟

خوب معلوم همون جوری که گفتم داستان های تالکین بر گرفته از داستانهای نورسی خوب پس یه جاهایی باید باهم در ارتباط باشن دیگه مثلا:

برادر جان ، درسته که یه جورایی برگرفته هست ، ولی دلیل نمیشه که ساختار کلی داستانش متشابه اساطیر نورس باشه . تالکین که نخواسته اسطوره های نورس رو زنده کنه ، خواسته اسطوره های خودش رو بنویسه . البته در مورد اون تشابه هایی هم که آوردی ، در مورد بعضی هاشون پایین تر بحث میکنم .

پ.ن : من به شخصه داستان های تالکین رو اسطوره میدونم. هر چند اگه بخوایم تعریف درستی از اسطوره داشته باشیم باید بگیم : مجموعه داستان هایی که از باور های یک جمع (ملت) سرچشمه میگیره و داستان های اون به مرور زمان بوسیله ی همون ملت تکمیل میشه یا تغییر میکنه .

ولی چیزی که مشخصه اینه که اسطوره باور های یه ملته . در حالی که داستان های تالکین باور های شخص تالکینه . البته به خاطر ساختار داستان های تالکین ، که از آفرینش شروع میشه و به نبرد های خیر و شر میرسه و ... اون رو هم باید اسطوره دونست . البته میشه یه پیشوند و پسوند هایی هم بهش اضافه کرد . مثلا گفت : اسطوره های نوین :D

1- یه سوال متداول به نظر من اینه که چرا انسان ها نمی تونن وارد والینور بشن البته فکر کنم نیاز به اجازه ی والار باشه خوب البته این رو نمی شه تبعیض نژادی گذاشت چرا چون در داستان های یونانی جایی که خدایان زندگی می کردن کوه المپ بود که نه تنها انسانها بلکه موجودات دیگه هم اجازه وارد شدن ندارن اما در اساطیر اسکاندیناوی این مسله خیلی محرض چرا چون اصلا خدایان با انسان ها کاری ندارن در کل خدایان خدایان اسکاندیناوی اصلا با میدل ارس یا سرزمین میانه کاری ندارن شاید تالکین هم بر اساس این موضوع والار رو طراحی کرده

همیشه انسان {در واقعیت} یه جایی رو میبینه که بدی نیست ، ظلم نیست ، بی عدالتی نیست و ... و همین هست که تو تمام اسطوره ها آورده شده و اصطلاحا" یه جایی به اسم بهشت رو در نظر میگیره و یه آرزوی نهانی و واقعا" عمیق ته دلش هست که به اونجا برسه . خب طبیعیه که اونجا رو متعلق به "بهترین ها" میدونه . در نتیجه تو اساطیر یونان و اساطیر نورس ، این "بهشت برین" مکان زندگی خدایان هست و به اسم هایی مثل قله ی المپیوس در میاد .

البته در دنیای تالکین این بهشت برین -که همون آمان باشه- یکم از اون حالت "اسطوره وار" در میاد و به شکل "فانتزی وار" نمود پیدا میکنه . منظورم اینه که ملموس تر میشه . به طوری که الف ها راحت به اونجا رفت و آمد دارن . در نتیجه این نتیجه گیری شما خیلی نمیتونه دقیق باشه . و در مقایسه آمان با المپ تفاوت هایی پیدا میشه که نمیتونه این دوتا رو با هم متشابه کنه.

مانوه-اولمو- ملکور مشترک در ست به ترتیب مثل زئوس- پوسیدن و هادس در اساطیر یونانی یا بهتر اودین- تور و لوکی در اساطیر نورسی

اولمو مثل پوسیدون و تور البته به تور نزدیک تر پوسیدن و تور با شخصیتی قوی که همیشه در جستجوی رسیدن به قدرت برادر بزرگترشون است البته این در مورد پوسیدون صادق اما تور خیلی شبیه اولموی خدایی قوی که به نظر میاد از اودین قوی تر باشه اما هیچ گاه این رو نشون نمی ده چون در واقع ضعیف تر از اودینه البته اخلاقشم شبیه اودین و زئوس می مونه که هر دوی این دو دوستار انسان ها هستند

برادر جان ، هادس رو نمیشه با لوکی مقایسه کرد ... هادس درسته شوم بوده ، ولی پلید نبوده .

دقت کنید یه جای کار می لنگه مانوه که رئیس والار در واقع باید اخلاقش مثل اودین و زئوس بود که این جوری نیست و اولمو هم باید اخلاقش مثل پوسیدون و تور باشه که این جوری نیست در واقع جای شخصیت این دو عوض شده دلیلش رو نمی دونم شاید تالکین می خواسته بگه رئس ها باید پر ابهت باشن و دستیاراشون باید نرم و مهربون البته این در مورد خلق و خوی اونهاست

قرار نیست که شخصیت های دنیای تالکین با شخصیت های اساطیر یونان یکی باشن . من قبول دارم که تو تمام اسطوره ها یه سری نماد ها و مفاهیم مشترک پیدا میکنی ... ولی نمیشه کارکتر ها رو دو به دو جلوی هم گذاشت و مقایسه شون کرد .

البته این رو از نظر اساطیری گفتم شاید دلیل خوبی نباشه اما به نظر من یه اثتنبات جالب می تونه باشه چون منابع ما کمه ما فقط ارباب حلقه ها و سیلیماریلیون و هابیت ها رو داریم در صورتی که منابع دیگه ای هم هست

منظورتو یکم نفهمیدم! میشه در مورد این منابع بیشتر توضیح بدی ؟؟

پ.ن : کلا حال میکنیم همگی به اتفاق ریختیم رو سر داداش مهدی ! خب برادر ، هزار پسته شدن این عاقبت ها رو هم داره :D :-w :-?

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi
راستش من هنوزم هیچ جوری نمیتونم جنگ خشم رو با ایستاری ها مقایسه کنم . هر چی باشه اون جنگ بود و لشکر داشت . ولی ایستاری ها فقط راهنما بودن ، یا حداقل رهبر . تازه از قدرت واقعی شون هم نمیتونستن استفاده کنن . خب خیلی راحت میشه نتیجه گرفت که والار جنگ با سائورون رو به عهده ی خود انسان ها و مردم سرزمین میانه واگذار کرده بودن . و فقط با فرستادن ایستاری ، میخواستن راهنمایی شون بکنن .

تو جنگ خشم ، خودشون اومدن و ترتیب ملکور رو دادن و رفتن . ولی تو دوران سوم فقط چند تا راهنما فرستادن ، برای راهنمایی و مشورت کردن با سران الف ها و انسان ها .

کاری به بهتر یا بدتر بودنش ندارم ، فقط میخوام بگم که نمیشه این دوتا رو مساوی دونست .

تو جنگ خشم خود والار که نبودن. یه عده الفه به همراه مایار لشکر کشی کردن. دلیل آوردن لشکر هم این بود که هیچ نیروی مفیدی توی سرزمین میانه باقی نمونده بود که بجنگه و مجبور شدن خودشون لشکر بیارن. اما تو دوران سوم نیرو به اندازه کافی توی سرزمین میانه بود و تنها چیزی که لازم بود این بود که یکی اینارو متحد کنه که ایستاری(یا حداقل گندالف)اینکارو کرد.

منم این دوتا رو مساوی نمیدونم اما همونطور که بارها گفتم عملکرد یکسان رو عدالت نمیدونم. عدالت زمانیه که هر دو به یه چیز ختم بشه و عاقبت کار یکسان باشه نه وسیله اش. ذات کار کمک کردنه که انجام شده و نتیجه هم پیروزیه که باز هم محقق شده.

خب راستش ما (یعنی من) سر اینکه چرا اندور پس گرفته شد مشکل دارم . تو شورش نومه نور و حمله به والینور ، مقصر اصلی خود والار بودن .

رجوع شود به پست های قبلی ...

من به هیچ وجه والار رو توی این قضیه مقصر نمیدونم. والار به انسانها لطف کردن و یه جزیزه خوش آب و هوا و عمر چند برابر دادن، بعد یه عده از انسانها به همون قناعت نکردن و برای سرنگونی کسانی که بهشون این لطفها رو کرده بودن لشکر کشیدن. نابودی نومه نور هم که شخصا به دست ارو انجام شد نه والار. مگه اینکه بگید ارو بی عدالتی انجام داده!

جایی که گفته نشده مانوه برای فرستادن ایستاری ها از ماندوس کمک گرفته ؟ یا گفته شده ؟ :-?\

خب تو اینجور جاها که ماندوس نباید لو بده دیگه ! اگه بگه حلقه میفته دست بیلیو ، خب نامردی میشه دیگه !

یه مثال خیلی خیلی خیلی ساده :

یکی ماشینت رو بزنه ، اونوقت از روی تصادف بره ماشین رو جلو ی خونه ی دوستت پارک کنه . بعد دوستت بهت زنگ بزنه بگه ماشینت کجاست . خب مسلمه که اگه بدونی که ماشین کجا میره ، دیگه زحمت اینو نمیکشی که دنبالش بگردی . مانوه هم اگه بدونه که حلقه دست کی میفته ، دیگه زحمت اینو نمیکشه که برای نابودی حلقه تلاش زیادی بکنه . مشکل من اینه که اگه جناب مانوه ، مسئولیت دارن و وظیفه شون اینه که از فرزندان ایلوواتار حمایت کنن ، باید این زحمت رو بکشن که برای نابودی حلقه و کلا" سائورون ، بیشتر مایه بزارن و کار خودشو راحت نکنه که ببینه آینده چطور میشه ، بعد تصمیم بگیره

جایی به صراحت گفته نشده که از ماندوس کمک گرفته این یه حدسه که زیاد هم دور از ذهن نیست بالاخره همه توی شورای ماهاناکسار هستن. ماندوس هم که همه چیز رو نمیگه، همیشه حرفهاش رمزآلوده و کسی متوجه نمیشه.(براش هم مهم نیست که کسی متوجه بشه یا نه فقط کارشو انجام میده) فقط کافیه بپرسن که این کافیه اونم میگه آره. مطمئنا نیومده تمام داستان رو بگه که آره حلقه میافته دست بیلبو بعدش میره جشن دستش میکنه و غیب میشه و ... .

کی گفته که والار وظیفه دارن از فرزندان ایلوواتار حمایت کنن؟ وظبفه والار آماده کردن آردا برای زندگی الفها و انسانها بود. حالا که آماده شد دیگه کارشون تمومه و بقیه کارها میشه خارج از وظیفه و لطف والار رو نشون میده.

چی رو خراب کرد ؟ بهتر نبود که والار به جای اینکه با سرعت انتی تصمیم بگیرن ، حالا که یه گروه بزرگ از الف ها میخوان راه بیفتن و برن ، خودشون هم دنبالش میرفتن ؟؟؟ و به جای اینکه اونا رو با نفرین (یا پیشگویی) {:دی} بترسونن و دلسردشون کنن ، خودشنو هم دنبالش میرفتن ؟ خب اگه والار این امکان رو بهشون میدادن که هم نیرو های بیشتری داشته باشن هم راحت تر به ملکور برسن ، آیا اصلا خویشاوند کشی اتفاق می افتاد ؟؟

ناسلامتی مانوه شاه آرداست و اون باید تصمیم بگیره نه اینکه فئانور بیاد یه مشت لیچار بارش کنه و بعد دستور حمله بده و مانوه هم بگه چشم هرچی شما دستور بدین.

باید تمام جوانب رو در نظر بگیره، هنوز انسانها از خواب بیدار نشده بودن و به همون دلیل که قبل از بیداری الفها وارد جنگ نشد الان هم تا زمان بیدار شدن انسانها باید صبر میکرد. ماندوس گفته بود که سرنوشت انسانها اینه که تو تاریکی باید بیدار بشن و خب میدونست که بیداریشون نزدیکه و داشت مقدمات حمله رو آماده میکرد. ساختن ماه و خورشید هم همین دلیل رو داشت. انسانها با اولین طلوع خورشید بیدار شدن و اگه الفها یه مدت صبر میکردن همه چی درست میشد. چون والار نیومدن دنبالشون باید بزنن تله ری رو بکشن؟؟

به اصلان:

من اطلاعاتم در مورد اساطییر یونان و اسکاندیناوی خیلی کمه و نمیتونم وارد بحث بشم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Aslan

حرف من در مورد حمایت نبود ، داداش اصلان گفت والار به کسایی که باهاشون هم عقیده نبودن ، توجه نمیکردن ، منم گفتم خو این خودش یه نمود بی عدالتیه ! ( حالا بگذریم از اینکه این نتیجه گیری میتونه خیلی منصفانه نباشه ... )

خوب این نظر شخصیه من بود

کی گفته که کسی نباید وانیار رو ببینه؟ هیچ تحریمی در این مورد وجود نداره. نمیتونن ببینن چون وانیار تو والینور هستن و اینا نمیتونن برن والینور. تحریم توی رفتن به والینوره نه توی دیدن وانیار.

شرمنده یه ذره جو گیر شدم خوب در اصل گفته کمتر انسانی اون ها رو دیده اخه کگه چند نفر به امان رفتن که حالا اون ها رو ببینن

برادر جان ، درسته که یه جورایی برگرفته هست ، ولی دلیل نمیشه که ساختار کلی داستانش متشابه اساطیر نورس باشه . تالکین که نخواسته اسطوره های نورس رو زنده کنه ، خواسته اسطوره های خودش رو بنویسه . البته در مورد اون تشابه هایی هم که آوردی ، در مورد بعضی هاشون پایین تر بحث میکنم .

پ.ن : من به شخصه داستان های تالکین رو اسطوره میدونم. هر چند اگه بخوایم تعریف درستی از اسطوره داشته باشیم باید بگیم : مجموعه داستان هایی که از باور های یک جمع (ملت) سرچشمه میگیره و داستان های اون به مرور زمان بوسیله ی همون ملت تکمیل میشه یا تغییر میکنه .

ولی چیزی که مشخصه اینه که اسطوره باور های یه ملته . در حالی که داستان های تالکین باور های شخص تالکینه . البته به خاطر ساختار داستان های تالکین ، که از آفرینش شروع میشه و به نبرد های خیر و شر میرسه و ... اون رو هم باید اسطوره دونست . البته میشه یه پیشوند و پسوند هایی هم بهش اضافه کرد . مثلا گفت : اسطوره های نوین :D

درسته شما درست می گی اما داستان های نورسی به نظر من یک نقطه ای برای شروع نتنها دستان تالکینه بلکه نقطه ی شروع برای کل فانتزی نویسان

همیشه انسان {در واقعیت} یه جایی رو میبینه که بدی نیست ، ظلم نیست ، بی عدالتی نیست و ... و همین هست که تو تمام اسطوره ها آورده شده و اصطلاحا" یه جایی به اسم بهشت رو در نظر میگیره و یه آرزوی نهانی و واقعا" عمیق ته دلش هست که به اونجا برسه . خب طبیعیه که اونجا رو متعلق به "بهترین ها" میدونه . در نتیجه تو اساطیر یونان و اساطیر نورس ، این "بهشت برین" مکان زندگی خدایان هست و به اسم هایی مثل قله ی المپیوس در میاد .

البته در دنیای تالکین این بهشت برین -که همون آمان باشه- یکم از اون حالت "اسطوره وار" در میاد و به شکل "فانتزی وار" نمود پیدا میکنه . منظورم اینه که ملموس تر میشه . به طوری که الف ها راحت به اونجا رفت و آمد دارن . در نتیجه این نتیجه گیری شما خیلی نمیتونه دقیق باشه . و در مقایسه آمان با المپ تفاوت هایی پیدا میشه که نمیتونه این دوتا رو با هم متشابه کنه.

در این جا به نظر من بهشت برین فقط پیش ایلوواتاره چون اون خدای کل دنیای تالکین و این نقطه قوت داستان های تالکین چون دنیای تک خدایی رو داره و این یک تضاد یا پارادوکس بزرگ بین جهان اون و دنیای اساطیری

برادر جان ، هادس رو نمیشه با لوکی مقایسه کرد ... هادس درسته شوم بوده ، ولی پلید نبوده .

بله درسته حق با شماست حواسم نبود :D

منظورتو یکم نفهمیدم! میشه در مورد این منابع بیشتر توضیح بدی ؟؟

کدوم رو نفهمیدی؟ :D

1- اگه منظورت منابع است که اگه ویکی پدیای انگلیسی رو سرچ کنی می بینی که خود تالکین و یا نویسنده های دیگه از روی دست نوشته های تالکین چقدر کتاب در رابطه با سرزمین میانه نوشتن یکیش هم چند سال پیش اومده تارخ هابیت ها که دوجلدیه یا حلقه واژه که فرهنگ لغت دنیای تالکینه حالا تاریخ سرزمین میانه بمونه

2- در مورد اخلاق مانوه و اولمو خوب منظور من این بود برادر های اول همون مانوه قدرت زیادی دارن ولی نشون نمی دن که در مورد مانوه صدق می کنه اما اخلاق برادر های اول معمولا با موجودات دیگه مخصوصا انسان ها خوبه اما این موضوع در رابطه با مانوه فرق داره

و در مورد المو برادر های دوم معمولا قدرت من تر نشون می دن اما در اصل این جوری نیست که خوب در این مورد در رابطه با المو صدق می کنه اما اخلاق برادر دوم معمولا خودشون رو رئیس نشون می دن که این اخلاق در المو نشوم نمی ده

در واقع به نظر من اخلاق مانوه مثل اخلا برادر های دوم و اخلاق المو مثل اخلاق برادر های اول البته در اخلاقشون

این رو بر اساس داده های اساطیری گفتم :D

پ.ن : کلا حال میکنیم همگی به اتفاق ریختیم رو سر داداش مهدی ! خب برادر ، هزار پسته شدن این عاقبت ها رو هم داره :- ;) :D

بله داداش گفته باشم به اون هایی که به پست 1000 نزدیکن اگه به این مقدار برسید می ریزیم رو سرتون ها :D :D

جهت مزاح بود به دل نگیرید این مقدار پست نشونه ی بزرگی شماست ^:-w^ ^:-?^

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
poia

خب در واقع من خیلی دوست داشتم جای تولکاس استالدو باشم :| X(

یکی از اسم هایی که میخواستم برای نام کاربری ام استفاده کنم همین بود ولی بچه های دیگه ی سایت اون رو زود تر انتخاب کرده بودند :(( :-? :-

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

مرسی از پست های مهدی اصلان و تورامبار!هر چند که خطر سیر مطلبو من گم کردم از یه جایی

به پویا:کسی به اسم ما نظر بد داشته؟ها؟ :-?

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Mo.Mirnoruzy

من اورومه رو انتخاب می کنم.

به نظر من تولکاس یه نمه بی کلاسه. کلا زیاد فکر نمی کنه. البته دوست عزیز ناراحت نشیا :-?

اما از خشم اورومه خیلی خوشم میاد. نخجیرگر بزرگ. اینو دوست دارم. ;)

در ضمن در انتخاب همسر هم خوب عمل کرده. وانا معروف به همیشه جوان. ~x( ~x( ~x(

ولی ای کاش اون دعوا سر والارو انسان ها به ما هم می رسید. ;)

به نظر من هم والار در انجام وظیفه کوتاهی کردن. :(( کلا بیچاره انسان ها. [-(

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن

من یادم نیست تو این نظر سنجی شرکت کردم یانه ! بنابر این نظرم رو در حال حاضر میگم و شما رو از نظر ارزشمندم بهره مند میکنم . :((

مانوه : گزینه خوبیه ، مزیت هاش: محل زندگیش سردسیره ، زنش خوبه ، چشم و گوشهایی قوی داره و پادشاهه ، اما بدیش اینه که یکمی تو زرده و هیچ کار مفیدی نمیکنه .

اولمو : با معرفت و زورمنده اما محل زندگی و قلمروش خیلی کسل کنندس .

آئوله : گزینه قدرتمندیه ، مخصوصا که بسیار هنر منده .

اورومه : نه ! منو یاد آدم های جنگلی میندازه ، به هیچ وجه .

ماندوس : ترسناکه و محل زندگیش مخوفه !

تولکاس : زورش زیاده اما چندان مورد پسندم نیست . زندگی که فقط دور بازو نیست ;)

واردا : خیلی خوبه الف ها همیشه به یادت باشن و زن پادشاه باشی .

یاوانا : خیلی دوستش دارم ، هرچی نباشه خالق دو درخت روشنایی و مادر زمینه .

استه : اگه میتونستم حتما باهاش ازدواج میکردم ، مردا بجز آرامش از همسرهاشون چی میخوان .

نیه نا : نه، نه ، کی از غم خوشش میاد؟

من از بین نامزد ها، یعنی : مانوه ،یاوانا، واردا و آئوله ، یاوانا رو برای خودم انتخاب میکنم .

پ ن : از گرسنگی زیاده .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Elrond

( من فقط در مور هفت والار نوشتم ... )

1. اولمو : کلا کارایی که انجام می ده رو دوست دارم ، مخصوصا اون موقعی که برخلاف خواسته ی والار جزیره ی تله ری رو نگه می داره و عقیدش اینه که الف ها باید تو سرزمین میانه بمونن ؛ دریا هم اگه در قدرتت باشه اتفاقا خوبه و بهتر از سر و کله زدن با والار و الف ها در والینوره !

2. اورومه : هیبت خاصی داره و اهل گشت و گذاره ، مخصوصا از کارای ملکور خبردار شدن و پیدا کردن الف ها .

3. آئوله : دوست داره بیشتر چیزایی رو که بلده به بقیه یاد بده و اگه من هم بودم دوست داشتم نژاد جدیدی درست کنم ! ( و از همه مهم تر داشتن همکار باهوشی مثل سائورونه ! )

4. لورین : کلا تو رویاهاست و باغ های قشنگی داره .

5. تولکاس : فقط از زور ملکور سو استفاده می کنه و همیشه حلال مشکلات می شه !

6. ماندوس : با این که پیشگویی و قضاوت کار جالبیه ، ولی نه تا جایی که بدونی حتی انسان ها کجا می رن !

7. مانوه : هیچ کار خاصی انجام نمی ده ، همه باید به حرفش گوش کنن و فقط نقش پستچی ارو رو داره !

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
SHIRE

من یاوانا رو انتخاب میکنم ، چون خالق دو چیز مهم در آردا یعنی دو درخت والینور ( خورشید و ماه ) بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
hamid stormcrow

والا من از این والار جماعت اصلا دل خوشی ندارم به نظرم یه مشت موجود از خود راضین شما فکر کنید خودشون رفتن دنبال عشق وحال حواسشون معلوم نیست کجاست مورگوت خرس گنده با اون اونگولیانت گنده بک میان دو درخت رو نابود می کنند بعد این حضرات در کمال پر رویی به فئانور می گن حالا تو بیا سیلماریل هاتو بده ما بشکنیم از نورش استفاده کنیم والا فئانور خیلی مرد بود برنگشت هرچی از دهنش در میاد بارشون کنه

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...