CelebAlph 654 ارسال شده در فوریه 5, 2013 (ویرایش شده) درود فراوان به دوستان زبان ایرانی میانه جنوب غربی: پارسی میانه پارسی میانه نیای مستقیم زبان پارسی امروزی است. در واقع پارسی امروزی شکل تحول یافته ای از همان زبان پارسی میانه است. پارسی میانه زبان ارتباطی مشترک در تمامی شاهنشاهی ساسانی بود پارسی میانه یکی از زبانهای ایرانی است که بنا به تعریف از اوایل دوران اشکانی نخست در جنوب غربی ایران و سپس در زمان ساسانیان به عنوان زبان رسمی همه امپراتوری ایران تا صدر اسلام رواج داشتهاست. خاستگاه این زبان که فرزند پارسی باستان به حساب میآید پارس بود. در دوران اشکانیان پارسی میانه زبانی محلی بود و از پهلوی اشکانی تأثیراتی پذیرفت تا اینکه در زمان ساسانیان زبان رسمی شاهنشاهی شد. کتیبهها و اسناد ساسانیان و بسیاری از کتابها به این زبان نوشته میشد. با بر افتادن ساسانیان و تا چند سده پس از اسلام همچنان تولید اثر به این زبان ادامه داشت. گرچه در اواخر دوران ساسانی نیز زبانی نیممرده بهشمار میآمد. در واقع تحولی که از پارسی باستان تا پارسی میانه اتفاق افتادهاست بسیار بزرگتر از تحولیاست که از پارسی میانه تا پارسی نو رخ دادهاست. شباهتهای فراوان چه از نظر واژگانی و چه از نظر دستوری میان دو زبان پارسی میانه و پارسی امروزی وجود دارد. گویش مردمان نهاوند، بروجرد، ملایر، تویسرکان و گیو با پارسی میانه نزدیکی دارد. این زبان همواره از دیدگاه دستوری و واژگانی با گویشهای محلی نواحی پارس نزدیکی داشتهاست. این زبان جزو زبان های جنوب غربی ایرانی است.همان طور که در پست پیشین نیز اشاره شد بعد از سده سوم اشتباهی به ان زبان پهلوی (پارتی) نام دادند. با آنکه نام زبان و خط پارسی میانه از دیوانهای کارگزاران عرب در ایران برافتاد، اما خط و زبان پارسی میانه در میان ایرانیان غیرمسلمان و مسلمان تا حدود سده پنجم کم و بیش رواج داشت چنانکه در برخی از نواحی ایران سنگنگارههای سازهها را به خط پارسی میانه یا بخط کوفی و پارسی میانه هر دو مینوشتند مانند کتیبه برج لاجیم نزدیک زیراب در مازندران که از سده ۵ هجری و یک خط آن به پارسی میانه و خط دیگر آن به کوفی است. این برج مقبره کیا ابوالفوارس شهریار بوده و در تاریخ ۴۱۳ بنا شدهاست. برج دیگری هم نزدیک برج لاجیم است که ظاهرن در آغاز سده ۵ بنا شده و کتیبه آن به خط کوفی و پارسی میانه است. برج رادکان نزدیک بندرگز نیز از همین گونه برجهای آرامگاهی و دارای دو سنگنوشته کوفی و پارسی میانه است. همچنین تا دوره مروان (هم زمان با امام صادق شیعیان) خلیفه اموی سکه ها در قلمرو خلیفه به تصویر خسروپرویز و با نوشته به زبان و خط پارسی میانه ضرب می شد. در سده ۴ و ۵ بسیاری از ایرانیان به خط و زبان پارسی میانه آشنایی داشتند. گردآورندگان شاهنامه ابومنصوری و مترجمان شماری از دفترهای پارسی میانه به پارسی در همین دوره دفترهایی از پارسی میانه مانند یادگار زریران و کارنامه اردشیر پاپکان و داستان بهرام گور و پندنامه بزرگمهر بختگان و گزارش چترنگ و دیگر نوشتهها را به پارسی دری و به خط پارسی بازنویسی کرده و جزو شاهنامه قرارداده بودند. نفوذ زبان پارسی میانه در این بازگفتهها به اندازهای بود که بعد از نظم آنها به پارسی بهوسیله دقیقی و فردوسی هم نزدیکی فراوانی میان آنها با اصل پارسی میانه هریک مشهود است. در میانههای سده ۵ یکی از دفترهای مشهور که گویا اصل آن از دوره اشکانی بودهاست یعنی ویس و رامین از متن پهلوی (اشکانی) به پارسی گردانده شد و سپس به همت فخرالدین اسعد گرگانی به نظم پارسی درآمد و در این منظومه تأثیر واژه ها و ترکیب های پهلوی (اشکانی) بسیار دیده میشود. آشنایی شاعران و نویسندگان ایران با متون پارسی میانه و نقل آنها به پارسی تا سده ۷ هم ادامه داشتهاست چنانکه در همین روزگار یکی از شاعران نامدار بنام «زراتشت بهرام پژدو» کتاب «ارداویرافنامه» را از پارسی میانه به شعر پارسی درآورد. این شواهد نشانگر آن است که آشنایی ایرانیان با خط و زبان پارسی میانه با فروپاشی حکومت ساسانی یکباره از میان نرفت بلکه تا دیرگاه ادامهداشته است. آثار پارسی میانه شامل سکهنوشتههای شاهان ساسانی, کتیبهها, آثار مکتوب دوره ساسانی و سه سده نخست هجری و متون مانوی میشود که به الفباهای نسبتا متفاوت نوشتهشدهاند. برخی از آثار کتابی پارسی میانه تاریخی و ادبی هستند اما عمده مطالب را آثار دینی زرتشتی دربر گرفتهاند. پس از فروپاشی حكومت ساسانی و فتح ایرانشهر بدست مسلمانان حجاز، شمار زیادی از آثار زبان پارسی میانه که در دانشگاه گندی شاپور یا سایر نقاط ایران در دست بود به زبان عربی ترجمه شد. این آثار عمدتن نسخه اصلی پارسی میانه آن از میان رفتهاست. داستانهای هزار و یک شب, سیرالملوک, ادب الکبیر, کلیله و دمنه, سندبادنامه و شماری اثر علمی و تحقیقی از این دسته هستند. از آثار کتابی مهم دوره ساسانی به زبان پارسی میانه که بدست ما رسیده نیز میتوان به کارنامه اردشیر پاپکان, شاپورگانِ مانی اشاره کرد. عمده متون بجای مانده در سده های نخست اسلامی نوشته شده با این وجود احتمالن بسیاری از آنها ترجمه آثار دوره ساسانی بودهاند. از مهمترین آثار متاخر پارسی میانه میتوان به آثار پرحجمی مانند: بندهشن, دینکرد, شایست نشایست, گزیدههای زادسپرم, دادستان دینی و شکندگمانیک وزار، اشاره کرد. آثار پارسی میانه را می شود به ۴ دسته تقسیم کرد:سنگ نوشته های پارسی میانه که خود به سه دسته تقسیم می شوند: ۱-کتیبه های شاهان ساسانی: اردشیر یکم،شاپور یکم، بهرام یکم، نرسی، شاپور دوم، شاپور سوم و ...... ۲-کتیبه های مردان دولتی ساسانی: کرتیر مغ زرتشتی، مهرنرسی بزرگ فرمدارِ (وزیر بزرگ) یزدگرد یکم و بهرام پنجم و یزدگرد دوم و...... ۳-کتیبه های شهر دورا اروپوس: این شهر که هم اکنون در سوریه در شرق نینوا قرار دارد از دوران اشکانی دارای اثار بسیار مهمی از مهرازی (معماری) و هنر و شهرسازی و ...... است. این شهر را شاپور یکم بدلیل نافرمانی ویران کرد. نقش سکه ها و مهرهای شاهان و بزرگان ساسانی که حاوی القاب و نام های صاحبان انهاست از نظر تاریخ ایران و تاریخ زبان پارسی میانه و تغییر دبیره پارسی میانه ارزش بسیاری دارد. در کتیبه های پارسی میانه هزوارش به کار رفته است.زبور پارسی میانه: در دوره ساسانیان مسیحیان ایران کتاب هایی به پارسی میانه نوشته و یا از کتاب های دینی ترجمه کرده بودند. از نوشته ها و ترجمه های آنها تنها ترجمه بخشی از زبور از تورفان چین همراه با نوشته های مانوی بدست آمده که به سده ۸ میلادی مربوط است. در این زبور هزوارش به کار رفته است.نوشته های زرتشتیان که خود به ۴ دسته تقسیم می شوند: ۱- ترجمه های اوستا به پارسی میانه. ترجمه و تفسیر اوستا به پارسی میانه «زند» نام دارد. زند بخش های مختلف اوستا به جز زند یشت ها، باقی مانده است. ۲- متن های دینی. دفترهای بسیاری که به پارسی میانه در موضوع های دینی نوشته شده اند. ۳- متن های غیردینی. مانند: کارنامه اردشیر پاپکان، شهرهای ایران و ......... پازند هایی نیز برای برخی از دفترهای پارسی میانه در دست است. پازند به راهنمای تلفظ درست کتاب ها گفته می شود که به خاطر مرده بودن زبان برای جلوگیری از تلفظ اشتباه بدست زرتشتیان در سده های ابتدایی اسلام بوجود امده اند.نوشته های مانویان: نوشته های مانویان در اوایل سده ۲۰ میلادی در تورفان چین بدست آمد. آثار بدست امده تکه تکه هستند. اثار مانی و پیروانش بخ ۴ دسته تقسیم می شوند: ۱- اثار مربوط به افرینش جهان و جهانیان. ۲- نامه های بزرگان دین مانی. ۳- سرودهایی در ستایش زروان و ایزدان و مغان مانوی. ۴- دعاها و اندرزهای مانی. کم و بیش اثار دیگری نیز خارج از این دسته بندی به این زبان یافته شده اند که در نقاط مختلف ایران در ان دوران، بدست امده اند: مانند ۳۱ سنگنوشته کوچک که باستان شناسان در باروی شهر دربند قفقاز به زبان پارسی میانه بدست اورده اند که در ان به نام کسان و سنگ تراشانی اشاره شده که در کشیدن دیوار دربند سهم داشته اند. از نظر دستور زبان اختلاف چندانی میان پارسی میانه کتیبه ای و مسیحی و زرتشتی و مانوی وجود ندارد. اختلافات مربوط به واژه ها و معنی آن است. هرمز در نوشته های زرتشتی نام افریننده نیکی هاست اما در نوشته های مانوی نام یک ایزد (فرشته) است. امشاسپندان در نوشته های مانوی به اخشیج های (عناصر) جهان نیکی گفته می شود یعنی آب، آذر (آتش)، باد، روشنی، هوا. اما در نوشته های زرتشتی نام فرشتگان بزرگ (۷ امشاسپند) است. دبیره های ساسانی پهلوی نام یک دستهٔ کلی از دبیرههایی است که برای نوشتن زبان(های) پارسی میانه و پهلوی اشکانی (پارتی) به کار میرفتهاند. این دبیره ها از دبیره مانوی مستقل هستند. تمام این دبیره ها ریشه در دبیره آرامی دارند و مانند آرامی از راست به چپ نوشته میشدهاند. دبیرههای پهلوی را معمولن به زیرشاخههای زیر تقسیم میکنند:پهلوی اشکانی که با آن به زبان پارتی می نوشتند(کتیبهای و گسستهاست).پهلوی ساسانی کتیبه ای که کتیبه های پارسی میانه را بدان می نوشتند. پهلوی ساسانی پیوسته (یا پهلوی کتابی) که کتاب های پارسی میانه زردشتی بدان نوشته شده. پهلوی زبوری یا مسیحی که ترجمه کتاب مقدس به زبان پارسی میانه بدان نوشته شده. به گفته تاریخ نویسانی چند که ایرانیانی بودند که تاریخ ایران پیش از اسلام را در دوره بعد از اسلام نوشته اند، در زمان ساسانی ۷ دبیرگ برای نوشته ها به کار می رفته که شامل اینها هستند:اَم دبیره یا هام دبیره: دبیرهای همگانی بودهاست و به ۲۸شیوه نوشته میشد که ازاین دست بودند: داد دبیره؛ برای حکم های دادگستری شهرآمار دبیره؛ برای حسابهای شهر گنج آمار دبیره؛ برای حسابهای خزانه کده آماردبیره؛ برای حسا بهای کشور آخورآمار دبیره؛ برای حسابهای استرلاب آتشان آمار دبیره؛ برای حسابهای آتش رُوانگان آماردبیره؛ برای حسابهای اوقاف گشته دبیره؛ این دبیره ۲۸ وات داشته که برای پیمانها و برروی دینار و درهم نوشته میشد.نیم گشته دبیره؛ این دبیره دارای ۲۸ وات بوده وبا آن پزشکی وفرزان(فلسفه) رامینوشتند.فرورده دبیره؛ این دبیره دارای ۳۳ وات بوده ومنشورهای پادشاهان را مینوشتند، نام دیگر این دبیره «نامه دبیره» است.رازدبیره؛ این دبیره دارای ۴۰ وات بوده و رازهای شاهان را با آن مینوشتند، نام دیگر این دبیره«شاه دبیره» یا «رازسهریه» است.دین دبیره؛ دارای ۶۰ وات بوده و سرودهای دینی را مینوشتند واز رساترین دبیرگان گهان(جهان)است.ویسپ دبیره؛ این دبیره در بردارندهٔ همهٔ دبیرگان بوده و با این دبیره زبانهای رومی، کپتی (قبطی)، بربری، هندی، چینی، ترکی، نبطی، تازی، هتا نمایگان و هر سدایی و سدای شرشر آب رانیز مینوشتند. دبیرهٔ نامبرده ۳۶۵ وات داشتهاست که ۱۶۰ وات آن برای زبانهای ملتها، ۲۰۵ وات آن برای آواها نامردمی دون مایهها بود. فقط از چند نمونه از این دبیره ها اثار بدست امده که یکی دبیره کتیبه ای و یکی دیگر دبیره کتابی بوده است. چندی از مهم ترین نوشته های بازمانده از پارسی میانه:زند اوستازند ویسپردزند وندیدادزند یشتبُندهش: داستان آفرینش با پیش درآمدی طولانیکارنامه اردشیر پاپکان (سرگذشت اردشیر پسر پاپک، بنیادگذار دودمان ساسانی)شهرستانهای ایرانشگفتی و برجستگی سیستانزبور پهلوی: ترجمه پهلوی انجیل مسیحشاپورگان: کتاب مقدس آیین مانویجاماسب نامه: سخنان حکیم جاماسب از معاصران زردشتدینکرد (کردارهای دینی)اردویرازنامه (کتاب ویراز درستکار)دادستان مینوی خرد (حکمهای روح خردگرایی)داروی خرسندی: رسالهای مذهبی در مورد اهمیت ایمان و توکلرازان: از سری کتابهای مانیپندنامه بزرگمهر بختگانوزارشنی چترنگ:گزارش شطرنج،در مورد پیدایش شطرنج و نردیادگار زریران (حماسه دودمان زریر)یادگار بزرگمهرمادیان ماه فروردین روز خرداد: سالشماری رویدادهای یک روز ویژه از سالاندرز آذرپاد مهراسپندانروز هرمزد ماه فروردینشایست نشایستپیمان نامه زناشوییچم کستیپرسش هااندرز دستوران به بهدینانانجیل زنده: از دیگر آثار آیین مانویاندرز کنم بشما کودکاننامه تنسرپتیت خود: در مورد زهد و ریاضت کشیداتستان دینیکدرخت آسوری (یک داستان ادبی)خسرو و ریدگ (خسرو و خدمتکار)ماتیکان گجستک ابالیشیوشت فریان و آخت: داستانهای عرفانی آموزشی ایرانینامگ نبیسشنیه (آیین نامه نگاری)هیربُدستان (کتاب تفسیر، راهنمای موبدان)نیرنگستان (تفسیر اوستا)چیدگ اندرزی پریوتکشان (گزیده اندرزهای پیشینیان فرزانه)زند بهمن یشت (تفسیر گفتار مربوط به پیشگوییها در اوستا)شکند گمانیک ویچار (بیانات شبهه زدا)گزیدههای زادسپرم (شرح فشرده دین زرتشت) ترجمه انگلیسی متون پارسی میانه: http://www.avesta.org/avesta.html در اخر شعری از جاماسپ نامه به پارسی میانه و ترجمه پارسی ان برای دوستان می نویسم: پارسی میانه: دارُم اندرزِی از داناگان، از گفتیهِ پِشینیگان، اُ شْماه به ویزاروم، پَد راستی اندر گهان، اگر اِن از مَن پَدیرِد، بَوِد سودی دو گهان. (برای تلفظ درست من تمام صداهای لازم را قرار دادم. هیچ اشتباه تایپی وجود ندارد و برای راحتی در خواندن دوستان بزرگش کردم) پارسی امروزی: دارم اندرزی از داناگان، از گفته پیشینیان، به شما بگذارم(گزارش دهم)، به راستی اندر جهان، اگر این از من پذیرید، بود سود دو جهان. در پست بعدی به زبان پارسی امروزی خواهیم پرداخت. اگر به معرفی زبانی خاص یا خانواده زبانی خاصی علاقه دارید که من در پست ها قرار ندادم به من پیام داده تا سریعن به درخواست شما جواب دهم. مرسی از توجه دوستان :ymapplause: :ymapplause: :-? :) :| :) :| ویرایش شده در فوریه 8, 2013 توسط CelebAlph 8 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در ژوئن 11, 2013 (ویرایش شده) سلام و درود خدمت دوستان عزیز شرمنده من سرم شلوغ بود حالا بالاخره با تیتر جدید خدمت رسیدم : زبان پارسی نو (که به نام های فارسی، پارسی، تاجیکی، عجمی، دری هم نامیده شده است): یکی از زبانهای هندواروپایی در شاخهٔ زبانهای ایرانی جنوب غربی است که در کشورهای ایران، افغانستان، تاجیکستان و ازبکستان به آن سخن میگویند. پارسی زبان رسمی کشورهای ایران و تاجیکستان و یکی از دو زبان رسمی افغانستان (در کنار زبان پشتو) است. پارسی را فارسی نیز می گویند. زبان پارسی در افغانستان به طور رسمی دری و در تاجیکستان تاجیکی خوانده شدهاست. در ایران زبان نخست بیش از ۴۰ میلیون تن فارسی است (بین ۵۸٪ تا ۷۹٪). فارسی زبان نخست ۲۰ میلیون تن در افغانستان، ۵ میلیون تن در تاجیکستان، و در ازبکستان حدود ۷ میلیون است. زبان فارسی گویشورانی نیز در هند و پاکستان دارد. با توجه به رسمی بودن زبان فارسی در ایران، افغانستان و تاجیکستان و تسلط گویشوران سایر زبانها بدان به عنوان زبان دوم روی همرفته میتوان شمار فارسیگویان جهان را حدود ۱۱۰ میلیون تن برآورد کرد (فقط زبان فارسی نه دیگر زبان های ایرانی). گرچه فارسی اکنون زبان رسمی پاکستان نیست، پیش از استعمار انگلیس و در زمان امپراتوری گورکانی (به فرمان اکبرشاه)، زبان رسمی و فرهنگی شبهقاره هند بودهاست. زبان رسمی کنونی پاکستان (اردو)، که «اسلامیشده»ی زبان هندی است، بسیار تحت تأثیر فارسی بودهاست و واژههای فارسی بسیاری دارد. به طوری که تمامی کلمات سرود ملی پاکستان به جز یک حرف اضافه از کلمات مشترک با زبان فارسی تشکیل شدهاست. زبان پارسی از سرزمین پارس در حدود استان امروزی پارس در جنوب ایران سرچشمه گرفتهاست و در زمان ساسانیان در دیگر سرزمینهای ایرانی گسترش زیادی یافت بهطوریکه در جریان شاهنشاهی ساسانیان، زبان پارسی میانه و گویشهای آن در خراسان بزرگ جایگزین زبانهای پارتی و بلخی شد و بخشهای بزرگی از خوارزمیزبانان و سغدیزبانان نیز پارسیزبان شدند. گویشی از پارسی میانه که بعدها پارسی دری نام گرفت پس از اسلام به عنوان گویش استاندارد نوشتاری در خراسان شکل گرفت و این بار با گسترش به سوی غرب به ناحیه پارس و دیگر نقاط ایران بازگشت. زبان پارسی نو در طول تاریخ و در پهنههای مختلف جغرافیایی نامهای متفاوتی داشته و دارد. این زبان بصورت رسمی در ایران به نام پارسی، در افغانستان دری، در تاجیکستان به نام تاجیکی و در ازبکستان به نام فارسی مشهور است. اگرچه مردم فارسی زبان افغانستان همچنان زبان خود را پارسی مینامند. زبان فارسی در بحرین نیز نام عجمی دارد. در ترکیه عثمانی که زبان پارسی دارای جایگاهی ادبی بود نام پارسی برای آن کاربرد داشت. در هند به زبان پارسی، فارسی می گویند. فارسی زبانان در گذشته واژگان دری و پارسی را نیز برای این زبان بکار میبردند و فارسی که معرب پارسی است. در کشور ایران نام این زبان در سراسر کشور پارسی است. نام فارسی بعد از حمله مغول باب شد. در زبان عربی کلاسیک بویژه قرنهای نخست دوره اسلامی به زبان پارسی لسان العجم یا زبان عجم و به ایرانیان عجمی و بندرت عجمو میگفتند. بطور نمونه در تفسیر الضحاک آمدهاست منظور قرآن از عجمی، سلمان فارسی است. زبان پارسی با اینکه یکی از ارکان اصلی هویت ایرانی است و به عنوان زبان ملی و رسمی ایران شناخته شدهاست، ولی هویتی بسیار فراتر از فلات ایران دارد و به همین دلیل عصر ارتباطات و دهکده جهانی آن را آسیبپذیر نمیکند. فارسی از حدود سال ۱۰۰۰ میلادی تا ۱۸۰۰، زبان میانجی بخش بزرگی از غرب و جنوب آسیا بود. به عنوان نمونه پیش از استعمار هند توسط انگلیس، در زمان حکومت گورکانیان در هند، که ادامه دهنده امپراتوری تیموریان در هند بودند، فارسی زبان رسمی این امپراتوری وسیع بود. زبان فارسی جدا از اینکه زبان اصلی و یا زبان دوم مردم سرزمین ایران با قومیتهای مختلف بودهاست، نفوذ بسیاری در کشورهای مجاور خود همچون هند و عثمانی داشتهاست. و در دوره امپراتوری گورکانیان زبان فارسی در هندوستان زبان رسمی اداری و نظامی بودهاست و در کنار نفوذ زبان فارسی، نفوذ فرهنگ ایرانی هم در فرهنگهای دیگر دیده میشود و به طور مثال در امپراتوری گورکانیان در کنار دین اسلام، فرهنگ ایرانی جزو سرلوحههای فرهنگیشان بودهاست. این نفوذ فرهنگی تا به آن حد است که ریچارد نلسون فرای، استاد بازنشسته دانشگاه هاروارد معتقد است که «... عرب ها دیگر نقش ایران و زبان فارسی را در شکلگیری فرهنگ اسلامی درک نمیکنند. شاید آنان آرزو دارند که گذشته را فراموش کنند، ولی با این کار آنها ریشههای معنوی، اخلاقی و فرهنگی خودشان را حذف میکنند.» در سال ۱۸۷۲ در نشست ادیبان و زبانشناسان اروپایی در برلین، زبانهای یونانی، فارسی، لاتین و سانسکریت و چینی و عربی به عنوان زبانهای کلاسیک جهان برگزیده شدند. بر پایهٔ تعریف، زبانی کلاسیک به شمار میآید که یکم، باستانی باشد، دوم، ادبیات غنی داشته باشد و سوم در آخرین هزاره عمر خود تغییرات اندکی کرده باشد. در این لیست زبان فارسی بعد از یونانی مقام دوم را داشت. زبان فارسی ۱ قرن از لاتین و ۱۲ قرن از انگلیسی جلوتر است. در ۱۹۲۲ و ۱۹۳۶ هم مقام دوم پارسی در میان زبان های باستانی و کلاسیک جهان تایید شد. زبان کلاسیک زبانی است که با ادبیات کلاسیک همراه باشد. گوته معتقد است ادبیات پارسی، یکی از چهار ارکان ادبیات بشر است. جرج هارت زبانشناس دانشگاه برکلی کالیفرنیا مینویسد: «زبان کلاسیک باید باستانی باشد. باید سنتی مستقل باشد و به اتکای خود رشد کرده باشد، نه اینکه شعبهای از یک سنت دیگر به حساب آید. این زبان باید متکی بر بدنهای عظیم و بسیار غنی از ادبیات کهن باشد.» بنابراین زبانهای کلاسیک یا جزو زبانهای مرده به حساب میآیند و یا درجهی بالایی از حالت دوزبانی را نشان میدهند زیرا گونههای گفتاری این زبان در طول سدههای متوالی از زبان نوشتاری کلاسیک دورتر و دورتر شدهاند. زبان فارسی پس از عربی زبان دوم اسلام است و امروزه هم گروندگان به اسلام در چین و دیگر نقاط آسیا فارسی را به عنوان زبان دوم متون اسلامی پس از عربی میآموزند. برای گروندگان به بهاییت در سطح جهان، زبان فارسی زبان اول دینی آنها است. فارسی از نظر شمار و تنوع ضربالمثلها در میان سه زبان اول جهان است. دامنه واژگان و تنوع واژهها در فارسی همچنین بسیار بزرگ و پرمایهاست و یکی از غنیترین زبانهای جهان از نظر واژهها و دایره لغات بهشمار میآید. در کمتر زبانی فرهنگ لغاتی چون دهخدا (در ۱۸ جلد) و یا فرهنگ معین (در ۶ جلد) دیده میشود. پیشینهٔ کهن زبان پارسی به ایران باستان باز میگردد. روند تاریخی زبان فارسی را به سه دوره باستان، میانی و نو بخش میکنند. زبان پارسی امروزی ریشه در پارسی میانه دارد و پارسی میانه ریشه در پارسی باستان. و پارسی تنها زبان ایرانی است که هر سه دوره تاریخی آن ثبت شده و از آنها نوشتارهایی بهجا ماندهاست. پارسی باستان مانند تمامی زبانهای هندواروپایی آغازین زبانی بود با دستور زبان پیچیده، و دارای حالتهای صرفی گوناگون. بسیاری از مردم غیرایرانیزبان منطقه وسیع شاهنشاهی هخامنشی نیز به آموختن فارسی روی آوردند و از این تماسها و گسترشها به عنوان یکی از دلایل روند سادهتر شدن دستور زبان پیچیده پارسی باستان یاد میکنند. در اواخر دوره هخامنشی پارسی باستان با سادهسازیهای پیوسته به شکل اولیهای از پارسی میانه تبدیل شدهبود. پارسی در زمان شاهنشاهی اشکانیان تاثیرات گوناگونی از زبان پارتی گرفت اما با چیرگی ساسانیان خود تبدیل به زبان برتر و زبان رسمی و اداری ایران شد و در منطقه وسیعی گسترش یافت. فارسی میانه در مناطقی چون آسیای میانه رفتهرفته زبان رایج بازرگانان و بعداً زبان دیگر اقشار مردم شد. در سدهٔ سوم پس از میلاد نوشتههای نخستین پادشاهان ساسانی به سه زبان ضبط شدهاند: پارتی، پارسی میانه و یونانی. پارتی زبان فروانروایان اشکانی بود که قلمرو حکومت خود را بهتدریج از شمال خراسان بر همه ایران گسترش دادند. پارسی میانه زبان فرمانروایان ایرانی ساسانی بود که از ایالت پارس برخاستند، بر پادشاه اشکانی چیره شدند و بر جای او در تیسپون نشستند. در این دوران پارتی در شمال و پارسی میانه در جنوب ایران زبان گفتاری بود. در چهار سدهٔ فرمانروایی ساسانیان دگرگونیهای اساسی در وضع زبان در ایران پدید آمد. پارتی دیگر بهعنوان زبان رسمی برجای نماند و از سدهٔ چهارم به بعد همهٔ کتیبهها به زبان پارسی میانه نوشته شدند. آرتور کریستنسن، ایرانشناس نامدار دانمارکی، معتقد است که رواج زبان پارسی در مناطق شمال خاوری فلات ایران ناشی از ایجاد مراکز نظامی در خراسان، به منظور دفاع از قلمرو شاهنشاهی در برابر هجوم ساکنان آسیای میانه بود. با تسخیر سرزمین باختر (بلخ) بهدست ساسانیان در سال ۵۵۸ میلادی، پارسی در بلخ به عنوان زبان رسمی جایگزین زبان بلخی شد و به علت اینکه دستور زبان پارسی به مراتب از بلخی سادهتر بود مردم این ناحیه به آسانی پارسی را پذیرفتند و این آغازی شد بر گسترش پارسی در آسیای میانه. در نیمه شمالی ایران و بهویژه خراسان، زبان پارسی از زبان پارتی تأثیر زیادی گرفت و باعث شد تا در این ناحیه گویش تازهای از پارسی (گویش شمالی آن زمان) بهوجود بیاید که با گویش جنوبی (در پارس و خوزستان و...) تفاوتهایی پیدا کرد؛ با انتقال مقر شاهنشاهی ساسانیان به تیسپون و مناطق شمالی، گویش شمالی که در تیسپون رواج بیشتری یافته بود برای تمایز با گویش اصلی منطقه پارس یعنی همان گویش جنوبی، به عنوان پارسی دری (پارسی درباری) نامیدهشد. بنابر این، در این زمان به گویش دستنخوردهتر استان پارس، پارسی، و به گویش شمالیتر که عناصر زیادی از پارتی را در خود جذب کردهبود پارسی دری گفته شد. برای نمونه در حالی که در پارسی (جنوبی) واژه «گَپ» رایج بود در گویش شمالی برای همین معنی کلمه «بزرگ» بهکار رفت. زبان پارسی امروز و پارسی میانه چه از نظر واژگانی و چه از نظر دستوری همانندی زیادی دارند. در واقع تحولی که از پارسی باستان تا پارسی میانه اتفاق افتادهاست بسیار عظیمتر از تحولیاست که از پارسی میانه تا پارسی نو رخ دادهاست. در سده هفتم میلادی زبان پارسی زبان گفتاری نیمه جنوبی ایران، از خوزستان تا سیستان بود. در نیمه شمالی ایران پارسی زبان شهرها و زبان رسمی بود ولی پارتی هنوز در روستاها زبان گفتاری ساکنان بود. در بلخ نیز پارسی زبان رسمی نوشتاری و در حال گسترش به عنوان زبان گفتاری در جامعه بود. پارسی در این دوره در سغد و خوارزم تبدیل به زبان میانجی و بازرگانی شدهبود. بر اثر این روندها، زبان پارتی در همان دوره پیش از اسلام از خراسان بزرگ رخت بربست و جای خود را به پارسی (میانه) داد و عربها پس از حمله به ایران زبان پارسی دری را به عنوان زبان تماس با مردم محل برگزیدند و سربازان حملات اسلامی به شرق همین زبان پارسی دری را با خود در مناطق دوردستتری در آسیای میانه گسترش دادند. پس از پیروزی اعراب در ایران، پارسی گفتاری همچنان به سوی خاور پیش رفت و به وسیلهٔ سپاهیان و بازرگانان به فرارود و افغانستان کنونی رسید. برای فاتحان عرب، پارسی، بسیار بیشتر از عربی، زبان تبلغ و نشر اسلام در میان مردم این نواحی بود. از همینرو سرانجام پارسی جانشین زبان های محلّی از جمله سغدی و دیگر گویشها شد. و در همین مناطق، در مرزهای خاوری ایران، بود که پارسی زبان ادبی این جوامع گردید. پارسی میانهٔ ادبی زمان ساسانیان در این زمان هنوز کاملاً از میان نرفته بود و زرتشتیان به آن سخن می گفتند و مینوشتند اما تقریباً در همین اوان زبان تازهٔ ادبی دیگری، بر پایهٔ گویشی از پارسی دری در خاور ایران جان گرفت که همان زبان امروزی پارسی نوشتاری است. استفاده از خط عربی برای نوشتن پارسی در خراسان آغاز شد و علت آن این بود که در پارس و نواحی غربی ایران هنوز گروههای بزرگی از زرتشتیان و موبدانشان زندگی میکردند که به پارسی میانه (پهلوی) مینوشتند و خط پهلوی هنوز رقیبی برای خط و نگارشهای جدید بهشمار میآمد و از ساخت روشهای جدید نگارشی برای پارسی جلوگیری میکرد. از آنجا که پارسی میانه (با خط پهلوی) مدتی به موازات پارسی نو به زندگی و پویایی خود در نوشتار ادامه داد، کسانی که به زبان ادبی نوین یعنی به پارسی امروزی می نوشتند، در آغاز تأکید میکردند که زبان آنها نه زبان پارسی ادبی پیشین بلکه پارسی از نوع دیگری است که پارسی دری نام دارد و به حروف عربی نوشته میشود. از آن پس، هنگامی که پهلوی ادبی عملاً به فراموشی سپرده شد، مگر در میان زرتشتیان، به کار بردن صفت «دری» دیگر ضرورتی نداشت و از اینرو زبان جدید تنها پارسی نامیده شد. اندکی پس از نیمهٔ سدهٔ نهم میلادی، در سیستان نخستین ابیات شعر جدید پارسی سروده شد. اما در فرارود و خراسان، و در دوران سامانیان، بود که نخستین آثار برجسته شعر پارسی به قلم شاعرانی چون شهید بلخی، رودکی، ابوشکور، دقیقی و فردوسی -که خود از سدهٔ دهم به بعد الهامبخش بسیاری از شاعران دیگر در جهان ایرانی و همچنین در هند، آسیای میانه و کشورهای ترکیزبان در آسیای کوچک بود- نوشته شد. روند پارسیزبان شدن شهرهای اصلی در آسیای میانه در اواخر دوران سامانیان کامل شد و در زمان سامانیان و سپس قراخانیان، پارسی بهجای عربی به عنوان زبان رسمی نوشتاری رسمیت یافت. حتی بعد از حمله مغول نامه های موجود بین امپراتوری مغول و اروپاییان (واتیکان) از طرف خان مغول به زبان پارسی نو و خط کنونی پارسی است. عدهای بر این باورند که ادبیات فارسی از دوره مشروطیت به بعد با ادبیات فارسی دوره قاجار و صفویه و پیش از آن متفاوت است و بویژه با تاسیس فرهنگستان و شروع نهضت ترجمه در ایران یک دوره نوین در زبان فارسی بوجود آمدهاست که گرایش عملی تری به برگشت و به پاکی و خالصسازی زبان فارسی از عبارت و اصطلاحات پیچیده عربی دارد. طی سدههای اخیر، زبان فارسی در نیمه شرقی قلمروی خود با تنگنا و دشواری روبهرو شد ولی در نیمه غربی قلمرو خود (ایران) رو به شکوفایی نهاد. انگلیسها با استعمار هند، برای زدودن فارسی از آن سرزمین و جایگزینی آن با زبان انگلیسی برنامهریزی کرده و این برنامهها را اجرا کردند. درپی تسخیر مناطق گستردهای از سرزمینهای فارسیزبان از سوی روسها در آسیای میانه نیز، سه کانون بزرگ زبان فارسی و تمدن ایرانی در منطقه یعنی سمرقند، بخارا و مرو رو به زوال نهادند و تحت روند شدید فارسیزدایی و ایرانیزدایی روسها قرار داده شدند. با این حال زبان فارسی همچنان در تاجیکستان زبان اکثریت و زبان رسمی است و در ازبکستان ساکنان شهرهای بخارا و سمرقند همچنان فارسیزبانند و فارسی در دره فرغانه و مناطق شرق تاشکند رواج دارد. در افغانستان نیز سیاستهای شاهان پشتونتبار با گرایش فارسیزدایی باعث تنزل بلخ و هرات و کابل به عنوان مراکز تمدن فارسی در افغانستان در اواخر سده بیستم شد اما فارسی همچنان زبان میانجی اصلی در آن کشور است. این روندها در حالی بود که در ایران، زبان فارسی راه پیشرفت و توانمندی را پیمود و مرکز ثقل تولیدات فرهنگی، اعم از کتاب، ترجمه، فیلم و موسیقی به زبان فارسی بیشتر در ایران قرار گرفت. خط فارسی کنونی، فارسیشدهٔ خط عربی است و خط عربی تغییر یافته خط سریانی است که چهار حرف «پ»، «ژ»، «گ» و «چ» را افزون بر آن دارد. علاوه بر این شکل بعضی از نویسههای خط فارسی با نویسهٔ عربی آنها تفاوت میکند. مثلاً «ک» فارسی در حالت پایانی یا تنها با سرکش نوشته میشود در حالی که «ک» عربی در این دو حالت بدون سرکش است و یا حرف «ی» در عربی با دو نقطه در زیر آن «ی» همراهاست. تفاوتهای جزئی دیگری هم وجود دارد. البته اختلاف نظرهایی راجع به منشا خط کنونی فارسی وجود دارد و برخی ان را از خط های ایرانی پیشین مشتق می دانند ان هم به خاطر شباهت های زیادی بین این خط ها و خط کنونی است:پنجاه درصد از حروف الفباي فارسي و دبيره مانوي: مانند حروف پ، خ، ف، د، هـ، و... مشترک اند .سي درصد از حروف الفباي فارسي و دبيره اوستايي: مانند حروف ب، ر، ز، غ، و ... مشترک اند .هشت درصد از حروف الفباي فارسي و دبيره پهلوي: مانند حرف ل مشترک اند.همچنن دوازده درصد از حروف الفباي فارسي بدون ارتباط با سه الفباي مانوي،اوستايي و پهلوي هستند و پس از اسلام به دست دبيره نويسان ايراني دربار خلفاي عباسي ساخته شده اند مانند حروف ط، ظ، ي، و... که با خط عربی مشترک اند. همچنین بدلیل دبیران ایرانی در سده های نخست اسلامی در دربارهای عرب، خط عربی (که به کوفی معروف است و در آن واج های چون «ا» نوشته نمی شده است) هم بدست ایشان تغییرات زیادی کرده و به جایگاه کنونی رسیده است. دلیل شباهت زیاد بین خط عربی نوین و فارسی نوین را هم در همین دانسته اند (دبیران ایرانی در دربارهای عربی طی سده ها). همچنین الفبای اردو و جاوی بسیار به فارسی (نه عربی) شبیه اند و حروف خاصی که مستقیما از دبیره های پهلوی مشتق شده این ظن را قوی تر می کند که الفبای فارسی راهی جدا از الفبای عربی را طی کرده است. در پی تغییر خط در تاجیکستان، در این کشور زبان فارسی به خط سیریلیک نوشته میشود و تلاشهایی برای بازگشت به خط فارسی وجود دارد. خط فارسی هم اکنون در دو کشور ایران و افغانستان به خوبی رواج دارد و خط رسمی کشور میباشد. تاریخ آغاز نوشتار به این خط دقیق مشخص نیست با این وجود گاهی برخی پژوهشگران نظیر ریچارد فرای، رودکی سمرقندی را از ابداعگران خط نوین فارسی دانستهاند. خط امروزی فارسی در نظر برخی کارشناسان مانند محمدرضا باطنی و کوروش صفوی دارای معایبی است و ایشان آن را برای نوشتن فارسی مناسب نمیدانند. از مهم ترین ایرادهایی که به این خط گرفتهاند میتوان به عدم ثبت آواها در نوشتار و امکان غلطخوانی، وجود حروف متفاوت با مخرجی یکسان، دشواری آموزش و فراگیری خط فارسی بدلیل نبود آوانویسی و اشکال مختلف یک حرف در کلمه، فراوانی نقظهها و اعمال سلیقه در نوشتار را میتوان ذکر نمود. مسئله تغییر خط فارسی در آغاز دوره حکومت پهلوی اول مطرح شد و اگرچه کسانی مانند دکتر باطنی و صادق هدایت از این مسئله استقبال کردهبودند اما بهرحال این موضوع رخ نداد. همچنان نیز چنین علاقههایی وجود دارد. در آغاز رویارویی زبان فارسی و عربی، در میان فارسیزبانان دو گرایش وجود داشت. گروهی فارسیگرا بودند و گروهی عربیگرا. فارسیگرایان که ابن سینا و جوزجانی و ناصرخسرو و افضلالدین کاشانی از برجستگان آنان بودند، بر این باور بودند که باید برای واژههای عربی و یونانی که در عرصه دانش و فلسفه مطرح است برابرهای فارسی برگزید. در مقابل اینان عربیگرایان قرار داشتند که معتقد به وامگیری از زبان عربی بودند. در آن زمان این گرایش غلبه یافت و فارسی به مدت چند سده به وامگیری گسترده از زبان عربی پرداخت. این گرایش موجب شد که وامگیری به عادت فارسیزبانان تبدیل شود. این عادت هنوز هم پابرجاست، اما زبان عربی جای خود را به زبانهای انگلیسی و (تا چندی پیش از آن فرانسه) سپردهاست. تحقیقات و بررسیها نشان میدهد که بهطور کل، درصد واژههای عربی که در آثار شاعران اولیه زبان فارسی بهکار رفته در حدود ۱۰ درصد از واژگان آنها است، برای نمونه سرودههای رودکی حاوی حدود هشت تا نه درصد واژه عربی است. درصد واژههای عربی در شاهنامه فردوسی حدود دو درصد محاسبه شدهاست. در سدهٔ چهارم هجری (سده دهم میلادی) درصد وامواژههای عربی در فارسی نوشتاری به ۳۰ درصد رسید و این میزان در سدهٔ ششم هجری (دوازدهم میلادی) به حدود پنجاه درصد هم رسید. درصد وامواژههای عربی در فارسی، امروزه بسته به حوزه و گونهٔ متن تفاوتهایی دارد. میانگین درصد کاربرد واژههای عربی در فارسی امروزی گفتاری و نوشتاری را حدود ۱۴ درصد برآورد کردهاند. این درصد در نوشتههای سیاسی و ادبی میان ۲۴ تا ۴۰ درصد قرار دارد. هماکنون واژهها و ترکیبات فراوانی در زبان فارسی بهکار میرود که ریشه عربی دارد و عربیتبار است، ولی عربزبانان، امروز آنها را بهکار نمیبرند و در زبان عربی، همان واژهها، ترکیبات و اصطلاحات به شیوه دیگری بیان میشود. مانند صادرات و واردات (در عربی: تصریرات و مستوردات) و هیئت قوه مققنه (در عربی: وفد السلطة التشریعیة) و مسابقات (مباریات). اگر ایرادی وارد بود دوستان لطف کنن و گوشزد بفرمایند پیروز باشید :Ring: ویرایش شده در ژوئن 11, 2013 توسط CelebAlph 9 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در اکتبر 2, 2013 سلاااااااااااااااااااااااااام :| بچه یادتون از روند بازسازی زبان نیاهندواروپایی و اون زبان اولیه که تمام هندواروپاییان باهاش سخن می گفتن تو این تاپیک نوشته بودم؟ حالا یه خبر جدید: به تازگی یکی از زبانشناسان دانشگاه کنتاکی به نام اندرو بایرد، دست به کار جالبی زده است و سعی کرده است که با ترکیب زبان انگلیسی، هندی و اردو، یک داستان کوتاه قدیمی را به زبان هند و اروپایی برگرداند و این داستان را با گویش همان زبان قرائت کند. با دو شیوه میشود زبانهای باستانی را که الان دیگر کسی به آنها تکلم نمیکند، بازسازی کرد، یک روش این است که دو یا چند زبان را با هم مقایسه کنیم و شباهتهای واژگان و ساختار و گرامر آنها را پیدا کنیم و از روی این شباهتها، زبان مادر آنها را کشف و بازسازی کنیم. روش دیگر هم موسوم به بازسازی داخلی است که در آن فقط روی یک زبان کار میشود و سعی میشود که با تحقیقاتی به گذشته این زبان رسید، مثلا زبان انگلیسی از زبان قدیمیتری به نام زبان Germanic در ۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح مشتق شده است. با کنار هم نهادن این تحقیقات، رفتهرفته میشود به زبانهای بسیار قدیمی رسید. متن داستان شش هزار ساله: گوسفند بدون پشمی، اسبهایی دید، یکی از آنها گاری سنگینی را میکشید، دیگری بار سنگینی حمل میکرد و یکی هم مردی را به سرعت روی خود حمل میکرد. گوسفند به اسبها گفت: قلبم از دیدن مردانی که اسبها را میرانند، به درد میآید. اسبها گفتند: گوش کن، گوسفند! قلب ما از دیدن این به درد میآید: یک مرد، یک ارباب، پشم گوسفند را به پوشاک گرمی برای خود تبدیل کند و گوسفند، هیچ پشمی نداشته باشد. گوسفند با شنیدن این، ناراحت شد. این داستان را با زبان شش هزار سال پیش میتوانید ازاینجا گوش کنید یا ازاینجا دانلود کنید و سپس گوش کنید. :)) 10 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
سیه تیغ 763 ارسال شده در ژانویه 4, 2014 کلب جان لینک خرابه که ! میشه لینک دیگه ای برای دانلود بذاری ؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
erfan.khan 0 ارسال شده در دسامبر 26, 2016 سلام. من عرفان هستم ، می خواستم در مورد اینکه چطور یک زبان بسازیم وارد بحث بشم. اول اینکه خود من موفق به ساخت یک زبان شده ام و به اینکه ساخت یک زبان کار دشواری هیچ گونه اعتقادی ندارم.دومین اینکه من حتی برای زبانم الفبایم طرح ریزی کردم و....... به هر حال کسانی که میخوان بدونن چطور میشه یک زبان ساخت و از کیفیت زبان من آگاه بشن میتونن نظراتشون به من ابلاغ کنن و با من وارد بحث بشن. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Melian 132 ارسال شده در نوامبر 7, 2017 سلام دوستان در مورد ابداع زبان تجربه های خودم رو باهاتون در میون میذارم به نظر من اختراع یه زبان ورای جابه جایی حروف و مکان کلمات تو دستور زبانه. بهترین کار به نظر من مطالعه در سیر تکاملی یه زبان زنده س که بتونه مدلی از تولد و جا افتادن یک زبان رو به ما بده. من اولین تجربه ی ساختن زبان رو تو شونزده سالگی داشتم :دی اون موقع فکر می کردم با صرفا دنبال کردن این حس که "فلان کلمه برای این معنی قشنگه" خیلی دارم کار بزرگی می کنم ولی در واقع این طور نبود. کاری که بر اساسش نوشته بودم رو تو یه سایت خارجی آپلود کردم (من کلا داستان های بلندم رو انگلیسی می نویسم) و خب مورد انتقاد زیادی قرار گرفت. بخشی از این انتقادات به استفاده ی من از یک زبان ساختگی بود. الان که قدری مطالعه کردم بیشتر متوجه اشتباهم شدم. این ایده که یک زبان زنده رو بگیریم و بنای زبان ساختگیمونو روش بذاریم در واقع یه چیز کلی هست. یعنی می خوام بگم که اگر شما فرضا زبان انگلیسی رو به عنوان زبان پایه می گیرید و کل دستور زبانشو تو زبان خودتون استفاده می کنید، درواقع دارید کلمات انگلیسی رو صرفا با معادل های خودتون جایگزین می کنین! که خب این لااقل به نظر من هنر بزرگی نیست :دی. و ضمنا این که از صدا های کم کاربرد و یا به دنبال هم آوردن حروف نامتعارف برای ساختن کلمه استفاده کنید بازم کار خاصی نکردین...:/ (ببخشید اگر یه کم تند حرف میزنم :|||) اگر قدری به کار های استاد تالکین و نیز سیر تکاملی یک زبان (مثلا انگلیسی) نگاه کنیم، می بینیم که هر دو از یک زبان ریشه ای مشتق شدن (مثلا اکثر زبان های الف ها تا جایی که می دونم از کوئنیا مشتق شدن و انگلیسی از لاتین، ژرمنی و یونانی مشتق شده) البته این جا لازمه بگم خودم میدونم انگلیسی در واقع یه زبون ژرمنی هست و در اصل و اساس از لاتین و یونانی مشتق نشده، ولی زبانی که در حال حاضر به عنوان انگلیسی می شناسیم بسیاری از لغاتش ریشه های لاتین و یونانی دارن. پس به نظر من اولین قدم ما ساختن یک یا دو زبان پایه و بعد مشتق کردن بقیه از اونه. در مورد بناگذاری زبان روی یه زبان شناخته شده هم، به نظرم فقط باید ساختار های خیلی بیسیک و پایه ای اون زبان رو گرته برداریم و بقیه کارا رو خودمون انجام بدیم. و یه نکته دیگه این که دقت کنیم که داریم Artistic Language می سازیم! در واقع باید بدونیم که این تیپ زبان ها بیشتر برای گفتار هستن. یعنی که راحت طلبی گویندگان و همون حس خوشگل بودن (!) کلمات باید توش لحاظ بشه. حالا ببینیم این زبان پایه ای چه ویژگی ای داره؟ به نظر من باید یه سری کلمات رو بر اساس همون ویژگی های زبان گفتاری که گفتم باید بسازیم، و بعد کلمات دیگه رو از اونا مشتق کنیم. کلمات ریشه ای برای این که مشتقات خودشونو طولانی نکنن بهتره بیشتر از 4 یا 5 حرف نباشن. یک سری پیشوند و پسوند پایه ای هم (باز با توجه به همون ویژگی ها!) باید بسازیم. پیشوند و پسوند مشتق زیاد ملموس به نظر نمیاد ولی خب میشه داشتشون، به عنوان یه حرکت ابتکاری! خب حالا این ریشه ها رو به چه زبانی بسازیم؟ =))))) من خودم انتخابم انگلیسیه چون از فارسی راحت تر میشه باهاش بازی کرد. با هر زبونی که راحتید می تونید اینارو بسازید. قاعده بندی کردن بیش از حد خیلی وقتتون رو می گیره! به قول آموزش های عربی دبیرستان، بیشتر چیزا رو باید سماعی درست کنید نه قیاسی! مرز بین قاعده مندی و بی قاعدگی رو باید به دقت رعایت کنین! راجع به گرته برداری ساختار های بیسیک: پایه ای ترین ساختار های یه زبان به نظرم طرز ساختن جملات و طرز مشتق سازی کلماتن. جمله هم در معنای معمول جمله ی خبری ساده ی خودمونه، یعنی ساخته شده از فعل و فاعل و مفعول، ساختاری که تقریبا در همه زبان ها داریم. طرز مشتق سازی هم به جایگاه وند هاست. مثلا نمی دونم سیندارین یا کوئنیا، ولی یکیشون ساختار جمله ای اصلیش مفعول-فعل-فاعله. در مورد این که ممکنه بعضیا بعد ساختن زبان بهتون بگن که فلان کلمه رو تو فلان زبان داریم، نگران نشید. چون ریشه ها بیشتر از 5 حرف نیستن، احتمال این که یکی از جایگشت هامون از حروف شبیه یه زبون دیگه در بیاد دور از انتظار نیست. البته بگم که اگر کلمه ای که ساختید با همون شکل تو یه زبان دیگه همون معنی مورد نظر شما رو میداد بهتره جایگزینش کنید. مثلا در یکی از زبان هایی که در حال حاضر دارم می سازم، در ابتدا Anar به معنی خورشید بود، و معترفم که از Anarion که اسم یکی از شخصیت های تالکین بود گرفتمش =)))) اما تو همین سایت فهمیدم این لغت در زبان های تالکین هم به معنی خورشیده =| و خب جایگزینش کردم. خب اینا همه تجربه های من در حال حاضره. اگر اشتباهی تو گفته هام هست خوشحال میشم تصحیح کنین. 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
gharajeh 0 ارسال شده در نوامبر 28, 2017 سلام میشه منابعتون را در مورد زبان های آلتایی بنویسید 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
draxios 9 ارسال شده در ژانویه 3, 2018 البته باید خاطر نشان کنم منظورتون اسکریپته یا زبان...چون زبان ساختن واقعا کار اسونی نیست ولی اسکریپت ساختن و تدوین شکل جدید نوشتاری هر کلمه میتونی خیلی اسون باشه...برای ساخت زبان باید هم به اسکریپت نویسی و هم به قواعد زبانی و اوایی دقت بشه ...در کل زبان هایی که به دست بشر کنونی ساخته میشه در اکثر موارد بسیار مشابه زبان های دیگه و یا ترکیب چند زبان زنده هست! 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست