سیه تیغ 763 ارسال شده در ژوئن 5, 2012 با سلام . مدتی بود که میخواستم در این مورد مطلبی رو یه جایی منتشر کنم که دیدم بهترین جا همین سایته . ببینید ، یکی از تفاوتهای چشمگیر دنیای تالکین با دنیای لوییس و رولینگ و یا هر فیکشن نویس دیگه ، اینه که تمامی زبان های به کار برده شده در داستنهاش (البته به استثنای چند مورد خاص) ابداع خودشه و این محشره ! این تفاوت باعث میشه که یکسری از مخاطبین خاص جذب بشن . کسانیکه عاشق ابداع و خلاقیتند . بنده هم در اینجا نیازی به ساخت یک زبان پیدا کردم . ببینید بیس داستانی که مثلا خوذم نوشتم یک زبانه . خوب ؟ حالا من از چه تکنیکهایی استفاده کردم ؟ 1- آناگرام : جابه جایی کلمات یک واژه به گونه ای که دوباره معنی بده . 2- استفاده از زبان های نورسی و ولشی (انگلیس قدیم). 3- استفاده از زبان های آمریکای جنوبی و کاتالانی . به نظر شما چه تکنیک دیگه ای میتونه موثر و خوب باشه ؟ اصلا آیا کسی اینجا دست به ابداع یک زبان زده ؟ اگه زده به چه شکل ؟ ممنون میشم از پاسخهاتون . 10 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Olόrin 313 ارسال شده در ژوئن 5, 2012 سلام من ابداع زبان نداشتم ولی 2 مورد تو ذهنم اومد به جز موارد شما. accent یکی لهجه یا و دیگری نگارش و نحوه تحریر اونه. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
تضاد 1,867 ارسال شده در ژوئن 6, 2012 سؤال جالبی بود :) ببین دوست من، مسأله ی اصلی اینه که زبان ها در اصل به شکل شفاهی شکل می گیرن و بعد به شکل کتبی درمیان. حالا ما وقتی که میخواهیم خودمون یک زبان بسازیم این راه رو از تر به سر میریم که خودش مشکل سازه. چون شما وقتی داری یک زبان رو یاد میگیری ابتدای کار هم با صداهای اون زبان آشنا میشی که امروز در قالب الفبا معرفی میشه. مرحله ی بعدی، مرحله ی شکل گیری کلمات به واسطه ی اتصال اصوات هست که در این پله هم هر زبانی قواعد خودش رو داره. مثلاً در انگلیسی که زبانی آشنا برای همه هست شما بیشتر از چهار صامت (بی واک) رو نمی تونین در یک کلمه بگذارین. یا مثلاً در زبان های مشابه زبانی که در هاوایی تکلم میشه شما همیشه با ترکیب مصوت، صامت به شکل یک زوج ثابت مواجه هستین. پس قدم دوم در ساخت یک زبان مشخص کردن این قوانین هست. قدم سوم، دستور زبان هست که باعث شکل گیری یک جمله میشه و در نهایت بخش مشکل تر یک زبان، یعنی فرهنگ اون هست که بخش غیرقابل اجتناب یک زبانه. دقیقاً به خاطر عدم تطبیق همین مورد اخیر با ماشین های ترجمه هست که حضور مترجم انسانی هنوز لازمه :D آناگرام که شما اشاره کردین یک زبان کامل نیست و باید اون رو نوعی رمزنگاری شمرد :) لهجه هم که جناب اولوریون اشاره کردن زبان نیست. مثلاً ما میگیم تهرون و یکی دیگه میگه تهران. اینها زبان متفاوتی نمی سازنن ولی میتونن بار فرهنگی متفاوتی رو القا بکنن که بحث جداگانه و تخصصی می طلبه. به هر جهت، تالکین این چند گام که صحبتش رو کردم به طور کامل اجرا کرد و شخصاً بعید میدونم راه کامل تر دیگه ای برای ساختن یک زبان وجود داشته باشه. :D 20 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
سیه تیغ 763 ارسال شده در ژوئن 7, 2012 بله ... نکته بسیار جالب و موثری بود . البته این روش بسیار طول میکشه و زمان بره . همونطور که میدونید استاد 20 تا زبان اختراع کرده (روحش شاد !). سوال اینه که در مورد چهار زبان اصلی که فرهنگ لغت و دستورش منتشر شده (الان کامل حضور ذهن ندارم ولی دوتاش سیندارین و خوزدول هستش ) چطور تونسته همه مراحل رو به سر انجام برسونه ؟ البته شاید من در مورد زبان های ابداعی درتعدادشون دچار اشتباه بشم (اگه شدم تذکر بدید خواهشا) . من فکر میکنم استاد همه زبان ها رو باهم جلو برده باشه . یعنی اینکه مثلا در هنگام ساخت واژهای سیندارین به خوزدول هم رسیدگی کرده باشه . یکی از دوستانم میگفت برای اختراع زبان های علمی باید پایه رو روی یکی از زبان های موجود در حال حاضر گذاشت . یا اینکه از دستورهای زبان کهن بهره برد . استاد هم همچین کاری کرده ، البته کار برای ایشون راحتتر بوده چون رشته تحصیلیش زبان شناسی بوده ! در هر حال از اولورین و تضاد تشکر میکنم . پست های مفیدی بود . :) 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در ژوئن 7, 2012 لیست زبانهایی که تالکین ساخته رو میتونی اینجا ببینی: https://arda.ir/languages/ بسیاری از این زبانها ریشه یکسان دارن. مثلا اکثر زبانهای الفی از یک ریشه هستن و به مرور زمان و به خاطر جدا افتادگی الفها دچار تغییر شدن. تالکین زبانهاش رو بر اساس دستور زبانهای مختلف ساخته. مثلا زبان مردم روهان مثل زبان انگلیسی قدیمه ولی زبان دورفها مثل زبانهای سامی(عربی، عبری، آرامی) هست و کلمات از ریشه های مشخص سه حرفی ساخته شدن. مثل عربی که مثلا از ریشه «ک ت ب» کلماتی و افعال کتاب، کاتب، مکتوب، کتبت و ... مشتق شده. از زبان خوزدول اطلاع زیادی نداریم و دایره لغاتی که میشناسیم خیلی محدوده(البته چون این زبان مخفی دورفها بوده چندان هم عجیب نیست) اما تالکین گفته که این زبان رو تا حد زیادی توسعه داده اما آیا این دست نوشته ها هنوز موجود هست یا نه رو نمیدونیم. زبانهایی که دستور زبان کامل و دایره لغات فراوان دارن کوئنیا، سیندارین، روهانیش هستن. زبان وسترون هم از زبان های الفی مشتق شده و شباهت زیادی بهش داره. 13 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مهمان ارسال شده در ژوئن 7, 2012 به نظر من، استاد اومدن برخی زبانها رو با هم درآميختن و شايدم يه كم تغيير دادن و يه زبان جديد ساختن. مثلاً "آتش" به زبان الفی میشه "نار" كه از زبان عربی اومده. شايدم يه كلمهی الفی باشه كه در زبان ديگهای وجود داشتهباشه. در ضمن، تالكين به عنوان يه زبانشناس، تخصصش اين بوده. كار هركسی نيست كه يه زبان جديد بسازه! 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
سیه تیغ 763 ارسال شده در ژوئن 7, 2012 به نظر من میشه ما هم زبان بسازیم البته با شرط اینکه از یکی از اساتید در این زمینه استفاده کنیم که ظاهرا تنها استاد موجود استاد تالکینه . قواعد کلی و مراحل گام به گامی که تضاد بهشون اشاره کردن بسیار مفید واقع بود . :) 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Glorfindel Thalion 528 ارسال شده در ژوئن 7, 2012 راستش من فکر می کنم با اینکه زبانها در کار تالکین یک نقطه اوج محسوب می شن. اما یک نقطه ضعف هم به حساب میان. وقتی که شما برای ساختن زبان صرف می کنید و نهایتا 50 نفر تو جهان با این زبان حرف بزنن. رو بذار سر جمع آوری اطلاعات. و داستان رو چه از نظر نگارشی و چه از نظر محتوای داستان قوی و پر مغز کنی. بگذریم از این که کاملا به موضوع تاپیک مربوط نبود. اما شاختن زبان. اول باید آوا ها رو کامل بشناسی و نحوه ی بیانشون رو بدونی . مثلا نحوه ی تلفظ «ث» رو بدونی. برای اینکه بتونی زبانی که ساختی رو بیان کنی. زبان سازی که خودش نتونه به زبونش حرف بزنه که دیگه بدرد نمی خوره. بعد باید ریشه ای برای زبونت قائل بشی و از نظر قواعدی از یکی از زبانهای زنده ی جهان تبعیت کنی.از نظر جنس ، تعداد و ......... اما به نظر من زبان ساختگی یه ایراد داره. اینکه ، اصلا زبان مادری کسی نیست. یا به انگلیسی فکر کنم میگن نیتیو اسپیکر نداره. لذا از نظر همون بعد فرهنگ پیشرفت نمی کنه. یعنی کنایه نداره. امثال و حکم نداره و..... و همه ی انها بر عهده ی سازنده ی زبانه. و زبان انقدر وسیعه که عمر سازنده کفاف نمی ده که بخواد همه ی اینها رو درست کنه. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در ژوئن 8, 2012 خب در این مورد باید بگم که فکر نکنم هیچ کدوم از ماها قادر به ساختن یک زبان باشیم. یک زبان شامل تمام دستور ها و واژه ها و نوع ساختاری زبان و ..... می شه که این در دانش ادم هاییه که زبان شناسی خوندن... من که نخوندم.. اما استاد خودش یه زبان شناس در حوزه تخصصی زبان های ژرمنی بود. استادان زبان شناس بسیاری زبان های فراساختی درست کردن که بخصوص برای تبدیل شدن به زبان مشترک مردم دنیا باشه تا طبق منشور سازمان ملل مربوط به هیچ ملت خاصی نباشه که موفق ترین این زبان ها اسپرانتو ئه همچنان. تالکین علاقهٔ وافری به ساختن زبانهای علمی یا فراساخته داشت. او شاید تنها کسی باشد که ۱۵ زبان ساختهاست. با این وجود، توصیهٔ او به کسانی که علاقمند به زبان بینالمللی هستند، این است که: «از اسپرانتو پشتیبانی کنید». تالکین در جایی گفتهاست که انگیزه او از نگارش کتابهای تخیلیاش (مانند ارباب حلقهها) و به وجود آوردن میان زمین (Middle earth) این بودهاست که زبانهای فراساختهٔ او در آن صحبت شود. این خیلی برای من جالب بود. ما امکان نداره که زبانی بسازیم و از دستور زبان بهره ای نداشه باشه هر زبانی دستور و واژگان و اوا شناسی خودشو داره ما شاید در این سطح غیرعلمی بتونیم مثل گذشتگان زبان مورد استفاده خودمون رو طوری تغییر بدیم که مثل یه زبان رمزی یا یه زبان جدا بشه ازش استفاده کرد... مثلا با همین دستور فارسی بشه با جابجایی های مشخص حروف الفبا یا حروف جایگزین جدید یا هر تغییر دیگه ای زبانی وجود اورد. اما این که یک زبان مستقل بسازیم شک دارم بتونیم ما.... مگر اینکه یه استاد زبان شناسی میون خودمون داشته باشیم.......... 8 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
تضاد 1,867 ارسال شده در ژوئن 9, 2012 این که بگیم ساختن یک زبان دیگه غیرممکنه چندان صحیح نیست. اما پیش از وارد شدن به بحث باید ببینیم هدف از این کار چیه. یه وقت شما مثل تالکین، یه دایره ی محدود کاربری برای این زبان ساختگی معلوم کردید که تمام قواعد فرهنگیش در اختیار خودتون هست. اینجا ساختن یک زبان کامل، ممکنه ولی اگر بخواهین زبانی که می سازین در دنیای واقعی کاربرد پیدا کنه وارد مقولات دیگه ای میشیم. عرض کردم که زبان ابتدای کار به شکل شفاهی به وجود آمده و سالها زمان طی شد تا زبان ها مکتوب شدن. در این فاصله، فرهنگ شکل گرفته بود و ادبیات شفاهی که نقش بسیار حساسی در سابقه ی تاریخی تمام تمدن ها داره شاهد این ادعاست. وقتی شما یک زبان می سازین این پیشینه ی شفاهی رو ندارین، در نتیجه فرهنگی هم ندارین. می تونین مثل تالکین برای زبانی که ساختین کتاب بنویسین و سابقه ی ادبیات مکتوب تعریف کنین -بگذریم از این سؤال که آیا این نوشته ها با مخاطب جدید ارتباط برقرار می کنن یا خیر- ولی شکل گیری فرهنگ شفاهی سال ها، شاید قرن ها زمان لازم داشته باشه و به طور حتم از دایره ی توان یک انسان واحد بیرونه. اضافه کنین به این مشکلات، تحمیل یک زبان جدید رو به مردمی که سال ها به یک زبان خو کردن و بر اساس اون به فهمی مشترک رسیدن! اینه اگر منظور از ساختن یک زبان، استفاده از اون در دنیای واقعی باشه کاری هست که به نظرم بیشتر به نشدنی بودن پهلو میزنه :) {نکته ای نه چندان بی ارتباط به متن} خدمت CelebAlph عزیز عرض کنم که شما می تونین syntax فرضی برای زبانی که می سازید داشته باشین. مثلاً قاعده ی اضافه شدن شناسه به انتهای فعل رو حذف کنید و بگین در تمام صیغه ها فعل، یک تظاهر داشته باشه :) 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
سیه تیغ 763 ارسال شده در ژوئن 9, 2012 ببینید یکی از بزرگترین مزایای ساخت زبان اینه که شما میتونید بخش اعظمی از دنیاتون رو خودتون طراحی کنید . به نظر شخصی من مهم نیست که مردم این زبان رو صحبت کنند یا نه . مهم اینه که از قید و بند دنیای عادی خودمون آزاد بشیم . چون بخش بزرگی از زندگی ما صحبت کردنه بنابر این ، با ساخت یک زبان جدید تقریبا یک دنیای جدید ساختیم . 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Glorfindel Thalion 528 ارسال شده در ژوئن 9, 2012 خوب چرا نیایم تاریخ رو احیا کنیم. چرا نریم سراغ زبونهای فراموش شده ای مثل آرامی یا فارسی باستان یا قبطی که زمانه با این زبانها و فرزندانشان خوب تا نکرد. لذا من خودم داستانی در نظر دارم. که در آن از زبان و خط پهلوی استفاده کنم. به نظر من اینجوری زیبا تره. چون پیشینه ی تاریخی داره. و به مخاطب می رسونه که نویسنده از چه فرهنگ و تمدن غنی برخورداره. شاید اینکار برای تالکین درست باشه. اما برای ما که پیشینه ی تاریخی قوی داریم اشتباهه. در اینجا شما تغییراتی رو می تونید منظور کنید. نو آوری هایی می توانید بکنید. برای مثال در رسم الخط اوستا. واژه لام وجود نداره. چون ما در اوستا کلمه ای که لام داشته باشه نداریم. اما در خط پهلوی لام هست. یا برعکس در پهلوی متاسفانه من نتونستم حرف E رو پیدا کنم. پس در نتیجه این دو رو ترکیب می کنم. یا می تونید کلمات جدیدی اضافه کنید. برای مثال مولوی کلمه ی غژیدن به معنای جنب و جوش کردن را به ادبیات اضافه کرد. یا می تونید به زبان باستانی شعر به سرایید . چیزی که متاسفانه با حمله ی تازی از بین رفت. البته به همراه علمی گسترده. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
سیه تیغ 763 ارسال شده در ژوئن 9, 2012 بله ... البته بنده هم قصد طرح این مطلبو داشتم . ببینید میتونیم دو کار انجام بدیم ... یکی این که بیسزبان های ساختگی رو روی زبان های باستانی بذاریم . یکی اینکه از عین اون زبون ها استفاده کنیم . توجه داشته باشید ما میخوایمیه دنیای جدید بسازیم ... از این جهت بنده کمی با پیشنهد وم مشکل دارم . 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در ژوئن 9, 2012 (ویرایش شده) اشاره ای به این خط و زبان های باستانی شد یه اشاره کوچیک بکنم. زبان پهلوی: زبان پارسی میانه یا زبان پهلوی نیای مستقیم زبان فارسی امروزی است. پهلوی به زبانهای رایج دورههای اشکانی و ساسانی اطلاق میشود و محدود به ایالات نبودهاست. پهلوی یا پارسی میانه شکلی از زبان فارسی است که واسطهٔ مستقیم میان پارسی باستان و فارسی امروزی است. به عبارت دیگر فارسی امروزی شکل تحولیافتهتر از خود زبان پارسی میانهاست. پارسی میانه زبان ارتباطی مشترک در تمامی شاهنشاهی ساسانی بود پارسی میانه یکی از زبانهای ایرانی است. زبان اوستایی: زبان اوستایی از شاخهٔ زبانهای ایرانی باستان است. نسکهای اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان را بدین زبان نوشته اند. این زبان همریشه با سانسکریت و نزدیک به پارسی باستان میباشد. تنها اثر به جا مانده به آن اوستا است. از مطالعهٔ اوستا بر میآید که دو گویش گوناگون از این زبان در اوستا به کار رفته است که یکی کهنهتر مینماید. خط پهلوی: خط پهلوی نام یک دستهٔ کلی از دبیرههایی است که برای نوشتن زبان(های) فارسی میانه (شامل پهلوی اشکانی) به کار میرفتهاند. تمام این خطها ریشه در خط آرامی دارند و مانند آرامی از راست به چپ نوشته میشدهاند. هفت دبیرگ ساسانی به هفت نوع دبیره ای گفته میشود که در زمان ساسانیان در ایران برای نوشتن روایی داشتهاند. این دبیرهها شامل: ۱- اَم دبیره یا هام دبیره: دبیرهای همگانی بودهاست و به ۲۸شیوه نوشته میشد که ازاین دست بودند: داد دبیره؛ برای حکمهای دادگستریشهرآمار دبیره؛ برای حسابهای شهرگنج آمار دبیره؛ برای حسابهای خزانهکده آماردبیره؛ برای حسا بهای کشورآخورآمار دبیره؛ برای حسابهای استرلابآتشان آمار دبیره؛ برای حسابهای آتشرُوانگان آماردبیره؛ برای حسابهای اوقاف ۲- گشته دبیره؛ این دبیره ۲۸ وات داشته که برای پیما نها وبر روی دینار و درهم نوشته میشد. ۳- نیم گشته دبیره؛ این دبیره دارای ۲۸ وات بوده وباآن پزشکی وفرزان(فلسفه) رامینوشتند. ۴- فرورده دبیره؛ این دبیره دارای ۳۳ وات بوده ومنشورهای پادشاهان را مینوشتند، نام دیگر این دبیره «نامه دبیره» است. ۵-رازدبیره؛ این دبیره دارای ۴۰ وات بوده و رازهای شاهان را با آن مینوشتند، نام دیگر این دبیره«شاه دبیره» یا «رازسهریه» است. ۶-دین دبیره؛ دارای ۶۰ وات بوده و سرودهای دینی را مینوشتند واز رساترین دبیرگان گهان(جهان)است. ۷-ویسپ دبیره؛ این دبیره در بردارندهٔ همهٔ دبیرگان بوده و با این دبیره زبانهای رومی، کپتی (قبطی)، بربری، هندی، چینی، ترکی، نبطی، تازی، هتا نمایگان و هر سدایی و سدای شرشر آب رانیز مینوشتند. دبیرهٔ نامبرده ۳۶۵ وات داشتهاست که ۱۶۰ وات آن برای زبانهای ملتها، ۲۰۵ وات آن برای آواها نامردمی(ون مایهها بود. این دبیرهها گرچه اصل و ریشهای یکسان و شباهتهایی با هم دارند، تفاوتشان به حدیاست که جداگانه از آنها یاد شود. خط اوستایی: در دورهٔ ساسانیان الفبایی از الفبای زبوری و پهلوی ساختهشد و اوستا بدان نوشته شد. این الفبا را الفبای اوستایی و دین دبیره نامیدهاند. این الفبا برای هر یک از آواهای اوستایی یک نشانه دارد. نشانههای الفبایی جدا از هم نوشته میشده و در هر جای کلمه که میامده یک صورت داشتهاست. خط اوستایی در سده سوم میلادی برای نوشتن اوستا ابداع شد. این خط، از خط پهلوی برگرفته شده ولی از آن کاملتر است و دارای ۴۸ حرف است و از راستبهچپ نوشته میشود. این خط بسیار کامل است و نه مانند خط فارسی کنونی در نوشتن واجهای صدادار بی تفاوت است و نه مانند خط لاتین برای نوشتن برخی از واجها مانند kh = خ، ch = چ، gh = ق، و sh = ش در انگلیسی یا sch = ش، در آلمانی نیاز به کنار هم چینی چند واج دارد. در دورهٔ ساسانیان الفبایی برپایه الفبای زبوری و پهلوی اختراع شد و اوستا بدان نوشته شد. این الفبا را خط اوستایی یا دین دبیره نامیدهاند. این الفبا برای هر یک از آواهای اوستایی یک نشانه دارد.نشانههای الفبایی جدا از هم نوشته میشده و در هر جای کلمه که میآمده یک صورت داشته است. دین دبیره دارای ۴۸ نویسه است و آواهای زبان را بخوبی از یکدیگر متمایز میکند. دلیل این دقت بالا در ابداع خط آن است که این خط را برای ثبت متون مقدس ساخته بودند و میبایست صورت دقیق تلفظ را بازتاب میداده است. این بود دلیل اون چیزی که دوستمون گفتن چون خط اوستایی برای زبان اوستایی نبود بلکه این خط کامل برای هر زبانی می شه استقاده کرد چون تمام حروف رو در نظر گرفته جدا از این که اون زبون چه صداهایی داره و نداره و این به زبان اوستایی ربطی نداره. اما در مورد زبان بگم که زبان های باستانی ایران اگر فقط زبان پارسی رو در نظر بگیریم که به قدیمی ترین فرم پارسی باستان بوده از دستور زبان و گرامر بسیار پیشرفته ای برخوردار بوده و بعد ها در پارسیه میانه تعدیل شده و بعد تر در دوره ما که به زبان پارسی رسیده دستور بسیار ساده ای داره برای همین بهتره که برای استفاده برای زبان جدیدی دستور ساده تری استفاده کنیم دستور ساده این کمک رو داره که زودتر و سریع تر زبان و می شه فراگرفت و اشتباهات هم در اون کمتر می شه بهتره که به جای استفاده از زبان های مرده یا متروک به زبان های فرا ساختی توجه کنیم که خیلی هم بهترن برای ایجاد یک زبان ساده . این زبان ها به حدی ساده می شن که مثل اسپرانتو بشه اونها رو در مدت یک ماه یاد گرفت. زبان فراساخته: برخی از افراد یا گروهها، به خاطر دلایل شخصی، کاربردی، ایدئولوژیکی یا برای آزمایش، زبانهای فراساخته (مصنوعی) خود را پدید آوردهاند. زبانهای کمکی فرامرزی (بین المللی) اغلب زبانهای فراساختهای هستند که سعی شدهاست سادهتر از زبانهای طبیعی باشند. سایر زبانهای فراساخته به گونهای ایجاد شدهاند که منطقیتر از زبانهای طبیعی باشند؛ از نمونههای مشهور این زبانها زبان لژبن (Lojban) است. برخی از نویسندگان، از جمله تالکین با هدفهایی چون ادبیات، هنر یا دلایل شخصی زبانهای تفننی آفریدهاند. در سالهای اخیر طرفداران مجموعه تلویزیونی پیشتازان فضا زبان نژاد کلینگان (Klingon)، که دارای دستور زبان و واژگان ویژه خود است را گسترش دادهاند. زبان اسپرانتو نیز زبانی علمی یا فراساختهاست. این زبان توسط دکتر لودویک لازاروس زامنهوف ساخته شد. اسپرانتو به علت ساختار علمی و آسان خود مورد توجه متفکران و دانشمندان با ملیّتهای گوناگون قرار گرفته و به خاطر ویژگیهای منحصر به فرد آن، سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی سازمان ملل متحد (یونسکو) در سال ۱۹۵۴ (میلادی) به اتفاق آرا آن را به عنوان زبان بینالمللی و بیطرف به رسمیت شناخت و آموزش اسپرانتو را به تمامی کشورهای عضو خود توصیه کرد. از زبان های فراساخته می شه به نمونه های زیر اشاره کرد: 1- ولاپوک یک زبان ساختگی یا فراساخته است که در سال ۱۸۸۰ از سوی یوهان مارتین اشلیر کشیش کاتولیک آلمانی پدید آمد. این زبان بر واژگان ژرمنی ساده و دستوری منظم مبتنی است. ولاپوک امروزه کمابیش از میان رفته ولی در دههٔ ۱۸۸۰ در محفلهای دانشگاهی آلمان ناموری بسزا یافته بود و گویا نزدیک ۵۰۰ هزارتن به فراگرفتن آن مشغول بودند. امروزه تعداد گویشوران به زبان ولاپوک در جهان ۲۵ تا ۳۰ تن برآورد میشود. نام این زبان از دو واژه وُل و پوک گرفته شده که تحریف شده دو واژه انگلیسی world (جهان) و speak (سخن گفتن) است. 2- ایدو زبانی ساختگی است که پس از اسپرانتو میتوان آن را پراهمیتترین زبان ساختگی جهان دانست. این زبان در اوایل قرن بیستم توسط گروهی از اصلاح طلبان اسپرانتوزبان ابداع شد اما امروز گویش گران بسیار کمی دارد که اکثرا در اروپا هستند.(احتمالاً چیزی بین ۱۰۰۰ تا ۲۵۰۰ نفر) این زبان پایههای خودش را از زبان اسپرانتو گرفته که بهوسیله دکتر لودویک لازاروس زامنهوف ابداع گردید. 3- اینترلینگوا یک زبان فراساخته و زبان میانجی جهانی است که در سال ۱۹۵۱ میلادی توسط موسسه زبان میانجی بینالمللی انتشار یافت. بیشینه واژگان و دستور این زبان ساختگی وابسته به زبانهای طبیعی است. زبان اینترلینگوا بر پایه دستور زبان ساده و قاعدهمند و واژگان پرکاربرد و مشترک در بسیاری زبانها (بویژه زبانهای رومیتبار) ساخته شدهاست. 4- زبان اسپرانتو (به اسپرانتو: Esperanto) زبان علمی یا فراساخته جهان است که از میان زبانهای اینچنینی، بیشترین سخنگویان را داراست. نام این زبان از اسم مستعار لودویک زامنهوف پدیدآور این زبان گرفته شدهاست که در کتاب آموزشی خود با عنوان اونوا لیبرو با نام دکترو اسپرانتو امضا میکرد که خود در زبان اسپرانتو معنی «دکتر امیدوار» میدهد. هدف زامنهوف، خلق زبانی بیطرف و صلحپرور بود که یادگیری آن نیز آسان باشد و به درک متقابل فرهنگهای مردم مختلف جهان کمک کند. الفبای اسپرانتو دارای ۲۸ حرف اقتباس شده از الفبای لاتین است. چهار حرف x, w, q, y در این الفبا وجود ندارند و در عوض شش حرف ĉ، ĝ، ĥ، ĵ، ŝ، ŭ به آن اضافه شدهاند. اسپرانتو به علت ساختار علمی و آسان خود مورد توجه متفکران و دانشمندان با ملیتهای گوناگون قرار گرفته و به خاطر ویژگیهای منحصر به فرد آن، سازمان علمی، فرهنگی و تربیتی سازمان ملل متحد (یونسکو) در سال ۱۹۵۴ (میلادی) به اتفاق آرا آن را به عنوان زبان بین المللی و بیطرف به رسمیت شناخت و آموزش اسپرانتو را به تمامی کشورهای عضو خود توصیه کرد. همچنین «یونسکو» در استقبال از صدمین سالگرد انتشار زبان اسپرانتو در سال ۱۹۸۶ (میلادی) (۱۳۶۵) در قطعنامهای دیگر ضمن تأکید بر تصمیم قبلی خود، مراتب پشتیبانی خود را از آموزش و گسترش زبان بینالمللی اسپرانتو در سراسر جهان ابراز داشتهاست. اینم برای اشنایی بیشتر با این زبان ساده که می تونه الگوی خوبی برای ما باشه: http://fa.wikipedia....%86%D8%AA%D9%88 اگر هم دوستان خواستن من pdfهای اموزش اسپرانتو و دیکشنری شو دارم براشون میل می کنم. ویرایش شده در ژوئن 9, 2012 توسط CelebAlph 10 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
سیه تیغ 763 ارسال شده در ژوئن 10, 2012 celebAlpha ی عزیز اگه میتونی و همچنین اگر کسان دیگه ای میتونن دیکشنری ها و ساخت های فرهنگی زبان های پهلوی ، سانسکریت و اوستایی رو بار گذاری کنند متشکرم . 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Glorfindel Thalion 528 ارسال شده در ژوئن 10, 2012 (ویرایش شده) من در مورد خط اوستایی و پهلوی دارم. اما زبانش نه. یه دو تا واژه نامه دارم. که اصلا جالب نیست. خواستی بگو . ویرایش شده در ژوئن 11, 2012 توسط arven غلط املایی 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در ژوئن 10, 2012 من کتاب در مورد گرامر و دستور زبان و همپنین خط و دبیره های پهلوی و اوستایی (اگه فقط این دو زبان رو می خواین) دارم و البته به انگلیسی اگر خواستین من می ذارم 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
سیه تیغ 763 ارسال شده در ژوئن 11, 2012 بله اگه میشه لطف کن و بذار دستت درد نکنه . 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Envinyatar 11 ارسال شده در ژوئن 11, 2012 (ویرایش شده) سلام من خودم در حال کار کردن روی 3 زبان هستم البته اگه با زبان شناسی آشنایی کافی نداشته باشی خیلی سخته. اگه به زیبایی و موزون بودن زبانت اهمیت میدی باید خیلی چیزا بدونی. مثلا باید بین بخش هایی از گرامرت و لغاتی که بوجود آوردی یه هماهنگی منطقی وجود داشته باشه. عوامل تعیین کننده دو تا موضوع مهم هستند: 1. کلمات ریشه ای که میسازی 2. اصول گرامری که خودت اختراع می کنی یا از زبانی دیگه الهام میگیری مثلا نمیشه کلمات ریشه ای که استفاده می کنی دارای حس و طعم ژرمانیک باشه ولی گرامرت رو از زبان های سامی یا هندو اروپایی الهام بگیری ، باعث میشه زبان جذابیت رو از دست بده. بذار تو این پست در مورد کلمات ریشه بگم ریشه های سامی یا همون سمیتیک معمولا دارای 3 صامت هستن که با اضافه کردن مصوت های مختلف یا صامت های غیر ریشه ای به کلمات تبدیل میشن که نمونه ی بارزش در دنیای واقعی عربی و عبرانی و در آردا زبان کوتوله هاست( لابد در موردش میدونین که اسمش خوزدول هستش و بر طبق گفته ی کوتوله ها خود آئوله اون رو ساخته). مثلا: یک ریشه ی خوزدول مثل خ-ز-د (kh-z-d) که با دریافت وزنی که مصوت ها بهش می دن میتونه تبدیل به کلمات مختلف بشه مانند خَزَد (khazad) یا خوزد (khuzd) بشه. زبان های سامی دنیای واقعی هم به همین طریق اند منتها در اضافه کردن صامت و مصوت ها از قواعد خاصی پیروی میکنه. اگر از این پست خوشتون اومد بعدا در مورد زبان های ژرمانیک و ژبان های الف های آردا براتون توضیح میدم فعلا باید برم. ویرایش شده در ژوئن 11, 2012 توسط arven غلط املایی 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در ژوئن 15, 2012 (ویرایش شده) دوستان یه سری مطلب در مورد زبان شناسی قرار می دم امیدوارم مفید باشه برای همه: http://linguistics.b...dryer/dryer/blt من بیشتر با اینکه یه زبانی رو که همین حالا یا وجود داره (زبان مادری گروهی از مردمه) یا فراساختیه تغییر بدیم بیشتر موافقم ببینین برای ساخت یه زبان ماباید خیلی کارها انجام بدیم از جمله: "در زبانشناسی، ابعاد مختلف زبان در قالب حوزههای صرف، نحو، آواشناسی، واجشناسی، معناشناسی، کاربردشناسی، تحلیل گفتمان، زبانشناسی تاریخی-تطبیقی، ردهشناسی و نیز حوزههای بینارشتهای مانند جامعهشناسی زبان، روانشناسی زبان، عصبشناسی زبان، زبانشناسی قضایی، زبانشناسی بالینی و زبان و منطق بررسی میشوند." ما باید تمام موراد بالا رو مد نظر قرار بدیم برای ایجاد یگ زبان فراساخته حداقل نیاز به اوا شناسی و واج شناسی و معناشناسی و کاربردشناسی و رده شناسی و گرامر و واژه شناسی.... داریم. اولین قدم انتخاب نوع زبانیه که می خوایم بسازیم برای این کار باید انواع زبان رو بشناسیم: در زبان شناسی، مفهوم و موضوع خانوادههای زبانی (Language family) از آنجا نشأت میگیرد، که همچون همهٔ اشیاء، پدیدهها، و فرایندهای پیچیده زبانهای طبیعی انسانی هم صفات، تظاهرات، و آثار فراوانی از گونهٔ حیاتداشتن و زندهبودن از خود بروز میدهند. از جمله، زبانها هم مانند جانوران دارای خانواده و خویشاوند هستند. خانواده های زبانی:زبانهای نیل-صحرا(حامی-نیلی)زبانهای پالئوسیبرینزبانهای چینی-تبتیزبانهای تائیزبانهای اورالیزبانهای آلتاییزبانهای ژاپنیزبانهای خویزَنزبانهای کرهایزبانهای نا-دنزبانهای نیجر-کنگوزبانهای قفقازیزبانهای دراویدیزبانهای اسکیمو-آلئوتزبانهای هندواروپاییزبانهای ایندوپاسیفیکزبانهای آفروآسیاییزبانهای آمِرنیدزبانهای استرالیایی-آبورجنیالزبانهای استرونزیان البته در مورد تعداد خانواده های زبانی نظر ها متفاوته اما رد کل می شه به ساخت های زبانی زیر اشاره کرد: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/b/b4/Human_Language_Families_%28wikicolors%29.png زبان های پیوندی مثل خانواده زبان های ترکی-التاییزبان های غالبی که در وزن و غالب می رن مثل زبان های اسیایی-افریقایی (سامی) مثل عربی که هر ریشه ای درون وزن می رفتزبان های ترکیبی مثل زبان های هندو اروپایی که شخصا در مورد این زبان ها درک بیشتری دارم . در این زبان ها کلمات بوسیله پسوند و پیشوند و میانوند تغییر می کنند. زبان هایی هم که استاد تالکین ساخته از همین نوع سومه. نمی دونم ساختن کدوم زبان ساده تره ولی احتمال می دم همین نوع سوم رو راحت تر بشه ساخت زبان های فراساخته هم از همین نو هستند البته شاید چون افرادی که این زبان ها رو ساخته اند خود دارای زبان ترکیبی بودند. اما احتمالا با همین نوع زبان راحت تر خواهیم بود چون هم زبان خودمون به این شیوه است و هم فهمش و یاد گیری اش از انواع دیگه زبان ساده تر. در این نوع زبان ها می شه هر کلمه جدیدی رو با اضافه کردن پسوند و پیشوند به راحتی ساخت. برای این کار چند زبان ترکیبی رو بررسی کنیم بهتره برای شروع بریم سراغ خانواده زبانی هندو اروپایی: زبانهای هندواروپایی یک خانوادهٔ زبانی متشکل از چند صد زبان و گویش مرتبط است. بیشتر زبانهای مردمان ساکن قارهٔ اروپا، فلات ایران، آسیای میانه و شبه قاره هند از جملهٔ زبانهای هندواروپایی هستند.شمار هندوار-پاییزبانها در سراسر دنیا به حدود ۳ میلیارد نفر میرسد. به این ترتیب، گویشوران زبانهای هندواروپایی سخنوران بزرگترین خانوادهٔ زبانی شناختهشده در دنیای امروزند.خانوادهٔ زبانهای هندواروپایی یکی از خانوادههای زبانیِ جهان و البته از بزرگترینهای آنهاست. بیشتر مردم جهانِ امروز، بهعنوان زبان مادری یا زبان دوم، میتوانند به یکی از زبانهای این خانواده سخن بگویند.زبانهای هندو-اروپایی گروهی از زبانهای خویشاوند هستند که از هند تا به اروپا گسترده شدهاند. مادر این زبانها هزاره چهارم پیش از میلاد در ناحیهای واقع در شمال دریای سیاه میان اقوام نیمه چادرنشین رایج بوده است، و در اثر مهاجرت اقوام گوناگون رفتهرفته آن زبان انشقاق و انشعاباتی یافته و از هند تا اروپا گسترده شدهاند.اینان مردمانی بودند که نزدیک به ۵۰۰۰ سال پیش، با یکدیگر می زیستند و دارای زبان و فرهنگ مشترک بودند (برخی این تاریخ را عقب تر هم برده اند)نظام خویشاوندی برپایه نسبت مردان وجود داشت.رییس خدایان ایشان، «دیو پیتار» (پدر آسمان) نام داشت. یادمان باشد که دیو در بسیاری از فرهنگ های هندواروپایی، معنایی مقدس دارد و گاه بعنوان یکی از خدایان از آن یاد می شود. در ایران، زرتشت «اهوامزدا» را خدای یکتا نامید و سایر خدایان (از جمله دیو) معنای خود را از دست دادند. امروزه در زبان پارسی دیو بمعنای هیولا بکار می رود.شعر و موسیقی در میان این قوم رواج داشت.در محل زندگی ایشان برف می بارید.هندواروپاییان، کوچ نشین و دامپرور بودند. (زرتشت مردم را به کشاورزی و باغداری تشویق می کرد که این بدعتی در نحوه زندگی آریاییان بشمار می رفت)آنها با چرخ آشنایی داشتند و از آن استفاده می کردند. هرچند ابزارهایی چون ارابه هنوز وجود نداشت. در مورد زیستگاه این قوم ۲ نظر وجود دارد:هندواروپاییان در جایی بالای دریای سیاه، یا میان منطقه شمالی دریای سیاه و دریای خزر می زیستند. (یعنی زیستگاه اصلی ایشان در حوزه امروزی اروپا بوده است) هندواروپاییان در جایی می زیستند که امروزه کشورهای آذربایجان، ارمنستان، گرجستان، و استان آذربایجان ایران را دربر می گیرد. (یعنی هندواروپاییان از آسیا به اروپا کوچ کرده اند) با گذر زمان رفتهرفته به دلیلهایی چند، این مردم از هم جدا شده و هر یک به سویی کوچیدهاند. فاصلههای جغرافیایی و مسائل زیستی هر یک از این گروههای کوچکرده سبب میگشت تا زبانشان پیوسته از زبان دیگر همزبانان هندو-اروپاییشان فاصله بگیرد. این فاصلهها به احتمال در آغاز لهجهها و در نهایت زبانهایی بکل جدا پدید آورد. اما پدیدهها و مفهومهای بنیادینی در این زبانها بودند که از این دگرگونیها جانی سالمتر به در بردهاند. برای نمونه نامِ عضوهای بدن، نام نسبتهای خانوادگی، برخی پدیدههای طبیعی، شمارهها و ... از این جملهاند.نامِِ هندواروپایی به این دلیل برایِ این زبانِ فرضی برگزیده شد که این مردمان پس از مهاجرتهای بزرگ خود، در سرزمینهایی از هند تا اروپا سُکنا گزیدند. از این رو نامِ این دو منتهاالیه جغرافیایی که به این شکل در کنارِ هم قرار داده میشد برای آن مردم و زبانِ فرضیشان در نظر گرفته شد. پژوهشگرانِ آلمانی که نقشی اساسی در بالاندن این دانش داشتند، نامِ هندوژرمنی ( Indogermanisch) را برای این مفهوم به کار میبرند. استدلال آنها این است که در یک سویِ این حوزهیِ جغرافیایی زبانهای شاخهیِ هندی و در سویِ دیگر ایسلندی صحبت میشود که زبانی از شاخهیِ ژرمنی است؛ پس نامِ هندوژرمنی، میتواند به گونهای دیگر گویایِ طیف زبانیِ این خانوادهیِ بزرگ باشد. پیشتر نامِ آریایی نیز برای این خانوادهیِ زبانی کاربرد داشت. در حالی که زبانهایِ آریایی یا هندوایرانی فقط یکی از شاخههایِ خانوادهیِ بزرگِ هندواروپایی را شکل میدهند؛ یعنی کاربرد این نام برایِ کلِّ خانواده نادرست است. امروزهِ نامِ آریایی فقط به همان شاخهیِ هندوایرانی اطلاق میگردد.امروزه بیشتر سطحِ زمین زیرِ پایِ مردمانی است که یا زبانشان هندواروپاییست و یا یک زبانِ هندواروپایی زبانِ رسمیِ سرزمینشان است؛ یعنی یا خود از نژادی هندواروپایی نیستند یا نژادِ پیش از آمدنِ هندواروپاییها رفتهرفته در میانِ زبان و نژادِ هندواروپایی تحلیل رفته. این بدان دلیل است که مردمانِ هندواروپایی در تسخیر سرزمینهایِ دیگر موفّقتر از دیگران بودهاند. این مسأله به نابودی یا نَوانشدگیِ دیگر خانوادههایِ زبانیِ انجامیده. برایِ نمونه زبانِ عیلامی/ ایلامی که زبانی مستقل بودهاست، یعنی زبانی دیگر یافت نشده که با آن در یک خانواده جای داده شود، امروزه جایِِ خود را به زبانهایِ ایرانی داده که خود از زبانهایِ هندواروپاییاند. یکی از زبانهایِ رسمیِ سلسلهیِ ایرانیِ هخامنشی عیلامی/ ایلامی بودهاست. بهعنوانِ نمونهیِ دیگر میتوان زبانهایِ پرشمار سرخپوستانِ آمریکا را مثال آورد که تا سرحدِّ مرگ به دست انگلیسی، اسپانیایی، پرتغالی و فرانسوی، که هر چهارتایشان هندواروپایی هستند، ضعیف گشته یا بهکلّ از میان رفتهاند. این هم نمودار خانوداده زبان های هندواروپایی که خیلی بزرگه برید در خود لینک ببینید جالبه: http://upload.wikime...uropeanTree.svg خب تا اینجا دیدیم که این خانوداه بزرگ زبانی خود به چند خانواده زبانی دیگه تقسیم می شه که بزرگ ترینش شرقی و غربیه که به شاخه شرقی هندوایرانی یا اریایی می گن و به شاخه غربی اش اروپایی. این زبان ها اما همه از یم زبان منشعب شدن که نیا هندواروپایی نام داره : زبان نیا-هندواروپایی، نیای زبانهای هندواروپائی است که، هندواروپائیان اولیه با آن صحبت میکردند. هر چند از پذیرش وجود این زبان در میان زبانشناسان یک سده میگذرد، اما در جزئیات آن اختلاف است. زبانهای هندواروپایی از پُرگویشترین زبانهای دنیا هستند. قریب به سه میلیارد نفر، به ۱۳۰ زبان از این خانوادهٔ زبانی سخن میگویند، که گسترۀ آن از هیتی گرفته تا انگلیسی، از زبانهای لاتین و رومی گرفته تا فارسی و هندی میرسد. گمان میرود نیای مشترک تمام این زبانها، که هندواروپایی نامیده شدهاند، در دورۀ نوسنگی و اوائل عصر برنز در هزارۀ سوم پیش از میلاد، توسط گروهی از مردم ظهور کرده باشد، مردمی که هویت آنها قرنها در بین دانشمندان مورد بحث بودهاست. در این میان، مردمان کوچندۀ اسبسوار در جنوب سیبری بیشتر مورد توجه بودهاند. مردمی که کورگان (Kurgan) شناخته میشوند، از خود گورهای تپهمانند بزرگی مملو از گنجینههای طلا را در اوراسیا، از اوکراین تا مغولستان و تا جنوب افغانستان بجای گذاشتهاند. بر اساس دانش ریشهشناسی، که ریشۀ مشترک واژهها را مطالعه میکند، مردم کورگان به زبان هندواروپائی گویش میکردند. در شمار زیادی از زبانهای هندواروپایی واژههای مشابه برای جانوران، گیاهان، ابزار، و جنگافزار و همچنین واژگان بیشماری مربوط به اسب و وسائط نقلیۀ چرخدار وجود دارد که برای فرهنگ اِستِپی کورگان بسیار مهم است. اگر زبان و فرهنگ نیا-هندواروپایی از کورگان آغاز شده باشد، پراکندگی آن در جهان رُخدادی شگفتانگیز بوده که تئوریهای زیادی را برانگیخته است. برخی از پژوهشگران براین باورند که پراکنده شدن این زبان در طی هزارۀ سوم پیش از میلاد توسط مردمان کوچگردِ کورگان رُخ دادهاست. دیگران با اشاره به مهاجرتهای نخستین، این نظریه را مطرح میکنند که مردم برزگر و کشاورز بسیار زودتر (پیرامون ۷۰۰۰ سال پیش از میلاد) پراکنده شدهاند که به "موج پیشروی" (Wave of Advance) معروف است. این زبان هنوز به طور کامل بازسازی نشده (با یافتن مشترکات این زبان های هندواروپایی زبان اصلی در حال بازسازی است) اما کلمات زیادی از این زبان بدست اومده که لیست اش رو (البته نه کامل) می تونین تو این صفحه ببینین. جالبه و برای دوستداران زبان شناسی مفید: http://en.wikipedia....pean_vocabulary ادامه هم دارد اگر خواستین تا بعد :) ویرایش شده در نوامبر 19, 2012 توسط CelebAlph 10 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
وابلامور 117 ارسال شده در ژوئن 21, 2012 (ویرایش شده) هه هه هه هه زبان ساختن مثل آب خوردنه کاری نداره که عزیزان من من خودم شاید برای داستان خودم 10 زبان ساخته باشم با فعل ها اسم ها صفت ها و حرف های خاص خودش زبان هایی مثل زیگی شرقی یا غربی زیگی اخماهوری زیگی بنادر جنوب زیگی وابلامور زیگی اقیانوسی زیگی اعماق دریا(این برا اون زیگ هاییه که در اعماق دریا با آبشش و البته شش زندگی میکنند)جالب بود نه؟ البته بگذریم از لهجه ها و گویش هاشون و زبان های مردم انسوی اب که قوم هاویباگور نامیده میشدند قوم غاصب : مثلا طلا به زیگی میشه رولفون Rolphon به هاویباگوری میشه رورندو Rorendo به زبان مردم اعماق میشه ثی هیو Thihiv به زبان اخماهوری میشه اورونیه Uroonie زیگی اقیانوسی آمیس Amis میخواین صفتشم بگم به ترتیب 1.طلایی:Rolvolor 2.Rorendon 3.Thihivias 4.Oroni 5.Am حالا یک جمله: مثلا من جام طلایی را شکستم 1.Rolvolot Xolphon eu Shuphas رولوولوت زولفون او شوفاس 2.Lepeno Ein Aponi Rorendon له په نو این آپونی رورندون 3. A Rea Exea Thihivias آ ره آ ایزی آ ثی هیویاس 4.Golor-M Uroonin Panie گلور اورونین پانیه 5.اورتاس آمه تاش Urtas Ame Tash خوب دوستان نظرتون چیه میخواین قواعد جملات بالا رو با تجزیه ترکیبش بهتون بگم؟ ویرایش شده در ژوئن 21, 2012 توسط وابلامور 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
وابلامور 117 ارسال شده در ژوئن 21, 2012 و حالا قطعه شعری به زبان هاویباگوری هسته لورمورانا heste lormorana هسته لورلوسانا heste lorlosana مور,لس,اینگالتاره mor,les,ingaltare لو گیل ته,ایلمانداره lo gilte,ilmandare لورلف وی آ لافار lorlaph vi alaphar تاردس,درمالاره tardes,dermalare ترجمه این قطعه کوتاه برخیزید!! حرکت کنید!! خیزش,حرکت,ای سربازان من برای نبرد,ای سلحشوران میشود زیرپاهای ما فرش,همه زمین ها دیگه ادامشو نتونستم بسرایم و اما تجزیه و ترکیب جمله هاویباگوری lopeno اول شخص مفرد و ماضی ساده از ریشه lopen اگه بخوای بگی شکست میگی lopano و چون در این زبان فعل در اول جمله میاد اینجا اول اومده کلمه دوم یعنی ein ضمیر اول شخص مفرده و چون فاعله بین مفعول و فعل اومده طبق قواعد دستور هاویباگوری کلمه بعد که مفعوله یک ترکیب وصفیه که صفت طلایی و موصوف جامه ترتیب اومدن موصوف و صفت مثل فارسیه البته این فقط مال این زبانه نه سایر زبان ها در این مثال aponi یعنی جام و rorendo یعنی طلایی اما چون ترکیب ما وصفیه آخر صفت حرف n به همین دلیل آورده شده که rorendo شده rorendon دیدید زبان ساختن سخت نیست فقط کافیه یکم درس زبانتون خوب باشه و تخیلتون هم تالکینی 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
سیه تیغ 763 ارسال شده در ژوئن 21, 2012 و.اقعا ترکوندی ! بنده کف نمودم ! :دی جالبه . دیدین دوستان ، نمونه موفق فانتزی نویسی ! 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
وابلامور 117 ارسال شده در ژوئن 22, 2012 ازاریو می اون exario mie eun ترجمه:متشکرم 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست