CelebAlph 654 ارسال شده در نوامبر 11, 2012 (ویرایش شده) زبان های ایرانی (قسمت یکم ;) :) ) زبانهای ایرانی یکی از شاخههای زبانهای هندوایرانی از خانواده بزرگ زبانهای هندواروپایی را تشکیل میدهد. منظور از اصطلاح زبانهای ایرانی یا زبانهای ایرانیتبار، گروهی از زبانها است که همگی ریشه در یک زبان باستانی به نام زبان نیا-ایرانی داشتهاند و به معنی زبانهای مرتبط با واحد سیاسی کشور امروزی ایران نیست. نیاایرانی یک زبان سَتِم ناشی از زبان نیاهندوایرانی بوده، که خود نیاهندوایرانی نیز از زبان نیاهندواروپایی بوده است. این زبان ظاهراً کمتر از یک هزاره از زبان اوستایی، و کمتر از دو هزاره از زبان نیاهندواروپایی فاصلهٔ نسل داشته است. زبان های ایرانی یک ریشه مشترک باستانی دارد و به گویش های مختلف و هر گویش به لهجه های مختلف استعمال می شود. بعضی از گویش های زبان ایرانی به خاطر تفاوتهای ظاهری در نحوه استفاده از عبارات و ترکیب ها، امروزه خود به عنوان یک زبان نام برده می شوند. زبانهای ایرانی بیشتر در کشورها و مناطق ایران، افغانستان، تاجیکستان، باختر پاکستان، کردستان ترکیه، کردستان عراق، و بخشهایی از آسیای میانه و قفقاز روایی دارد. سه زبان از زبانهای ایرانی به عنوان زبان رسمی هم اکنون در چهار کشور استفاده میشود. این زبانها عبارت اند از پارسی در ایران و تاجیکستان، پارسی و پشتو در افغانستان و کردی در عراق. براورد میشود که امروزه حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون تن به زبانهای ایرانی سخن بگویند. بنیاد تابستانی زبانشناسی (SIL International) در سال ۱۳۸۴ برآورد کردهاست که امروزه به حدود ۸۷ گونه از زبانهای ایرانی سخن گفته میشود؛ که شمار سخنوران بزرگترین این زبانها به طور تخمینی عبارتند از: پارسی (۱۱۰ میلیون تن)، پشتو (۴۱ - ۶۰ میلیون تن)، لری (۱۰ میلیون تن)، کردی (۲۵ میلیون تن)، و بلوچی (۷ میلیون تن). زبانهای ایرانی از نظر تاریخی به سه دسته تقسیم میشوند:زبانهای ایرانی باستان: دوره باستان که از آغاز تا انقراض شاهنشاهی هخامنشی، تقریباً از سده بیستم تا حدود چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمیگیرد. از زبانهای ایرانی باستان چهار زبان آن شناخته شدهاست: مادی، سکایی، اوستایی و پارسی باستان . از زبان مادی و سکایی که یکی در غرب ایران و منطقه فرمان روایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، از جمله بین اقوام پارت و ساکنان سغد، رایج بوده، تنها کلمات و عباراتی در آثار دیگران برجای ماندهاست. اما از زبانهای اوِستایی و پارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زبان اوِستایی، گویش مردم اطراف دریاچه هامون در سیستان بوده و زرتشت کتاب خود را به این زبان نوشتهاست.پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بودهاست. نخستین شواهد نوشتاری از این زبان، سنگنبشته بیستون است که تاریخ آن به قرن ششم پیش از میلاد برمی گردد. درهمین زمان لهجههای دیگر ایرانی باستان نیز وجود داشته که پا به پای چهار زبان مهم دوران باستان مراحل تکاملی را میپیمودهاست، مانند زبانهای بلخی، سغدی، پارتی و خوارزمی.زبانهای ایرانی میانه: دربرگیرنده زبانهای ایرانی هندواروپایی است که میان قرن چهارم پیش از میلاد و قرن نهم پس از میلاد سخن گفته میشده. زبان پارسیه میانه (اشکانی و ساسانی) از جمله این زبان هاست.زبانهای ایرانی نو: زبانهای ایرانی نو با این که اساساً در ایران، افغانستان و تاجیکستان متمرکز شدهاند اما حقیقتاً گستره جغرافیایی بسیار وسیع تری را در بر میگیرند شامل مناطقی در قفقاز، آسیای میانه، ترکستان چین، پامیر، ترکیه، سوریه، عراق و شبه قاره هند. زبانهای ایرانی دارای دبیره های (خط) گوناگون هستند. از جمله دبیره میخی (در مورد پارسی باستان)؛ دبیره آرامی (در مورد نخستین کتیبههای پارسی میانه، پارتی، سغدی، و خوارزمی)؛ دو نوع دبیره سریانی، سطرنجیلی (در مورد پارسی میانه، پارتی، یاختری، سغدی و فارسی نو) و نستوری (سغدی مسیحی و فارسی نو)؛ دبیره عبری (در مورد فارسی نو و لهجههای محلی)؛ دبیره عربی (در مورد فارسی نو، خوارزمی، کُردی، پشتو و بلوچی)؛ دبیره براهمی (در مورد خُتَنی، تُمْشُقی و سغدی)؛ دبیره یونانی (در مورد باختری)؛ دبیره سیریلیک (در مورد اُسِتی و تاجیکی) و دبیره لاتین (در مورد کُردی و اُسِتی). گسترش جغرافیایی زبان های ایرانی: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/6/6b/Iranian_languages_distribution.png درخت خانواده زبانی ایرانی: http://upload.wikime...y_Tree_v2.0.png در این نمودار زبان های مجزا به رنگ سیاه و لهجه ها و گویش ها به رنگ سرخ اند. در این نمودار زبان هایی که هم اکنون سخن ور دارند و زنده اند به رنگ ابی و انها که متروک یا مرده اند (دیگر سخنور ندارند یا استفاده نمی شوند) به رنگ خاکستری اند. تعداد حدودی سخنوران به میلیون برای هر دسته در کنار نام زبان به رنگ سبز نمایان است. این موضوع ادامه دارد.......... :ymapplause: :) ویرایش شده در نوامبر 19, 2012 توسط CelebAlph 13 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ائارندیل Eärendil 1,294 ارسال شده در نوامبر 11, 2012 (ویرایش شده) زبان های ایرانی (قسمت یکم ;) :) ) زبانهای ایرانی یکی از شاخههای زبانهای هندوایرانی از خانواده بزرگ زبانهای هندواروپایی را تشکیل میدهد. منظور از اصطلاح زبانهای ایرانی یا زبانهای ایرانیتبار، گروهی از زبانها است که همگی ریشه در یک زبان باستانی به نام زبان نیا-ایرانی داشتهاند و به معنی زبانهای مرتبط با واحد سیاسی کشور امروزی ایران نیست. نیاایرانی یک زبان سَتِم ناشی از زبان نیاهندوایرانی بوده، که خود نیاهندوایرانی نیز از زبان نیاهندواروپایی بوده است. این زبان ظاهراً کمتر از یک هزاره از زبان اوستایی، و کمتر از دو هزاره از زبان نیاهندواروپایی فاصلهٔ نسل داشته است. زبان های ایرانی یک ریشه مشترک باستانی دارد و به گویش های مختلف و هر گویش به لهجه های مختلف استعمال می شود. بعضی از گویش های زبان ایرانی به خاطر تفاوتهای ظاهری در نحوه استفاده از عبارات و ترکیب ها، امروزه خود به عنوان یک زبان نام برده می شوند. زبانهای ایرانی بیشتر در کشورها و مناطق ایران، افغانستان، تاجیکستان، باختر پاکستان، کردستان ترکیه، کردستان عراق، و بخشهایی از آسیای میانه و قفقاز روایی دارد. سه زبان از زبانهای ایرانی به عنوان زبان رسمی هم اکنون در چهار کشور استفاده میشود. این زبانها عبارت اند از پارسی در ایران و تاجیکستان، پارسی و پشتو در افغانستان و کردی در عراق. براورد میشود که امروزه حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون تن به زبانهای ایرانی سخن بگویند. بنیاد تابستانی زبانشناسی (SIL International) در سال ۱۳۸۴ برآورد کردهاست که امروزه به حدود ۸۷ گونه از زبانهای ایرانی سخن گفته میشود؛ که شمار سخنوران بزرگترین این زبانها به طور تخمینی عبارتند از: پارسی (۱۱۰ میلیون تن)، پشتو (۴۱ - ۶۰ میلیون تن)، لری (۱۰ میلیون تن)، کردی (۲۵ میلیون تن)، و بلوچی (۷ میلیون تن). زبانهای ایرانی از نظر تاریخی به سه دسته تقسیم میشوند:زبانهای ایرانی باستان: دوره باستان که از آغاز تا انقراض شاهنشاهی هخامنشی، تقریباً از سده بیستم تا حدود چهارم و سوم پیش از میلاد را دربرمیگیرد. از زبانهای ایرانی باستان چهار زبان آن شناخته شدهاست: مادی، سکایی، اوستایی و پارسی باستان . از زبان مادی و سکایی که یکی در غرب ایران و منطقه فرمان روایی ماد و دیگری در شمال، از مرزهای چین تا دریای سیاه، از جمله بین اقوام پارت و ساکنان سغد، رایج بوده، تنها کلمات و عباراتی در آثار دیگران برجای ماندهاست. اما از زبانهای اوِستایی و پارسی باستان مدارک بسیار در دست است. زبان اوِستایی، گویش مردم اطراف دریاچه هامون در سیستان بوده و زرتشت کتاب خود را به این زبان نوشتهاست.پارسی باستان زبان مادری و زبان میهن اصلی خانواده و دودمان هخامنشی بودهاست. نخستین شواهد نوشتاری از این زبان، سنگنبشته بیستون است که تاریخ آن به قرن ششم پیش از میلاد برمی گردد. درهمین زمان لهجههای دیگر ایرانی باستان نیز وجود داشته که پا به پای چهار زبان مهم دوران باستان مراحل تکاملی را میپیمودهاست، مانند زبانهای بلخی، سغدی، پارتی و خوارزمی.زبانهای ایرانی میانه: دربرگیرنده زبانهای ایرانی هندواروپایی است که میان قرن چهارم پیش از میلاد و قرن نهم پس از میلاد سخن گفته میشده. زبان پارسیه میانه (اشکانی و ساسانی) از جمله این زبان هاست.زبانهای ایرانی نو: زبانهای ایرانی نو با این که اساساً در ایران، افغانستان و تاجیکستان متمرکز شدهاند اما حقیقتاً گستره جغرافیایی بسیار وسیع تری را در بر میگیرند شامل مناطقی در قفقاز، آسیای میانه، ترکستان چین، پامیر، ترکیه، سوریه، عراق و شبه قاره هند. زبانهای ایرانی دارای دبیره های (خط) گوناگون هستند. از جمله دبیره میخی (در مورد پارسی باستان)؛ دبیره آرامی (در مورد نخستین کتیبههای پارسی میانه، پارتی، سغدی، و خوارزمی)؛ دو نوع دبیره سریانی، سطرنجیلی (در مورد پارسی میانه، پارتی، یاختری، سغدی و فارسی نو) و نستوری (سغدی مسیحی و فارسی نو)؛ دبیره عبری (در مورد فارسی نو و لهجههای محلی)؛ دبیره عربی (در مورد فارسی نو، خوارزمی، کُردی، پشتو و بلوچی)؛ دبیره براهمی (در مورد خُتَنی، تُمْشُقی و سغدی)؛ دبیره یونانی (در مورد باختری)؛ دبیره سیریلیک (در مورد اُسِتی و تاجیکی) و دبیره لاتین (در مورد کُردی و اُسِتی). گسترش جغرافیایی زبان های ایرانی: درخت خانواده زبانی ایرانی: http://upload.wikime...y_Tree_v2.0.png در این نمودار زبان های مجزا به رنگ سیاه و لهجه ها و گویش ها به رنگ سرخ اند. در این نمودار زبان هایی که هم اکنون سخن ور دارند و زنده اند به رنگ ابی و انها که متروک یا مرده اند (دیگر سخنور ندارند یا استفاده نمی شوند) به رنگ خاکستری اند. تعداد حدودی سخنوران به میلیون برای هر دسته در کنار نام زبان به رنگ سبز نمایان است. این موضوع ادامه دارد.......... :ymapplause: :) قبل از هر چیزی از زحمتهای شما تو این تاپیک خیلی تشکر میکنم،که انصافا خسته نباشید داره. ولی به این پست آخر شما فارغ از منبعی که دارین، خیلی نقد دارم،هر منبعی رو نمیشه چشم بسته قبول کرد،بعضی چیزها بدیهیاته که نیازی به منبع نداره. -شما گفتین که (بنیاد تابستانی زبانشناسی (SIL International) در سال ۱۳۸۴ برآورد کردهاست که امروزه به حدود ۸۷ گونه از زبانهای ایرانی سخن گفته میشود؛ که شمار سخنوران بزرگترین این زبانها به طور تخمینی عبارتند از: پارسی (۱۱۰ میلیون تن) ، پشتو (۴۱ - ۶۰ میلیون تن)، لری (۱۰ میلیون تن)، کردی (۲۵ میلیون تن)، و بلوچی (۷ میلیون تن). ) در سال 84 جمعیت ایران حدود 70 میلیون نفر بود،که با خوشبینی کامل ما 50% ایران رو در اون زمان فارس زبان فرض میکنیم(طبق گفته های خودتون اگه جمعیت لرها،کردها بلوچ ها،همینطور اعراب و ترکها کم کنیم از این درصد هم خیلی کم میشه،ولی ما خوشبینانه فرض کردیم)، این شد 35 میلیون نفر،فارسی زبانهای مهاجر هم آمار دقیقی در دست نیست ولی طبق تخمینهایی که زده میشه در اون زمان حداکثر چیزی حدود 5 میلیون نفر می باشد. جمع اینا میشه 40 میلیون ،جمعیت تاجیکستان در سال 84 حدودا 6/5 میلیون بود که اگه 20% ترکان ازبک ،روسها و ... رو کم کنیم نهایتا میمونه 5 میلیون، همینطور برپایه سرشماری مقدماتی کمیته ملی احصائیه ، جمعیت افغانستان در سال ۱۳۸۵، ۲۴ میلیون تن بودهاست و طبق آمار رسمی 50 درصد مردم افغانستان به زبان فارسی دری حرف میزنن و بقیه به زبانهای پشتو،ترکی ازبکی ،بلوچی و... صحبت میکنن، این هم شد 12 میلیون .جمع این اعداد میشه 57 میلیون، سه میلیون هم اختصاص میدیم به خطاهای آماری و چیزای دیگه. 60 میلیون تقریبا نصف اون عددی هست که شما نوشتین پارسی (۱۱۰ میلیون تن) در مورد پشتو زبانان اطلاع ندارم ولی با آمار کردها،لرها و بلوچها باهات موافقم. شما گفتین( براورد میشود که امروزه حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ میلیون تن به زبانهای ایرانی سخن بگویند.)اصلا اگه بالفرض کل جمعیت 4 کشوری که زبان رسمیشون ایرانی هست رو جمع بزنیم ( زبانهای غیر ایرانی رو اصلا در نظر نمیگیریم) باز هم این عدد در نمیاد.ایران 75 ،افغانستان 25 ،تاجیکستان 7 ،اقلیم کردستان عراق 4/5 مجموعاً 111/5 باز هم ارفاق میکنیم و 30 میلیون پشتو و بلوچ پاکستان رو به این آمار اضافه میکنیم و نهایتاً 141/5 میلیون نفر میشه ! -همینطور در مورد این نقشه ای که گذاشتین نقدی دارم: قسمت زرد رنگ که متعلق به persian هست بخش های زیادی از استانهای آذربایجان غربی و شرقی مثل شهرستانهای(میاندوآب(قوشاچای)، مراغه، بناب،چارویماق و...)همینطور بخش وسیعی از استان زنجان رو در بر گرفته، که من حاظرم با هر کسی یک سال تمام همه این مناطق شامل شهرها و روستاها و عشایر رو بگردم و ثابت کنم که حتی یک نفر هم تو این مناطق فارس زبان نیست. و البته قسمتهای زیادی از استان قزوین ،همدان(بغیر از مرکز استان) و روستاهای قم، که امروزه 50/50 فارس هستن.البته این آمار رو به کاهش هست و شاید در 50 سال آینده همین نقشه شما درست باشه،ولی شما نوشتین امروزه. همچنین شما کل استان اردبیل رو بین دو زبان گیلکی و تالشی تقسیم کردین(البته میدونم منظور این بوده که در اون نواحی متکلمین این دو زبان یافت میشود)،که بازهم اشتباهه و چنین زبانهایی در استان اردبیل وجود خارجی ندارند. (یه چیزی نزدیک به صفر درصد) ویرایش شده در نوامبر 11, 2012 توسط ائارندیل Eärendil 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در نوامبر 11, 2012 به ائارندیل: حالا خود کلب میاد و جوابت رو میده. این پست کلب در مورد زبان فارسی نبود. در مورد زبانهای ایرانی هست. زبان آذربایجانی که در ایران صحبت میشه زیر مجموعه زبانهای ایرانی محسوب میشه و با زبان ترکی استانبولی متفاوته(از نظر دسته بندی زبان شناسی میگم نه قرابت ظاهری) کردی و لری و بلوچی هم به همین ترتیب هست. طبق آمار دیگه ای که من دیدم به این صورت هست(اینهایی که میگم زبانهای مادری هست نه زبانهایی که میتونن حرف بزنن): فارسی 65، پشتو 50، کردی 32، بلوچی 15، لری 3.5. از بقیه هم که بگذریم جمع اینا میشه 165.5 که به درستی بین 150 و 200 قرار میگیره. (توجه کن که اینجا آذری حساب نشده، 65 میلیون فارسی هم زبان فارسی ایران و دری افغانستان هست) افغانستان 30 میلیون جمعیت داره که 15 میلیون دری و 11 میلیون پشتو صحبت میکنن. بخشی از جمعیت 180 میلیونی پاکستان هم پشتو زبان هستن. به علاوه 7 میلیون تاجیکی داریم که تو آمار بالا حساب نکردم. به نظر این آمار درست میاد. تعداد مهاجرین رو هم حساب نکردم چون آمار درستی نداشتم. این کتاب رو هم توی همین سرچ کوتاه پیدا کردم: http://www.routledge.com/books/details/9780700711314 توضیحات تکمیلی رو به خود کلب واگذار میکنم. 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ائارندیل Eärendil 1,294 ارسال شده در نوامبر 11, 2012 (ویرایش شده) مهدی کاملا باهات مخالفم. اولا من فقط درباره پست کلب حرف زدم،. که، نه توی نقشه و نه توی متنش زبان ترکی آذربایجانی رو به حق جزو زبانهای ایرانی حساب نکرده بود.(اصلا بحث نژاد و اینا ندارم.منظورم فقط زبان بود) وقبلا توی این پست زبان ترکی آذربایجانی رو جزو زبانهای آلتایی حساب کرده بود https://arda.ir/forum...indpost&p=24759 ثانیا کلب این آمار رو از سال 84 نقل کرده بود. و هم درباره زبانهای ایرانی حرف زده بود و هم زبان فارسی.که من جداگانه جواب دادم.یه دور دیگه هر دو پست رو بخون. ثالثاً من آمار افغانستان رو از یک سال بعدش از یک منبع معتبر گفتم: که اصلش اینه برپایه سرشماری مقدماتی کمیته ملی احصائیه کشور، جمعیت افغانستان در سال ۱۳۸۵، ۲۴ میلیون تن بودهاست. گفته میشود از این تعداد ۱۲٬۳۰۰٬۰۰۰ تن مرد و ۱۱٬۸۰۰٬۰۰۰ تن زن هستند. ۲۱٪ جمعیت کشور شهرنشین میباشند. اونوقت تو میگی 30 میلیون رابعاً کلب گفته بود که فقط فارسی زبانان(بغیر از کردی،لری،بلوچ و...)110 میلیون نفر هست که ثابت شد بیشتر از 60 میلیون نیست. ویرایش شده در نوامبر 11, 2012 توسط ائارندیل Eärendil 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در نوامبر 11, 2012 خب خودت به رنگ زرد روی نقشه اشاره کردی، منم از روی این نموداری که کلب گذاشته بود گفتم: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/e/e0/Iranian_Family_Tree_v2.0.png اینجا آذری رو جزو زبانهای ایرانی آورده توش هم 170 میلیون نفر رو آمار داده و به تفکیک گفته و آذری هم جزوشونه. نمیدونم این آذری کدومه شاید منظورش این آذری بوده: http://en.wikipedia.org/wiki/Ancient_Azari_language این یه زبان منقرض شده است. حالا اینکه آذری فعلی زیر مجموعه این حساب میشه یا نه رو نمیدونم. سواد من دیگه انقدر قد نمیده. اینجا زبان آذری که 22 میلیون نفر هم باهاش صحبت میکنن جزو زبانهای ایرانی حساب کرده: http://www.ethnologue.com/show_country.asp?name=IR بازم میگم من زبان شناس نیستم و نظر درست رو باید کلب بده. در مورد افغانستان هم من آمار 2012 رو گفتم. حواسم به سال 84 نبود. همون 25 باید درست باشه. 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در نوامبر 12, 2012 (ویرایش شده) سلام و درود به همه دوستان اردایی خب خوشحالم که سوال هایی ایچاد شده این توجه دوستان و نشون می ده. من اول فکر کردم شاید سوال ها زبان شناختی باشه که خب نیست :ymapplause: در مورد امار هم من شخصا نظری نمی تونم بدم فقط می تونم از منابع فقط ذکر کنم. شخصا در مورد سرشماری خودم تجربه داشتم و نوع سرشماری ها در زمینه های ملی و جهانی بسیار متفاوته و من نمی دونم بر چه اساسی این سازمان ها سرشماری انجام دادند ولی این روش سرشماری تخمینی شما خیلی بهش ایراد وارده. من هنوز در مورد زیر شاخه های زبانی حرفی نزدم و این جا هم تا نوبتش نشه حرفی نمی زنم فقط باید بگم که زبان ترکی جزو زبان های ایرانی طبقه بندی نمی شه زبان ترکی مربوط به هر جا که باشه در دسته زبان های التایی قرار می گیره. در قبل هم گفته بودم که در این طبقه بندی صرفا ایرانی به معنی این سرزمین با این مرزهای سیاسی نیست. بلکه مردمی که به این زبان ها که مربوط به یک خانواده زبانی هستند ایرانی زبان می گویند. مشکل اینجاست که لفظ ایرانی در اینجا به ملیت هم اطلاق می شه که خب پیچیدگی هایی رو بوجود اورده. این ایرانی بودن زبان ها از اوستا اغاز می شه که یکی از قدیمی ترین زبان های شناخته شده این دسته هست و در این کتاب این مردم خود رو ایرانی (ایران در لفظ اوستایی اِران) می نامیدند پس به این دسته های زبانی رو ایرانی نامیدند. زبان های ایرانی اگر نگاهی به نمودار پست قبلی من بیاندازید از گستردگی فوق العاده ای برخورداره که در همین زمان حال دارای تنوع زیادیه حتی در جمعیت های چند هزار نفری هنوز زبان های زنده ای از این دسته مشاهده می شه. زبان آذری هم منظور یه زبان منقرض شده است که در حال حاضر فقط توسط چند هزار نفر در روستاهای استان اذربایجان صحبت می شه که شباهت خیلی زیادی با زبان تاتی داره. یکی از تیتر های مورد نظر من که قرار بود بعد از این پست قبلی قرار بگیره شاید اگر زودتر بود این سوال ها پیش نمی یومد. در سال 84 جمعیت ایران حدود 70 میلیون نفر بود،که با خوشبینی کامل ما 50% ایران رو در اون زمان فارس زبان فرض میکنیم(طبق گفته های خودتون اگه جمعیت لرها،کردها بلوچ ها،همینطور اعراب و ترکها کم کنیم از این درصد هم خیلی کم میشه،ولی ما خوشبینانه فرض کردیم)، این شد 35 میلیون نفر،فارسی زبانهای مهاجر هم آمار دقیقی در دست نیست ولی طبق تخمینهایی که زده میشه در اون زمان حداکثر چیزی حدود 5 میلیون نفر می باشد. جمع اینا میشه 40 میلیون ،جمعیت تاجیکستان در سال 84 حدودا 6/5 میلیون بود که اگه 20% ترکان ازبک ،روسها و ... رو کم کنیم نهایتا میمونه 5 میلیون، همینطور برپایه سرشماری مقدماتی کمیته ملی احصائیه ، جمعیت افغانستان در سال ۱۳۸۵، ۲۴ میلیون تن بودهاست و طبق آمار رسمی 50 درصد مردم افغانستان به زبان فارسی دری حرف میزنن و بقیه به زبانهای پشتو،ترکی ازبکی ،بلوچی و... صحبت میکنن، این هم شد 12 میلیون .جمع این اعداد میشه 57 میلیون، سه میلیون هم اختصاص میدیم به خطاهای آماری و چیزای دیگه. 60 میلیون تقریبا نصف اون عددی هست که شما نوشتین پارسی (۱۱۰ میلیون تن) در امارهای مختلف این سرشماری متفاوت ذکر شده که من نمونه چند تا از این ها رو در اینجا قرار می دم و البته به شروط هم اشاره می کنم. اما در نظر داشته باشین که یک ایرانی زبان نه تنها در این ۴ کشور که این زبان ها زبان رسمی اند زندگی می کنند بلکه در کشورهای دیگر هم موجود اند. به طور مثال در ازبکستان حدود ۴۰ درصد جمعیت تاجیک هستند که در مقابل اکثریت ترک قرار دارند و اگر به اخبار جهان علاقه داشته باشید می دونین که در این کشور رقابت سختی بین این دو قوم بر سر سمت ریاست جمهوری به دست یه ترک یا یک تاجیک وجود داره که حتی به شورش و جنگ و خونریزی های موقت داخلی هم کشیده شده. پس این جمعیت به جمعیت پارسی زبان ها (تاجیکی زیر مجموعه پارسی قرار داره) اضافه می شه. لفظ تاجیک هم فقط به مردم ساکن در تاجیکستان اطلاق نمی شه. گروه بزرگی از تاجیک ها در افغانستان و ترکمنستان ساکن اند و البته در چین. بله در چین. همچنین در شمال هند علاوه بر پاسیان هند در یک یا دو ایالت زبان رسمی فارسی است که به این زبان سخن گفته شده و نوشته می شه. در هند در هر ایالت زبان رسمی تغییر می کنه که زبان هندی زبان مشترک بین این ایالت هاست. من به جمعیت های ایرانی زبان در کشورهایی علاوه بر این ۴ کشور اشاره کرده بودم که در ادامه در بررسی زیر شاخه های زبان های ایرانی بخصوص در خارج از مرزهای ایران کنونی در قفقاز هم به اونها خواهیم پرداخت. در مورد نقشه هم باید بگم اشکالی وجود نداره زبان پارسی در استان هایی که به زبان های دیگه صحبت می کنند هم صحبت می شه. و به همین دلیل رنگ اونها روشن تره که نشان از تراکم کمتر این ترکیب جمعیتی داره. والبته اگر باز هم بیشتر دقت کنین رنگ زرد در این نقشه در استان های مورد نظر شما با رنگ زرد زبان پارسی متفاوته پس خیلی راحت می شه اون رو جدا کرد که در واقع به این معنیه که در این استان ها این زبان صحبت نمی شه یا همون طور که گفتم کم صحبت می شه. و البته من شخصا کسانی رو می شناسم که مادرو پدر ترک زبان هستند ولی فرزندشون نمی تونه ترکی صحبت کنه چون بهش یاد ندادند و این فرد جزو ترک زبان ها محسوب نمی شه. باز هم تاکید می کنم مسئله اصلا نژادی نیست. در قرن ۲۱ شما نمی تونین به هیچ عنوان حیطه زبانی رو با حیطه نژادی منطبق کنین این امر کاملا غیرممکنه. فردی که با مادر و پدی ایرانی در امریکا به دنیا میاد و توانایی صحبت به زبان مادری رو نداره هم قطعا ایرانی زبان به حساب نمیاد و این امر کم نیست. حتی این امر در قاره امریکا که دنیای جدیده به وضوح قابل لمسه چه برسه به دنیاهای کهنی چون خاورمیانه و اوراسیا. شما خیلی از زبان های سرخ پوستی رو که منقرض شدند نمی تونی پیدا کنی اما این دال بر انقراض ان نژاد نیست بلکه سرخ پوست ها هم اکنون به یکی از ۴ زبان هندواروپایی (انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی، پرتقالی) صحبت می کنند. مسئله زبان خیلی پیچیده است و طی دوران های حکومتی مختلف عوامل مختلفی بر تغییر زبان یک منطقه تاثیر گذار بودند و بعد از این دوران طولانی دیگه زبان های خاصی صحبت نمی شوند و زبان های جایگزین بر اساس عوامل سیاسی و دینی و ....... قرار گرفته اند. طبق امار زبان شناس ها در هر دو هفته یک زبان در دنیا منقرض می شه. این بدلیل ارتباطات قوی در این دوره زمانیه که هر زبانی که بتونه قابلیت های بیشتری از خودش نشون بده بیشتر دووم میاره و دنیا به سمت یکی شدن پیش می ره همون طور که نژاد های انسانی چنان بخصوص در دوران کنونی در حال پیوند هستند که باز هم طبق پیش بینی دانشمندان در سال ۳۰۰۰ دیگه اثری از این نژاد های گوناگون باقی نخواهد ماند. حالا این امار رو که در دسترس منه قرار می دم تا شاید سوال ها برطرف بشن. در اینجا تیتری رو که اماده کرده بودم که امروز بذارم همنجا قرار می دم: ایرانی تبارها مردم ایرانی، گروه قومی از تبار اقوام ایرانیزبان باستاناند و به یکی از زبان های ایرانی گویش میکنند. این گروه قومی در سراسر فلات ایران از هندوکش تا آناتولی مرکزی و از آسیای میانه تا دریای پارس - منطقهای که ایران بزرگ یا ایرانزمین نامیده میشود، پراکنده شدهاند. در نوشتههای تاریخی و ادبی، ایرانیان با کشیدن مرزهایی بین خود و بیگانگان خویش را از دیگران متمایز کردهاند. برای نمونه:ایران و انیران (در دوران ساسانیان)ایران و توران (در اساطیر)ایران و رومایرانی و تازی (عجم و عرب)تاجیک (پارسیزبان) و ترکایران و هندایران و فرنگ (اروپا) زمانی اقوام ایرانیزبان را میشد در سرتاسر اوراسیا از بالکان تا غرب چین پیدا کرد. بخش عمدهٔ اقوام ایرانیزبان کنونی و اقوام ایرانیتبار با هم مشترک است ولی تفاوتهایی نیز وجود دارد. همانگونه که مشخص است اقوام ایرانیتبار محدود به مرزهای کنونی کشور ایران نیستند. بسیاری از اقوام ایرانیتبار خود ریشه در شاخهای از آریایی های هندواروپایی شناخته شده به ایرانیها دارند. یافتههای باستان شناسی در مکانهایی مانند:روسیه، آسیای میانه و خاورمیانه اطلاعات کمی را درباره این که این اقوام چگونه میزیستهاند ارائه کردهاند.(رجوع شود به پست مربوط به زبان نیاهندواروپایی در همین تاپیک) اقوام ایرانی نقش بسیار مهمی را در تاریخ بازی کردهاند. مادها یکی از نخستین کشورها و امپراتوریهای چند ملیتی را تشکیل دادند و قبایل کوچرو سکاها-سرمتی بر زمینهای گستردهای از روسیه و بالکان حکم فرما بودهاند و احتمالاً یک قبیله زنان جنگاور سرمتی الهام بخش اسطوره یونانی آمازونها بودهاند. همچنین پژوهشگران معتقداند آیینهای گوناگونی از مردمان ایرانی تبار مانند مزدیسنا و آیین مانی تاثیرات بسیار مهم فلسفی را بر مفاهیم یهودیت و مسیحیت داشتهاند. دین اقوام ایرانی زباناسلاممهرپرستیآیین بهاییمسیحیتیزدانپرستی (زرتشتی)بوداگراییمانیمزدکزروانی آمار بنابر گزارش کتابچهٔ سیا، امروزه ایران از قومیتهای مختلفی از جمله فارسها (۵۳ درصد)، آذربایجانیها (۱۶ درصد)، کردها (۱۰ درصد)، گیلکها و مازندرانیها (۷ درصد)، لرها (۶ درصد)، بلوچها (۲ درصد)، عربها (۲ درصد)، ترکمنها و قشقاییها (۲ درصد) و دیگران (۲ درصد) تشکیل یافتهاست. بنابر تخمین دیگری از کنگرهٔ آمریکا، ۶۵ درصد از ساکنان ایران به زبان فارسی، ۱۶ درصد به زبان ترکی آذربایجانی، ۷ درصد به زبان کردی، ۶ درصد به زبان لری، ۲ درصد به زبان عربی، ۲ درصد به زبان بلوچی، ۱ درصد به زبان ترکمنی، ۱ درصد به زبان قشقایی و سایر زبانهای ترکی و کمتر از ۱ درصد نیز به زبانهای ارمنی، آشوری، گرجی و سایر زبانهای غیرفارسی و غیرترکی سخن میگویند. در ایران در حدود ۷۵ زبان و گویش رواج دارد (کلا زبان های مورد استفاده در مرز کنونی کشور ایران منظور هست که شامل عربی و ترکی هم می شه و خانواده زبانی خاصی منظور نیست). http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/6/65/Moderniranianlanguagesmap.jpg به طور کلی آمارهای گوناگونی از ترکیب زبانی مردم ایران از سوی منابع گوناگون ارائه گردیدهاست: دارم روش کار می کنم برای جدول ها ادامه دارد........... ویرایش شده در نوامبر 19, 2012 توسط CelebAlph 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
ائارندیل Eärendil 1,294 ارسال شده در نوامبر 14, 2012 راستش اول نمیخواستم دیگه به این پست جواب بدم.چون یاد اون بحثهای قدیمی افتادم.که هیچ وقت به نفع آردا نبود .ولی احساس کردم این یه بحث متفاوتی هست و اگه تعصب رو کنار بذاریم(قبل از همه به خودم میگم) میتونیم بحثهای خوبی داشته باشیم. سلام و درود به همه دوستان اردایی خب خوشحالم که سوال هایی ایچاد شده این توجه دوستان و نشون می ده. من اول فکر کردم شاید سوال ها زبان شناختی باشه که خب نیست :ymapplause: خوب پست خود شما هم که کلاً آمار و ارقام بود بر خلاف مسائل زبان شناختی این روش سرشماری تخمینی شما خیلی بهش ایراد وارده. دوست عزیز آمارهای من تخمینی نبود.اگر هم بود با ضریب اشتباه نهایتا 1% (نه مثل آمار شما که 50% اشتباه بود)نخواستم لینک بذارم ولی مطمئن باش در مورد هر کدوم از این آمار 5-6 منبع رو بررسی کردم و بالاترین عدد رو فقط بخاطر اینکه به آمار شما نزدیک باشه گذاشتم. در مورد هر کدوم از این آمار من اگه اعتراض داری جداگانه بگو تا بررسی کنیم: -در سال 84 جمعیت ایران حدود 70 میلیون نفر بود. -با خوشبینی کامل ما 50% ایران رو در اون زمان فارس زبان فرض میکنیم(طبق گفته های خودتون اگه جمعیت لرها،کردها بلوچ ها،همینطور اعراب و ترکها کم کنیم از این درصد هم خیلی کم میشه،ولی ما خوشبینانه فرض کردیم)، این شد 35 میلیون نفر -فارسی زبانهای مهاجر هم آمار دقیقی در دست نیست ولی طبق تخمینهایی که زده میشه در اون زمان حداکثر چیزی حدود 5 میلیون نفر می باشد. -جمعیت تاجیکستان در سال 84 حدودا 6/5 میلیون بود که اگه 20% ترکان ازبک ،روسها و ... رو کم کنیم نهایتا میمونه 5 میلیون -همینطور برپایه سرشماری مقدماتی کمیته ملی احصائیه ، جمعیت افغانستان در سال ۱۳۸۵، ۲۴ میلیون تن بودهاست و طبق آمار رسمی 50 درصد مردم افغانستان به زبان فارسی دری حرف میزنن و بقیه به زبانهای پشتو،ترکی ازبکی ،بلوچی و... صحبت میکنن، این هم شد 12 میلیون . -جمع این اعداد میشه 57 میلیون (اگه در مورد هر کدوم از آمار زیر اعتراض داری بگو تا بررسی کنیم چون از روی چند منبع بررسی کردم و نوشتم) شما گفتین که من اشاره ای به پارسیان هند و تاجیکهای ازبکستان و افغانستان نکردم. با وجود اینکه توی اون نقشه اشاره ای به اونا نشده بود ولی من بازم قبول میکنم . با این حساب طبق گفته شما تعداد پارسیان هند و فارس زبانهای ازبکستان،ترکمنستان و چین با فارس زبانهای ایران،تاجیکستان و افغانستان برابر هستن.! :) این درحالیه که شمار پارسیان هندی در کل دنیا کمتر از 200هزار نفر هست.همه منابع اینو ثابت میکنن. تاجیکهای ازبکستان: چطوره که شما در مورد ترکهای آذربایجان به آمارهای رسمی داخلی و خارجی تاکید میکنین( و در دو جا نوشتین 16% مردم ایران به ترکی آذربایجانی تکلم میکنن) ولی در مورد تاجیکهای ازبکستان آمارهای رسمی رو قبول ندارین و میگین40% ازبکستان به تاجیکی صحبت میکنن.درحالی که طبق آمار رسمی توی همه منابع فقط 5% ازبکستان به تاجیکی حرف میزنن.نهایتا 1/5 میلیون. (اگه 40% فرضی شما رو هم در نظر بگیریم بازم محاله که به اون عدد 110 میلیون برسیم) تاجیکهای افغانستان: باز هم با نگاه حداکثری نهایتاً 7 میلیون نفر هستن. تاجیکهای چین ۴۱،۰۲۸ نفر . بله تاجیکهای چین.! در مورد تاجیکهای ترکمنستان من خیلی توی اینترنت گشتم ولی چیز خاصی پیدا نکردم.حتما تعدادشون کمتر از 10هزار نفر بوده که چیزی ننوشتن (در سال ۲۰۰۳ ترکیب جمعیتی ترکمنستان ۸۵٪ ترکمن، ۵٪ ازبک و ۴٪ روس و ۶٪ از اقوام دیگر است. و براساس آمار دولت ترکمنستان در سال ۲۰۰۱ ترکمنها ۹۱٪، ازبکها ۳٪ و روسها ۲٪ جمعیت را شکل دادهاند.) جمع این چهار مورد میشه 8 میلیون و 750 هزار نفر.که با جمع اون 57 میلیون قبلی میشه 65میلیون و 750 هزار نفر :) شما نوشتین 110 میلیون بعد به آمار تخمینی من اعتراض دارین.! در مورد نقشه هم باید بگم اشکالی وجود نداره زبان پارسی در استان هایی که به زبان های دیگه صحبت می کنند هم صحبت می شه. و به همین دلیل رنگ اونها روشن تره که نشان از تراکم کمتر این ترکیب جمعیتی داره. والبته اگر باز هم بیشتر دقت کنین رنگ زرد در این نقشه در استان های مورد نظر شما با رنگ زرد زبان پارسی متفاوته پس خیلی راحت می شه اون رو جدا کرد که در واقع به این معنیه که در این استان ها این زبان صحبت نمی شه یا همون طور که گفتم کم صحبت می شه. مثل اینکه منظور من از اون نقشه و اون 4-5 تا شهرستان رو متوجه نشدین. توی این عکس براتون مشخص کردم و فکر نکنم با رنگ زرد مناطق دیگه تفاوتی داشته باشه. و البته من شخصا کسانی رو می شناسم که مادرو پدر ترک زبان هستند ولی فرزندشون نمی تونه ترکی صحبت کنه چون بهش یاد ندادند و این فرد جزو ترک زبان ها محسوب نمی شه. با این حرفتون کاملا موافقم و فقط میتونم تاسف بخورم بابت این موضوع. زبان آذری هم منظور یه زبان منقرض شده است که در حال حاضر فقط توسط چند هزار نفر در روستاهای استان اذربایجان صحبت می شه که شباهت خیلی زیادی با زبان تاتی داره. یکی از تیتر های مورد نظر من که قرار بود بعد از این پست قبلی قرار بگیره شاید اگر زودتر بود این سوال ها پیش نمی یومد. خیلی مشتاق هستم تا این پست رو بذارین تا بعدا بحث کنیم.چون این یه درد هست برای من، به شرافتم قسم من اصالتاً اهل یکی از همین 2-3 روستا هستم .(اسم نمیارم ولی نشونی میدم حتما خودت متوجه میشی) همون روستایی که چند سال قبل ادعا شد فقط یک پیرمرد 70 ساله قادر به حرف زدن به این زبان هست.هنوز هم من حداقل 3 ماه یکبار به روستامون سر میزنم چون فامیلهای زیادی اونجا داریم و تقریبا 80 دقیقه با تبریز فاصله داره. پیر مردی که وقتی ازش پرسیدیم زبان مادریت آذری هست گفت چی؟! آذری یعنی چه. پرسیدیم زبان مادریت چی بوده یعنی تو بچگی مادرت باهات چجوری صحبت میکرد، گفت همین دیگه (منظورش ترکی بود چون ما ازش ترکی پرسیدیم) گفتیم پس این زبان دیگه ای که بلدی چی هست گفت اون زبان تاتی هست شایدم هرزندی(هرزند نام یک روستاست در نزدیکی روستای ما)که بعدا یاد گرفتم.لازم بذکر هست که الان توی هرزند هم همه به ترکی صحبت میکنن حتی پیرترین افراد ده.مستندش هم برنامه بیزیم کند(عمو محرم) که بعضی از اعضای سایت میشناسنش.سال قبل رفته بود به همین روستا. چرا میگی در حال حاضر چند هزار نفر در روستاهای آذربایجان به این زبان صحبت میکنن؟ آذری؟ مگه زبان یه چیزی هست که بشه بعدا واسش اسم انتخاب کرد.آذری زائیده قرن اخیر و کلمه ای فارسی هست. بنابر گزارش کتابچهٔ سیا، امروزه ایران از قومیتهای مختلفی از جمله فارسها (۵۳ درصد)، آذربایجانیها (۱۶ درصد)، کردها (۱۰ درصد)، گیلکها و مازندرانیها (۷ درصد)، لرها (۶ درصد)، بلوچها (۲ درصد)، عربها (۲ درصد)، ترکمنها و قشقاییها (۲ درصد) و دیگران (۲ درصد) تشکیل یافتهاست. بنابر تخمین دیگری از کنگرهٔ آمریکا، ۶۵ درصد از ساکنان ایران به زبان فارسی، ۱۶ درصد به زبان ترکی آذربایجانی، ۷ درصد به زبان کردی، ۶ درصد به زبان لری، ۲ درصد به زبان عربی، ۲ درصد به زبان بلوچی، ۱ درصد به زبان ترکمنی، ۱ درصد به زبان قشقایی و سایر زبانهای ترکی و کمتر از ۱ درصد نیز به زبانهای ارمنی، آشوری، گرجی و سایر زبانهای غیرفارسی و غیرترکی سخن میگویند. در ایران در حدود ۷۵ زبان و گویش رواج دارد (کلا زبان های مورد استفاده در مرز کنونی کشور ایران منظور هست که شامل عربی و ترکی هم می شه و خانواده زبانی خاصی منظور نیست). زیاد به این آمار سیا و mi6 و موساد و kgb :دی اعتماد نکن چون هیچ وقت آمار واقعی رو بیرون نمیدن،اگرم بدن مطمئنا توطئه ای زیرش هست. من که یادم نمیاد مامور سیا بیاد دم خونمون و بپرسه به چه زبانی صحبت میکنین. من هیچ رابطه ای بین اون 10 میلیون لری که تو پست قبلی نوشته بودی و این 6 درصد پیدا نمیکنم. 2 درصد به زبان عربی ! 16درصد آذربایجانی ! در مورد این نقشه جدیدی هم که گذاشتی باز نقد دارم. این شهرها و شهرستانهایی که من با دایره قرمز مشخص کردم به ترتیب از بالا به پایین : ماکو ، خوی ، سلماس ،اورمیه و میاندوآب هستن.از استان آذربایجان غربی که شما کل اونارو کرد زبان معرفی کردین. چیز خاصی نمیگم .فقط از دوستان آردایی میپرسم آیا کسی از شما تا حالا به این شهرهای بزرگ سفر کرده ؟! همینطور اون یه نفر هرزنی رو از اون بالا چطور دیدی ولی اورمیه با 600 هزار نفر آدم رو ندیدی؟! در مورد این حرف مهدی هم جواب قانع کننده ای دادی به ائارندیل: زبان آذربایجانی که در ایران صحبت میشه زیر مجموعه زبانهای ایرانی محسوب میشه و با زبان ترکی استانبولی متفاوته(از نظر دسته بندی زبان شناسی میگم نه قرابت ظاهری) باید بگم که زبان ترکی جزو زبان های ایرانی طبقه بندی نمی شه زبان ترکی مربوط به هر جا که باشه در دسته زبان های التایی قرار می گیره. در قبل هم گفته بودم که در این طبقه بندی صرفا ایرانی به معنی این سرزمین با این مرزهای سیاسی نیست. بلکه مردمی که به این زبان ها که مربوط به یک خانواده زبانی هستند ایرانی زبان می گویند. باید به دوستان آردایی عزیز عرض کنم که خوشحالم یک بحث باز شده.ولی بیاین تعصبات رو کنار بذارین.اگر هم به هر کدوم از حرفای من ایرادی گرفتین بهم بگین تا اصلاح کنم.ولی خواهشا مطالب رو کامل بخونین. یه توضیح کوچیک خارج از روند بحث: به ناظران و مدیران سایت یه اعتراضی داشتم درباره سنگین بودن این صفحه.من هر موقع خواستم یه عکس بصورت تمام صفحه که نهایتا هم 50 کیلوبایت بیشتر نبود بذارم توی فروم، قبل از ارسال پست به من پیام میزنن که لطفاً تصاویر رو بصورت بند انگشتی بذار.(اینجا از سرعت عملشون تشکر میکنم)ولی تو این تاپیک ده ها عکس و نقشه با حجمهای 400 و500 کیلوبایتی بصورت تمام صفحه از چند ماه پیش موندن و تذکری بهشون داده نشده.که باعث شده این تاپیک خیلی خیلی سنگین بشه و از شارژ اینترنت ما هم کم بشه:دی لطفا ... ;) با تشکر (لازم بذکره تو این پست از شیوه اصلان استفاده کردم :نقل قولهای بیشمار :دی) . 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در نوامبر 19, 2012 (ویرایش شده) خب اخرین پستم و که نصفه گذاشته بودم کامل می کنم و در پست های بعدی می رم سراغ ادامه مبحث اصلی: به طور کلی آمارهای گوناگونی از ترکیب زبانی مردم ایران از سوی منابع گوناگون ارائه گردیدهاست: در اخر به خاطر اینکه نتونستم جدول قرار بدم به صورت عکس می ذارمشون: در اینجا ذکر کنم که (در پست زبان های التایی در قبل ذکر شده بود) نوع زبان ترکی درمیان ترکمن ها و اذربایجانی های متفاوته و بنابراین اینها در دو دسته جداگانه قرار می گیرند. این امارها فقط مربوط به کشور ایران بود. در مورد ایرانی زبان های در جهان آمار نگاری به این صورت است: براساس این آمارنگاری جمعیت ایرانی زبان ها در دنیا عددی بین ۱۷۰ تا ۲۰۰ ملیون نفر خواهد بود. می دونم در این آمارنگاری دوستان با اسامی بسیار ناآشنایی برخورد کردند که در پست های بعدی به آنها خواهیم پرداخت. در این گروه خانواده زبانی ایرانی هیچ کم و کسری سعی می کنم نذارم تا بتونیم خانواده زبانی خودمون رو بشناسیم. در قبل هم یک امار اولیه در مورد گویشوران هر زبان در خانواده ایرانی ارائه کرده بودم: http://upload.wikime...y_Tree_v2.0.png در اخر هم اضافه می کنم که این امارها همه از سایت های اماری بدست اومدن و تجربه شخصیه بنده!! نیستن. با این حساب طبق گفته شما تعداد پارسیان هند و فارس زبانهای ازبکستان،ترکمنستان و چین با فارس زبانهای ایران،تاجیکستان و افغانستان برابر هستن.! :) این درحالیه که شمار پارسیان هندی در کل دنیا کمتر از 200هزار نفر هست.همه منابع اینو ثابت میکنن. در این مورد هم اگر پست بنده رو درست خونده بودین می دیدین که منظور من پارسیان هند نیست منظورم کسانیه که به فارسی صحبت می کنند و هندی اند که شامل ۳ ایالت در هند می شه. اگر کوچکترین اطلاعی در مورد هند داشتین باید می دونستید که در هند در هر ایالت و منطقه ای به یک زبان صحبت می کنند و زبان هندی به عنوان یک زبان میانجی در بینشون عمل می کنه و این زبان ها تنوع زیادی دارند و از خانواده های زیادی هستند من این مطلب رو در چند پست که به هند اشاره شده (زبان های دروویدیُ زبان های هندی و همین پست زبان های ایرانی) اشاره کردم. درحالی که طبق آمار رسمی توی همه منابع فقط 5% ازبکستان به تاجیکی حرف میزنن در این مورد هم اگر باز اطلاع داشتین می دونستین که مثل کردهای ترکیه این جمعیت نادیده گرفته می شن و هویتشون و به رسمیت نمی شناسن و جنگ های قومیتی در این کشور هنوز به شدت جریان داره و مسائل حقوق بشری زیادی در مورد تاجیک های ازبکستان مطرحه. زیاد به این آمار سیا و mi6 و موساد و kgb :دی اعتماد نکن چون هیچ وقت آمار واقعی رو بیرون نمیدن،اگرم بدن مطمئنا توطئه ای زیرش هست. در این مورد هم هیچی ندارم بگم در حالی که اماری که این سازمان می ده بیرون رو در همه جا قبول دارن شما و من صلاحیت نداریم منبع های معتبر جهانی رو زیر سوال ببریم. من که یادم نمیاد مامور سیا بیاد دم خونمون و بپرسه به چه زبانی صحبت میکنین. در این مورد هم نمی دونم چی بگم. فقط می تونم بگم لابد اومدن شما تشریف نداشتین :ymapplause: :) واقعا فکر می کنید باید بیاد در خونهتون ازتون سوال کنه؟ همینطوری امار می گیرین شما؟ شاید اینم روش جدیدی باشه من نمی دونم. سرشماری که نیست دوست عزیز. همه اینا در ادارات ثبت شده و خود ایران هم این امار رو قبول داره حالا من و شما بیایم کاسه داغ تر از اش بشیم؟ در پست بعدی به دسته بندی های این خانواده زبانی بزرگ می پردازیم. ;) :) :) ;) :ymparty: :ymparty: :ymparty: ویرایش شده در نوامبر 19, 2012 توسط CelebAlph 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در نوامبر 29, 2012 (ویرایش شده) ادامه زبان های ایرانی....... دسته بندی های زبان های ایرانی: زبان های ایرانی از یک مادر به نام زبان نیا ایرانی مشتق شده اند که در قبل اشاره شد که احتمالا در تمدن آندرونوو در اغاز هزاره دوم پیش از میلاد بوجود اومده است. (بازگشت به پست نیا هندو اروپاییان و معرفی تمدن های نخستین هندواروپاییان) این زبان از دسته ستوم بوده که در پست های پیشین به ان اشاره شده است. همچنین نزدیکی بسیاری بین این زبان با زبان ارمنی بوده. از این زبان اولیه زبان های دیگر بوجود امدند. در روند تکاملی انسانی تعداد زبان ها در ابتدا کم بوده و بعد رو به افزایش گذاشتند که تا بوجود امدن اولین امپراتوری ها این روند ادامه داشته. کم کم از دوران اولین امپراتوری ها و درنوردیدن دنیا بدست یک قوم خاص زبان های کم اهمیت تر، انها که نوشتاری نداشتند یا بوسیله یکی از ارکان قدرت استفاده نمی شدند کم کم در معرض انقراض قرار گرفتند. زبان هایی که از خود انعطاف نشان نمی دادند و یا بسیار ابتدایی بوده و قابلیت انطباق با نوع جدید زندگی را نداشتند از صفحه روزگار پاک شدند. این روند تا امروزه ادامه داشته. افزایش ارتباط بین مردم دنیا بخصوص در سده های اخر این همگونی را سرعت بخشیده و باید دید زبان های قوی تری که قدرت مقاومت بیشتری در برابر این امر دارند کدامند و کدام باقی خواهند ماند. به طور مشخص نمی دانیم چند زبان بوسیله انسان ها بوجود امد و توسط چه کسانی بود. آیا غیر از هموساپینزها گروه های دیگر انسانی مانند نئاندرتال ها هم زبان داشتند؟ تاکنون این امر به صورت راز باقی مانده است. اما در مورد زبان هایی که از خود اثاری هرچند کوچک باقی گذاشته اند مطالعاتی صورت گرفته هر چند تمام دبیره های انسانی رمزگشایی نشدند و تمام زبان ها توجه لازم را کسب نکردند که این ها می تواند دلایل بسیاری داشته باشد. از دبیره هایی که تا کنون کسی قادر به خواندنشان نشده می توان به سینایی، کرتی، کاریایی، هاراپایی، جیرفتی و .... اشاره کرد. این امر هم در مورد زبان های ابتدایی ایرانی صدق می کند. دسته بندی زبان های خانواده ایرانی به صورت کلی به صورت زمانی و به صورت زبان شناختی است که به هر دو اشاره می کنم. از نظر زمانی زبان های ایرانی به سه دوره زمانی باستانی، میانه و نو یا نوین تقسیم می شود. دوره باستان در دوره باستانی ۴ زبان تاکنون شناخته شده هستند:اوستاییمادیسکایی باستانپارسی باستان به طور یقین زبان های دیگری نیز بودند که به همان دلایلی که ذکر کردم اثاری از ایشان تاکنون بدست ما نرسیده. بخصوص در ایران فقدان کاووش های باستانی در دوره های مختلف این شکاف را بزرگ تر و سهمناک تر می گرداند. به طور مثال در دوره نوین زبان های بلوچی و سغدی را داریم که در دوره باستان نمی توان مادر اینها را یافت در حالی که این روند مادر و دختری در زبان ها کاملا وجود داشته و یک قانون گریز ناپذیر است اما مادر باستانی این زبان ها هنوز شناخته شده نیست. بهمین دلیل برای این زبان های همتای باستانی در نظر گرفته شده که شناخته نشده محسوب می شوند. امید انکه هر چه زودتر این حلقه گمشده پیدا شود. دوره باستانی به طور کلی از ۱۰۰۰ پیش از زایش مسیح تا ۳۳۰ پیش از زایش را در برمیگیرد که امپراتوری هخامنشی منحل شد. دوره میانه دوره میانه از سقوط هخامنشیان در سال ۳۳۰ پیش از زایش اغاز شده و در سال ۸۶۷ زایش برابر با ۲۵۴ هجری سالی که یعقوب لیث صفاری زبان پارسی دری را زبان رسمی ایران کرد پایان می پذیرد. در دوره میانه زبان های زیر شناخته شده هستند:بلخیسکایی میانهسغدیخوارزمیاوستی میانهپهلوی اشکانیپارسی میانه - یا پهلوی ساسانی - که مادر مستقیم زبان پارسی کنونی است. پهلوی در معنای عام و نه چندان دقیق به زبان ها و مخصوصا دبیره های رایج دورههای اشکانی و ساسانی و بعدها فرهنگ ایرانی پیش از یورش عرب ها اطلاق میشود و محدود به ایالات نبودهاست. دوره نو از ادامه دوره میانه آغاز شده و تا کنون ادامه دارد که بدلیل نزدیکی زمانی این دوره با هم اکنون تعداد زبان های شناخته شده این دوره در اینجا نمی گنجد و به صورت موردی چند زبان با اهمیت تر این دوره بررسی می شوند. برای اطلاع از زبان های ایرانی دوره نوین به نمودار موجود در پست های قبلی رجوع کنید. http://upload.wikime...y_Tree_v2.0.png تقسیم بندی زبان شناختی در ابتدا زبان های ایرانی به دو دسته شرقی و غربی تقسیم می شود. هر کدام از زبان هایی که در دوره های سه گانه زمانی نام برده ایم در یکی از این دو دسته قرار می گیرد که در بررسی تک تک زبان های به این تقسیم بندی اشاره می شود. در مرحله بعدی این دو دسته هر کدام خود به دو دسته شمالی و جنوبی تقسیم می شوند. به طور کلی به دلیل همان مورد مرکز قدرت که در ابتدا ذکر کردم زبان های دسته غربی قوی تر از دسته شرقی قرار گرفته اند البته می توان دلایل دیگری چون نزدیکی با مراکز تمدنی و قدرتی زمانه را نیز دلیل دیگری برای این زبان ها برشمرد. اگرچه شرق نیز از تمدن های چشمگیری برخوردار بود اما در دوره زمانی مورد نظر بخصوص ایلام مهم ترین مرکز قدرت و تمدن فلات ایران در غرب قرار داشت. تقسیم بندی زبان شناختی در مورد زبان های دوره باستانی و میانه در پست مربوط به معرفی زبان خواهد امد. ادامه دارد......... :( :( ~o) ~o) ~o) ~o) ~o) ویرایش شده در ژانویه 9, 2013 توسط CelebAlph 9 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در دسامبر 12, 2012 (ویرایش شده) زبان اوستایی زبان اوستایی از زبان های شمال شرقی ایرانی است (همان طور که در قبل ذکر شد این تقسیم بندی بر اساس شباهت های زبان شناختی بین زبان های این گروه است پس محل ظهور زرتشت بر اساس مطالعات زبان شناسی و باستان شناسی شمال شرق ایران است). کتاب اوستا به این زبان نگاشته شده است. دو گویش در این کتاب استفاده شده است. گویش گاهانی که گاث ها یا گاهان با آن نوشته شده است و سخنان خود زرتشت است گونه کهن تر است. گویش کهنه تر را گویش گاهانی و گویش دیگر را گویش جدید می نامند. اوستای امروزی نزدیک به یک سوم اوستای موجود در دوره ساسانی است. اوستای دوره ساسانی آن طور که در دینکرت، کتاب های هشتم و نهم برمی آید بیست و یک نسک -یعنی دفتر- داشته است. اوستای امروزی دارای بخش های زیر است:یسن، گاهان بخشی از یسن است.ویسپردوندیدادیشتخرده اوستا تاریخ متروک شدن زبان اوستایی بدرستی دانسته نیست. کهنترین قسمت اوستا (سرودهای زردشت) نزدیک به میانه سده های ۱۰ و ۶ پیش از میلاد سروده شده ولی قسمت بیشتر آن که جدیدتر است متعلق به دوره هخامنشی است. از این رو می توان محدوده زمانی که زرتشت ظهور کرده را با زبان شناسی مشخص کرد. از این رو زرتشت در سده های نخستین هزاره یک پیش از میلاد زندگی می کرده است. بخش های دیگر اوستا در دوره های مختلف از سده ششم پیش از میلاد تا سده سوم میلادی نوشته شده اند. متون بجای مانده به این زبان همگی در حیطه مجموعه اوستا قرار دارند. آواها در زبان اوستایی نقش عمدهای ایفا کرده و بدلیل ویژگی تکواژی زبان در تغییر حالات نقش مهمی داشته اند. آواهای زبان اوستایی بر اساس آوانویسی دوران جدید که برای آسانی مطالعه این زبان توسط متخصصان ایجاد شده به دو بخش واکه و همخوان تقسیم می شوند. این زبان به زبان پارسی باستان بسیار نزدیک بوده و همچنین کهن ترین زبان ایرانی است که اثری از آن یافت شده است. این زبان همچنین پیوند های ناگسستنی با زبان سانسکریت ودایی داشته که کهن ترین اثر زبان های هندی و زبان کتاب وداهاست. استفاده از واژه زبان زرتشتی برای این زبان نادرست بوده و باید زبان اوستایی یاد شود زیرا زرتشتیان خود به زبان دیگری سخن می گویند. دبیره اوستایی (دین دبیره) در دورهٔ ساسانیان الفبایی از الفبای زبوری و پهلوی ساخته شد و اوستا بدان نوشته شد. این الفبا را الفبای اوستایی و دین دبیره نامیدهاند. ایجاد الفبای اوستایی به دلیل نیاز به درست نوشتن متون اوستایی بود که تا آن زمان توسط افراد از بر میشد و سینه به سینه به نسل های بعد منتقل میگشت. مجموعه متونی که امروزه کتاب مقدس زرتشت را تشکیل میدهند نتیجه گردآوری آن در سده چهارم میلادی، شاید در دوران شاپور دوم ساسانی (۳۰۹ تا ۳۷۹ میلادی)، است. این احتمال میرود که زبان اوستایی یک کار تک منظوره برای گردآوری اوستا بوسیله ساسانیان باشد. این کار سترگ، که نشانه نوآفرینی آیین مزدا و بنیان نهادن راست دینی سختگیرانه مرتبط با قدرت سیاسی است، احتمالا در اثر تمایل به عرض اندام بیشتر در برابر بوداییان، مسیحیان و مانویان ایجاد شد که دین و آیینشان بر پایه کتاب بود. در مقابل، روحانیت زرتشتی برای سده ها به از برکردن کتاب مقدس خو گرفته بود که از طریق گوش دادن به یک آموزگار روحانی که سخنان زرتشت را برای شاگرد آنقدر میخواند تا شاگرد با تکرار و همخوانی با آموزگار، سخنان، نواخت یا ریتم چگونگی خواندن (صرف) را از بر شود. سپس این کار را همین شاگردان بعدها برای شاگردان دیگر تکرار مینمودند و به همین روش برای نسل ها خواندن و نگهداشتن کتاب مقدس انجام پذیرفته بود. این کارضروری بود چرا که روحانیت زرتشتی اداکردن درست و دقیق و نواخت نماز را یک پیش شرط لازم الاجرا میدانست. افزون بر این، ازبرخوانی نیایش همراه با مناسک و تشریفات مذهبی جایی برای نوشتن چیزی باقی نمیگذاشت. با این وجود، توانمندی برای درست نوشتن اوستا یک سود داشت: در آن دوران (ساسانی) واژههای زبان اوستایی تقریبا برای مردم نامفهوم گشته بود که همین منجر به آماده کردن متون زند گردید (برگرفته از واژه اوستایی "زینتی" (zainti) به معنای "فهمیدن"). زند، تفسیر و ترجمه نوشتههای مقدس است. توسعه الفبای اوستایی این امکان را فراهم آورد تا یادداشت ها و تفسیرهای مرتبط با متن در میان نوشتههای کتاب افزوده شود. پیامد مستقیم این کار یک تفسیر همگون و استاندارد از نسک اوستا بود که تا به امروز باقی ماندهاست. از دیدگاه پژوهشی، این متن ها بغایت ارزشمند هستند چرا که اگر نمیبودند نوشتهها بندرت حفظ میشدند. متون زرتشتی سدههای نهم تا دوازدهم میلادی پیشنهاد میکند که در زمانی مجموعه بسیار بزرگتر از ادبیات زرتشتی وجود داشته اما این متون، در صورت وجود، تاکنون از میان رفتهاند و بنابراین خطی که برای نوشتن آن ها بکار رفته ناشناختهاست. این پرسش که آیا چیزی مشابه با نمونه ساسانی در دوران اشکانی نیز وجود داشتهاست یا نه تمام سده نوزدهم ذهن پژوهشگران را مشغول کرد. حقیقت اوستای اشکانی هر چه که باشد، شواهد زبان شناختی نشان میدهد که چنانچه حتی چنین چیزی وجود هم می داشته از آنجاییکه هیچ شکل زبان شناختی در نسخههای قدیمی که بتوان با قاطعیت آنرا نتیجه نادرست نویسی دانست و همچنین اینکه موارد شک برانگیز دیگر بسیار کمیابند و در واقع به طور پیوستهای رو به کاهش، نمیتوانستهاست آنچنان تاثیر عملی در بر داشته باشد. اگرچه وجود کهن الگوی اشکانی ناممکن نیست، نقش نداشتن آن در خط اوستایی به اثبات رسیدهاست. نمونه اوستا به دین دبیره: http://upload.wikime..._175_Y_28_1.jpg دبیره پهلوی که دبیره اوستایی بر آن استوار است، دبیره رایج برای نوشتن زبان های گوناگون ایرانی میانه بود، ولی برای نوشتن زبان دینی که نیازمند دقت فراوان بود بسنده نبود چرا که پهلوی یک ابجد ساده شده هجایی با ۲۲ نماد (حرف) بود که بیشتر آن ها مبهم بودند (بدین معنا که دارای بیش از یک صدا بودند). در مقابل، اوستایی یک خط کامل با نویسههای (کاراکتر) روشن و رسا برای صداها بود و اجازه ابهام زدایی آوایی چندصدایی ها (allophone) را میداد. این الفبا شامل شماری از نویسههای بر گرفته از پهلوی شکسته (a, i, k, t, p, b, m, n, r, s, z, š, xv) بود حال آنکه برخی از نویسهها (ā, Y) تنها در پهلوی دینی موجود بود (در پهلوی شکسته y , k دارای نویسه یکسان هستند). O اوستایی شکلی ویژه از l پهلوی است که تنها در نشانههای آرامی موجود است. برخی از حروف (مانند: ŋ́, ṇ, ẏ, v) نوآورانه هستند. دبیره اوستایی، مانند دبیره پهلوی و همچنین آرامی از راست به چپ نوشته میشود. در دبیره اوستایی حرف ها به هم چسبیده نیستند. پارسی نوین رویهمرفته ۱۶ خط پیوند را فهرست میکند ولی بیشتر آن ها در پی تلاش برای زیبا نویسی (کشیدن دم حروف) ایجاد شدهاند. واژهها و بخش نخستین ترکیب ها بوسیله نقطه جدا میشوند. این الفبا برای هر یک از آواهای اوستایی یک نشانه دارد. نشانههای الفبایی جدا از هم نوشته میشده و در هر جای کلمه که میامده یک صورت داشتهاست.این دبیره از دبیره پهلوی کاملتر است و دارای ۴۸ حرف است و از راستبهچپ نوشته میشود. این دبیره بسیار کامل است و نه مانند دبیره پارسی کنونی در نوشتن واجهای صدادار بی تفاوت است و نه مانند دبیره لاتین برای نوشتن برخی از واجها مانند kh = خ، ch = چ، gh = ق، و sh = ش در انگلیسی یا sch = ش، در آلمانی نیاز به کنار هم چینی چند واژ دارد. دانلود کتاب هایی که کمک می کنند تا الفبای اوستایی را بتوانید بخوانید: http://www.ashozarto.../data-zartoshti http://www.berasad.c...tent/view/5150/ http://www.anjomanem...id=57&Itemid=54 اوستا اوستا [اَوِ] نام فراگیر مجموعهٔ کهنترین نوشتار و سرودههای ایرانیان است، که همانا دانشنامهٔ ایرانیان بوده و در روزگار باستان بیست و یک نسک (کتاب) داشته و هماکنون دارای پنج بخش است. بخشهای اوستا بر این پایهاند: یَسنه که سخنان زرتشت شناخته شده با نام گاهان در آن گنجانده شده، یشتها (سرودهای نیایشی)، وندیداد، ویسپرد و خردهاوستا. واژهٔ اَوِستا که در خود کتاب نیامده به چمِ دانش و شناخت است و با واژه «ودا»، نام کهنترین کتابِ دینی هندوان همریشه است. رویهمرفته اوستا را میتوان به چمِ «آگاهینامه» یا «دانشنامه» دانست که آن را مرجع نامه نیز مینامند. ریشههای این واژه «ابستاگ» در پارسی میانه و «آپستاواکا» (ستایش خدا) در پارسی باستان است. (چم = معنی، پسوند اسم ساز اَکا در پارسی باستان در دوره پارسی میانه به ـَگ تبدیل شده و در اخر در زبان پارسی کنونی تنها ـَ باقی مانده است که در نوشتار به صورت ه میاید مانند: آزاده، بهاره، واژه و...) بخشهای اوستا در دورانهای گوناگون بهدست کسان پرشماری نوشته شدهاست٬ ولی از آن میان تنها بخشی از سرودها از آنِ خود زرتشت است. نوشتههای اوستا دربرگیرنده است از نیایشِ اهورامزدا و امشاسپندان و دیگر ایزدان و نمادهای طبیعت و بایستههای آدمی در جهان بهشت و دوزخ و داستانهای ملی. نسکهای بیست و یک گانه اوستا به سه بهر بخش میشدهاست:نسکهای گاسانیک در دانش و کار مینوی.نسکهای داتیک در دانش و کار جهانی.نسکهای هاتک مانسریک در آگاهی از کردارهای میانِ جهانِ مینوی و جهانِ خاکی. سرودههای «یشت» (که به زرتشت نسبت داده میشوند، ولی کمابیش میتوان گفت که وی آنها را نسروده است بدلیلی که در بالا ذکر شد و گویش جدیدتر آن نسبت به گاهان) در اوستای نو جای دارند و گمان میرود که وابسته به دوره هخامنشی (۶۴۸ تا ۳۳۰ پیش از میلاد) هستند. «وندیداد» نیز که در اوستای نو جای دارد، گمان میرود که دیرتر و در زمان پارتها (۱۴۱ پیش از میلاد تا ۲۲۴ میلادی) سروده شده باشد. «ویسپرد» دربرگیرندهٔ تازهترین بخش اوستاست که به زبان پارسی میانه نوشته شده و به دوره ساسانی (۲۲۶ تا ۶۵۱ میلادی) بر میگردد. کهنترین نگارش دستنویس اوستا، اکنون در کوپنهاک پایتخت دانمارک است و در سال ۱۳۲۵ میلادی نگاشته شده است، این نگارش را خاورشناس سرشناس دانمارکی وسترگارد (Westerguard) با خود از ایران به اروپا برد. اوستای امروزی:یسن: (پارسی میانه «yazišn» «عبادت، خیرات»، هم ریشه «سانسکریت yajña») مجموعه عبادی اصلی است. این مجموعه از ۷۲ قسمت به نام «هات» یا «ها» تشکیل شدهاست. ۷۲نخ از پشم گوسفند در «کشتی» (نخ مقدس که زرتشتیان آن را میپوشند) نشان دهنده این قسمتها هستند.«یسنا» شامل همه ۲۱ «نسک» است (جلد هفتم و آخر در گروه سوم و آخر) که به نوبه خود شامل «گاتها» (کهنترین و مقدسترین بخش اوستا) است و گمان میرود که توسط خود زرتشت سروده شدهاست. ساختار «گاتها» توسط «یسناهپتانگ هات» («یسنا» «هفت فصل») قطع شده که فصلهای ۳۵ تا ۴۲ «یسنا» را تشکیل میدهد و تقریبا عمر آن به اندازه «گاتها» است و شامل نیایش وسرودههایی در مدح خدای اعلی، اهورامزدا، فرشتگان، آتش، آب و زمین است. گرچه «یسنا» به صورت منثور نوشته شدهاست، ساختار آن زمانی موزون بودهاست. شش «نسک» از اولین گروه «نسک»ها نیز که تفسیر «گاتها» است، به دسته «یسنا» تعلق دارد.ویسپرد: (پارسی میانه «vîspe ratavo»، «همه پروردگاران») مجموعهای از متممهای «یسنا» است. «ویسپرد» به ۲۳ «کردا» (قسمتها، مفرد: کردو) تقسیم میشود که به توصیف فرشتگان و عبادت آنها میپردازد.وندیداد: (تحریف شده واژه اوستایی «Vî-Daêvô-Dāta»، «علیه شیاطین») جلوهای مختلف ارواح شیطانی و راههای غلبه بر آنها را برمی شمرد. «وندیداد» شامل همه ۱۹ «نسک» است و تنها «نسکی» است که به طور کامل از زمان ساسانیان باقی ماندهاست. این متن شامل ۲۲ «فرگرد» است که به صورت بحث بین اهورامزدا و زرتشت سازماندهی شدهاند. اولین «فرگرد» یک دوگانه اعتقاد به وجود است که پس از آن توصیف یک زمستان ویرانگر برروی خطوط سیل آمدهاست. «فرگرد» دوم افسانه «ییما» (جمشید) را بازگو میکند. «فرگرد»های دیگر بیشتر به بهداشت (به ویژه پرهیز از مرده) (فرگرد ۳، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، ۱۰، ۱۶، ۱۷، ۱۹) و نیز بیماریها و راههای مقابله با آنها (فرگرد ۷، ۱۰، ۱۱، ۱۳، ۲۰، ۲۱، ۲۲) میپردازند. «فرگرد»های ۴ و ۵ درباره شأن ثروت، کمک به دیگران، ازدواج و کارکردن و قبح رفتار غیر قابل قبول اجتماعی مانند اهانت و عهدشکنی بحث میکنند و کفارههای لازم برای پیمانشکنی و گناهان دیگر را مشخص مینمایند. «وندیداد» یک مجموعه از احکام و فرامین حکومتی است (نه دستور العمل عبادی) و در احکام آن تا حدودی نسبیت اخلاقی دیده میشود. بخشهای مختلف «وندیداد» ویژگیها و عمر بسیار متفاوتی دارند. بخشی از بخشها جوان ترند، اما بخش اعظم آن بسیار کهن است و به عقیدهٔ بسیاری، جزو منابع کهن پیش از زمان زرتشت میباشد که در هزارههای بعد و در زمان اشکانیان یا ساسانیان به مجموعه کتب مقدس مذهبی به اشتباه افزوده شد و پس از اسلام رفته رفته از اهمیت آن کاسته شد تا آنجا که دیگر نمیتوان آنرا از کتب مذهبی زرتشتی شمرد و از باب اسطورهشناسی و تاریخی فقط میتواند مورد مطالعه قرار گیرد.یشت: («yešti»، «عبادت با ستایش») که ۷۲ تا هستند، سرودههایی در ستایش مزدا اهورا و ایزدان(فرشتگان موکل مزدا بر امور جهان) مختلف هستند. این سرودهها منبع مهمی برای اسطورهشناسی ایرانی به شمار میروند و فردوسی در شاهنامه خود ازآنها به بزرگی یاد کردهاست. از میان ایزدانی که «یشت»های خاصی به آن اختصاص یافته میتوان به «اردویسورا آناهیتا» (ایزد موکل بر آبها)، «تیشتریا» (ایزد باران)، «میترا» (ایزد موکل بر عهد و پیمان)، «فراوشی» (روحهای نیکان)، «ورثرغنه» (ایزد جنگاوری و پیروزی) اشاره کرد. ساختار بخش اعظم «یشت»ها موزون است و برخی از سرودهها ویژگیهای ادبی قابل توجهی دارند که در دیگر متون اوستا رایج نیست.خرده اوستا: (به معنای «اوستای خلاصه شده» یا «گلچینی از دعاهای اوستا») گزیدهای از متون «یسنا»، «ویسپرد»، «یشت» و متنهای کوتاه و دعاهای مختصری مانند پنج «نیایش» است. این مجموعه به عنوان کتاب دعا برای استفاده روزانه در نظر گرفته شدهاست. باور بر آنست که این رساله را موبد آذر پاد ماراسپندان در زمان ساسانیان به عنوان رسالهای مذهبی به نگارش در آورد. شامل مجموعهای از ادعیهاست. ویرایش شده در دسامبر 12, 2012 توسط CelebAlph 11 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در دسامبر 14, 2012 (ویرایش شده) با سلام خدمت بانو کلب عزیز.راستش حیف بود که مطالبتونو سرسری بخونم و رد شم این بود که گذاشتم همه شونو با هم وبادقت بخونم تا بتونم استفاده ی بهتر داشته باشم.مطالبتون عالی بود و جواب خیلی از پرسش های خودمو توش پیداکردم با اجازتون چندتا سوال دارم که میخوام راهنماییم کنید. 1)مهرداد ششم که پادشاه پونتوس پونتوس(پنت-پونت) بود آیا تاثیری از نظر زبانی یا فرهنگی بر منطقه تحت حکمرانیش داشته یا مثل حکومت اشکانیان تحت تاثیر فرهنگ هلنی بوده 2)در مورد ظهور حضرت زرتشت بیشتر مورخان غربی ظهور ایشون رو 6000 سال قبل میلاد حضرت مسیح میدونن تا ایشون از انحصار ایرانی ها دربیاد. اگر اینجور باشه به احتمال زیاد ایشون نمی تونسته به زبان اوستایی کتاب رو نوشته باشه، به نظر شما ظهور ایشون چه سالی بوده چون 660-1200 سال قبل از میلاد هم به ایشون نمیخوره اولین شاه ایرانی قدرتمند هوخشتر بوده که اونم دوران سلطنتشون چند سال بعد بوده 3)راستش در مورد محل تولد حضرت زرتشت من شهر شیز و اردبیل رو شنیدم و غیر از این آتش بزرگ ایرانیان (یکی از 3 آتش) به نام آتش گشنسب در آذربایجان غربیه به نظر شما دلیل اینکه ایرانیان قدیم آذربایجان رو دیاری مقدس میپنداشتند همین نبوده؟اینکه زادگاه اشو زرتشت بوده؟ 4)در مورد اولین استفاده از پارسی درباری من فکر کنم در زمان شاه شاهان خسرو پرویز بوده و شاعران دربار ایشونم به این زبان شعر میگفتند مثل باربد که میگه: قیصر ماه ماند و خاقان خورشیذ آن من خدای ابر ماند کامگاران خواه ماه پوشذ و خواه خورشیذ نظر شما چیه دوست عزیز؟ 5)در غرب کشور دو نوع لهجه خاص وجود داره یکی لکی لک ها قومی هستند که بیشتردر استان لرستان و نیزدراستان کرمانشاه و ایلام و کمی هم در استان های خوزستان و همدان زندگی میکنند من توی عکساتون به این نکته برخوردم که لهجه یا گویش این قوم رو جز زبان کردی دونسته بودن در صورتی که خیلی این لهجه شباهتی به کردی نداره بلکه بیشتر به لری شبیهه البته لهجشون شبیه لهجه گیلکی هم هست . و من راستش در اثر کنجکاوی زیاد دونستم که این لهجه لهجه ی مستقلیه برای خودش.حالا سوال من از شما اینه به نظر شما این گویش گویشی اصیله یا خیلی تغییر کرده؟و ایا با لهجه گیلکی از یه خونوادس؟ راستش میخواستم در مورد نژاد این قوم هم بدونم چون کردها نسبشون به مادها میرسه پس لک ها چه خواستگاهی دارن؟پارسی ،مادی ،یا کاسی یا لولوبی؟ 6)اون یکی لهجه که واقعا با اینکه من اکثر گویش های غرب کشور رو بلدم نتونستم اونو بفهمم لهجه هورامیه یا اورامیه که لهجه سختیه و به زبان فارسی الان ما شباهت خیلی کمی داره مستحضر که هستید مردمان شهر پاوه یا اورامانات به این زبان صحبت میکنند چون کردستان وکرمانشاه استان هایی هستند که شرایط آب و هوایی شون برای عربها مساعد نبوده خیلی نتونستن در این مناطق نفوذی داشته باشند بخصوص در شهر پاوه که چه از نظر فرهنگ و چه نژاد یه حالت دست نخورده ای دارن. زبان هورامی هم زبان عجیبیه من گوش دادم ساختار اون با ساختار اوستا خیلی شبیهه و حتی شبیه پارسی دری هم زیاد نیست با توجه به اینکه شما فرمودید در شرق ایران بیشتر از زبان اوستایی استفاده میشده این سوال برام پیش اومده که این گویش جز کدوم یکی از زبان های باستانیه ؟ ایا زبان ایشون زبان اوستاییه؟ خیلی عذر میخوام که وقتتونو گرفتم و پیشاپیش ممنون از راهنماییتون. ویرایش شده در دسامبر 14, 2012 توسط R-FAARAZON 9 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در دسامبر 14, 2012 R-FAARAZON عزیز: خیلی نسبت به لطفی که به من داشتی متشکرم :( من خیلی خوشحال می شم می بینم یکی این قدر دقیق می شه تو موضوع خیلی ام خوشحال می شم تا جایی که می تونم به سوالاتت جواب بدم. ۱- سوال اولت رو اینجوری اول جواب می دم: پونت که در ترکیه کنونی است در سرزمینی قرار داشته که زیر نفوذ شدید ایرانیان از دوره هخامنشی بوده. این نفوذ در ترکیه کنونی به حدی زیاد بوده که در رابطه با شناخت فرهنگ ایرانیان از هر لحاظی مردمان سرزمین های غربی تر که دسترسی مستقیم به سرزمین داخلی فلات ایران نداشتند به مردمان ساکن اسیای کوچک نگاه می کردند. نفوذ دین و فرهنگ ایرانی در پونت به حدی بوده که یک خاندان ایرانی بر این قسمت حکومت می کردند. بنابر نوشته های استرابو در این سرزمین تعداد زیادی اتشکده موجود بوده. فرهنگ هلنی هم در واقع در نقاط مختلف اثرات مختلفی داشته. اشکانیان در واقع بازیابی فرهنگ ایرانی بودند که در مقابل یونانی گرایی بوجود امد. در واقع به گفته گریشمن یونانی سازی در ایران شکست خورد. اما سرزمین های واقع در غرب بخصوص در ترکیه کنونی چنان رنگ و بویی ایرانی بخصوص در دین داشتند که به سختی از یونانیان در این زمینه تاثیر گرفتند. در حالی که از زمان پومپی به یعد این مکان تقریبا همیشه در دست رومیان باقی ماند اما چنان تاثیری در رومیان گذاشت که دین میترا پرستی از همین زمان در روم پیدا شده و رو به فزونی گذاشت و تقریبا این نظر پذیرفته است که این ساکنان اسیای خرد بودند که این دین را بوسیله سربازان پومپی به روم بردند. ۲- زمان ظهور زرتشت در هیچ محفل علمی دقیق مشخص نیست زیرا این شخص هم مانند دیگر شخصیت های دینی در دنیا مورد استفاده قرار گرفته. زمان ظهور این شخص رو نمی توان در حدود ۶هزار سال پیش از میلاد گفت این نه نظر مورخان غرب که یک افسانه دیرین برگرفته از همین شرق است. اما این که گاثا سروده شخص زرتشت است به هیچ عنوان جای هیچ شکی در میان باستان شناسان و تاریخ نویسان وجود ندارد. اما زمانی که بنده در پست پیشین گفتم از همین مدارک در دست استفاده کرده و پادشاهی که شما از او نام می برید (هوخشتره) در واقع هنوز از طریق شواهد باستان شناسی تایید نشده بلکه حکومت مادها صرفا در کتاب های تاریخ نویسان باستانی که خود نیز در این دوران نبودند امده است. پس بنده به عنوان یک باستان شناس نمی توانم و نباید این حکومت را رسمن قبول کنم تا وقتی که برای تایید ان یافته ای بدست اید. ماد ها در واقع نه یک قوم و نژاد بلکه صرفا یک گروه جمعیتی که شامل قوم ها و نژاد ها با زبان های گوناگون بودند در یک نقطه جغرافیایی بوده که در باستان شناسی وجود انها اثبات شده اما اینکه انها حکومت مرکزی داشته باشند هنوز مشخص نیست. این گروه قومی احتمالا به صورت های چند شاهی در قلعه های دفاعی می زیستند و در اخر توانستند با کمک بابل شر حکومت خون و ترس اشور را از سر ملل شرقی بکنند. اما این که این اشخاص که در تاریخ (منظور از تاریخ چیزی است که نوشته شده نه چیزی که واقعن وجود داشته است) نامشان به عنوان شاه ماد امده وجود داشته اند یا نه هنوز یافته ای موجود نیست. این که زرتشت در چه دورانی زندگی می کرده را می توان از نظر های بسیار مورد بررسی قرار داد که مهم ترین و معتبر ترین انها شباهت هایی است که بین اعتقادات او با دین بودایی وجود داشته و زبان کتاب اوست. برای همین این تاریخی که من ذکر کردم معتبر ترین تاریخ موجود از دوران احتمالی ظهور این فرد است. ۳-زادگاه این فرد هم بدلایلی که گفتم همین خراسان بزرگ (گستردگی خراسان بزرگ قبل از از هم پاشیدگی ایران) است. در دوره ساسانی که دوره برتری این دین در ایران بود، بدلیل اینکه مغان (روحانیانی که این دین را به انحصار خود دراورده بودند) بیشتر اهل آترپادگان (محل نگهداری اتش همین اذربایجان کنونی) بودند و این اشخاص مثل کشیشان دین مسیحی بیشتر بدنبال افزایش قدرت خود به هر راهی بودند و از مسائل دینی نیز همین استفاده را می کردند، در کتاب های این دوره زرتشت را اهل ماد کوچک یعنی منطقه آترپادگان و ارمنستان می دانستند و اتشکده اذرگشنسب نیز مربوط به همین دوره است. به همین دلیل کتاب های تاریخی که به این شخص پرداخته اند از همین منابع استفاده کرده اند اما در بحث های طولانی این امر رد شده و صرفن مانند دیگر داستان های تاریخی مدرکی ندارند. این که محل ظهور زرتشت در شمال غرب ایران باشد ۱۰۰ درصد رد شده است. اما یادتان باشد که غیر از این اتشکده در ایران ۲ اتشکده مهم دیگر بوده (۳ اتشکده مهم در ایران بوده که هر کدام به یک طبقه اجتماعی ان دوران مربوط بوده) که یکی در خراسان قرار داشته. ۴- در این مورد در پست مربوطه توضیح خواهم داد. اما احتمال بیشتر این است که در دوره خسرو دوم (خسرو ابرویز در پهلوی و خسرو پرویز در پارسی) این زبان وجود داشته. ۵-لک ها یکی از دو قوم کردها هستند. بنده خودم یکی از این اشخاص رو به عنوان هم کلاسی دارم. کردها به دو دسته زبانی لک و کرمانج تقسیم می شوند. لک ها در ایران بعنوان کرد کرمانشاه معروف اند و کرمانج ها بعنوان کرد کردستان. از زبان همین دوست کرد هم بیان شد که تفاوت زبانی ایشان تنها در تلفظ برخی واژگان است اما هر دو گویشور این زبان ها به راحتی حرف یکدیگر را می فهمند فقط لهجه ها متفاوت است. بیشتر تفاوت بین این دو نه قومی و نژادی و زبانی که مذهبی است. لک ها در واقع به کردهای شیعه و کرمانج ها به کردهای سنی اطلاق می شود. این تفاوت و این فاصله صرفن دینی و مذهبی است. شباهات این زبان (کردی) با لری در همجواری این زبان هاست و این که هر دو از یک دسته اند. در ادامه مبحث زبان های ایرانی به ان خواهیم پرداخت. گیلکی هم زبانی است که بسیار به کردی شبیه است و البته کردی و لری و پارسی و گیلکی همه زبان هایی هستند که مستقیم از زبان پهلوی (پارسی میانه) منشعب شدند و همه با هم خواهرند و دختران یک زبان مادر. این که کردها به مادها می رسند یک افسانه بیش نیست. تمامیت قومی کرد تا پیش از اسلام و حمله اعراب وجود نداشت. کردها همه از یک نژاد و قوم نیستند. در زمان های زیادی در دوره اواسط اسلام هم این قوم با لرها هنوز به طور کلی از هم جدا نشده بودند. کردها در واقع گروه های قومی هستند که با حمله عرب ها به دور هم گرد امده و از ان زمان با هم به سر می برند. این که این قوم ایرانی است شکی وجود ندارد اما در واقع در بعد از حمله اعراب کرد به دسته کوچ نشینان ایرانی تبار اطلاق می شد. واژه کردستان نیز از دوره سلجوقی دیده می شود. در ان زمان کردها را به ۴ دسته تقسیم می کردند : لر ، کرمانج، گوران، کلهر. جدا شدن این زبان ها خود در این دوران ها بوجود امده است. حتی در برخی منابع از کردها عرب سخن رفته است. تا دوران کنونی کرد نه یک قومیت بلکه یک شیوه زندگی بوده است. حتی در کارنامه اردشیر پاپکان به زبان پهلوی واژه کرد به قبایل کوچ نشین اطلاق شده. در بسیاری از منابع بلوچان کرمان و لرهای لرستان نیز کرد نامیدند. کرد در پهلوی به معنی چوپان و شبان است و در زبان طبری نیز به معنی چوپان و شبان میاید. این که این واژه معنی قومی و نژادی پیدا کند زمان زیادی به درازا کشیده. مادهایی که باستان شناسان می شناسند نیز به تمام قومیت های ساکن غرب ایران تعلق داشته چه ایرانیان با زبان ایرانی با اصلیت هندواروپایی چه اقوامی مانند لولوبیان و گوتیان و ایلامیان با زبان های دیگر همه با هم در غرب ایران یکدست شده و قوم و زبانی واحد یافتند و خود را ماد نامیدند. خود کلمه ماد اصلیت ایرانی ندارد و به زبان ایلامیان می رسد. ۶-زبان اورامانی نیز گویشی از کردی است. برخی زبان شناسان زبان کردی را بیش از پهلوی ساسانی شبیه به پهلوی اشکانی می دانند که تفاوت کمی با پهلوی ساسانی داشت. سوال دیگه بود در خدمتم :( ~o) ~o) ~o) ~o) ~o) :( 9 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در دسامبر 15, 2012 (ویرایش شده) با سلام خدمت دوست عزیزم.واقعا ممنون از پاسخ های مستدل شما و وقتی که برای این کار گذاشتید . راستش چندنکته و سوال رو میخوام خمتتون بگم فقط میترسم یکمی این بحث زبان شناسی با باستان شناسی و تاریخ قاطی شه و تاپیک منحرف شه ولی چاره ای نیست 1)دوست عزیز راستش تا جایی که من میدونم یونانی ها اصولا پادشاهی هخامنشیان رو به نام پادشاهی مادها می شناختند چون کوروش شاه بزرگ پدرش کمبوجیه شاه انزان(انشان) و مادرش ماندانا دختر آستیاگ (آژی دهاک-ایشتوویگو ) بود پس به خیال اونا این ادامه همون حکومته و افتراقی بین اونا قائل نشدند ولی اینوقبول دارم کلا در مورد حکومت مادها حرف و حدیث زیاد هست مثلا سال حکومتشون بخصوص در مورد هوخشتره که گاهی متناقضه و پادشاهی ایشون رو از 625-585 قبل میلاد مسیح نشون میده و جایی دیگه یه امار دیگه ولی فکر کنم آشور بنی پال (همون شاه آشوری که ایلام رو منقرض کرد) به ایشون اشاره ای کرده و همچنین شاهای گذشتس ولی اشاره ای دقیق به پادشاه نکردند 2)راستش یه سوال کلی قبل از بحث های این تاپیک اینه که اصولا شما اصلا به تزاید زبون ها اعتقاد دارید یا محدود کردن اونا؟ و اینکه اصلا بودن فرهنگ های مختلف مفیده یا داشتن یه فرهنگ یکدست با یک زبان؟به نظر شما داشتن فرهنگ های زیاد و زبان های زیاد باعث هرج و مرجو اختلاف نمیشه؟یا اختلاف بین اقوام مختلف و افزایش حساسیت ها؟ به نظر شما کدومشون بهتره؟چون راستش الان میبینم که مثلا در غرب کشور دیگه رسم شده بچه ها فارسی صحبت کنند و کم کم داره زبون مادریشون برچیده میشه 3)به نظر شما اصولا کتا ب اوستا میتونه یه کتاب آسمونی باشه؟یا مجموع شعرای حضرت زرتشت و گردآوردنه عقاید آیین مغانه؟ راستش میدونید که زرتشت برای اصلاح ایین مغان اومد ولی درجای جای اوستا میتونیم چندگانه پرستی رو ببینیم (البته غیر از وندیداد) به نظر شما الان عقایدی که زرتشتیان دارند بیشتر به آموزه های زرتشت برمیگرده یا آیین مغان؟ 4)دوست عزیز در مناطقی در استان کرمانشاه من عقایدی رو دیدم که شبیه آیین زروان بود البته ظاهر اون تغییر کرده ولی باز خیلی شبیه به اونه خواستم ببینم شما اطلاعی در این زمینه دارید؟ ممنونم از راهنماییهاتون.موفق باشید ویرایش شده در دسامبر 15, 2012 توسط R-FAARAZON 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در دسامبر 15, 2012 باز هم سلام دوست عزیز: فکر نمی کنم در مورد سوالات ایجاد شده ناظران مشکلی داشته باشند اگر در محدوده قوانین سایت باشه. ۱- اول یه چیز اونکه یونانی ها تا دوره هخامنشیان با ایرانی ها اصلن برخورد نداشتند که بخواهند ماد رو قبول بکنند یا نه. در واقع اولین کسی که در این مورد نوشت و ما امروزه نوشته هاشو در دست داریم هرودوت بود که خودش شخصن در دوره هخامنشی در خاک ایران بدنیا اومد و زندگی کرد در واقع از نظر علمی ایشون و یونانی ها اصلن تاریخ ننوشتن بلکه داستان نویسی کردند. به همین دلیل مثلن تاریخ نویسان یونانی در محافل علمی به راحتی پذیرفته شده نیستند. منابع معتبری که در اونها اسم ماد نام برده شده رو می توان کتیبه ها و سالنامه های آشوری و بابلی و اورارتوی نام برد که به ما می اموزند در دوره ای که این نوشته ها به رشته ی تحریر درامدند قومی که در ناحیه شمال غرب تا ایلام زندگی می کردند ماد نام داشتند که شواهد موجودیت انها در باستان شناسی اثبات شده. همچنین از نوع هنر و معماری و زبان انها و لباس انها ارتباط بسیار قوی بین اینها (مادها) و اقوام ایرانی دیگری چون سکاها و پارس ها وجود داشته. اما داستان پادشاهی این قوم در تاریخ هرودوت از زبان کاهنان بابل و اشور ذکر شده که خود حدود یک قرن از این دوران فاصله زمانی داشتند. افسانه پردازی در اون دوران بدست کاهنان بخصوص کاهنان بابلی و مصری امری عادی بوده و خود هرودوت هیچ گاه به داخل فلات ایران سفر نکرد و صرفن داستان ها و افسانه های پیرامون هخامنشیان و پادشاهی اونها رو به نوشته درمیاره. باید در نظر داشت که پادشاهی چنان بزرگ و چنان قدرتمند که تا دوره های کنونی نیز اولین و بزرگترین امپراتوری دنیا بوده که تا ۲۵۰ سال هم حکومت کرده برای اکثریت ساده و روستایی اقوامی چون یونانیان بسان کار خدایان و افسانه های غیر واقعی بوده. بخصوص که شخصی چون هرودوت (اگر کتابش را خوانده باشید متوجه می شوید) به شدت به خدایان یونانی اعتقاد داشته و تقریبن تمام یونان شاهان ایران را از نسل پهلوان افسانه ای خود پرسئوس می دانستند. در زبان یونانی پارسیان پرسه نام داشتند و با حذف پسوند بزرگی ئوس در زبان یونانی از اسم این پهلوان پرسه باقی خواهد ماند. بر این اساس یونانیان شاهان هخامنشی را از نسل خدای خدایان خود زئوس می پنداشتند و همین موضوع باعث تفرقه در یونان انزمان شد که قسمتی از یونان که پرسه از ان برخواسته بود طرفداری ایرانیان را می کرد و در جبهه دیگر شهرهایی چون آتن با ان دشمنی می ورزیدند. این که یونانیان در اساس نوشته های هرودوت پارسیان را ماد می خواندند چند دلیل داشت: ۱. همین داستان هایی که بر پایه پادشاهی مادها رفته. ۲. شباهت های ظاهری و زبانی مادها و پارس ها که به نظر یونانی ها یکی بودند و البته ایرانیان نیز خود را چنان جدا نمی کردند و.... به هیچ عنوان نوشته های یونانیان از ان دوران در حالی که در یونان در خانه خود نشسته و داستان هایی که فرسنگ ها فاصله را طی کرده و به صورت شفاهی به انها رسیده بود را به عنوان حقیقت و تاریخ به رشته تحریر در میاوردند، برای یک باستان شناس حقیقت علمی نیست. در حالی که هرودوت صادق ترین این داستان سرایان بوده اما باز هم اشتباهات فاحش زمانی در کتاب اون بسیار مشخص است. باز هم تاکید می کنم طبق حفاری های انجام شده مادها به صورت مقرهای جدا از هم با شاه های زیادی زندگی می کردند که گاهی یک شاه چندین قلعه و منطقه را از ان خود می کرد اما حکومت مرکزی هنوز پیدا نشده و همچنین در منابع همزمان بابلی و اشوری نیز این امر به چشم می خورد. در زمان خاصی یکی از این شاهان یا شاید چند شاه با اتحاد با بابل، آشور را منقرض کردند تا شر او را بیش از همه از سره خود بکنند که مجبور بودند به خاطر وحشی گری که خود شاهان اشور در سالنامه ها ذکر کردند به انها باج هایی چون اسب و برده بدهند و البته تمام سرزمین های انها در اتش اشوریان می سوخت. این امر بسیار در ان دوره مهم بود چنان که مادها بسیار مهم و افسانه ای شدند. تمام کردن کار اشور برای تمام مردم خاور میانه خوشایند بود بخصوص که بعد از انها مادها ادعایی نسبت به سرزمین های شرقی نشان ندادند و انها را به بابل واگذار کردند که شاهان بابلی نیز خشونتی همانند اشوریان داشتند. پس زمین های زیر سلطه ایرانیان که حداقل بدست شاهان غارت نمی شد بسیار دید زیباتری داشت. همچنین شاهان هخامنشی خود در کتیبه ها خود را هخامنشی می خواندند پس نام مادی برای ایشان اصلن کاربرد ندارد. ۲- ببین در این مورد اصلن مهم نیست من یا شما به چی اعتقاد داشته باشیم مهم روند طبیعیه که این امر طی می کنه که حتی حکومت های قدرتمند هم نمی تونن ۱۰۰ درصد بر روند اونها دخالت داشته باشند. بحث دلایل بوجود امدن زبان های بی شمار را قبلن داشتیم. این که زبان های انسانی از هم فاصله می گیرند بدلیل ترس و دوری مردمان از یکدیگر است و البته به گفته خود شما با ذات شرور بشریت باعث تفرقه و دلیل دیگری برای جنگ و خونریزی است. این که در دوران هایی بخصوص در همین دوران کنونی با صلح بیشتر ارتباطات انسانی قوی تر شده و در نتیجه نیاز به یک زبان مشترک برای ارتباط بهتر بیشتر احساس می شود پس ناگزیر زبان های بشری که از خود قابلیت بهتری نشان بدهند پذیرفته تر خواهند بود. همونطور که گفتم. زبان های بشری در ابتدا همه پیوندی بودند و در مراحل تکامل یافته تر به صورت زبان های ترکیبی درامدند. همین زبان های ترکیبی انعطاف پذیرترند. اما قوانین سخت نیز با تکامل بیشتر همین زبان ها انها را ساده تر کرده و زبان هایی که در دوره های طولانی باقی ماندند ساده تر شدند و همچنان با قوت به حیات خود ادامه می دهد مانند زبان انگلیسی یا همین پارسی خودمان که در پست مربوطه به ان خواهیم پرداخت. مثلن در افریقا که زبان های زیادی توسط مردم ان صحبت می شود اما انها به راحتی جای خود را زمانی به عربی دادند و هم اکنون به انگلیسی و المانی و فرانسه می دهند. دلیل این امر مشخص است. زبان انها کاربرد ندارد. البته که زیاد بودن فرهنگ ها یکی از زیبایی های این دنیاست اما تا جایی که باعث جدایی میان انسان ها نباشد. اینکه در دنیای امروزی فرهنگ و زبان مردم به سمت یکسانی می رود نیز یکی امر مثبت است و البته ناگزیر که هیچ نیرویی نمی تواند جلوی ان را بگیرد. اگر نظر من را بخواهید من خیلی خوشحالتر خواهم بود اگر روزی را ببینم که مردم دنیا بتوانند با درک بسیار از هم به یک یا چند زبان به راحتی با هم ارتباط برقرار کنند و تفاوت های فاصله انداز دیگر وجود نداشته باشد. همین بحث ما باعث می شه تا زبان های کوچکتر به راحتی منقرض شوند البته زبان شناسان برای حفظ میراث انسانی به شناخت انها چه زنده و چه مرده دست می زنند تا انها را نه در زبان مردم که در خاطره انسانی حفظ کنند. همان طور که در کشورهایی مثل کشور ما یا هند یا ایتالیا که زبان های بی شماری صحبت می شود زبان اکثریت به عنوان زبان رسمی برگزیده می شود تا مردم با هم راحت تر ارتباط برقرار کنند، زبان هایی که تنها چند هزار گویشور دارد برای یک نوجوان در این دوران قطعن استفاده ای ندارد و اگر زبانی استفاده ندارد....... . همان طور که قبلن هم گفتم در حال حاضر در دنیا در هر دو هفته یک زبان منقرض می شود. زبان های کوچکتر و کم اهمیت تر در اولویت این لیست قرار دارند. ۳- ببینین شاید درست نباشه که عقاید شخصی رو اینجا مطرح کنیم و نمی کنیم با توجه به سیاست ها و قوانین سایت. این که اشخاصی که در دین های مطرح تر چون بودا، عیسی، محمد، موسی یا زرتشت وجود داشتند قطعن مورد توجه اسطوره شناسان و باستان شناسان و تاریخ نویسان بوده. همانطور که در پست مربوط به اوستا گفتم وندیداد اصلن در دوره ساسانی وجود امده و خود زرتشتیان هم ان را به زرتشت نسبت نمی دهند. تنها قسمتی که از دیگر قسمت های اوستا کهن تر است و دست نخورده تر و نشانه های زرتشت و نه روحانیان دینی در ان دیده می شود همان گاهان سروده های زرتشت است که در ان یکتاپرستی تام وجود دارد نه وندیداد. فکر کنم اشتباهی در یاداوری شما صورت گرفته چون این نکته در همه جا یکسان است. در گاهان زرتشت که از زبان خود اوست تنها خدای قابل مشاهده نام اهوره مزدا دارد که خدای بی همتای اسمان است و قسمت های دیگر یسن از اعتقادات قدیمی تر اریاییان است که بخصوص اناهیتا و میترا در ان تا نزدیک همپایگی با اهورامزدا رسیده اند. بررسی عقاید ایرانیان در زمان ظهور زرتشت و خود او و بعد از او و در دوران اشکانی و بعدها ساسانی کم کم در حدود یک کتاب می رسد که باز هم کافی نخواهد بود. اما اگر نتیجه مطالعات من را بخواهید باید بگویم زرتشتی کنونی که باقی مانده و حتی اصلاح شده زرتشتی ساسانی است با عقاید شخص زرتشت تا حدودی فاصله دارد. شاید در تاپیکی جدا به بررسی علمی ان بتوان پرداخت اما نه در اینجا. ۴- خیلی خوب می شد اگر تاپیکی بود که بشه در اون راجع به ادیان ریز و درشت بحث کرد اما راستش و بخواهید این بحث ها در زمان کنونی در کشور ما راه به جای زیبایی نخواهند برد پس به کلی باید از انها پرهیز کرد. اما در مورد این ایین ها به صورت مختصر چشم در تاپیک زبان کردی خواهم پرداخت. موفق باشید :( :( ~o) ~o) ~o) ~o) ~o) 9 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در دسامبر 20, 2012 برای یاد گیری زبان های مختلف دوستان علاقمند می تونند به این سایت سری بزنن: http://livemocha.com/ 5 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در دسامبر 21, 2012 (ویرایش شده) خب خب ادامه بحث زبان های ایرانی رو می ریم که داشته باشیم: :D :-? زبان مادی ماد نام سرزمینی بود که تیرهٔ ایرانی مادها در آن ساکن بودند. این سرزمین دربرگیرنده بخش غربی فلات ایران بود. سرزمین آذربایجان فعلی در شمال غربی فلات ایران را با نام ماد کوچک و ناحیه امروزی کردستان، تهران (ری)، حوزه شمال غربی کویر مرکزی و همدان را با نام ماد بزرگ میشناختند. این قوم، در کوههایی که به عنوان جایگاه خود در ایران انتخاب کرده بودند، مس، آهن، سرب، سیم و زر، سنگ مرمر، و سنگهای گرانبها بدست آوردند و چون زندگی ساده داشتند، به کشاورزی بر دشتها و دامنه تپههای منزلگاه خود پرداختند. زبان مادی زبان قدیم منطقه ماد در ایران بوده که شامل استان های شمال غرب و غربی کشور تا خوزستان بوده و از شرق تا خراسان ادامه داشته است. از این زبان نوشته ای بدست نیامده اما تعداد زیادی واژه در نوشته های پارسی باستان و یونانی از خود به جا گذاشته است. بین این زبان و زبان سکایی شباهت های بسیاری وجود دارد به گونه ای که گویشوران هر دو زبان به راحتی منظور هم را متوجه می شدند و در برقراری رابطه در طول تاریخ بدست امده مشکلی نداشتند. اما نظر گروهی از زبان شناسان متفاوت است و بر این نظر دارند که میان ایشان (مادها) و پارس ها تفاوت زبانی نبوده یا در حد لهجه بوده است زیرا شاهان هخامنشی که از خود نوشته ای برجا گذاشتند همیشه مردم دیگر زبان های مهم و همسایه را نیز در نظر داشته اند و تمام سنگ نبشته های این دوره به ۳ زبان پارسی باستان و ایلامی و بابلی است و اگر مادی ها زبانی متفاوت می داشتند این زبان در نبشته ها می امد یا در بوروکراسی هخامنشی در گلنبشته ها نیز استفاده می شد همانطور که گلنبشته ها به سه زبان پارسی باستان و ایلامی و بابلی است. پس اگر مادی ها گروه زبانی متفاوتی از پارس می بودند باید تفاوت در حد لهجه و استفاده متفاوت در کلمات داشته باشند و بس. این نظریه قوی تر می نماید و با گذشت زمان قوی تر می شود.بر اساس کلام داریوش بزرگ که زبان مادها و پارسها را در یک گروه قرار میدهد این نظریه قوی تر می شود. این زبان از دسته زبان های شمال غربی ایرانی است. امروزه این زبان کاملا مرده و متروک محسوب می شود اما زبان های ایرانی مرکزی از بازماندگان این زبان هستند. آگاهی در مورد خط و کتابت مادها و اطلاعات درباره فرهنگ آنان کم است. در هزارهٔ اول پیش از میلاد خط و کتاب در سرزمین ماد وجود داشتهاست. فرمان معروفی در دست است که درسده نهم یا هشتم پیش از میلاد از طرف شاهک آبدادانا خطاب به مردی آشوری به زبان اکدی صادر شده و موضوع آن هبهٔ اموال و دادن تسهیلات است. مادها از خود خط و کتابی داشتند که از خط اوراتوئی گرفته شده بود و تصور میرود خط مزبور یکی از انواع خط میخی بوده باشد. در عین حال در نواحی دریاچه ارومیه خطوط هیروگلیفی نظیر هیروگلیفهای اوراتوئی متداول بودهاست. این هیروگلیف ها بر روی دیس سیمینی که در زیویه پیدا شدهاست، به چشم میخورد. مسلماً آنان در قرن هفتم پیش از میلاد دارای خط و کتابت بودهاند، و این خط همانست که امروزه خط میخی پارسی باستان یا خط هخامنشی ردیف اول خوانده میشود، ولی در واقع از لحاظ اصل و منشاء، مادی است. در هزارهٔ نخست پ. م دبیره و نگارش در سرزمین ماد وجود داشتهاست. این دبیره احتمالا همان دبیرهٔ پارسی باستان است، البته با دگرگونیهای بسیار اندک. البته ناگفته نماند که در کاووش های انجام گرفته در نواحی مادی که فرهنگ مادی داشتند گل نبشته هایی بدست امده که به خط پیش ایلامی نگاشته شده که هنوز رمزگشایی نگردیده است. وقتی منابع تاریخی از جزییات تمدن و فرهنگ مادها اطلاعات و گزارشاتی را در اختیار پژوهشگران میگذارند، طبعا باور این پژوهشگران در این باره که مادها توان کتابت نداشته و دارای خط نبودهاند، جدا سست میشود. هرودت راجع به فرهنگ مادها و چگونگی دقت آنها در اداره امورات کشور و اوضاع اجتماعی و حتی نوع لباس و انواع پوشاک مادها و به ویژه ابزار دفاعی و سلاحهای جنگیان مادی چنان جزییات را به پژوهشگران معرفی میکند که بیتردید باید بخش قابل ملاحظهای از تمدن پارسیان را گرفته یا به ارث برده شده از مادها دانست. کلماتی مانند نام خدای بزرگ "میثره" از زبان مادی به سنگ نبشته های هخامنشی راه پیدا کرده و تلفظ پارسی باستان نام این خدا "میشا" است. بعد از دوره هخامنشی به تفاوت زبانی مردمان استان ماد با پارس ها اشاره نشده است. زبان سکایی باستان سکاها از هزاره یک پیش از میلاد تا هزاره یک میلادی منطقه وسیعی را از کناره های دریای سیاه تا مرزهای چین در تصرف داشتند.این قبایل در نوشتههای فارسی باستان saka، در منابع یونانی skuthai نامیده شدهاند. از زبان سکاها نوشته ای برجانمانده است. از زبان سکاهای غرب که یونانیان آن ها را sythian و sythique مینامیدند، در متون یونانی و لاتین کلماتی یافت شدهاست. از زبان سکاهای اسیای میانه در نوشته های هندی و یونانی و لاتین و ایرانی کلماتی به جا مانده است. در کتیبه بیستون داریوش یکم هخامنشی سکاها به ۴ دسته تقسیم شده اند: سکاهای تیزخود، سکاهای آن سوی سغد، سکاهای نوشندهٔ هوم، سکاهای آن سوی دریا. اکثر قریب به اتفاق دانشمندان موافقند که زبانهای سکایی-سرمتی (و اوستیک) به زبانهای ایرانی شرقی تعلق دارند.مانند زبان سغدی که زمانی گسترده بود اما اکنون منقرض شده است.ایرانی بودن این زبان ها عمدتا بر کلمات باقی مانده از این زبان ها و کتیبه یونانی که در شمال دریای سیاه یافت شده و شامل چند صد نام از زبان سرمتی است که نشان دهنده نزدیکی زیادش با زبان زبان آسی است، استوار است. پس از انقلاب زبانی دوره باستان و ورود زبانهای ایرانی به دوره میانه زبان سکایی در شرق ایران زمین به صورت دو گویش ختنی و تمشقی باقی ماند که از آن دو گویش آثاری امروزه در دست داریم که به این زبان های در دوره میانه خواهیم پرداخت. چند نمونه از واژههای سکایی غربی عبارتند از: arvant:تند و سریع، aspa:اسب، atar:آذر، carma:چرم، gauša:گوش، hapta:هفت. در سده دوم پیش از میلاد مسیح، یک مجموعه از قبایل سکائی و قبایل تخاری که احتمالاً با قبایل سکایی باستان خویشاوند بودند، منطقهٔ بلخ و زرنگ (سیستان) و رُخَّج را تصرف کردند و بعدها قلمروی خود را تا شمال غربی هند گسترش دادند. در منطقهٔ اخیر آثار یک گویش سکائی در کتیبههایی از قرن اول میلادی به خط خَرُشتی و بَراهمی باقی ماندهاست که در دوره میانه به ان خواهیم پرداخت. نقشه گستردگی جغرافیایی سکاها در دوره اشکانی: http://upload.wikime...thia_100_BC.png در پست بعدی به زبان پارسی باستان خواهیم پرداخت :-? :D :D :D :D ;) :D ویرایش شده در دسامبر 21, 2012 توسط CelebAlph 8 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در دسامبر 21, 2012 با سلام خدمت دوست عزیزم ممنون از مطلب خوبتون جالب بود در مورد سک ها باهاتون موافقم.فکر کنم این سیستان امروزی خودمون همون سلیس شده محل تجمع سک ها بوده که بهش سکستان و بعدا بهش سیستان گفتند.سک ها البته با هخامنشیان هم از نظر نژادی نزدیک بودند چنانچه در نبرد گوگمل دوشادوش پارسیان جنگیدند راستش من اخرش نفهمیدم که سک ها اریایی بودند یا بربر؟چون راستش این نزدیکی فرهنگی رو حتی در زمان ساسانیان هم بااوناداشتندو تخارستان فرهنگی نزدیک به فرهنگ ساسانیان رو داشته. راستش در مورد مادها به نظرم اصلا تفاوتی با پارس ها نداشتند فقط در دوره اول اونها رییس بودند و پارسی ها مرئوس و بعد از قیام کوروش پارسی ها به قدرت رسیدند راستش تاکید شما در موردمادها بیشتر بر سرزمینه(مادیه که شامل ماد بزرگ و کوچک میشده) ولی به عقیده من اونا قومی جدا بودند اونا حتی زیاد با پارسی ها هم مخلوط نمی شدند راستش در مورد علت اینکه کمی حکومت مادها در هاله ای از ابهامه به نظرم بخاطر دینشون بوده که ایین مغان بوده که بعدش در زمان پارسی ها زیاد تلاشی برای حفظش نشده شاید قیام گئوماتا در زمان کمبوجیه برای احیای همین ایین ها بوده به نظرم کمی بی توجهی خود پارس ها هم مزید برعلت بوده که مادها فرموش بشن من موندم با نظم هخامنشیان که در هر زمینه ای پیشرو بودند چطور در مورد ثبت وقایع زیاد جدی نبودند ؟ 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در دسامبر 21, 2012 فکر کنم این سیستان امروزی خودمون همون سلیس شده محل تجمع سک ها بوده که بهش سکستان و بعدا بهش سیستان گفتند در واقع بله همینطوره در دوره های اشکانی و ساسانی هم به نام های سکستان شناخته شده بوده و بعد ها سیستان شده. سک ها البته با هخامنشیان هم از نظر نژادی نزدیک بودند چنانچه در نبرد گوگمل دوشادوش پارسیان جنگیدند این که نژاد یکی داشتند متوجه منظورتون نمی شم. اینها هم قوم هندواروپایی و ایرانی بودند همونطور که زبانشون ایرانی بوده. والبته جنگیدن در یک جبهه نژاد رو نمی رسونه. راستش من اخرش نفهمیدم که سک ها اریایی بودند یا بربر؟چون راستش این نزدیکی فرهنگی رو حتی در زمان ساسانیان هم بااوناداشتندو تخارستان فرهنگی نزدیک به فرهنگ ساسانیان رو داشته. دقیقن منظورتون از اریایی یا بربر چیه؟ من معنی درست و صحیح اریایی رو در همین تاپیک گذاشتم می تونین برین و مطالعه بفرمایین اریایی به یک قوم از اقوام هندواروپایی گفته می شد پس سکایی ها هم که ایرانی بودند جزو اریایی ها طبقه بندی می شن. بربر در زبان یونانی به معنی غیر یونانی است که به صورت توهین امیز به بیگانگان داده می شد که بعدها معنی وحشی رو به خود گرفت اما سکاها اقوامی ایرانی بودند که بر خلاف اقوام داخل فلات مرکزی ایران یکجا نشین نشده بودند و به زندگی شبانی خودشون که تمام اقوام ایرانی به اون روش زندگی می کردند، می پرداختند پس نمی شه به اینها بربر گفت. راستش در مورد مادها به نظرم اصلا تفاوتی با پارس ها نداشتند فقط در دوره اول اونها رییس بودند و پارسی ها مرئوس و بعد از قیام کوروش پارسی ها به قدرت رسیدند بین اقوام ایرانی هیچ تفاوتی وجود نداشته فقط بعد ها با فاصله گرفتن و تعلقات بیشتر با منطقه ای که در اون ساکن بودند و اقوام همسایه با هم اختلافاتی پیدا کردند. و باز هم تاکید می کنم که ادعای پادشاهی مادها و متحد شدن ایرانی ها به دست اونها یک افسانه بیشتر نیست و طبق یافته های باستان شناسی و همینطور سالنامه های اشوری و بابلی مادها هیچگاه حتی با هم متحد نبودند و در یک زمان شاهان زیادی در این منطقه حکومت می کردند. راستش تاکید شما در موردمادها بیشتر بر سرزمینه(مادیه که شامل ماد بزرگ و کوچک میشده) ولی به عقیده من اونا قومی جدا بودند اونا حتی زیاد با پارسی ها هم مخلوط نمی شدند بر خلاف این حرف شما باید بگم غیر از ایرانیان درباری جداسازی ایرانیان دیگر چه پارتی و پارسی و مادی چه اقوام دیگر حتی ایلامی ها برای اقوام دیگر کاری بسیار سخت و گاهی غیرممکن بود چون نه تنها با زبانی مسترک سخن می گفتند بلکه لباس یکسانی داشتند. درباری های ایران در دوره هخامنشی را نباید با مردم عادی یکی کرد. و باز هم می گم مادی ها خود از اقوام بسیاری تشکیل شده بودند و در دوره های بعدی یعنی در دوره میانه بود که مردم بر اساس منطقه خود را تفکیک می کردند و حتی زبان متفاوتی هم نداشتند. راستش در مورد علت اینکه کمی حکومت مادها در هاله ای از ابهامه به نظرم بخاطر دینشون بوده که ایین مغان بوده که بعدش در زمان پارسی ها زیاد تلاشی برای حفظش نشده شاید قیام گئوماتا در زمان کمبوجیه برای احیای همین ایین ها بوده به نظرم کمی بی توجهی خود پارس ها هم مزید برعلت بوده که مادها فرموش بشن حکومت مادها در هاله ابهام نیست کلن وجودش اثبات نشده است حتی یک مدرک دال بر وجود این پادشاهی تاکنون وجود نداشته و اشاره نشدنش در کتیبه های هخامنشی خودش مزید علت بر عدم وجود این پادشاهی است. دین مادها هم نمی دونم چه ربطی به این موضوع داره چون در اون زمان دین مادی و پارسی و پارتی با هم تفاوتی نداشته. خواهشن نگید پادشاهان هخامنشی زرتشتی بودند که اصلن نبودند. و البته این وجود مغان پر قدرت در ماد خودش در دوره های اشکانی و ساسانی وجود داشته و وجود این نهاد مذهبی در ماد هم در اون دوران افسانه ای بیش نیست. قیام بردیای دروغین هم مطمئن باشید جزو شورش های بعد از مرگ کمبوجیه بوده نه دلیل مذهبی که این هم از افسانه های هرودوت است و بس. من موندم با نظم هخامنشیان که در هر زمینه ای پیشرو بودند چطور در مورد ثبت وقایع زیاد جدی نبودند ؟ هیچ کس چنین ادعایی نکرده که اینها برای ثبت وقایع تلاشی نکردند. فراموش نکنید که در این دوره ها در ایران هیچ کاووش جدی صورت نگرفته و اثار موجود مانند بیستون و تخت جمشید نمود ظاهری داشتند و برای سده ها در پیش روی دیدگان بودند و هیچ مکان درستی هنوز در این زمینه کاووش نشده است. از نبشته های باقی مانده و یافت شده از هخامنشیان مانند کتیبه های داریوش یکم و داریوش دوم این چنین برمیاد که نه تنها بسیار به این امر اهمیت می دادند که بروکراسی هخامنشی چنان شدید بوده که حساب مالیات دوره های نخست شاهی هخامنشی تا دوره های پایانی در بایگانی نگهداری می شده که شامل تعداد سدها لوح گلی است. فراموش نکنید که هجوم مقدونیان چنان مخرب بوده که بعد از تاریخ هخامنشیان چیزی از ثبت وقایع بدست ما نرسیده و سربازان مقدونی و یونانی به همراه اسکندر گجستک تمام سعی خود را کرده اند که اثار این شاهنشاهی را از زمین پاک کنند. در دوره سلوکی که خود دشمن شاهان پیشین محسوب می شود نیز این تخریب ادامه داشته و در دوره های بعدی نیز یکی پس از دیگری با هر هجوم وحشتناکی که این کشور از سر گذرانده هر ملت دیگری بود به احتمال زیاد هویت و شخصیت خود را از دست می داد. بعد از اسکندر هجوم عرب ها و مغول ها و ....ها نیز که در هر کدام تمام دانش نوشته شده ایران به دست اتش سپرده می شده و جز اندکی بقیه نابود می شده خودش اثبات این حرفه. و البته حرکت های بتشکنانه!!!!!! مسلمانان در مورد تصاویر برجسته یا غیر از اون رو هم خودش نابودی رو افزایش داده. ما همچنان به زبان خودمون حرف می زنیم و همچنان جشن هایی داریم که پیوند ما رو با گذشتمون برقرار کنه اما حتی ملت بزرگی چون مصر نتونست در مقابل یک حمله که حمله مسلمانان باشه مقاومت کنه در حالی که نه اسکندر که اون رو تصرف کرد نابودش کرد نه دست مغول و .... بهش رسید اما مصریان از لحاظ زبانی و فرهنگی کاملن عرب شده و پیوند خود را با مصر باستان به کلی از دست دادند. 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در دسامبر 21, 2012 (ویرایش شده) باسلام خدمت دوست عزیزم راستش من منظورم اون سه قوم آریایی بود که وارد ایران شدند یعنی ماد و پارس و پارت بود نه کلا کل آریایی های مهاجر.بخاطر همین تو ذهنم بود که این سکاها با پارت ها یکی بودند یانه؟چون هردو کوچ نشین و زندگی یکساانی داشتند برخلاف مادها و پارس ها که یکجانشین بودند راستش باز در زمینه مادها انگار بین علما اختلافه ببینید بعد از مرگ خشثریتی(فرورتیش) فقط یک پادشاه قدرتمند میتونست هم سکاها رو شکست بده هم اشوری ها و اونم کیاکسار (هوخشتره) بود به نظر منگزارشات هرودت ؛پلوتارک،گزنفون،کتزیاس ،کنت کورث ،آریان هرچه قدر با اغراق و رنگ و لعاب دروغین باشه بازم قبولش راحت تره تا اینکه کل مساله رو زیر سوال ببریم در مورد سیستم ثبت وقایع هخامنشیان حالا چه خودشون تموم تلاششون رو نکرده باشن یا چه الکساندر گجسته باعث این مشکل باشه ولی قبول کنید که خیلی در مورد هخامنشیان هم اطلاعاتی وجود نداره جز یه سری اطلاعات کلی. این برای اونا که بزرگترین قانونگذاران زمان خودشان بودند خوب نبوده .در مورد زندگی کوروش جای بحث زیاده یا کمبوجیه،داریوش دوم ،اردشیر دوم،اردشیر سوم ،ارشک و داریوش سوم به نظر من وجود زرتشت میتونه حتی در زمان مادها باشه اصولا زیاد بین مادها و ساسانیان به نظرم فرقی بین دینشون نیست همون ایین مغانه که در زمان ساسانیان کمی رسمیش کردن ببخشید یه جا گفتم که وندیداد اون بخشیه از اوستا که یکتاپرستی توش مشاهده شده و شما گفتید گاثاها.کامل حق با شماست .دیگه پیری زودرسه که دچارش شدم ضمن اینکه مطلب رو در گذشته های خیلی دور(14-12 سال پیش )خوندم و کاملا دقیق یادم نبود راستش در مورد مصرم جالبه اونا عاقبتشون از ما بهتره هم اسم کشورشون اسم نژاد قدیمشونه(مصر=egypt=قبط) اینکه چطور مصری ها عرب شدند به نظرم یکی به آب و هوای شاخ افریقا برمیگرده که به محل زندگی اعراب شبیه بوده مثلا در ایران هم هرجاکه گرم و خشک بوده اعراب اونجا ساکن شدند مثلا قم که اسمش کمندان بوده بعد شده قمندان و اخرش قم شده دلیل دومش به نظرم قدرتمند نبودن مصری ها بوده درسته که اونا یه زمان قدرت برتر دنیا بودن و حتی آشوری ها رو تحت سلطه داشتند ولی میبینیم که از هیت ها،آشوری ها،هخامنشیان ،مقدونیان،سلوکیان و رومیان شکست خوردند و فقط جنازه کشورشون رو تحویل اعراب دادند به قول ویل دورانت هیچ ملتی از بیرون شکست نخواهد خورد مگر اینکه از درون از هم فروپاشیده شده باشد ویرایش شده در دسامبر 21, 2012 توسط R-FAARAZON 4 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
سیه تیغ 763 ارسال شده در دسامبر 22, 2012 عزیزان داریم از مبحث اصلی دور میشیم . "چگونه یک زبان بسازیم" با "زبان شناسی محض" فرق داره . خب حالا ما با این حجم از اطلاعات که راجع به زبان های ایتالیایی و اسپانیایی و ... چیکار کنیم ؟ ببینید مثلا بی ریشه ترین(مثل سیب زمینی!) زبان در خانواده زبان های علمی تالکین ، Black speech هستش . همینجوری عشقی ساخته شده ! برای ساختش فقط نیاز به ذره ای دانش از زبان بربری (با نون بربری اشتباه نشه:دی !) یا حتی شاید اون هم نه (!) داشتن یه ذهن خلاق مثل تالکین هستش که بدونه چگونه یه کلمه مسخره مثل duf (!) رو به معنای چاقو به شکلی حماسی ! به کار ببره . بعدش هم من فکر میکنم بعضی عزیزان اینجا رو با مکانی برای ارائه پایان نامه در رشته زبان های آنگلوساکسون اشتباه گرفتن ! در کل از مبحث اصلی دور نشید . 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
R-FAARAZON 10,192 ارسال شده در دسامبر 22, 2012 (ویرایش شده) با سلام خدمت سیه تیغ عزیز راستش باهاتون موافق نیستم اتفاقا این تاپیک یکی از مفیدترین تاپیک های آرداس ببینید به نظرم جامعه ما در زمینه زبان و باستان شناسی یکم عقبه چه اشکالی داره که در مورد نیاکانمون،اداب و رسومشون و زبونشون بیشتر بدونیم؟ تو این تاپیک کلب عزیز زحمت میکشه و مطالب واقعا عالی ای در زمینه زبان شناسی و تاریخ رو به طور جامع میگه مطالبی که باور کنید جمع کردنش خیلی سخته هرکه طاووس خواهد جور هندوستان کشد من خودم بیشتر از 2-3 بار مطالب این تاپیکو رو کلا خوندم ولی بازم جا برای یاد گرفتن و بحث زیاده اگه بتونی در زمینه تاریخ مطالعه کنی اونوقت به قدرت و ارزش این مطالب پی میبری تو ایران بس که زبان های مختلف و کهنی وجود داره که یه عمر برای یادگرفتنش لازمه مطالب کلب عزیز خیلی میتونه در این زمینه راه گشا باشه به نظرم یه زبان بیخودی بوجود نمیاد .زبانی که عشقی بوجود میاد عشقیم از بین میره ولی اگه این تاپیکو خونده باشید میفهمید که یه زبان همین جوری بوجود نمیاد زبان در پاسخ به یک نیاز اساسی بوجود میاد و باید همیشه یه روند خود پالایی داشته باشه تا بتونه کاراییشو حفظ کنهوگرنه محکوم به فناست ویرایش شده در فوریه 14, 2013 توسط R-FAARAZON 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در دسامبر 29, 2012 (ویرایش شده) زبان پارسی باستان زبان پارسی باستان زبان رسمی هخامنشیان و قوم پارس بود. زبان پارسی باستان که در روزگار پیش از حمله اسکندر به ایران زبان دربار هخامنشی بوده از زبانهای ایرانی جنوب غربی میباشد. این زبان به زبان پارسی میانه تحول یافت که زبان ادبی و رسمی دوران ساسانیان بود و بعدها به زبان پارسی دری یا پارسی نو تبدیل شد. پارسی باستان در کنار زبان اوستایی تنها زبانهای ایرانی دوران کهن هستند که متن یا کتیبههایی از آنها به جا مانده است. زبان پارسی باستان در جنوب غربی ایران صحبت میشدهاست و قدیمیترین متنی که از آن به جای مانده به سده ۶ پیش از میلاد مربوط میشود. این زبان با زبان مادی فاصلهای بسیار نزدیک داشته که احتمالا دو گویش از یک زبان بودهاند. در این کتیبه شلمانسر سوم پادشاه آشور که به سده ۹ پیش از میلاد باز میگردد برای نخستین بار نام پارس در زبان آشوری بصورت پارسوا ذکر شدهاست. واژه پارسوا(pārćwa) شکل قدیمیتر واژه پارس(pārsa) دانسته شدهاست. نخستین سند رسمی یافته شده از این زبان کتیبه بیستون در حوالی کرمانشاه است که به فرمان داریوش یکم نوشته شدهاست. داریوش که این کتیبه از زبان او نقل شده، زبان بکار رفته در آن را زبان آریایی معرفی میکند. بههمین جهت احتمال این وجود دارد که زبان مادی و پارسی باستان و نیز زبانهای شرقی ایرانی همگی تحت نام آریایی بوده و گویشها و لهجههایی جداگانه در هر منطقه داشتهاند. دوره آغاز تکلم به زبان پارسی باستان در میان پارسیان مشخص نیست اما از شواهد و قرائن زبانشناختی و مقایسه با زبانهای اوستایی و سانسکریت که همدوره زبان پارسی باستان هستند چنین بهنظر میرسد که زبان پارسی باستان مدتها پیش از دوره هخامنشیان نیز تکلم میشد و اشتباههای نگارشی و دستوری در کتیبههای متاخر دوره هخامنشی این حقیقت را القا میکند که پارسی باستان در دهههای پایانی حکومت مزبور احتمالا زبانی خاموش بودهاست. زبان پارسی باستان یکی از معدود زبانهای هندواروپایی دوره باستان است که در زمان رواجش مکتوب شده و اسناد مطالعه زبانی برای امروز بجای گذاشته و از اینرو در بسیاری از پژوهشهای زبانشناختی بهعنوان ثابت بکار میرود. زبان پارسی میانه یا پهلوی ساسانی که زبان رسمی ایران در دوره ساسانی بوده از پارسی باستان منشعب شدهاست. این زبان پس از دگرگونی گسترده زبان پارسی باستان هم در آواشناسی و هم در ساختار و دستور زبان بصورتی سادهتر از نیای باستانی خود شکل گرفت. زبان پارسی و ديگر زبانهای ایرانی جنوب غربی که از زیرمجموعههای زبان پهلوی ساسانی هستند همگی از پارسی باستان ریشه گرفتهاند. کتیبههای سده ۴ پیش از میلادی در دوره هخامنشی که به اردشیر دوم و اردشیر سوم هخامنشی مربوط میشود ضمن داشتن اشکالات و تفاوتهای فاحش با زبان پارسی بکار رفته در کتیبههای قدیمی تر مانند بیستون، خبر از انقلاب و دگرگونی زبان پارسی در آن دوره را میدهد که گاهی به پارسی پیشامیانه یا پارسی باستان متاخر موسوم شدهاست. آثار بازمانده از پارسی باستان سنگنبشته های شاهان هخامنشی است که نخستین و قدیمی ترین اینها را لوح زرین آریارمنه - از پدران کوروش یکم - می دانند (در این که این لوح در زمان آریارمنه نوشته شده باشد شک است و به گفته برخی محققان مربوط به دوره اردشیر دوم هخامنشی است) وگرنه نوشته کوروش بر بالای سنگ مربوط به نقش فراانسان در پاسارگاد و جدیدترین کتیبه اردشیر سوم هخامنشی و مهمترین کتیبه داریوش یکم بر کوه بیستون است که بزرگترین کتیبه سنگی جهان نیز می باشد. این کتیبه همچنین کلید رمزگشایی زبان های ایلامی و بابلی بوسیله ترجمه پارسی باستان آنهاست. نوشتههای بدست رسیده از این زبان در مناطق مختلف جهان مانند ایران (استانهای خوزستان، بوشهر، کرمانشاه، فارس)، عراق، ترکیه، ارمنستان، مصر و رومانی کشف شدهاند. عمده آنها بصورت کتیبه، سنگنوشته و لوح بودهاند. دستور زبان برای روشن تر کردن تصویر دوستان از این زبان کمی از دستور آن را نیز در متن می آوریم اما زیاد به آن نخواهیم پرداخت. لازم به ذکر است که زبان های هندواروپایی از ابتدا بسیار دستور مفصل و قانون های بسیار و سختی داشتند زیرا زبان های ترکیبی برای ساخت واژگان در ابتدای امر بسیار قانونمند بودند اما در طول زمان با تکامل زبان همچنین نوع تکامل هر کدام از زبان ها تغییر کرده و ساده تر می شوند. نمونه این مورد زبان آلمانی است که در مورد زبان های ژرمنی غربی بسیار هم تغییر کرده و تکامل کمتری نسبت به همخانواده خود زبان انگلیسی دارد به همین جهت گرامر سخت و مفصلی دارا می باشد اما زبان انگلیسی با تغییرات بسیار ساده تر شده این امر برای زبان پارسی در طول زمان نیز اتفاق افتاده و این که این زبان زبان یک امپراتوری بسیار کهن است تکامل آن نیز بیشتر بوده و در طول زمان ساده تر شده است. در زبان پارسی باستان سه جنس مذکر و مؤنث و خنثی -جنس فقط دستوری بوده- و سه شمار، مفرد و مثنی و جمع هست و کلمه با توجه به نقش نحوی آن صرف میشود. پارسی باستان دارای هشت حالت دستوری بودهاست. بدین ترتیب: نهادی، مفعولی، وابستگی، ندایی، ازسویی، ابزاری، کنشگیری و مکانی. پژوهشگران زبانهای باستانی پس از رمزگشایی کتیبهها نوعی آوانگاری برای آن ترتیب دادند تا محتوای نوشته شده در کتیبهها را با یک الفبای لاتین ثبت کنند. برای اینکار آنها با توجه به آواهای موجود در زبانهای اوستایی و سانسکریت و نیز تغییرات آوایی بویژه قانون گردش اصوات در طول زمان ارزش آوایی هر یک از واژگان را مشخص نمودند. این آواها از آنچه در آواشناسی زبان اوستایی میبینیم به مراتب سادهتر است. از نظر آواشناسی آواهای پارسی باستان به دو دسته واکه و همخوان تقسیم میشوند. واکهها در زبان پارسی باستان به دو دسته ساده و مرکب تقسیم میشوند. واکههای مرکب معمولا ترکیبی از دو مصوت کوتاه هستند که یک واحد آوایی مستقل را تشکیل میدهند. واکههای ساده زبان پارسی باستان همانند پارسی نو است با این تفاوت که آوای "O" یا همان ضمه عربی در پارسی باستان وجود نداشتهاست. واکههای ساده و مرکب به دو دسته کوتاه و بلند نیز بخش میشوند.همخوانهای پارسی باستان ۲۱ آوا را تشکیل میدهند باضافه آوای (L) برابر تلفظ حرف لام در زبان پارسی که تنها یکبار در واژه Labanāna به معنی لبنان بکار رفتهاست و بنظر میرسد چنین آوایی در زبان پارسی باستان وجود نداشته. از میان سایر واکهها نیز برخی به زبانهای جانشین یعنی پارسی میانه و پارسی دری نرسیدهاست مانند آوای"ç" یا سین مشدد. سایر آواها احتمالا با اندکی تغییر بعدها وارد پارسی میانه و پارسی نو گردید. فعل در زبان پارسی باستان ممکن است با پیشوند همراه باشد. بجز پیشوند احتمالی فعل تشکیل میشود از ریشه باستانی فعل بهمراه افزونهٔ ماده ساز و شناسه. افعال التزامی معمولا یک نشانه التزامی نیز پیش از شناسه و پس از ماده دارند. برای مثال: فعل ماضی barantiy به معنی "میبرند" در پارسی باستان از ریشه فعلی bar به همان معنی بر، بردن تشکیل شده که بهمراه ماده ساز a مجموعا میشود bara که ماده فعلی مضارع گذرا است. در پایان هم شناسه فعلی ntiy برای سوم شخص جمع نیز به آن اضافه میشود. (bar-a-ntiy) در نتیجه فعل ساخته میشود. برای تبدیل یک نام به دبیره پارسی باستان به لینک زیر مراجعه کنید: http://www.iranview....bcat=&book=pars الفبا پارسی باستان به نوعی الفبا نوشته می شد که به دلیل شباهت نشانه ها به میخ آن را الفبای میخی می نامند. الفبای پارسی باستان تنها دبیره ایرانی است که از چپ به راست نوشته می شد. این الفبا بر خلاف دبیره های میخی پیش از خود مانند آشوری و بابلی و ایلامی نگاره ای نبوده بلکه الفبا بوده و برای هر حرفی یک نشانه بوده اما دبیره های میخی دیگر برای هر کلمه نشانه ای بخصوص داشتند و دبیره انها الفبایی نبوده است نمونه امروزی ان خط چینی است. این الفبا دارای ۳۶ حرف، ۲ واژه جداکن و ۸ اندیشه نگار بوده. اندیشه نگارها کلماتی هستند که چون پرکاربرد بودند به جای نوشته میخی معمول انها یک نشانه ساده تر داشتند که به کار می رفته تا کوتاه تر و راحت تر باشد مانند: شاه، سرزمین، کشور، اهورامزدا. الفبای میخی پارسی باستان هجایی بوده یعنی هر نشانه هم صامت و هم مصوت ان را مشخص می کرده مثلا برای نُ و نَ نشانه های متفاوت به کار می رفته است. دبیره پارسی باستان مدتی پس از فروپاشی سلسله هخامنشی رو به فراموشی گذاشت و حتی آخرین نوشتهای که به پارسی باستان انشا شده به خط آرامی است. اروپاییان متعددی که از زمان صفوی به ایران سفر می کردند متوجه کتیبه های بیستون و تخت جمشید شده و از ان نسخه برداری کردند. در اخر گئورگ فریدریش گروتفند آلمانی در سال ۱۸۰۲ این دبیره را رمزگشایی کرد. این فرد هیچگاه به ایران نیامد بلکه از روی طرح های تهیه شده بوسیله جهانگرد آلمانی کارستن نیبور از کتیبه های تخت جمشید و پاسارگاد که در روزنامه ها برای فراخوان رمزگشایی این خط چاپ شده بود توانست این کتیبه ها را رمز گشایی کند و این اولین بار بود که کسی توانست یکی از دبیره های میخی جهان را بخواند. این مرد یک کتابدار و اموزگار ساده بوده و هیچ گاه نیز تقدیری از او به عمل نیامد. رمزگشایی او از این دبیره توانست مشخص کند که قبر مادر سلیمان در اصل بنای آرامگاه کوروش بزرگ است. گروتفند: http://upload.wikime...h_Grotefend.jpg در پست بعدی به زبان های دوره میانه خواهیم پرداخت. :-? :-? :D :D :D :D ;) ویرایش شده در دسامبر 29, 2012 توسط CelebAlph 10 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در ژانویه 9, 2013 زبان های دوره میانه همانطور که در قبل گفتم دوره میانه از سقوط هخامنشیان در سال ۳۳۱ پیش از زایش اغاز و به سال ۸۶۷ میلادی برابر با سال ۲۵۶ هجری سالی که یعقوب لیث صفاری زبان پارسی دری را زبان رسمی ایران کرد، پایان می پذیرد. در این پست به معرفی کوتاه چند زبان دوره میانه خواهیم پرداخت: زبان های ایرانی شرقی: زبان بلخی یا باختری زبان باختری یا زبان بلخی، زبانی منقرض شده از زبانهای ایرانی شرقی و از شاخهٔ شمال شرقی که مردم باختر یا تخارستان در دورههای کوشانیان و هپتالیان بدان سخن میگفتند. زبان و خط باختری بر اساس الفبای یونانی بوده است. در سنگ نوشته کانیشکا شاه کوشان به این زبان، کانیشکا زبان خود را آریایی خوانده است. این سنگ نوشته در موزه کابل افغانستان موجود است. از زبان بلخی تا سال ۱۹۵۷ اثری در دست نبود. در این سال سنگنوشته سرخ کتل که در بالا به ان اشاره شد در بغلان در شمال افغانستان پیدا شد. الفبای استفاده شده برای این زبان یونانی بوده و با کمی تغییر به الفبای تخاری هم معروف است. از سال ۱۹۵۷ اثار دیگری نیز به این زبان به دست امدند. زبان خوارزمی زبان خوارزمی زبانی مرده از خانواده زبانی ایرانی از شاخهٔ شمالی زبانهای ایرانی شرقی است که تا پیش از حملهٔ مغول در منطقهٔ خوارزم و خیوه و منطقه شمال ترکمنستان و ازبکستان امروزی رایج بوده ولی امروز دیگر جای خود را به زبانهای ترکی سپردهاست. نام این منطقه خوارزم بوده که دریای خوارزم که اکنون ارال می خوانند نیز بدین نام در اثار اسلامی پدیدار شده است. مرکز خوارزم گرگانیه بوده است. از این زبان دو الفبا بدست امده. پیش از اسلام الفبای به کار رفته توسط خوارزمیان تغییر یافته پهلوی بوده و به الفبای خوارزمی نیز معروف است. پس از اسلام خوارزمیان از الفبای پارسی که خود از الفبای عربی گرفته شده بود با اندکی تغییر که آن را مناسب زبان خوارزمی نماید مثل " ح " با سه نقطه استفاده مینمودند. از آثار دو دانشمند بزرگ اهل خوارزم یعنی ابوریحان بیرونی و جارالله زمخشری چنین بر میآید که زبان خوارزمی تا سدهٔ ۱۳ میلادی در این منطقه رایج بوده و پس از آن جای خود را به ترکی و پارسی دادهاست. آثار بدست امده از زبان خوارزمی به شرح زیر است:آثاری که بر روی چرم نوشته شده بوده و در توپراق قلعه بدست آمدهاست.آثاری که به الفبای آرامی نوشته شده و در آنها هزوارش نیز بکار رفته و از توق قلعه بدست آمدهاند.ترجمهٔ خوارزمی مقدمه الاداب از جارالله زمخشری متوفی به سال ۵۳۸ هجری قمری.کتاب الیتیمه الدهر فتاوی اهل العصر تالیف محمود الملکی خوارزمی متوفی بسال ۶۴۵ هجری قمری.کتاب قنیه المنیه تالیف مختار زاهدی درگذشته به سال ۶۵۸ هجری قمری.کلمات و اصطلاحات نجومی و برجهای دوازده گانه و نام ماهها و روزهای خوارزمی که ابوریحان در آثار خود " آثار الباقیه عن القرون الخالیه " و " التفهیم " آوردهاست.کتاب " رساله الالفاظ الخوارزمیه التی فی قنیه المنیه " تالیف " کمال الدین عماری جرجانی " در سدهٔ هشتم هجری قمری. زبان سغدی زبان سُغدی از زبانهای ایرانی شاخه شمال شرقی است. این زبان، زبان سغد باستان بوده که در دوره هخامنشیان یکی از استان های این امپارتوری به شمار می رفته. سرزمین تاجیکستان امروزی و سمرکند (سمرقند) و بخارا که اکنون در ازبکستان اند را در برمی گرفته است. زبان سغدی در آغاز در دره رودخانه زرافشان و نواحی پیرامون رایج بود و بعداً به عنوان زبان میانجی در بخش بزرگی از جاده ابریشم رواج یافت. زبان سغدی به عنوان زبان گفتاری و نوشتاری تا سده ۹ میلادی فعال بوده و زوال آن پس ازسدهٔ ۱۱ آغاز گردیدهاست. امروزه تنها زبان بازمانده از گویشهای سغدی، زبان یغنابی است که در کوهستانی در تاجیکستان صحبت میشود. زبان سغدی، از نظر تنوّع و حجم نوشتهها و نگاشتهها، مهمترین زبان ایرانی شرقی است و متون دینی بخش بزرگی از این مواد نوشتاری را شامل میشود. با وجود آنکه در سنگنوشتههای پارسی باستان از سغد به عنوان منطقهای با ویژگیهای خود یاد شده، آثاری از شکل قدیمیتر زبان سغدی یعنی «سغدی باستان» باقی نماندهاست. زبان سغدی نسبت به پارسی میانه (پهلوی) بیشتر حالت کهنتر زبانهای ایرانی را حفظ کردهاست. زبان اصلی شهر بخارا پیش از رواج پارسی در این شهر، زبان سغدی بود. مقدسی در احسنالتقاسیم (ص. ۴۹۱) در مورد زبان سغدی چنین آوردهاست: «سغدیان را نیز زبانی جدا است که نزدیک به روستائیان بخارا میباشد و چند گونهاست که همگی آنها را میفهمند. من پیشوای بزرگوار ابوبکر محمد بن فضل را دیدم که بدان بسیار سخن میراند. کمتر شهری از آنها که یاد کردم، یافت میشود که روستایش زبان جداگانه نداشته باشد.» در زمان فتح بخارا از سوی سعید بن عثمان به سال ۵۶ هجری (۶۷۵ میلادی) و سدهٔ پس از آن نیز زبان بخارا و پیرامون آن سغدی بودهاست. سغدیان تجارتپیشه، که واسطه انتقال کالا و فرهنگ و هنر میان چین و ایران و هند و روم بودند، به تبلیغ دین های بودایی و مانوی و مسیحی نیز پرداختند. از این رو، مواد نوشتاری سغدی بیشتر دینی و متأثر از سه دین نام بردهاست. اثار بدست امده از این زبان به ۴ دسته تقسیم می شوند:اثار غیردینی: با الفبایی که از ارامی گرفته شده است، نگارش گردیده. هزوارش در ان بکار رفته است. به این نوشته ها مانند گروه دوم سغدی بودایی می گویند.اثار دینی بودایی: با الفبایی که از الفبای ارامی گرفته شده است. هزوارش در ان بکار رفته است. به این نوشته ها سغدی بودایی می گویند. این آثار شاید پرحجمترین آثار ادبی زبان سغدی باشد که در صومعه های آسیای میانه از اصل چینی و هندی به زبان سغدی ترجمه شده اند و محتوای آنها از مکتب مهایانه بودایی سرچشمه گرفتهاست. ادبیات سغدی بودایی نوعی ادبیات ترجمه ای و آکنده از اصطلاحات فلسفی و احکام آیین بودا است و بخش اعظم آن نمودار ادبیات بودایی چینی است که غالبا از آن ترجمه شدهاست.تاریخ ترجمه متون سغدی بودایی روشن نیست. تنها، در یک مورد، تاریخ ترجمه (۷۲۸ میلادی) مشخص است. بنابراین، احتمال میرود که بخش بزرگی از این متونِ ترجمهای متعلق به دوره اصلی پادشاهی دودمان تانک در آسیای میانه (نیمه دوم سده هفتم و نیمه یکم سده هشتم میلادی) باشد.اثار دینی مسیحی: با الفبای سریانی نگاشته شده. هزوارش در ان بکار نرفته است. این ها را سغدی مسیحی می نامند.متون سغدی مسیحی نیز، در واقع، نوعی متون ترجمهای و حاوی داستانهایی از زندگی شهدا و قدیسان مسیحی، قطعات و روایتهایی از انجیل، چندین موعظه، حکایتهایی از آباء کلیسا، کتاب مزامیر، داستان پیامبران، سرودهای نیایش، آراء بزرگان کلیسا، کلمات قصار و عبارات پندآمیز است. این متنها از اصل سریانی به سغدی برگردانده شدهاست و، از آنجا که مترجمان مسیحی سغدی زبان به ترجمه واژه به واژه متن سریانی به سغدی و نحوه بیان آن پایبند بودهاند، ترجمههای آنان خالی از ابتکار و تقریبا فاقد ارزش ادبی است.اثار دینی مانوی: با الفبای مانوی نگاشته شده. اثار مانوی به زبان های پهلوی اشکانی و پارسی میانه نیز با این الفبا نگارش شده. هزوارش در ان بکار نرفته و به این ها سغدی مانوی می گویند. مانویان هم مهارت نویسندگی داشتند و هم مترجمان بسیار زبردستی بودهاند. زبان متن هایی که آنان به سغدی برگرداندهاند روان و زیبا و کاملاً متمایز از ترجمهای الکن و پیچیده و ناقص مترجمان مسیحی و بودایی سغدیزبان است. متن های سغدی بودایی و مسیحی صرفا از نظر فراوانی و تنوّع واژگان باارزشند. اما، برای بررسی دستورزبانٍ زبان سغدی، باید به مطالعه متن های سغدی مانوی، بهویژه داستان های آن، پرداخت. از جمله موضوع هایی که در این متن ها عرضه شدهاست تاریخچه کلیسا و فعالیت مبلّغانِ مانوی، کیهانشناسی، تقویمها، اسطوره آفرینش مانوی، خطابهها، نیایشها، اعترافات، فهرست واژگان و تمثیلها و داستانهاست. بهطور کلی، در این متنها، مطالب فلسفی و بنیادی آیین مانی اغلب با بیانی آمیخته به تمثیل و داستان مطرح میگردد. هر سه نوع الفبایی که سغدی با انها به نگارش در امده از راست به چپ نوشته می شدند. از وامواژههای سغدی در پارسی میتوان به واژههای آغاز، ملخ، فغ (در فغفور)، خاتون، جغد، لائیدن، آسیمه (در سرآسیمه)، بساک، سنگسار، راغ اشاره کرد. پسوند -کَند که در بسیاری از جاینامهای ایرانی دیده میشود نیز واژهای سغدی به معنی دهکده و شهر است. این پسوند را در نام شهرهای مانند تاشکند، سمرکند (سمرقند)، یارکند، تازهکند و چیمکنت و ... میبینیم. پسوند -کند به همین معنی به زبانهای ترکی نیز وارد شدهاست. برگی از متون سغدی مانوی: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/d/d1/Sogdian_text_Manichaean_letter.jpg در پست بعدی به ادامه این بحث خواهیم پرداخت. منتظر معرفی زبان های دیگر ایرانی میانه شرقی باشید: زبان سکایی میانه و اوستی یا آسی میانه. ;) :) :D :D :) :) :) 8 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در ژانویه 12, 2013 ....ادامه موضوع زبان های ایرانی شرقی: زبان سکایی میانه زبان سکایی میانه، یا زبان ختنی از زبانهای ایرانی میانه شرقی است که نام شکل میانه برجای مانده از زبان سکایی باستان است. از زبان سکاهای میانه دو گویش بوسیله آثار بجای مانده شناخته شدهاند که بنابر منطقه کشف آثار آنها که در ختن و تمشق در سینکیانگ چین است به دو گویش تمشقی و ختنی نیز نامگذاری شدهاند. آثاری که به گویش ختنی هستند به الفبای براهمی نوشته شده و تحت تاثیر ادبیات بودایی میباشند. از گویش تمشقی نیز آثاری بدست آمده که نگارش آنها به سدههای ۵ تا ۱۰ میلادی باز میگردد. این دو زبان در همان زمان به سود زبان ترکی اویغوری عقبنشینی نمودند اما همچنان در کوهستانهای پامیر در غرب چین گویشهای ایرانی رایج میباشند که ممکن است با این زبان پیوند دور داشته باشند. زبانهای پشتو و وخی شباهت زیادی با زبان سکایی میانه نشان میدهند. در سده یازدهم میلادی در نواحی کاشغر زبان کنچگ رایج بوده که واژههای باقیماندهٔ آن حاکی از شباهت این زبان به گویشهای سکایی است. قبایل سکایی، در سرزمینی از حوضهٔ رودخانهٔ تاریم تا مرز بلخ به سرمی بردند و از اوایل سده ۲ پیش از میلاد به سوی باختر و زرنگ و رخج و بعدا به هندوستان شمال غربی کوچیدند. اثار سکایی میانه از واحه تمشق و مرتق و ختن واقع در اسیای میانه بدست امده اند. در اثار بدست امده از ختن گویندگان زبان خود را ختنی نامیده اند از این رو سکایی میانه را ختنی نیز می گویند. برخی نوشته های ختنی دینی و برخی غیردینی است. نوشته های دینی مربوط به دین بوداست و نوشته های غیر دینی متون پزشکی و داستانی و بازرگانی را دربرمی گیرد.برخی نوشته های ختنی ترجمه از سانسکریت و تبتی هستند. اثار ختنی در اوایل سده ۲۰ میلادی بدست امده اند و مربوط به سده های ۷ تا ۱۰ میلادی هستند. الفبای براهمی که اثار ختنی به انها نوشته شده اند، را هندی ها ظاهرن از ارامی ها گرفته اند. این الفبا هجایی است مانند الفبای پارسی باستان. این الفبا از راست به چپ نوشته می شده است. زبان آسی یا اوستی: آسی یا اوسِتی (به زبان آسی: ایرُن، یا ایرَتّی اَوزاگ: به معنی زبان مردم آسی) یکی از زبانهای ایرانی شاخهٔ شمال شرقی است که امروزه در قفقاز در منطقهای میان روسیه و گرجستان صحبت میشود. آسی تنها زبان ایرانی است که به صورت بومی در بخشی از قاره اروپا رایج است. گویندگان این زبان قسمتی در جمهوری اوستیای شمالی-آلانیا و قسمتی در جمهوری گرجستان که ناحیه خودمختار اوستیای جنوبی خوانده میشود، سکونت دارند. گویشی که بیشتر جنبه ادبی دارد «ایرونی» است. زبان آسی را دنباله زبان سکائی باستان میشمارند. شماره گویشوران به این زبان، در حدود ۷۰۰ هزار نفر است که عمدتا در آلان سکونت دارند. همچنین شماری از گویشوران زبان آسی در کشور ترکیه بسر میبرند. زبان آسی وامواژههایی از زبانهای گرجی و روسی در درون خود دارد. دو گویش اصلی زبان آسی، گویش ایرونی در خاور اوستیا و دیگوری (دیغوری) در باختر آن میباشند. بیشتر آسها به گویش ایرونی سخن میگویند که گویش ادبی هم به شمار میآید. غیرازاین دو گروه یک لهجه آسی دیگر هم در مجارستان وجود داشته که بدان یاسی (jassic) میگفتهاند. زبان یاسی اگرچه از میان رفته اما یاسیها هنوز در مجارستان زندگی میکنند. درکل شمار گویشوران آسی زبانِ لهجه ایرونی بیش از لهجه دیگوری است و از این رو لهجه معیار آسی نیز بهشمار میآید. اخیرا آثار و نوشتههایی نیز به گویش دیگوری ترجمه شدهاست. گویشوران دیگوری بیشتر در غرب اوستیا زندگی میکنند و ایرونی لهجه شرقیتر این زبان است. گویش دیگوری به لحاظ تغییرات زبانی نسبت به همتای خود تا اندازهای قدیمی تر و کهن تر بنظر میرسد. تفاوتها حتی در نظام شمارشی بیست گانه دیگوری در مقایسه نظام دهگانی ایرونی وجود دارد و اختلافهایی در دستورزبان افعال نیز دارند با این حال هردو گویشهایی از یک زبان واحد شمرده میشوند و خود نیز بر این اعتقاد هستند. از زبان آسی در دوره باستان اثری در دست نیست. در دورهٔ کلاسیک و میانه از زبان سکایی غربی جدا میگردد. نزدیکی این زبان با پشتو و یغنابی این رااثبات میکند. اولین اثر بجای مانده از این زبان در دورهٔ کلاسیک نبشتار سنگ قبری در قفقاز است که به خط یونانی نوشته شده. این زبان تنها زبان ایرانی جدید است که از پارسی تاثیر نپذیرفتهاست. آسی زبانان نماینده امروزی زبان قدیم اسکیتها محسوب میشوند. این زبان که از زبانهای ایرانی شرقی بشمار میرود با زبانهای پامیری و زبان پشتو نزدیکی فراوان دارد. زبان آسی بهمراه زبانهای تاتی، تالشی و کردی زبانهای ایرانی رایج در قفقاز محسوب میشوند. آسیها را بازماندگان ماساژتها و سرمتیها نیز دانستهاند که همگی تیرههای سکایی بودهاند. در دورههای متاخر آثاری از زبان آسی میانه به خط لاتین یا یونانی بدست آمدهاست که همگی تحت تاثیر زبان یونانی بودهاند. همچنین مطالعه آثار میانه آسی نشان میدهد که این زبان اموزه دارای دگرگونی آواشناسی شدهاست و آواهای این زبان تحت تاثیر زبانهای قفقازی تا حد زیادی تغییر یافتهاند. همچنین آسیهای مهاجر در مجارستان نیز آثاری به این بان خلق کرده و گویشی ویژه برای خود داشتند. این زبان از آنجا که از خانوادهٔ زبان های ایرانی است شباهتهایی با پارسی دارد. ابایف زبانشناس شوروی سابق بیان داشته باوجود شباهتهای موجود میان آسی با زبانهای قفقازی در اثر ممارست در طول تاریخ، زبان آسی ویژگی خودرا به عنوان یک زبان ایرانی نگاه داشتهاست. و این در ریشهیابی واژهها و ساخت دستوری به چشم میآید. خط در این زبان هم سرگذشت طولانی ندارد. عنوان شد که در قرون میانه سنگ قبری آسی با الفبای یونانی بدست آمد. پس از غلبه روسها در قفقاز الفبای روسی در آنجا گسترش یافت. نخستین کتاب آسی با الفبای سیریلیک در سال ۱۷۹۸ بنام توضیح المسائل پدر روحانی گای در مسکو منتشر شد. در ابتدای سده ۱۹ ایوان یالغوزیژه متون کهن کلیسایی را از گرجی به آسی ترجمه نمود و به خط گرجی با اندکی تغییرات به چاپ رساند. اولین نشریه آسی بنام ایرون گازت به سال۱۹۰۶ در ولادی قفقاز به چاپ رسید. در همان دوران ادبیات نوین آسی در روسیه پایهگذاری شد. بنیانگذار ادب آسی کاستاختاگوروف میباشد. تا پیش از فروپاشی اتحاد شوروی دو نشریه روزانه آسی چاپ میشد: ۱- راست زیناد (راستی) در شمال و ۲- خورزرین (بمعنی: خورشید زرین یا آفتاب طلایی) که در کل به داستان ها و اشعار معاصر اوستی علاقه نشان میدهند. زبان آسی مانند پارسی فاقد جنس و تثنیه میباشد. ضمائر مالکی مانند گویشهای کناره دریای مازندران در ایران پیش از اسم و مضاف الیه پیش از مضاف میایستد. گاهی جملات با گروههای اسمی همراه میشود. در پست بعدی به زبان های ایرانی میانه شاخه غربی می پردازیم. ;) :) :D :D :) :) :) 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در ژانویه 20, 2013 (ویرایش شده) زبان های ایرانی میانه غربی: زبان پهلوی (پارتی) زبان پارتی یا پهلوی اشکانی یا پهلوانیگ از زبان های ایرانی شمال غربی است. زبان پارتی منسوب به "پهلوه" که از صورت باستانی "پرثوه" آمدهاست که در اصل به سرزمین پارت اطلاق میشد. پارت. پارث. پَرثَوَ. یکی از ساتراپنشینهای هخامنشی و ازاقوام ایرانی سکاها در خراسان که پس از هجوم اسکندر در حدود شمال شرق فلات ایران پراکنده شده بودند. در پی مرگ اسکندر، بلخ تحت سلطه استاسَندر از فرماندهان سلوکوس قرار گرفت و به عنوان فرمانده پارت نیز گمارده شد. وی تا رستاخیز اشک اول فرمانده آن سرزمین ها بود. در سنگنبشته های هخامنشی از ایالت پارت به عنوان یکی از ساتراپ های هخامنشی نام برده شده است. ایالت پارت از شمال به داها و از مشرق به هریوه (هرات امروزی) در غرب افغانستان و از جنوب به کارامانی (کارامانیا - کرمان امروزی در جنوب ایران) و از مغرب به ایالت ماد محدود بوده است. اصطلاح زبان پهلوی را به اشتباه به دو زبان پارتی و پارسی میانه گفتهاند. در حالی که این دو، هر یک زبان های مشخص و مستقلی بوده دارای دستور زبان، واژگان و خط و شیوهٔ نگارش کاملاً متفاوتی هستند. زبان پارسی منسوب به "پارسه" از ایالت پارس و پارتی منسوب به "پرثوه" از ایالت پارت میباشد. دکتر ژاله آموزگار در کتاب "زبان پهلوی و دستور آن" در بارهٔ نامگذاری اشتباه پهلوی برای هر دوی این زبان ها مینویسد: "از نظر اشتقاق، پهلوی به معنی زبان پارتی است و نه پارسی. در سدههای نخستین اسلامی اصطلاح پارسی را برای پارسی نو که از پارسی میانه متحول شده بود، به کار میبردند، در نتیجه اطلاق آن به پارسی میانه موجب ابهام میشد. از این رو این زبان[پارسی میانه] را در تقابل با پارسی نو، پهلوی نامیدند که از میان زبان های ایرانی میانه پس از پارسی میانه از همه معروف تر بود و در آن زمان پارتی (=پهلوانیگ) دیگر زبان زندهای نبود تا موجب ابهام گردد. اطلاق پهلوی (فهلوی در اثار عربی) به پارسی میانه از سده ۳ هجری اغاز شده است. از صورت باستانی زبان پارتی اثری بدست نیامدهاست. سنگنبشتههای نخستین ساسانیان معمولن به به سه زبان و خط پارسی میانه، پارتی میانه و یونانی است. از کهن ترین آثار پارتی بنچاق اورامان در کردستان و نیز سفالینههای بدست آمده از شهر نسا در جنوب شهر عشق آباد در ترکمنستان و نیز ظروفی کشف شده در دامغان ایران و نیپور عراق است. مهم ترین آثار پارتی بدست آمده از نوشتههای مانویان است که به زبان های گوناگون پارسی میانه، سغدی، خوارزمی، و از جمله زبان پارتی است. زبانهای ایرانی معاصر شمال غربی همچون گویش های کردی و تالشی و زبان های مرکزی ایران و نیز بلوچی از خانواده پارتی و زبانهای ایرانی جنوب غربی همچون گویش های زبان پارسی و لری از خانواده پارسی میانه هستند. در سه چهار سده نخست هجری بسیاری از کتب پهلوی در مسائل مختلف از قبیل منطق, طب, تاریخ, نجوم, ریاضیات, داستان های ملی, قصه ها و روایات به زبان عربی ترجمه شد و از آن جمله است: کلیله ودمنه,آیین نامه, خداینامه, زیج شهریار, ترجمه پهلوی منطق ارسطو, گاهنامه, ورزنامه و جز آن ها. در همین اوان کتبی مانند دینکرت، بندهشن, شایست و نشایست, ارداویرافنامه, شترنگ, شکند گمانیک ویچار, گجستک ابالش, یوشت فریان, اندرزبزرگمهر بختگان, مادیگان شترنگ, و امثال این ها به زبان پهلوی نگاشته شد، که بسیاری مطالب مربوط به ایران پیش از اسلام و ایین و روایات مزدیسنا و داستان های ملی در آنها محفوظ مانده است. نویسندگان این کتب معمولن از مغان زرتشتی بوده و به این سبب از تاریخ و روایات ملی و دینی ایران قدیم اطلاعات کافی داشته اند. از این گذشته در تمام دیوان های امیران عرب در عراق و ایران و فرارود تا مدتی از خط و لهجه پهلوی استفاده می شده است. تارنگار پارتیان، زبان پارتی: http://www.parthia.c...ge.htm#Parthian اثار بازمانده از پهلوی به دو دسته تقسیم می شوند: آ) اثار پهلوی از دوره اشکانیدر سال های 1942-1958 سفالینه هایی از شهر نسا در نزدیکی عشق آباد امروزی بدست امد. نسا نخستین پایتخت اشکانی است. در این سفالینه ها نوشته های اشکانی امده است.قباله اورامان کردستان از سال ۸۸ پیش از زایش. در زبان ارمنی نیز تعداد زیادی واژه پارتی یافت می شود که مربوط به نفوذ و ارتباط پارتیان با ارمنیان در سده نخست پیش از زایش است. ب) اثار پهلوی از دوره ساسانیسنگنوشته های پهلوی از پادشاهان نخستین ساسانی مانند اردشیر یکم و شاپور یکم.اثار مانی و پیروان او در ابتدای سده ۲۰ میلادی از واحه تورفان چین همراه با اثار مانی به زبان پارسی میانه بدست امد. این متن ها یکی بوده که به هر دو زبان بیان شده اند. در اینجا باید به اثار منظوم هم اشاره شود مانند ایاتکارزریران و درخت اسوریک. الفبای پهلوی از اصل ارامی گرفته شده و هزوارش دارد. از راست به چپ نوشته می شده و اثار مانوی به این زبان با الفبای مانوی نوشته شده اند. پارتیان در طول تاریخ کم کم در میان دیگر ایرانیان حل شده و اما هنوز نام انان در برخی موارد خودنمایی می کند مانند تیراندازی پارتی و اسب پارتی و ..... در ایران بویژه در پیش از اسلام همیشه افسانه هایی در مورد هفت نفر است که پادشاه هر سلسله را به تخت نشاندند. برای داریوش این افسانه وجود داشت در مورد ارشک نیز این امر وجود داشته. این هفت نفر از هفت خاندان ممتاز ایرانی بودند که واقعیت داشتند و تا تازش عربان نیز قدرتمند بودند. در زمان اشکانیان، خاندانهای ممتاز یا واسپوهران به هفت گروه تقسیم میشدند:خاندان شاهی پارتخاندان مهران در حوزهٔ نفوذی سمنانخاندان کارن یا قارن در حوزهٔ نفوذی نهاوندخاندان سورن در حوزهٔ نفوذی سیستان، شغل موروثی سورنها تاجگذاری شاهان بود.خاندان اسپندیاز در حوزهٔ نفوذی ریخاندان زیک در حوزهٔ نفوذی مادآذربایجانخاندان اسپهبد در حوزهٔ نفوذی گرگان در پست بعد به زبان پارسی میانه از دسته زبان های ایرانی میانه جنوب غربی می پردازیم..... ;) :) :D :D :) :) :) ویرایش شده در ژانویه 20, 2013 توسط CelebAlph 10 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست