سیه تیغ 763 ارسال شده در ژوئن 22, 2012 (ویرایش شده) بله . خوب ، میشه روش کلی کارت رو توضیح بدی ما هم بهره ببریم ؟ :دی ویرایش شده در ژوئن 22, 2012 توسط سیه تیغ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
وابلامور 117 ارسال شده در ژوئن 23, 2012 (ویرایش شده) حتما اول باید یه زبان رو از دنیای واقعی پایه کارت قرار بدی اما زبانت باید یه زبان غیر مشهور باشه زبانهای نیمه مشهور هم بد نیست اما زبانهای مشهور ابدا وقتی یه زبان پایه فکری تو میشه تکلم مردم اون زبان به اون زبان یا به قولی تلفظ زبان برای تو مد نظر قرار میگیره مثلا من برای زبان هاویباگوری یا زبان مردم غاصب شمال از زبان ایتالیایی استفاده کردم و سعی کردم زبان این مردم از لحاظ تلفظ شبیه ایتالیایی ها باشه دقت کن: واژه ایتالیایی gratsie واژه هاویباگوری germalie(به معنی سیاه) بعد از تثبیت تلفظ زبانت توی ذهنت شروع میکنی به حذبف یه سری از حروف الفبا در زبانت و متعهد میشی که در زبانت مثلا حرف (پ)وجود نداشته باشه بعد از یک سری قرار های تلفظی و تثبیت اونا شروع میکنی به ساختن یک دستور منظم و مدون در زبانت و در این کار لازمه از اصول دستوری یک زبان مثلا فارسی استفاده کنی البته باید بهت بگم این زبان توئه و تو میتونی هر نوع قانونی که بخوای براش بذاری پس زیاد سخت نگیر باید بهت بگم مهمترین رکن دستوری یک زبان افعالن که شامل زمانهای ماضی و حال و آینده میشن فعل همچنین به یه تقسیم دیگه شامل فعل معلوم و مجهول میشه یا افعال شرطی و سایر افعال بیشمار یک زبان تو باید همه اینا رو در نظر داشته باشی با در نظر گرفتن فعل به عنوان پایه اصلی دستور زبان شروع میکنی به ساختن افعال با شخص ها و صیغه های متنوع با قواعد دستوری منظم مثلا من برای ساختن ماضی ساده به زبان هاویباگوری پیرو این قواعده بودم: 1-برای ساخت شخص مفرد بن ماضی را به مصوت(او)اضافه میکنیم رفتم=Deno رفتی=Dono رفت=Dano فرق این افعال در چیه؟ در وجود مصوت هاa-o-e حالا به ساختار شخص جمع توجه کن: رفتیم=Dinoa رفتید=Donona رفتند=Danosa همانطور که دیدی مصوت های کوتاه تبدیل به مصوت بلند شد e=i a=A(آ) در دوم شخص جمع بر خلاف اول شخص جمع و سوم شخص جمع مصوت کوتاه عینا تکرار شده و تبدیل به یو نشده واین یک استثنائه و همانطور که گفتم این زبان مال توئه و میتونی هر جا که خواستی بهش استثنا وارد کنی درست مثل اکثر زبان ها ی دیگه اما باید برای اون یه دلیل منطقی بیاری مثل من ،که دلیل این استثنا رو ناتوانی مردم این سرزمین در تلفظ حرف یو دونستم از نکات قابل توجه در اشخاص جمع اضافه شدن پسوند هایی به آخر کلماته مثل "آ" ،"نا "و "سا این پسوند ها جمع ساز فعل نام دارند و افعال مفردو تبدیل به جمع میکنند وبه این ترتیب Deno(singular)+a=Dinoa(plural) Dono(singular)+na=Denona(plural) Dano(singular)+sa=Denosa(plural) خوب این ها همه اشخاص در فعل"ماضی ساده"بودند همانطور که تا حالا حدس زدی من برای ترسیم دستور زبان خودم از دستور زبان فارسی استفاده کردم البته قواعد خاص خودم رو هم داشتم،درسته؟ حالا میتونی بگی بن فعل رفتن به هاویباگوری چی میشه؟ ساده است "DON" حالا صرف فعل برخواستن برخواستم=mero برخواستی=moro برخواست=maro برخواستیم=miroa برخواستید=morona برخواستند=? تو چی فکر میکنی؟ ویرایش شده در ژوئن 23, 2012 توسط وابلامور 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
سیه تیغ 763 ارسال شده در ژوئن 23, 2012 خب احتمالا میشه marosa ! واقعا ممنون . قواعد جالبی بود . celebalph جان نمیخوای بقیه مطلبو بذاری ؟ :دی اگر هم میشه وابلامور جان ساخت زبان زیگ های زیر آبی رو هم توضیح بده لطفا . 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Tingol 26 ارسال شده در ژوئن 28, 2012 وای اینا معرکه بود من رو امیدوار کردی به زندگی من نمیدوونستم از کجا برای ساختن زبان باید شروع کنم و حالا فهمیدم 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
وابلامور 117 ارسال شده در ژوئن 29, 2012 خوشحال شدم تینگول بزرگوار به نظر دورف داستان پردازی هستی اما یادت باشه اینایی که گفتم همه بهانه است مهم خلایقت و هوش خودته تینگول عزیز 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در ژوئیه 9, 2012 (ویرایش شده) با عرض شرمندگی زیاد جهت دیرکرد. امروز به یه خانواده زبانی دیگه خواهیم پرداخت. خانواده زبان های التایی. زبانهای آلتایی یکی از خانوادههای زبانها (شامل زبانهای ترکی، مغولی، تونگوزی) می باشد. زبانهای این خانواده را که در اوراسیا رواج دارند، به سه شاخه ترکی، مغولی و تنگوسی تقسیم میکنند: ۱- ترکی: شامل زبانهای اویغوری قدیم و جدید، تاتاری، ترکمانی، قرقیزی، ازبکی، یاکندی (یاقوتی)، جغتایی و ترکی عثمانی (آناتولیایی)است. ترکی عثمانی در بین تمام زبانهای این شاخه گسترش وسیع ادبی یافته و تعداد بسیاری از لغات عربی و فارسی وارد این زبان شده است؛ همچون Beyaz (بیاض = سفید)، Garip (غریب)، Mutfak (مطبخ = آشپزخانه)، Kader (قدر = سرنوشت)، Pir (پیر = صاحب طریقت)، Sulta (سلطه)،Kervan (کاروان)، Turunç (ترنج)، Nar (انار)، Damat (داماد) ۲- مغولی: این شاخه شامل زبانهای قبایل قلموق و پوریات است. ۳- تنگوسی: این شاخه شامل زبانهای مردم منچوری است. زبانهای آلتایی در ناحیهای وسیع از آناتولی تا ترکستان چین و مغولستان رواج دارد. برخی زبانهای ژاپنی و کرهای را هم با این خانواده مرتبط میدانند. ولی زبانشناسان در این مورد نظر یکسانی ندارند. زبانهای ترکی با ۲۹ شاخه مستقل بزرگترین و متنوعترین گروه از زبانهای آلتایی را تشکیل میدهند. زبانهای آلتایی، در مناطق وسیعی از جهان، از آسیای مرکزی و آناتولی گرفته تا مغولستان و غرب چین گویشورانی دارند. زبانهای آلتاییک به مجموعه زبانهایی گفته میشود که مردمان متکلم به آنها از منطقه ی بین کوههای آلتای برخاسته و هر گروه در زمانهای مختلف به مناطق مختلف مهاجرت کرده اند. این گروه زبانها شامل زبانهای ترکی ،مغولی و منچو-تونقوز (یا تونگوزی) است. در قرن 19 کاسترن فنلاندی زندگی خود را وقف تحقیقات در این زبان ها کرد و بالاخره به این نتیجه رسید که بهتر است زبانهای آلتاییک گفته شود: فین-اوغورسامویدتورک-تاتارمغولتونقوز و منچو. گروه ساموید شامل زبان مردمان ساحل دریای منجمد شمالی است که بلحاظ شباهت شکلی و لغوی جزو گروه فین-اوغور قرار گرفته است. در گروه ترکی زبان،لهجه و شیوه های مختلف قرار دارد که مهمترینشان عبارتند از:یاقوتچوواشقرقیزقازاقاویغورازبکترکمنترکان قازان و باشقوردقوموق و نوقای(ترکان شمال قفقاز)ترکان غرب: ترکی ترکیه،آذربایجان،عراق،سوریه و اسرائیلترکان کریمهترکان بالکانقاقاووز یا گوک اوغوز :ترکان مسیحی رومانی و مولداویآلتایخاکاس-آباقانتووا در میان زبانها و لهجه های مختلف ترکی فقط زبان یاقوت و چوواش با بقیه تفاوت فاحش دارند بطوریکه قابل فهم برای سایرین نیستند. آخرین شمایی که از طرف پوپ پیشنهاد شده به شرح زیر است: زبانهای آلتایی: زبان کره زبان چوواش-ترک-مغول-مانچو-تونقوز: 1.مغول-مانچو 2.چوواش-ترکی http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/7/73/TurkicLanguages.png این خانواده زبانی از نوع زبان پیوندی است. زبان پیوندی یا التصاقی زبانیست که بطور وسیع از التصاق (به معنی چسباندن) استفاده میکند: بیشتر کلمات از متصل کردن تکواژها به یکدیگر ایجاد شدهاند. این عبارت اولین بار توسط ویلهلم فون هامبولت در ۱۸۳۶ جهت طبقه بندی زبانها از دیدگاه تکواژشناسی ارائه گردید. در یک زبان پیوندی (یا التصاقی)، نمایهها جداگانه، از دسته بندیهای مرتبط، یک به یک به پایه لغت افزوده میشود. http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/c/cb/Carte_peuples_turcs.png در این میان زبان ترکی یکی از معروف ترین زبان این خانواده برای ماست. عکس بالا پراکندگی مردمان ترک زبان رو نشون می ده. خاستگاه اصلی مردمان ترکتبار، آسیای میانه بوده و این مردم که از نژاد زرد هستند. به تدریج در غرب آسیا، خاورمیانه، آسیای کوچک و اروپای شرقی پراکنده شدند. در جریان این مهاجرتها بخشهای بزرگی از مردم هندواروپایی نواحی جدید نیز به مرور ترکزبان شدند. بررسی دیانای در ترکیه نشان میدهد که مردم ترکیه نوادگان مردم مختلف ساکن آناتولی مانند یونانی، ارمنی، قفقازی (آسیانی) و کرد میباشند که در سدههای معاصر ترکزبان شدهاند و از لحاظ ژن از نژاد ترک (زردپوست مغولسان)بهره بسیار کمی برده اند. کمتر از ۱۰% مردم ترکیه دارای این نژاد میباشند. در مورد ترک زبانان آذربایجانی نیز این قضیه صادق است که از لحاظ ژن به سان مردم ایرانی و قفقازی هستند. زبانهای ترکی به دو دسته شرقی و غربی تقسیم میشود. زیرمجموعههای شرقی زبانهای ترکی عبارتاند قزاقی، قرقیزی و ازبکی و زیر مجموعههای غربی زبان ترکی نیز شامل ترکی استانبولی، ترکمنی و ترکی آذربایجانی میشوند. زبانهای ترکی به همراه زبانهای مغولی، تونگوزی و برخی موارد کرهای و ژاپنی جزء زبانهای آلتایی به شمار میروند. دوران های زبان ترکی به طور كلي دربارهي زبان تركي بايد گفت كه اين زبان ازگروههاي زبانهاي آلتايي (به معني آلتين داغلاري= كوههاي طلايي) است. زبانهاي آلتايي عبارتند از: تركي- مغولي- تونقوري قديميترين آثار زبان آلتايي در تونقور موجود است. بعد ازآن مغولي و پس تركي تشكيل شد. تركي ادبي از سدهي هشتم ميلادي با سنگ نبشتههاي اورخون آغاز شده است. مراحل مختلف زبان تركي به اين ترتيب است: 1. دوران آلتايي (با مغولي مشترك بود) 2. دوران پروتوو تورك (بهتره بگیم پیش ترکی) 3. دوران تركي اوليه (ازقبل ازميلاد تا تأسيس دولت گوگ تورك) 4. تركي قديم (از سدهي ششم تا سدهي دهم ميلادي) 5. تركي ميانه (سدهي دهم تا سدهي شانزدهم) 6. تركي جديد از سدهي 16 تا زمان حاضر. دفعه بعد هم یه خانواده زبانی دیگه رو می ذارم. خانواده زبانی سامی (افریقایی-اسیایی) چه طوره؟ ویرایش شده در نوامبر 19, 2012 توسط CelebAlph 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در ژوئیه 16, 2012 (ویرایش شده) خب دوستان طبق قراری که گذاشتم امروز خانواده زبان های سامی (آفریقایی-آسیایی) رو بررسی می کنیم. البته چون دیگه گویا طرفدار چندانی نداره ادامه اش نمی دم اما این یکی رو قول داده بودم. اگر نظر بدید یا امتیاز مثبت یا حتی منفی بدید می فهمم که حداقل برای خودم نمی نویسم این همه رو یه کسایی هستن که بخونن منم اون وقت ادامه می دم. اقوام سامی عبارتی است که امروزه عمدتاً برای اطلاق به عربها و اسرائیلیان (عبرانیها) به کار میرود. شناختهشدهترین زبانهای سامی زنده نیز عربی؛ عبری و آشوری هستند. بیشتر مردم سوی غربی خاورمیانه از نژاد سامی بودهاند و زبان ویژه خود را داشتهاند که امروزه بیشترشان یا نابود شده و یا در عربها حل شدهاند و به زبان عربی سخن میگویند که از آن دسته میتوان از آرامیها، کلدانیها، نبطیها (مصریان) یاد کرد. از دیدگاه دینهای ابراهیمی و بر پایه روایت تورات و اسطورههای سامی نسل کنونی آدمیان که پس از توفان نوح به جای ماندهاند از پشت سه پسر نوح سام، حام و یافث هستند. این در حالی است که قرآن ادعای جهانی بودن برای طوفان نوح نکرده است. سامیها کسانی هستند که خود را فرزندان سام پسر نوح میدانند. هر چیز وابسته به آنها مانند زبانهای سامی، آیینهای سامی و... سامی خوانده میشود. زبانهای آفریقایی-آسیایی نام یکی از خانوادههای زبانی جهان است. شاخههای خانواده زبانهای آفریقایی-آسیایی:زبانهای سامیزبانهای کوشیزبانهای مصریزبانهای بربریزبانهای چادیزبانهای اُمُتیشی این هم نقشه پراکندگی و گستردگی این زبان ها: زبان های آفریقایی-آسیایی در این نقشه به زنگ زرد هستند. زبانهای سامی یکی از زیرشاخههای خانواده زبانهای آفریقایی-آسیایی هستند.این زبانهای مجموعا چهارصد و هفتاد میلیون گویشور دارند و در خاورمیانه, شمال افریقا و شاخ افریقا بدانها تکلم می شود. به اعتقاد دیاکونوف منشا این زبانها دره رود نیل، حبشه تا منطقه کنعان بوده و این زبانها از آنجا به سایر سرزمین ها گسترش پیدا کرده اند.در دوران باستان از این خانواده زبانی زبانهای آکدی، سریانی، زبان آشوری، عبری و آرامی از رونق خاصی برخوردار بودند. در دوران جدید تمامی این زبانها به نفع زبان عربی عقب نشینی کردند. زبان های سامی به دسته های متفاوتی تقسیم می شوند. زبان های سامی به دو شاخه ی بزرگ شرقی و غربی تقسیم میشود که زبان عربی جزو شاخه سامی غربیست. خود زبان عربی نیز به دو قسمت شمالی و جنوبی تقسیم میشود. امروزه زبان عربی بعنوان بزرگترین تیره ی زبان های سامی بشمار میرود که قدمتی بسیار کهن دارد. زبان عربی به عنوان یکی از مهم ترین زبان های سامی می تواند نماینده خوبی برای نشان دادن ویژگی های زبان شناختیه زبان های سامی باشد. زبان های سامی بر پایه فعل هستند و به انها زبان غالبی هم گفته می شود زیرا برای ساختن انواع دیگر ساخت های دستوری ریشه گلمه که سه حرف فعل باش باید به وزن برود. همه ما در مدرسه با این زبان کم و بیش اشنا شدیم و طرز کار این نوع زبان ها را می دانیم. اختلاف این نوع زبان های با زبان های ترکیبی مثل هندواروپایی این است که این زبان ها بر پایه فعل هستند و این که در زبان هندو اروپایی بن کلمه از هم نمی پاشد و وزنی برای صرف کلمات در نقش های متفاوت وجود ندارد بلکه پیشوند ها و پسوند ها و میان وند ها به اصل کلمه اضافه می شوند. مهمترین شاخههای زبانهای سامی عبارتند از: ۱- عربی شمالی: که منطقه میانی و شمالی شبه جزیره عربستان و حجاز را در برگرفته و امروزه به نام عربی فصیح شناخته میشود و در میان زبانهای سامی تنها زبانی است که به همان شکل کهنش باقی مانده و این نکته را مدیون تنها یک چیز است؛ نزول قرآن کریم به عربی فصیح کهن که باعث شد مسلمانان در حفظ و انتقال دقیق این زبان تمام اهتمام خود را به کار بندند. ۲- عربی جنوبی: عربی مناطق جنوبی شبه جزیره که گاهی از آن به نام لغت حمیر نیز نام برده میشود، تمدن شکوفایی که در منطقه جنوبی نسبت به شمال شبه جزیره وجود داشته باعث شد این زبان تاثیرات بسیاری در لغت اهل شمال بگذارد، هر چند به مرور زمان خود در عربی شمالی مضمحل شد. ۳- حبشی: زبان حبشی را باید نتیجه مهاجرت عدهای از اعراب جنوب شبه جزیره به حبشه یا همان اتیوپی امروز دانست که شدیدا از زبانهای خانواده حامی – خانواده زبانی دیگری که خصوصا در شمال آفریقا رایج بود – متاثر شد و زبانی مستقل از عربی جنوبی پدید آورد. ۴- عبری: یکی از کهنترین زبانهای خانواده سامی است که قدمت آن را تا هزاره دوم پیش از میلاد مسیح ع نیز گفتهاند، چنین ریشه کهنی باعث شد که در طول تاریخ، دستخوش تغییرات بسیاری شود و به سه دوره کهن، میانی و معاصر تقسیم شود، عبری معاصر هر چند رنگ و بوی بسیاری از زبانهای معاصر اروپایی را به خود گرفته، اما هنوز هم به شکلی شگفت به عربی فصیح شبیه است. ۵- آرامی: زبانی بسیار کهن که قدمت آن به ۱۵ قرن پیش از میلاد میرسد و آن را زبان قومی میدانند که در زمانی بسیار دور از شبه جزیره عرب کوچ کردهاند. آرامی بیشتر در سوریه و عراق رواج داشته و در تاریخ دستخوش تغییرات و انشعابات بسیاری شده است تا جاییکه در برههای از تاریخ به عنوان زبان رسمی حکومت ایران توسط داریوش اول به کار گرفته شد و امروزه از آن به مثابه زبانی تاریخی و غیر زنده یاد میشود. ۶- سریانی: سریانی در واقع انشعابی از زبان آرامی بود که انشعابش در ابتدا بیشتر انگیزهای مذهبی داشت و زبان آرامیای بود توسط مسیحیان به کار برده میشد، اما به مرور زمان این زبان نیز به صورتی زبانی مستقل در آمد و البته امروزه زبانی تقریبا غیر زنده به حساب میآید. ۷- أکّادی: که زبان بابلیها و آشوریها بوده، زبانی منقرض شده به حساب میآید و تنها در نیمه قرن ۱۹ میلادی بود که با اکتشافات باستانشناسانهای که در نزدیکی موصل انجام شد پیدا و به مرور زمان و با کشفیات بیشتر، به صورت زبانی مستقل شناخته شد، زبانی که روزگاری در بین النهرین رواج داشته و قانون حمورابی را از تمدن بزرگ بابلیها برای ما به یادگار آورده است. و اما زبان های زنده سامی امروزه به قرار زیراند:آرامی نواَمهاریاینورتیگرهتیگرینیاییچَهاسُریانیسیلتهسودوعبریعربی جنوبیعربی (شمالی)مالتیمَندائی نوهَراری این هم جدول مقایسه ای بین الفبای زبان های سامی: البته باید در نظر داشت که الفبای کنونی عربی با تغییرات پهلوی دارای نقطه و سرکش و حتی تغییرات ظاهری دیگری شده و از اصل ارامی خود فاصله گرفته. این هم نقشه پراکندگی زبان های سامی (به رنگ نارنجی) در میان دیگر زبان های خانواده افریقایی- اسیایی: http://upload.wikime...oasiatic-en.svg پراکندگی شاخه های زبان های سامی در دنیا در قرن اول میلادی: http://upload.wikime...itic_1st_AD.svg تشابه بسیار زیاد میان زبانهای سامی جای هیچ شکی باقی نمیگذارد که ریشهای مشترک میان این زبانها وجود داشته، البته اثبات اینکه زبان مادر چه بوده و یا اینکه کدام یک از این زبانها، زبان مادر بودهاند امری بسیار دشوار و تقریبا – بخاطر نبود شواهد قابل اعتماد – ناممکن است، چنانکه همین کمبود شواهد تاریخی، تعیین خاستگاه اولیه سامیان را نیز بسیار مشکل کرده و آن را به مسئلهای شدیدا اختلافی میان زبانشناسان مبدل ساخته است. زبان نیاسامی نیازبان احتمالی زبانهای سامی میباشد. این زبان به احتمال در ۵۷۰۰ سال پیش گویشورانی داشتهاست و خاستگاه آن به احتمال در شبهجزیره عربستان، شام یا شمال میانرودان بودهاست. این زبان خود زیرمجموعهٔ گروه بزرگتر زبانهای آفریقایی-آسیایی بودهاست. تشابه میان این زبانها علاوه بر لغات که گاهی تقریبا یکی است؛ «پدر» در عربی، عبری، آرامی، حمیری و حبشی «اب» و در اکادی «ابو» است، در بسیاری از ساختارها نمود دارد؛ در تمام این زبانها معیارِ معنا حروف اصلی و ریشه کلمه است و حرکات معنای اصلی را تعیین نمیکنند، مثلا «زدن» با «ض ر ب» منتقل میشود و حروف صدادار – چه کوتاه مانند حرکات اعرابی و چه بلند مانند حروف مد – تنها نقشهای مختلف و حالتهای مختلف معنا را تعیین میکنند و اصل معنا همیشه بر عهده ریشهها و حروف غیر صدادارست، همچنین در تمام این زبانها بر خلاف زبانهای آریایی، استفاده از ترکیب پیشوند و یا پسوند برای رساندن معناهای مختلف کاربردی ندارد و از صیغههای مختلف برای این منظور استفاده میشود. البته برخی دیگر از ویژگیهای کهن و اصیل زبانهای سامی مانند إعراب، امروزه در میان بسیاری از زبانهای سامی یا کاملا رخت بربسته و یا بسیار کمرنگ شده است. در این میان تنها زبان عربی است که به لطف قرآن و اهتمام مسلمانان به حفظ زبان قرآن، این ویژگی را در زبان خود نگه داشته است. زیرشاخه های زبان های سامی در گراف زیر امده است: در این گراف زبان های منقرض شده به رنگ قرمزاند. زبان هایی که دیگر سخنگویی ندارند اما مانند لاتین در علم استفاده می شوند ابی و رنگ سبز نشان دهنده نه یک زبان که یک شاخه زبانی است. زبان هایی که به رنگ سیاه اند سخن گو دارند. یک نکته مهم در این میان این است که زبان فارسی و ریشههایش که جزء زبانهای آریایی هستند هیچ گاه از خانواده زبانهای سامی و همخانواده عربی نبودهاند. ریشه تفکر اشتباه و رایجی که گمان میکند زبان فارسی و عربی اشتراکات ریشهای دارند را باید در این نکته دانست که بسیاری تشابه میان رسم الخط را با تشابه میان زبان اشتباه گرفتهاند، از همین روست که نزدیکی عبری با عربی دیده نمیشود ولی از سوی دیگر فارسی همخانواده عربی پنداشته میشود! البته در اینکه زبان عربی و فارسی در طول تاریخ به خاطر همجواری و مناسبات بسیار میان فارسیزبانان و عربزبانان، واژههای بسیاری از هم وامگرفتهاند شکی نیست، ولی توجه به اینکه اساس و ساختار این دو زبان با هم متفاوت است در بسیاری موارد حیاتی است، نکتهای که امروزه در بسیاری از شاخههای زبانشناسی مدرن مانند دانش معناشناسی ارزشی بسیار زیاد دارد. بررسی زبانهای سامی در تحلیلهای زبانی ما از زبان عربی بسیار سودبخش است، این تاثیرات در همه عرصهها دیده میشود ؛ واژهها، ساختار جملهها و اسلوبهای بیان، حتی گاهی در برخی نزاعهای قدیمی هم میتوان جا پای این بررسیهای مقارنهای را یافت؛ امروزه مسلم میدانیم که مبنا و پایه اصلی واژگان در زبانهای سامی بر خلاف زبانهای آریایی (هندوایرانی) فعل است، شاید نزاع کهن بر سر «اصل» بودن اسم یا فعل در زبان عربی، میان بصریان – که بیشتر ریشهای ایرانی داشتند – و کوفیان – که بیشتر تمایلات عربی داشتند – به همین مسئله برگردد و نشان دهد که تعلقات آریایی لغویان بصره تا چه اندازه در تحلیلهای زبانی ایشان موثر بوده، نکتهای که ما را به لزوم بررسی مجدد آراء و نظرات مدرسه زبانی بصره – که تا روزگار حاضر همچنان مکتب سائد و مورد قبول است – وا میدارد. پ.ن. بصره در روزگاران ابتدایی اسلام سرشار از ایرانیانی بود که در این زمان در غرب کوه های زاگرس ساکن بودند و بیشتر به این شهر تمایل داشتند و در کتاب های تاریخیه بسیاری زبان مردم کوچه و بازار در این شهر را پارسی گفته اند. زبانی که در کوچه و بازار های سرزمین اصلی ایران در دوره ساسانی هم زبانی مردمی بوده. زبانی که بعد از هجوم مغول به نام فارسی هم شناخته می شود. اگر خواستید که این متن ها ادامه پیدا کنه نظری چیزی بذارید :) ویرایش شده در نوامبر 19, 2012 توسط CelebAlph 12 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در ژوئیه 17, 2012 (ویرایش شده) حالا چون بچه های خوبی بودین و تعداد لایک ها در زمان کوتاهی 5! تا بود براتون امروز 2 تا خانواده زبانی رو معرفی می کنم. ;) پیشاپیش از محضر دوستان به خاطر کم بودن حجم برخی از این مطالب عذر می خوام دیگه برخی از اینها این قدر مطالب در دسترس ندارم و نمی تونم از خجالت دوستان در بیام به بزرگی خودتون ببخشید. :-? بخصوص برخی از این خانواده های زبانی که از نظر جغرافیایی دور تر و ناشناخته ترن و مطالب حتی به زبان انگلیسی هم زیاد گیر نمیاد. خانواده زبانی اورالی کسانی که در اصل به زبان اورالیِ آغازین سخن میگفتند، بین ۷ تا ۱۰ هزار سال پیش در کوههای اورال در کنار سیبری ساکن بودند. این افراد، ۱۵۰۰ سال پیش به سوی اروپا مهاجرت کردند. نخستین تیره زبانی که از زبان مادر جدا شده بود، زبان سَمویِدی بود. البته گسترش زبانها ی این خانواده پیش از مهاجرت آنها به اروپا آغاز شده بود. برای نمونه، زبانهای اوگری، حدود ۳۰۰۰ سال پیش، از زبانهای فینی جدا شدند. زیرخانوادههای زبانهای اورالی را درپی مشاهده میکنید. در زیر گستره جغرافیایی خانواده زبانی اورالی را مشاهده می کنید: سمویدی الف) سمویدی شمالی، شامل نِنِتس که در واپسین منطقه از شمالِ شرقی از بخش اروپاییِ روسیه استفاده میشود، اِنِتس که مردم شمال سیبری آن را بکار میبرند، و ناگاسان که آنهم در شمال سیبری و بویژه در منطقهٔ تایمیر استفاده میشود. ب) سمویدی جنوبی، شامل زبان سِلکوپ است که ساکنان مناطق میانِ رودهای اُب و یِنیسِی در سیبری بدان سخن میگویند. سلکوپ تنها زبان باقی مانده از شاخهٔ سمویدی جنوبی است. اوگری شاملِ زبان مجاری که زبان رسمی مجارستان است، و زبانهای خانتی (یا اُستیاک) و مانسی (یا وگول) که در غرب سیبری، در کنار رود اُب از آنها استفاده میشود. بر سر اینکه آیا این دو زبان اخیر را باید با زبان مجاری در یک گروه قرار داد یا نه، میان زبانشناسان اختلاف وجود دارد. به دو زبانِ یادشده، اُب- اوگری هم میگویند. فینی الف) پرمی شامل کومی (یا زیریان)، کومی پرمیاک، و اودمورت (یا وودیاک) که در شرق بخشهای اروپاییِ روسیه استفاده میشوند. ب) ولگایی شامل زبانهای مردوین و ماری که از هر دو در پیرامون بخشهای غربی و میانی رود ولگا استفاده میشود. زبان مردوین دو گویشِ متفاوت دارد: ارزیا و موکشا. پ) سامی (این شاخه و زبان را با خانوادهٔ زبانهای سامی اشتباه نگیرید). گروهی از مردم شمال اسکاندیناوی و شمال غربی روسیه به این زبان سخن میگویند. ت) بالتوفینی شامل زبان فنلاندی که در فنلاند از آن استفاده میشود و عدهٔ کمی در روسیه و استونی هم بدان سخن میگویند؛ و نیز زبان استونیایی که در استونی بکار میرود. زبانهای دیگری نیز در این شاخه وجود دارند که افراد بسیار کمی بدانها سخن میگویند. از آنجمله میتوان به لیوونی اشاره کرد که عده کمی در لتونی بدان سخن میگویند (فراموش نکنید که زبان رسمی لتونی، لتونیایی است) و یا به زبانهای کارلی، وپس، اینگری و ووتیک که همگی در بخشهایی از شمال غربی روسیه استفاده میشوند. شاخههای دیگر از زیرخانوادهٔ فینی، از شاخهٔ بالتوفینی جداشدهاند. زبانهای اورالی، پسوندهای بسیاری دارند. زبان فنلاندی ۱۴ حالت اسمی و مجاری ۱۷ حالت اسمی دارد. این تعداد در سامی ۶، و در خانتی تنها سه عدد است! فعل در زبان مردوین شکلهای پیچیدهای دارد؛ این شکلها با چهار زمان و هفت وجه، برای فاعل و مفعول فرق میکنند. در زبانهای فنلاندی، استونیایی، مجاری، و کومی، فشار یا تکیه بر روی نخستین بخش «هجا) از واژهاست. احتمالاً این ویژگی در زبان اورالیِ آغازین نیز وجود داشته. در زبانِ نگاناسان از زیرخانوادهٔ سموید، ویژگی تکیه گذاری بر پایهٔ ”پاره- هجا- شماری“ وجود دارد. به اینگونه تکیهها در انگلیسی، stress mora-counting میگویند. در زبان یادشده، در حالتی که هر واکه کوتاه، ”یک واحد“ و هر واکهٔ بلند، ”دو واحد“ شمرده شود، تکیهٔ واژهها بر روی ”واحدِ“ سوم از آخر قرار میگیرد. همخوانی واکهای در زبانهای اورالی نیز وجود دارد. برای نمونه، در زبان فنلاندی، talo یعنی خانه و talosa یعنی درونِ خانه؛ در همین زبان، kynä یعنی خودکار، اما sa در هنگام افزوده شدن بر واژهٔ خودکار و ساختن عبارتِ درون خانه، بشکلِ kynässä در میآید. یعنی هماهنگی واکهای بوجود میآید. این ویژگی در زبان مجاری و دیگر زبانهای اورالی نیز به چشم میخورد. همچون بسیاری زبانهای دیگر، در زبانهای این خانواده نیز همگونسازی یا ابدال (assimilation) دیده میشود. گفتیم که تالو در زبان فنلاندی یعنی خانه؛ اکنون میخواهیم hen را بدان بیافزاییم تا عبارت ”درون خانه“ بدست آید: Talo + hen = taloon. اکنون میخواهیم بگوییم ”درون خانه ها“: Talo + i + hen = taloihin زبانشناسان در گذشته، زبانهای اورالی را با زبانهای آلتای در یک گروه بسیار بزرگ قرار میدادند اما امروزه زبانشناسان بر این باورند که مدارکی مبنی بر همریشه بودن این دو خانواده وجود ندارد و این نظریه اکنون منسوخ شده است. در نتیجه اورالی و آلتایی اکنون دو خانوادهٔ زبانی کاملا متفاوت از هم محسوب می شوند. زبان یوکاغیر که تعداد کسانی که بدان سخن میگویند بسیار انک اند و در شرق سیبری زندگی میکنند، از نوعی تصویرنگاری مربوط به دوران پیش-الفبایی برای نوشتن استفاده میکنند. گروهی از زبانشناسان، این زبان را یک زیرخانوادهٔ مستقل میدانند. امروزه بیش از ۲۰ میلیون نفر به زبانهای اورالی سخن میگویند. نقشه گستردگی خانواده زبانی اورالی را در نقشه زیر مشاهده می کنید: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/8/8b/Fenno-Ugrian_people.png فکر می کنم برای امروز کافی باشه فعلا تا بعد بای :) ویرایش شده در نوامبر 19, 2012 توسط CelebAlph 9 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در ژوئیه 22, 2012 (ویرایش شده) خب سلام بچه ها امروز می پردازیم به خانواده زبان های قفقازی: زبان های قفقازی زبانهای قفقازی شماری زبان های رایج در منطقه قفقاز هستند که زبان های بومی آن ناحیه جغرافیایی بشمار می روند.این زبان های که مجموعا ده میلیون تن گویشور دارند توسط زبانشناسان به سه خانواده متفاوت دسته بندی شده اند که ظاها اصل و ریشه ای جدا داشته اند.هرچند نزدیکی و همگونی زبانی میانشان ایجاد شده و در بسیاری موارد واژگان یا دستوری بهم نزدیکی نشان می دهند. قفقاز ناحیهای میان دریای خزر و دریای سیاه است. قفقاز به دو بخش قفقاز جنوبی (ماورای قفقاز) و قفقاز شمالی تقسیم میشود. قفقاز جنوبی شامل کشورهای جمهوری آذربایجان، ارمنستان، گرجستان و بخشهای کوچکی از شمال باختری ایران و شمال خاوری ترکیه میشود. قفقاز شمالی اکنون جزئی از روسیه است و شامل جمهوریهای خودگردان چچن، داغستان، اینگوشتیا، کاراچای-چرکسیا، کاباردینو-بالکاریا، سرزمین کراسنودار، آدیغیه، اوستیای شمالی-آلانیا، و سرزمین استاوروپول است. بخشهای اصلی قفقاز جنوبی (ماورای قفقاز) و داغستان در جنوب خاوری قفقاز شمالی تا زمان قاجاریه جزو خاک ایران بود. اما در زمان فتحعلیشاه قاجار طی جنگهای ایران و روس از ایران جدا شد و به روسیه تزاری پیوست. در فصل سوم عهدنامه گلستان آمدهاست: ... اعلیحضرت قدرقدرت، پادشاه اعظم مالک بالاستقلال کل ممالک ایران به جهت ثبوت دوستی و وفاقی که به اعلیحضرت خورشیدرتبت، امپراتور کل ممالک روسیه دارند، به این صلحنامه به عوض خود و ولیعهدان عظام تخت شاهانه ایران ولایات قراباغ و گنجه که الان موسوم به الیزابتپول است و الکای خوانیننشین شکی، شیروان، قوبه، دربند، بادکوبه و هر جا از ولایات طالش را با خاکی که الان در تحت تصرف دولت روسیهاست و تمامی داغستان، گرجستان، محال شورهگل، آچوقباش، کورنه، مینگرلی، آبخازی و تمامی الکا و اراضی که در میانه قفقازیه و سرحدات معینهالحاله بوده و نیز آنچه از اراضی دریای قفقازیه الی کنار دریای خزر متصل است مخصوص و متعلق به ممالک آمپیریه روسیه میداند... هی. :ymapplause: :D :D :ymparty: 8-| 8-| .... بگذریم پیش از تشکیل حکومت ماد، حکومتهایی همچون اورارتو و کلخا در قفقاز شکل گرفته بود که قدمت برخی از آنها به بیش از ۴۰۰۰ سال نیز میرسد، اما درنتیجه جنگهای فرسایشی بین این دولتها از قدرت آنها کاسته شد و بعدها دولت هخامنشی آن را تصرف نمود و به خاک خود ضمیمه نمود، کاوشهای باستانشناسی تا کنون چندین کاخ مربوط به دیوانسالاران و مقامات دولتی هخامنشیان در قفقاز را شناسایی کردهاست. از جمله این بناها میشود که کاخ هخامنشی در نزدیکی روستای قراجهمیرلی واقع در غرب جمهوری آذربایجان، کاخ هخامنشی در ساریتپه جمهوری آذربایجان و بنای دیگری در گومباتی در گرجستان اشاره کرد. بررسی این کاخها نشان میدهد که ساخت این بناها در اواخر سدهٔ ششم پیش از میلاد در زمان داریوش یکم (۴۸۶-۵۲۱ پیش از میلاد) انجام گرفته و احتمالاً با کوشش داریوش یکم در ۱۳-۵۱۲ پیش از میلاد برای چیرگی بر آن بخش از قوم ایرانیتبار سکا که ساکن شمال دریای سیاه بودند مرتبط است. همچنین کاوشها نشان میدهد که مقامات ایرانی هخامنشی پس از پایان دوره شاهنشاهی هخامنشی این بناها را ترک کردند. طی دوران هخامنشی منطقه قفقاز تحت تأثیر و نفوذ بسیار قوی پارسیان قرار داشت. قفقاز تا چندین سال جزو حکومت ایران بود تا زمانی که پادشاهان ظالم بر سر کار آمدند که مردم قفقاز تاب بر نیاوردند و از ایران جدا شدند، حتی حاکمان اسلامی از کشورهای گرجستان و ارمنستان هم اخراج شدند و این مناطق به صورت مستقل عمل میکردند تا زمان صفویه که مجدداً به ایران ضمیمه شدند. اما در زمان قاجاریه بار دیگر ایران را رها کرده و وارد امپراتوری روسیه شدند و با فروپاشی شوروی سابق قفقاز بار دیگر آزاد گشت و اکنون شامل سه جمهوری گرجستان، ارمنستان و آذربایجان میباشد. از شاعران بزرگ پارسیگوی قفقاز میتوان به خاقانی، نظامی، مجی، بدر، مهستی، هندوشاه نخجوانی و پسرش محمد بن هندوشاه اشاره کرد. قفقاز از دید نژادی و زبانی از متنوعترین مناطق جهان است. گروههای قومی ساکن در قفقاز به سه گروه اصلی قفقازی، هندواروپایی، و ترکتبار تعلق دارند:قفقازی: گرجی، آبخاز، لزگی، چرکس، آوار، چچنی، اینگوش، کاباردینو، تبسران ،لکها (داغستان)هندواروپایی: ارمنی، روسی، کرد، تالش، اوستی، یونانی، تات، آذری،ترکتبار: ترک، تاتار، بالکار، قرهچای زبان های قفقازی شامل سه دسته جدا مجزا می شوند.خانواده زبانهای کارتولی : که بیش از پنج میلیون گویشور دارد و زبان گرجی از این دسته است.خانواده زبانهای قفقازی شمال غربی : که زبان های ابخازی، آدیغی، چرکسی، پونتی و کاباردی را شامل شده و حدود ۲٫۵ میلیون نفر بدان ها تکلم می کنند.خانواده زبانهای قفقازی شمال شرقی : که زبان های داغستان و نیز زبان های اینگوشی، چچنی، لزگی و آواری را دربرمی گیرند و مجموعا ۳٫۵ میلیون متکلم دارند. این زبان های برای نگارش عموما از سه گونه الفبا استفاده می کنند.الفبای گرجی و الفبای سیریلیک که مورد نخست متعلق به زبان گرجی است و مورد بعدی را سایر زبان های رایج در قفقاز بکار می برند.الفبای لاتین نیز علاوه بر اینکه مدتی در نیمه نخست قرن یستم در شوروی و به تبع زبان های مناطق مختلف آن ترویج می شد و البته امرو.ز جای خود را سیریلیک داده در میان قفقازی زبانان ساکن ترکیه و سایر ممالک خاورمیانه کاربرد دارد. این هم نقشه منطقه قفقاز با تقسیمات زبانی: http://upload.wikime...s-ethnic_en.svg ویرایش شده در نوامبر 19, 2012 توسط CelebAlph 10 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در ژوئیه 24, 2012 (ویرایش شده) سلام :ymapplause: دیگه این قدر این خانواده های زبانی از لحاظ جغرافیایی دور و ناشناخته اند که مطالب زیادی برای نوشتن گیرم نمیاد اطلاعات خودم هم دیگه به ته دیگ می خوره اینجا :D 8-| من هم سعی کردم مهم ترین و مطرح ترین این زبان ها و خانواده های زبانی رو معرفی کرده باشم. چند مورد دیگه رو هم در اینجا معرفی می کنم و البته برای فهرست خانواده های زبانی به پست خودم در مورد خانواده های زبانی و خانواده زبانی هندو اروپایی مراجعه کنید در : https://arda.ir/forum...topic=1218&st=0 از این به بعد هم به پرگویش ترین خانواده زبانی با بیشترین زیر شاخه ها همون خانواده بزرگ زبانی هندواروپایی بیشتر می پردازم امید که دوستان استفاده ببرن از مطالب. زبان های دراویدی دراویدی یک خانواده زبانی شامل حدود ۷۳ زبان از جمله ۴ زبان نوشتاری تامیلی، تلوگو، کانارا و مالایالم است که اعضای قوم دراویدی به آن سخن میگویند. شمار دراویدی زبانها بیش از ۲۱۵ میلیون نفر است. آنها بیشتر در جنوب هند و شمال شرق سریلانکا ساکنند و در هند زبانهایی از این خانواده زبان رسمی ۴ استان آندراپرادش، تامیل نادو، کرالا و کارناتاکا هستند. مرکز و شرق هند، بخشهایی از بنگلادش، نپال و پاکستان و مناطقی در بلوچستان ایران و افغانستان نقاط دیگری هستند که جمعیت قابل توجهی از این مردم را در خود جای دادهاند. جمعیت مهاجر دراویدی در کشورهایی چون مالزی و سنگاپور نیز قابل توجه است. دراویدی به مردمان بومی شبهقاره هند گفته میشود. آنان به زبانهای متعددی سخن میگویند که همگی در یک خانوادهٔ زبانی دراویدی قرار دارند. زبان تامیل مهمترین این زبانهاست. امروزه مردمی که به این نژاد تعلق دارند حدود یکچهارم جمعیت هند را تشکیل میدهند و اکثراً در جنوب هندوستان زندگی میکنند. سریلانکا، پاکستان، نپال و مالدیو کشورهای دیگری هستند که دراویدیها در آنجا اقلیت قابل ملاحظهای را شکل میدهند. البته پس از مهاجرت آریائیان در حدود سه تا چهار هزار سال پیش به شبه قاره هند، رفته رفته در بخشهای بزرگی از هندوستان آمیزش گستردهای میان آریائیان روشنپوست و دراویدیان تیرهپوست صورت گرفت و امروزه بیشتر هندیان از تبار آمیخته این دو نژاد هستند. دراویدیان حدود شش هزار سال پیش از سوی شمال به شبهقاره هند وارد شده بودند. پیش از حرکت به سوی جنوب، یک شاخه از آنها به سوی غرب کوچیدند. تیرهٔ براهویی ساکن در بلوچستان پاکستان و ایران، از تبار همین شاخه از دراویدیان است. زبان براهویی امروزه نیز در برخی مناطق بلوچستان ایران و پاکستان صحبت میشود. در ایران از مردم شهرستان خاش میتوان نامبرد که با تیرهٔ براهویی آمیختگی نژادی دارند. فرضیاتی هم در مورد ارتباط زبانهای دراویدی با زبان عیلامی مطرح شدهاست. وجود یک زبان مشترک که زبانهای دراویدی و ایلامی از آن منشعب شدهاند، به معنای نیای مشترک ساکنان بومی ایران و هندوستان پیش از ورود آریائیان به این سرزمین است که البته هنوز در حد فرضیه بدون هیچ اثبات وجود یا عدم وجود باقی مانده است و به صورت قطع فقط به تک خانواده بودن زبان ایلامی و دراویدی نظر داده می شد. دراویدیان مردمی بودند که فرهنگ های دره سند فرهنگ های موهنجودارو و هاراپا را پیش از اریایان در هند شکل دادند. خطی نیمه تصویری هم در موهنجودارو یافت شده که متاسفانه هنوز باستان شناسان و زبان شناسان موفق به رمزیابی ان نشده اند و ناخوانده باقی مانده. برای بستیابی به فرهنگ واژگان دراویدی به لینک زیر مراجعه کنید: http://dsal.uchicago...rrow/index.html این هم نقشه پراکندگی زبان های خانواده دراویدی در اسیا: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/3/36/Dravidische_Sprachen.png برای اطلاعات بیشتر به این صفحه بروید البته به زبان انگلیسی است: http://en.wikipedia....idian_languages زبان های چینی تبتی زبانهای چینی-تبتی نام یکی از خانوادههای زبانی جهان است. شاخههای خانواده زبانهای چینی-تبتی:زبانهای چینیزبانهای تبتی-برمهای 1- زبانهای سینی یا چینی نام یکی از زیرشاخههای خانواده زبانهای چینی-تبتی است. این زیرشاخه به دو گروه بخش میشود:زبان چینیزبان بایی 2- زبانهای تبتی-برمهای نام یکی از زیرشاخههای خانواده زبانهای چینی-تبتی است. زبانهای تبتی-برمهای:زبان تبتیزبان برمهای و زبانهای بسیار دیگری در آسیای جنوبشرقی. برای اطلاعات بیشتر مختصر توضیحی در مورد یک یا دو گروه خانواده زبانی داده می شود: گروه 1: زبان چینی یا دقیقتر: زبانهای چینی بخشی از خانواده زبانهای سینی-تبتی را تشکیل میدهند.زبان مادری حدود یک پنجم مردم جهان یکی از انواع زبان چینی است. این زبان در خود زبان چینی و سرزمین چین به نامهای جُونگ ون (中文، Zhōngwén)که برای نامیدن زبان نوشتاری بکار میرود، خن یو (汉语/漢語، Hànyǔ)و خوَیو (华语/華語، Huáyǔ) نامیده میشود. زبان اصلی و عمده و رسمی در سرزمین چین، چینی ماندارین یا پوتونگ خوا میباشد. فرق عمده زبان چینی ماندارین با اکثر زبانهای دیگر جهان در آهنگین بودن آن میباشد.بدین صورت که هر هجا در این زبان (chang, chung, bei, ba, lai و...) در ۴ آهنگ و تعدادی ازهجاها نیز بصورت استثنائی در ۵ آهنگ تلفّظ میشوند.در آهنگ اوّل هجا به صورت یکنواخت و کشیده تلفظ میشود.در آهنگ دوّم، در هنگام تلفّظ هجا صدای فرد به صورت تدریجی به سمت بالا میرود.در آهنگ سوّم صدای فرد ابتدا به سمت پایین سقوط میکند و سپس به سمت بالا اوج میگیرد.در آهنگ چهارم هجا بصورت دفعی و ضربتی تلفّظ میشود.تلفّظ پنجم هم که بصورت استثنائی در برخی هجاها وجود دارد فاقد آهنگ است و هجا بصورت معمولی بیان میشود. به عنوان مثال هجای ma در آهنگ اوّل معنی مادر را میدهد و بدین شکل نوشته میشود (媽/妈). در اهنگ دوّم معنای کَنَف را میدهد و بدین شکل نوشته میشود (麻). در آهنگ سوّم معنی اسب را میدهد و بدین شکل نوشته میشود (馬/马). در آهنگ چهارم معنای توامان سرزنش کردن و توهین کردن را میدهد و بدین شکل نوشته میشود (罵/骂). در آهنگ پنجم به عنوان جزء پایانی جمله سؤالی بکار میرود و جمله را سؤالی میکند و بدین شکل نوشته میشود( 嗎/吗). قابل ذکر است که این خانواده بزگ زبانی (چینی-تبتی) جزو زبان های پیوندی هستند که در قبل ذکر انها و تعریف انها رفته است.زبانهای عمده چینی بدین شرح هستند:کانتونیماندارینوو(شانگهائی)که جیا(هکّا)مین دونگجین یوپوشیانخویی جومین جونگگَنشیانگمین بِیمین نَنپینگ خوا نقشه چراکندگی زبان های چینی (نقشه مربوط به شرق چین است): http://upload.wikime...anguages-en.svg برای اموزش انلاین زبان چینی به سایت زیر مراجعه کنید: http://www.learn-chi...cters/index.htm گروه 2: زبان تبتی (به تبتی: བོད་སྐད་ bod skad) زبان مردم تبت و بوتان (در بوتان شاخهای از آن به نام دزونگ خا) میباشد. لهجههای دیگری از آن در استانهای سیچوان، چینگهای و یوننان کشور چین ( که بیشتر جمعیتشان تبتی هستند) و در قسمتهایی از نپال، هند و پاکستان (در ناحیه جامو و کشمیر و بلتستان) به کار میرود. این زبان از گروه زبانهای چینی-تبّتی (sino-tibetan) است و با الفبای منحصر به فردی که از الفبای دواناگاری مشتق شده است نوشته میشود. این زبان مانند زبانهای چینی، تایلندی و تعداد دیگری از زبانهای آسیای شرقی وجنوب شرقی، زبانی آهنگین است. بدین معنی که هر هجا با تغییر طرز تلفظ (مثلاً اینکه زیر یا بم، کشیده یا ضربی تلفظ شود) معنایش فرق و در نتیجه معنای کلمات و جملات تغییر میکند. این زبان در میان بوداییها رواج بسیار دارد تا جایی که تا مدتی قبل در کشور مغولستان که درصد زیادی از جمعیتش بودائی لامائی هستند به عنوان زبان مقدس و رسمی این مذهب برای دانش آموزان و راهبان جوان در حال تحصیل تدریس میشد. زبان برمهای زبان رسمی برمه است. همچنین این زبان از سوی حکومت این کشور رسما با نام میانمار شناخته میشود. اما اغلب همان نام برمهای را به کار میبرند. برمهای زبان بومی نژاد بامار (برمهای) و دیگر زیرشاخههای نژادی وابسته است. در برمه ۳۲ میلیون نفر بهعنوان زبان نخست و اقلیتهای نزادی بهعنوان زبان دوم به این زبان سخن میگویند. این زبان در خارج از برمه کاربرد ندارد. برمهای جزو دسته زبانهای تبتی-برمهای از زیرشاخههای خانواده زبانهای چینی-تبتی است. برمهای یک زبان نواختبر و منفرد است. این زبان از خط برمهای استفاده میکند که از خط زبان مون مشتق شده که از خط برهمایی ریشه گرفته است. بخش عمدهای از واژگان برمهای به خانواده زبانهای تبتی-برمهای تعلق دارد. با این وجود زبان برمهای از زبانهای پالی، انگلیسی و مون و در اندازهای کمتر از زبانهای چینی، سانسکریت و هندی تاثیر پذیرفته است.وامواژههای پالی بیشتر مربوط به مذهب، حکومت، هنر و دانش هستند.وامواژههای انگلیسی بیشتر به فناوری، واحدهای سنجش و نهادهای نوین مربوط میشوند.زبان مون تاثیر زیادی در برمهای داشته است و بسیاری از وامواژههای این زبان از زبان برمهای قابل جداسازی نیستند.وامواژههای سانسکریت، چینی و هندی به تعداد کمتری در برمهای دیده میشوند.از قرن شانزدهم میلادی که زبان پارسی، زبان رایج اهالی غرب برمه (آراکان) بود، بر زبان برمهای نیز تأثیر گذاشت. امروزه نیز واژههای پارسی زیادی بهویژه اصطلاحات دریانوردی مانند بندر، شاهبندر، ناخدا در این زبان یافت میشوند. در شمال و جنوب اسیا و البته در افریقا و امریکا هم خانواده های زبانی بسیاری مربوط به بومیان وجود دارند که اطلاعات کم در این زمینه باعث می شه فقط از اونها نام برده شود که در پست اولی مربوط به شناخت زبان ها نام برده شدند. از این به بعد از زبان نیاهندواروپایی اغاز می کنم به معرفی تا به زبان خودمون برسیم و البته سعی بر اینه تا به همه جنبه های زبان (البته کلمه همه شاید اغراق امیز باشد زبان های انسانی چنان گستردگی دارند که عمری هم صرف شناخت اونها بشه بازم کمه) امیدوارم دوستان استقبال کنند. :ymparty: 8-| ویرایش شده در نوامبر 19, 2012 توسط CelebAlph 9 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در ژوئیه 30, 2012 (ویرایش شده) درود و سلام به همه دوستان 8-| در این متن از یافته های قطعی باستان شناسی استفاده شده و در مواردی که یافته ها ناقص اند و نمی توانند جوابگوی تمام سوالات باشند باستان شناسی سکوت کرده و ما نیز در این متن در مورد ان سکوت می کنیم. خب طبق گفته خودم از این به بعد قراره که شاخه زبانی هندو اروپایی رو از ابتدا شروع به شناخت کنیم. پس من از ابتدایی ترین زبانی که به زبان نیاهندواروپایی شناخته می شه و اولین زبانی است که هندوراوپایی زبان ها در ابتدا به اون زبان صحبت می کردند، شروع می کنم. قبلا اشاره هایی بهش کرده بودم حالا بیشتر بهش می پردازیم. همین جا اشاره کنم که این هندو اروپایی صرفا یک نژاد نیست و بلکه این نژاد معروف به قفقازی یا همون سفید پوست قبل از تشکیل زبان از هم جدا شدند و گروهی که بعد از حرکت های بسیار می شه ردش رو در اسیای میانه پیدا کرد که به زبان واحدی صحبت می کردند و بعد ها از هم جدا شدند و به هندواروپایی زبانان معروف شدند. اول در مورد نوع زبان باید بگم که زبان های هندواروپایی همه ترکیبی هستند که در روند تکامل زبانی زبان در ابتدا به صورت پیوندی بوده و کم کم بعد از تغییرهای بسیار به فرم هایی مثل ترکیبی و غالبی درمیاد که تغییرات و تکامل مدنی باعث بیشترین اثر بر زبان هستند و البته نه تنها متغییرهای تاثیر گذار. برای همین اولین و کهن ترین زبان های یافته شده در زمین همه به گونه پیوندی اند از امریکا گرفته تا چین. رد هندواروپایی ها تا قبل از دوره نوسنگی گم است. این اقوام در ابتدا و قبل از نو سنگی در اسیای میانه دیده نشدند. در اروپا و اسیای غربی دوره های پیش از نوسنگی مربوط به انسان نئاندرتال است. البته اینجا جای بحث این موارد نیست اما به هم مربوط اند پس خواهشن تحمل کنید. بعد ها بر اثر عوامل نامعلوم (جدا از گمانه زنی ها و نظریه ها) نئاندرتال ها از غرب اسیا ناپدید می شوند و انسان هوشمند (نژاد انسان کنونی ساکن زمین) جای اون رو به طور کامل می گیره و نئاندرتال ها محدود به اروپا به خصوص در غرب و شمال می شوند. کم کم این نوع از انسان ها به طور کلی منقرض شده تا عرصه رو برای انسان کنونی باز کنند. در این دوران در اسیای میانه فرهنگ های تمدنی نو سنگی و دوران اولیه مفرغی دیده می شه که زندگی مدنی و فرهنگی متمایز از ساکنان پیشین این نواحی و اطراف دارند که به طور حتم اولین نشانه های حضور هندواروپایی زبانان در تایم لاین باستان شناسی اند. از این فرهنگ ها می شود به فرهنگ "آندرونووه" و "ینی سنی" و مینوزینسک" و "انافاسیوسکا" اشاره کرد که این فرهنگ ها با ستایش خوشید پیوند دیرینه دارند. در این میان فرهنگ آندرونوو رو نخستین فرهنگ هندوایرانی یا نخستین اریایی می نامند. اینجا باز هم باید برای باز کردن بیشتر مطلب و جلوگیری از اشتباه توضیح اضافه دیگری اضافه کنم: آریا (سانسکریت: آ-ریا āˊrya، ایرانی باستانی: اَریا arya، پارسی باستانی: اَرییا ariya، اوستایی: اَیرییا airiia)، نامی است که نیاکان مشترک اقوام ایرانی و هندی (مردمان شمال هند) (آنان که به زبانهای هند و ایرانی سخن میگفتند) خود را بدان معرفی میکردند و آن را به معنی شریف، اصیل و آزاده و بسیار نجیب دانستهاند. کسی که وابسته و از تبار قوم آریا باشد آریایی، آرین یا آریان مینامند. تنها مورد کاربرد مجاز اصطلاح آریایی درباره اقوامی است که در ازمنه باستانی خود، خویشتن را آریا مینامیدند. هندیان و ایرانیان (پارسها، مادها و آلانها و سکاها و اقوام ایرانی زبان آسیای میانه) خود را آریا میخواندند. در این میان نازی ها در المان از این اصطلاح استفاده کرده و خود را اریایی نامیدند و اقوامی مانند کولی ها که اریایی بودند رو غیراریایی خونده و اسلاو ها رو هم غیر از اریایی به حساب اورده و بقیه شم که خودتون بهتر می دونین چه فاجعه ای برای زمین بوجود اوردند. معنای واقعی کلمه «آریایی» در فرهنگ نازیها دگرگون شد. اما هم اکنون در محافل علمی استفاده از این کلمه تنها برای اقوامی مجاز است که در متون کهن خود را اریایی نامیدند یعنی هندی ها و ایرانی ها و در ابتدا هم اولین بار این کلمه از طریق ترجمه اوستا به اروپا و زبان های اروپایی راه پیدا کرد و قبل از اون هیچ اروپایی و اقوام ساکن اروپا به این نام اشاره ای نشده است بلکه این نام صرفا مربوط به هندوایرانیان است و بس. در دوره جنگ دوم جهانی این نام رو برای نژاد سفید پوست به کار می بردند اما امروزه برای این نژاد اصطلاح قفقازی جایگزین شده تا از سوئ استفاده دوباره از نام اریایی توسط افراد و گروه های کم اطلاع جلوگیری بشه. هندواروپایی کیست؟ زبانهای هندو-اروپایی گروهی از زبانهای خویشاوند هستند، که از هند تا به اروپا گسترده شدهاند. بهترین روش شناخت یک گروه انسانی بررسی زبان و اسطوره (که خود نشان دهنده زندگی مدنی و اجتماعی و روابط اقتصادی است) مهم ترین و حیاتی ترین قدم است و بعد از ان تنایج باستان شناختی و کاووش ها. بدون پرداخت به جزئیات به نتایج می پردازیم. بنابراین دو رشته مدارک اتحاد قومی هندواروپایی نخستین به 4400 پیش از میلاد می رسد. بر این اساس محل زندگی ایشان در استپ های جنوب روسیه و نواحی شرقی و سفلای رود دنپر شمال قفقاز و غرب کوه های اورال بوده است. محل زندگی ایشان اب و هوایی سخت داشته با تابستان هایی داغ و بارانی و زمستان های سرد و برفی. ایشان تا قبل از جدا شدن با دریاها مرتبط نبودند در هیچ کدام از زبان های هندوراوپایی در خانواده های مختلف واژه واحد یا هم خانواده یا ریشه مشترکی برای کلمه دریا وجود ندارد. این اقوام که به هندواروپاییان نخستین می شناسیم از نظر اقتصادی در مرحله میان دوره نوسنگی و دوران مفرغ قرار داشتند. تنها فلز مس را می شناختند. کشاورزی و دام پروری داشتند. از ابزار شخم برخوردار بوده و اسب و گوسفند و خوک و بز و گاو را اهلی کرده بودند. گاوداری عمده ترین فعالیت هندواروپایینان نخستین بود و بیش از کشت اهمیت داشت. انان از نظر اجتماعی طبقات اجتماعی داشتند که بر سه قسمت بود و نوعی سلطنت داشتند که از نوع ان اطلاع دقیقی در دست نیست. در 3500 تا 3000 پیش از زادروز مسیح، این فرهنگ به بخش های مختلف تقسیم شد و شروع به حرکت کرد و منطقه پهناوری را از اروپای مرکزی تا اسیای میانه و جنوب سیبری در برگرفت. از این دوره وحدت زبانی از بین رفت و خانواده های زبانی مختلف شکل گرفت و ظهور کرد. در نیمه دوم هزاره 2 پیش از زادروز مسیح، جابجایی بزرگ دیگری در میان این اقوام رخ داد که انها را سرانجام در جنوب به افغانستان و ایران و هندوستان کشید و در قفقاز نیز این اقوام از کوه های قفقاز گذشته و وارد اسیای کوچک (ترکیه کنونی) و میان رودان می شوند و در این نواحی حکومت های میتانی و هیتی و هوری پا می گیرد. در شرق، اقوام اریایی (هندوایرانی) حرکت خود را تا مدت ها ادامه دادند به طوری که تمدن های هندواروپایی در شرق چین از بین رفت و به سوی غرب سرازیر شدند و سکا ها با وجود ایجاد حکومت های قوی در ایران چون هخامنشیان به بعد تا دوره ساسانی به ایران وارد شدند و این امر بیشتر مربوط به فشار جمعیتی از سوی نژاد زردپوست بود که بعد از این ها به مرزها فشار وارد می کردند. اقوامی که در فلات ایران وارد شدند خود را ایرانی خواندند و ایرانی زبانان دیگر یعنی سکاها که به دور از تمدن های پیشرفته یکجانشین داخل فلات نیز بودند با سده ها فشار بر برادران هم زبان خود در فلات ایران رد اخر به فلات وارد شدند و اثر این جنگ ها در داستان های شاهنامه کاملا قابل لمس است. خب دیگه فکر کنم زیاده از حد اطلاعات دادم که البته به نظرم لازم بود تا کمتر برای دوستان سوال ایجاد بشه. بهتره حالا بعد از شناختی که با این اقوام پیدا کردیم به زبان نیاهندواروپایی بپردازیم. زبان نیا-هندواروپایی، نیای زبانهای هندواروپائی است که، هندواروپائیان اولیه با آن صحبت میکردند. هر چند از پذیرش وجود این زبان در میان زبانشناسان یک سده میگذرد، اما در جزئیات آن اختلاف است. نزدیک به ۱۳۰ زبان از این خانوادهٔ زبانی سخن میگویند، که گسترهٔ آن از هیتی گرفته تا انگلیسی، از زبانهای لاتین و رومی گرفته تا پارسی و هندی میرسد. گمان میرود نیای مشترک تمام این زبانها، که هندواروپایی نامیده شدهاند، در دورهٔ نوسنگی و اوائل عصر برنز در هزارهٔ سوم پیش از میلاد، توسط گروهی از مردم ظهور کرده باشد. این زبان در دست بازسازی است تا زبان اولیه بدست اید البته با تلاش های بسیار واژگان بسیاری بازسازی شده اند که هنوز برای این که این زبان را کامل بازسازی کنیم ناکافی است. در این صفحه می تونین کلمات بازسازی شده رو ببینید: http://en.wikipedia....pean_vocabulary این زبان مادر تمام زبان های هندواروپایی است و دیگر خانواده های زبانی هندواروپایی همه دختر این زبان شناخته می شوند که هر کدام هم در خانواده خود زبانی منفرد بودند که بعد ها به شاخه های مختلف تقسیم شده اند. این نقشه نشان دهنده میهن خانواده های زبانی هندواروپایی است. در نقشه زیر کشورهایی که زبان هندواروپایی زبان رسمی است نمایش داده شده اند. کشورهایی که به رنگ سبز تیره اند گویشوران هندواروپایی در اکثریت اند و سبز کمرنگ نشان دهنده اقلیت بودن هندواروپاییان است اما باز هم یکی از زبان های رسمی این کشورهاست. کشور هایی که به رنگ سبز روشن ترند (مانند ترکیه و سوریه) کشورهایی اند که هندواروپایی زبانان در انان جمعیت قابل توجه و گاهی نزدیک به نیمه دارند اما زبان انها زبان رسمی محسوب نمی شود. http://upload.wikime...E_countries.svg پراکندگی و پیشروی زبان های هندواروپایی در دوره های مختلف زمانی و حرکت این اقوام در زیر نشان داده شده است: در 1500 پیش از زادروز مسیح در 500 پیش از زادروز مسیح در 500 پس از زادروز مسیح متاسفانه اینجا جاش نیست که خیلی وارد جزئیات بشیم و واقعا یک ذره هم وارد جزئیات نشدیم :ymapplause: اما امیدوارم تونسته باشم مفید عمل کرده باشم. در اینجا هم به نقسیمات کلی اواشناسی می پردازیم تا برای بعد وارد خانواده های زبانی هندواروپایی بشیم. بخش بندی ستوم-کنتوم: بخشبندی زبانی سَتِم-کنتوم (اوستایی: satə8-|سَتِم؛ لاتین: Centum/کنتوم تلفط این واژۀ لاتینی در خانوادهٔ زبانهای هندواروپایی مربوط به سیر تکاملی سه همخوان پشتی بازسازیشدهٔ زبان نیاهندواروپایی kʷ (لبی و ملازی)، k (ملازی) وḱ; (کامی) میباشد. نام ستم-کنتوم نمایندهٔ واژهٔ صد در هر یک از این دو خانواده میباشد؛ کنتوم (لاتین:centum) و سَتم(اوستایی:satəm). زبانهای دستهٔ ستم اینهایند: زبانهای هندوایرانی، ارمنی، بالتیک، اسلاوی و آلبانیایی. همچنین گمان میرود که زبانهای نابودشدهای که سندی دربارهٔ وابستگی آنها به این دو دسته ندارند مانند داسی و تراسی نیز از دستهٔ ستم بودهباشند. در این گروه همخوانهای ملازی و لبی و ملازی در زبان نیاهندواروپایی آمیخته و به همخوانهای ملازی توسعه دادهاست و همچنین همخوانهای کامی به صفیری دگرش یافتهاند. زبانهای دستهٔ کنتوم یا ناستم دیگر گویشهای زبانهای هندواروپایی را دربرمیگیرد. در این گروه ما شاهد آمیزش در همخوانهای ملازی و کامی نیاهندواروپایی به ملازی با تغییر آواهای جداگانهایم. این تغییر آوایی پیش از تغییر آوا در زبانهای ستم رخدادهاست. این گروه دربرگیرندهٔ زبانهای ایتالیک، سلتیک، ژرمنی و یونانی میشود. شاید گروه کوچکی از زبانهای نابودشده چون زبان مقدونی باستان، ونتیک و به احتمال ایلیریایی هم به این خانواده تعلق داشتهاند. در نقشه زیر رنگ قرمز خانواده زبان های هندواروپایی است که به اوای ستوم تلفظ می کنند و ابی نمایان گر خانواده های کنتوم یا ناستوم است. منتظر نظرات دوستان هستم. تا بعد بای :ymparty: :D :D ویرایش شده در نوامبر 19, 2012 توسط CelebAlph 9 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در اوت 3, 2012 درود به دوستان روزی دیگر و پستی دیگر. امروز به ادامه بحث زبان های هندواروپایی می پردازیم. در پست پیشین به زبان مادر پرداختیم هم اکنون به خانواده های زبانی جدا شده از این زبان مادر می پردازیم: در پست پیشین به حرکت های این قوم پرداختیم و به زمان تقریبی جدا شدن این زبان ها از هم اشاره ای کردیم حال به انواع خانواده های زبانی مرده و متروک و زنده هندو اروپایی می پردازیم که بیشتر صورت لیست وار خواهد داشت. شاخه های هندواروپایی:زبان های آناتولیزبان های تخاریزبان های هندوایرانی (آریایی)زبانهای هِلِنیزبانهای ایتالیزبان اَرمَنیزبانهای بالت و اسلاویزبانهای ژِرمَنیزبان آلبانیاییزبانهای سِلتی در این صفحه می توانید شاخه های زبان هندواروپایی را مشاهده کنید. این نمودار یکی از بهترین و کامل ترین نمودارهاست که مهم ترین زبان ها در هر گروه خانواده را نام برده است: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/4/4f/IndoEuropeanTree.svg برای جلوگیری از طولانی شدن متن و همچنین حوصله دوستان 8-| در هر پست یکی از این خانواده های زبانی مفصل شرح داده خواهد شد. 1- زبان های آناتولی: زبانهای آناتولی گروهی از زبانهای هندواروپائی منقرض شده میباشند، که در آسیای کوچک گویشورانی داشتند. بهترین نمونهٔ آنها زبان هیتی است.زبان هیتی یا هیتّی (انگلیسی: Hittite) :این زبان از مهمترین زبانها در مطالعههایِ هندواروپایی است. سندهای بسیاری از آن به جا مانده که پیشینهیِ برخی به ۱۳۰۰ سال پیش از میلاد میرسد؛ یعنی از وداها نیز کهنترند و به این ترتیب، کهن ترین سندهایِ خواندهشدهیِ هندواروپایی هستند. به دلیلهایِ برشمرده، هیتی در بازسازی زبانِ هندواروپاییِ مادر بسیار پراهمّیت بودهاست. زبان هیتی یا هِتیتی از زبانهای مرده ای است که زمانی هیتی ها به آن سخن میگفتند، مردمانی که زمانی امپراتوری خود را در خاتوشا (امروزه: بُغازقلعه) در مرکز شمال آناتولی بنیان نهادند. گواهیهای زیادی از زنده بودن این زبان و زبانهای خویشاوند آن در آناتولی برای چند صد سال پس از فروپاشی امپراتوری هیتی بر جا است.زبان لوویایی (انگلیسی: Luwian): زبان لووی از خویشاوندان نزدیک زبان هیتی است، و در میان زبانهایی جای میگیرد که مردمان ارزاوا، تا باختر و جنوب غربی ناحیه کانون هیتینشینی، با آن گپ میزدهاند. در کُهَنترین نوشتارها، این ناحیه را لوویا خوانده اند؛ چندی پس، همین ناحیه با نام لیدیا یا لودیا خوانده شدهاست. نیز نیای بیواسطه زبان لیکیهای یا از خویشاوندان نزدیک نیای زبان لیکیهای است. زبان لوویان بهترین زبانی است که میتوان گمان برد مردم تروا با آن گپ میزدهاند.از همین سرزمین، گویشوَران زبان لووی، کم کم به سوی خاوران پراکندند و از دست اَندَرکاران سرنگونی امپراتوری هیتی شدند. زبان لووی همچنین، زبان استانهای پشت-هیتیایی از سوریه مانند میلید و کارکمیش، و نیز پادشاهی تابال که حدود ۹۰۰ پیش از میلاد مسیح سر بر آورد، بودهاست. زبان لیکیایی در عهد آهن در منطقه لیکیه در آسیای کوچک گپ زده میشد. شماری از کارشناسان بر این باورند که از تبار زبان هیتی و یا زبان لوویایی است. در حدود نخستین سده پیش از میلاد مسیح از میان رفت و با زبان یونانی جایگزین شد.زبان کاریایی: کاریان به این زبان سخن میگفتند. نزدیکی این زبان به زبان لیدیایی از زبان لیکیهای بیشتر بوده است. نامهای دیگر این زبان که تاکنون به ثبت رسیده اَند ( سآنگُدُس، کآفِنُس، ترواُلِس، نآستِس، نُمییُن، مائوسلوس و...) است. از شمار اندکی سنگنوشته، واژه هاای از زبان کاریایی شناسایی شده اند. زبان پالائی(به انگلیسی Palaic): نگارشهایی از این زبان در لوحهای میخی عهد برنز خاتوشا پیدا شده است. نام آن در زبان هیتی پالائومنیلی به معنی "از مردم پالا" میباشد؛ پالا، احتمالاً در شمال غربی ناحیه کانونی هیتیها که شمال غربی ترکیه کنونی است، بوده است. کاشکاها در سده پانزدهم پیش از میلاد مسیح به این منطقه تاختند و از آن پس این زبان رو به فراموشی نهاد. زبان پسیدیایی: این زبان که در پیسیدیا بکار میرفته از میان دهها سنگنگارههای کوتاه شناسایی شد. احتمالاً از خویشاوندان بسیار نزدیک زبان لیکیهای و زبان سیدتی باشد. زبان لیدیایی (انگلیسی: Lydian): گویشوران این زبان در لیدیا در آناتولی غربی که امروزه در خاک ترکیه جای گرفته است، بوده اَند. گستره امپراتوری هیتی در اوج خود: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/2/2f/Hittite_Kingdom.png نقشه پراکندگی زبان های این دسته بر اساس یافته های کاووش شده در خاک و کتیبه های یافته شده: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/b/b2/Anatolian_03.png زبان مادر در این رسته پیش آناتولی است که زبان های دیگر از ان مشتق شده اند و البته این زبان پیش از جدا شدن هندیان و ایرانیان از انها جدا شده و رنگ هندی و ایرانی توامان شدیدا در زبان و استوره های انها دیده می شود. برای پرهیز از اشتباهاتی به معرفی بزرگترین تمدن های این اقوام نیز می پردازیم: قبل از هندواروپاییان نخستین در این منطقه از دنیا مردمانی که به حیتی و اورارتو خوانده می شدند حکومت می کردند که زبان هایشان دسته هایی منقرض شده از دسته زبان های قفقازی است که در قبل انرا معرفی کردم. بعد ها با ورود این اقوام اقوام قبلی این ها را پذیرفتند و با هم به پیشروی در میانرودان ادامه دادند و امپراتوری هیتی به یکی از پر قدرت ترین رقیبان آشور تبدیل شد. هیتی ها کشوری پادشاهی در آناتولی و میانرودان شمالی و سوریه در سدهٔ ۱۸ پ.م. تا ۱۲ پ.م. تأسیس کردند. هیتیها معروف به مهارتشان در ساختمان و استفاده کردن از ارابه و از پیشروان عصر آهن و ساخت مصنوعات از آهن بودند. پادشاهی هیتیایی به سه دوره قراردادی تقسیم شدهاست:پادشاهی قدیمی هیتیایی. ۱۷۵۰ ق. م. - ۱۵۰۰ ق. م.پادشاهی میانی هیتیایی. ۱۵۰۰ ق. م. - ۱۴۳۰ ق. م.پادشاهی جدید هیتیایی ۱۴۳۰ ق. م. - ۱۱۸۰ ق. م. پس از ۱۱۸۰ ق. م. امپراتوری هیتی در چندین دولت-شهر (نوهیتیایی)، مستقل خرد شد. نوهیتیایی، کشورهایی بودند که با زبان لوویان حرف میزدند و در سوریه عصر آهن، پس از سرنگونی امپراتوری هیتی سر بر آوردند و تا اشغال شدن به دست کیمریها یا سیمری ها (تغییر س به ک مربوط به اختلاف اواهای ستوم-کنتوم) بر پا بودند (۱۱۸۰ تا ۷۰۰ پیش از میلاد). در پست بعدی به سراغ شماره 2 یعنی زبان های تخاری می رویم. سربلند و پیروز باشید :ymapplause: :ymparty: :D :D 8-| 9 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در اوت 5, 2012 (ویرایش شده) درود دوستان آردایی امروز با پوزش فراوان جهت وقفه ای که در موضوع زبان های هندواروپایی صورت می دم. بنا به درخواست یکی از دوستان در این پست به بررسی زبان عبری به صورت خاص می پردازیم. می شه یه جورایی این پست رو در ادامه پست زبان های سامی محسوب کرد. پیش از همه اعلام کنم شخصا طرفدار یا کوبنده یا قضاوتگر هیچ نظریه و اعتقاد و قومی نیستم و همینجا خود را بی طرف اعلام می کنم و صرفا به معرفی می پردازم. :ymapplause: زبان عبری زبان عبری عضوی از شاخه زبانهای سامی است(به پست اشنایی به زبان های افریقایی- اسیایی مراجعه شود).با زبانهای عربی و آرامی هم خانوادهاست. اقوام سامی مثل اكدیان، بابلیان، آشوریان، كنعانیان، آرامیان، عبرانیان، اموریان، اعراب و غیره از زمان های بسیار دور در منطقه خاورمیانه سكونت گزیدند. هر یك از این اقوام با زبانی سخن میگفتند كه با وجود شباهت های فراوان، با یكدیگر اختلافاتی داشتند. به این ترتیب این موضوع ثابت میكند زمانی كه تمام این اقوام به یك زبان صحبت می كردند، به دوران بسیار دور و شاید حتی پیش از تاریخ مربوط میشود. دامنه پیوستگی زبان های سامی با یكدیگر كمتر از ارتباط زبان های لاتین نیست. به باور محققان، برخی خصوصیات ثابت و مشترك بین زبان های سامی وجود دارد كه بیشك از زبان سامی مادر به ارث رسیده و همین خصوصیات با گذشت هزاران سال مانع از جدیی این زبانها با یكدیگر شده است. حدود ۷ میلیون نفر که به طور عمده در کشور اسرائیل، در ایالات متحده آمریکا و جوامع یهودی در سراسر جهان به زبان عبری جدید تکلم میکنند. به علت اینکه بیشتر ساکنین اسرائیل را مهاجرین تشکیل میدهند، زبان عبری جدید برای بخش قابل توجهی از ساکنین این کشور زبان دوم بشمار میآید. این زبان در کنار زبان عربی، یکی از زبان های رسمی کشور اسرائیل است. همچنین بسیاری از دعاها و نیایش های یهودیان در سراسر دنیا به زبان عبری کلاسیک است. عبرانی ها، خط و ارزش های فرهنگی كنعانیان را در قرن 11 یا 12 قبل از میلاد مسیح به میان خود نفوذ دادند. آنها تا قرن نهم ق.م از خط رایج فینیقی ها استفاده میكردند تا این كه رفته رفته خط ملی خود را ابداع كردند. كتیبه های سنگی به خط عبری باستانی كه پیش از اسارت عبرانی ها در بابل (قرن ششم پیش از میلاد) از آنان به یادگار مانده در مقایسه با آثار دیگر ادبی آنها آسیب كمتری دیده است. از این كتیبه ها می توان به كتیبه سالنامه ی یافت شده در «گِهزر» (Gezer) متعلق به قرن دهم پیش از میلاد و نوشته های «غار سیلوآمی» در اطراف بیت المقدس متعلق به قرن هشتم پیش از میلاد اشاره كرد. خط عبری باستان پس از دوران اسارت آنها نیز در روی سكه های قدیمی به یادگار مانده است. خط عربی جوانترین شاخة دبیره الفبایی سامی به شمار می رود. این خط كمی پیش از ظهور اسلام مورد استفاده قرار می گرفت. قدیمی ترین نوشتة آن متعلق به كتیبه ام الجمال (قرن 6 میلادی) است. زبان عبری از خانواده زبانی آفریقایی-آسیایی، زیر شاخه زبان های سامی، سامی غربی،سامی مرکزی، سامی شمال غربی، کنعانی است. الفبای عبری از ۲۲ حرف تشکیل شدهاست. صداهای زیر شیوه تلفظ حروف زبان عبری هستند: اَلِف - بِیت – گیمل – دالِت – هِ – واو – زَین – خِت – تِت – یُد – کاف – لَمِد – مِم – نون – سَمِخ – عَین – پِه - زادی – کُف – رِش – شین – تاو الفبای عبری را در صفحه زیر ببینید: http://upload.wikime...Frank-ruehl.png زبان عبری و الفبای عبری پیش از همه وامدار و البته وارث زبان و الفبای آرامی است. بنابراین ناگزیر از شناخت این زبان باستانی هستیم. اینک به معرفی کوتاه و مختصر زبان آرامی می پردازیم. زبان آرامی عضوی از زبانهای سامی است که بیش از ۳۰۰۰ سال قدمت دارد. زبان آرامیها، زبان اداری امپراتوریها و حتی کاهنان بودهاست. زبان اصلی بخش عمدهای از کتابهای آسمانی دانیل و عزرا و زبان کتاب تلمود است. آرامی را زبان عیسی دانستهاند و امروزه هنوز زبان مادری اقلیتهای کوچک متعددی است. امروزه تعدادی از جوامع که بیشتر آنها آشوری هستند به زبان آرامی جدید تکلم میکنند. این زبان اکنون در حال انقراض محسوب میشود. آرامی از خانواده زبانهای افرو آسیایی است و در میان زبانهای متعدد این خانواده از زیر شاخه سامی محسوب میشود. آرامی قسمتی از گروه زبانهای سامی شمال غرب است که همچنین شامل زبانهای کنعانی مثل زبان عبری میشود. در قرن ۱۲ پیش از میلاد متکلمان بومی زبان آرامی در دستههای بزرگ در سوریه، عراق و شرق ترکیه امروزی ساکن شدند. این زبان که به مرور اهمیت بیشتری کسب میکرد، در سرتاسر نواحی ساحلی مدیترانه از جمله فنیقیه صحبت میشد و کم کم در شرق دجله هم نفوذ کرد. ساکنان یهودی این زبان را با خود به شمال آفریقا و اروپا بردند. مبلغان مذهبی مسیحی نیز زبان آرامی را به ایران، هند، و حتی چین بردند. از قرن هفتم به بعد بود که آرامی به عنوان زبان میانجی در خاورمیانه جای خود را به عربی داد. با این حال آرامی همچنین زبان ادبی و نیایش یهودیان، مانداییان و برخی از مسیحیان باقی ماندهاست و هنوز هم برخی جوامع محدود در مناطقی که زمانی به این زبان صحبت میشده، تکلم میکنند. نا آرامیهای دو قرن اخیر باعث شدهاست، متکلمان زبان آرامی در نقاط مختلف دنیا پراکنده شوند. آرامی زبانی واحد و انعطاف ناپذیر نیست و به دستهای از زبانهای مرتبط اطلاق میشود. تاریخ غنی، ادبیات وسیع و استفاده مجامع مذهبی مختلف از زبان آرامی باعث تنوع و گوناگونی این زبان شدهاست. برخی گویشهای آرامی متقابلا فابل فهم هستند، در حالیکه برخی دیگر اینگونه نیستند. برخی زبانهای آرامی اکنون تحت نامهای دیگری شناخته شده هستند. برای مثال آشوری به زبان آرامی شرقی مجامع مسیحی اطلاق میشود. بسیاری از گویشها به «شرقی» و «غربی» توصیف شدهاند که مرز میان آنها فرات یا اندکی غرب آن است. همچنین میتوان مرزی را میان آن دسته از زبانهای آرامی که اکنون زبانهای زنده هستند (به نام «نوآرامی»)، آن دسته که اکنون به عنوان زبان ادبی استفاده میشوند و آن دسته که منقرض شده و اکنون تنها مورد علاقه دانشمندان هستند، قائل شد. تقسیم بندی ذیل را میتوان برای زبانها و گویشهای مختلف آرامی استفاده کرد، در حالیکه برای این قانون استثنائاتی هم یافت میشود: «مدرن»، «میانه»، «قدیم»، «شرقی» و «غربی». ابتدایی ترین الفبای آرامی بر اساس الفبای اوایی بودهاست. با گذشت زمان، الفبای «مربعی» شکل آرامی شکل گرفت.فلسطینیهای باستان و دیگر مردم ساکن در کنعان این الفبا را برای نوشتن زبان خود برگزیدند. این الفبا اکنون بیشتر به الفبای عبری شهرت دارد. این سیستم نوشتاری در کتب مقدس آرامی و دیگر نوشتههای یهودیان به زبان آرامی استفاده شدهاست. دیگر سیستم نوشتاری زبان آرامی توسط جوامع مسیحی ابداع شد: نوعی رسمالخط پیچدار که بعنوان الفبای سوری (یکی از انواع الفبای سوری، سرتو) معروف است. نوع کاملا تغییر یافته الفبای آرامی، الفبای مانداییک، اکنون توسط ماندایینها استفاده میشود. علاوه بر این سیستمهای نوشتاری، گونههای دیگری هم از الفبای آرامی در عهد باستان مورد استفاده گروههای مختلف بود: برای مثال نبطیها در پترا و الفبای پالمیرنین در پالمیرا. در زمانهای اخیر نیز تورویو اغلب با استفاده از گونه تغییر کردهای از الفبای لاتین نوشته میشود.خط آرامی برای نگارش زبانهای آرامی، عبری، سریانی و مندایی به کار میرفتهاست. همچنین در آینده برای نگارش پهلوی از آن بهره گرفته شد. در آینده الفبای نبطی و عبری از آن مشتق شد. برای اموزش زبان عبری به زبان پارسی به سایت زیر مراجعه کنید. در این سایت می توانید pdf دروس را به رایگان دریافت کنید: http://www.iranjewish.com/Amoozesh.htm برای کامل شدن متن به اشنایی کوتاهی از قوم یهود که بدلیل وجود ایشان و دین ایشان این زبان مهم و مطرح شده می پردازیم. قوم یهود به کسانی گفته میشود که از پیروان موسی بوده و کتابشان تورات و از شریعت موسی پیروی می کنند. هوروویتس می گوید :«در قرآن، یهودیان روزگار حضرت محمد و یهودیان عهد قدیم به نام «بنی اسرائیل» خوانده شده اند». نام قومی نژادمذهبی که سرچشمه از اسرائیل و عبریان خاورنزدیک می گیرند.نژاد، ملیت و مذهب یهود بشدت وابسته بهم هستند، یهودیت مذهب سنتی این قوم می باشد. گرویدن به یهودیت به منزله جذب به این قوم میباشد و با افرادی که یهودی متولد می شوند مساوی حساب می شوند. قوم یهود با مذهب یهود تفاوت دارد بطوری که تمام یهودیان یهودی مذهب نیستند و بلعکس تمام پیروان یهودیت از قوم یهود نیستند. در سنت یهود اصلیت یهودیان به ابراهیم که در دو هزار سال پیش از میلاد زندگی می کرده می رسد. بدین ترتیب یهودیان به عنوان نژاد ژنتیکی مطرح نیستند بلکه بیشتر قومی مشترک در دین اند و بس و می توانند از هم قوم و نژادی باشند. سیاه، سفید، زرد، سرخ و همه قوم یهود اند. نژاد یهود خود به چند دسته تقسیم میشود که از نظر ظاهری، رنگ، فرهنگ و موقعیت مکانی تفاوت دارند.تفاوت در سنتها و آداب و رسوم هر یک متفاوت است:اشکنازی: یهودیان اروپایی که جمعیت بیشتری دارند و سنت مورد خاص خود را دارند.میزراهی: یهودیان که ساکن خاورمیانه هستند.سفارادی: یهودیان ساکن حوضه دریای مدیترانه در اروپا و مراکش هستند.بتا اسراییل: یا یهودیان اتیوپی که سیاه پوستند.بنه روما: این گروه هم سنت و روش خاص خود را دارندو در ایتالیا سرچشمه میگیرند. زبان های قوم یهود:عبریییدیش (مورد استفاده اشکنازیان)یهودی-عربییهودی آرامیگویش بخارائییهودی-تاتیلادینویهودی-پارسی یهودیان سه بار در سرزمین خود اسراییل حکومت خود مختار داشتند بار اول از ۱۳۵۰ تا ۵۸۶ قبل از میلاد که در برگرفتن دورهٔ حاکمیت داوران و پادشاهی متحد داوودی و پادشاهی های جداگانه پادشاهی اسراییل و پادشاهی یهودیه بوده و با ویرانی معبد اول و حمله آشوریان و بابلیان خاتمه یافت . بار دوم دوره هاسمونیان یا مکابیان بوده که از ۱۴۰ تا ۳۷ قبل از میلاد و دور هرودیان که از ۳۷ قبل از میلاد تا ۹۰ میلاد بعنوان دولت دستنشانده رومیان ادامه داشت، پس از شورش بزرگ و شورش بارکخبا، دولت روم یهودیان را مجبور به پراکندگی در سایر ایالات رومی کرد و به مرور زمان در سرزمین اسراییل به اقلیت رسیدند و نام ایالت رومی "یودیا" (منظور یهودیه است) به "سیریا پلستینا" (منظور سوریه-فلسطین است) تغییر نام پیدا کرد. در سال ۱۹۴۸ برای بار سوم دولت قوم یهود مستقل شد. جمیعت قوم یهود ۱۳ تا ۱۸ میلون نفر تخمین زده میشوند که ۴۱٪ در اسراییل و ۴۰٪ در ایالات متحده آمریکا و ۱۹٪ در سایر نقاط دنیا زندگی می کنند. عبری زبان سنتی و زبان رسمی اسرائیل است و بسیاری از یهودیان حتی در پراکندگی این زبان را می آموزند، بجز عبری زبانهای ییدیش، لادینو، گویش بخارائی، تاتی هم بطور سنتی صحبت می کنند. بدلیل این پراکندگی برخلاف دیگر زبان ها که همیشه برای نشان دادن موطن و پراکندگیشان نقشه ای قرار می دادم این بار نقشه ای لازم نیست. تراکم مردم عبری زبان در اسرائیل بیشتر از دیگر نقاط جهان است. نمادهای دین یهودیت در حالت کلی و باستانی شمعدانی هفتشاخه است (به نام منوره) که بیش از سه هزار سال نماد اصلی آیین یهود بوده است؛ این نماد در سالهای اخیر جای خود را به ستاره داوود داده است. در پرستشگاه مقدس اورشلیم، از این شمعدان استفاده میشد. این شمعدان در پرستشگاههای یهودی با روغن زیتون روشن میشد. برخی از مفسران یهودی، منوره را نماد بوته سوزانی دانستهاند که به روایت تورات موسی به واسطه آن با خدا سخن گفته است. گروهی دیگر نیز شاخههای منوره را نماد شش روزه هفته و شاخه وسط را نماد روز مقدس سبت دانستهاند. در سفر خروج، دستورها و احکامی که برای ساختن منوره وجود دارد. ستاره داوود، مهر سلیمان، نگین سلیمان یا خاتم سلیمان شکلی مرکب از دو مثلث متساوی الاضلاع یکی رو به بالا و دیگری رو به پایین که روی هم قرار گرفته، تشکیل شدهاست. این نشان در ادیان و عقاید مختلف، به خصوص یهودیت امروزی کاربرد دارد. برخی از گروه های سنتی یهودی بجای این نشان که آن را بدعت می خوانند، از نشان سنتی یهود، منوره، استفاده میکنند. و البته همه این نماد را می شناسیم و بدلایلی هم در اینجا قرارش نمی دهم. :ymparty: در مورد دین یهودیت و تاریخ یهودیت به خاطر حساسیت بالای این مطلب در زمان و مکان حال حاضر بیش از این سخنی نمی گویم. امیدوارم راضی کننده بوده باشه هرچند دستم بسیار بسته بود چون مطلبی در این راه جمع آوری کردن و نوشتن و به بیراهه نرفتن خیلی سخته. برای پست بعدی با تاخیر به زبان های تخاری می پردازیم. پیروز و خوش باشید :D ویرایش شده در نوامبر 19, 2012 توسط CelebAlph 10 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در اوت 6, 2012 (ویرایش شده) باز هم درود امروز می ریم سراغ سری دوم از خانواده های زبانی هندواروپایی که بازهم یک خانواده زبانی کامل مرده و متروکه. زبان های تُخاری زبان تخاری شاخهای از خانوادهٔ زبانهای هندواروپایی است که دو زبان از آن شناختهشدهاست:تخاری شرقی (یا تُرفانی یا تخاری A)تخاری غربی (یا تخاری B ) این دو زبان در هزارهٔ اول پس از میلاد (پیش از آمدن قوم ترکتبار اویغور در سدهٔ نهم میلادی در منطقهای که اکنون استان شینجیانگ چین است، رایج بوده است. از زبان تخاری، نوشتههایی از سدهٔ هشتم میلادی به جا ماندهاست. زبان تخاری در قرنهای دوم و سوم هجری در تخارستان یکی از شرقیترین ولایتهای ایرانینشین، رواج داشته و با زبان ختنی (سکایی) پیوند نزدیک دارد و حتا برخی از دانشمندان آن را شعبهای از ختنی دانستهاند. یعنی به گونه ای از نظر برخی زبان شناسان زیر مجموعه زبان های ایرانی هم محسوب می شود. (در پست های بعدی به بررسی زبان های خانواده ایرانی خواهیم پرداخت :ymapplause: ) تُخار نام قومی ساکن تخارستان بود که در سدهٔ سوم پیش از میلاد در نواحی کوچا و تورفان در شمال شرقی سرزمینی که بعدها ترکستان شرقی یا ترکستان چین خوانده شد، به سر میبردند. مردمی قوی و نیرومند بودند و به یکی از زبان های وابسته به گروه زبانی هند و اروپایی سخن میگفتند که به زبان تخاری معروف است. هرچند این زبان شرقیترین زبان شناخته شدهٔ هند و اروپایی است، اما از لحاظ تقسیمات آواشناسی زبانشناسی به شاخهٔ غربی یا کنتوم (Centum) آن زبان تعلق دارد. در میانههای سدهٔ دوم پیش از میلاد تخارها بر اثر تهاجمات هون ها (اولین زرد پوستان سرازیر به غرب و در واقع اولین هجوم خونبار مغولی تاریخ) ناگزیر به نواحی غربیتر کوچ کردند. منابع چینی در شرح این رویداد از دو قوم یوئهچی (یا یوئه ژی) و ووسون نام بردهاند که از برابر هون ها گریخته، و به نواحی فرغانه راندهاند و اندکی پس از ۱۶۰ ق.م. از سیحون (سیردریا) گذشتند و به قلمرو دولت یونانیِ باختر سرازیر شدند. و میان سال های ۱۴۰ تا ۱۳۰ ق.م. دولت یونانی باختر را برانداختند. استرابون از مردمی چادرنشین به نام «تخاروی (Tokharoi)» یاد کرده است که در این تهاجم شرکت داشتهاند. با برافتادن دولت یونانی باختر، این قبایل بیابانگرد دولت کوشانیان (کوشانیان در کتیبه های ساسانی جزو ایرانیان بودند و نه انیران) را بنیاد نهادند و پس از آن، تاریخ تخاریان و زیستگاه جدیدشان، یعنی تخارستان با تاریخ این دولت درآمیخت. با انقراض کوشانیان به دست شاپور اول ساسانی (۲۴۰-۲۷۰ میلادی) قلمرو آنان و از آن میان تخارستان بر قلمرو ساسانیان افزوده شد. بنابر سنگنوشتهٔ شاپور اول ساسانی در کعبهٔ زرتشت، او حکومت تخارستان را به پسرش نرسی سپرد و پس از آن، این سرزمین را استانداران ساسانی ملقب به «کوشانشاه» اداره میکردند، تا آنکه در ۳۶۰ م. با تهاجمات گروهی از هونها موسوم به هونهای کیداری به نواحی شرقی شاهنشاهی ساسانیان، حکومت ایرانی کوشانشاهان برافتاد و این سرزمین به تصرف آنها درآمد. اما دیری نپایید که در اواخر سدهٔ چهارم میلادی موج تازهای از مهاجمان هون، معروف به هپتالی از جیحون گذشتند و کیداریها را به نواحی جنوبیتر راندند و نخستین پادشاهی هپتالی را در تخارستان بنیاد نهادند که از تخارستان تا مرو را شامل میشد. تخارستان در دست هپتالیان باقی بود، تا آنکه در حدود سال ۵۵۸ م. خسرو اول انوشیروان با یاری ترکان غربی آنجا را تصرف کرد و هپتالیان را به اطاعت درآورد. اما چیرگی ساسانیان بر تخارستان چندان نپایید، زیرا با گذر ترکان غربی از جیحون و استقرار در نواحی جنوبی آن، تخارستان به دست آنان افتاد. تخارستان در سال ۳۲ هجری قمری/۶۵۲ میلادی توسط سپاهیان عبدالله بن عامر بن کریز به جنگ و صلح گشوده، و بر قلمرو مسلمانان تازی افزوده شد. از سدهٔ نهم میلادی به بعد (پس از آمدن قوم ترکتبار اویغور در سدهٔ نهم میلادی) از قوم تُخار و زبان تخاری دیگر اثری پیدا نشده و این زبان با هجوم اقوام ترک به منطقه منقرض شد. در اواخر دههٔ هشتاد میلادی، اجساد ۳۰۰۰-سالهٔ مومیاییشدهٔ چند تخاری که به خوبی سالم باقی ماندهبودند در صحرای دورافتادهٔ تکلهماکان در چین کشف شد. آنان دارای موی سرخ-طلایی و ویژگیهای اروپایی بودند و به نظر نمیرسید که نیاکان مردمان امروزی چینی باشند. بدلیل استفاده از نام هایی که به احتمال زیاد دوستان با انها زیاد سروکار نداشتند به تعریف این نام ها می پردازم: یوئه ژی: یوئهژیها اتحادیهای از اقوام کوچنشین آریایی (به تعریف آریایی در پست های قبل رجوع شود) بودند که خاستگاه آنها در دشت تاریم (در غرب چین) بود. آنها که زیر فشار جنگجویان چینی از سرزمینشان بیرون رانده شده بودند، با دیگر اقوام کوچنشین (تُخاریها و سکاها/Scythians) متحد شدند، و بهسوی جنوب به فلات ایران ریختند، با پارتهای اشکانی درگیر شدند (۱۲۴ ق. م.)، و سپس به باختر یورش آوردند، و یونانیان حاکم بر آن سرزمین را به جنوب بهسوی درۀ کابل و شرق بهسوی پاکستان و هند کنونی راندند. یکی از پنج قبیلۀ اتحادیۀ کوجنشینان یوئهژی، کوشانیها بودند، که قبایل یوئهژی را متحد ساختند و امپراتوری را تاسیس کردند که در اوج دوران خود از ترکمنستان تا غرب چین تا مناطق مرکزی هند وسعت داشت. استراتژی یورشگری کوشانیان و مرکزیت فرمانرواییشان در امتداد جاده ابریشم، آنها را قادر ساخت تا سومین ابرقدرت عصر باستان (بین چین و روم) شوند. بدینسان، آنها که زمانی قومی کوچنشین بودند، پس از یکجانشینی و شهرنشینی، تبدیل به یک جهانشهر (Cosmopolitan) متمول شدهبودند. عکس زیر سردیس گِلی و رنگآمیزیشدۀ یک جنگجوی یوئهژی (یوئهژیها سکاهایی بودند که در سدۀ اول پیش از میلاد در باختر شاهنشاهی کوشان را بنیان گذاردند.)، بدستآمده از قصر باستانی خَلچیان در استان سرخاندریا در جنوب ازبکستان (همان سرزمین باستانی باختر) است. http://upload.wikime.../SakaYueZhi.jpg شاهنشاهی کوشان: شاید دوستان کمتر با این شاهنشاهی ایرانی اشنا باشند که هم زمان با پارتیان در شرق کشور حکومت می کردند و البته دوستان متوجه عقب نشینی پارتیان از شرق در نقشه های تاریخی در کتاب های درسی تاریخ در دوران مدرسه شدند. این قوم هم زمان با پارتیان بدست ایرانیانی بپا شد که دین انان نه زرتشتی که بودایی بود. امپراتوری کوشانی نام امپراتوریِ همسایهٔ شرقیِ اشکانیان از سال ۶۰ تا سال ۳۷۵ میلادی توسط قوم کوشانها (باختری:کوشانو٬ پارسی میانه:کوشان) بر آسیای میانه و شمال هند فرمانروایی میکردند. قلمرو کوشانیان در سدهٔ سوم میلادی به دست ساسانیان افتاد. قوم کوشان را با تخاریان مرتبط میدانند. در این امپراتوری، دین بودایی رواج داشت و تندیسهای بودای بامیان یادگاری از آن دورهاست. (همونایی که بزرگترین بوداهای جهان بودند و البته چون در افغانستان قرار داشتند گروه تندروی طالبان با دینامیت انها را منهدم کردند) برای معرفی کوشانیان باید کتاب ها خواند و معرفی کرد اما فکر کنم در این تاپیک به اندازه کافی شناسانده شدند. سردیس یک شاهزاده کوشانی یافته شده در ازبکستان ناگفته نماند که به این اقوامی که بین ایران و هند و با فرهنگی میان این دو بودند هندوایرانی می گویند که برخی در جدا شدن هندیان از ایرانیان گروه سومی نیز قرار می دهند که آریایی اند اما نه این و نه آن. بیشتر این اقوام با قدرت گرفتن یکی از دو تمدن به همان سمت متمایل تر می شدند و بیشتر در افغانستان و پاکستان کنونی ساکن اند و اعتقادات آنها آریایی بسیار ابتدایی است. امیدوارم تونسته باشم سوالات دوستان رو جواب بدم. در پست بعدی به سراغ زبان های هلنی می رویم(هندوایرانی رو گذاشتم واسه اخرین مورد شکیبا باشید :ymparty: ) 8-| :D ویرایش شده در نوامبر 19, 2012 توسط CelebAlph 10 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در اوت 7, 2012 (ویرایش شده) بچه ها این وسط یه هو پیدام شد دلیل داره. یه نمودار جالب و جدید پیدا کردم خیلی خوبه. تمام گروه زبان های هندواروپایی رو نشون می ده. طبق راهنمای سمت راست-بالا: گروه آوایی ستوم و کنتوم به رنگ های متفاوت اند و گروه دایره بنفش با حاشیه سفید مربوط به قبل از جدایی این دو گروه اوایی مربوط می شه که فقط گروه خانواده اناتولی که در شماره یک توضیح دادم رو شامل می شه. نقطه چین کم رنگ خاکستری این زبان ها رو با توجه به اروپایی یا آسیایی بودن جدا کرده. رنگ سبزی که داخل دایره با اونها پر شده نشان دهنده دستگاه آوایی ستوم و دایره هایی که با رنگ ابی پر شدند نشان دهنده دستگاه آوایی کنتوم اند. که در مورد زبان های منقرض شده فریجی این احتمال کنتوم بودن 100 درصد نیست. دو نوع از رنگ سبز مربوط به زبان های خانواده ستوم برای حاشیه دایره ها به کار رفته اند که هم رنگی نشان دهنده یکسانی ساختار گرامر (دستور زبان) اون خانواده زبانی با خانواده زبانی دیگر است. همچنین 4 رنگ (دو رنگ سبز و یک ابی و یک سیاه) برای نوع دستور زبان زبان های دسته کنتوم استفاده شده. به طور مثال خانواده زبانی ایتالی از دسته کنتوم با خانواده سلتی هم دسته بوده و از لحاظ دستوری از یه ساختار استفاده می کنند. در حالی که خانواده زبان هلنی در دسته کنتوم از نظر گرامری با خانواده زبانی فریجی مطابقت دارد. در حالی که خانواده ژرمنی از دسته کنتوم بوده اما از نظر گرامر با خانواده بالتو-اسلاو هم خوانی دارد که به دسته ستوم تعلق دارند. http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/6/67/Lexical_relationships_indo-european.png امیدوارم استفاده ببرید تا پست بعدی که به زبان های هلنی خواهیم پرداخت بای :ymapplause: :ymparty: ویرایش شده در نوامبر 19, 2012 توسط CelebAlph 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
وابلامور 117 ارسال شده در اوت 12, 2012 (ویرایش شده) بابا دمت گرم سرگیجه گرفتم از این همه زبان نچ نچ نچ نچ نچ :ymapplause: واقعا عظمت جهان رو ببین ااااااااااااااااااااااااه اگه دست من بود به شما دوست گرامی هزاران نمره میدادم چجوری اینا رو در آوردی با مرام؟ آقا راستی من یادم رفت بگم الفبای زبانم رو تونستم با هزار مکافات و مطالعه در زبان های مبنام بسازم دفعه بعد براتون میکشم میذارم ویرایش شده در اوت 12, 2012 توسط وابلامور 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در اوت 12, 2012 (ویرایش شده) درود :D :ymapplause: خیلی از محبت دوستان ممنون دلگرمم می کنید. امروز به خانواده دیگری از زبان های هندواروپایی می پردازیم. شاید این دسته یکی از مهم ترین خانواده زبانی باشد. زبان های هلنی: به دسته ای از زبان های گفته می شود که توسط گروهی از هندواروپاییان استفاده می شد که تمدن ناحیه که به یونان معروف است را شکل دادند. مردم یونانی در دوره هایی خود را هلنی خواندند که منسوب به هلن (نه هلن تروی) بلکه پسر یکی از قهرمانان یونانی است. از دسته زبان های هلنی هم اکنون یک یا دو زبان که همان یونانی و تسالونیکی باشد باقی مانده اما بقیه مرده و متروک اند. (رجوع شود به درخت خانواده زبان های هندواروپایی در پست های قبلی) البته زبان تسالونیک را برخی جزو یونانی و برخی جدا از ان زبانی دیگر از گروه هلنی دسته بندی می کنند. در ابتدا به تاریخ یونان مختصری اشاره داشته باشیم. سرزمین کنونی یونان در ابتدایی ترین شکل تمدن به جزیره کرت محدود می شود. مردم این ناحیه را مینوسی (منسوب به شاه مینوس کرت در افسانه های یونان) می نامیدند و با اینکه در یافته های باستان شناسی ظاهری جز هندواروپاییان داشتند و کتیبه هایی نیز از ایشان یافت شده اما هنوز خط مورد رمزگشایی نگردیده. این مردم را از نژاد اطلسی می خوانند و گروه بزرگی از باستان شناسان انان را با ایلامیان و بومیان ایران پیش از ورود اریاییان مرتبط می دانند. این مردم دارای تمدنی بس شگرف بودند. قدرت دریایی مردم کرت دیگر مردمان خود سرزمین یونان را که از هندواروپاییان بودند زیرسلطه خود داشتند. این مردم صلح جو بوده و با دیگر مردم مدیترانه بخصوص مصری ها و اسیای نزدیک بازرگانی داشتند. با فوران اتش فشان جزیره کرت تمدن کرتی به زیر اوار و خاکستر رفته و قسمت اصلی ان ویران شد اما سونامی بعد از زمین لرزه و اتش فشان این تمدن را به طور کلی ویران کرد و هجوم مردم میسنی (نخستین یونانیان) به کرت که با ضعف قدرت کرت قوی شده بودند به این تمدن برای همیشه پایان دادند. باستان شناسان واقع گرا تمدن افسانه ای اتلانتیس را همین کرت می دانند. میسنی ها اما در زمان فرمانروایی به یونان حکومت های دولت شهری داشتند و هر شهری دارای شاه خود و حکومتی مجزا بود. این شاه ها دائم در حال جنگ بودند و اگرهم اتحادی رخ می داد برعلیه دشمن مشترکی بود. بزرگترین اتحاد شاهان یونانی در حدود 1200 پیش از زادروز مسیح اتفاق افتاد که در ان تقریبا تمام شهرهای یونانی با شاهان خود در جنگ مقابل شهری به نام تروی رخ داد. این شهر واقع در ساحل غربی ترکیه کنونی از شهر های هیتی و ثروتمندترین و قدرتمندتری شهر ناحیه باعث ایجاد حسادت و رقابت یونانی ها با خود شده و شاهان یونانی برای از میان برداشتن این قدرت با هم متحد شدند که بعد ها در افسانه ها این جنگ بزرگ را به عشقی ممنوع میان زنی شوهر دار و مردی جوان نسبت دادند(هلن و پاریس). میسنی ها نخستین یونانی ها بوده و به زبان های هلنی سخن می گفتند. تمدن میسنی ها از کرتی ها پیش پاافتاده تر بود و اینان مردمی جنگجو بودند و مدیترانه را اشفته تر ار قبل ساختند اما تمدنی شهری داشته و از کرتی ها بسیار اموخته بودند. با هجوم اخرین موج هندواروپاییان که از شمال یونان رخ داد و اینان را مردم دوری یا یونانی متاخر نیز خوانند تمدن های میسنی نابود شده و یونان بدست قوم خونریز و بی تمدن دوری افتاده و برای سال ها در تاریکی فرو رفت. دوری ها نه از کرتی ها و نه از میسنی ها نیاموختند و بر ویرانه های تمدن های پیشین خوش نشینی کردند. یونان سرزمینی صخره است که کشاورزیه ضعیفی دارد و برای سیر کردن مردم خود نیاز به تجارت دارد اما عدم امنیت و بی تمدنی دوری ها مردم را برای مدت ها در تاریکی و گرسنگی نگاه می داشت. تا برخورد فقیقی ها و مصری ها و اناتولیان متمدن با یونانی ها دوباره مردم دوری را این بار به بازتولید فرهنگ نمود که در اوج خود امروزه به فرهنگ کلاسیک معروف است. اما باوجود تمام تحسین هایی که متوجه این فرهنگ است اما باستان شناسی با رو کردن تمدن های پیشین این تمدن را چندان بهتر و عالی تر نمی دانند بلکه این تمدن در اوج خود نیز به پای تمدن پیشرفته و عالی کرتی ها نرسید. یونانیان هیچ گاه متحد نشده و کشوری یگانه نشدند. تا زمانی که هخامنشیان حکومت کردند شهرهایی که در شرق یونان بودند بخصوص در خاک ترکیه کنونی به ایران پیوستند گروهی به قدرت نظامی و دیکتاتوری اسپارت و گروهی به دموکراسی های مختلف در تسالی یا اتن یا پادشاهی پروس یا پادشاهی های مقدونیه. تا زمانی که بدست فیلیپ دوم پدر الکساندر مقدونی یونان فتح شده و بعد از مرگ الکساندر به دست یکی از سرداران او رسیده و بعد ها توسط رومی ها فتح شد. با جداسازی امپراتوری روم به رم شرقی تعلق داشت و بعد ها بدست ترکان عثمانی افتاد و بعد از فروپاشی عثمانی به پادشاهی یونان معروف شد. زبان های یونانی: زبان یونانی تاریخ مستند ۳۵۰۰ ساله دارد. خود یونانیان در حدود هزاره 2 پ.م به این منطقه رسیدند. زیرلایه های غیریونانی زبان یونانی در زبان مردم این ناحیه مربوط به خانواده زبان های اناتولی (معرفی خانواده زبان های اناتولی) است.4 گویش متفاوت برای یونانی باستان شناسایی شده:آرکادئو-سیپریوت: شامل گویش های باستانی در آرکادیا و سیپروس می شود.آئولیک: شامل گویش جزیره های لزبین و بوئوتیان و تسالیان. بسیاری این گویش را با دسته پیشین یکی کرده و نام یونانی مرکزی یا آکابین را بدان دادند.یونانی غربی: که شامل دوریانی و یونانی شمال غربی می شود.آتیک-ایونیک (آتنی-ایونی): که شامل ایونی و آتنی می شود. نمودار زبان های مختلف یونانی در مسیر زمان: New Picture.bmp کهنترین متون یونانی مربوط به تمدن میسنی است که در حوالی 1400 پ.م نوشته شدند. زبان این متون به دسته 1 (آرکادئو-سیپریوت) مربوط است. اما این زبان نخستین یونانی نبوده ولی گروهی معتقداند عناصر یونانی نخستین در این اثار قابل برداشت است. یونانی هومری زبان یونانی حماسی مربوط به ایلیاد و ادیسه است. این زبان در ایونی صحبت می شده و برپایه شعر کلاسیک حماسی بوده و زمان ان به دوره میسنی ها برمی گردد. اما اثار دوره هومری دارای نشانه های آئولیک و آرکادئو-سیپریوت توامان است. یک تغییر بزرگ در رویه تغییر زبان در یونان کلاسیک در آتن در زمان فیلیپ دوم مقدونی و پسرش الکساندر رخ داد. اساس این زبان سکه ای مربوط به این دوران است. زبان این سکه بر پایه آتیک بود اما ترکیبات قابل ملاحظه ای از آیونیک در خود داشت و همچنین عناصری از دوریک. از این زمان به بعد تقسیمات زمانی زبان یونانی (به گونه ای این زبان از این دوره زبان مشترک اقوام خانواده زبان های یونانی شد) به شرح زیر است: New Picture (2).bmp شروع یونانی مدرن در سال 1100 در اثار ادبی ثبت شده است. الفبای یونانی با تغییرات مختلف: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/2/24/Greek_alphabet_variants.png قرن ها یونانی به صورت های مختلف در ایتالیا و بالکان و آسیای خرد صحبت می شده. بیشتر این گویش ها اکنون یا به طور کلی مرده و متروک اند یا رو به مرگ. مناطقی که زبان های یونانی به صورت بومی هنوز سخن ور دارند در نقشه زیر امده است: New Picture (3).bmp زبان کنونی یونانی در گویش های متفاوت دسته بندی های مختلفی دارد که به یکی از انها اشاره می کنیم. این دسته بندی بیشتر بر پایه تفاوت های فرهنگی مردم این ناحیه هاست تا تفاوت های زبانی:تساکونیان: باستانی ترین حالت یونانی مدرن. به شمال و جنوب دسته بندی می شود.کاپادوکیان: یونانیان آسیای خرد ( ترکیه و سرزمین های میان ترکیه و یونان). اما ترکان هر جزیره را به قسمت یونانی و ترکی زبان تقسیم کرده و مردم را جدا کرده اند در حالی که در مناطق ترکی روستاییان و بومیان با اصل و زبان یونانی ساکن اند.پونتیک: به زبان یونانی در جنوب دریای سیاه گفته می شود. غالبا مسلمانند اما نام این منطقه صرفا پونت نیست.ایتالیوت: در جنوب ایتالیا در آپولیه و کالابریا و سیسیل بالای 20 هزار سخنور دارد. ریشه های غیریونانی در ادبیات و فرهنگ این ناحیه بیشتر از دیگر ناحیه هاست. متاسفانه با جستجو در اینترنت به سایت یا پیجی جهت معرفی این زبان ها نرسیدم و صرفا از کتاب ها و منابع خودم ترجمه و تایپ کردم و سعی کردم ریزه کاری ها و نمونه های زبانی رو ازش کم کنم و کمترین اسیب هم به متن بخوره برای همین این بار لینکی ندارم جز چند عکسی که از کتاب ها گرفته ام و اپلود کردم. امیدوارم دوستان راضی باشند. کم و کسری داشت بگین. برای پست بعدی منتظر خانواده زبانی ایتالی باشید. بای :ymparty: B) :D 8-| 8-| ویرایش شده در نوامبر 19, 2012 توسط CelebAlph 11 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در اوت 22, 2012 (ویرایش شده) درود دوستان اردایی امروز به معرفی زبان های ایتالی می پردازیم و به خاطر غیبت کبری هم خیلی پوزش می طلبم 8-| : زبانهای ایتالی زیرشاخهای از زبانهای کنتوم از خانوادهٔ زبانهای هندواروپایی میباشند. زبانهای ایتالی دربرگیرندهٔ زبانهای رومیتبار مانند ایتالیایی، اسپانیایی، پرتغالی و فرانسوی و همچنین زبانهای مردهٔ شبهجزیره ایتالیا مانند لاتین، اومبری و اوسکی میباشند. یکی از بزرگترین و گسترده ترین و مهم ترین خانواده های زبانی هندواروپایی همین خانواده زبانی ایتالی است که بر دیگر خانواده های زبانی هندواروپایی مانند خانواده ژرمنی و سلتی اثر شگرفی داشته و الفبای ایتالی در بیشتر نقاط دنیا استفاده می شود و کلمات ان در هر نقطه ای از دنیا نفوذ کرده است. مانند هر خانواده زبانی دیگر زبانی ابتدایی وجود داشته که به نیاایتالی معروف است و این زبان مادر زبان های خانواده ایتالی است. دگرگونیهای آوایی از زبان نیاهندواروپایی به زبان نیاایتالی چنین است:آمیزش آوای کامی با ملازی:ḱ > kǵʱ > ɡʱǵ > ɡ[*]لبی و ملازی صدادار ناکامل تلفظ میشود: ɡʱʷ > ɡʱɡʷ > ɡ / w[*]حلقی صدادار در آغاز بیصدا و سپس سایشی میشود: bʱ > pʰ > ɸ > fdʱ > tʰ > θɡʱ > kʰ > x[*]s > θ (تنها پیش از r، در جای دیگر رخ نمیدهد) [*]m n l r w b d ɡ p t k kʷ تغییر نمیکنند. این فرگشتهای آوایی در هر زبان ایتالی به گونهٔ مستقل و جداگانه رخ داده برای نمونه در لاتین در میان واکهها داریم: f > b و θ > f. از دگرگونیهای بیقاعده میتوان از تبدیل p به kʷ نامبرد. برای نمونه در زبان نیاهندواروپایی عدد پنج را *penkʷe بوده که در لاتین شدهاست quinque، یا پُختن در نیاهندواروپایی *-pekʷ بوده که در لاتین coquere شدهاست. (به شباهت همین مثال ها با زبان کنونی پارسی توجه کنید). شاخه ایتالی خود به دو زیرشاخه بخش میشوند و این زیرشاخهها نیز به زیرشاخههایی که در پی میآید:زبانهای اوسکواومبری:زبان اوسکی که در جنوب مرکزی شبهجزیرهٔ ایتالیا گویشور داشتهاست.گروه اومبری:زبان اومبریزبان ولسکیزبان ایکوییزبان مارسیایی[*]زبان پیسن جنوبی در خاوری مرکزی ایتالیا گویشور داشتهاست. [*]زبانهای لاتینوفالیسکی: زبان فالیسکیزبان لاتینزبانهای رومی (از تبار زبان لاتین هستند.) از تمامی زبان های ذکر شده در بالا کتیبه و نوشته در دست است. نقشه پراکندگی زبان های ایتالی در نقشه زیر امده است: http://upload.wikime...n_Age_Italy.svg ایتالیزبانها در هزارهٔ دوم پیش از میلاد به شبهجزیرهٔ ایتالیا درآمدند و مینماید که با قبیلههای سلتی در اروپای باختری دارای رابطه بودند. پیش از درآمدن هندواروپاییان ایتالیا ساکنان دیگری داشته که به احتمال ناهندواروپایی بودند و شاید اتروسکیها از تبار ایشان بودهاند. از سده ۷ (پیش از میلاد) زبانهای اومبری و فالیسکی دارای سامانهٔ نوشتاری بودهاند که از الفبای ایتالیک باستانی گرفته شدهبود. زبانهای ایتالیک تاثیر اندکی از زبان اتروسکی و زبانهای یونان باستان گرفتهاند. مهم ترین این زبان ها لاتین است که زبان های رومی تبار از ان مشتق شده اند. مهم ترین زبان های رومی تبار ایتالیایی و اسپانیایی و فرانسوی و پرتقالی و رومانیایی هستند. گسترش این خانواده زبانی مدیون تمدن و فرهنگ روم باستان و امپراتوری روم و گسترش مسیحیت است.در نقشه زیر پراکندگی زبان های رومی تبار در دنیا امده است: این زبان ها اثرات بسیار مهمی در زبان های دنیا و زبان های دیگر هندواروپایی و همچنین زبان های ناهندواروپایی گذاشته است. زبان های رومی تبار به دو گروه بزرگ خاوری و باختری تقسیم می شوند: زبان های این گروه بزرگ زبانی را می توانید در نقشه زیر مشاهده کنید: http://upload.wikime...ance_20c_en.png حال مختصری به تاریخ سرزمین مادر این زبان یعنی ایتالیا می پردازیم: اتروسک ها: تمدن اولیه شهری در ایتالیا به مردمانی با زبان و نژاد ناهندواروپایی اتروسک تعلق دارد. این قوم باستانی بومی ایتالیا بوده و نظریه های مبنی بر خاورنزدیکی بودن این قوم رد شده است. ساکنان اولیه اتروریا در شمال ایتالیا که اکنون توسکانی نام دارد در دوره سنگ و مفرغ به قوم اتروسک معروف شدند که خود را راسنا می خواندند. شهر رم که به دست لاتین های هندوراوپایی تبار در ابتدا شاهان اتروسکی داشته. این امر که این تسلط به زور نظامی بوده یا رمی ها خود داوطلبانه ان را پذیرفته بودند کاملا مشخص نیست گویا هر دو تا حدودی درست است. این قوم تاثیرات شگرفی بر تمدن و فرهنگ رومی گذاشتند چنانکه تمدن یونانی نگذاشت. بازی های گلادیاتورها و روش دفن مردگان در رم ریشه ی مستقیم اتروسکی داشته. یونانی ها مردگان خود را می سوزاندند. خدایان اتروسکی اما با خدایان یونانی مخلوط شده و خدایان یونانی با اسامی رومی و گاها اتروسکی و با رنگ مشخصا اتروسکی در رم پذیرفته شدند. هر چند بعدها تاریخ نگاران رومی از این قوم به خوبی یاد نکردند اما تمام نوشته های انها مستند نبوده و جنبه دشمنی داشته. اتروسک ها تا مدت های بسیار زیادی ایتالیا را در دست داشتند. تا در سده اول پیش از زادروز مسیح ظهور جمهوری رم اتروسک ها را بیرون راند. در جنوب ایتالیا اما کلونی ها یونانی نشین توسط یونانی ها بوجود امده بود. در قسمت زبان های هلنی به وجود این زبان ها در جنوب ایتالیا اشاره شد. این قسمت ایتالیا به یونان بزرگ معروف شده بود. اختلاط فرهنگی یونانی-اتروسکی رومی ها به دلیل همین همجواری است. اما تروسک ها و یونانی ها با هم در جنگ بودند. این جنگ های طولانی بوده و زمانی اتروسک ها با کارتاژي ها که از مهاجران فنیقی در شمال افریقا بودند هم پیمان شده و یونانی ها را شکست دادند. بعد ها در نیمه اول سده ۵ پیش از زادروز مسیح اتروسک ها ضعیف شده و ابتدا کارتاژ از یونان بزرگ شکست خورد و سپس شاه سیراکوس اتروسک ها را شکست داد. این جنگ قدرت باعث شد تا لاتین ها شهرهای لاتیوم و کامپانیا را از دستان انها بیرون بکشند. گل ها (در قسمت زبان های سلتی به معرفی گل ها خواهیم پرداخت) از شمال دریای ادریاتیک را تصرف کردند و رومی ها یکی یکی شهر های اتروسکی را از دستان اتروسک ها خارج کردند تا سرانجام در سده ۳ پیش از زادروز اتروریا به تصرف رومیان درامد. جمهوری رم: نشان جمهوری رم: http://upload.wikime...3/Spqrstone.jpg تغییرات مرزهای جمهوری و امپراتوری رم از اغاز تا فروپاشی روم غربی. عدد نشان دهده شده مربوط به سال است. نشان منفی برای پیش از زادروز و نبود ان پس از زادروز را نشان می دهد: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/e/ea/Roman_Republic_Empire_map.gif جمهوری رم حکومتی دمکراتیک بود که در سده ششم پیش از میلاد در شهر رم بنیان نهاده شد و حدود ۵۰۰ سال به حکومت خود ادامه داد. این حکومت در اوج قدرت خود بر جنوب و غرب اروپا، شبهجزیره بالکان، شمال آفریقا، آسیای صغیر و آسیای غربی حکومت میکرد، جمهوری روم در دوران کنسولی ژولیوس سزار و پمپیوس و کراسوس به اوج قدرت و گستردگی خود رسید (همزمان با شاهان پارتی -ارد دوم- در ایران که با شکست مفتضحانه بزرگترین و قدرتمندترین سردار و مرد تمام دوره جمهوری رم کنسول مارکوس کراسوس بدست سورنا سردار ایرانی -در این جنگ رومیان ۴۰ هزار نفر به ایرانیان ۱۰ هزار نفری شکست خوردند :ymapplause: - سزار موفق شد تا قدرتمندترین رقیب خود را کنار زده و قدرت را به چنگ اورد)، در این دوره جمهوری رم به قدرتمندترین دوره خود رسید که سزار ان را از بین برد و بسیاری از مورخان فروپاشی این نظام را به خودکامگی سزار نسبت داده و او را قاتل این جمهوری میدانند. امپراتوری روم: در مدت دومین دوره پنج ساله اقامت سزار در گل، فساد مالی و خونریزی محیط سیاسی رم را چنان آشوبناک کرده بود که تا آن هنگام سابقه نداشت. پومپیوس و کراسوس، در مقام کنسولی، هدفهای سیاسی خود را با رشوه دادن در انتخابات، ارعاب قضات و گاه آدمکشی تعقیب میکردند. چون دوره کنسولی این دو پایان یافت؛ کراسوس سپاه بزرگی بسیج کرد و برای جنگ با ایران رهسپار سوریه شد. سپاه او از فرات گذشت و در حران توسط سواره نظام پارتی غافلگیر و متلاشی شد. خود کراسوس از کشتههای این جنگ بود. مرگ کراسوس شورای سه نفره را از میان برد. اگر کراسوس زنده میماند دیکتاتوری سزار یا پومپیوس امکان بروز نمییافت. از آن پس پومپیوس آشکارا به دشمنی با سزار پرداخت. با مرگ پمپیوس سزار تنها دیکتاتور مادام العمر رم شد و مصر را با ازدواج با کلئوپاترا به رم افزود. با قتل سزار در سنا که عملا امپراتور و دیکتاتور روم بود اما نام امپراتور را بر خود نداشت سرداران مطرح و بازماندگان به جان هم افتادند که بدلیل اینکه سزار وارثی نداشت برادرزاده او اکتاوین مدعی اصلی جایگاه او بود. در اخر بین اکتاوین و مارک انتونی و کلئوپاترای هفتم جنگی درگرفت که به شکست مارکوس انتونیوس و کلئوپاترا و خودکشی ان دو انجامید و اکتاوین به عنوان نخستین امپراتور روم تاج گذاری کرد و به نام اگوستوس اکتاویوس ژولیوس سزار نخستین امپراتور روم شناخته شد. در سالِ ۳۹۵ پس از میلاد امپراتوری روم دو پاره شد. دو پاره شدن امپراتوری روم موجب دو پاره شدن فرهنگ اروپایی و مسیحیتِ اروپایی شد. چنان که دولت روم شرقی نماینده فرهگ یونانی و کلیسای اورتودوکس بود و خط رسمی در این دولت خط یونانی و سیرلیک بود و روم غربی دارای خط و زبان لاتین و کلیسای کاتولیک در شهر رم. در سال ۴۷۶ میلادی، آخرین امپراتور روم غربی توسط فرمانده سپاهان، ادواسر که یک بربر بود، از قدرت کنار زده شد. بدینسان، امپراتوری روم غربی، تحت سلطه بربرها قرار گرفت.اما اندیشه ایجاد مجدد امپراتوری در غرب هیچگاه فراموش نشد و این امر را میتوان در امثال شارلمانی و ناپلئون مشاهده کرد. امپراتوری روم شرقی سال ۱۴۵۳ بهدست ترکان عثمانی برافتاد. در اساطیر رومی ها رم توسط نوادگان انئوس بنا شد و رمی ها از نوادگان انئوس هستند. (انئوس یا همان انه پسر افرودیت و یک مرد انسان از تروی و بازماندگان شهر تروی بوده پس رومی ها خود را از تبار این شهر باستانی دانسته و قدیمی ترین دشمن یونان بودند که در اخر با فتح تمام شهرهای یونانی توانستند انتقام تروی را از یونانیان حسود بازپس گیرند.) در اخر باید بگم این سرزمین چنان تاریخ زیبا و پرفراز و نشیبی داره که من مردم تا همه شو ننویسم برای دوستان خلاصه نویسی برخی اوقات خیلی سخته :D امیدوارم استفاده برده باشید تا پست بعدی بای :ymparty: 8-| ویرایش شده در نوامبر 19, 2012 توسط CelebAlph 7 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در سپتامبر 4, 2012 درود به دوستان امروز به معرفی شاخه دیگری از خانواده زبانی هندواروپایی می پردازیم. زبان آلبانیایی: زبان آلبانیایی (به آلبانیایی: جیوها شچیپه) زبانیاست از خانوادهٔ زبانهای هندواروپایی که نزدیک به ۶ میلیون گویشور دارد. خاستگاه این زبان آلبانی و کوزوو است ولی در دیگر جاهای بالکان که آلبانیزبانان میزیند- چون مقدونیه، مونته نگرو و جنوب صربستان- نیز بدان سخنگفتهمیشود. همچنین گروههای آلبانیاییزبانی نیز در یونان، کرانههای جنوب خاوری ایتالیا و سیسیل بدین زبان سخنمیرانند. همچنین کشورهایی که کوچندگانی از بالکان را در خود پذیرفتهاند -مانند کشورهای اسکاندیناوی، آلمان، بریتانیا، استرالیا، آمریکا، ترکیه و...-نیز گویشورانی بدین زبان دارند. در ۱۸۵۴ زبانشناس آلمانی فرانتس بوپ این زبان را از خانوادهٔ زبانهای هندواروپایی شناسایینمود. این زبان در میان زبانهای این خانواده در شاخهای منحصر به فرد جای دارد. برخی پژوهشگران بر این باورند که این زبانهای از زبانهای ایلیری، داسی و تراکیهای (زبان های باستانی که تا قبل از مسیحیت در بالکان رواج داشت) مشتقشدهاست. برخی هم این زبان را از خانوادهٔ زبانهای اسلاوی، بالتیک و یا ژرمنی میدانند. از سدهٔ پانزدهم میلادی الفباهای گوناگونی را برای نگارش آلبانیایی به کار بردهاند. برای این کار از حروف ایتالیایی یا یونانی و گاه عربی بهرهگرفتهمیشد. لهجهٔ توسک آلبانیایی را با الفبای یونانی و لهجهٔ چِگ را با الفبای لاتین مینوشتند. هردوی این لهجهها را گاه با الفبای عربی که برای نگارش زبان ترکی عثمانی کاربرد داشت و نیز سیریلیک و برخی خطهای بومی نیز مینوشتند. در ۱۹۰۸ به طور رسمی زبان آلبانیایی برپایهٔ لهجهٔ چِگ استانداردسازی شد و الفبای لاتین نیز با اصلاحاتی جنبهٔ رسمی یافت. پس از جنگ جهانی دوم لهجهٔ توسک لهجهٔ رسمی و عیار آلبانیایی گردید. زبان های لاتینی یا رومی تبار که در پست های پیشین معرفی شد بر این گروه زبانی تاثیر فراوان گذاشته همچنین زبان یونانی نیز به نوبه خود تاثیراتی داشته. در زمینه زبان شناسی چه در واژه شناسی و چه در دستور زبان این گروه زبانی به دسته اروپایی کنتوم نزدیک تر بوده و زیر مجموعه ان است. در این زبان واژگان یونانی وجود دارد و واژگان لاتین بسیار یافت می شود. حال به معرفی بخش بالکان و خود البانی می پردازیم: بالکان شبه جزیرهای در جنوب شرقی اروپا که از شرق به دریای سیاه و دریای اژه؛ از غرب به دریای یونان و دریای آدریاتیک؛ از جنوب به دریای مدیترانه و از سوی شمال به کوههای آلپ دینار و آلپ ترانسیلوانی و جلگه مجارستان مرزبندی میشود. کشورهای که خاک بالکان را پر کرده اند عبارتند از: یونان- آلبانی- بلغارستان- بوسنی و هرزگوین- کرواسی- اسلوونی- مقدونیه- صربستان- مونتهنگرو- رومانی- بخش اروپایی ترکیه. پهنه منطقه بالکان ۷۲۸٬۰۰۰ کیلومتر مربع و جمعیت آن پیرامون ۵۳ میلیون نفر است. نام بالکان از رشتهکوههای بالکان گرفته شده که از مرکز بلغارستان تا بخش شرقی صربستان کشیده شده است. در نقشه زیر منطقه بالکان به رنگ سبز نشان داده شده است. رومانی برخی اوقات جزء بالکان محسوب می گردد و برخی اوقات نه برای همین به رنگ سبز روشن تر در نقشه امده است: آلبانی جمهوری آلبانی کشوری است در جنوب شرقی قاره اروپا. پایتخت این کشور تیرانا است. جمعیت آلبانی دو میلیون و ۸۰۰ هزار نفر و جمعیت پایتخت آن ۴۲۱ هزار نفر است. نظام سیاسی آلبانی دموکراسی پارلمانی است. آلبانی از اعضای ناتو و تنها عضو سازمان کنفرانس اسلامی در اروپا میباشد. واحد پول این کشور لک نام دارد و اقتصاد آن در حالت گذار به بازار آزاد است. اصلاحات بازار آزاد، باعث شده تا اقتصاد این کشور بهویژه در بخشهای انرژی و زیرساختهای ترابری، به روی سرمایهگذاری خارجی باز شود. آلبانی از ژانویه ۲۰۰۳ در فهرست نامزدهای احتمالی پیوستن به اتحادیه اروپا قرار داشته و به طور رسمی در ۲۸ آوریل ۲۰۰۹ برای عضویت در این اتحادیه درخواست دادهاست. ۹۵ درصد مردم این کشور از تبار آلبانیایی و بقیه بیشتر یونانی هستند. ۷۰ درصد مردم آلبانی مسلمان و ۳۰ درصد مسیحی هستند. مردم آلبانی از ریشه قوم ایلیری هستند که از اقوام هندواروپایی بود. آلبانی ۴۳۱ سال در دست امپراتوری عثمانی بود و در دوره معاصر ۵۰ سال حکومت کمونیستی را پشت سر گذاشتهاست. در حدود یکسوم این کشور جنگلی است و آلبانی از نظر گونههای گیاهی کشوری غنی است. نام بومی این کشور در خود زبان آلبانیاییها، اِشچیپِری (Shqipëria) است ولی بصورت بینالمللی این کشور با نام آلبانی شناخته شدهاست. واژه آلبانی احتمالاً از زمان پیش از دوره کلتها بجا مانده و به معنی سرزمین تپههاست. ریشه آلب در این نام با نام کوهستان آلپ همریشهاست. نظر دیگری نیز هست که این نام را با واژه هندواروپایی آلب به همعنای سپید همریشه میداند. نام آلبانی در زبان عربی بگونه ارناووط درآمده و در ترکی این واژه معرب، شکل آرناؤود بخود گرفته و ترکیهایها آلبانی را با این نام مینامند. نقشه کشور آلبانی: امیدوارم استفاده برده باشید. بای :D :D ;) :D 10 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در سپتامبر 20, 2012 (ویرایش شده) خب گویا صدای بچه ها دراومده از دیرکرد من. من در همین تیریبون رسما پوزش می طلبم. :D :D امروز به بررسی و معرفی شاخه خانواده زبانی بالت و اسلاو می پردازیم: زبان های بالتواسلاو این گروه زبانی خود به دو دسته بالتی و اسلاوی تقسیم می شود. بدین دلیل این دو گروه زبانی خود به یک دسته مستقل در خانواده هندواروپایی تقسیم شدند چون پیوندهای زبان شناختی موجود در این دو خانواده طوری انها را پیوند داده که نمی توان به صورت دو گروه مجزا در دسته هندواروپایی قرار داد. این زبان ها هر دو از یک ریشه مشترک که از دیگر خانواده ها جدا بوده مشتق شده اند. اما در سال های اخیر زبان شناسانی بودند که اعتقاد داشتند این دو را باید جدا کرد و به دو دسته مجزا در خانواده هندو اروپایی قرار داد. همان طور که در قبل ذکر شد هر کدام از این دسته های زبانی خود در ابتدا یک زبان بودند. بر اساس تقسیمات زبان های هندو اروپایی زبان نیا هندواروپایی خود به این چند زبان تقسیم شده و بعدها هر کدام از این زبان ها خود به زبان های دیگر تقسیم شده اند. از این رو در مسیر بازیابی زبان نیا بالتواسلاویک به نیا اسلاویک رسیده اند که یکی از دلایل جدا سازی این دو خانواده زبانی از همدیگر معرفی می شود. این ارتباط بین این دو خانواده زبانی بیشتر به خاطر یکسانی ژنتیکی بین گویشوران ان است که برخی را از جدا سازی این زبان ها برحذر می دارد. این دو گروه زبانی در زمینه های اواشناختی و واژه شناسی و ساخت زبانی مشترک اند. در این زمینه ها چنان پیوندهایی دارند که انها را از دیگر خانواده های هندواروپایی جدا کرده و هر دو را در یک گروه قرار می دهد. اما در عین حال زبان های نیابالتیک و نیااسلاویک بازسازی شدند و این دو را دو زبان جدا اما مرتبط با هم نشان می دهد. که این پیوند بیشتر به خاطر ارتباطی است که مردم این دو گروه در کنار هم در طول تاریخ داشته اند و همسایگی باعث شده است. برخی حتی بر این وار اند که زبان نیا بالتو اسلاوی وجود نداشته و ندارد بلکه زبان نیا اسلاو و نیابالتیک به تنهایی وجود داشتند. نظریه های مختلف در مورد پیوند این دو خانواده زبانی در عکس زیر امده است: گستردگی و موقعیت زبان های بالتواسلاو در دوره مفرغ در کنار دیگر زبان های ان دوره: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/a/a1/Balto-Slavic_lng.png گستردگی این خانواده زبانی در دوره های ۶۰۰ بعد از مسیح از یونان تا دل روسیه بوده است. در همین دوره اسلاو ها در دانوب از ساکنان بالکان جدا شدند. زبان های بالتواسلاو چه جدا از هم و چه با هم از نظر دستورزبانی و اواشناسی به دسته ستوم تعلق کامل دارند. ۱- زبان های اسلاوی زبانهای اسلاوی یا زبانهای اسلاونیک یکی از شاخههای خانواده بزرگ زبانهای هندواروپایی هستند. هماینک بیش از ۲۵۰ میلیون نفر در اروپای مرکزی، شمال آسیا، و بیشتر بخشهای شبه جزیره بالکان، به یکی از زبانهای اسلاوی سخن میگویند. این گروه به زیرگروههای اسلاوی شرقی، اسلاوی جنوبی و اسلاوی غربی تقسیم میشود:اسلاوی شرقی: شامل زبانهای روسی، اوکراینی، بلاروسی.اسلاوی جنوبی: شامل زبانهای بلغاری و مقدونی در شرق و صربی، بوسنیایی، کرواتی و اسلوونیایی در غرب.اسلاوی غربی: شامل زبانهای چک، اسلوواکی، لهستانی و... گستردگی زبان های اسلاوی: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/1/1a/Slavic_languages.png ۲-زبان های بالتی زبانهای بالتی نام گروه زبانی زیرشاخه از زبانهای هند و اروپایی میباشد. گویشوران این خانواده زبانی در اصل در خاور و جنوب شرقی دریای بالتیک و شمال اروپا میزیند. بیشتر این خانواده را به دو شاخه بخش میکنند:بخش خاوری که دربرگیرنده زبانهایی مرده است و بخش باختری که دربرگیرنده زبانهایی زنده و مرده است. زبانهای زنده گروه خاوری دربرگیرنده لیتوانیایی(لیتوانیایی استاندارد و ساموژیتی) و لاتویایی (لاتویایی ادبی و لاتگالیایی) میباشد. با اینکه لاتویایی و لیتوانیایی و حتا پروسی باستان واژگان همپیوند و همریشه بسیاری با هم دارند ولی دو زبان برای گویشوران زبان دیگر فهمپذیر نمیباشند. زبان پروسی باستان کهنترین زبان از خانواده بالتیک شناختهشدهاست. زبان های بالتی باختری:زبان کوری (مرده)کورونی نو (نزدیک به نابودی، این زبان دارای ویژگیهای از زبانهای بالتیک خاوریاست)[*]زبان گالیندی (مرده) [*]پروسی باستان (مرده) [*]زبان یاتوینگی (مرده) زبان های بالتی خاوری:لاتویایی (با ۳ میلیون گویشور)زبان لاتگالی (با ۱۵۰هزار گویشور)[*]لیتوانیایی (با ۳.۹ میلیون گویشور) ساموژیتی (بیشتر گویشی از لیتوانیایی شمرده میشود)[*]زبان سلونی (مرده) [*]زبان سمیگالی (مرده) زبان های اسلاوی و ژرمنی از گسترش بالتی جلوگیری کرده و از گستردگی جغرافیایی ان کاسته اند. نخستین باری که در تاریخ از یک قبیلههای بالتیکی یادشدهاست به سال ۹۸ (پیش از میلاد) برمیگردد. نخستین یادی که از یک زبان بالتیک شدهاست به ۱۳۵۰ (میلادی) برمیگردد و آن در پیوند با نگارش فرهنگ واژگان پروسی اِلبینگ-فرهنگ آلمانی به پروسی- میباشد. نخستین گواه تاریخی از زبان لیتوانیایی به نوشتن کتاب دینی برگردانشده به لیتوانیایی در ۱۵۴۵ بازمیگردد. نخستین کتاب چاپی هم به این زبان از مارتیناس ماژویداس در ۱۵۴۷ رخداده که یک کتاب آیینی دیگر بودهاست. نخستین کتاب به لاتویایی هم در سال ۱۵۳۰ نوشته شده که باز کتابی دینی بودهاست. به همین زبان نخستین کتاب چاپی در ۱۵۸۵ پدید آمد و آن هم دینی. یکی از دلیلهای شناسایی دیرتر بالتیکها به پذیرش دیرهنگام کیش ترسایی از سوی ایشان در سنجش با دیگر ملتهای اروپا بازمیگردد. این دیرپذیری ایشان را از شناخت و توانایی نگارش دورداشت و همچنین زبانشان را از اثرپذیری از بیرون پاسدارینمود. زبانهای بالتیک از آنجا که دارای ویژگیهایی نخستین از زبان نیاهندواروپایی هستند سخت مورد توجه زبانشناسانند. بیشتر زبانشناسان بر این باورند که زبانهای بالتیک یکراست از زبان نیاهندواروپایی جداشدهاند. همچنین پیوند نزدیک میان زبانهای بالتیک و زبانهایی که از دید جغرافیایی از این خانواده دورند-همچون آلبانیایی، داسی و تراسی انگاشتهمیشود. گستردگی زبان های بالتیک http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/2/20/Baltic_languages.png امیدوارم ترجمه بد من به متن صدمه نزده باشه. در پست بعدی به بررسی زبان های سلتی می پردازیم. :D :D :D :-? ;) :D :D ویرایش شده در نوامبر 19, 2012 توسط CelebAlph 8 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در سپتامبر 24, 2012 خب خب دوستان من ممکنه طرفای ۲۰ مهر به مدت ۴۵ روز برای کاووش برم ورامین برای همین شاید دستم به اینترنت نرسه پس یه گروه خانواده زبانی دیگه رو هم معرفی می کنم که یه وخ حق الناس پایمال نشه L-) زبان های سلتی سِلتی(در گروه اوایی ستوم) و کِلتی یا کلتیک (در گروه اوایی کنتوم) نیز نامیده میشود، نام گروهی از زبانهای همخانواده در قاره اروپا است. این گروه از خانواده زبانهای هند و اروپایی، از نظر تاریخی و جغرافیایی، به دو بخش قارهای و جزیرهای تقسیم میشود. بخش نخست (قاره ای) اکنون منسوخ شده، اما بخش جزیرهای کمابیش بکار رفته و زیرگروههای زیر را دربر میگیرد: ۱) بریتونی (Brythonic): شامل زبانهای برِتون (Breton)، کورنی (Cornish)، و ولزی (Welsh). ۲) گالیک (Gaelic): شامل زبانهای گِیلیک ایرلندی، گالیک اسکاتلند، اِرس (Erse)، و مانکس (Manx). تا سده پنجم میلادی از زبانهای سلتی، بویژه زبان گالیک، در سراسر اروپای غربی استفاده میشده است. اما امروزه دانش ما دربارهٔ این زبانها محدود به آن چیزی است که در جزیرههای بریتانیا و ایرلند باقی مانده است. بطور کلی، زبانهای سلتی آوای /p/ موجود در زبانهای هند و اروپایی را حذف کرده است. برای نمونه، porcus که در زبان لاتین یعنی خوک، و بشکلهای porc و pork وارد زبانهای اروپایی شده، در زبانهای سلتی بشکل orc درآمده است!!! (ادم یاد اورک خودمون می افته که شاید یه رابطه ای هم بینشون باشه اصلا بعید نیست.) دو جنس (مونث و مذکر) در زبانهای سلتی وجود دارد و صفت معمولاً پس از اسم میآید (مثل زبان کنونی پارسی). در این زبانها (همانند برخی دیگر از زبانهای هند و اروپایی) از اسم فعل بجای صفت فاعلی استفاده میشود. جملهها همیشه با فعل آغاز میشوند و کارگزار در جمله با استفاده از مجهول غیرشخصی بیان میشود. همه زبانهای سلتی، امروزه برای نوشتن از الفبای لاتین استفاده میکنند. محدوده کنونی زبان های سلتی در نقشه پیج زیر موجود است: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/8/8f/Map_of_Celtic_Nations.svg شاید توضیحی راجع به خود قوم سلت ها خالی از لطف نباشه بخصوص که در اکثر موارد بخصوص در برخورد با تاریخ روم به این قوم زیاد برخورد می کنیم. حتما شما هم نام قوم گل رو زیاد شنیدید. این اشنایی جالب خواهد بود: در حدود سال ۷۰۰ قبل از میلاد، یک گروه از قبایل هندواروپایی جنگجوی چادرنشین، به نام سلتها، در اروپای مرکزی ساکن شدند ودر طول قرن چهارم ق. م به بالاترین نقطه نفوذ و استیلای خود رسیدند و از بریتانیا تا آسیای کوچک گسترش یافتند. سلتها سپس رو به شرق به آسیای کوچک کوچیدند، جایی که به گالاتاییها معروف بودند و رو به غرب هم به سرزمین گل و اسپانیا و بریتانیا رفتند. از قرن سوم ق. م بدین سو، تاریخ اقوام سلت رو به زوال و تباهی رفت و با فتح «گل» به دست ژولیوس سزار (۱۵-۸۵ ق. م)، استقلال سلتیها در قاره اروپا به پایان رسید. در بریتانیا و ایرلند این فروپاشی آهستهتر صورت گرفت، اما فرهنگ سنتی به تدریج و در اثر فشارهای سیاسی به تدریج از هم فروپاشید. پیشینه سلتها تا پیش از سال ۵۰۰ قبل از میلاد، به عنوان کشاورزان در سراسر اروپای مرکزی و شمالی پراکنده شده بودند. سلتها آهنگران ماهری بودند که ابزار آهنی، سلاح آهنی و جواهرات ظریف میساختند. آنها جشنهایی برگزار کرده و به تفریح میپرداختند آنها جنگجویانی خشن اما بی نظم بودند برای همین رومیها آنها را به آسانی شکست دادند. سلتها زبان نوشتاری نداشتند و قوانین، تشریفات مذهبی و داستانهای خود را به طور شفاهی به دیگران منتقل میکردند. سلتیها به دنبال مهمترین و نتیجهبخشترین اقامت زودهنگام آنها در اروپا در حدود سالهای ۱۲۰۰ تا ۱۰۰ قبل از میلاد، در بخشهای گستردهای از این قاره، پراکنده شدند. در بالاترین زمان این پراکنش، یعنی پیش از سالهای ۴۰۰ تا ۲۰۰ ق. م. آنها ایرلند، انگلستان و بخش اعظمی از فرانسه و اسپانیا و نیز بخش عمدهای از اروپای مرکزی، در امتداد سواحل دریای سیاه، از شرق تا غرب را اشغال و سکونت اختیار کردند و طبیعتا با مردمان یونان و رم که در جنوب اروپا ساکن بودند، تماس داشتهاند. از آن جا که سلتیها، هیچ شهری نداشتند، موجودیتی شبانی را، در قالب زندگی سادهٔ کشت و زرع و روستایی، ترجیح دادند. دنیای یونانی-رومی، آنان را به کل بربرها وانسانهای «وحشی» معرفی میکند. اگر چه آنها در زمینه کاربرد زبان و اصول نسبت به رومیان و یونانیان کمتر پیشرفت کرده بودند، اما، با این همه فاقد تمدن نبوده و قوانینی داشتهاند؛ با طبقهبندیهای اجتماعی و ثروت و نیز سنتها و رسوم مذهبی کاملا گسترده. سلت ها در اروپا در گذشته و هم اکنون: سبز تیره: هم اکنون زبان های سلتی سخنور دارد. سبز چمنی: جایی که به قوم و ملت سلت تعلق دارد. سبز-ابی: محلی که سلت ها در سده ۳ پ.م در ان ساکن بودند. زرد: ناحیه پراکندگی فرهنگ هالشتات در سده ۶ پ.م. جنگجویان سلت ظاهر و صدای ترسناکی داشتند. مردان سلت شلوارهای زبر و خشن میپوشیدند. اما به هنگام جنگ به صورت برهنه و فقط با یک طوق (گردنبند)، به میدان میرفتند. روی بدن آنها با رنگ آبی که از برگهای یک گیاه به نام «نیل»، گرفته میشد. طراحی و نقاشی میشد. جنگجویان سلت با شمشیر، نیزه و قلاب سنگ میجنگیدند. آنها سپرهایی از جنس برنز با چوب در دست میگرفتند. جنگجویان پیاده به جنگ میرفتند و فریاد میزدند و روی سپرهای خود میکوبیدند. بعضیها به هنگام حمله یک شیپور به نام «کارنیکس»، را به صدا در میآوردند. قهرمانان جنگی در قبیله از موقعیت بالای مخصوصی برخوردار بودند و در حالی که بر ارابه چوبی که بهوسیله اسب های تنومند کشیده میشدند، سوار بودند، وارد میدان جنگ میشدند، یک ارابه ران اسب ها را در میدان جنگ هدایت کرده و همزمان جنگجو نیزه خود را به طرف دشمن پرتاب میکرد. وقتی شرایط جنگ مشکل میشد، جنگجویان از روی ارابهها به پایین میپریدند و بهوسیله (شمشیر) جنگ را ادامه میدادند. در صورتی که یک فرمانده نظامی در خطر قرار میگرفت، ارابه ران او آماده بود تا او را سوار کرده و به محل امنی انتقال دهد. سلتها همچنین سرهای بریده دشمنان شکست خورده را به عنوان یادگارهای مقدس، نزد خود نگه میداشتند . هر چه سلتها جنگجویان شجاع و برای دشمنان ترسناک بودند، اما در عین حال ازسنت های خود در مورد جنگ های بر پا شده، استفاده میکردند. برای مثال آنها معتقد بودند که یک جنگجو نباید توسط دو نفردر یک زمان مورد حمله قرار گیرد، در نتیجه، سلتها به سادگی توسط ارتش منظم تر با تاکتیک بالاتر و تکنیک برتر سپاه آموزش دیده روم، شکست میخوردند. خانوادههای سلت درقبایل خود درون کلبههای کوچک یا قلعههای ساخته شده در روی تپه، زندگی میکردند که امکان دفاع در مقابل هجوم دیگر قبایل را برای آنها فراهم میکرد. در مواقع صلح، سلتها بر روی زمینهای اطراف قلعه به پرورش گله و کاشت غلات میپرداختند. هر قبیله به وسیله رئیس یا پادشاه خود اداره میشد. کاهنها در این قبایل از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بودند. ۷۰۰ قبل از میلاد تمدن سلتی، معروف به فرهنگ هالشتات (وابسته به دوران قبل از اروپا)، در اتریش و جنوب آلمان بوجود میآید. سلتهای دارای فرهنگ هالشتات، در فرانسه - اسپانیا و بریتانیا پراکنده میشوند. این قبایل سلت در قلعههای تپهای زندگی کرده و از سلاح های فلزی استفاده میکنند. از دیگر کاستیهای سلتیها نسبت به رومیان و یونانیان، فقدان آگاهی آنها نسبت به نگارش و ادبیات بوده که در نتیجه تأثیر مستقیمی را انتقال اسطورهها به سالهای بعد داشتهاست. یکی از سختی های بازسازی اسطوره های پیشین همین اسطوره های سلتی است که جز تعداد اندک نبشته ای به اندازه ی انگشتان یک دست از ان باقی نمانده بخصوص که بعد از مسیحی سازی اروپا هر تصویر و نوشته پیش مسیحی توسط کشیشان از بین برده می شد. دین سلتی با درگذشت اخرین درویید از بین رفته است (یاد کتاب بک دارن شان افتادم). دین سلتی، به لحاظ محلی، بسیار گوناگون بود اما در غرب، طبقه حرفهای سازمان یافتهای به نام دروئیدها، سنتهای دینی را تعلیم میدادند و در حفظ آنها میکوشیدند. خدایان سلتی را در یک گروه سهتایی نشان میدهند و خدایان اصلی در ایرلند عبارت بودند از داگدا (تصویر انسانی با چماق و دیگ)، لوگ (خدای جنگ و حرفه)، و مانان (خدای دریا). همچنین در شواهد باستانشناسی، خدایان دوسر، سهسر و شاخدار هم دیده شدهاند. معابد محلی سلتیها کوچک بود اما معابد جامعتر، تحت تأثیر تمدن یونان و روم تزیین میشدند. تپهها و آبها مقدس بودند و چهار جشن اصلی در چهار وقت سال انجام میپذیرفت. حیوانات، نمادی از قدرت خداوندی بودند. در ایرلند مردمان خود را توهادنانان می نامیدند یعنی: مردمان الهه دانو. الهه های جنگجو و خطرناک پایه اعتقاد مردم سلت را تشکیل می داد. این زنان شاید بازمانده فرمانروایان زن پیش از پدرسالاری بودند. این زنان به شدت مورد احترام و ترس بودند. مب به معنی زنی که مسموم می کند الهه ایرلندی جنگ و قلمرو و جنسیت بود. ماخا پیشگو و جنگجو و خدابانوی باروری و حاکمیت بود. موریگان به معنی ملکه خیالی، زن داگدا (شاه خدای اصلی) و با قدرت ترین خدابانوی سلتی (ملکه خدایان) الهه باروری و جنگ بوده و می توانسته به کلاغ تبدیل شود. خب فکر کنم بیشتر از زبان به اسطوره هاش پرداختم که برای خودم شیرین تره :D با عرض پوزش ;) برای پست بعدی زبان های ژرمنی رو قول می دم. شاد باشید :D :D :) ;) :D :D :-? :D :D 10 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در سپتامبر 28, 2012 (ویرایش شده) بچه ها خیلی تعداد امتیازها کمه چرا؟ اینجوری فکر می کنم خونده نمی شه خو.... من خودم از روی علاقه دارم این کارو انجام می دم ولی خوب همراهی کنید دیگه ای ول چاکریم :D :D این دفعه قول زبان های ژرمنی رو داده بودم: قوم ژرمن مردم ژرمن (در منابع قدیمیتر مردم تاتنی) گروهی نژادی-زبانی هستند که از اروپای شمالی سرچشمه میگیرند و به زبانهای ژرمنی از شاخه زبانهای هند و اروپایی سخن میگویند. این زبانها از جد مشترکشان یعنی زبان نیا ژرمنی در دوره آهن بوجود آمدهاند. این زبان در بسیاری از مناطق با کمک گروهای قومی شمال اروپا گسترش یافت از آن جمله:اسکاندیناویاییها(سوئدیها، نروژِیها، دانمارکیها، جزایر فاروییها اما نه فنلاندیها و سامیها-در قبل به این گروه سامی اشاره شد که با سامی خانواده افرواسیایی متفاوت است-)، آلمانیها (شامل اتریشیها و تمام آلمانی زبانان سوئیس و آلمان) هلندیها و انگلیسیها هستند. مهاجرت مردم ژرمن در اواخر دوران باستان (۳۰۰-۶۰۰) و اوایل قرون وسطی در سراسر اروپا صورت پذیرفت. در همان ابتدا زبانهای ژرمنی در مرزهای روم (اتریش، آلمان، هلند و بلژیک) غالب شد اما در قسمت غربی مهاجران ژرمن به زبان لاتین خو کردند. و در نهایت همه مردم ژرمن مسیحی شدند. مردم ژرمن شامل گوتها، وندالها، آنگلها، ساکسونها، لمباردها، سوئبیها، بورگوندیها و فرانکها در قرون وسطی به امپراتوری روم نقل مکان کردند. امروزه زبانهای ژرمنی توسط بسیاری از مردم جهان صحبت میشود که شناخته شدهترین آنها آلمانی، انگلیسی، هلندی و زبانهای اسکاندیناوی هستند. معروف ترین گروه های ژرمنی گوت ها هستند که هنر و معماری دوره قرون وسطی به نام انها گوتیک خوانده می شود. گوتها یکی از قبیلههای ژرمنی شرقی بودند، که در سدههای سوم و چهارم، امپراتوری روم را غارت کرده و بعداً باور به یک شکل مسیحیت را پذیرفتند. گوتها در سدههای پنجم و ششم، به دو شاخه بخش شده بودند: یکی از دو شاخه اوستروگوتها (خاورگوتها) بودند. شاخه دیگر ویزیگوتها (باخترگوتها) بودند. گوتها امپراتوری روم را در دوره کوچ در سال ۴۱۰ م. غارت کردند. گوتها جانشینی برای ایالتی نیرومند از امپراتوری روم را به ترتیب در شبهجزیره ایبری و ایتالیا، تأسیس کردند. نیروهای گوتهای باختری در سال ۴۱۰ م. به رم تاختند. پس از فروپاشی روم غربی گوتها تا دو سده و نیم دیگر در اروپا نقش بزرگی را بازی کردند. آنها در آغاز سده پنجم م. به شبهجزیره ایبری کوچیدند. موقعیت قوم های ژرمنی در دوره امپراتوری روم: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/0/0e/Imperium_Romanum_Germania.png زبان های ژرمنی زبانهای ژرمنی، شاخهای از زبانهای هندواروپایی اند که بیشتر در شمال اروپا و آمریکا رواج دارند. زبانهای این شاخه، نیای یکتایی به نام ژرمنی نخستین داشتهاند که ژرمنها نزدیک به کمابیش دوهزار و پانصد سال پیش در روزگار آهن، در شمال اروپا به آن سخن میگفتهاند. ژرمنی باستان، همراه فرزندانش، تنها با شماری از ویژگیهای یکتای زبان شناختی، از جمله تغییر همخوانها شناخته میشود. اگر نه کهنترین چیزی که تاریخ از ژرمنها به یاد میآورد نه زبان ایشان، که جایگیر شدن اشان است در شمال اروپا و در امتداد مرزهای شمالی امپراتوری روم از سدهٔ دوم میلادی. پرگویشورترین زبانهای ژرمنی، انگلیسی با ۳۴۰ و آلمانی با ۱۲۰ میلیون تن گویشور بومی اند. همچنین زبانهای دیگری همچون هلندی با ۲۲ میلیون و آفریکانس با ۱۶ میلیون تن و زبانهای اسکاندیناوی مانند دانمارکی و سوئدی و نروژی با روی هم ۲۰ میلیون گویشوَر، در همین شاخه از زبانهای هندواروپایی میگنجند. پژوهشهای تازهٔ زبان شناختی و تبارشناختی، سیاههای از ۵۳ زبان و گویش در شاخهٔ زبانهای ژرمنی به دست میدهد. شمار نه چندان کمی از مردم ژرمن از قوم گوت که جزو سربازان امپراتوری روم بودند در جنگ با ساسانیان اسیر شده و در ایران زندگی میکردند. بنابر این میتوان گفت که زبانهای ژرمنی از سده سوم میلادی در ایران صحبت شدهاست. زبانهای ژرمنی از دیدگاه تاریخی به سه دسته زبانهای ژرمنی شمالی، زبانهای ژرمنی شرقی و زبانهای ژرمنی غربی بخش میشوند.زبانهای ژرمنی شمالی یا زبانهای اسکاندیناویایی زبانهایی از شاخه هندواروپایی و یکی از شاخههای زبانهای ژرمنی است. این زبانها عبارتند از: زبان دانمارکی، زبان سوئدی، زبان نروژی، زبان ایسلندی و زبان فاروئی. زبان های ژرمنی شرقی شاخه ای منقرض شده از خانواده زبان های ژرمنی می باشند که شامل زبان های گوتیک، وندالی، بورگوندی و گوتیک کریمه می شده است. ازمیان این زبان ها تنها آثاری از زبان گوتیک به جای مانده است. برخی براین باورند که زبان گوتیک کریمه تا قرن هجدهم میلادی پابرجا بوده است. براساس گزارش های تاریخی، شواهد زبانی و جغرافیایی و یافته های باستان شناسی، قبایل ژرمنی شرقی که به زبان های ژرمنی شرقی سخن می گفته اند از اسکاندیناوی در فاصله زمانی سال های ۳۰۰ تا ۶۰۰ قبل از میلاد به سرزمین های میان دو رود اودر و ویستولا مهاجرت کردند. مهاجرت این اقوام تاثیرات فرهنگی زیادی بر ساکنان مناطق پومرانی و شمال لهستان داشته است. همچنین برخی شواهد باستان شناسی حاکی از آن است که بورگوندی ها در جزیره برنهلم دانمارک اقامت داشته اند. دیگر قبایل شرقی (وندالها، گوتها، بورگوندیها، وغیره ) که با قبایل ژرمنی شمالی درارتباط بوده اند از اسکاندیناوی به شرق رود الب مهاجرت کردند. زبانهای ژرمنی غربی بزرگترین شاخه از خانواده زبانهای ژرمنی را تشکیل میدهند و این شاخه شامل زبانهای آلمانی، انگلیسی، هلندی، آفریکانس، فریزی و ییدیش میباشد. بیشتر اعضای خانواده زبانهای ژرمنی تشکیل زنجیره گویشی میدهند. آشکار ساختن تفاوت میان زبانهایی که از نظر جغرافیایی در کنار یکدیگرند آسان نیست و معمولا این زبانها متقابلا قابل فهم اند، اما هرچه فاصله مکانی میان این زبانها بیشتر میشود این همانندیها کاهش مییابد:آنگلو-فریزیزبانهای آنگلیکاسکاتسانگلیسیزبان یولا (ازمیان رفته)[*]زبانهای فریزی [*]زبانهای آلمانی سفلا ساکسون پایین شمالی[*]فرانکی سفلا هلندیآفریکانس [*]آلمانی علیا آلمانیآلمانیشاتریشی-باواریاییلوکزامبورگیویلاموویییدیش پراکندگی زبان های ژرمنی در دنیا: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/1/16/Germaansetalen.png زبان های ژرمنی در اروپا: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/1/1f/Germanic_languages_in_Europe.png زبان های ژرمنی در اروپا به تفکیک: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/5/54/Germanic_Languages.PNG خب دوستان دارم پست ها رو ساده تر و خلاصه تر می زنم که کمتر حوصله تون سربره و زودتر هم بتونم به بقیه برسم. پست بعدی در رابطه با زبان ارمنی بوده و بعد از اون به زبان های هندوایرانی می پردازیم که دقیقا نمی دونم چند تا پست می شه :D می خوام ببینم دوستداران این پست ها کی ان ;) ویرایش شده در نوامبر 19, 2012 توسط CelebAlph 9 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در سپتامبر 30, 2012 (ویرایش شده) خب خب دوستان امروز به زبان ارمنی می پردازیم: زبان ارمنی زبان ارمنی (به ارمنی: Հայերեն هایِرِن) یکی از زبانهای هندواروپایی است که در منطقه قفقاز و به ویژه در کشور ارمنستان رایج است. این زبان با خط ویژه خود یعنی الفبای ارمنی که توسط مسروب ماشتوتس ابداع گردیده نوشته میشود. ارمنی خود شاخهای مستقل از خانواده زبانهای هندواروپایی است و زیرگونه هیچ زبان دیگری نیست و مانند یونانی یک شاخه مستقل از زبان های هندواروپایی را تشکیل می دهد. زبان ارمنی دو گویش بزرگ اصلی دارد یکی ارمنی شرقی و دیگری ارمنی غربی. زبان رسمی کشور ارمنستان به گویش ارمنی شرقی است. مجموع گویشوران به زبان ارمنی در جهان ۹ میلیون است. ارمنیها گروهی از اقوام هند و اروپایی بودند که از راه بلغارستان به آناتولی کوچیدند و در شرق آناتولی با قوم اورارتو درآمیختند. اورارتوها همنژاد با گرجی و چچن های امروزی بودند. از این آمیزش قوم ارمنی پدید آمد که همه آنها همان زبان هند و اروپایی ارمنی را صحبت کردند و زبان اورارتویی منقرض شد. درصد بسیار بالایی از واژگان زبان ارمنی از زبانهای ایرانی وام گرفته شدهاست بگونهای که زبانشناسان نخست فکر میکردند که زبان ارمنی یکی از زبانهای ایرانی است.ولی با پژوهش بیشتر آشکار گشت که ارمنی یک شاخه مستقل از زبانهای هند و اروپایی است. به غیر از زبان های ایرانی این زبان با زبان یونانی نیز مشترکاتی دارد. زبان فریجی باستانی زبانی بین زبان ارمنی امروزی و زبان های هندوایرانی بوده. در بین زبان شناسان دسته ای از زبان ها به دلیل اشتراکات خود در یک دسته مطالعه می شوند که یکی از این دسته ها شامل: ارمنی و البانی و یونانی و فریجی باستان است. زبان ارمنی تاثیرات فراوانی از زبان های دیگر گرفته که بزرگترین و مهم ترین این تاثیرات مربوط به زبان های ایرانی میانه غربی بخصوص پارتی است. دیگر زبان های درگیر به ترتیب شامل یونانی، لاتین، فرانسه باستان، پارسی (پارسی نو یا همان فارسی)، عربی و ترکی است. نام این قوم (ارمنی) برداشت شده از کتیبه بیستون داریوش یکم در کرمانشاه است همچنین این کتیبه یکی از باستانی ترین منابعی است که نام این قوم را برده است. در این کتیبه نام این قوم ارمنی برده شده (نامی که پارسیان به انان داده بودند) و بعدها همگان ایشان را بدین نام خواندند. تا همین اواخر این زبان بدلیل شباهت های بسیار و نزدیکی زیاد جز زبان های ایرانی دسته بندی می شد تا حدود ۶۰ سال پیش مطالعه بر زبان های اناتولی (دسته شماره یک از زبان های هندواروپایی که در قبل معرفی شده است.) باعث توجه بیشتر به این زبان شده و نتیجه این بود که تفاوت های زبان شناختی روشن شده و این زبان که بین زبان های ایرانی و اناتولی و خود شاخه ی مستقلی است، دسته ای جداگانه را در جدول به خود اختصاص دهد. کلماتی که زبان ارمنی از زبان پارتی گرفته بود به همان اندازه در این زبان نفوذ و گسترش دارد که زبان یونانی در ارمنی مشترکات دارد. این زبان از دسته اوایی ستوم و گرامر زبان های شرقی هندواروپایی مانند هندوایرانی محسوب می شود. نقشه زیر گستره زبان ارمنی را نشان می دهد. طیف رنگی زرد مشخصه ارمنی شرقی و طیف سبز مشخصه ارمنی غربی است: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/4/41/Armenian_dialects%2C_Adjarian_1909.png الفبای ارمنی الفبای ارمنی نام سامانه نگارشی است که برای نوشتن زبان ارمنی بکار میرود. این الفبا در سال ۴۰۵ میلادی اختراع شد و با اندکی تغییر تا به امروز برای نگارش زبان ارمنی بکار رفته است. خط ارمنی مانند خط لاتین و سیریلیک از چپ به راست نوشته میشود. الفبای ارمنی هنگامی ابداع شد که منطقه ارمنینشین از نظر سیاسی میان دو کشور توانمند آن زمان یعنی ایران و روم بخش شده بود و ارزشهای ملی، قومی و فرهنگی ارمنی در آستانه ویرانی و نابودی قرار داشت. کاهنی به نام مسروپ ماشتوس ابداع کننده الفبای ارمنی است. مسروپ همراه با شاگردان خود به جایجای ارمنستان سفر میکرد و به ترویج مسیحیگری میپرداخت و همین سبب شد که او بیش از پیش خطر نابودی دین، فرهنگ و تمدن ملت خود را احساس کند. چرا که نبود یک الفبای ارمنی، آشنایی مردم با دین را دشوار میساخت. بنابراین در اندیشه ابداع زبان نوشتاری ارمنی افتاد. مسروپ برای تحقق آرمان خویش به مرکز رفت و اندیشه خود را با جاثلیق ساهاک پارتو در میان گذاشت و به یاری وی توانست نظر ورامشاپوه، پادشاه ارمنستان شرقی را نیز جلب نماید. مسروپ گروهی از جوانان را راهی اِدیسا کرد تا زبان سریانی را بیاموزند و گروهی را به ساموسات فرستاد تا زبان یونانی را فرا گیرند و خود در کانون علمی بزرگ آنجا، سامانه آوایی، هجایی و نوشتار زبانهای گوناگون را بررسید. الفبایی که مسروپ ماشتوس ابداع کرد دارای ویژگیهای زیر است:هر واج تنها یک نشانه ویژه دارد.سوی نوشتن این الفبا از چپ به راست است.الفبای ابداعی وی نشانههای زیر و زبر و خط و نقطه ندارد. در همین حین کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید و دیگر متون دینی، دانشی و فلسفی به زبان ارمنی ترجمه شد و در پی این جنبش فرهنگی، سده پنجم میلادی به «سده زرین فرهنگ ارمنی» شهرت دارد. مسروپ ماشتوس به پاس خدمات خود در زمره قدیسان کلیسای ارمنی جای گرفت. او در سال ۴۴۰ میلادی چشم از جهان فرو بست و در اوشاکان به خاک سپرده شد. ارمنستان نام بومی این کشور در زبان ارمنی هایک میباشد که در سدههای میانه با افزودن پسوند پارسی ستان (به معنای سرزمین) به هایاستان تغییر یافت. این نام به طور سنتی از نام هایک، بنیانگذار افسانهای ملت ارمنی و نتیجهٔ نتیجهٔ نوح پیامبر، گرفته شده است که بر اساس نوشتهٔ موسی خورنی، تاریخنویس ارمنی، در سال ۲۴۹۲ قبل از میلاد بل پادشاه بابل را شکست داد و ملت ارمنی را در منطقهٔ آرارات بنیان گذاشت. ارمنیان ارمنیان از دیدگاه نژادی آمیزهای از مردمان قفقازی هوری و اورارتویی با مردمان هندواروپایی هستند. هوریان و اورارتوییان خویشاوند گرجی ها و چچن های امروزی بودند. اما فریژی های تراکی، زبان هندواروپایی ارمنی را با خود به قفقاز آوردند. امروزه شمار ارمنی زبانان جهان پیرامون هشت تا ده میلیون نفر است. جمعیت خود جمهوری ارمنستان سه و نیم میلیون است. یکی از کشورهایی که جمعیت قابل توجهی از ارمنیان را در جهان داراست ایران است، با جمعیتی معادل صد تا دویست هزار نفر ارمنی (پس از انقلاب اسلامی تعداد زیادی از ارمنیان، کشور را ترک کردند). سایر کشورهایی که جمعیت قابل توجه ارمنی تبار دارند عبارتاند از: ایالات متحده آمریکا (یک و نیم میلیون)، روسیه (یک میلیون و دویست هزار)، فرانسه (نیم میلیون)، لبنان (دویست هزار) و سوریه (صد هزار). شمار دیگری نیز در بسیاری کشورها و مناطق جهان از جمله در جمهوری خودخوانده قره باغ زندگی میکنند. ارمنیان خود برای زبانشان نامهای هایِرن و آشخاری را بکار میبرند. البته نام آشخاری بیشتر از سوی ادیبان بکار میرود. ارمنیان در زمان پارتیان دینی بر پایه زرتشتی و با تاکید بر اناهیتا داشتند. بعد در دوره ساسانی زرتشتی متفاوت از زرتشتی ساسانیان را پذیرفتند و در سال ۳۰۱ م ارمنستان مسیحیت را دین رسمی خود گردانید. این اولین باری بود که کشوری مسیحیت را رسمی کرد. پس از تسلط کوروش هخامنشی بر سرزمین ارمنستان کوروش در دوران حکومت خود مبادرت به ایجاد سپاهی متشکل از بیست هزار پیاده و چهار هزار سواره نظام از سربازان ارمنی کرد که این سپاه تا سقوط حکومت هخامنشی در آن شهر به صورت دائمی اقامت گزیدند. در زمان برپایی کاخهای شوش و تخت جمشید توسط داریوش اول از معماران و سنگتراشان ارمنی نیز استفاده شدهاست. بدین ترتیب آنان بههمراه خانوادههای خویش درمنطقه فارس اقامت گزیدند و جامعه کوچکی از ارمنیان را درآن منطقه تشکیل دادند. با آغاز حکومت اشکانی ارتباطات سیاسی و اجتماعی بین ایرانیان و ارامنه مستحکمتر گردید و تعدادی از بازرگانان و اشراف ارمنی که ارتباطات خویشاوندی با مردم داخل ایران داشتند در شهرهای مختلف سکونت گزیدند. با روی کار آمدن ساسانیان جنگهای طولانی با بازرگانان اشکانی درکشورهای همسایه از جمله ارمنستان آغاز شد لذا از دوران حکومت اردشیر پاپکان حملات متعددی به ارمنستان انجام شد و بدین گونه اسرای بسیاری در زمان حکومت شاپور دوم ساسانی جنگهای خونینی بین ایران و ارمنستان درگرفت که درآغاز منجر به شکست ارامنه و اشغال آن سرزمین گردید. براساس شهادت مورخان حدود ۱۱۳۰۰۰ خانواده ارمنی به داخل فلات ایران کوچانده شدند و در مناطق مختلف ایران اسکان یافتند. تعداد زیادی از آنان به منطقه خوزستان و عراق فعلی برده شده و در کارهای ساختمانی و کشاورزی به کار گرفته شدند. از سرنوشت ارامنه کوچانیده شده در زمان شاپور اطلاع دقیقی در دست نیست و طبق روایاتی آنان بهطور پراکنده در شهرهای غربی و جنوب غربی ایران سکونت گزیدند. با سقوط حکومت اشکانیان در ارمنستان و تقسیم آن سرزمین بین دو کشور ایران و روم قسمت عمده ارمنستان تحت حکومت ساسانیان قرار گرفت. جهت دفاع از مرزهای شرقی ایران و همچنین خارج نمودن نیروهای جنگی ارامنه از سرزمین اصلی خود ارتشی متشکل از سی هزار سواره نظام که قسمت عمده آنان را اشراف زادگان تشکیل میدادند جهت جنگیدن با کوشان ها به نیشابور گسیل شدند و تا زمان حکومت یزدگرد دوم و شورش ارامنه به صورت دائمی درآن منطقه مستقر بودند. در زمان هجوم مغولان به ایران ارامنه نیز به همراه ایرانیان قتل عام شدند و تعداد آنان رو به کاهش گذاشت ولی در اندک مدتی به علت آوردن اسرای جدیدی از ارمنستان توسط مغولان جوامع ارمنی در ایران رو به فزونی نهاد و دراواخر دوران حکومت مغولان که آرامش نسبی در کشور برقرار شده بود ارامنه جوامعی در شهرهای تبریز، سلطانیه، مرند، مراغه، رشت، ری و … تشکیل دادند. با تسلط آق قویونلوها و قویونلوها برمناطقی از ایران، جنگهایی طولانی آغاز شد که باعث قتل و غارت مردم ایران شد و دراین بین ارامنه بیشترین آسیب را دیدند. به طوری که در مدت زمان کوتاهی کلیه جوامع ارمنی ساکن در مناطق مرکزی و غربی ایران ازهم پاشیدند. در سال ۱۶۰۳ میلادی شاه عباس صفوی عملیات نظامی خود علیه عثمانی را آغاز نمود و تمامی فلات ارمنستان را اشغال کرد ولی به فاصله یک سال، نیروهای عثمانی به فرماندهی سینا پاشا مبادرت به حمله بزرگی علیه نیروهای ایران نمودند. شاه عباس تصمیم گرفت در کنار رود ارس با دشمن مواجه گردد، بنابراین با سرعت عقب نشینی نمود و درحین عقب نشینی از سیاست سرزمینهای سوخته استفاده کرد و گروهی از ارمنیان ساکن دشت آرارات بهطرف ایران رانده شدند و همه روستاها و شهرهای سرراه ارتش عثمانی نیز سوزانیده شد. ارمنیانی که در دوران صفویان به ایران آورده شدند در شهرهایی چون رشت، قزوین، شیراز، اراک، همدان، انزلی، کاشان و به خصوص اصفهان و روستاهای اطراف آن اسکان داده شدند. به دستور شاه عباس تجار و صنعت گران ارمنی درجنوب پایتخت صفویان در ساحل جنوبی رود زاینده رود اسکان داده شدند و دراین منطقه خانههای خود را برپا داشتند و به یاد موطن خود محل سکونت جدید خود را جلفا نامیدند. شاه عباس برای اینکه ارامنه را به سرزمین جدید وابسته نماید اختیاراتی به آنان اعطا نمود که از آن جمله اجازه ساختن کلیساهای متعدد و برپایی خلیفهگری ارامنه جهت اداره امور مذهبی و اجتماعی خاص ارامنیان را میتوان نام برد. ارمنیان ساکن در نواحی روستائی به کشاورزی، دامداری و باغداری وارمنیان جلفا به داد و ستد اشتغال یافتند. بموجب اعتماد خاصی که شاه عباس به تجارارمنی داشت ایشان را جهت صدور ابریشم که دراختیار خود شاه بود به خدمت گرفت. پس از درگذشت شاه عباس اوضاع ارامنه دگرگون شد. جانشینان شاه عباس به آزار و اذیت تجار ارمنی پرداختند و مالیاتهای بسیار سنگینی به دارائیهای آنان بستند و وقتی این تجار اعتراض میکردند آنان را به ستون بسته میسوزاندند. در دوران قاجار تحول قابل ملاحظهای در اوضاع ارمنیان ابران حادث شد و به تعاقب خدمات ارزنده آنان در دوران مشروطیت، ایشان سرانجام حقوق یک شهروند ایرانی که سالها از آن محروم بودند را یافتند. ارمنیان تهران بیش تر در اطراف خیابان کریم خان زند سکونت دارند. در بیشتر رستورانها کافهها و گیم نتهای این محله آوای لهجهٔ ارمنی به گوش میرسد. کلیسای معروف شورای خلیفه گری ارامنه (کلیسای سرکیس مقدس) نیز در همین محله و در ابتدای خیابان استاد نجات اللهی (ویلای پیشین) قرار دارد. البته ارامنه در تهران کلیساهای معروف دیگری هم دارند و در مناطق مجیدیه و نارمک و زرکش تجمع سکونت آنان مشهود است این در حالی است که بسیاری از کوچه ها و خیابان های محله های زرکش و نارمک به نامهای کشته های ارمنی جنگ است. ارامنه مشارکت فعالی در هشت سال جنگ عراق و ایران داشتند. ارمنیان به صورت عمده از پیروان مسیحیت گرگوری هستند. اما در ایران اصطلاح ارمنی به هر فرد مسیحی داده می شود و گاهی دال بر نژاد و ملیت نیست. جشن های باستانی زیادی توسط ارمنیان برگزار می شود که با جشن های باستانی ایران مشترک بوده و ویژگی ملیتی و فرهنگی مشترک دو گروه را می رساند نه هویت دینی انان را. من شخصا برخوردی که با ارمنی های عزیز داشتم باعث شده تا احترام زیادی براشون قایل باشم بخصوص معلم و دبیر عزیز و دوست داشتنیم خانم ابراهامیان از همینجا هر جا هست درود بهش می فرستم. در پست بعدی به اخرین گروه زبانی هندواروپایی می پردازیم، زبان های هندوایرانی ;) :D :D :D :D :D :D ویرایش شده در نوامبر 19, 2012 توسط CelebAlph 10 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در اکتبر 31, 2012 (ویرایش شده) خب خب درود به دوستان بالاخره بعد از ۲ هفته حفاری وقت شد برگردم خونه و یه سری هم به اینجا بزنم. یه ذره زیادی طول کشید اما حالا این مبحث دوست داشتنی و طولانی رو استارتشو می زنیم ببینیم چند قسمت می شه ..... :) زبان های هندوایرانی زبانهای هندوایرانی گسترهٔ جغرافیایی بزرگی شامل فلات ایران، قسمتهایی از آسیای میانه، شمال شبهقاره هند و بخشهایی از قفقاز را در بر میگیرد. اختلافاتی پیرامون زیرشاخههای زبانهای هندوایرانی وجود دارد که بیشتر این مناقشات در مورد زبان نورستانی و خانوادهٔ زبانهای داردی است. نظریه نخست: در این نظر خانوادهٔ زبانهای داردی را زیرشاخهای از زبانهای هندوآریایی و زبان نورستانی را جزئی از خانوادهٔ زبانهای داردی فرض کردهاند.زبانهای هندوآریاییزبانهای ایرانی نظریه دوم: بر اساس این نظریه، خانوادهٔ زبانی هندوایرانی، مشتمل بر سه شاخه اصلی میشود. این سه شاخه عبارتانداز:زبانهای هندوآریاییزبانهای ایرانیزبانهای داردی نظریه سوم: در این بخشبندی که در سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۵ توسط زبانشناس نروژی گئورگ مورگنشتیرنه ارائه شد، زبانهای نورستانی را فرزندی مستقل در خانوادهٔ زبانهای هندوایرانی فرض کرده و زبانهای داردی را جزئی از زبانهای هندوآریایی در نظر گرفتهاست. بر اساس این نظریه شاخههای اصلی خانوادهٔ زبانی هندوایرانی عبارتانداز:زبانهای هندوآریاییزبانهای ایرانیزبانهای نورستانی نظریه چهارم: در این تقسیمبندی، خانواده زبانی هندوایرانی دارای چهار فرزند مستقل یعنی زبانهای ایرانی، زبانهای هندوآریایی، زبانهای داردی و زبانهای نورستانی است.هندوآریاییزبانهای ایرانیزبانهای نورستانیزبانهای داردی در اینجا ما هر دو گروه اصلی یعنی هندواریایی و ایرانی را معرفی کرده و به دو دسته دیگر یعنی نورستانی و داردی نیز خواهیم پرداخت. زبان های هندوارایی به عنوان شرقیترین گروه در زبانهای هندواروپایی، زبانهای هندوآریایی توسط حدود پانصد میلیون نفر صحبت میشود. متکلمان این زبانها در کشورهای هند، پاکستان، بنگلادش، نپال، و دیگر نواحی هیمالیا، و نیز، در سریلانکا جمع شدهاند. تاریخ پیدایش و گسترش زبانهای هندوآریایی را دانشمندان به سه مرحله بهصورت زیر تقسیم کردهاند:هندوآریایی کهن، که از حدود ۱۵۰۰ قبل از میلاد شروع شده، و تا حوالی ۶۰۰ قبل از میلاد ادامه پیدا کرده استهندوآریایی میانههندوآریایی نو. زبانهایی مثل هندی، بنگالی، زبان سرائیکی و مرآتی از جملهٔ زبانهایی هستند که در طی این مرحله هویتهای متمایز بهخود گرفتهاند. اثار اولیه این زبان در محلی بسیار دورتر از حد تصور ما یعنی در امپراتوری میتانی واقع در غرب ایران در غرب زاگرس دیده شده. میتانی ها از اولین اقوام هندواروپایی بودند که پا به عرصه تاریخ تدوین شده گذاشتند و در میانرودان دیده شدند. این پیوند بین زبان ایشان ارتباط اینان با اقوام هندوایرانی را نشان داده و احتمالا جدا شدن این گروه پیش از جدا شدن ایرانیان و هندیان از یکدیگر بوده. برای گریز از پرگویی در این زمینه فقط اشاره کوچکی به این زبان ها در این تاپیک می کنم. ان زبان دارای شاخه ها و زیر شاخه های وسیعی است. این گروه زبانی جزو زبان های ستوم دسته بندی می شود و پیوند دیرینه ای با زبان های ایرانی دارد. در یک دسته بندی کلی زبان های هندواریایی به دسته های زیر تقسیم می شوند: http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/0/0f/Indoarische_Sprachen_Gruppen.png رنگ سرخ: زون مرکزی رنگ بنفش: زون شمالی رنگ ابی تیره: زون شمال غربی رنگ زرد: زون شرقی رنگ ابی روشن: زون جنوبی رنگ سبز: زون جزیره ای در پست بعدی به زبان های داردی و نورستانی می پردازیم. :ymapplause: :ymparty: :ymparty: :) :) ;) :ymparty: ویرایش شده در نوامبر 19, 2012 توسط CelebAlph 11 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
CelebAlph 654 ارسال شده در نوامبر 1, 2012 (ویرایش شده) در این تاپیک به بررسی دو رسته داردی و نورستانی می پردازیم: زبان های داردی زبانهای داردی شاخهایست از خانوادهٔ زبانی هندوآریایی (زبانهای خانواده هندی) که در مناطق شمال پاکستان، شرق افغانستان و بخش جامو و کشمیر هند سخنورانی دارد. البته عدهای آن را شاخهای مستقل در خانوادهٔ زبانی هندوایرانی در کنار زبانهای هندوآریایی و زبانهای ایرانی فرض کردهاند. زبانهای داردی زیرشاخهای از زبانهای هندوآریاییست که به دلیل مجاورت با زبانهای ایرانی شرقی و نورستانی، پیوندهای مستحکم ساختاری با آنها پیدا کردهاست. نورستانی زبانیست که در شرق افغانستان بدان سخن گفته میشود. در ابتدا زبانشناسان زبان نورستانی را شاخهای از زبانهای داردی فرض میکردند اما امروزه طبق پژوهشهای گئورگ مورگنشتیرنه نروژی، زبان نورستانی خود یکی از سه شاخههای مستقل زبانهای هندوایرانیست. طبق پژوهشهای این زبانشناس، زبانهای هندوایرانی به سه شاخهٔ هندوآریایی، ایرانی و نورستانی تقسیم میشوند. بجز زبان کشمیری، دیگر زبانهای خانوادهٔ دردیک، زبانهایی با سخنوران کم و مناطق زیر پوشش کوچک هستند و بسیاری از آنها فرهنگ نوشتاری و قدرت تدریس ندارند. در بیشتر موارد سخنوران بدین زبانها در مناطق سختگذر کوهستانی بسر میبرند. بخش بزرگی از این مناطق بعلاوه مشکل سختگذر بودن بطور مداوم با نیروهای دولتی در ستیز بسر میبرند. همه زبانهای داردی بطور تاریخی تحت تاثیر زبانهای پیشرفتهتر همسایه مانند زبانهای ایرانی و دیگر زبانهای هندی قرار گرفتهاند که این باعث نامشخص بودن دستهبندی خانوادگی در این زبانها شدهاست. زبان نورستانی نورستانی یکی از زبانهای هندوایرانی است که در افغانستان و پاکستان صحبت میشود. تعداد گویشوران این زبان حدود سی هزار نفر برآورد میشود. در مورد این که زبان نورستانی در شاخه زبانهای هندوآریایی یا ایرانی قرار میگیرد، اتفاق نظر وجود ندارد و بیشتر زبانشناسان نورستانی را زیرگروه مستقلی در زبانهای هندوایرانی به حساب میآورند. ولایت نورستان در گذشته به کافرستان معروف بود، زبان آنها نیز کافری یا کافرستانی نامیده میشد که با اسلام آوردن مردم نورستانی در قرن نوزدهم نام زبان آنها نیز به نورستانی تغییر کرد. نورستان در ارتفاعات سختگذر هندوکش (در شمال شرق افغانستان و بخشهایی از پاکستان) قرار گرفته و این زبان چندان برای زبانشناسان اروپایی شناخته شده نیست. این عوامل و مهمتر از همه تعداد محدود گویندگان زبان نورستانی باعث شده تا نورستانی از زبانهای در معرض خطر انقراض باشد. مردم نورستان این قوم تا اواخر سده نوزدهم اسلام نیاورده و به مذهب اجداد هندواروپایی خود (چند خداباوری، طبیعت گرایی، قداست آتش و ...) پایبند مانده بودند، به همین جهت نزد اقوام همسایه به کافر معروف بوده و سرزمین آنها نیز کافرستان نامیده میشد. اما در سال ۱۸۹۵ با یورش امیر عبدالرحمان خان و تصرف این منطقه، به اسلام گرویده و نام سرزمین خود را به نورستان تغییر دادند، تنها سه دره که در آنسوی خط دیورند (مرز افغانستان و هندوستان بریتانوی) قرار داشت، اشغال نشد و مردم ساکن در آنجا همچنان به اعتقادات قدیمی خود پایبند ماندند. اعتقادات و رسومات قدیمی نورستانیها هنوز هم در برخی از سنتهای آنها مشاهده میشود، اما به طور کلی این قوم مسلمانان متعصبی هستند و اولین مردمی بودند که علیه حکومت کمونیستی افغانستان قیام کردند.زبان نورستانی زبان اصلی این مردمان است، فارسی به عنوان زبان دوم بسیار رایج است. در تاپیک بعدی به معرفی زبان های ایرانی خواهیم پرداخت. شاد باشید :) :ymapplause: ;) :ymparty: :ymparty: :) ویرایش شده در نوامبر 19, 2012 توسط CelebAlph 9 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست