رفتن به مطلب

جستجو در انجمن

در حال نمایش نتایج برای برچسب های 'تورین'.



تنظیمات بیشتر جستجو

  • جستجو بر اساس برچسب

    برچسب ها را با , از یکدیگر جدا نمایید.
  • جستجو بر اساس نویسنده

نوع محتوا


تالارهای شورای ماهاناکسار

  • خبر
    • اخبار
  • دروازه های والمار
    • تازه واردین
    • حلقه سرنوشت
  • مباحث کتاب ها
    • شورای خردمندان
    • تالارهای دایرون
  • اقتباس‌ها
    • سینمای تالکین
    • موسیقی
    • بازی‌ها و سرگرمی‌ها
  • بخش طرفداران
    • نظرسنجی ها
    • مربوط به طرفداران
    • سرزمین میانه
  • دنیای فانتزی
    • ادبیات فانتزی
    • موجودات فانتزی

جستجو در ...

جستجو به صورت ...


تاریخ ایجاد

  • شروع

    پایان


آخرین به روز رسانی

  • شروع

    پایان


فیلتر بر اساس تعداد ...

پیدا شد 3 نتیجه

  1. آلپانیانوس

    گندالف و ماجراهای نا تمام

    در قسمتی از کتاب هابیت میبینیم که گندالف اشاره کرد که نقشه ی مسیر تنها کوه را از نکرو مانسر آورده.وقتی تورین ازش پرسید جواب نداد.آیا در کتاب های دیگر به این موضوع اشاره شده که گندالف چجوری تونست از زیر چشم سائرون بره درون سردابه های نکرومانسر و ازش خارج بشه؟
  2. ت.ت

    تورینوگرافی !

    اهم...اهم... و در اين ساعت مبحث تورينوگرافي را بر ديوار آردا مي كوبيم، باشد كه زوايا و خفاياي شخصيت تورين تورامبار را كند و كاو نماييم و پا در كفش تالكين نموده و بر كرده هاي كاركترش به داوري بنشينيم... و ببينيم اصلن به چه حقي زده است اژدهاي مردم را لت و پار نموده؟! براي خالي نبودن عريضه متني را از ويكي پديا برگرداندم{اوه شت!} كه مي چسبانيم بر پيشاني اين تاپيك كه هر كس حالش را داشت بخواند و هر كه را حالش نبود به ريش ما بخندد... و در ضمن ضعف در ترجمه را بگذاريد به حساب بوي قرمه سبزي كله يمان و اختشاشات ذهني پس از كنكورمان!: شاخصه هاي شخصيتي گويند تورين يكي از زيباترين مرداني بود كه پا بر عرصه ي گيتي نهاده بود: "سيه موي و سپيد پوست،... و سيماي او زيبا تر از ديگر آدميان فاني در روزگار پيشين." در اينجا گفته مي شود كه وي بيشتر به مادرش مورون از خاندان بئور شبيه بود تا پدر زرين مويش هورين از تبار هادور. مطابق گفته ي گويندور، تورين بسيار بلند قامت بود، " به بلند قامتي مردان تپه هاي مه زده ي هيت لوم،" كه تصور مي شود وي به پدر بزرگش گالدور بلند قامت شبيه باشد، در حالي كه هورين و مردمان بئور قامتي كوتاهتر از مردان هادور داشتند. تالكين چندان قاطعانه به توصيف چشمان تورين نپرداخت. بر مبناي برخي از متون " وي زيباي مادرش و چشمان پدرش را داشت"، چشماني كه آبي رنگ بود، در حالي كه در جايي ديگر آمده كه تورين چشمان خاكستري مادر را به ارث برده است. همچنين گفته شده است كه چشمانش روشن بود، و اينكه "به راستي كم كساني با چشمان تورين هنگامي كه عزم جزم كرده يا خشمگين بود توانايي ستيز داشتند." بنابراين محتمل است كه وي چشمان "روشن الفي... مصاف ناپذير" مادرش را به ارث برده باشد. تورين هنگامي كه كودكي پنج ساله بود، اينگونه توصيف مي شود: "همچون مادرش سيه موي بود، و انتظار مي رفت كه خلق و خوي اش نيز شبيه او باشد؛ چرا كه شاد و شوخ نبود، و اگرچه سخن گفتن را زود فراگرفته بود و هميشه بزرگتر از سن و سال خويش مي نمود، كم سخن بود. تورين بي عدالتي و ريشخند را دير از ياد مي برد؛ اما آتش پدر در اندرون او نيز مشتعل بود، و مي توانست غير منتظره و تندخو باشد. اما دلش زود به رحم مي آمد ، و آسيب و آلام موجودات زنده، اي بسا كه باعث اشك ريختن او مي شد؛" مرجعي ساده براي اين ويژگي آخر تورين در سخنان فيندويلاس مي توان يافت: " او هنوز به هوش نيامده است، اما باز شفقت مي تواند در قلبش رخنه كند و او هرگز از محبت روي گردان نخواهد بود شايد شفقت تنها راه رخنه در دل وي باشد." گويند كه طبع خاموش وي نيز ناشي از نفرين مورگوت بود؛ مثلن هنگام اقامت موقتي تورين در دوريات"... نيز گويي بخت با او نا مهربان بود، چندان كه هر چه تدبير مي كرد به خطا مي رفت و هر چه مي خواست به دست نمي آورد؛ دوستي نيز به آساني نصيبش نمي شد، زيرا آدم دل شادي نبود و به ندرت خنده بر لبش مي نشست و اندوه بر جواني اش سايه افكنده بود." نقل است كه تورين شديدن متاثر از مرگ عزيزانش بود؛ مثلن پس از غلبه بر بيماري اش و مرگ لالايت شخصيت تورين متحجّر تر گشت و وي حتي ساكت تر از گذشته شد. تالكين همچنين بيان مي كند كه از آن پس تورين " در چهره ي هر زني صورت لالايت را مي جست،" اينكه او فيندويلاس را دوست نمي داشت به اين دليل بود كه " ذهن و قلبش در جايي ديگر، كنار رودخانه ها در بهاران دوردست بود،" و اينكه تورين عاشق نيه نور مي شود به آن دليل است كه وي لالايت را به خاطرش مي آورد. اندوه كشتن به‌لگ " بر سيماي تورين نقش بست و هرگز محو نگشت." در نوشته هاي پيشين تالكين آمده كه پس از اين زمان " موهايش سياه و آشفته بود و رگه هاي خاكستري داشت، و صورتش رنگ پريده بود و نشانه هايي از اندوهي ژرف در آن بود." تالكين خصيله ي ديگري از تورين بيان مي كند كه وي را از ديگران متمايز مي ساخت: " زبان و گفتارش به شيوه ي قلمرو كهن دوريات"، كه اشاره دارد بر اينكه وي بيشتر واژگان كهن و اصيل گويش سيندارين را به كار مي برد. تورين پسر عموي تور، پدر ائارنديل رستگار بود. توازن بسياري بين وقايع زندگي اين دو است { هر دو پدرانشان را در نيرنايت آرنويدياد از دست مي دهند، بوسيله ي الف ها تربيت مي شودند، زماني را همچون ياغيان مي گذرانند، هردو فرماندهان جنگ در استحكامات الفي مي شوند و پس از سقوط آن جان سالم بدر مي برند} ، لكن سرانجام ِزندگي تور كاملن متفاوت است. موي سياه تورين، شباهت وي را به الف هاي نولدور بيشتر مي سازد همانطور كه وي را از پسرعموي زرين مويش بي شباهت تر مي كند. اين دو عملن ملاقاتي با هم نداشتند، ولي تور يك بار گذرا پسر عمويش را در اتيل لورين ديد. تورين يكي از معدود شخصيت هاي آثار تالكين است كه خود را مي كشد، اين چنين اند برخي ديگر - آيرين، نيه‌نور و هورين- كه مربوط به داستان او هستند. اسامي و القاب فرض است كه نام تورين متعلق به گويش بومي مردم هادور است، و اشتقاقي است نا معلوم. تورامبار مشتقي ـست از كوئنيا، گويشي الفي ساخته ي تالكين، به معناي "ارباب سرنوشت" {در كوئنيا: تور به معناي ربوبيت و اربابي و آمبار يا امبار به معناي تقدير و سرنوشت}. مابقي القاب و اسامي كه به تورين داده شد يا خودش برگزيد همه متعلق به گويش سيندارين بود، گويشي ديگر ساخته و پرداخته ي تالكين. صورت سينداري تورامبار، كه ندرتا تالكين از آن استفاده كرده است، تورامارت بود {در سيندارين: آمارت يا امارت به معناي "تقدير" است، و اينچنين است اومارت به معناي "شوربخت"}. پس از ترك دوريات تورين مي كوشد كه نفرين خود و به تبع آن نام راستين خود را پنهان كند. هنگامي كه براي نخستين بار در ميان ياغيان ظاهر شد، خود را ني‌تان خواند، "ستم ديده"، چه مي پنداشت كه وي را از دوريات ترد كرده اند. بعد ها نام گورتول را برگزيد، "ژنده خود" {در سيندارين: گور به معناي خوف و ترس و تول به معناي "كلاه خود"}، چرا كه كلاه خود اژدها نشان را بر سر نهاد. هنگامي كه تورين به ناگوتروند مي رود هويت خود را با اين لقب پنهان مي كند: آگارواين فرزند اومارت، به معناي "خون آلود، فرزند شوربخت"، ولي خيلي زود وي به آدانه‌دل شهرت مي يابد، به معناي "الف-آدمي"، چه وي رفتار و ظاهرش بسيار به الف ها مي مانست. به علاوه فيندويلاس او را ثورين خواند، "راز"، و پس از از نو آب دادن گورتانگ، شمشير سياه و به خاطر دلاوري هايي كه تورين بوسيله ي آن انجام داد، به مورمگيل به معناي "سيه‌تيغ" شهرت يافت {در سيندارين: مور به معناي "سياه" و مَگِل يا مِگيل به معناي "شمشير"}. هنگامي كه نخستين بار مردم بره‌تيل را ملاقات كرد خود را مرد دد خوي بيشه ها معرفي كرد، ولي خيلي زود هنگامي كه تصميم اقامت در آنجا را گرفت نام تورامبار را بر گزيد. همچنين وي ملقب است به داگنير گلائرونگا، " بلاي جان گلائرونگ" {در سيندارين: داگنير به معناي "قاتل"}. جهت گيري والگوهاي فكري شباهت شخصيت تورين با قهرمانان افسانه هاي قرون وسطا را از نامه اي كه تالكين به ميلتون والدمن، ناشري از هارپركالينز، در باب سرنوشت كار هايش نوشت مي توان دريافت: و اينك فرزندان هورين، حكايت حزن انگيز تورين تورامبار و خواهرش نيه نور - كه تورين قهرمان داستان است: شخصيتي كه ممكن است گفته شود {توسط كساني كه از اين دسته چيزها خوششان مي آيد، هر چند كه چندان مفيد نيستند} كه وي برگرفته از شخصيتهايي چون زيگفرويد ولسانگ، اوديپوس، و كولّروو ي فنلاندي است. تورين بيشتر اقتباسي است از كولّروو، كاركتري ازمنظومه ملي فنلاند كه به كاله‌والا مشهور است، كه او نيز تقريبن "نفرين شده" بود، خواهرش را فريفت و ويراني براي خاندانش به بار آورد و خود را كشت. زيگموند، پدر زيگفريود در حماسه ي ولسانگا، نيز شبيه به تورين است كه با خواهرش رابطه بر قرار مي كند. در اپراي ريچارد واگنر به نام داي والكوره زيگموند و زيگلايند در تشابه با تورين و نيه نور هستند. {يكي از تشابهات جالب توجه تورين با زيگموند اين است كه در اولين پرده ي داي والكوره، زيگموند خود را وه‌ والت معرفي مي كند، دقيقن مانند تورين كه خود را با نام آگارواين يا "خون آلود" به الف هاي ناگوتروند مي شناساند.} در ثاني تورين تشابهاتي نيز با خود زيگفرويد دارد، چه هر دو بابت كشتن اژدهايي سرشار از قدرت و جادو شهرتي عظيم يافتند. تورين مشتركاتي نيز با شخصيت الريك از ملنيبونه ي ميشائل موركاك دارد، كه او نيز برگرفته از كولروو است. هر دو ضد قهرماناني هستند كه شمشير سياهي داراي درك و احساس را بكار مي برند{هر دو جفتي داشتند- كه جزئيات آن در نسخه هاي قديمي تر حكايت تورين نوشته به سال 1910 نيامده بود}، كه دوستان يا عزيزانشان را سهون با آنها كشتند يا بوسيله ي آنها كشته شدند. اولين داستان هاي الريك قبل از سيلماريليون منتشر شده، پس جزئيات شمشير {هاي} سياه ممكن است مستقلن توسط دو نويسنده متصور گرديده باشند. تشابهي ديگر نيز با حكايت سِر بالين از جمله افسانه هاي آرتوريان موجود است. با اينكه بالين مي دانست شمشيري نفرين شده را با خود مي برد، با اين حال تلاشش را براي جلب رضاي آرتور شاه ادامه داد، و ندانسته هر كجا كه مي رفت بد بختي و بيچارگي با خود مي آورد. عاقبت تقدير كارساز شد و وي ناخواسته برادرش را كشت، كه زخمي مهلك بر او وارد آورده بود. نسخه هاي ديگر داستان نام هاي رد شده اين ايده كه تورين با تغيير نام خود بر آن بود كه از تقديرش بگريزد هم اكنون نيز در نسخه ي اصلي حاكم است، هرچند بطور كمرنگ تر. نام تورامبار در پيش نويس هاي اوليه وارد مي شود، هرچند كه اين نام را تورين پس از نخستين رويارويي با گلائرونگ برمي گزيند پس از آنكه نفرين شدنش بر وي آشكار مي شود. سيه تيغ نيز همانجا شكل مي گيرد، تحت عنوان نامي فرعي؛ همچنين بيان مي شود كه تورين هنگامي كه به دور-لومين باز مي گردد خود را "تورامبار فرزند بيشه ي خسته" مي نامد، با صورت كوئنيايي روسيتائوريون و با گویش نوميش بو-درائوتوداوروس. تالكين در باره ي برگردان دقيق نام هاي الفي مردد بود: در نسخه هاي متعددي تورومارث به صورت تورومارت، تورمارث يا تورامارث و مورمگيل در گنوميش يا سندارين به صورت مورمَگيل يا مورمائيل و در كوئنيا به صورت مورماكيل ظاهر مي شوند. صورت اصلي آگارواين يا "خون آلود" به شكل اياوايت و ثورين يا "راز" اصلن به صورت ثورينگود "دشمن پنهان" بوده است. در نوشته هاي پيشين تالكين غالبن تورامبار را "فاتح سرنوشت" ترجمه مي كند. سرانجام پس از مرگ تالكين از همان ابتدا در افق نگاهش راسخ بود تا تورين پس از مرگش برخلاف بقيه ي آدميان فاني كه پس از اقامت كوتاهي در تالار هاي ماندوس آردا را براي هميشه ترك مي كنند، سرنوشتي استثنايي داشته باشد، در هر حال صراحت اين قسمت از رشته افسانه ها چندين بار تغيير كرده است. در نمايه هاي كلي باقيمانده، جايي كه پيش نويس با شتاب تمام مي شود و فاقد بسياري از عناصر است، ضميمه اي با اين مضمون پديدار مي شود " تطهير تورامبار و واينوني {نام اصلي نيه‌نور} كه درخشان بدور جهان مي گردند و با لشگريان تولكاس به مصاف ملكور مي روند." در نسخه ي خطي تمام شده ي افسانه ي تورامبار و فوآلوكه به تفصيل آمده است كه ابتدا به تورين و نيه‌نور به خاطر كرده هايشان اجازه ي ورود به ماندوس داده نشد؛ ولي به خاطر تقاضاي والدينشان، آنها اجازه يافتند كه به "گرمابه ي آتش" وارد شوند، جايي كه خورشيد نورش را آنجا از نو پر مي كرد، " و بدين سان جمله غم و اندوه از ايشان شسته شد". نقلي جزئي ديگري مطرح مي كند كه در "ويراني بزرگ" تورين بوسيله ي شمشير مشهورش با اژدهاي مورگوت مي جنگد. در نوشته هاي جديد تر تالكين اشاره اي از سرنوشت نيه نور نمي شود، ولي سرنوشت تورين حتي پررنگ تر از قبل مطرح مي شود. فرضيه اي براي مدتي طولاني حاكم بود مبني بر اينكه تورين در نبرد واپسين قبل از پايان جهان مي جنگد، آن هنگام كه مورگوت باز مي گردد و آخرين حمله را ضد والار و فرزندان ايلوواتار صورت مي دهد. در نسخه اي قديمي تر اين "روح تورين" است كه باز مي گردد و مبارزه مي كند، هنگامي كه نسخه ي تجديد نظر شده ي كوئنتا نولدورينوا در سال 1937 تكميل شد، نبرد اين گونه توصيف مي شود: " در آن روز تولكاس با مورگوت مصاف مي كند، و دست راستش فيونوه {نام پيشين ائونوه} خواهد بود، و دست چپش تورين تورامبار، فرزند هورين، بازگشته از تالارهاي ماندوس؛ و شمشير سياه تورين مرگ مورگوت و فرجام نهايي را رقم خواهد زد؛ و اينگونه انتقام فرزندان هورين و تمامي آدميان ستانده خواهد شد." در نوشتاري مشابه گفته مي شود كه به تورين "جايگاهي در ميان فرزندان والار اعطا مي شود"؛ گرچه هر دو عقيده يعني فرزندان والار و جايگزيني تورين در ميان ايشان بعد ها حذف گرديد. ايده ي ماندن تورين در ماندوس براي زماني نا معين نيز گويي منحل شد؛ در عوض تالكين ترجيح داد كه تورين "در پايان جهان از تقدير آدميان بازگردد"؛ هر چند علت دقيق اين گونه بيان نا مشخص است. به علاوه كه وي برن كاملوست را به عنوان يك بازگشته از مرگ توصيف مي كند. همچنين آمده است كه آن هنگام كه واردا صورت فلكي منل ماكار را قرار مي دهد، مقرر مي كند كه آن "نشان تورين تورامبار" و "پيشگويي از نبرد واپسين" باشد. اما در متني جديد تر تالكين ايده اي كاملن متفاوت ارائه مي دهد: تورين به راستي مدتي طولاني را در ماندوس مي ماند، ولي تنها حدود 50 سال، و نه براي تمام طول عمر جهان. بر مبناي پيشگويي آندرت، در خلال جنگ خشم در پايان دوران نخست تورين " از مرگ باز مي گردد، و قبل از ترك مدارات جهان با اژدهاي بزرگ مورگوت، آنكالاكون سياه، مبارزه مي كند، و ضربت مرگش را مي زند." بدينسان ايده ي اصلي نبرد تورين با اژدهايان دوباره نمودار گشت، ولي اين مطلب مستلزم تجديد نظر قطعي تالكين بود او كه ائارنديل را به عنوان كشنده ي آنكالاگون به جاي تورين برگزيد. به خاطر اين مطالب و ناهمخواني هاي مشابه، كريستوفر تالكين تصميم گرفت كه هيچ گونه اطلاعاتي راجع به نبرد واپسين يا سرنوشت نهايي تورين در نسخه ي منتشر شده ي سيلماريليون وارد نسازد. دور برگردون از:http://en.wikipedia....%BArin_Turambar خيلي خب... شروع كنيد به كوبيدن تورامبار با ضربات سهمگين نظرات و انتقاداتتان! ارادتمند... ت.ت
  3. 3DMahdi

    آیا الفها ترسو هستند؟

    سلام امیدوارم به هیچ الفی بر نخوره ولی به نظر من الفها(البته نه همشون) ترسو هستن . دلیلم اینه که چون الفها نامیرا و عاشق دنیا هستن از مرگ میترسن و حاضر نیستن به راحتی به جنگ برن. مثال 1: الوه(منظورم شما نیستی الوه جان ) حاضر نشد با ملکور بجنگه در حالی که میدونست اگه ملکور بهش حمله کنه هیچ کاری از اونبر نمیاد اما از روی ترس با ملکور نجنگید. مثال 2: بازم الوه خودش عرضه نداشت سیلماریل ها رو بدزده انداخت گردن برن بدبخت که اونم با هزار بدبختی یکی شو کش رفت(که شرح داستان رو میتونین از خود برن عزیز بپرسین!) مثال 3: تورگون وقتی دید که تور با پیغام اولمو اومده باز بلند نشد کاری بکنه و به چیزی که داشت دلخوش بود. مثال 4: وقتی برن رفت پیش فینرود و ازش کمک خواست فقط خود فینرود به کمکش اومد و بقیه یه جو غیرت نداشتن که دنبال شاهشون برن و اونو تنها گذاشتن. (اینم بگم که من به فینرود فلاگوند ارادت کامل دارم اگه یه مرد تو الفها پیدا بشه اونم فینروده و حسابش از بقیه الفها جداست) حالا نظر شما چیه؟
×
×
  • جدید...