رفتن به مطلب

Recommended Posts

الوه

استینگ خاص نبود؟ تارهای شلوب که توسط تیغ وسترنس سم وایز بریده نمیشد، توسط استینگ به راحتی و سرعت بریده میشد، شمشیری که در بدن شلوب هم فرو رفت...

خب من مثال زدم و گفتم خودتون میرید سراغش، درهرحال...

بزارید براتون از یکی از قدرتمندترین و مشهور ترین شمشیرها بگم، آنگلاخل که بعدها پس از بازسازیش گورتانگ، آهن مرگ، نام گرفت، شمشیری بی نهایت قدرتمند، شمشیری که گفته میشه برای کشتن ملکور در داگور داگورات استفاده میشه، ساخته ی ائول، الف تاریک، هست

یا حتی ما خنجرهای وسترنس رو داریم، خنجری ساخته ی انسان ها که با گذشت زمان نه زنگار می گرفت و نه کند میشد، به علاوه ی افسون نابودی آنگمار بر اون ها بود که باعث شد جادوپیشه رو اونقدر ضعیف کنه که توسط یک شمشیر معمولی کشته بشه

در مورد سلاح، مخصوصا در گذشته اونقدر به حرفتون اعتقاد ندارم و دلیل برتری نمیدونم، اگه من مهارت استفاده ازش رو نداشته باشم، بدرد نمیخوره، مثلا گروند (پتک مورگوت) با اون عظمتش در دستان ملکور نتونست به فین گولفین آسیب بزنه اما فین گولفین با رینگیل 7بار به مورگوت زخم میزنه، زخم هایی که تا ابد باقی میمونن...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LORD LOSS

البته باید گفت ملکور توانایی استفاده از گروند رو داشتومنتها فینگولفین بر خلاف ملکور سبک و فرز بود و به سرعت میتونست از ضربات گروند فرار کنه و به حریفش آسیب بزنه.درباره ی گورتانگ کاملا باهاتون موافقم.شمشیری که شکم گلائرونگ رو دریده باشه بدون شک خیلی قدرتمنده.به قول تورین به هیچ خونی هم نه نمیگه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الروس

اول باید چند مقوله رو از هم جدا کرد در ضمینه صنعت .!

یک نفر توی یک کاری خیلی باهوشه در اون کار نظریه های متفاوت میده ، دست به پژوهش میزنه ، اما نه ، یک بار هم یکی عملی کار رو انجام میده و توی اون خبره میشه ،

باید مهارت و دانش و هنور و از هم جدا کرد

الف ها دارای حس زیبا دوستی و زیبا آفرینی هستند ، چون اصلا خودشون زیبا هستند

دارای دانش عمیقی هستند ( خصوصا الف های نولدور) پس طبیعیه با داشتن دانش و علم زیبایی شناسی دست به کار های زیادی بزنن

اگر بخوایم گردنبند الوه رو مثال بزنیم ، یکی از المان های سازندش سیلماریل بوده ! یعنی خاص ترین عنصر یا بهتره بگم جواهر در تاریخ آردا .! پس باید یا به دست قوم نولدور ساخته میشد گردنبند ، یا اینکه به دست دروف ها ، نولدور که عمرا حرفش هم نزن چون اگر یکی از نولدور دستش به سیلماریل میرسید الوه و خونوادشو پر پر میکرد .!

میمونه دروف ها .!

پس به سوی اونها روی آوردن ...

اما دروف ها ...

دروف ها در ساخت (!) مهارت بالایبی داشتند ، مثل اینکه یه تیکه مکعب یک سانتی میتریل بهشون بدین باهاش یخچال ساید بای ساید میسازن .!

این عمل رو بهش میگن مهارت !!! ممکنه بگین بهش میگن دانش یا هنر اما مسئله ی اصلی همون مهارت لازم رو داشتنه .!

به هر حال من در این موضوع خیلی وارد نیستم .. اما هر چیز خاصی سازندش خاصه آنگلاخل ( گورتانگ) یا سیلماریل و یا چیز دیگه خاص هستند ، سازندشون خاصه پس نمیشه ساختن پنین چیز هایی رو به همه صنعت گران بسط داد.!

چون یک بار موردی خاص اتفاق میافته اگر دوباره اتفاق بیافته خاص نیست ! یا بهتره بگم تکه این موارد .!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
durf

کلا دوستان الف ها تلاش میکردن چیز های یگانه بسازن ولی دورف ها بیشتر اوقات از روی هرچیز چند بار میساختند و گرنه اگر به اندازه الف ها براش وقت میذاشتن همه ی ساخته هاشون مثل اون زره فرودو منحسر به فرد میشد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
The secret wizard

کلا دوستان الف ها تلاش میکردن چیز های یگانه بسازن ولی دورف ها بیشتر اوقات از روی هرچیز چند بار میساختند و گرنه اگر به اندازه الف ها براش وقت میذاشتن همه ی ساخته هاشون مثل اون زره فرودو منحسر به فرد میشد

صنعت دورف ها هم منحصر به فرده...

اما الف ها با استفاده روحيه ي لطيف خودشون،صنعت زيبا تري داشتن كه از نظر ما منحصر به فرد تره

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
3DMahdi

دورفها هم مهارت و ذوق صنعت زیادی داشتن. اینکه کمتر شناخته شده هستن شاید به این دلیل باشه که رازهاشون رو زیاد به بقیه نژادها نمیگفتن. توی دوران دوم که الفهای اره گیون و دورف های موریا با هم همکاری زیاد دارن گفته میشه که هر دو از هم خیلی چیزها یاد گرفتن. همچنین صنعت گران بزرگ دورف رو از یاد نبرید. گامیل زیراک و تلخار دو صنعت گر بسیار بزرگ بودن. تلخار بود که آنگریست رو ساخت که آهن رو مثل چوب میبرید و برن باهاش سیلماریل رو از تاج مورگوت کند. نارسیل، شمشیر الندیل و کلاهخود اژدها نشان دور-لومین هم از ساخته های تلخار هست. نائوگلامیر ساخته دورفهاست و تینگول از دورفها میخواد که بیان و سیلماریل رو در اون قرار بدن، این یعنی الفهای سیندار توانایی اینکار رو نداشتن. دورفها شاید همتراز نولدور در صنعت باشن و به قطع یقین از بقیه نژادهای الفها و همینطور از انسانها در زمینه ساخت وسایل بالاتر هستن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
durf

الف ها و دورف ها هر دو صنعت گرای خوبی هستن ولی تفاوت های اساسی دارن که اونارو از هم جدا میکنه یکی از اون ها اینه که دورف ها برای شکوه جلال اثبات عظمت دست به صنعت گری میزنن ولی الف ها در صنعت میانه رو هستن و برای نیاز دست به ساختن میزنن

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
DAIN ll IRONFOOT

به طور کلی باید گفت این دو نژاد از نظر صنعت اسلحه سازی ومعماری به واسطه ی روابطشون در دوران حکومت دورین سوم در خازد دوم با اره گیون بسیار به هم نزدیک می شه....

تا جایی که اختراع عجیبی توسط ناروی دورف و کله بیمبر الف با نام در های دورین ایجاد می شه ...چقدر روابطشون نزدیک بوده که دورین سوم این فناوری رو در دوازه ی غربی خازاد دوم به کار می بره................

الف ها همیشه سعی می کنن سریع ترین اسلحه ها رو بسازن و واقعا هم این کار رو کردن چون سلاح های اون ها خوشون رو توی جنگ های بزرگ صبات کردن..

دورف ها اسلحه های خودشون رو با اندکی عنصر جلال تلفیق می کنن برای مثال طلا کاری استفاده از سنگ های قیمتی و ساخت سلاح با الگو های اشکال هندسی ولی در کل علاقه ی زیادی به ابزارالات سنگین دارن...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فین رود فلاگوند

با عرض اجازت

در مجموع نمی توان گفت صنعت دورف ها بهتر است یا الف ها چون هردو به یک اندازه هنر دارند. ولی به قول جناب دورف الف ها برای نیاز دست به ساخت می زنند ولی دورف ها به خاطر جلال و شکوه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
mgh47

اگه ابزار آلات جنگی جادویی وظریف و همچنین دانایی و جادو و علم دارو رو درنظر بگیریم،هیچکس به پای الفها نمیرسن. اما صنعت و هنر ساخت وساز انواع ابزارها چه جنگی و چه صنعتی و بدون دخالت جادو رو در نظر بگیریم قطعا دورف ها سرترند.

پس در کل هردو خوبند؛ اما از صنعت دورف ها بیشتر خوشم میاد چون طبیعیند. :D :|

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
DAIN ll IRONFOOT

معماری های بزرگ دورف ها در هیچ قوم دیگه ای پیدا نمیشه کدوم دیوونه ای میاد تو کوه تالار هایی به اون عظمت ایجاد کنه؟

کی برای رسیبدن به طلا وجواهرات متر ها به درون تاریکی میره؟

چه کسی مجسمه هایی به اون عظمت ایجاد می کنه؟

پیدا نمیشه مثل دورف های بزرگ پیدا نمیشه...

امان از حلقه ها تمام فرزندان دورین فناناپذیر رو به نابودی کشوند.......

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فین رود فلاگوند

با عرض اجازت

تفاوت صنعت الف ها و دورف ها در این چیز نهفته است. هر دوی آن ها با دانش کاری را می کنند و چون دانششان متفاوت است محصولشان نیز متفاوت می شود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
DAIN ll IRONFOOT

درست می گی الف ها از لطافت بیشتری برخوردارن پس معمولا بنا ها ، معماری ها و ابزارالاتشون هم از این حس تاپیر پذیری دارن....

و دورف ها شیفته ی عظمت و بزرگی هستن به خاطر همینه که معماری های اونا با او بزرگی و شکوه هیچ جا پیدا نمشه....

البته همینجا واقعا باید اینو بگم که پیتر جکسون و تیمش خداییش اره بور رو به عالی ترین شکل ممکن که می شد ساختن................

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Capitan

يه چيز جالب راجع به معماري الف ها:

ميدونيد كه پروفسور تالكين چيز هايي رو از جاهاي مختلف مثل فرهنگ و اسطوره هاي كشور ها اورده(كه سهم ژرمن ها بيشتر از بقيه است!)ولي در مورد مكان هاي شبيه آتشكده الفي و نقش و نگار هاي پيچ در پيچي كه روي در و ديوار!مكان هاي الفي ميبينيد احتمال 99/99%از ايران باستان گرفته شده!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
توروندور

خوب همه الفها چیزهایی که اول تاپیک مطرح شد رو نمی ساختن. بعضی از چیزهایی که مطرح شد رو الفهایی ساختن که به والینور سفر کرده بودن و از حکمت والار بهره مند شده بودن. سیلوان الفها یا همون وود الف ها اگر اشتباه نکنم حتی توی تصلیحات هم در حد الفهایی که صنعت گری رو د والینور آموختن نبودن. به صورت مثال کمان خاندان لگولاس با کمان ارتش بانو گالادریل قابل مقایسه نبوده حتی زره سازی یا شمشیر سازیشون همینطور

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
DAIN ll IRONFOOT

خوب همه الفها چیزهایی که اول تاپیک مطرح شد رو نمی ساختن. بعضی از چیزهایی که مطرح شد رو الفهایی ساختن که به والینور سفر کرده بودن و از حکمت والار بهره مند شده بودن. سیلوان الفها یا همون وود الف ها اگر اشتباه نکنم حتی توی تصلیحات هم در حد الفهایی که صنعت گری رو د والینور آموختن نبودن. به صورت مثال کمان خاندان لگولاس با کمان ارتش بانو گالادریل قابل مقایسه نبوده حتی زره سازی یا شمشیر سازیشون همینطور

بعضی از پیشرفت هاشون رو هم مدیون دورف ها و دوران حکومت دورین سوم در خازاد دوم هستن....همکاری های ناروی دورف با و کله بریمبور الف از اره گیون که رابطه و فصلی تازه از گستره ی فرهنگی و علمی برای هر دو قوم ایجاد کرد.

مثلا در های دورین و حلقه ای که کله بریمبور به دورین سوم هدیه کرد و بعد ها به حلقه ی ثرور معروف شد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ایوانا

آخه می دونی این یه کم تناقض داره که الفها به صنعتی مثل پلان تیر سازی برسن، ولی کماکان با تیرو کمان تیر اندازی کنن و یا اینکه هنوز با اسب این ور و اون ور برن. یعنی اگه صنعتشون علمیه، پس چرا در همه چیز همپای بقیۀ چیزهاشون پیشرفت نکردن؟

این سوال واقعا عجیب دوست عزیز مگه تو دنیای واقعی الف ها یعنی سرزمین شفق رو دیدی؟پس نمیتونی بگی که اونها هنوز بااسب تردد میکنند گوشه ای از صنعت بیکران الفاد رو میشه در بقایای اتلانتیس و لموریا ومصر باستان دید

ایا ما باید طبیعت دوستی الف هارو مانع پیشرفت صنعت رو در میام الف ها بدونیم؟

نخیر فک نکنم!اگه از صنعت منظور ساخت شمشیر و ابزار جنگی هستش که کاملا واضحه ،بهترین ها مال الفها هستن و صنعتگران الف از بقیه نژاد ها بهتر بودند.

اگه منغور ساخت زیور الات است که باز هم الفها برتر هستند مثلا نولدور.خب دورف ها چه صنعت گسترده ای داشتن که الفها نداشتن؟

همین طوره یک شمشیر الفی میتونه با بمب هسته ای انسان ها برابری کنه چون تو اسلحه سازی الفها از کریستال های مگنتیک استفاده میشه

استینگ خاص نبود؟ تارهای شلوب که توسط تیغ وسترنس سم وایز بریده نمیشد، توسط استینگ به راحتی و سرعت بریده میشد، شمشیری که در بدن شلوب هم فرو رفت...

خب من مثال زدم و گفتم خودتون میرید سراغش، درهرحال...

بزارید براتون از یکی از قدرتمندترین و مشهور ترین شمشیرها بگم، آنگلاخل که بعدها پس از بازسازیش گورتانگ، آهن مرگ، نام گرفت، شمشیری بی نهایت قدرتمند، شمشیری که گفته میشه برای کشتن ملکور در داگور داگورات استفاده میشه، ساخته ی ائول، الف تاریک، هست

یا حتی ما خنجرهای وسترنس رو داریم، خنجری ساخته ی انسان ها که با گذشت زمان نه زنگار می گرفت و نه کند میشد، به علاوه ی افسون نابودی آنگمار بر اون ها بود که باعث شد جادوپیشه رو اونقدر ضعیف کنه که توسط یک شمشیر معمولی کشته بشه

در مورد سلاح، مخصوصا در گذشته اونقدر به حرفتون اعتقاد ندارم و دلیل برتری نمیدونم، اگه من مهارت استفاده ازش رو نداشته باشم، بدرد نمیخوره، مثلا گروند (پتک مورگوت) با اون عظمتش در دستان ملکور نتونست به فین گولفین آسیب بزنه اما فین گولفین با رینگیل 7بار به مورگوت زخم میزنه، زخم هایی که تا ابد باقی میمونن...

سپاس گذارم دوست عزیز . من هم چند شمشیر معروف الفی رو معرفی میکنم شمشیرمارنشان ساخته ی پادشاه شب .شمشیرپنهان ساخته ی کاسپین پادشاه سایه و شمشیر رعد ساخته ی دست فرمانروا برای پسرش پادشاه صاعقه

اول باید چند مقوله رو از هم جدا کرد در ضمینه صنعت .!

یک نفر توی یک کاری خیلی باهوشه در اون کار نظریه های متفاوت میده ، دست به پژوهش میزنه ، اما نه ، یک بار هم یکی عملی کار رو انجام میده و توی اون خبره میشه ،

باید مهارت و دانش و هنور و از هم جدا کرد

الف ها دارای حس زیبا دوستی و زیبا آفرینی هستند ، چون اصلا خودشون زیبا هستند

دارای دانش عمیقی هستند ( خصوصا الف های نولدور) پس طبیعیه با داشتن دانش و علم زیبایی شناسی دست به کار های زیادی بزنن

اگر بخوایم گردنبند الوه رو مثال بزنیم ، یکی از المان های سازندش سیلماریل بوده ! یعنی خاص ترین عنصر یا بهتره بگم جواهر در تاریخ آردا .! پس باید یا به دست قوم نولدور ساخته میشد گردنبند ، یا اینکه به دست دروف ها ، نولدور که عمرا حرفش هم نزن چون اگر یکی از نولدور دستش به سیلماریل میرسید الوه و خونوادشو پر پر میکرد .!

میمونه دروف ها .!

پس به سوی اونها روی آوردن ...

اما دروف ها ...

دروف ها در ساخت (!) مهارت بالایبی داشتند ، مثل اینکه یه تیکه مکعب یک سانتی میتریل بهشون بدین باهاش یخچال ساید بای ساید میسازن .!

این عمل رو بهش میگن مهارت !!! ممکنه بگین بهش میگن دانش یا هنر اما مسئله ی اصلی همون مهارت لازم رو داشتنه .!

به هر حال من در این موضوع خیلی وارد نیستم .. اما هر چیز خاصی سازندش خاصه آنگلاخل ( گورتانگ) یا سیلماریل و یا چیز دیگه خاص هستند ، سازندشون خاصه پس نمیشه ساختن پنین چیز هایی رو به همه صنعت گران بسط داد.!

چون یک بار موردی خاص اتفاق میافته اگر دوباره اتفاق بیافته خاص نیست ! یا بهتره بگم تکه این موارد .!

کلا با چیزی که گفتی موافقم البته یه کمی فقط این رو بدونیم بهتره که یک الف میتونه به قدری پلید وتاریک بشه که به اهریمن بزرگ بگه ذکی پس خیلی به زیبایی الفا وزیبادوست بودنشون اعتمادنکنین

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Armando

همشون از الفها نبودند و بعضیاشو از دورفها یاد گرفتند البته الفهای والینور از آئوله مستقیما چیزهایی یاد گرفتند اما ساخت سلاح را تینگول از ناگریم ها یا دورفهای شمال غربی بلریاند آموخت.

سیلماریل ها رو هم فاینور با قدرتی نهفته درونش که از ارو به ارث برده بود یکبار و برای همیشه به طور غریزی ساخت واسه همین خودشم بعدها گفت که دیگه قادر به ساختشون نیست.

پس جادویی بودند. اما جادویی که یکبار به دستور ایلوواتار انجام میگرفت. @};-

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ورونوه

همشون از الفها نبودند و بعضیاشو از دورفها یاد گرفتند البته الفهای والینور از آئوله مستقیما چیزهایی یاد گرفتند اما ساخت سلاح را تینگول از ناگریم ها یا دورفهای شمال غربی بلریاند آموخت.

سیلماریل ها رو هم فاینور با قدرتی نهفته درونش که از ارو به ارث برده بود یکبار و برای همیشه به طور غریزی ساخت واسه همین خودشم بعدها گفت که دیگه قادر به ساختشون نیست.

پس جادویی بودند. اما جادویی که یکبار به دستور ایلوواتار انجام میگرفت. :-h

به گمان من، جادو در ویژگی تکرارپذیری با علم مشترکه. یعنی جادویی که در افسانه ها یا حاشیه ها ی تاریخ باهاش آشنا میشیم، تشکیل شده از روش ها و راه حل هایی که یکبار کشف و چندین بار استفاده میشن، مهارت هایی که فرد جادوگر به شکل ذاتی داره یا به دست می یاره، و شرایط محیطی که وقوع جادو رو امکان پذیر می کنه. چنانچه جادویی تنها یکبار و به اراده ی نیروی برتری در حدّ خالق(در اینجا ایلوواتار) اتفاق بیفته، به عنوان معجزه ازش یاد میشه.

در مورد فئانور و سیلماریل هاش، قابلیتی ذاتی و ارثی وجود داره ونیز مهارت و شوقی که در طول زمان و بر اثر تمرین افزوده میشه. متن دقیق کتاب یادم نیست، اما" جواهر هایی بزرگتر از آنچه زمین می پرورد" رو به طور غریزی نساخت، روش ساختش رو پیدا کرد، در یک لحظه از الهام و نبوغ شاید. وقتی میگه یه بار ساختم و دوباره نمی تونم، لزوماً به جادویی بودن کارش اشاره نمی کنه، بلکه بیشتر بر جنبه ی هنری تأکید داره. در هنره که یه راه رو فقط یه بار میشه رفت.بار دوم که شد اسمش رو می ذارن صنایع دستی. وگرنه راه ساختشون رو پیدا کرده بود، مهارتش کم نشده بود، نور دو درخت البته دیگه وجود نداشت(نمی دونم توی خمره های واردا چیز به دردخوری مونده بود یا نه:دی)، شرایط محیطی رو شاید می تونست ایجاد کنه، اما احساس و نیت خودش در لحظه ی ساخت اونا و اون لحظه ی الهام بخش رو محال بود که بتونه تکرار کنه. یعنی جادویی هم اگه بود، از جنس هنر بود نه متافیزیک، جادوی درون بود نه عامل بیرونی.

این قسمت رو اگه بی ربطه بگین پاک کنم:

در مورد صنعت الف ها به طور کلی، اینکه چرا پیشرفته بودن و ابتدایی بودن رو همزمان دارن نکته ای به ذهنم می رسه. مسئله ای که خودم بارها بهش فکر کردم ولی تخیلم قدرت کافی رو برای تصورش نداره: مسیرهای دیگر شکل گیری تمدن.

کم نیستن کسانی که میگن انسان بعد از انقلاب صنعتی راه رو اشتباه رفت. حتی می گن بنیان گذاران تفکر مدرن، نابغه هایی بودن اسیر وسوسه های شیطان که بشریت رو گمراه کردن. نتیجه ش رو امروز در آلودگی زمین، سرگشتگی انسان و چیزای بدِ دیگه: :D می بینیم.

ولی هیچ یک از این طبیبان مدعی پیشنهادی در این باره که انسان در اون وضعیت چه راه های دیگری رو می تونست در پیش بگیره حرفی نمی زنن(البته به جز درجا زدن). انسانی که تازه به روش های بهره برداری از منابع دست پیدا کرده بود. تازه روش های سریع تر ارتباط رو ممکن می دید. انسانی که با مشعل دانش خشک و تر خرافات و سنت های مفید رو باهم می سوزوند...

حالا اگه ما در آتش جنگ هایی که انسان مدرن آفریده گرفتار شده باشیم. طبیعیه که از مسیر تمدنمون ناراضی و در جست و جوی راهی باشیم به جز بی راهه ای که اومدیم. تصور یک راه دیگه برای انسان با ویژگی های ذاتی و نژادیش، در زمین با همین ویژگی ها و در یک دوره ی زمانی نزدیک(که تبعاتش چندان قابل قضاوت نیست) بسیار دشواره. برای من که غیر ممکنه اصلاً.

بنابراین باید یکی از عوامل زمان، مکان، و نژاد یا چند تاشون رو دستکاری کنیم.

دستکاری در زمان، روش معمول تریه، همین انسان رو در زمان باستان و با تکنولوژی ابتدایی+ جادو میشه تصور کرد و نام افسانه و حماسه بهش داد. یا بردش به آینده و داستان علمی تخیلی ساخت باهاش. یا بیشتر بردش به آینده، وقتی همه چیز رو نابود کرده و باز داره ابتدایی زندگی می کنه.(یه تراژدی تخیلی مثلا: @};- )

میشه مکان رو عوض کرد، انسان رو انداخت تویه سیاره بدون هیچ منبعی ، نابودش کرد بلکه درس عبرت بشه:دی

یا گذاشتش توی دنیایی که منابع داره، اما شرایط بهره برداریش متفاوته. درختاش نگهبان دارن. چنتا ایزد و الهه داره که مواظبن دنیا از یه حدی خرابتر نشه. یه دو تا شیطان خرابکار فعال داره که دائم می خوان همه چی رو از بین ببرن، در نتیجه بقیه ی ساکنین اون دنیا در ارتباط با منابعشون هوشیارتر عمل می کنن و بیشتر دغدغه ی حفظش رو دارن..

و سومی که به نظر خودم سخت تر از بقیه س تغییر نژاده. اگه نشه برای انسان مسیر تمدن دیگه ای طراحی کرد، برای موجودی که در پاره ای ویژگی های ذاتی و اکتسابی تفاوت داره میشه. یه الف، زمین رو خونه ی خودش می دونه نه خونه ای که واسه دیگران به ارث می ذاره، بنابراین از همون اول احساس مسئولیت بیشتری داره و شیوه ی کنترل شده تری رو در استفاده از منابع در پیش می گیره. سرعت و زودتر رسیدن در حالت عادی چندان اهمیتی براش نداره. فقط در شرایط جنگی، به بحران تبدیل می شه، پس طبیعتاً دیرتر به فکر یه اختراع براش می افتن و عده ی کمتری ذهنشون درگیر این موضوع میشه. دشمنشون قوی تره، پس بیشتر به اختفا نیاز دارن که رداهاشون برای این کار کمک می کنه. برای برقراری ارتباط ممکنه ابزاری مثل پلان تیر می سازن(اگه دوران آسایش بیشتری داشتن شاید پلان تیر جیبی برای استفاده ی عموم می ساختن :D .). چشماشون تیز بین هست پس نیازی به اختراع دوربین و عینک و ... ندارن.

نکته ی دیگه اقتضائات زمان هست:

داستان ها تماماً در دوران باستان رخ میدن.

ابزاری که می سازن یا جنگی هست یا تزئینی و به موارد کاربردی پیشرفته اشاره ی اندکی میشه، یکیش چراغ های فئانوری بود مثلاً یکیش طناب ها بود. سلاح و تزئینات مشخصاً در دوران جوانی تمدن ها ساخته می شن. هردو ابزار قدرت نمایی، تعیین قلمرو هویت بخشی هستن. و این جوّ حاکم بر داستان رو نشون میده. وسایل آسایش در حد یک دنیای باستانی ممکنه وجود داشته باشه ولی حوادث اجازه ی پرداختن بهش رو نمی ده.

در مورد نولدور، مشخصاً مهاجرت از والینور و دوپاره شدن، مانع رشد بزرگی محسوب میشه. اگه فقط در سرزمین میانه یا فقط در والینور مونده بودن صنعتشون سرنوشت متفاوتی پیدا می کرد.

نکته ی دیگه جمعیت و رشد جمعیت اندک هست. که هم تقاضا رو کم می کنه هم تعداد صنعت گرا رو. باعث میشه یک اختراع در حالت نظامیش باقی بمونه و به سمت صنعت و بازار جریان پیدا نکنه. و تمدنی که پیشرفت نکنه در نهایت روبه زوال میره.

این یعنی یه مسیر دیگه ی تمدن خلق میشه اما ادامه دادنش به حدی دشواره که خالقش ترجیح می ده ادامه ش رو تعیین نکنه.

به طور کلی چون با موجودات متفاوتی با نیازها و امکانات و محدودیت های متفاوت در زمان دیگر و دنیای دیگری سروکار داریم، یه وضعیت متناقض پدید می یاد. مقایسه خیلی پیچیده میشه و نمی تونیم با یه نامساوی ساده بگیم که پیشرفته تر هستن یا خیر.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...