رفتن به مطلب
teoden

باور نکردنی هايی که ما ديديم!

Recommended Posts

سارون کبیر

سیاه بینان عزیز اون چیزی که در باره ی احساس آشنایی جاییی کردی بهش میگن رویای صادقه ...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Gandalf Skin

منم تو حال خونمون واستاده بودم.یهو یه نوری از این ور خونه رفت اون ور خونه.با

دهنه باز موندم که چی بود.شاید هر کی بود میگفت اشتباه دیدم. ولی من تو اطرافم

خیلی دقیق میشم.چیزاییرو میبینم و همه میگن تو کاملا توهم داری(اسکیزوفرنی یا

از این چیزا ندارم,مثل A Beautifull Mind).خلاصه بعد از اینکه نوره رد شد یه تابلویه

بزرگ از دیوارمون افتاد.درست در همون جایی که نوره رفته بود.:D

کسی میتونه بگه چی بوده؟:)

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مالبت پیر
خودم از اين که اين مبحث ايجاد کردم خيلی هيجان زدم اول از همه هم خودم شروع ميکنم:مادرم بچه که بودن توی يه خونه ي قديمی زندگی ميکردن که جاهای عجيب زياد داشته از جمله يه دالان سنگی که با شيب نسبتا زيادی به زير زمين ميرفته يه بار چند نفر از آشناهاشون تصميم ميگيرن تا اخر دالان برن اونا يه کاموا رو دور کمرشون ميبندن و با يه فانوس به داخل تونل(دالان) ميرن. اونقد پيش ميرن که کسايي که بيرون دالان توی زير زمين خونه بودن ديگه نور فانوسو نميديدن .

اونا اونقدر پيش ميرن تا تمام نخ کموا تمام ميشه و بهشون احساس خفگی دست ميده .

پس از ترس اين که گم يا خفه نشن به سرعت بر ميگردن و از خير کشف اخر دالان ميگذرن به نظر شما ممکنه اون دالان ساخته ی دست دورفها ی ايرانی بوده باشه؟؟؟؟؟

توضيح ديگه هم اينکه اين خونه به دست شاه خراب شد و جاش خيابون ساختن.بدجنسا!!!

من یه توضیح ساده تر دارم. از هزاران سال پیش ایرانی های قنات می ساختن هنوزم می سازن در دو قرن گذشته اورپایی ها از قنات کندن ایرانی ها درس های زیادی گرفتن.

در همه شهر های ایران قنات هست. در تهران مخصوصاً در شمال شهر و شمیرانات هنوزم در زیر بسیاری از ساختمان ها قنات هست. طول بعضی از قنات های ده ها کیلومتره و عمری چند هزار ساله دارن.

البته شاید ایرانی ها فن حفر قنات رو از دورف ها یاد گرفته باشن. یا دورف ها در حفر قنات کمک کرده باشن همون طوری که به اله سار در بازسازی میناس تریت کمک کردن.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
ef@Robber
منم تو حال خونمون واستاده بودم.یهو یه نوری از این ور خونه رفت اون ور خونه.با

دهنه باز موندم که چی بود.شاید هر کی بود میگفت اشتباه دیدم. ولی من تو اطرافم

خیلی دقیق میشم.چیزاییرو میبینم و همه میگن تو کاملا توهم داری(اسکیزوفرنی یا

از این چیزا ندارم,مثل A Beautifull Mind).خلاصه بعد از اینکه نوره رد شد یه تابلویه

بزرگ از دیوارمون افتاد.درست در همون جایی که نوره رفته بود.:D

کسی میتونه بگه چی بوده؟:)

جن بوده !

یا واقعا تو اسکیزوفرنی داری !

احتمالا خستگی زیاد با یه اتفاق ترکیب شده و اینو داده ! شاید هم واقعا یه چیزی بوده ! :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Gandalf Skin

ef@ robber عزیز.

واقعا ازت متشکرم که انقدر راحت آدمارو خزو مجانین محسوب میکنی.:wink:

ولی کلا اگه بخوام منطقی باشم,حالا یه وقت فکر نکنی دارم از خودم تعریف میکنم

یا خودمو دست بالا گرفتم و یا آدم مغروریم.

بله,با عرض پوزش من اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی ندارم.(البته همشون همینو میگن).

ولی گاهی آدم حس میکنه یه چیزی که دیده مال خستگی نبوده.

تازشم چرا تابلو به اون بزرگی همون جا که نوره رفت افتاد؟:):shocked:

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
teoden

آفريدگار عزيز اول کمی بايد در باره قنات برات توضيح بدم :به طور ساده اگه بخوام بگم قنات ها چند حلقه چاه کناره همند که در زمينی با شيب دقيق و با محاسبات مهندسی نياکان ما کنده ميشدند که ريشه آنها به هم متصل بود در نتيجه آب جريان پيدا ميکرد و به سطح زمين ميامد.

و براي امتحان متصل بودن هميه چاه ها به هم ديگر در مرحله اخر توي چاه اول کاه ميريختن اگه اون کاه ها

از چاه آخر بيرون ميآمد قنات درست ساخته شده بود و کلمهٔ کاريز هم از همين جا ريشه گرفته

ولی اون مکانی که من ازش حرف ميزنم يه دالان (تونل )بود که توی زير زمين خونه ساخته شده بود و چاه و آب و از اين چيزا هم نداشت!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
گولوم

رفيق teoden من نميدونستم وجه تسميه كاريز چيه.واقعا جالب بود.

اوني كه رفيق gandalf skin ديدن احتمال 80% جن بوده.منم از كسايي شنيدم كه هم چين توصيفي بكنن.دقيقا همين كه شما گفتيد.من به عينه نديدم اما شنيدم كه يه همچين چيزي رو ازش يه فيلم هم گرفتن كه يه نور از نميدونم كجا(فكر كنم ديوار)به نميدونم كجا(اين يكي هم احتمالا ديوار) ميدوه.البته اين يكي هم 80% ساختگي بوده.

در ضمن عجيب ترين موجودي كه ديدم خودم بودم.حتي عجيب تر از دورفهايي كه شما ديديد.استعدادهاي خارق العاده اي كه دارم و در عين حال ندارم.نمي دونم چه طوري توضيح بدم.فقط بگم كه فكر نكنيد جادو مي كنم ها!!!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مالبت پیر
آفريدگار عزيز اول کمی بايد در باره قنات برات توضيح بدم :به طور ساده اگه بخوام بگم قنات ها چند حلقه چاه کناره همند که در زمينی با شيب دقيق و با محاسبات مهندسی نياکان ما کنده ميشدند که ريشه آنها به هم متصل بود در نتيجه آب جريان پيدا ميکرد و به سطح زمين ميامد.

و براي امتحان متصل بودن هميه چاه ها به هم ديگر در مرحله اخر توي چاه اول کاه ميريختن اگه اون کاه ها

از چاه آخر بيرون ميآمد قنات درست ساخته شده بود و کلمهٔ کاريز هم از همين جا ريشه گرفته

ولی اون مکانی که من ازش حرف ميزنم يه دالان (تونل )بود که توی زير زمين خونه ساخته شده بود و چاه و آب و از اين چيزا هم نداشت!

تئودن جان از توضیحت ممنون. ولی راستش رو بخوای من خودم توی یه قنات قدم زدم. و زمانی که در کرمان بودم قنات های زیادی رو دیدم.

در توضیح تو فقط یه جا به نظرم یه ذره اصلاح می خواد که شاید من درست برداشت نکرده باشم.

قنات یه سری چاه در کنار هم که اون قدر ها هم محاسباتش پیچیده نیست و بیشتر تجربیه. و این چاه ها از زیر با یه تونل به هم متصل هستن و آب در نهایت از همین تونل(که اگه اشتباه نکنم کاریز اسم همین تونل بوده) خارج می شه. فاصله چاه ها از هم دیگه گاهی خیلی زیاده و در نتیجه تونل بینشم خیلی طولانی. الآن هم که روی بسیاری از این چاه ها خونه ساخته شده ولی اون تونل زیرین هنوز سر جاشه. و تو اگه از یه جایی وارد تونل بشی با یه تونل شاید چندین کیلومتری رو به رو میشی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
teoden

دوسته خوبم هر محاسبه ی تجربی الزاما ساده و پيش پا افتاده نيست . مهندسای خرجی سالها رو قنات های ايران تحقيق

کردن .

مسئله ديگه اينکه بايد اولين پياممو با دقت بيشتری بخونی .که اونجا با توصيف هايی که کردم ميفهمی که اون تونل قنات نبوده

البتّه من هيچ اصراری ندارم حرف خودمو به کرسی بشونم!!!!ا

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
amir18

کینگ تئودن عزیز من پست اولتو خوندم و کاملآ با تو موافقم

منم یکی از دوستام تو خونه های قدیمی زندگی میکرد ولی الان اون خونه رو خراب کردن و جاش اپارتمان ساختن

پدرش برامون تعریف کرد که توی اشپز خونه خونشون توی دیوارش یه سوراخی به قطر 1 متر بوده

یه روز پدرش تصمیم میگیره بره داخل اون

وقتی وارد میشه یه 1 یا 2 ساعتی بعد بر میگرده . بعد از اینکه برگشت تو دستش یه اشیای قدیمی داشت و به اعضای خانواده گفت که هرچی جلوتر میرفت اون سوراخ کوچیکتر میشد تا جایی رفت که این اشیا رو پیدا کرد . بعد از اون که جلوتر رفت هم احساس خفگی کرد هم احساس کرد که انگار توی خلا گیر کرده .

بعدش دیگه هم از اینکه دیگه سوراخ کوچیک شده هم از اینکه یه مشکلی براش پیش بیاد بر میگرده

بعدشم گفت که یه صداهایی از دور دور از زیر چاه میومد یه صدایی مثل زدن روی اهن یا داد زدن..

می خواستم بگم که تئودن درست میگه

الا نظر شما دوستان چیه؟؟؟///

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
مالبت پیر
دوسته خوبم هر محاسبه ی تجربی الزاما ساده و پيش پا افتاده نيست . مهندسای خرجی سالها رو قنات های ايران تحقيق

کردن .

مسئله ديگه اينکه بايد اولين پياممو با دقت بيشتری بخونی .که اونجا با توصيف هايی که کردم ميفهمی که اون تونل قنات نبوده

البتّه من هيچ اصراری ندارم حرف خودمو به کرسی بشونم!!!!ا

انگار رو اینو خیلی دیر دیدم. در هر حال پست اولت رو خوندم ولی متوجه نمی شم که چی اونجاست نشون می ده قنات نبوده.

اون می تونست یه قنات حتی نچندان طویل باشه که چاه هایش به دلیل شهرسازی و . . . بسته بوده که هم طولانی بودن مسیر رو توجیه می کنه هم احساس خفگی رو (حتی اگر طول نخ های کاموا رو طولانی فرض کنیم.).

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Melkor Morgoth

یک بار دیگه هم میگم...

دیدی گفتم بعضی ها واقعیت ها رو با داستان ها اشتباه میگرن؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Tulkas Astaldo

این قسمت خیلی جدی نبوده و همونطور که میبینی بر مبنای طنز جلو رفته

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
legolaas

هر کی تا حالا تحقیقات ماورایی کرده بیاد با هم ادامش بدیم.شاید فرجی شد و اینا راست از آب در اومد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Melkor Morgoth

من خودم در برخی از احوال ماورایه بودم...و خود هیبنوتیزمی رو هم تجربه کردم...

الهام رو هم بار ها و بار ها تجربه کردم....و هنوز هم از توصیفش آجز هستم...

فقط میدونم که شده...تمام افکت ها و اون رویداد هایی که بعد از عمل نیک هست رو

دیدم..و خوبی و پلیدی رو در خواب...و در بیداری...و در همه جا...میتونم به یه معنای (نه واقعی) بلکه نمادین

ببینم...به کلی میتونم بگم...بله من تجربه ی کافی دارم...البته نه این که بیام با یه جنی چیزی ارتباط داشته باشم...

البته اگر میخواستم اونم میشد...ولی نخواستم...اگر میخواستم میتونستم با یه جن هم رابطه داشته باشم..ولی

در نظرم پلید....و یه مقدار هم ترسناک آمد

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Melkor Morgoth

دوستی که خواسته بودی یکی با این مشخصات پیام بده...

من هستما..

کاریم داری؟

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
mahdi

به نام خداوند

باور نکردنی که من دیدم و شما باور نمیکنین

جریان مربوط به چندین سال قبل هست که حدود سه سال داشتم

در خانه خیلی خیلی خیلی قدیمی مادر بزرگم که دیگه خرابه صداش میکنیم

و دیگه کسی در اون زندگی نمیکنه داشتم در آشپز خانه مورچه ها رو دنبال میکرده ام

که یک دفعه اصلا به طور کاملا واضح سایه ای از کنارم رفت

جالب تر اینکه صدا داشت و بهم چیزهایی رو میگفت که اصلا متوجه نشده ام

اولش شگفت زده فقط نگاه میکرده ام ولی بعدش با جیغ از آشپزخانه فرار کرده ام

ولی هیچ وقت کسی حرفم رو باور نکرد حتی حالا که چند ساله اون خاطره از یاد همه رفته

هنوز هم از یاد اون روز به وحشت میافتم

به خدا سایه عین شکل یک آدم بود که انگار خودش نیست ولی فقط سایه اش بود

اوش فکر کرده ام کسی میخواد من رو بترسونه ولی بعدش دیدم کسی نیست

هر چند سنم خیلی کم بود و دقیقا متوجه نشده ام چی میگه

در ضمن از ترسم یادم رفت داشت چی میگفت

ولی انگار میگفت دنبال من بیا

ولی صداش تقریبا شبیه صدا نازگول ها بود

روش خیلی فکر کرده ام اما امکان اینکه سایه خودم باشه یا چیز دیگه ای نبود

حتی چندین بار بعد از بزرگ شدن صحنه رو برسی کرده ام

ولی با همه اون کار ها هنوز هم احتمالش زیاده که فقط خرافات بوده باشه

یا ارباب حلقه ها

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
mahdi

وقتی پست رو به طور کامل خونده ام متوجه مطلبی شده ام

جریان اینه نبینی

چرا نبینی ؟ چون تا جایی که من دیده ام دروغ هست

جریان از روزی شروع شد که یک بچه چیزی رو دزدیده بود و نمیتونست بگه که دزدیدمش و به همین دلیل

اون به قول خودشون جادوگر ها با حیله هایی بچه رو تحریک میکردن که اگه خبری داره و نمیتونه

چیزی بگه رو با اون ترفند ازش حرف بکشن

و این اتفاق وقتی حداقل در دنیا چند بار افتاد دیگه مردم جاهل اون دوران چنان بهش اعتقاد پیدا کرده اند

که دیگه هر جا رفتن سخنی از اون جریان رو تعریف کردن

و اما در مورد جادو و آیا صحت داره یا نداره

من در این مورد کتاب ها زیادی خونده ام و هر کدومشون نظراتی داشتن

ولی نظر خودم جدا از نظر همشون هست

به نظر من ما در دنیایی زنگی میکنیم که قواعدی داره و هر اتفاقی دلیل دارد

و علت رو آوردن به نیرو ماورا طبیعه عدم شناخت کافی است

این نظر شخصی پروفسر مهدی بود

یا ارباب حلقه ها

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
pirooz

دوستان میدونم که خیلی چیز ها هست که در دنیا وجود داره اما ما از آنها بی خبریم .

اگر میخواهید وارد بحث های جادو و جن و شیطان و... بشید قبلش اطلاعاتتونو در حد تیم ملی زیاد کنین .چون ممکنه بعدا بد جوری تو دردسر بیوفتید که راه برگشتتون یه کم سخت باشه .(هر چند که من به شیطان اعتقاد ندارم و معتقدم وجود نداره. اگرم میخواید یکی بیاد با هم یه بحث بکنیم)اینم دارم میگم چون تجربه شخصی در مورد یه سری مطالب (جن و اینا نه) دارم .(تجربه در زمینه هاله و چاکرا و موجودات غیر ارگانیک و...)

"تا به دنبال دردسر نری، دردسر سراغت نمیاد"

دوستدار تالکین، پیروز .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Lord of the ring - Sauron

من زیاد نمی در این باره بحث کنم

اما اگه می خواید به اینجا برسید که استاد ما تالکین از روی بعضی دیده هاش داستان رو نوشته

باید بگم سخت در اشتباهید

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
pirooz

کسی نمیگه تالکین توهمی بوده .به احتمال زیاد اون هم از افسانه هایی در جهان که به وجود اومده استفاده کرده و داستانش رو نوشته .

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
NGNG

به نظرم در زدن پست بالا اشتباه كردم

من زياده روي كردم خودم را زياد بزرگ جلوه دادم

من كه علم غيب ندارم...

از اين بابت عذر ميخوام

در قرآن در سوره ي هود در آيه ي 123

وَلِلّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الأَمْرُ کُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَکَّلْ عَلَيْهِ وَمَا رَبُّکَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الندیل پادشاه انسان ها

پیروز دوست عزیز شما توی پست های قبلی گفتید که به شیطان اعتقاد ندارید از شما بعیده کسی که اثار تالکین رو مطالعه می کنه میدونه که شیطان واقعا وجود داره .ببین در قران خودمون هم داستان سرپیچی شیطان از فرمان الهی مبنی بر سجده کردن به ادم اومده در واقع شیطان موجودی از جنس اتش هست توی احادیث مختلف 14 معصوم هم به این اشاره شده پس با این وجود شیطان از جنیان به شمار می ره . در ادیان سامی وابراهیمی مثل اسلام ,یهود ,مسیحی تقریبا داستان شیطان و سرپیچی از فرمان خداوند کم وبیش به یک صورت اومده .شیطان به روایتی که عدد دقیقش یادم نیست اما فکر می کنم بیست هزار سال خدا رو عبادت کرد وخداوند در عوض اون عباد تها به اون مقامی رو اعطا کرد که از بزرگترین فرشتگان نیز بالا تر بود .اما چی شد به خاطر یک نافرمانی از دستور خدا صاحب اون همه امتیاز وبزرگی از درگاه خداوند طرد شد.خوب ما نمی تونیم شیطان رو ببینیم چون شیطان جزو جنیان هست که ما قادر به دیدنشون نیستیم اما قرائن زیادی رو می تونیم دور برمون پیدا کنیم که موجودات ماورا الطبیعه وجود دارند وشیطان هم جزو اونهاست .این شیطان که گفتم همونی که توی قران هم بهش اشاره شده اما یه شیطان بزرگتر وقوی تر هم وجود داره واون هم نفس ماست که باعث بسیاری از تباهی های ما میشه در واقع انسان در خودی خودش هم یک نفس شیطانی داره وهم یک نفس انسانی .حالا این بستگی به خود انسان داره که بتونه از مقام فرشتگان بالا تر باشه ویا از حیوانات هم پست تر بشه.در واقع می تونم بگم که اون شیطان کمترین دخالت رو می تونه در کار های ما داشته باشه . اما این نفس ماست که بر ما غلبه می کند وباعث نابودی ارزش های انسان می شود.با تشکر.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
فنگورن
پیروز دوست عزیز شما توی پست های قبلی گفتید که به شیطان اعتقاد ندارید از شما بعیده کسی که اثار تالکین رو مطالعه می کنه میدونه که شیطان واقعا وجود داره .

آثار تالکین چه ربطی به اثبات شیطان داره الندیل ؟ :D

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
الوه

ول کنین تورو خدا

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...