رفتن به مطلب
تور

نقد و بررسی ارباب حلقه ها و پشت صحنه آن

Recommended Posts

R-FAARAZON

والا مسعود حالا در مورد اردوگاه روهان نظری ندارم ولی اینکه آندوریل در بازگشت پادشاه به آراگورن رسید بهتر از این بود که در کتاب در یاران حلقه دستش باشه

آره حقیقتش منم با این قسمت ها زیاد ارتباط برقرار نکردم

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

خب مسعود ،تو کتاب فکر کنم دنه تور هم یه پلانتیر داشت و از اون طریق از نقشه های سائورون مطلع بود

آره راس می گی امین. اما دنه ثور سال ها ازش استفاده و اراده ای بسیار قوی داشت. تازه اونم عقلشو از دست داد. پی پین فقط چند ثانیه نگاه کرد و بزرگترین نقشۀ سائورون رو بر ملا کرد!

والا مسعود حالا در مورد اردوگاه روهان نظری ندارم ولی اینکه آندوریل در بازگشت پادشاه به آراگورن رسید بهتر از این بود که در کتاب در یاران حلقه دستش باشه

آره حقیقتش منم با این قسمت ها زیاد ارتباط برقرار نکردم

امین جان مثبت هام تموم شده! آره این سینمایی ترش کرده. ولی این سوال تو ذهن آدم پیش میاد که چرا قبلا تیغه ش رو آب نداده بودن! تازه با اون شمشیر آراگورن به نبرد پله نور هم نرفت! رفت به دیمهولث! و جلوی پلانتیر سائورون هم آشکارش! عملا کار دیگه ای هم باهاش نکرد. ویرایش شده در توسط رضائی.استل

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

آره راس می گی امین. اما دنه ثور سال ها ازش استفاده و اراده ای بسیار قوی داشت. تازه اونم عقلشو از دست داد. پی پین فقط چند ثانیه نگاه کرد و بزرگترین نقشۀ سائورون رو بر ملا کرد!

آره درسته

به نظرم یکی از تفاوت ها تفاوت دنه تور کتاب و فیلم بود که دنه تور فیلم فقط جنبه منفی داشت و جالب نبود

بر خلاف اون به نظرم آراگورن در فیلم بهتر از کتاب در اومده بود

امین جان مثبت هام تموم شده! آره این سینمایی ترش کرده. ولی این سوال تو ذهن آدم پیش میاد که چرا قبلا تیغه ش رو آب نداده بودن! تازه با اون شمشیر آراگورن به نبرد پله نور هم نرفت! رفت به دیمهولث! و جلوی پلانتیر سائورون هم آشکارش! عملا کار دیگه ای هم باهاش نکرد.

مال من که همون بعد از ظهر ته کشید:دی

خب عملا کاربرد این تیغه بسیج کردن اون لشکر مردگان بود و بس!

ویرایش شده در توسط R-FAARAZON

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

آره درسته

به نظرم یکی از تفاوت ها تفاوت دنه تور کتاب و فیلم بود که دنه تور فیلم فقط جنبه منفی داشت و جالب نبود

بر خلاف اون به نظرم آراگورن در فیلم بهتر از کتاب در اومده بود

چیز جالبی گفتی امین. دنه ثور توی کتاب یه دونه داین واقعی بود! منظورم اینه که یه گوندوری اصیل بود. یادمه پی پین توی کتاب، اولین باری که می بینتش، می گه بیش از اینکه منو یاد بورومیر بندازه، یاد آراگورن انداخت.

در مورد آراگورن: آراگورن توی کتاب بیششتر همون اله سار (گوهر الفی) غبار گرفته ست و شاید یه چهره ناشناخته داره. یه آدم برتر محجوب. اما توی فیلم این جوری نیست. من آراگورن کتابو بیشتر می پسندم. توی فیلم هم نقاط مثبت داشت و هم منفی.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

خب در فیلم کارکترها کاملا سیاه و سپید بودند و پیترجکسون ناگزیر از این امر بود چون اگه میخواست کارا;ترهارو خاکستری تر کنه ممکن بود روایت مغشوش بشه

والا اون مرموز بودن آراگورن رو در کتاب خوشم اومد که بخصوص درفیلم یاران حلقه این مرموز بودن وجود نداشت ولی گاهی اراگورن در کتاب خیلی پرحرف میشد و مغرور صحبت میکرد در صورتی با تکاورسرگردان فیلم که کم حرف و فروتن بود بیشتر کنار اومدم

ویرایش شده در توسط R-FAARAZON

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

منم اولین بار که کتابا رو خوندم خیلی جا خوردم. چون تفاوتای زیادی وجود داشت. عجیب پیتر اقباس خوبی درآورده! آراگورن تکاور کم حرف به دل می شینه. مخصوصا که ویژگی هاش با زندگینامه و تقدیرش هم همخوانی دارن. حالا بعضی جاها بودن که پیتر بهشون چسبونده بود که تور هم اومد و توضیح داد. مثه مثلث عشقی، شمشیر آندوریل،در مورد پادشاهی مردد بود، رفتارش با آرون و اون گندکاری مردگان. اما خوب شد که شخصیت خاکستری ای ما نداشتیم. حالا شاید بشه بورومیر رو خاکستری دونست ولی اونم آخرای یاران حلقه و توی دوبرج، چیزایی ازش روایت می شه که مخاطب باهاش هم ذات پنداری می کنه. این وسط بی چاره دنه ثور: مرگ به اون وحشتناکی هم بهش دادن. مرگ سارومان خوب بود اما صحبتاشون، نه. طوری با هم صحبت می کنن که انگار سارومان مشاور دست راست سائورونه:دی

خب بیاییم بین این سه موضوع هم صحبت کنیم:

1- مرگ سارومان

2- مرگ کارگزار دنه ثور

3- نقش ویچ کینگ توی نبرد دشت های پله نور. درسته خودش مثه کتاب جان به ارو سپرد، اما دقت کردین اژدهاش فقط با دو ضربۀ ائووین ناکار شد! نقش اعظمش هم ایجاد رعب بود تا جنگ تن به تن.

ویرایش شده در توسط رضائی.استل

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LObeLia

ببخشید یه پارازیت:

من نمیفهمم اینکه شما ها میگین مثلث عشقی توی لوتر، تحریف بود و ابتکار یعنی چی؟؟

توی کتاب داشتیم هم چین چیزی رو . ولی خیلی خیلی ظریف بهش پرداخته شده. اما به این معنی نیست که اصلـا نباشه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

1)مرگ سارومان : راستش مسعود من بیشتر از مرگ سارومان در فیلم خوشم میاد،تفاوت بین مرگ ها بخاطر تفاوت شخصیت سارومانه،سارومان کتاب به اندازه ی فیلم سیاه نیست ،در کتاب اول که عملا در پس پرده ی و در همون قضیه صداهای سارومان هنوز اینقدر کاریزما دداره که بتونه تئودن رو باهاش گول بزنه و در نهایت به اون شورش شایر و کشته شدنش توسط گریما میرسیم ،پیترجکسون هوشمندانه درک کرده که کشته نشدن سارومان شاید تمرکز قسمت سوم رو بر هم بزنه و همچنین به نظرم مرگ سارومان در شایر زیادیه و موقع خوندن کتاب هم از این قسمت خوشم نیومد همین سقوط سارومان بعد از هلمز دیپ جالب در اومده بود و در شان کاراکتر سارومان

2)والا هم در کتاب دنه تور و مرگش خوب در اومده بود و هم در فیلم البته من روایت کتاب رو بیشتر میپسندم کمی زیادی دنه تور منفی به تصویر کشیده شده بود (که البته لازمه روایت بود و پیترجکسون ناگزیر از این امر)

3)کلا ویچ کینگ شخصیت جالبیه و چندتا ویژگی بارز داره ایجاد رعب وحشت و حیله گری که ناشی از غیر قابل پیش بینی بودنشه ،در فیلم هم واقعا عالی در اومد بخصوص در قسمت اول ،در قسمت سوم که عملا در پله نور در یکی از بهترین صحنه های فیلم موثر بود یعنی در هم شکستن امید و حس مقاومت در مدافعین میناس تیریث

راستش مسعود چه با دو ضربه باشه و چه یک ضربه (فکر کنم در کتاب با یک ضربه بود) با توجه به پهنای گردن فل بیست واقعا کاری بود نشدنی ولی غیر از این چاره ای نبود سرعت روایت در اون سکانس فوق العاده زیاد بود و نیاز بود که سریع مبارزه به سرانجام برسه و اگه پیترجکسون میخواست مرگ فل بیست رو طولانی کنه ،روایت دچار یک سکته میشد

در مورد یک قسمت تقابل ویچ کینگ و گندالف که ویچ کینگ با جادو دروازه رو میشکنه از این قسمت کتاب خوشم اومد،شکست گندالف از ویچ کینگ رو خوشبختانه پیترجکسون از نسخه اکران شده در سینما حذف کرد

ویرایش شده در توسط R-FAARAZON

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Sherlock
حس فانتزی در یاران حلقه جاری تره

موافقم :D

نگاه کنید یاران حلقه ها اگر توش جنگ داشت و خیلی چیزایی که بازگشت پادشاه داشت قسمت اول یاران حلقه هم داشت الان جلوه های ویژه یاران حلقه ضعیف تر بود از قسمت سوم. فکر کنم همه متوجه شدین چی میخوام بگم.

عرضم به حضورت که خواستگاه سینما هنر و ذوق انسانه و دخالت و اثر گذاری سلیقه در اون هم انکارناپذیره و من کسی رو به خاطر داخل کردن سلیقه در بحث های سینماییش سرزنش نمیکنم.

من هم سرزنش نکردم و نگفتم تو هم سرزنش میکنی !!!من هم گفتم بنظر خودم! عالی میشه اگر اول پست منو با دقت بخونی و بعد بیای صحبت کنی! من میگم درست نیست اگر سلیقه شما متفاوته به این فیلم ایراد بگیرید و بگید باید اینجوری میبود! پیتر فیلم رو عالی درست کرد و اگر سلیقه ای دارید میتونید با کتاب خوندن اونو تصور کنید!

از نظر هنری این فیلم عالی ساخته شده و بازگشت پادشاه بهترین فیلم دنیاست. ناراحت کنندست که این همه ناشکری از این سه گانه در اینجا میشه!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
LObeLia

من هم مایل به بحث هستم:

1- مرگ سارومان: چیزی که توی فیلم برجسته شده، خدمت بی چون و چرای سارومان هست به سائرون. کسی که برای یک ارباب بندگی میکنه و حالـا قراره با پیروزی نهایی سائرون، پاداش دریافت کنه و اینا...

اما توی کتاب اینجوریه که سارومان در درجه ی اول ، فکر منفعت خودشه. و حتا در راه کسب موفقیتش ممکنه یه جایی سائرون رو هم بکوبه و پشت سر بذاره. سارومان در اصل داره برای خودش کار میکنه و از ابتدا، دنبال اینه که حلقه رو برای خودش به چنگ بیاره. که گندالف بهش میگه اون حلقه، فقط به یه ارباب تعلق داره و بقیه رو نیمه راه رها میکنه... سارومان متوجه این حرف گندالف نیست. یا نمیخواد قبول کنه.

اما توی فیلم، میاد به لورتز، فرمانده ی یوروک های، دستور میده که یه هافلینگ، شی با ارزشی ، بهمراه داره. و اونو قصد داره تقدیم سرورش کنه و در ازاش جایزه بگیره!

من شخصا از نحوه ی مرگی که جکسون برای سارومان در نظر گرفت، خوشم نیومد. و این ربط پیدا میکنه به اینکه از دست نخوردن شایر، در هیچ زمانی، خوشم نیومد.

سارومانی که توی کتاب داریم، کسی هست که به هر قیمتی و توی هر شرایطی دنبال قدرت بود. پس حتا وقتی سائرون و حلقه نابود شد، زیاد براش فرق نکرد. چون اونقد وابسته نبود بهشون. پس از خونه ی ویران شده اش کوچید به سمت مردمان ساده و ضعیف تا به روشی دیگه، سروری کنه.

سارومان فیلم، جونش به جونِ سائرون بسته بود. و خب باید هم قبل و یا همزمان باهاش می مرد.

گرچه خوشم نیومد از نوع مرگش اما با این همه تفاسیر که عرض کردم،فکر میکنم بهترین ایده برای این اتفاق همین. بود. که سارومانی که در خدمت تام سائرون بود، بمیره موقعی که سرزمینی که در خدمت سائرون ساخته بود {دقیق تر: تبدیل کرده بود}، ویران شد.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

من میگم درست نیست اگر سلیقه شما متفاوته به این فیلم ایراد بگیرید و بگید باید اینجوری میبود! پیتر فیلم رو عالی درست کرد و اگر سلیقه ای دارید میتونید با کتاب خوندن اونو تصور کنید!

از نظر هنری این فیلم عالی ساخته شده و بازگشت پادشاه بهترین فیلم دنیاست. ناراحت کنندست که این همه ناشکری از این سه گانه در اینجا میشه!

تا حدودی با لحن اغراق صحبت میکنید ،کسی ازتون دلیل نمیخواد که بگید چرا بازگشت پادشاه برترین فیلم دنیاست و...

چون نظر شماست که محترمه و سلیقه و احساس شما هم در اون دخیل هست

حالا چرا باید وقتی دوستان زحمت میکشند و مثلا موارد فراوانی در این تاپیک طولانی ، جزییات فیلم با کتاب مقایسه میشه یا قسمت های مختلف سه گانه با هم مقایسه و تحلیل میشه اسم ناشکری رو روش گذاشت؟

کسی در این بحث نگفته بازگشت پادشاه از نظر هنری عالی ساخته نشده بهتره کمی از اون دید سیاه و سپید و صفر و 100 دور شیم ،بحث بر سر اینه چرا علیرغم عظیم تر بودن، بازگشت پادشاه مثل یاران حلقه فانتزی کامل نیست و فاصله ای خیلی کم،تاکید میکنم خیلی کم با یاران حلقه داره مثلا اگه از 100 در نظر بگیریم تفاوت قسمت اول و سوم نهایتا 1-2 نمره اس!

به نظرم یاران حلقه بهترین قسمت سه گانه و حتی میتونم بگم بهترین فانتزی ایه که در سینما دیدم ولی دلیل نمیشه تا کسی از صحنه ای ایراد گرفت ناراحت شم به عنوان مثال همین جلوه های ویژه که در بعضی جاها مثل نماهای دور خام بود و در بازگشت پادشاه بهتر شد

اسم تاپیک نقد و بررسیه پس لازمه درباره جزییات صحبت کنیم

ویرایش شده در توسط R-FAARAZON

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
Sherlock

حدودی با لحن اغراق صحبت میکنید ،کسی ازتون دلیل نمیخواد که بگید چرا بازگشت پادشاه برترین فیلم دنیاست و...

چون نظر شماست که محترمه و سلیقه و احساس شما هم در اون دخیل هست

حالا چرا باید وقتی دوستان زحمت میکشند و مثلا موارد فراوانی در این تاپیک طولانی ، جزییات فیلم با کتاب مقایسه میشه یا قسمت های مختلف سه گانه با هم مقایسه و تحلیل میشه اسم ناشکری رو روش گذاشت؟

کسی در این بحث نگفته بازگشت پادشاه از نظر هنری عالی ساخته نشده بهتره کمی از اون دید سیاه و سپید و صفر و 100 دور شیم ،بحث بر سر اینه چرا علیرغم عظیم تر بودن، بازگشت پادشاه مثل یاران حلقه فانتزی کامل نیست و فاصله ای خیلی کم،تاکید میکنم خیلی کم با یاران حلقه داره مثلا اگه از 100 در نظر بگیریم تفاوت قسمت اول و سوم نهایتا 1-2 نمره اس!

به نظرم یاران حلقه بهترین قسمت سه گانه و حتی میتونم بگم بهترین فانتزی ایه که در سینما دیدم ولی دلیل نمیشه تا کسی از صحنه ای ایراد گرفت ناراحت شم به عنوان مثال همین جلوه های ویژه که در بعضی جاها مثل نماهای دور خام بود و در بازگشت پادشاه بهتر شد

اسم تاپیک نقد و بررسیه پس لازمه درباره جزییات صحبت کنیم

من اغراقی نکردم اگر اغراق بود میگفتم هر سه قسمت عالین!

اگر واقعا میخواید جواب سوالتون رو بگیرید جواب اینه : یاران حلقه ها اگر توش جنگ داشت و خیلی چیزایی که بازگشت پادشاه داشت قسمت اول یاران حلقه هم داشت الان جلوه های ویژه یاران حلقه ضعیف تر بود از قسمت سوم. فکر کنم همه متوجه شدین چی میخوام بگم.

یعنی فضاهایی که در یاران حلقه نشون میدادن بیشتر فانتزی بودن تا فضاهای بازگشت شاه که بیشتر جنگ داشت و جنگ هم طبیعتا فانتزی نیست و یچیز واقعیه بخاطر همین از فانتزی بودنش کم میشه. من خودم اول یاران حلقه رو دوست دارم و بعد دو برج رو و بعد بازگشت پادشاه رو.

ولی قسمت سوم واقعا کامل و عالی بود ! تمام چیزهایی که یک فیلم میتونه داشته باشه رو داره.

به نظرات شما دوستان هم کاری ندارم. فقط منم مثل بقیه نظر خودمو گفتم. اگر بخواید میتونم کلی دلیل بگم که قسمت سوم از بقیه عالی تره . ولی بازم میگم قسمت اول بخاطر استفاده کمتر از جلوه های ویژه فانتزی جلوه میکنه.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

خب من اول نظرمو راجع به مواردی که مطرح شد میگم بعد خودم هم دو تحریف که خوشم نیومد رو میگم و نقد میکنم:

مرگ سارومان:

1- مرگ سارومان: چیزی که توی فیلم برجسته شده، خدمت بی چون و چرای سارومان هست به سائرون. کسی که برای یک ارباب بندگی میکنه و حالـا قراره با پیروزی نهایی سائرون، پاداش دریافت کنه و

این درسته که توی فیلم جوری شخصیت سارومان بیان میشه که انگار هدفش خدمت به سائورونه اما توی کتاب خاصه بیان میشه که سارومان دنبال قدرته. چه حلقه قدرت باشه چه سلطه بر شایر! اما یک چیزی هم هست. توی کتاب مجال برای پرداختن به شخصیت ها خیلی خیلی بیشتر از فیلمه و از طرفی تو فیلم با این وقت محدود یک شخصیت پردازی مستقل زمان زیادی می بره. این که فیلم بیاد سارومان رو یک المان قدرت طلب معرفی کنه میشه شخصیت سیاه مستقل. اما اونچه الان در فیلم هست شخصیت وابسته هست، یعنی عین رفتاری که اربابش سائورون انجام میده مخاطب انتظار داره سارومان هم انجام بده این هم دیدن رو برای مخاطب راحت تر میکنه و هم زمان فیلم رو ذخیره میکنه. در مورد نحوه مرگ هم خودم میرسم بهش توضیح میدم. در این جا بنظر من پیتر جکسون ترجیح داد زمان فیلمش برای تصویر سازی های مهم تر بمونه تا شخصیت پردازی سارومان که نتیجه ـش هم احتمالا گیجی مخاطب خواهد بود. شاید طرفداران خوششون نیاد اما مخاطب این فیلم عامه مردمن.

دنه تور:

متاسفانه دنه تور فیلم سیاهه. و به قول امین خاکستری نیست. این هم یه دلایلی مثل بالا داره چون فیلم نمیخواد ثقیل بشه میخواد هضمش توسط مخاطب راحت باشه. دنه تور کتاب درایت داره اما از اولین لحظات حضور دنه تور در فیلم به مخاطب شخصیت منفی شناسونده میشه. البته دیالوگ های دنه تور با گندالف اول فیلم تقریبا مشابه کتابه این که با صراحت میگه من به این رنجر اهل شما تعظیم نمیکنم، شاید پیتر میخواد توجیه این دشمنی و این لجبازی رو قدرت طلبی دنه تور و نوعی جنونش در کشته شدن پسرش در کنار آراگورن و سایر یاران حلقه نشون بده. و بنظرم گرچه دنه تور کتاب نیست اما با سایر اجزا فیلم هم منافاتی نداره یعنی پیوستگی حفظ شده.

الروند و آندوریل:

پیتر جکسون گذاشت آندوریل شکسته باقی بمونه تا آراگورن در قسمت آخر یعنی بازگشت شاه همونطور که از اسمش پیداست یک برگ برنده و شناسه شاهی برای بازگشتش داشته باشه. اون چیه؟! آندوریل. خب اگر مثل کتاب از همون لحظات اول آندوریل رو بهمراه داشت هم نوعی سلطنت طلبی آراگورنه مثل کتاب و هم با رفتار متواضعانه آراگورن در تضاده. لذا شمشیر در ریوندل میمونه و حالا در توضیح شکوه ای که مسعود از این بخش میکرد باید بگم که الروند بهترین جای فیلم میاد. جایی که آراگورن داره خواب آرون رو میبینه. همونجا بیننده نیاز داره یک مطلبی دستگیرش بشه در رابطه با اون. بنابراین همونجا الروند هم از آرون خبر میاره، هم از آندوریل، امید و انگیزه میده به فیلم نوعی نیروی محرکه. و گرچه گندالف هم بهش قبلا گفته بود از جاده مردگان برو الروند هم اینجا تاکید میکنه بنظر من بازم این تحریف خوب و دلپسند بود.

مسعود: آلداریون چی بود این وسط؟! :دی

ویچ کینگ:

ویچ کینگ در فیلم سوم عالی بود. واقعا من نمیدونم در چه موردیش بحث میشه کرد چون همه چیش خوب بود. اون سر بریدن فل بیست هم بازم بنظرم یه خرق عادت و هیرویزم ائووین بود. نه ناتوانی فل بیست. ببینید با چه زوری دو دستی شمشیر میزنه اونم دو بار تا گردن این موجود قطع میشه؟! تنها نکته مورد بحث ویچ کینگ همون شکستن عصای گندالفه که منم زیاد ازون خوشم نیومد.

حالا دو جایی که خودم خوشم نیومد:

میناس تی ریت:

در این فیلم، میناس تی ریت بعنوان شهری که در نصف فیلم به آتش کشیده میشه و ویران میشه باید که مانور بیشتری در زمان صلح و صفا روش داده میشد لازم بود که بیننده با مردم شهر ارتباط برقرار کنه و اون ها رو سیاهه لشکر ندونه. کاری که استاد تالکین هوشمندانه در فصل میناس تی ریت انجام میده و میبینید که در کتاب پی پین در شهر قدم میزنه از مغازه ها بازدید میکنه از سربازان بازدید میکنه به تالار های مختلف میره و با افراد مختلف صحبت میکنه حتی با فرزند یکی از فرماندهان که اسمش یادم رفته (برگوند نبود؟!) گرم میگیره و اینا همش در ذهن مخاطب داره درگیری ایجاد میکنه. بنظر من در فیلم هم باید چنین میبود. در فیلم مردم شهر و میناس تی ریت واقعا منفعل بودند. باید به جای دیالوگ های حاشیه ای گندالف در میناس تی ریت پیپین رو میذاشتن تو شهر. بنظر من خیلی میتونست تاثیر گذار باشه هم برای سقوط میناس تی ریت و هم وقتی سربازان برای دفاع از اوزگیلیات میرن.

ارواح مردگان:

جدا از سنگ ارخ و اینا که حذف شد و شاید این حذفش به رئال بودن کار بیشتر کمک کرد چون فضای فیلم با اون سنگ ارخ عوض میشد و باز فیلم در اون لحظه مجال شخصیت پردازی های جدید فرزندان الروند رو نداشت. اما اون قسمتیش که تو نسخه اکستندد هست که کوه میخواد رو سر آراگورن خراب بشه بعدش یهو روحه میاد از کوه بیرون و اعلام آمادگی میکنه بنظر من واقعا مسخره بود! همون بهتر که حذف شد در نسخه سینمایی! نمیفهمم چه لزومی داشت با اون شدت با اونا برخورد کنن بعدش یهو بیاد بیرون بگه آقا مام هستیم! :دی

ببخشید پستم طولانی شد. :D

ویرایش شده در توسط تور

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

میناس تی ریت بعنوان شهری که در نصف فیلم به آتش کشیده میشه و ویران میشه باید که مانور بیشتری در زمان صلح و صفا روش داده میشد لازم بود که بیننده با مردم شهر ارتباط برقرار کنه و اون ها رو سیاهه لشکر ندونه. کاری که استاد تالکین هوشمندانه در فصل میناس تی ریت انجام میده و میبینید که در کتاب پی پین در شهر قدم میزنه از مغازه ها بازدید میکنه از سربازان بازدید میکنه به تالار های مختلف میره و با افراد مختلف صحبت میکنه حتی با فرزند یکی از فرماندهان که اسمش یادم رفته (برگوند نبود؟!) گرم میگیره و اینا همش در ذهن مخاطب داره درگیری ایجاد میکنه. بنظر من در فیلم هم باید چنین میبود. در فیلم مردم شهر و میناس تی ریت واقعا منفعل بودند. باید به جای دیالوگ های حاشیه ای گندالف در میناس تی ریت پیپین رو میذاشتن تو شهر. بنظر من خیلی میتونست تاثیر گذار باشه هم برای سقوط میناس تی ریت و هم وقتی سربازان برای دفاع از اوزگیلیات میرن.

خب من با موارد دیگه ای که گفتی موافقم ولی یه توضیح بدم در مورد میناس تیریث

همونطور که خودتون در اولین مورد گفتی واقعا مجال پرداختن به شخصیت ها در کتاب بیشتره و این امکان در فیلم وجود نداره

خب دوقسمت اول تموم شده، سارومان عملا حذف شده و مخاطب انتظار داره که پیترجکسون سریع بره سر اصل مطلب یا فضا کاملا حماسی و پر از حس جنگ باشه

این تانی و مثلا صجبت بیلبو با پسر برگوند شاید کمی این القای حس تعلیق رو کم میکرد

پیترجکسون شاید در سکانسی اشاره ای به این موضوع داشته مثلا اون قسمتی که بیلبو به خدمتگزاری گوندور پذیرفته میشه و با گندالف صحبت میکنه خیلی سریع به حرکات سپاهیان سائورون منتقل میشه تا این حس آرامش موقتی ،اون تعلیق و هیجان رو کم نکنه

نمونه های دیگه هم مثلا حذف تام بامبادیل ،دهقان ماگوت هستش که اگرچه از شخصیت های خوب کتاب اند ولی پیترجکسون نمیخواد با ارامشی که با خود دارند اون ریتم کوبنده و پر از حس ترس یاران حلقه رو تضعیف کنند

ویرایش شده در توسط R-FAARAZON

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

بازگشت شاه یه فیلم جداست. باید طبق قواعد از اول که شروع میشه شخصیت پردازی و تعلیق خاص خودش رو داشته باشه من به شخصه از اتکای فیلم به داده های قسمت های قبلیش خوشم نمیاد. (ارباب حلقه ها منظورم نیست ها کلی میگم. بازگشت شاه هم شخصیت پردازی خوب خودش رو داشت) اما

مثال میزنم. سوپر من رو دیه همه بچه های آمریکایی میشناسن. اما کریستوفر نولان تو فیلمنامه ـش از سوپر من بازم اول شخصیت پردازیش میکنه و یهو سوپرمن رو وارد فضا نمیکنه.

من میگم تو قسمت های صحبت گندالف در بالای میناس تی ریت با پی پین میتونستن به جای اون قدم زدن پی پین رو در شهر نشون بدن. شاید 5 دقیقه زمان فیلم بیشتر میشد اما واقعا موثر بود.

مخاطب میتونه خوب با میناس تی ریت ارتباط برقرار کنه در نتیجه اعلام جنگی که از سمت موردور میشه میتون تنش و درگیری خوبی با مخاطب انجام بده.

اما فیلم در حال حاظ هم تعلیق و تنش خوبی داره. خیلی خوب. ایرادی بهش وارد نیست. من از منظر طرفدار گفتم که دوست داشتم فضایی که در کتاب از میناس تی ریت ترسیم میشه تو فیلم هم زنده میشد. تو فیلم در اون حد نبود وگرنه میناس تی ریت خوب بیان میشه.

تام بامبادیل و دهقان ماگوت هم که خودم گفتم اوایل تاپیک که اصلا ورود اون ها به داستان فیلمنامه رو نابود میکرد و فیلم خودش چند قسمت میشد! اما پرداختن بیشتر روی شهری که نصف فیلم داره ویرانیش رو نشون میده فرق داره با حذف و اضافه تام بامبادیل و دهقان ماگوت.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

از نظر سرعت روایت یاران حلقه و بازگشت پادشاه مثل هم اند و روایتی پرشتاب دارند و مثلا دوبرج اینطور نیست و روایتش با حوصله تره

نمیشه واقعا نمیشه دوباره پیترجکسون سرعت روایت رو کم کنه تا کاملا شخصیت هارو معرفی کنه

خب این اعلان جنگ موردور قبلا داده شده ،فقط در نبرد پله نور جنگ گسترده تر میشه

حالا جالبه فکرکنم در مجله دنیای تصویر در اولین نقدهای سه گانه در ایران بیژن اشتری یا سعید مستقانی به مشابه این مطلب برخوردم

در اون مطلب میگفت که پیترجکسون به نوعی تقسیم بندی کرده یعنی در یاران حلقه فضای آکنده از صلح و آرامش رو به تصویر کشیده و در دوقسمت بعدی جنگ و خرابی های ناشی از اونو

اون قضیه پیپین و پسر برگوند هم میتونست به تصویر کشیده بشه البته در نسخه اکستندد

ویرایش شده در توسط R-FAARAZON

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

درست میگی. منم در نسخه اکستندد منظورمه. میبینی که همون گفتگو گندالف هم در نسخه اکستندد اومده که میاد از ارگ بیرون و میگه کارگذاران مقبره هایی با شکوه تر از پادشاهان برای خود ساختند و اینا...میگم به جای اون میتونست پی پین باشه در شهر که قدم میزنه.

البته باز یه خوبی اون صحبتای گندالف اینه که باز اونجاهاش مشابه کتاب و نوعی اعلام دوباره وفاداری به کتابه. در کل هر جاهایی که پیتر جکسون عین جمله کتاب رو گذاشته تو فیلمنامه من کیف میکنم. :دی

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

درسته

یکی از نکات خوبه تیم فیلمنامه نویسی اینه که دیالوگ های کلیدی و خوب کتاب رو در آوردن و اونارو عینا در فیلم به کار بردن نمونه دیگش آینه گالادریل و دیالوگ گالادریل که کوچک میشوم و به غرب میروم و گالادریل میمانم!

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

منم از مرگ سارومان خوشم اومد اما نه از دیالوگ هاشون. تازه خنجر زدن گریما به سارومان هم یه توهین بود به من! دیگه نباید یه مایا اینقد پست باشه که از خدمتکارش غافلگیر بشه.

مرگ دنه ثور رو اما خوشم نیومد. نمی دونم چرا انگار بهش یه توهین بزرگی شد که اینجوری و در اوج جنون و با خفت مرد.

نقش ویچ کینگ هم خوب بود اما توی بیشتر فیلم فقط بر فراز شهر در حال پرواز بود. تازه از دیدن سپاه روهیریم هم خودشو باخت و گاندالف رو رها کرد.

تور:

منظورم از آلداریون همون مکاشفه آرونه که الروند براش آشکار کرد. توی مسیر رفتن به شمال غرب.

در مورد میناس تیریث با تور موافقم. اون کار رئیس مردگان هم مسخره بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

مرگ دنه ثور رو اما خوشم نیومد. نمی دونم چرا انگار بهش یه توهین بزرگی شد که اینجوری و در اوج جنون و با خفت مرد.

نقش ویچ کینگ هم خوب بود اما توی بیشتر فیلم فقط بر فراز شهر در حال پرواز بود. تازه از دیدن سپاه روهیریم هم خودشو باخت و گاندالف رو رها کرد.

مرگ دنه تور هم خب بیننده چنین چیزی رو انتظار داره. مرگ شخصی جنون زده چطور باید باشه؟! درخشش رو یادت بیاد؟! جک نیکلسون در چه وضعیتی مرد؟!

یه تناسب عجیبی بین مرگ دنه تور و سارومان وجود داره و اون این که هر دو در حالیکه فکر میکردن در اوج هستند، از اوج کاخشون، به زیر افتادن...و این محتوای بسیار خوبی رو برای عرضه داره.

ویچ کینگ خودشو نباخت اونجا بلکه اتفاقا در اوج، گندالف رو رها کرد و رفت تا سپاهش رو رهبری کنه مقابل یه نیروی تازه نفس. اونجاش خیلی خوب بود بنظرم.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
R-FAARAZON

خب چه در کتاب یا چه در قلم خنجر بود دیگه .حالا شاید اشاره به این میکرد که سارومان از جایی که خیال نمیکرد ضربه خورد و همچنین از غرورش و رفتار آکنده از تحقیرش

مسعود وقتی سپاه روهیریم رسید دقیقا اون بلایی داشت سر سپاه سائورون میومد که سر ناپلئون بناپارت در واترلو اومد یعنی بین دونیرو از دو طرف منکوب بشن! بخاطر همین رفت که از این حالت جلوگیری کنه

مسعود دنه تور چون پلانتیر داشت و قدرت سائورون رو دیده بود مرعوب قدرتش شده بود و فاقد اون امید و روحیه جنگندگی بود و این باعث سقوطش بود

اگه فراموش نکرده باشم در کتاب هم همینو میگه یعنی میگه که در میان آتش دستان دنه تور در اومده بود که در میانش پلانتیر بود

ویرایش شده در توسط R-FAARAZON

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

پیتر جکسون همیشه روی این تاکید داشته که برای ما در ساخت ارباب حلقه ها این مهمه که اگر تالکین زنده باشه و فیلم رو ببینه بگه این فیلم خوبی بود و لبخند به لبانش بنشینه و از این اقتباس سینمایی خوشحال بشه. هنگام نگارش فیلمنامه هدف تیم نویسنده تنها این بوده که حذف و اضافات به روح کتاب ضربه نزنه و استاد تالکین از نتیجه کار خوشحال باشه. بنابراین فیلمنامه ارباب حلقه ها بار ها حتی شده هنگام بازی بازیگران تغییر کرده! مثلا داشتند یک صحنه رو بازی میکردند یهو پیتر جکسون کات داده و همونجا بخشی از فیلمنامه رو اصلاح کرده. و این خیلی خوبه. این که نویسنده هیچ حدی رو برای کارش کافی نمیدونه؛ یعنی این که فیلمنامه ای رو که نوشتن بگن این دیگه بهترینه و دست بهش نزنن. تا آخرین لحظات ساخت فیلم، فیلمنامه همینطور تغییر میکرد و خواهیم رسید به صحنه ای در بازگشت شاه که فیلمنامه اون قسمت در مرحله پس از تولید، یعنی هنگام قرار دادن جلوه های ویژه، زمانی که فیلمبرداری تموم شده بود، تغییر کرد! این درس بزرگیه که نم به شخصه از جکسون گرفتم این که هیچوقت کار خودمون رو کافی و ایده آل ندونیم و همیشه سعی کنیم کار رو به ایده آل نزدیک کنیم...رمز موفقیت پیتر جکسون این بوده...

بریم سراغ بخش های باقی مونده:

سائورون و آراگورن (آناتار)

استوری برد این قسمت:

http://www.aparat.com/v/a4DNv

ما قبل از این صحنه، یک نماینده فیزیکی رو از سائورون داشتیم. دهان سائورون، که هم ذاتا و هم ظاهرا ما رو یاد سائورون میندازه. اون هیبت تاریک و ترسناکش و اون ذات پلیدش. اما گروه نویسنده چیزی بیشتر ازین رو بعنوان نقطه اوج پایانی فیلم میخوان. به یاد میارن که سائورون کیه؟! چه ذات پلیدی داره؟! در اره گیون به چه حقه هایی متوسل شد؟! و الان در آخر کار هم اون رو تطبیق میدن...بنابراین آناتار رو تصویر میکنن. بله. سائورون در پایان بازگشت شاه به کالبدی زیبا در میاد، نوری شگفت انگیز همه جا رو پر میکنه اما ناگهان این نور از بین میره و اینک سائورون بر جای مونده در کالبد ترسناک و تاریک خودش. بار دیگر همانند اول فیلم دست به مبارزه میزنه و حریف و دشمنش کسی نیست جز آراگورن. آراگورن از قبل از دروازه های موردور دشمن درجه یک سائورون معرفی میشه و خب بیننده انتظار چنین چیزی رو داره. این ایده همه جوره خوب و مناسب بود. سه روز کامل ویگو مورتنسن با سائورون میجنگه و فیلمبرداری میکنن و این فیلم ها به مرحله تدوین هم میرسه. تا این که پیتر جکسون با خودش فکر میکنه که با این تصویری که از نبرد تن به تن سائورون و آراگورن نشون میده نمیتونه ژست قهرمانی و پهلوانی و به قولی هیرویزم آراورن رو خوب نشون بده. یه جای کار داره میلنگه. خلاصه این تصویر به نظر جکسون خوب نیومد. اما فیلمبرداری انجام شده بود و کاری نمیشد کرد. تنها ایده ای که به ذهن جکسون رسید، یک ترول بود. سرتاپا مسلح که با جلوه های ویژه جای آراگورن قرار گرفت. در واقع آراگورن تو فیلم داره با سائورون اونجوری میجنگه! :دی

بنابراین پلان های آناتار تبدیل میشن به چشم سائورون و صحبتی که داره و اله سار خطابش میکنه. و پلان های نبرد با سائورون هم میشن نبرد با ترول. این خیلی بهتره چون هم منطقی تره و هم این که نقش آراگورن بیشتر روحیه دادن به سربازان، امیدوار کشدنشون و دوشادوش اونا جنگیدنه نه نبرد های تن به تن با کله گنده ها! این تصویر مورد نظر جکسون از اله ساره. چه میشه گفت جز احسنت؟! :D

کوه نابودی

در کتاب لحظه نابودی حلقه ازین قراره که گولوم حلقه رو میگیره، از فرط لذت و جنون شروع به رقصیدن میکنه و پاش می لغزه و میوفته تو آتش در حالیکه سم و فرودو دراز کش افتادن. این تصویر مناسب فیلم نیست. چون فرودو نباید منفعل باشه. فرودو هابیت و شخصیت اصلی داستانه، کسی که ماوریت به دوش اونه، حالا لحظه نابودی چیزی که بیننده انتظار داره یک پایان اتفاقی و رخدادمانند و به قولی خنک نیست! بنابراین باید فرودو کاری بکنه. ایده اولیه اینه ه فرودو پا میشه و گولوم در حال رقص رو هول میده تا داخل کوه نابودی بیوفته. این چیزی بود که فیلمبرداری شد و به مرحله تدوین رفت. اما ناگهان پیتر به خودش اومد و دید نه اصلا این مطابق نوشته های استاد نیست! اصلا با رویای تالکین و با مفهوم و روح کتاب مغایرت داره. جکسون صحنه ها رو دوباره نگاه میکنه فرودو انگار داره گولوم رو به قتل میرسونه در صورتیکه بیلبوی هابیت یک بار از جان گولوم گذشته بود، حالا فرودو نباید این کارو بکنه. نباید مثل اسمیگل دیگل رو به قتل برسونه. بنابراین به دستور صریح پیتر جکسون اندی سرکیس و الیجا وود به نیوزیلند بر میگردند. ایده جکسون اینه که فرودو در تقلا برای گرفتن حلقه باشه نه ضرر رسوندن به گولوم. و در حین تقلا هر دو همزمان بیوفتن. اما گولوم حلقه رو بگیره و فرودو صخره رو. و تا اینجا که سم منفعل بوده آخرین وظیفه ـش رو به خوبی انجام میده و فرودو رو نجات میده در واقع سه شخصیت گولوم، فرودو و سم در صحنه آخر فیلم به حد اعلا و ممتاز شخصیت پردازی خودشون میرسن و به نوعی کامل میشن.

پاکسازی شایر و مرگ سارومان

این فصل از فصل های طولانی کتابه! تصویر کردنش با حداکثر حذفیات حداقل 20 دقیقه دیگه به فیلم اضافه میکنه! از طرفی، مخاطب دو نقطه اوج سنگین رو در فیلم پشت سر گذاشته و اصلا و ابدا حوصله این رو نداره که وقتی گروه به شایر بر میگردن با خرابی مواجه بشن و درگیر جنگ دوباره ای بشن. شایر از اول فیلم مظهر آرامش بوده. اگر پاکسازی شایر تصویر میشد به فیلمنامه و شخصیت پردازی هم لطمه وارد میشد. ببینید چقدر ایراد سینمایی داشت؟! بنابراین حذف میشه این فصل، اما دو اتفاق میوفته:

اولا مرگ سارومان تقریبا با همون کم و کیف منتقل میشه به آیزنگارد و ابتدای فیلم. شکل مرگ همونه با یک جابجایی. و اتفاقا گفتم بالاتر که مرگ سارومان خیلی پر محتوا در اومد. دوما پلان هایی که از پاکسازی شایر فیلمبرداری کردند رو کجا گذاشتند؟! در قسمت اول فیلم در آینه گالادریل در واقع اونچه فرودو میبینه. در کتاب این رو سم میبینه اما در فیلم این رو فرودو میبینه. اما این خبر از آینده نیست چون در فیلم این اتفاق نمیوفته پس گالادریل اونجا میگه اگر شکست بخورید این اتفاق ها میوفتن. و اینطوری پیوستگی فیلم حفظ میشه در حالیکه کمترین حذف و اضافه و تحریف رخ داده و روح کتاب هم خدشه ای بهش وارد نشده.

دوستان مشارکت بیشتری داشته باشید. دیگه بحث درباره تحریفات فیلم ها و اقتباس های سینمایی اینطوری گیرتون نخواهد اومد! :|

میخوایم به نتیجه واحدی برسیم پس بحث کنید به قصد قانع شدن یا قانع کردن!

ویرایش:

یک استوری برد کامل و خوب رو گذاشتم حتما ببینید.

ویرایش شده در توسط تور

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

من فقط می تونم بگم پیتر حوصله زیادی داشته (که اینم ناشی از عشقش به اثر استاده). ای کاش همون زمان هابیتم می ساخت:دی

تور جان صحنه آراگورن و آناتار عالی بود. منظورم اینه که خوب شد با یه ترول جایگزینش کردن.

از نحوه کشته شدن اسمی آگال (حال کنین تلفظ رو) خوشم نیومد! از فرودو هم حرصم گرفت. اما هوشمندانه عمل شده بود.

پاکسازی شایر هم خوب کاری کردن که حذف کردن. من آخرای بازگشت شاه رو (پس از نابودی حلقه تا لنگرگاه ها)، اون فضا و صحنه و حس به وجود اومده رو خیلی دوست دارم. فک کنم آخرین صحنه ای هم که فیلمبرداری شد، گفت و گوی فرودو و سام توی بگ اند در مورد کتاب سرخ سرحد غربی بود. که اشک رو تو چشمای همه جمع کرد. به هر حال اینم تحریفی به جا بود.

حیف که فیلمای اضافه رو سوزوندن! من که حاضر بودم پول خوبی بابتشون بدم.

حالا یه ذره راجب شلوب صحبت کنیم: ایده ش که از روی یه عنکبوت بومی نیوزیلند گرفته شده. اما من از ظاهرش خوشم نیومد. تازه در برابر استینگ هم زود جا زد و از نور ائارندیل هم نمی ترسید.

ویرایش شده در توسط رضائی.استل

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
تور

تور جان صحنه آراگورن و آناتار عالی بود. منظورم اینه که خوب شد با یه ترول جایگزینش کردن.

سلیقه شخصیم رو بخوای دوست داشتم در فیلم نبرد تن به تن رو ببینم گرچه ضربه به اقتباس وارد میکرد و با حذفش هم کاملا موافقم اما شخصا دوست داشتم چنین صحنه ای رو ببینم. استوری بورد رو بینید؟! چقدر سائورون و آراگورن شاه وار و با ابهت با هم میجنگن؟! تازه اون استوری بورد بود فقط اگر فیلم میشد چی میشد...

از نحوه کشته شدن اسمی آگال (حال کنین تلفظ رو) خوشم نیومد! از فرودو هم حرصم گرفت. اما هوشمندانه عمل شده بود.

تلفظ بیسته! :دی

خوب بود ها...یعنی همونطور که بالا توضیح دادم با اون نحوه کشته شدن شخصیت پردازی سه کاراکتر فرودو، گولوم و سم کامل شد. هر جور دیگه ناقص میموند.

یه چیز دیگه هم هست...میدونید پیتر جکسون روی چه دیالوگ زیبا و خاص و پر مفهومی توی بازگشت شاه تاکید کرده و ازش خوشش اومده؟!

Don't Let Go ـی که سم به فرودو که چهره ای چروکیده از درد و ناامیدی داره میگه. بینظیره بنظرم خیلی بهتر از این دیالوگ معروف در فیلم هایی مثل تایتانیک...

در مورد شلوب:

نه بنظر من خیلی خوب بود. خیلی بهتر از عنکبوت های میرک وود توی هابیت. در مقابل استینگ هم زیاد واکنش نشون نمی داد تو فیلم بیشتر از نور ائارندیل بود که میترسید و جا میخورد. تا موقع که اون شیشه الفی دست فرودو بود نزدیکش نمیومد و وقتی از دستش افتاد شلوب جرأت کرد بره سراغ فرودو...

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست
رضائی.استل

نبرد دو تا فرمانده یقینا با شکوه می بود. اما سائورون بعد از ماجرای نومه نور نمی تونست به شکل آناتار در بیاد و این هم ضربه ای دیگه به اقتباس می بود.

چه جالب. چه جملۀ با حالی: Dont Let Go. شلوب چهره ش زیاد ترسناک نبود. اما واقعا از عنکبوت های میرک وود بهتر بود. دوست داشتم ترسناک تر باشه. آخه سام هم باهاش کلنجار رفت و تونست عقب برونتش. یه خورده احساس کردم که شلوب ضعیفه. کنام شلوب هم یه ذره زیادی روشن بود و این طبیعیه. چون مخاطب باید وقایع اون جا رو بتونه ببینه.

حالا تور جان بیاییم راجب دو تا دژ میناس مورگول و کیریث اونگول هم صحبت کنیم:

میناس مورگول خوب بود و ازش خوشم اومد. از اون دو تا مجسمه راه ورودی به دروازه هم خیلی خوشم اومد. مخصوصا زبون های درازشون و حالت دوربین اون حس انزجار رو در مخاطب پدیدار می کنه. از کیریث اونگول بیشتر خوشم اومد. اما از اون اورکی که میثریل فرودو رو دزدید و اون اورکی که می خواست فرودو رو بکشه خوشم نیومد. اما طراحی خود برج خوب بود. مخصوصا پس زمینۀ سرخ و تاریکی که رو به موردور بود.

به اشتراک گذاری این پست


لینک به پست

×
×
  • جدید...