ت.ت 1,592 ارسال شده در ژوئیه 21, 2010 به به، جدن من بعضي وقتا ذوق مي كنم اين تحليل هاي حرفه اي دوست سه بعديمو ميخونم، فرضيه ي قشنگي بود مهدي جان... خودمم اون بحث ازدواجو تو ذهنم داشتم ولي به اين قضيه ي وراثت فكر نكرده بودم، صرفن به اين مساله فكر ميكردم كه ازدواج با فيندويلاس ديگه مانع از ازدواج تورين با خواهرش ميشد و اون جريانات بعدي تا حدودي پيش نمي اومد... واو! فرض كنيد نسلي كه از تورين و فيندويلاس بوجود ميومد! عجب مخلوقاتي تحويل مملكت ميدادن!:دي!... به نظرم ديگه تا آر-فارازون نمي كشيد، همون دو سه تا نسل اولي بدون كمك سائورون حمله ميكردن به والار!:دييي! خود به شخصه {اوه شت!} فرضيه اي همي داشتمي، {هر چند فرضيه ي مهدي رو الان قوي تر مي دونم}: اينكه هيچ جا گفته نشده كه تورين عاشق فيندويلاس ميشه ، لااقل نه تا اون حد كه تورينو به فكر ازدواج بندازه {در حد جي اف بود براش:دي!}، حالا اگه فيندويلاسو پيدا مي كرد، شايد اصلن ازدواج نمي كردن و صرفن اونو نجات ميداد، حالا اين چجوري ميتونسته بين تورينو تقديرش فاصله بندازه؟: به نظر من تو اون موقعيت بهترين جايي كه ممكن بود بازماندگان و اسيران رو ببره دوريات بود، توي دوريات يا خواهرشو ميديد يا لااقل با خبر ميشد كه فرار كرده، حالا اگر هم به هم بر ميخوردن اين احتمالو ميداد كه اين خواهرشه و... مسئله ي ديگه هم اينه كه اصلن ميتونيم به حرف گويندور استناد كنيم؟! سند ما براي اين پيشگويي {رسيدن به فيندويلاس} سخنان آخر گويندور به تورينه... حالا براي من عجيبه كه چرا گويندور تا قبل از اين با ازدواج اين دو مخالف بود؟ به فيندويلاس مي گفت " ... شايسته نيست كه فرزندان مهتر ايلوواتار به همسري كهتران در آيند؛ عاقلانه نيز نيست، چه ايشان كوته عمرند، و زود در مي گذرند، و ما را تا جهان برجاست بيوه بر جاي مي گذارند. تقدير نيز اين را بر نخواهد تافت، مگر يك يا دو بار، آن هم از براي تقديري چنان بزرگ كه مارا بصيرت دانستن آن نيست." سه تا مسئله س: يكي اينكه اون پيشگويي به گويندور دم دماي آخر الهام ميشه، دوم اينكه گويندور از اول همچين چيزوي ميدونسته ولي به خاطر علاقه ي خودش به فيندويلاس صداشو در نياورده! {مرتيكه ي الف! ببينيد همه چي زير سر اين الفاس!:دي}، سوم اينكه اصلن خالي بسته تا تورين بره عشقشو نجات بده!! {كه اين احتمالش خيلي ضعيفه!} اون اهميت خط وراثت توي داستان هاي تالكينو هم شديدن موافقم، كلا پارتي بازيه خفن! هر قهرمانيو شجره نامشو بگيريم ميبينيم با اون يكي يجوري قومو خويش در مياد! ارادتمند... ت.ت 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
الوه 8,414 ارسال شده در ژوئیه 21, 2010 کی این بنده خدا گفت ایدریل؟! منظورش ائارندیله که یکم کج و کوله نوشته! تور رفت ولی والار به حرفاش گوش نکردن چون انسان بود و نمیتونست از طرف دو نژاد حرف یزنه. بعدش ائارندیل رفت و والار هم حرفش رو گوش کردن. :- آخه این والار بیکار بودن به حرف یکی از والا گوش نمیکنن منتظر نماینده میشن ؟؟ کاری بود که خودشونم تقصیر داشتن برادر تورامبار در مورد گویندور و پیشگویی برم یکم تفکر کنم ببینم چی به ذهنم میاد :D اون اهميت خط وراثت توي داستان هاي تالكينو هم شديدن موافقم، كلا پارتي بازيه خفن! هر قهرمانيو شجره نامشو بگيريم ميبينيم با اون يكي يجوري قومو خيش در مياد! خوب باید در بیاد دیگه :D انتقال خصوصیات ژنتیکی ~x( :D :D بهتر از یک نویستندس که میگه خون آشام ها کروموزوم هاشون اینقدره گرگینه ها یه مقدار دیگه با انسان ها تعدادشون فرق داره ( ربطش به کجا بود :D ) :D 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در ژوئیه 22, 2010 مسئله ي ديگه هم اينه كه اصلن ميتونيم به حرف گويندور استناد كنيم؟! توي آثار تالکين دو جور پيشگويي داريم. يک عده از روي خفني و استعداد خودشون پيشگويي ميکردند مثل ماندوس که اصلا کارش اين بود و مالبت که دوتا پيشگويي درست کرد و فينرود که پيشگوييش تو امضامه. يکي ديگه هم پيشگويي قبل از مرگه که بهش ميگه بصيرت مردگان! من الان سه مورد یادم میاد. 1- فئانور قبل از مرگ فهمید که آنگباند با قدرت نولدور از بین نمیره اما نامرد صداش رو در نیاورد 2- هور قبل از مرگ به تورگون گفت از من و تو امید الفها و آدمیان پدید میاد 3- همین گویندور که به تورین گفت بره دنبال فیندویلاس منظور گویندور هم ازدواج بود و بعد از اون حرف اگه افسون اژدها نبود تورین قصد ازدواج داشت 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
الوه 8,414 ارسال شده در ژوئیه 23, 2010 منظور گویندور هم ازدواج بود و بعد از اون حرف اگه افسون اژدها نبود تورین قصد ازدواج داشت تا قبل از گفته ی گویندور نداشت فکر کنم چون روح تورین از حس فین دویلاس باخبر نبود برای همین بود که فین دویلاس به گویندور گفت که او مرا دوست نخواهد داشت 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
!Beren 18 ارسال شده در ژوئیه 30, 2010 تورین بنده خدا بیشتر به چشم خواهر به فین دویلاس نگاه میکرد تا عشقو از این حرفا. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
agarwaen 1,130 ارسال شده در دسامبر 27, 2011 اشتباهات زيادي زندگي تورين رو تحت تاثير گذاشت که سعي ميکنم اونا رو اينجا رديف کنم. برخي از اين اشتباهات رو خود تورين انجام داد و برخي رو اطرافيانش. 1- اولين اشتباه رو هورين انجام داد که مورگوت رو در بارگاهش تحقير کرد و اين نفرين رو به گردن تورين انداخت. هورين فکر نمي کرد که مورگوت انقدر قدرت داشته باشه که بتونه سرنوشت انساني رو تغيير بده. اما اشتباه فکر مي کرد و تاوان سنگيني براي اين اشتباهش داد. 2- دومين اشتباه رو مورون انجام داد که تورين رو تنها به دوريات فرستاد. اينکار هم از روي ناچاري بود و هم از روي غرور چون نميخواست مثل آواره ها راهي سرزمين ديگري بشه. اما از طرفي چون باردار بود نميتونست خطر راه رو به جون بخره. شايد صبر ميکرد و بعد از تولد نيه نور با هم راه ميافتادن بهتر بود. 3- باز هم اشتباه مورون بود که بعد از اينکه نيه نور به دنيا اومد راهي دوريات نشد. اونم زماني که تينگول افرادي رو براي همراه کردنش فرستاد. آخه يکي نيست بهش بگه زن حسابي ديگه چي ميخواي؟ برو راحت زندگيتو بکن ديگه! 4- درگيري با سايروس و در نهايت کشته شدن سايروس: درسته که يه حادثه بود و تورين قصد کشتن اونو نداشت اما ميتونست بر خشمش غلبه کنه و سايروس رو به کشتن نده. 5- وقتي که به لگ اومد پيشش و گفت که تينگول اونو بخشيده و ازش خواست که برگرده اما تورين به خاطر غرورش بر نگشت. 6- وقتي به لگ اومد و توي آمون رود از تورين خواست که برگرده اما بازهم تورين جواب رد بهش داد. 7- اشتباه به لگ که به حرف مليان گوش نکرد و شمشير ساخته ائول الف تاريک رو برداشت که در نهايت مايه هلاکتش شد. از به لگ بعيد بود که همچين اشتباهي رو انجام بده! 8- سعي تورين براي اينکه هم به لگ رو داشته باشه و هم ميم دورف رو. چون ميم هرگز از اينکه يک الف تو خونه اش زندگي کنه راضي نبود و ريشه خيانتش به تورين هم از همينجا بود. 9- کشتن به لگ: تو اين مورد نميدونم واقعا کي مقصر بود. به لگ بهترين دوست تورين بود و کشتن به لگ بزرگترين لطمه رو به تورين زد. از بین این 9 تا فقط موارد 4و5و9 رو قبول دارم در مورد بقیه هیچ کاری بهتری از اون چه شد نمی تونست انجام بشه 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در دسامبر 27, 2011 اين مواردي كه نوشتم همه اش تقصير تورين نبود. مثلا مورد 6 چرا نميتونست بهتر بشه؟ ميرفت دوريات و مادر و خواهرش رو ميديد، به لگ كشته نميشد، نارگوتروند سقوط نميكرد و ... 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Elrond 640 ارسال شده در ژوئیه 12, 2012 (ویرایش شده) من بی کار نشستم شصت تا پست رو خوندم : دی ، به نظرم نباید تقصیر غرور تورین رو همش گردن مورون بندازید ، کلا خودشم از بچگی گوشه گیر بوده و چند سال هم تنها تو دوریات بود ، بالاخره ... ! همینطور هم این تقدیرش بوده و نمی تونیم بگیم اگه فلان کارو نمی کرد دیگه چیزیش نمی شد ، ( حالا نمی دونم چرا ولی به نظرم بخشی از اون تلقین های خودش و اطرافیانش بودند . ) میم دورف هم بیشتر کینه توزی هاشو به خاطر کشته شدن پسرش می دونم ، و در مورد کشتن سایروس هم یه حس قیصرگونه بهم دست می ده و به نظرم یه جورایی حقش بود ! و در مورد الروند : ... : دی ! ویرایش شده در ژوئیه 14, 2012 توسط Elrond 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
مهمان ارسال شده در ژوئیه 20, 2012 (ویرایش شده) تازه فهميدم اين "تورينوگرافی" يعنی چی! خب، ت.ت جان؛ اسم قحطی بود كه چنين اسم سختی گذاشتی روی تاپيكت؟! دو هفته داشتم فكر میكردم كه اين كلمه يعنی چی! اما نظرم دربارهی تورين: اوايل كه فقط فصل 21 سيلماريليون رو خوندهبودم، از تورين خوشم نمیاومد و با اين سخنان از گلائرونگ به شدت موافق بودم: «فرزندخواندهی ناسپاس، ياغی، قاتل دوست، دزد عشق، غاصب نارگوتروند، فرماندهی نابخرد، وانهادهی خويشان»، «سپوزنده در تاريكی، رياكار با دشمنان، بیوفا با دوستان، نفرين خويشان؛ تورين، پسر هورين»! اما الان كه دارم حكايت فرزندان هورين رو میخونم، میبينم بيچاره تورين خيلی هم مقصر نبوده و كسايی مثل مورگوت، بهلگ، هورين، مورون، ميم، سايروس و... هم مقصر بودن. اگه مورگوت نفرين نمیكرد؛ اگه هورين تحقير نمیكرد؛ اگه به لگ سرپيچی نمیكرد؛ اگه مورون جهالت نمیكرد؛ اگه ميم خيانت نمیكرد؛ اگه سايروس توهين نمیكرد؛ الان سرنوشت تورين هم يه جور ديگه بود. البته خود تورين هم يه جورايی مقصر بود؛ مثلاً به دوريات برنگشت، به ميم اعتماد كرد، سايروس رو تا سر حد مرگ، تعقيب كرد و... . ویرایش شده در ژوئیه 20, 2012 توسط گندالف سفید 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
بانوی سفید روهان 1,762 ارسال شده در اوت 30, 2013 (ویرایش شده) میگما شما این قدر روحیات تورین و پدر و مادر بدبختشو تحلیل کردین و لی در این جا یک سوالی برای من پیش اومده : تورین دقیقا چه جوری خودکشی کرد؟ توی متن کتاب (سیلماریلیون)دقیقا نوشته بود:آنگاه تورین قبضه را روی زمین نهاد و خود را روی نک گورتانگ انداخت و تیغ سیاه جان او را ستاند. خب این تا این جا دقیقا چه جوری جان او را ستاند؟چون آخه شمشیر روی زمین بوده نوک تیزش که تو هوا نبوده به تصاویر زیر توجه نومایید خوب در تصور شماره 1 به خوبی میبینیم که حتی اگه تورین بپره روی شمشیر شمشیر مثل شمشیر الندیل میشکنه و تورین حتی یه زخم هم بر نمی داره در تصویر شماره 2 که اصلا با عقل هم جور در نمیاد که تورین کشته بشه تصویر شماره3معقول تره فقط تورین که در حالت جنون بوده که نمیاد شمشیرو تو خاک جاسازی کنه که به زیبایی کشته بشه با شمشیر فقط در صورتی که به تصویر4 عمل کرده باشه کشته میشه حالا لدفن منو در این مورد قانع کنید و یه چیز دیگه در ماجرا دلخراش تورین شمشیر سیاه ساخته ائول را مقصر میدونم! آخه این شمشیره خود درگیری مزمن داره یه جا ملیان میگه:خباثتی در این شمشیر هست سودای قلب چلنگرهنوز در اندرونش به سر می برددستی را که در خدمت اوست دوست نخواهد داشت نیز زمان زیادی همدم تو نخواهد بود بعد وقتی به لگ تورینو از دست ارکها نجات میده این شمشیر بی تربیت این عمل زشتو انجام میده:تیغ آنگاه که به لگ در کار بریدن غل ها بوداز دستش بیرون جست و در پای تورین خلید! خب تا این جا درست ولی بعدش همین شمشیر دمدمی مزاج میاد میگه:آری خون تو را شادمانه خواهم نوشید تا مگر خون به لگ اربابم را فراموش کنم آخه تو که خودت باعث مرگ اربابت شدی! و یه چیز دیگه آیا تورین در حتی در تاریکی فرق یه ارک بزرگ جثه بوگندو و بی ریخت را با یک الف با شخصیت نمیفهمه؟؟؟؟؟؟؟ ویرایش شده در اوت 30, 2013 توسط بانوی سفید روهان 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در اوت 30, 2013 در مورد اولی. تورین قبضه شمشیر رو میذاره روی زمین و نوکش رو به سمت خودش میگیره و وزنش رو میندازه روی شمشیر. درست مثل این نقاشی جان هو: لازم نیست که حتما شمشیر رو روی زمین بکاره و دور خیز بکنه و بپره روش! شمشیر ائول همونطور که ملیان گفت خیانت پیشه بود و به بلگ خیانت کرد و به جای طناب دست تورین رو برد. تورین اونجا زیر شکنجه بیهوش شده بود و وقتی از درد شمشیر به هوش میاد فکر میکنه دوباره اومدن و اونو شکنجه کنن و در تاریکی بلگ رو نمیشناسه و سریع میکشدش. بعدا توی نور رعد و برق میفهمه که کی بود. تورین آنگلاخل رو در نارگوتروند دوباره میسازه و اسم گورتانگ رو روش میذاره و دیگه شمشیر ائورل نیست و اون خیانت پیشگی شمشیر از بین میره. شمشیری که با تورین حرف میزنه با شمشیری که به بلگ خیانت میکنه در حقیقت متفاوت است. یعنی یه بار ذوب شده و دوباره ساخته شده. 13 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
بانوی سفید روهان 1,762 ارسال شده در اوت 30, 2013 ببخشید مستر3Dولی این عکسه باز نمیشه! 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
بانوی سفید روهان 1,762 ارسال شده در سپتامبر 13, 2013 امروز که داشتم دوباره تورین تورامبارو میخوندم به این جمله از گویندور بر خوردم :این تیغی است عجیب و بی شباهت به تیغ هایی که من در سرزمین میانه دیده ام .اونیز درست به مانند تو برای به لگ سوگوار است . اون موقع این شمشیر هنوز آنگلاخل بود، تورین بازسازیش نکرده بود ... 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
نولوفینوه 1,690 ارسال شده در سپتامبر 14, 2013 ولی به نظرم کلا تورین در تمام ماجرا به جز بر نگشتن پیش تین گول اشتباه دیگری مرتکب نشده مثلا.. تو اون وضعیت بد بعد شکنجه یهو با درد تیغی بهوش میاد.. اگه شما بودین یحویی نمی جستین تا اونو بکشین؟ تو تاریکی نمیشد فکر کنه که این چیه زیر دستش که میخاد بکشه...بلکه از جا جست و در عرض 2.3 ثانیه کارو تموم کرد!! :دیـ و اون غاصب نارگوتروند هم نبود در نارگوتروند هم فقط یه کار بدی کرد! از اونجایی که قدرت مورگوت رو نمیشناخت نزاشت پل رو خراب کنن همین! و اون دزد عشق نبوده چون قبل از اینکه از تقدیر اون دختر و اینکه دونست عشقی میون هست اصلا هیچ احساسی بهش نداشت..و اون نیومده بود ابراز محبت کنه که بهش میگیم دزد عشق!!! اون بی وفا به دوستان بود؟؟! به خدا نبود... فقط سایه ی تقدیر رو سرش بود برا همین متاسفانه خیلی چیزارو خیلی دیر فهمید! اما این موردو دیگه نمیشه یگم نبود!! اون پسر هورین بود !!! :دیـــــــــ در کل من از تورین خیلی خوشم میاد و گناهی به جز پسر هورین بودن نداشت!!! 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
بانوی سفید روهان 1,762 ارسال شده در سپتامبر 14, 2013 موافقم تنها اشتباهش رد دعوت تین گول بود من موندم وقتی به لگ دید تورین شمشیر رو ازش گرفت تا بکشدش نمیتونست داد بزنه بگه منم به لگ منو نکش؟{گیر دادم به به لگ شدید :دی} 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
*فئانور* 1,787 ارسال شده در سپتامبر 14, 2013 موافقم تنها اشتباهش رد دعوت تین گول بود من موندم وقتی به لگ دید تورین شمشیر رو ازش گرفت تا بکشدش نمیتونست داد بزنه بگه منم به لگ منو نکش؟{گیر دادم به به لگ شدید :دی} اخه بلگ بیچاره فرصت نکرد به خودش بیاد چه برسه داد بزنه تورین اشتباه زیاد کرده یکیش اعتماد به اون دورف خائن 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
بانوی سفید روهان 1,762 ارسال شده در سپتامبر 14, 2013 خوب تورین بدبخت از کجا میدونست که اون دورفه خائنه؟o-O 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
LORD LOSS 2,422 ارسال شده در سپتامبر 14, 2013 اتفاقا دورفه(میم) اول خیلیم کمکش کرد.منتها بیشتر به خاطر ترسش از تورین بود.بعدش که بلگ خدابیامرز اومد اون رگ نژاد پرستیش باد کرد وکینه تورین وبلگو به دل گرفت 3 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
بانوی سفید روهان 1,762 ارسال شده در مارس 2, 2014 (ویرایش شده) اخه بلگ بیچاره فرصت نکرد به خودش بیاد چه برسه داد بزنه تورین اشتباه زیاد کرده یکیش اعتماد به اون دورف خائن اتفاقا دورفه(میم) اول خیلیم کمکش کرد.منتها بیشتر به خاطر ترسش از تورین بود.بعدش که بلگ خدابیامرز اومد اون رگ نژاد پرستیش باد کرد وکینه تورین وبلگو به دل گرفت میم دورف اولش از تورین می ترسید ولی بعد با اون حرفایی که تورین در مورد پسرش بهش زد از نظر من یه وفاداری 50%بهش پیدا کرد . تورین این جا مقصر نیست چون به هیچ طریقی نمیتونست بفهمه که میم خائن میشه به لگو هم نمی تونست بندازه بیرون از خونه ی سربها ! بقیه اشتباهات تورینو هم بگین تا بحث کنیم :-bd ویرایش: خب انگار کسی نمیاد خودم بحثو راه می اندازم ! در مورد سقوط نارگوتروند من تورینو اصلا مقصر نمیدونم و کارش در اون شرایط اشتباه نبوده ،چرا ؟ خب یه لحظه خودتونو جای تورین تصور کنین :یه پل رو با زحمت ساختین پلی که به مفید بودنش مطمئنین حالا یه پیغامی میاد براتون که بزن خرابش کن ! پیامی که معلوم نیست آیا واقعی هست یا نه آیا واقعا از طرف اولمو ئه ؟ خب تورین انسان بود به اندازه الف ها نمیتونست به والار اعتماد کنه نمیاد که نقدو ول کنه نسیه رو بچسبه برای پیغامی که از معلوم نیست از کجا اومده... از نظر اون خراب نکردن پل کار عاقلانه ای بوده درسته تورین صاحب مقام بود ولی اورودرت فرمانروای نارگوتروند بود و تصمیم گیرنده ی نهایی اون بود .اون بود که باید سفت و سخت می گفت پلو خراب کنید . ویرایش شده در مارس 4, 2014 توسط بانوی سفید روهان 6 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
اله ماکیل 2,460 ارسال شده در اوت 12, 2014 بانو علیرغم ارادت تام و تمامی که به این شخصیت دلپذیر و در عین حال دلگداز دارم، بیاین تورین رو به ورای قضاوت ها ببریم. تورین تورامبار از نظر من شخصیتی قضاوت کردنی نیست. درخشان ترین شخصیت کل این حماسه از نظر من تورینه. در تمام مواردی که تو این تاپیک در مورد بزنگاه ها و اشتباهات تورین بحث شد یه مسئله نادیده گرفته شد. اون مسئله رو خود اروبیامرزش تو آخر عمرش گفت: "از کودکی در ابر سیاه مورگوت دست و پا میزنم..." چنین شخصیتی قابل قضاوت کردن نیست. در مورد آدمی میشه قضاوت کرد که توانایی تشخیص خوب و بد رو داشته باشه. منظورم خوب و بدهای مقطعی و زودگذر نیست؛ مثل اینکه آدم بدونه دست زدن به یه تیکه ذغال گداخته بده یا خوبه. منظورم تشخیص خوب و بد به اون معنایی هست که بشه بهش صفت "تدبیر" رو اطلاق کرد. واکنش ها و تصمیماتی که آدم بدونه در طول زمان باعث خسران نمیشه که هیچ، بلکه نفعی هم در بر خواهد داشت. تورین در واکنش های مقطعی اتفاقا خیلی هم خوب بوده. با هم مرور میکنیم: التفاتش به دختری که آندروگ میخواست آزارش بده، ترحم و مهربانی هاش با میم، رفتار توام با از خود گذشتگی ش درباره ی گویندور، احساساتش نسبت به فین دویلاس، ترحم و مسئولیت پذیریش نسبت به دختر برهنه ای که زیر بارون افتاده بوده روی گورپشته، مسئولیت پذیریش نسبت به مردم بره تیل... حتی از نظر من تاب ننگ زندگی زناشویی با خواهر رو نیاوردن و خودکشی کردن. تورین از نظر من مثل آدمی بود که توی یه مه خیلی خیلی غلیظ لب یه پرتگاه داره راه میره. فقط تا دو سه قدم جلوشو میتونه ببینه. تو همون دو سه قدم هم بهترین انتخابو میکنه، ولی نمیتونه تشخیص بده که انتهای راهی که میره کجاست، کوره راهیه که به پرتگاه ختم میشه، یا راهیه که به یه جای امن میرسه؟ نه اینکه نخواد چنین توانایی رو داشته باشه. وقتی مردای بره تیل حال نزارشو دیدن با خودشون بردنش به افل براندیر. وقتی به هوش اومد و هوای زیبای بهاری رو دید، تصمیم گرفت همه چیزو فراموش کنه و هویتش رو انکار کنه، چون به عینه دیده بود که چه به روزگار اطرافیانش آورده. با وجود این تصمیم شاهد بودیم که سرنوشتش چی شد. ما با چنین شخصیتی روبرو هستیم. این شخصیت با این اوصاف از نظر من به هیچ وجه قابل قضاوت کردن نیست. به حال تورین فقط باید افسوس خورد. انسانی که حتی مورگوت هم میترسید چنان قدرتی پیدا کنه که باعث سقوطش بشه. انسانی که میتونست بلندترین و سترگ ترین تقدیرهای آردا رو رقم بزنه. اما به شکل بسیار بیشرمانه، ناجوانمردانه و رذیلانه ای درگیر نفرینی میشه که حتی قدرت تشخیص خوب و بد رو هم نداشته باشه، چه برسه به اینکه کار بزرگی بخواد انجام بده. تورین رو فقط باید دید و شنید... ممنون 13 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Nienor Niniel 3,259 ارسال شده در ژوئیه 27, 2015 یک سئوال! شمشیر گورتانک که مال بلگ کمان دار بود بدست ائول ساخته شده بود و خباثت داشت به بلگ خیانت کرد.بعد گفته میشه که میشکنه و تورین دوباره میسازتش و خباثتشو از دست میده. خب این به شمشیر جدیدی تبدیل میشه؟ اگه جواب مثبته چرا به تورین میگه در ازای خون صاحبم میکشتم (فکر میکنم همچین چیزی)؟اگه عوض شده باشه که دیگه بلگ صاحبش نیست 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Elentári 1,441 ارسال شده در ژوئیه 27, 2015 یک سئوال! شمشیر گورتانک که مال بلگ کمان دار بود بدست ائول ساخته شده بود و خباثت داشت به بلگ خیانت کرد.بعد گفته میشه که میشکنه و تورین دوباره میسازتش و خباثتشو از دست میده. خب این به شمشیر جدیدی تبدیل میشه؟ :huh: میشه لطفا منبع رو ( از دست دادن خباثت) مشخص کنی؟ چه فصلی دقیقا همچین چیزی گفته شده؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Nienor Niniel 3,259 ارسال شده در ژوئیه 27, 2015 :huh: میشه لطفا منبع رو ( از دست دادن خباثت) مشخص کنی؟ چه فصلی دقیقا همچین چیزی گفته شده؟ راستش من فرزندان هورینو هنوز نخوندم.اما تو نظرات دوستان تو فروم دیدم اینو! اولین پست این صفحه (جناب3dmahdi) و پست چهارم این تاپیک (جناب *فئانور*) https://arda.ir/forum/index.php?showtopic=1658&st=0 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
SRTRIDER 23 ارسال شده در مه 23, 2016 اهم ...اهم (لکی مثلا من تورین تورامبارم :دی) از نظر من بزرگترین اشتباه تورین مفلوک بیچاره ی در به در این بود که بخشش تین گول را قبول نکرد و به دوریات برنگشت. چون اگر در دوریات و کمربند ملیان مثل بچه آدم می موند از دید مورگوت (لعنت الله الیه) مخفی می شد و نفرین هم بر اون اثری نداشت. اون وقت نه به لگ خدا بیامرز می مرد نه نارگوتروند خرابه می شد.خواهر و مادرش هم زنده بودن داشتند حال می کردن.براندیر هم همچنان لنگ بود و می زید و گلائرونگ هم داشت واسه خودش آتیش فوت می کرد. اها یه چیز دیگه گویندور هم با فین دویلاس ازواج کرده بود و مردم نارگوتروند هم یه شام عروسی افتاده بوند گویندور الان سه چهار تا بچه قد و نیم قد داشت پ ن : زیاد حرف می زنم؟ نه؟ 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست