فنگورن 3,679 ارسال شده در ژوئیه 12, 2010 خب اگه اون تصویر های مربوط به مورگوت مناسب بود که ما ایده نمیدادیم. تصویر سائرون هم که تو فیلم پشت پرده زره مخفی شده ، پس یه فکری واسه اون هم باید بکنیم. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
الوه 8,414 ارسال شده در ژوئیه 12, 2010 خب اگه اون تصویر های مربوط به مورگوت مناسب بود که ما ایده نمیدادیم. تصویر سائرون هم که تو فیلم پشت پرده زره مخفی شده ، پس یه فکری واسه اون هم باید بکنیم. واقعا سائورون بعد از سقوط نومه نور چیزی نداشت که در نظر آدمیان خوش بنماید جسم زیباشو از دست داده بود :دی 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
3DMahdi 14,529 ارسال شده در ژوئیه 13, 2010 بدون مایار داستان لطف کمی داره اما با خیانت انسانها موافقم چون مورگوت بذر کینه و دشمنی رو کاشته و حالا منتظره تا جوانه بزنه به نظرم اگه یکی مثل سائرون بیاد و مردم گوندور رو مثل نومه نور از راه بدر بکنه جالبه. شاید آوردن یه سری کمک از سوی والینور هم خوب باشه(البته نه گندالف بلکه یه شخص جدید) اونم زمانی که گوندوری ها فکر میکنن والینوری وجود نداره و به اون بی ایمان شدن اما آرتداین همچنان به عقایدشون پایبندن و با گوندور وارد جنگ میشن و در بحبوحه جنگ داخلی ملکور هم وارد داستان میشه! چه داستانی ساختم! 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
فنگورن 3,679 ارسال شده در ژوئیه 13, 2010 جالبه ;)) جالبه ;)) اما سائرون نباید مستقیما گوندوری ها رو گول بزنه ، گوندوری ها باید در عین این که فکر میکنن هنوز انسانهای درستکار و شریفی هستن به ظلمت کشیده شن ، این چطوره که در گوندور افکار فاشیستی گسترش پیدا کنه و اونها با تکیه بر افتخارات گذشتشون بخوان تمام سرزمین میانه رو تحت پادشاهی خودشون قرار بدن و به بقیه ملت ها حتا شایر رو به دید برده نگاه کنن و این آغاز شروع جنگ شه .....؟ ;)) 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
!Beren 18 ارسال شده در ژوئیه 13, 2010 با داستان 3dmahdi موافقم و با داستان torambar موافقم چطوره ترکیبی از هردو باشه و به جای ملکور یه واسطه بیاد مثل سارومان یا ویچ کینگ. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
فنگورن 3,679 ارسال شده در ژوئیه 13, 2010 ;)) طرحی دیگه که میتونیم دنبالش کنیم ( بنا به گفته تورامبار ) ، ایجاد چیزی ورای دو جبهه است ، ولی با این ویژگی که دیگه مشخص کردن خوب و بد رو به عهده خواننده بذاریم ، میتونیم مثل داستان لوتر ، از چند نظر داستان رو روایت کنیم با این تفاوت که همه ی زوایای روایت شده از دیدگاه یک طرف نباشه و از دید قهرمانانه هر طرف بیان بشه ، هر کدام از قهرمانان طرفین هم سعی کنند با استدلال ها و دلایل خود ، خواننده رو به سمت خودشون جذب کنند ، در نهایت هم قهرمانان را رو در رو میکنیم. ;)) 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Lord of the ring - Sauron 51 ارسال شده در ژوئیه 13, 2010 اینم خوبه اما قبل از هر چیز برای شروع یه داستان باید یه گذشته ای از اون رو بنویسیم که این کار رو استاد تالکین انجام داد خوب حالا بیاید ببینیم می تونیم یه راه برای برگشت Sauron پیدا کنیم یا نه از این پست به بعد همه بیان و راه حل ارائه بدن وقتی به یه چیز واحد رسیدیم میریم سراغ قسمت بعدی 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
فنگورن 3,679 ارسال شده در ژوئیه 13, 2010 اگه خود سائرون حکمت تو رو داشت ، دیگه سقوط نمیکرد و نیازی به تلاش برای بازگشتش نبود ;)) درسته ، انسجام و تعین اهداف کوتاه مدت برای رسیدن به اهداف عالی ، مناسب ترین استراتژی موجوده. ;)) اما قبل این هدفی که مشخص کردی ، باید لزوم برگشت سائرون مشخص شه ، من میگم اگه بار شکل گیری تاریکی رو به شخصیتی بدیم که تو داستان حذف نشده باشه بهتره ، واسه همین شاید بهتر باشه ازقیام شخصی مثل سخنگوی سائرون شروع کنیم ، چون اون آرزوی جلوس در آیزنگارد رو داشت . ;)) 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
الوه 8,414 ارسال شده در ژوئیه 13, 2010 سخنگوی سائرون این دیگه کیه :أی زبان سائورون یا به عبارتی Mouth Of Sauron به نظرم تنها راهش اینه که بگیم حلقه با این که ذوب شد پس از خاموش شدن کامل اورودروین ( آمون آمارت ) مواد مذاب اون قدرت کامل حلقه رو در بر گرفت و ... بقیش به ذهنم نمیرسه :دی 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
فنگورن 3,679 ارسال شده در ژوئیه 13, 2010 بلاخره اسمش چیه این جناب ؟! ;)) یه بار دهانشه ، یه بار زبونشه ، یه بار سخنگوشه و .... :D یه دفعه بگید خود سائرون بوده ! ;)) ;)) جالب میشه ، اینجوری که الوه جان تو گفتی پدر سائرون در نمیاد بلکه ( استخراج) میشه ... کی میتونه اون همه مواد مذاب رو بکنه تو انگشتش ؟ خب حالا اونجوری نه ! فکر کنید سائرون نشسته داره سنگ های کوه رو آرد میکنه تا طلاش رو پیدا کنه ;))) شاید بهتر باشه همونجوری که تالکین دل از سیلماریل ها کند تا داستان رو ادامه بده ، ما هم باید از حلقه و متعلقاتش دل بکنیم تا بتونیم یه اثر بدیع خلق کنیم! 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
الوه 8,414 ارسال شده در ژوئیه 13, 2010 یه بار دهانشه ، یه بار زبونشه ، یه بار سخنگوشه و .... ;)) یه دفعه بگید خود سائرون بوده ! ;)) ;)) مهم نیست توی کتابای دیگه چی خوندی انگلیسیش همونیه که من وشتم ترجمشم میشه اون :دی جالب میشه ، اینجوری که الوه جان تو گفتی پدر سائرون در نمیاد بلکه ( استخراج) میشه ... کی میتونه اون همه مواد مذاب رو بکنه تو انگشتش ؟ نمیخواد بکنه تو انگشتش لازمه قدرت توی اونو به خودش منتقل کنه همون طوری که قدرتشو به حلقه منتقل کرد در هر حال تا ماندوس نگرفتتش میشه یک راهی پیدا کرد اما اگه ماندوس گرفتش هیچی نمیتونه برش گردونه ;)) 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
فنگورن 3,679 ارسال شده در ژوئیه 13, 2010 زبان ، دهان ، سخنگو و ................. همه یه چیزو میرسونه =====> وکیل وسیع سائرون بودن! اما من همچنان بر آنم که دل از حلقه بکنم . اگه سائرون هم دلش نیرو میخواد باید انرژیش رو با خوردن غذاهای مقوی و پر کالری به دست بیاره ، نه اینکه به دنبال رویاهای مخروبش بره و تمام زحمات فرودوی عزیز و یاران حلقه رو به باد بده . ;)) ما که نمی خوایم با خراب کردن و دست بردن تو داستان استاد روحش رو رنجیده خاطر کنیم ! ;)) ولی یه چیزی .... اگه ورای این حرفا .... نابود کردن حلقه باعث آزاد سازی انرژیش از زندان حلقه شده باشه چی ؟ نابودی حلقه ، فرجام تلخ کار رو تنها به تاخیر انداخته ... ;)) 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
!Beren 18 ارسال شده در ژوئیه 14, 2010 ولی من فکر میکردم که کوه باتمام چیزهایی که دورو برش بود نابود شد پس چطوری سائرون میخواد از اون قدرت بگیره؟ arvenآخه اون موقع اون بیچاره ها از کجا باشگاهو مواد نیروزا و ویتامینو هزار جور چیزه دیگه گیر بیارن تنها چیزی که به درد میخورد لمباس بود که اونم گیرش نمیاد. arven منظورت مثل الانه که همه میوفتن به جون همو هر کسی فکر میکنه خودش طرفه خوبه ;)) ;)) ؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
فنگورن 3,679 ارسال شده در ژوئیه 14, 2010 نه این یه نظر بود در مورد چگونگی بازکشت سائرون ! تو این تایپیک میتونی اسب خیالت رو به هر جا دوست داری بتازونی ، و ایده های رو که در مورد ادامه داستان داری به نمایش بذاری ! نه درست مثل الان ، همه میدونیم که آدم بد های امروزی واسه این بد شدن که دستشون به جایی بند نیست ، ولی آدم خوب ها فقط تا زمانی خوبن که بتونن پرده زیباییشون رو نگه دارن ، وگرنه مثل سائرون رسوا میشن. ;))$ چیزی که پیشنهاد دادم اینه که واقعا خوب و بد مشخص نباشه ، یا اصلا وجود نداشته باشه تا اینطوری خواننده بتونه با طرف مطابق سلیقه خودش همزاد پنداری کنه ، بدون این که فکر کنه خودش بده یا خوب ..... 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
!Beren 18 ارسال شده در ژوئیه 15, 2010 ولی ما داریم داستان استاد تالکین رو ادامه میدیم باید طبق همون پیش بریم ولی اگه خوب و بد مجهول باشند خواننده میگیجد و در نتیجه در بین خوانندگان به دلیل اختلاف نظر بذر نفاق پاشیده میشود 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
فنگورن 3,679 ارسال شده در ژوئیه 15, 2010 یه چیزی بگم نخندی برن ;)) دنباله حرفت رو تو ذهنم ساختم .....(( ....بذر نفاق پاشیده میشود و در بین مردم مشاجره و دعواهای خیابانی بالا میگیرد ، برخی از دولت مردان و قوم ها طرف یک گروه داستان رو میگیرند و در نهایت جنگ جهانی سوم به پا میشود )). خب ما با احترام به استاد پیش میریم ، ولی ..... تا ببینیم تخیل ما رو به کجا میبره! ;)) البته ایده ای که دادم ، مطمعنا نواقصی داره ، ولی خوب یه جور خرق عادت هم میشه ، میتونیم یه کار دیگه کنیم ، و آدم بد های داستان رو نه خیلی بد و آدم خوب ها رو نه خیلی خوب کنیم ! اینجوری کسایی که میخوان طرف آدم بد ها رو بگیرن کنف نمیشن. ;)) 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
الوه 8,414 ارسال شده در ژوئیه 15, 2010 توی داستانی که تالکین زمانی می خواست دوران چهارم رو به تصویر بکشه یه همچین جور چیزایی هست توی یکی از تاپیک های سایت بود که متاسفانه نمیدونم کجاست اما این نکته مهمه بذری رو که ملکور کاشته هیچ وقت از بین نمیره و همیشه زمانی فرا میرسه که سر بلند کنه 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
!Beren 18 ارسال شده در ژوئیه 16, 2010 حالا که torambar این همه از خودش فکر در کرده و اون مقدمه رو نوشت چطوره از اونجا شروع کنیم و اونا رو تا لحظه آخر پشت پرده بذاریم؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Lord of the ring - Sauron 51 ارسال شده در ژوئیه 17, 2010 یه سوال ملکور می تونه اسباب برگشت Sauron رو فراهم کنه ؟ در جواب آرون : دشمن سنتی همیشه جذابیت خودشو داشته ببینید می تونیم همون اول کار به خواننده شوک وارد کنیم - بگیم همه فکر می کردند که حلقه نابود شده اما اینطور نشد من دارم مهندسی شیمی می خونم در باره مواد باید بگیم اگه یک جسم فلزی درون یک چیز دیگه فرو بره دلیلی برای ذوب شده در همون لحظه وجود نداره مثلا ً یخ درسته وقتی میندازینش تو آب شروع به آب شده می کنه اما طول می کشه می تونیم بگیم قبل از ذوب شدن کامل حلقه با اولین فوران کوه نابودی حلقه به بیرون افتاد و همچنان قدرتش رو داره تازه می تونیم بگیم که قدرتش بیشتر شده ( در باره جمله آخر باز مثال میزنم : شما بیاید و به یه تیکه یخ دست بزنید و بعد یع 5 دقیقه اون تیکه یخ رو در آب بندازید بعد به یخ دست بزنید سرمای اون بیشتر شده ولی هنوز ماهیت یخ بودنشو از دست ندارده ) حلقه از همون مواد مذابی ساخته شده که توش افتاده که نابود بشه پس می تونه قبل از نابودی قدرتش چند برابر بشه و با ولین فوران به بیرو بیفته و خودشه برای دوران جدید تاریکی آماده کنه 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
فنگورن 3,679 ارسال شده در ژوئیه 17, 2010 خب سائرون جان این میشه یه جور سر کار گذاشتن خواننده ( البته به نظر من) قدرت حلقه از کوه هلاکت نبود از خود سائرون بود ، اگه بگیم حلقه نابود نشده بلکه قویتر شده ، خواننده میگه : پس چرا برج باراد دور منهدم شد؟ خب در مورد دشمن قدیمی و کلاسیک ، ما مهره هایی داریم که در نهایت اعلام میشن ، مثل سائرون و مورگوت ! ولی باید سعی کنیم فضای داستان رو تا جایی که امکان داره تازه کنیم تا بتونیم اسم آثر روش بذاریم ، خودمون هم باید خلق کنیم! 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Lord of the ring - Sauron 51 ارسال شده در ژوئیه 18, 2010 خب سائرون جان این میشه یه جور سر کار گذاشتن خواننده ( البته به نظر من) قدرت حلقه از کوه هلاکت نبود از خود سائرون بود ، اگه بگیم حلقه نابود نشده بلکه قویتر شده ، خواننده میگه : پس چرا برج باراد دور منهدم شد؟ خب در مورد دشمن قدیمی و کلاسیک ، ما مهره هایی داریم که در نهایت اعلام میشن ، مثل سائرون و مورگوت ! ولی باید سعی کنیم فضای داستان رو تا جایی که امکان داره تازه کنیم تا بتونیم اسم آثر روش بذاریم ، خودمون هم باید خلق کنیم! نه همه ما می دونیم هر نابودی نشان یک تولد قدرتمند در آینده هست پس می تونیم بگیم که باراد دور فرو ریخت تا خود Sauron به جای اون دوباره بیاد اصلا ً بگید ببینم اگه حلقه دست Sauron میوفتاد چطوری می تونست قدرت خودشو بدست بیاره ؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
فنگورن 3,679 ارسال شده در ژوئیه 18, 2010 راستش من قبول ندارم هر پایان تولدی بزرگه! ;)) چون در اون صورت پایان معنی پیدا نمیکرد ! من با برگشت سائرون هیچ مشکلی ندارم ، ولی میگم کار حلقه و قدرتش تمومه ! البته ، دوری از ویچ کینگ خیلی سخته ! ولی حالم از برگشتن های بی دلیل بهم میخوره ، یاد ولدمورت می افتم! دقیقا نمیدونم با حلقه چه حقه ای میخواست سوار کنه ! اما از اونجا که حلقه خاصیت ارتجاعی و قدرت انبساط و انقباض داشته حدس میزنم میخواسته بندازتش دور انگشت باراد دور ;)) بلاخره یه راهی بوده ! سیر اصلی داستان مهمه ، و گرنه افراد مستعد برای گرفتن جام شخصیت منفی زیادن! 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
!Beren 18 ارسال شده در ژوئیه 18, 2010 اصلا چطوره کارو با یکی از مخلوقات فئانور آغاز کنیم یه چیزی که خیلی قدرت داشت و حالا سارومان در یک جسم جدید برگشته تا از اون به نفع خودش استفاده کنه؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
الوه 8,414 ارسال شده در ژوئیه 18, 2010 فئانور هوم؟؟ چی از فئانور توی سرزمین میانه باقی مونده ؟؟؟ فقط 2 تا از سیلماریل ها که یکیش وسط زمینه یکیشم ته دریا اون سومی هم که توی سرزمین میانه نمیشه گفت هست ( تو آسمونه :دی ) یا چراغ ها؟؟ یا از زبانش؟؟ یکیشو بگو دیگه ;)) ;)) ;)) 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
فنگورن 3,679 ارسال شده در ژوئیه 18, 2010 خب مشکل اصلی اینجاست که من میگم باید از زندان تنیده به دست داستان فرار کنیم ! حتما که نباید شیوه ارباب حلقه ها یا سیلماریلین رو دنبال کنیم! به جای این که یه شیئ مثل حلقه یا سیلماریل رو مرکز داستان کنیم ، هسته داستان رو باید از نو ابداع کنیم! چرا با یه ابتکار ، مهمترین هستی بشر ، یعنی فضایل اخلاقی رو وسط نذاریم؟ چیزی که مورگوت یا هر شیطون دیگه ای دوست داره از آدم ها بگیره تا راحت بشه بهشون حکم کرد! 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست