MAS 119 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 ببینید جدا از لحن بیان، Hellboy به نظر من حرف از مقوله درستی می زد . این روزگار ما دوران Rationalism می باشد. این خرد گراها تا آنجا پیش رفته اند که گاهی نافی ادیان آسمانی می شوند. ادیانی که امروز روز هم برای اپبات وجود آنها دلایل محکمه پسند بسیاری وجود دارد. حال چگونه است که ما صرفاً به خاطر طرح زیبا و محکم دنیای آفریده ذهن تالکین ، بنیان فکری مان را بر واقعی بودن دنیای او می گذاریم؟ آنهم چنین چیزی از رهبانان و رهشناسان سطح بالای سایت که معلوم است همگی اهل علم و دانش می باشند، بعید است. به هر حال به نظر می رسد اعتقاداتی اینچنینی ریشه در نیاز فطرت انسان به ایدئو لوژی دارد که وقتی آنرا آنجا که باید پیدا نمی کند، شیفته عقایدی اینچنینی می شود.در جای جای تاریخ ادیان آمده است که بت پرستان بت را نه به خاطر خدا بودنش ، که به این خاطر می پرستیدند که خدا را در جایی که باید نمی یافتند و به اینگونه در پی تجسّم و نمادی برای خدا بوده اند. به هر حال فکر می کنم عقیده خدای واحد بسیار زیباتر و کمال یافته تر از عقیده چند خدایی باشد. آنهم نه یکی نه دوتا ...چهارده ... تا! 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
محسن 63 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 عالي جنابان mas و hellboy. حرف شما در صورتي درسته كه مثلا من گير داده باشم كه اين آردا واقعا وجود داشته و اصلا گدشته ماست و از اين حرفا. ولي آخه كي همچين ادعايي كرده كه شما اينجوري جبهه گرفتيد ؟ اگه منظور حرفهاي آرون باشه كه اينجوري گفته : و این شواهد تالکین اینقدر استادانه اس که هیچ جوری نمیشه یه جوابی در ردشون آورد ولی بازهم دلیل نمیشن که این دنیا واقعا وجود داشته باشن! اما بخش هایی از این دنیا وجود داشتن و وجود دارن! به بخشهايي دقت كنيد. اين رو نميشه رد كرد. ما كه نيومديم بگيم والار و اين حرفها واقعا بودن، بلكه اعتقاد بر اينه كه ميشه مطابقت هايي نمادين انجام داد. البته من خودم واقعا منتظر تحقيق آرون در اين زمينه هستم تا بيشتر طرز تفكرش رو بشناسم . اميدورم كه با معيارهاي منم بخونه. نظر من هم تقريبا در قسمت درباره كابر پروفايلم هست. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
آرون 1,934 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 وااای انگاری خیلی رو تحقیق من حساب شده!! من جداً شرمندم! من واقعا وقت نمیکنم بنویسمشون! خیلی کارا رو سرم ریخته اما اگه شرمندم نکنید سعی میکنم زودتر بدم! اما واقعا نمیتونم قول بدم حتی به خودم! اصلا آش دهن سوزی هم نیست!!! 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
teoden 35 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 به نظر من که واقعی نبوده و اگر هم احساس ميکنيم که واقعيه به خاطر هوش سرشار نويسندشه 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Halbarad 559 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 ببینید در واقع این دنیا وجود نداشته بلکه یه جور نمادگرایی جذاب توی کار تالکین باعث میشه این دنیا واقعی به نظر بیاد. ضمنا این که اینجا سرزمین میانه است اصلا به این معنی نیست که ما بنیانهای فکریمون رو بر اساس کار تالکین گذاشتیم. هر کس هر اسمی که دلش بخواد میتونه به این جایی که توش هستیم بده. ما میگیم زمین، عربها میگن ارض، وایکینگها میگفتند میدگارد(دقیقا یعنی سرزمین میانه) ولی اینکه این داستانها واقعیت محضه، نه. در واقع تالکین یکی از پیروان فلسفه پست مدرنه که یه جور اعتقاد به بازگشت دارند. یه جورایی میشه گفت دیگه نمیخوان از علم و این چیزها استفاده کنند. میخواند جادو کنند. میخواند قهرمانانه زندگی کنند. من که خیلی از این دیدگاه خوشم میاد. شما رو نمیدونم. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
امیر فارامیر 52 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 سلام من فکر نمی کنم اینجا کسی باشه که برای ایلوواتار نماز بخونه. سعی کنید به هر چیزی از جنبه های دیگری نگاه کنید آردا می تونه این دنیا باشه همون جوری که فارامیر می تونه نمادی از انسانهای شبیه من باشه یا انسانی که من باید می شدم.نماد نماد نماد.این اون چیزیه که در آردا حقیقت داره و خیلی زیرکانه است. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
رایت ساحر 50 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 مرد در میدان شهر ایستاده بود با دستانی پر از طلا و جوهر. او از مردم خواهش میکرد که این جواهرات را از او بگیرند! و بارش را کمی سبک تر کنند اما کسی به ناله و زجه های او گوش نمیکرد و مرد همچنان ایستاده... آری دوستان این جکایتی است غریب اما واقعی من هنوز هم این مرد را ایستاده میبینم اما هیچ کس به جواهرات گرانبهای این مرد توجهی نمیکند. ملکوت خداوند در درون شماست پس به جستجوی این قلمرو بپردازید بهایی ندارد خود را بفرساییم میتوانیم عمل کنیم اما یک شرط دارد این جمله قدیمی: تا نبینم باور نمیکنم را فراموش کنید و به جای آن جمله ی : باور کنید تا ببینید را چایگزین کنید. نمی گویم که چه میبینم زیرا وضع من نیز همانند همان مرد جواهر به دست است اما اطراف را بنگربد ما با این همه علممان از پدران و اجدادمان خوشبخت تر نیستیم بلکه افسرده تریم در فشار زمان و شلوغی خرد شده ایم و هر روز بیمار تریم اگر ما نخواهیم که دنیایی جدید پایه ریزی کنیم پس که این کار را برایمان میکند؟ آیا انتظار دارید موسی و خدای موسی برایمان به جنگ روند و پس از پیروزیشان وارد ارض موعود شویم!! نه هرگز ای چنین نخواهد بود. رایت دستان شما را به گرمی میفشرد ، بیایید، بیایید تا همه چیز را نو بسازیم آیا این جمله را در فیلم مصائب مسیح خاطر دارید؟ Mother I make all thing new ... 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
امیر فارامیر 52 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 بسيار عالي.ممنون دوست بسيار بسيار عزيزم.اين حكايت تو من را به ياد ميرانشاه انداخت پادشاه افسانه اي سرزمين ميرانشهر. به نظر من تالكين كسي است كه توانسته به نحو بسيار خوبي جواهراتش را ارائه كند و به همين دليل من دوست دارم باور كنم كه اين دنيا وجود خواهد داشت.و خداوند اين دميا را متبرك كرده است. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
kamyar 0 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 ina vagheii nistan vali talkin unghadr ziba dastan neveshte ke adamo be ye doniaie dige mibare -------------------- دوست عزیز ورودت رو به سایت خوش آمد میگم.سعی کن برای نوشتن پست هات از تایپ فارسی استفاده کنی. موفق باشی ( ناظر) 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
بورومیر 132 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 به نظر من واقعی نیستن.در شاهنامه ی فردوسی 1000 سال بودنه زال و سیمرغ و ... افسانه است.در تمام کشورهای دنیا افسانها وجود داره. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
آرون 1,934 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 با این اطمینان نگو! افسانه هایی که الان میبینی حوادثی در طی تاریخ هستن که مردم یا براشون خیلی باشکوه بوده و یا به طور دقیقی نفهمیدنش حالا به دلیل کمبود دانش یا هرچی, و اونها رو در طی زمان سینه به سینه نقل کردن و کم کم به صورتی که افسانه های هر سرزمینی رو تشکیل بدن دراومدن! در یک کلام : تمام افسانه ها ریشه در واقعیت دارند. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
امیر فارامیر 52 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 كه رستم يلي بود در سيستان .... اينو فردوسي مي گه و مي گه كه من اونو پرداختم تا شد رستم دستان.اغلب داستان ها و حماسه ها اينجورين.بانو آرون دقت كنيد كه همه ي حماسه ها و افسانه ها ريشه در واقعيت ندارند كه همون طور كه مي دونيد بهش.ن مي گن حماسه ي مصنوع حالا اينكه دنياي تالكين مصنوع هست يا نه دانايان اين جمع بايد توضيح بدهند. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
teoden 35 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 نميدونم اينو اينجا قبلا گفتم يا نه که دانش و حتی تخيلات انسانها محدود به مشاهداتشونه . و به خاطر همينه که خدا برای اثبات وجود خودش از نشانه های مادی استفاده کرده! 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
آرون 1,934 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 این که ریشه در واقعیت دارن چیزیه که همه جا جا افتاده و چیزی نیست که نظریه من باشه! توصیف یه افسانه همینه! افسانه در ظاهر واقعی نیست اما ریشه در واقعیت داره و نمادهایی از واقعیت رو که انسانها به صورت واقعی نمیتونن بگن و یا چیزهایی رو که انسانها درک نکردن و شاخ و برگ بهش دادن رو نشون میده! و داستانهای تالکین همگی یا واقعی اند یا نمادی از واقعیت هستند! 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Halbarad 559 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 ببینید من خوشبختانه یه تحقیق مفصلی در باره اسطوره کردم که اگه بدونم چی جوری باید بذارمش توی سایت تا در دسترس دوستان باشه با کمال میل این کار رو میکنم. یه قسمتی از مقدمه اش یه دسته بندی دم دستی از اسطوره هست که فکر میکنم جواب این دوستانمون که آردا رو و اسطوره ها رو واقعی نمیدونند توش باشه: یکی از انواع اسطوره رو شاید بشه اسطوره تاریخی نامگذاری کرد. شخصیتها و حوادث این اسطوره ها ریشه در واقعیتی تاریخی داره. به طور مثال گیل گمش که قدیمیترین اسطوره شناخته شده جهانه در این دسته جای داره. در مقدمه ای که مرحوم احمد شاملو بر ترجمه خودشون از گیل گمش نوشته اند اومده که: گیل گمش از نقطه نظر تاریخی پنجمین پادشاه از نخستین سلسله سلطنتی سومر است که پس از طوفان نوح در یک دوره 125 ساله بر سومر حکمرانی میکند و به خاطر اعمال قهرمانانه اش شهرتی به سزا کسب میکند. طبیعی است که صورت واقعی و تاریخی چنین چهره هایی به مرور زمان کنار گذاشته شده و به شکل افسانه در میآیند. از کجا معلوم که آراگورن هم بازمانده یه خاندان باستانی پادشاهی نژاد آریا نبوده که بعد از جنگ با مدعیان دروغین سلطنت این حق خودش رو باز پس بگیره؟ در ضمن. این که ایلوواتر وجود داره یا نداره بحث اشتباهیه. من یه بار همین بحث رو با بانو آرون انجام دادم. شاید یه نفر خدا رو بپرسته و به جای این که بهش بگه الله یا یهوه یا اهورامزدا بهش بگه ارو یا ایلوواتر. هیچ تناقضی با هم نداره. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Halbarad 559 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 چرا بحث عقیم شده و ادامه پیدا نمیکنه؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
teoden 35 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 آره منم تعجّب ميکنم که چرا ادامه پيدا نکرد!خوب واسه آغاز مجدّد بگم که آره خيلی از شخصيتهای افسانه ها از انسانهای واقعی برداشت شدن مثل ضحاک ،مدوزا ،مجنون(داستان ليلی و مجنون)،و خيليهای ديگه. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Arwen undomiel 10 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 میخوام یه سوال از همه ی عزیزانی که عقیده دارن که دنیا ی تالکین واقعی هستش یا بهتر بگم از واقعیات بر گرفته شدن که خودمم جزو همین دسته هستم بکنم.... چه چیز دنیایی که تالکین خلق کرده شما رو جذب خودش کرده که دوست دارید واقعیت داشتن این دنیا(یا حد اقل از واقعیت برگرفته شدنش ) رو به اثبات برسونید؟؟؟ 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Halbarad 559 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 من یه زمانی به وجود خدا اعتقاد نداشتم و کلا از هرگونه امور مذهبی گریزان بودم. الان که میبینم با سیر منطقی وجود خدا رو قبول کردم برای خودم متاسفم که از این راه خواستم به خدا برسم. با عقل و منطق شاید بشه وجود خدا رو قبول کرد ولی نمیشه بهش عشق ورزید. من الان احساس عشق و علاقه ام نسبت به خدایان اسطوره ای شمال اروپا و قهرمانانش و والار و قهرمانان سرزمین میانه بیشتر از احساسم نسبت به خداییه که همه ازش حرف میزنن. من احساسی رو که باید نثار خدا میکردم نثار اودین و اسیر Aesir (خدایان شمال اروپا) و والار و قهرمانان آردا کردم. البته نمیگم که اینها بد هستند بلکه آرزو میکنم جاشون عوض میشد. یعنی آردا و میدگارد رو به خاطر دلایل عقلی و علمی دوست میداشتم و به خدا عشق میورزیدم. 2 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
warmaster 9 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 خوب با پوزش از همه افسانه ریشه در حقیقت نداره.در واقع هر افسانهای حتی اگه الان خنده دار باشه زمانی جز حقایق انکار نشدنی داره مسئله اصلی توجیه هه(نمی دونستم چه جوری بسپلم) در واقع زمانی که مثلا در یونان باستان در قله ی آتنا آتشفشان می شده علمی بر دلیل این مسئله نبوده واین عقیده یخرافی در مورد تیفون بدون نقص می مونده ورد نمی شده. اما مهم ترین قضیه علل ایجاد این قصه است .د ر حقیقت این مسائل در بعضی موارد برای کنترل اون جامعه بوده مانند عقاید خرافی که در آیین زرتشت دخیل شدن یا حاصل یک تفسیر غلط از یک سخن درست بودن ماننند بعضی تفسیر ها از کتب آسمانی ونهایتا بک اتفاق بودن امنند همزمانی دوچیز یا تجارب شخصی مانند عقاید خرافی نظریه ی خلق الساعه نکتهی مهم اینه که هر چند بعضی این تفسیر ها ازتجا رب واقعی اند اما در واقع حاصل حقیقت اند وواقعی نیستند در واقع حقیقت در انسان بودن معتقدین به اونها ست نه خودشون افسانه ها ممکن است وجود نداشته باشن چون توجیهی اند برای چیزهایی که وجود دارن (وبا عقل مردم قدیم که کتمل نیست) 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Halbarad 559 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 وارمستر عزیز من نگفتم که همه افسانه ها ریشه در حقیقت دارند که. من خواستم همه تحقیقم رو تو سایت بذارم ولی دوستان راهنمایی نکردند که چه طور این کار رو بکنم. من توی اون تحقیق طبق دانسته های خودم اسطوره ها رو به پنج دسته تقسیم کردم: اسطوره های تاریخی که توی یکی از پست های قبلی راجع بهش توضیح دادم. دوم اسطوره های توجیهی که انسانها وقتی نمیتونستند حوادث اطراف خودشون رو توجیه کنند دست به خیالپردازی میزدند مانند اسطوره هفائیستوس که خودت گفتی یا اسطوره کلیتی یا اسطوره پیرام و تیسب. سوم اسطوره های آیینی که در واقع ادیان و اعتقادات منسوخ ملل باستانی هستند. چهارم اسطوره های حماسی که برای بیان افتخارات قوم و قبیله به وجود می آمدند و به نوعی سند افتخار بازماندگان اون اقوام هستند. و پنجم اسطوره های غنایی که میشه گفت هدفی جز سرگرمی نداشتند مثل ویس و رامین تو اسطوره های ایران یا پیگمالیون و گالاته تو یونان. بخشی(که بخش کمی هم نیست) از اسطوره ها همونطور که گفتم ریشه در یک واقعیت تاریخی دارند. مثل گیل گمش یا ایلیاد که ماجرای حمله به تروا رو که یه تمدن واقعی در آسیای صغیر بوده و به وسیله یونانیها از بین رفته رو با یه سری از داستانهای خدایان یونانی همراه کرده و یه مقدار اغراق هم چاشنیش زده و ایلیاد رو نوشته. آشیل و هکتور و اینیس و اولیس و آگاممنون و آژاکس و منلاس افراد واقعی بودند. ولی اولا زئوس و آپولون و آفرودیت و آرس و فوئبوس و هرا و آتنا وجود خارجی نداشتند و آشیل هم رویین تن نبوده و زرهش رو هم خدایی به اسم هفائیستوس نساخته بوده. 1 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
Arwen undomiel 10 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 خ در واقع زمانی که مثلا در یونان باستان در قله ی آتنا آتشفشان می شده علمی بر دلیل این مسئله نبوده واین عقیده یخرافی در مورد تیفون بدون نقص می مونده ورد نمی شده. اما من اینو قبول ندارم حوادث طبیعی رو نمی شه با وجود انسان مقایسه کرد....حرف شما در مورد وقایعی مثل آ تشفشان و امثال اینا شاید صحیح باشه شایدم نباشه اما در مورد وجود داشتن یا نداشتن یک انسان قابل توجیح نیست چون هیچ ارتباطی به مسائل علمی نداره 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
warmaster 9 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 خوب در واقع این مسئله مثل این می مونه که ما دلیلها ی دیگه رو منطقی بدونیم.در واقع نهایتا ریشه ی توجیهات هستن که می تونیم در مورد شون از حرف شما استفاده کنیم نه دلایل در ضمن تیفون نام موجودی زنده است. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
warmaster 9 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 و در جواب هلباراد من هم از یافته های پرفسور شلمان در مورد تمدن میسین وهمنطور تاریخ نگاری تروا مطلعم . در واقع آنچه که تو آنها را اسطوره می نامی تاریخ مقبول بوده که البته خالی از خطا هم نبوده نظیر آنکه بعضی از اشزاف روم هم خاندان خود را تا به خدایان میرساندند. البته بحثی که در این مورد مطرح می شود این است که آیا زئوس جز تارخ بوده یا خیر ؟ ریشه شناسی لغت اسطوره نتایج متفاوتی دار د که یکی از آنها هیستوری است.با این حال در واقع این نظریه اگر بدرستی مورد بررسی قرار گیرد متوجه اشکال آن که به ایجاد کنندگان تاریخ واسطوره البته به صورت مدون ومتفاوت از گفتار عامه بر می گردد می شویم. درواقع تاریخ اسطوره نیست اما در اسطوره ای که این گونه نامیدیش بخشهایی از تاریخ هست در واقع بنابر مشهور ترین تعریف در باب اسطوره اسطوره آموزهای اعتقادی ودینی است کهدر آن قصه هایی هست نه بالعکس. فکر می کنم این اشتباه شما بوده است. ونهایتا باعرض پوزش منلائوس یا اولیس اسطوره نیستند .مطلب شما مانند این است که بگویی چون هری پاتر داستانی فانتزی است میز خانه ی ورنون فانتزی است . در واقع هر چند بعضی اشخاص در ایلیاد در تعریف اسطوره می گنجند ولی هر شخصیت ایلیاد اسطوره ای نیست . 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست
بورومیر 132 ارسال شده در دسامبر 29, 2008 به نوشتۀ فرهنگ انگلیسی آکسفورد،اسطوره «روایتی صرفاً تخیّلی است که معمولاً اشخاص،اعمال،یا رویدادهای ماوراء طبیعی را شامل می شود و بعضی تصورات متداول مربوط به پدیدهای طبیعی یا تاریخی را تجسّم می بخشد.» و سپس با دغدغۀ کمتر اضافه میکند که این واژه غالباً و با ابهام به مفهوم «هر گونه روایتی که عناصر تخیلی داشته باشد» به کار رفته است. 0 به اشتراک گذاری این پست لینک به پست